فصل اول: رابطه اسلام و سياست‏

فصل اول؛ رابطه اسلام و سياست‏

تعريف سياست‏

سياست عبارت از تدبير، سرپرستى، برنامه‏ريزى و سامان بخشيدن به امور جامعه است. از سياست به فن حكومت‏دارى نيز تعبير شده است. علم سياست نيز دانشى است كه به مطالعه قدرت، نحوه شكل‏گيرى و به جريان افتادن آن و ساختار دولت مى‏پردازد.

 

تعريف دين‏

 دين اسلام مجموعه‏ای است از عقايد، احكام و اخلاق كه سلسله‏ای از باورها، قوانين و اصول ارزشی را در بر می‏گيرد و از مبدئی وحيانی توسط پيامبر اسلام صلّی اللّه عليه و اله دريافت شده است «2» و آن حضرت ضمن ابلاغ «3»، وظيفه تعليم «4»، تفسير «5» و اجرای «6» آن را نيز بر عهده داشته است. قرآن كريم، سنت (گفتار، رفتار و تقرير معصوم)، عقل واجماع از منابع دين اسلام به شمار می‏ آيند.

هدف دين‏

هدف دين، تأمين سعادت حقيقی انسان در زندگی دنيوی و اخروی است كه در سايه هدايت خاص حاصل می‏گردد «7». مسير هدايت و راه رسيدن به سعادت نيز صراط مستقيم معرفی شده است:

قد جاءكم من اللّه نور و كتاب مبين* يهدی به اللّه من اتّبع رضوانه سبل السّلام و يخرجهم من الظّلمات إلی النّور بإذنه و يهديهم إلی صراط مستقيم «8»؛ قطعا برای شما از جانب خدا روشنايی و كتابی روشنگر آمده است. خدا هر كه را از خشنودی او پيروی كند به وسيله آن (كتاب) به راه‏های سلامت رهنمون می‏شود و به توفيق خويش آنان را از تاريكی‏ها به سوی روشنايی بيرون می‏برد و به راهی راست هدايتشان می‏كند.

چنين هدايتی كه منشأيی ربّانی داشته باشد، آدمی را به فلاح و سعادت حقيقی رهنمون می‏سازد. «9»

نقش دين‏

دين علاوه بر هدايت انسان‏ها، در احياگری جامعه بشری نيز نقش به‏سزايی دارد تا جايی كه جامعه منهای دين، جامعه‏ای تاريك و مرده خواهد بود.
يا أيّها الّذين آمنوا استجيبوا للّه و للرّسول إذا دعاكم لما يحييكم «10»؛ ای كسانی كه ايمان آورده‏ايد، چون خدا و پيامبر شما را به چيزی فراخواندند كه به شما حيات می‏بخشد آنان را اجابت كنيد.

اجابت دعوت خدا و رسول (پيام دين) از اين جهت لازم است كه رهاوردی جز زندگی و حيات معنوی برای فرد و جامعه بشری ندارد. اين حيات همان حيات طيّبه‏ای است كه خداوند به صالحان مؤمن عطا می‏كند. «11»

بی‏ترديد هيچ جامعه‏ ای در مسير حركت خويش نمی‏تواند خود را بی‏نياز از راهنمايی دين ببيند. بشر امروز نيز با همه كاميابی‏ هايی كه در تكنولوژی و فن‏آوری داشته است بيش از گذشته نياز به دين و معارف آن را برای معنا بخشيدن به زندگی مادی خود احساس می‏كند.

ويژگی‏های دين اسلام‏

تحقق آن هدف عالی و ايفای نقش بی‏ بديل احياگری، مستلزم برخورداری از ويژگی‏های چندی است.

اسلام به عنوان آخرين دين آسمانی، از چهار ويژگی مهم برخوردار است:

1. حقانيت:

چنان‏كه به طور مكرر در قرآن كريم آمده است:

هو الّذی أرسل رسوله بالهدی و دين الحقّ ليظهره علی الدّين كلّه «12»؛ او كسی است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست فرستاد تا آن را بر هرچه دين است پيروز گرداند.

2. جامعيت:

قرآن كريم علاوه بر اين‏كه خود را بيان‏كننده همه‏چيز «13» معرفی می‏كند بر جامع بودن دين اسلام نيز تأكيد ويژه‏ای دارد و می‏فرمايد:

اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتی و رضيت لكم الإسلام دينا «14»؛امروز دين شما را برای‏تان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را برای شما [به عنوان‏] آيينی برگزيدم.

در تفسير اين آيه گفته شده است: «معنای اكمال دين، صعود آن به بالاترين درجه ترقی است، به گونه‏ای كه پس از اين اكمال و ازدياد، پذيرای نقص نخواهد بود.» «15»

از ابو سعيد خدری نقل شده است كه وقتی اين آيه نازل گرديد پيامبر صلّی اللّه عليه و اله فرمود:اللّه أكبر علی إكمال الدّين و إتمام النّعمة و رضی الرّب برسالتی وولاية عليّ بن أبي طالب من بعدي ....«16»

امام هشتم عليه السّلام در تفسير اين آيه می‏فرمايند:

و ما ترك شيئا ممّا تحتاج إليه الامّة إلّا و قد بيّنه. فمن زعم انّ اللّه لكم يكمل دينه فقد ردّ كتاب اللّه و من ردّ كتاب اللّه فقد كفر؛ «17» خداوند هيچ چيزی را كه امت بدان نيازمندند فروگذار ننموده بلكه آن را بيان نمودهاست. هركس گمان كند خداوند دين خويش را كامل نكرده است، كتاب خدا را انكار نموده و هر كس كتاب را رد كند كافر گشته است.

يكی از دلايل مهم رابطه دين اسلام با سياست، جامعيت آن است كه در مورد آن بيشتر سخت خواهيم گفت.

3. جهان‏شمولی:

اسلام همه انسان‏ها را مخاطب خود قرار می‏دهد و با وجود تفاوت‏هايی از قبيل رنگ، نژاد، زبان و منطقه جغرافيايی، پيام اسلام، عام و فراگير است. آيات فراوانی از قرآن به روشنی دلالت بر اين ويژگی دارند:

إن هو إلّا ذكر للعالمين «18» و ما هی إلّا ذكری للبشر «19» هذا بلاغ للنّاس «20»

4. جاودانگی:

برخی از طرفداران جدايی دين از دولت و سياست بر اين باورند كه نهاد دين در اعصار گذشته وظايف و كاركردهای گوناگونی را بر عهده داشته است، ولی امروزه به علت پيچيدگی مناسبات زندگی اجتماعی و تخصصی شدن نقش‏ها، اين وظايف به دولت منتقل شده است و در حال حاضر، دولت همان وظايفی را بر عهده دارد كه ديروز دين بر دوش می‏كشيده است. نكته‏ای كه مورد غفلت اين گروه قرار گرفته، فطری بودن قواعد و دستورهای دين اسلام و در نتيجه، جهان‏شمول و جاودانه بودن‏ آن است:

فأقم وجهك للدّين حنيفا فطرة اللّه التّی فطر النّاس عليها لا تبديل لخلق اللّه ذلك الدّين القيّم و لكنّ أكثر النّاس لا يعلمون «21»؛ پس روی خود را با گرايش تمام به حق، به سوی اين دين كن، با همان سرشتی كه خدا مردم را بر آن سرشته است، آفرينش خدای تغييرپذير نيست. اين است همان دين پايدار ولی بيشتر مردم نمی‏دانند.

بنابراين حقّانيت و جامعيت و جهان‏شمولی دين اسلام برای همه زمان‏ها و مكان‏هاست «22» و گذشت زمان در نقش ‏آفرينی آن ذرّه‏ ای كاستی ايجاد نمی‏كند.

خاتميّت نبودت نيز مفهومی جز اين ندارد؛ چرا كه اگر دين با گذشت زمان نتواند پاسخ گوی نيازهای جامعه باشد، خاتم بودن آن مورد ترديد قرار گرفته و لزوم جای‏گزينی آن توسط نبوت و شريعت جديدی مطرح می‏شود!

البته نحوه انطباق قوانين و فرامين دينی با نيازهای جامعه امروزی، مطلب ديگری است كه در پاسخ به دليل سوم ادعايی جدايی دين از سياست بيان خواهد شد.

دلايل رابطه اسلام و سياست‏

با توجه به آن‏چه ذكر گرديد مرتبط بودن دين با امور اجتماعی، سياسی و حكومتی‏

          دين تو هميشه پايدار اســـــــت             بر پايه فطرت استوار است‏

          هرگونه حديــــث تازه و نـــــــــو              زين دين قويم آشكار است‏

          تازه است و جوان اگرچه گويند             فرسوده دور روزگار است‏

 علامه طباطبائی در تفسير آيه و تمّت كلمة ربّك صدقا و عدلا لا مبدّل لكماته (انعام (6) آيه 115) مراد از كلمه رب را ظهور دعوت اسلام به واسطه نبوت پيامبر و نزول قرآن می‏داند و بر اين اساس، استظهار می‏كند كه دين خداوندكامل، صادق، عادل و ثابت خواهد بود (ر. ك: الميزان، ج 7، ص 329).

امری بديهی است، ولی نظر به حجم گسترده القائات مخالفان، به ناچار به چند دليل درون دينی اشاره می‏نماييم:

1. جامعيت «23»

اعتقاد انسان به دين براساس حقّانيت آن است. حال با اعتقاد به حقّانيت دين اسلام، بايد ديد اسلام خود را چگونه معرفی می‏كند.

اصولا ما نمی‏توانيم حدّ دخالت دين در امور را تعيين كنيم، بلكه آن را خود دين معين می‏كند. پيش‏تر گفتيم كه هدف اسلام سعادت انسان است كه در پرتو هدايت خاص به آن نايل خواهد شد. از سوی ديگر، همان‏گونه كه ذكر شد اسلام خود را دين جامع معرفی كرده است كه اين‏جامعيت نيز در كنار همان هدف، يعنی سعادت و هدايت انسان، تفسير می‏گردد؛ بدين صورت كه هرچه برای سعادت انسان در زندگی فردی و اجتماعی لازم است، در دين جامع فروگذار نشده است. بر اين اساس، با پذيرش جامعيت دين در سعادت‏بخشی انسان، عدم ارتباط آن با امور سياسی و حكومتی كه نقش تمام‏عيار در سعادت يا شقاوت انسان و جامعه انسانی دارند، مستلزم نقص دين و نقش غرض خواهد بود.

در مورد جامعيت دين دو نظر افراطی و تفريطی وجود دارد: برخی با استناد به جامعيت دين، تفسيری از آن ارائه می‏دهند كه گويا دين جامع يعنی دينی كه در آن همه علوم و فنون وجود دارد و در هر امری بايد به دين مراجعه نمود. با اين بيان علوم فضايی، آشپزی و جزئيات آنها و به طور كلی آن‏چه كه در حرف، صنايع، علوم تجربی و پايه وجود دارد در دين نی هست وگرنه جامع نخواهد بود.
در نقطه مقابل، گروهی ديگر جامع بودن دين را تنها نسبت به امور عبادی و فردی و بيان ارزش‏های اخلاقی و آن‏چه مربوط به جهان آخرت است دانسته، دخالت دين در امور اجتماعی و سياسی را منكر شده‏ اند. طرفداران دين حدّاكثری و دين حدّاقلی با تفسيری كه گذشت، هر دو بر خطا رفته‏ اند. همان‏گونه كه گفتيم جامعيت هرچيز از جمله دين را تنها و تنها بايد با توجه به هدف آن ملاحظه و تفسير نمود.

از آن‏جا كه هدف، راهيابی به سعادت حقيقی انسان است به خوبی می‏توان قضاوت نمود كه آيا سعادت انسانی را می‏توان در ارائه برنامه‏ هايی تضمين نمود كه به طور كلی بيگانه از امور اجتماعی و سياسی اوست؟ آيا می‏توان بدون توجه به امور اقتصادی، فرهنگی و سياسی و اجتماعی دست به تربيت انسان زد و او را درخلاء تربيت نمود؟

اگر راه آخرت از دنيا می‏گذرد، و سعادت انسان با زندگی سياسی- اجتماعی او گره خورده است، خودبه‏خود اين امور در قلمرو دين حق، جامع، جهانی و جاودانی خواهد بود.

دين با چنين تفسير معقولی، حدّاكثری است و اگر كسانی قلمرو دين را به امور فردی و عبادی محدود می‏نمايند، به دليل عدم شناخت صحيح و همه‏جانبه از دين است. درحالی‏كه سعادت و هدايتی را كه دين بر عهده دارد نمی‏تواند جدای از امور اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سياسی و حقوقی انسان باشد و اگر دين در اين امور حرفی برای گفتن نداشته باشد، نمی‏توان آن را جامع و كامل دانست.

2. تأسيس حكومت‏

با توجه به ورود دين در ابعاد مختلف زندگی انسان، اجرای كامل احكام و مقررات دين و در نتيجه وصول به اهداف آن جز با برقراری حكومت مبتنی بر دين امكان‏پذير نيست.

تشكيل حكومت توسط رسول خدا صلّی اللّه عليه و اله در مدينه، بهترين دليل بر رابطه دين با سياست است. پيامبر صلّی اللّه عليه و اله علاوه بر شأن نبوت دارای شأن امامت و ولايت بر مسلمانان بود و تشكيل حكومت از وظايفی بود كه از جانب خدا بر عهده داشت، زيرا او مأمور به اجرای دين بود و اجرای كامل آن جز از طريق حكومت امكان‏پذير نبود. نكته بسيار قابل تأمل آن است كه به شهادت تاريخ، «مسجد» به عنوان پايگاه دينی و معنوی در صدر اسلام محلّ رتق و فتق امور اجتماعی و سياسی و حتی پايگاه نظامی نيز بوده و كاركردی عبادی- سياسی داشته است.

آنان كه دين را تنها به اخلاق و آخرت محدود می‏سازند بايد به اين پرسش پاسخ دهند كه آيا با هر نوع نظام سياسی و حقوقی می‏توان اعتقادات، احكام، اخلاق و آخرت انسان را آن‏گونه كه دين می‏خواهد تأمين و تضمين نمود؟

3. خلافت و امامت‏

برخی آيات به صراحت از جعل «خلافت» و «امامت» از سوی خداوند سخن گفته‏اند. اين عناوين بر موظف بودن پيامبران به رهبری جامعه از سوی خداوند دلالت دارند.

يا داود إنّا جعلناك خليفة فی الأرض فاحكم بين النّاس بالحقّ «24» و إذ ابتلی إبراهيم ربّه بكلمات فأتمهنّ قال إنّی جاعلك للنّاس إماما «25»

4. ولايت و قضاوت‏

 

درخصوص پيامبر اسلام صلّی اللّه عليه و اله تصريح به ولايت و دستور به اطاعت به طور مطلق ذكر شده است به گونه‏ای كه حوزه امور سياسی را نيز فرا می‏گيرد.
در سوره مائده می‏خوانيم:

إنّما وليّكم اللّه و رسوله و الّذين آمنوا الّذين يقيمون ... «26»؛ ولیّ شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كسانی كه ايمان آورده ‏اند ...،

و در سوره نساء آمده است:

يا أيّها الّذين آمنوا أطيعوا اللّه و أطيعوا الرّسول و أولی الامر منكم «27»؛ خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اوليای امر خود را [نيز] اطاعت كنيد.

صلاحيت انحصاری آن حضرت در امر قضاوت نيز آشكارا بر رابطه دين با سياست دلالت دارد. شكی نيست كه قضاوت از امور اجتماعی و حكومتی است، اين منصب از سوی خداوند حق مسلّم پيامبر اسلام دانسته شده است و مردم نيز مكلف به مراجعه به آن حضرت شده‏اند:

فلا و ربّك لا يؤمنون حتّی يحكّموك فيما شجر بينهم ... «28»؛ به پروردگارت قسم كه ايمان نمی‏آورند مگر آن‏كه تو را در مورد آن‏چه ميان آنان مايه اختلاف است داور گردانند ....

5. جهاد و شهادت‏

آيات و روايات در اين زمينه به قدری فراوان است كه شمارش و توضيح آنها كتاب مستقلی را می‏طلبد؛ به عنوان نمونه:

و أعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة «29»؛ هرچه در توان داريد از نيرو بسيج كنيد.
 يا أيّها النّبیّ حرّض المؤمنين علی القتال «30»؛ ای پيامبر! مؤمنان را به جهاد برانگيز.

و لا تحسبنّ الّذين قتلوا فی سبيل اللّه أمواتا بل أحياء عند ربّهم يرزقون «31»؛ هرگز كسانی را كه در راه خدا كشته شده‏اند، مرده مپندار، بلكه زنده ‏اند.

آيا می‏توان گفت دينی كه پيامبرش را به جهاد تشويق می‏كند، دينی است كه اختصاص به امور فردی و عبادی دارد و فقط ناظر بر رابطه فرد با خداست؟!

قرآن كريم قاطعانه اعلام می‏كند كه بر مسلمانان واجب است برای خشكاندن ريشه‏ های فتنه به جهاد برخيزند تا دين بماند:

و قاتلوهم حتّی لا تكون فتنة و يكون الدّين كلّه للّه «32»؛ و با آنان بجنگيد تا فتنه‏ای بر جای نماند و دين يكسره از آن خدا گردد.

آيا بسيج و آمادگی نظامی، جهاد و مبارزه با فتنه‏گری به عنوان يك فرمان دينی، جز به معنای حضور فعّالانه دين در حياتی‏ترين امور يك جامعه است؟ و آيا جز اين است كه دين با بيان فضّل اللّه المجاهدين علی القاعدين أجرا عظيما؛ «33» يكی از بزرگترين ارزشها را برای جهاد قائل شده است.

6. مبارزه با كفر و طاغوت‏

آيات فراوانی نيز بر مبارزه با كفر و طاغوت تأكيد دارند كه اين امر نشانی ديگر از دخالت دين در امور اجتماعی است؛ نظير:

و لقد بعثنا فی كلّ أمّة رسولا أن اعبدوا اللّه و اجتنبوا الطّاغوت «34»؛ و در حقيقت، در ميان هر امّتی فرستاده‏ای برانگيختيم [تا بگويد] خدا را بپرستيد و از طاغوت بپرهيزيد.

يا أيّها النّبیّ جاهد الكفّار و المنافقين و اغلظ عليهم «35»؛ای پيامبر! با كافران و منافقان جهاد و كن و بر آنان سخت بگير.

محمّد رسول اللّه و الّذين معه أشدّاء علی الكفّار رحماء بينهم «36»؛ محمّد صلّی اللّه عليه و اله پيامبر خداست و كسانی كه با اويند بر كافران سختگير و با همديگر مهربانند.

7. نفی سلطه‏ پذيری‏

از مهم‏ترين آيات سياسی قرآن كريم كه مبنای سياست خارجی و روابط بين الملل نظام اسلامی قرار می‏گيرد اين آيه است:

و لن يجعل اللّه للكافرين علی المؤمنين سبيلا «37»؛ و خداوند هرگز بر [زيان‏] مؤمنان، برای كافران راه [تسلطی‏] قرار نداده است.

از آن‏جا كه دين كرامت و عزت را از آن مؤمنان می‏داند «38»، راضی به پذيرش سلطه غير مؤمنان نيست و طبق اين آيه، مطلق سلطه‏پذيری اعم از سلطه فرهنگی، اقتصادی، سياسی، نظامی و غيره از موضع دين نفی شده است. «39»

امر به معروف و نهی از منكر

امر به معروف و نهی از منكر از اصول مسلّم سياسی- اجتماعی اسلام است كه ده‏ها آيه و روايت در زمينه اهميت، مراتب و فوايد آن وجود دارد؛ از جمله:

الّذين إن مكنّاهم فی الأرض أقاموا الصّلاد و آتوا الزّكاة و أمروا بالمعروف و نهوا عن المنكر «40»؛

همان كسانی كه چون در زمين به آنان توانايی دهيم، نماز برپا می‏دارند و زكات می‏دهند و به كارهای پسنديده وا می‏دارند و از كارهای ناپسند باز می‏دارند.

كنتم خير أمّة أخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تؤمنون باللّه «41»؛

شما بهترين امّتی هستيد كه برای مردم پديدار شده ‏ايد؛ به كارهای پسنديده فرمان می‏دهيد و از كارهای ناپسند باز می‏داريد و به خدا ايمان داريد.

همچنين پيشوای موحّدان و امام عارفان علی عليه السّلام پس از ضربت خوردن، در وصيت خويش به حسن و حسين عليهم ا السّلام و خطاب به همه كسانی كه پيام او را دريافت می‏كنند فرمود:

لا تتركوا الأمر بالمعروف و النّهي عن المنكر فيولّی عليكم شراركم ثمّ تدعون فلا يستجاب لكم «42»؛
امر به معروف و نهی از منكرا را وانگذاريد كه بدان بر شما مسلّط می‏گردند و دعاهايتان مستجاب نمی‏شود.

پيشوايان دين نيز، خود نمونه‏ های كاملی از اقامه‏كنندگان امر به معروف و نهی از منكر در جامعه بوده‏اند؛ در زيارت جامعه كبيره خطاب به پيشوايان دين می‏گوييم:

و أمرتم بالمعروف و نهيتم عن المنكر و جاهدتم في اللّه حقّ جهاده حتّی أعلنتم دعوته و بيّنتم فرائضه و أقمتم حدوده و نشرتم شرايع أحكامه؛

به نيكی فرمان داديد و از بدی نهی كرديد و آن‏گونه كه شايسته بود در راه خدا به جهاد برخاستيد تا آن‏كه دعوتش را آشكار، واجباتش را بيان، حدودش را برپا و احكام شريعتش را گسترش داديد.

اين جملات بی‏ هيچ ابهامی روشن می‏سازند كه تبيين واجبات و اقامه حدود و تبليغ و ترويج شريعت، در پرتو امر به معروف و نهی از منكر و جهاد و مبارزه صورت گرفته است.

در برخی از روايات، اهميت امر به معروف تا آن‏جا پيش می‏رود كه با تعبير زيبا و گويای «بها تقام الفرائض» قوام و دوام واجبات ديگر به قوام و دوام آن منوط می‏گردد.

علی عليه السّلام امر به معروف را يكی از شعبه‏ های جهاد كه يكی از چهار ستون ايمان است می‏داند. «43» عنصر امر به معروف و نهی از منكر اساسی‏ترين انگيزه و هدف قيام حسين ابن علی عليهما السّلام بود و بر اين نكته بارها چه در وصيتنامه آن حضرت و چه در سخنان ديگرش تأكيد گرديد و در نهايت آن حضرت در راه انجام چنين واجبی به شهادت رسيد.

فقها نيز به مسئله امر به معروف و نهی از منكر كه يكی از واجبات است، عنايت‏ خاص دارند و بخشی از كتاب‏های فقهی را به بيان شرايط و مراتب آن اختصاص داده ‏اند. «44»

با اين همه آيا كم‏ترين ترديدی در رابطه جدايی‏ناپذير دين و امور اجتماعی و سياسی وجود خواهد داشت؟

9. نظام حقوقی و اجرای حدود الهی‏

در بسياری از آيات قرآن به قوانين مدنی نظير ازدواج، طلاق، وصيت، ارث و قوانين كيفری تصريح و بر اجرای دقيق آنها تأكيد شده است؛ مانند حدّ سرقت در آيه:

و السّارق و السّارقة فاقطعوا أيديهما جزاء بما كسبا نكالا من اللّه «45»؛

و مرد و زن دزد را به سزای آن‏چه كرده‏اند، دستشان را به عنوان كيفری از جانب خدا ببريد.

حدّ زنا در آيه:

ألزّانية و الزّنی فاجلدوا كلّ واحد منهما مائة جلدة «46»؛

به هر زن زناكار و مرد زناكاری صد تازيانه بزنيد.

و حدّ محاربه در آيه:

إنّما جزاء الّذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فی الأرض فسادا أن يقتّلوا أو يصلّبوا أو تقطّع أيديهم و أرجلهم من خلاف أو ينفوا من الأرض «47»؛

سزای كسانی كه با خدا و پيامبر او می‏جنگند و در زمين به فساد می‏كوشند، جز اين نيست كه كشته شوند، يا بر دار آويخته گردند، يا دست و پای‏شان در خلاف جهت‏ ديگر بريده شود، يا از آن سرزمين تبعيد گردند.

اين مجموعه از آيات به همراه انبوهی از احاديث كه در اين رابطه به تفصيل به ابعاد و جزئيات قوانين مدنی و كيفری پرداخته‏اند به روشنی دليل بر وجود يك نظام جامع حقوقی در اسلام می‏باشند.

آنها كه مدعی جدايی دين از حكومت و سياستند گويا چشم خويش را بر نظام حقوقی اسلام بسته‏ اند.

10. معاملات و امور اقتصادی‏

معاملات- در مقابل عبادات- در اصطلاح فقه، اموری را در برمی‏گيرد كه قصد قربت در آنها شرط نيست. اين دسته از امور از روابط خانوادگی مثل ازدواج و طلاق گرفته تا عقود و ايقاعات ديگر نظير بيع، اجاره، جعاله، وقف، هبه، مزارعه و ... را شامل می‏شود و همان‏گونه كه گفتيم بيانگر نظام حوقی اسلام می‏باشد.

اسلام در امور مالی به مسئله انفال و ثروت‏های عمومی، خراج و اخذ ماليات و جزيه از كفّار غير حربی، و نيز دريافت سهمی از درآمد به عنوان خمس و زكات كه بخش‏های گسترده‏ای را شامل می‏شوند، پرداخته است. با نگاهی كلی به كتاب‏های غير عبادی فهی به خوبی می‏توان حجم گسترده آن را نسبت به كتاب‏های عبادی نظير طهارت، صلات، صوم، حج و ... تشخيص داد و حضور فقه را در زوايای مختلف زندگی اجتماعی احساس نمود و با توجه به دلايل ذكر شده عمق اين سخن امام خمينی را دريافت كه: «حكومت در نظر مجتهد واقعی، فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوايای زندگی بشريّت است. حكومت نشان‏دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی، سياسی، نظامی و فرهنگی است ... هدف اساسی اين است كه ما چگونه می‏خواهيم اصول محكم فقه را در عمل فرد در جامعه پياده كنيم ... همه ترس استكبار از همين مسئله است كه فقه و اجتهاد جنبه عينی و عملی پيدا كند.» «48»

دكتر حميد عنايت پس از بيان دو عامل برای پيدايش انديشه سياسی در حيات فكری مسلمانان به يك مسئله اساسی‏تر اشاره می‏كند كه «همانا پيوند ذاتی بين اسلام به عنوان يك برنامه جامع برای تنظيم زندگی انسانی است و سياست به عنوان ابزار لازمی كه در خدمت همه‏جانبه اين برنامه باشد.» «49»

به اعتقاد وی: «اگر جان و جوهر سياست همانا تلاش در پی كسب قدرت باشد باز هم به سختی می‏توان جهان‏بينی سياسی‏تری از اسلام پيدا كرد. اسلام كه همواره طبيعت انسانی را بر وفق نيازهای جسمی و روحی‏اش می‏شناسد، هرگز به صرف شرح و بيان آرمان‏هايش راضی نيست، بلكه مدام درصدد وسايلی برای جامه عمل پوشاندن به آنهاست و قدرت يك وسيله اساسی برای نيل به اين هدف است. قرآن از مؤمنان می‏خواهد كه از سرمشق والا يا به اصطلاح اسوه حسنه حضرت محمّد صلّی اللّه عليه و اله پيروی كنند. «50» از آن‏جا كه توفيق اصلی پيامبر در بنا نهادن حكومتی بر مبنای تعاليم اسلام بود مسلمانان هم وظيفه دارند از سرمشق او در اين زمينه پيروی كنند.» «51»

بدين ترتيب، عناصری كه مسلمانان را در زمره سياسی‏ترين انسان‏ها قرار داده است عبارتند از:

1. توصيه قرآن به الگوپذيری از پيامبر كه ديگر عذری برای بی‏تفاوتی سياسی باقی نمی‏گذارد.

2. ملازم بودن عملی شدن بسياری از احكام دينی با حصول شرايطی كه جز با تشكيل دولت و حكومت متعهد به دين، محقق نمی‏گردد.

3. اين‏كه چه كسی بايد حكومت كند و چرا بايد از حكّام اطاعت كرد، پرسش‏های ملهم از تعاليم دينی و قرآنی است كه در طول اريخ عكس‏العمل‏های مثبت يا منفی مسلمانان را به دنبال داشته است. «52»

نتيجه‏

اسلام تنها يك سلسله امور عبادی و فردی محض نيست، بلكه در زمينه همه ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی، سياسی و نظامی هم در بخش داخلی و هم در روابط بين‏الملل موضع‏گيری كرده است. «53»

«كليه قوانين و مقررات مدنی، جزايی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی نظامی، سياسی، و غير اينها بايد براساس موازين اسلامی باشد. اين اصل بر اطلاق يا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانين و مقررات ديگر حاكم است و تشخيص اين امر بر عهده فقهای شورای نگهبان است.»

گزيده مطالب‏

1. هرگونه بحث از ولايت سياسی پيامبران، امامان و فقيهان متوقف بر اثبات رابطه دين با سياست است و به همين جهت بررسی اين رابطه نقطه آغاز همه مباحث نظام سياسی اسلام خواهد بود.

2. سياست به معنای تدبير، سرپرستی، برنامه‏ريزی و سامان بخشيدن به امور جامعه است.

3. دين اسلام مجموعه‏ای از عقايد، احكام و اخلاقيات است كه از سوی خداوند بر پيامبر وحی شده است.

4. هدف دين، هدايت انسان به صراط مستقيم و تأمين سعادت حقيقی بشر است و نقش ممتاز و بی‏بديلی را كه در اين زمينه ايفا می‏كند، احيای انسانيت است.

5. تأمين آن هدف و ايفای اين نقش، مستلزم ويژگی‏هايی است كه مهم‏ترين آنها عبارتند از: حقّانيت، جامعيت، جهان‏شمولی و جاودانگی.

6. يكی از دلايل اصلی رابطه دين اسلام با سياست، جامعيت آن می‏باشد كه در مورد آن دو تفسير افراطی و تفريطی مطرح شده است.

7. جامعيت دين را تنها و تنها بايد با توجه به هدف آن ملاحظه نمود. بر اين اساس، دين جامع يعنی دينی كه آن‏چه را انسان برای وصول به هدايت و سعادت خود نياز دارد، فروگذار نكرده باشد. از آن‏جا كه سعادت انسان با مسائل اقتصادی، فرهنگی، سياسی و اجتماعی او درهم آميخته است، دينی كه مشتمل بر اين مسائل نباشد، دين جامع نخواهد بود.

8. دلايل ديگر بر رابطه دين با سياست عبارتند از: تأسيس حكومت توسط پيامبر اكرم صلّی اللّه عليه و اله، خلافت و امامت پيامبران در قرآن، آيات ولايت و قضاوت پيامبر اكرم صلّی اللّه عليه و اله، آيات مربوط به جهاد و شهادت، مبارزه با كفر و طاغوت، نفی سلطه‏گری و سلطه‏پذيری، امر به معروف و نهی از منكر، وجود نظام حقوقی و تأكيد بر اجرای حدود الهی، معاملات و امور اقتصادی.

 

 

 

پی نوشت ها

__________________________________________________
(1). ابراهيم (14) آيات 24- 25.
(2). و ما ينطق عن الهوی* إن هو إلّا وحی يوحی (نجم (53) آيات 3 و 4) وإنّك لتلقی القرآن من لدن حكيم عليم (نمل (27) آيه 6).
(3). فإنّما عليك البلاغ (آل عمران (3) آيه 20).
(4). و يعلّمهم الكتاب و الحكمة (بقره (2) آيه 129).
(5). لتبيّن للنّاس ما نزّل إليهم (نحل (16) آيه 64).
(6). فاحكم بينهم بما أنزل اللّه (مائده (5) آيه 48).
(7). چنان كه در آيات فراوانی بر اين امر تأكيد شده است از جمله: و جعلناهم أئمّة يهدون بأمرنا و أوحينا إليهم فعل‏الخيرات؛ (انبياء (21) آيه 72)؛ ذلك هدی اللّه يهدی به من يشاء من عباده؛ (انعام () آيه 88)؛ الحمد للّه الّذی هدانا لهذا و ما كنّا لنهتدی لولا أن هدانا اللّه؛ (اعراف (7) آيه 43)؛ إنّ هذا القرآن يهدی للّتی هی أقوم؛ (اسراء (17) آيه 9). جهت بررسی بيشتر در اين زمينه، ر. ك: عبد اللّه جوادی آملی، هدايت در قرآن.
(8). مائده (5) آيات 15 و 16 و ر. ك: شوری (42) آيه 52 و انعام (6) آيه 87.
(9). اولئك علی هدی من ربّهم و أولئك هم المفلحون‏بقره (2) آيه 5 و لقمان (31) آيه 5.
(10). انفال (8) آيه 24.
(11). من عمل صالحا من ذكر أو انثی و هو مؤمن فلنحيينّه حياة طيّب (نحل (16) آيه 97) بديهی است چنين حياتی، حيات حيوانی و نباتی نخواهد بود.
(12). توبه (9) آيه 33؛ فتح (48) آيه 28 و صف (61) آيه 9.
(13). و ما نزّلنا عليك الكتاب تبيانا (نحل (16) آيه 89).
(14). مائده (5) آيه 3.
(15). محمّد حسين طباطبائی، الميزان، ج 5، ص 200.
(16). فضل بن حسن طبرسی، مجمع البيان، ج 4 و 3، ص 246 و ج 5، ص 193 و نيز ر. ك: علامه امينی، الغدير، ج 1، ص 230- 238.
(17). حسن بن علی حرانی، تحف العقول، ص 461.
(18). يوسف (12) آيه 104 و تكوير (81) آيه 27.
(19). مدّثر (74) آيه 341 و ر. ك: انعام (6) آيه 19: و أوحی إلیّ هذا القرآن لأنذركم به و من بلّغ.
(20). ابراهيم (14) آيه 52
(21). روم (30) آيه 30 و ر. ك: يوسف (12) آيه 40 و توبه (9) آيه 36.
(22). به گفته جلال الدين همايی‏
(23). جهت اطلاع بيش‏تر، ر. ك: سيد محمّد علی ايازی، جامعيت قرآن.
(24). ص (28) آيه 26. ای داود، ما تو را در زمين خليفه [و جانشين‏] گردانيديم پس ميان مردم به حق داوری كن.
(25). بقره (2) آيه 124. و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتی بياموزد و وی آن همه را به انجام رسانيد [خدا به او] فرمود: من تو را پيشوای مردم قرار دادم.
(26). مائده (5) آيه 55.
(27). نساء (4) آيه 59.
(28). همان، آيه 65.
(29). انفال (8) آيه 60.
(30). همان، آيه 65.
(31). آل عمران (3) آيه 169.
(32). انفال (8) آيه 39.
(33). نساء (4) آيه 95.
(34). نحل (16) آيه 36.
(35). توبه (9) آيه 73.
(36). فتح (48) آيه 29.
(37). نساء (4) آيه 141.
(38). و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين (منافقون (63) آيه 63).
(39). بر همين اساس، قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران يكی از پايه‏های نظام را «نفی هرگونه ستم‏گری و ستم كشی و سلطه‏گری و سلطه‏پذيری» (بند ج از اصل دوم) اعلام می‏دارد و با الهام گرفتن از اين آيه شريفه مقرر می‏دارد كه «سياست خارجی جمهوری اسلامی ايران براساس نفی هرگونه سلطه‏جويی و سلطه‏پذيری، حفظ استقلال همه‏جانبه و تماميّت ارضی ... استوار است» (اصل صد و پنجاه و دوم).
(40). حج (22) آيه 41.
(41). آل عمران (3) آيه 110.
(42). نهج الابلاغه، نامه 47. هم‏چنين آن حضرت می‏فرمايند: و منهم تارك لإنكار المنكر بلسانه و قلبه و يده فذلك ميّت الأحياء و ما اعمال البرّ كلّها و الجهاد في سبيل اللّه عند الامر بالمعروف و النّهی عن المنكر إلّا كنفثه في بحر لجّي؛ در اين ميان گروهی ديگرند كه با دست و زبان و قلب نهی از منكر را وانهاده‏اند. اينان مردگانی متحرّكند، چرا كه همه اعمال ارزشمند، حتی جهاد در راه خدا، در مقايسه به امر به معروف و نهی از منكر چون دميدنی است به دريای پرموج و پهناور» (همان، كلمات قصار، شماره 374).
(43). ر. ك: همان، حكمت 31.
(44). برای نمونه ر. ك: امام خمينی، تحرير الوسيله، ج 1، ص 476- 482.
(45). مائده (5) آيه 38.
(46). نور (24) آيه 2.
(47). مائده (5) آيه 33.
(48). صحيفه نور، ج 21، ص 98.
(49). حميد عنايت، انديشه سياسی در اسلام معاصر، ص 16.
(50). احزاب (33) آيه 21.
(51). همان، ص 17.
(52). ر. ك: همان، ص 17- 18.
(53). براساس همين مبانی، اصل چهارم قانوئن اساسی به عنوان اصل مادر، حاكميت دين را اين‏گونه پذيرفته است:

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
محتوای بیشتر در این بخش: « مقدمه‏ فصل دوم: سكولاريسم »

پیام هفته

مصرف کردن بدون تولید
آیه شریفه : وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ ... (سوره مبارکه سجده ، آیه 21)ترجمه : و ما به جز عذاب بزرگتر (در قیامت) از عذاب این دنیا نیز به آنان می چشانیم ...روایت : قال أبي جعفر ( ع ): ... و لله عز و جل عباد ملاعين مناكير ، لا يعيشون و لا يعيش الناس في أكنافهم و هم في عباده بمنزله الجراد لا يقعون على شيء إلا أتوا عليه .  (اصول کافی ، ج 8 ، ص 248 )ترجمه : امام باقر(ع) مي‌فرمايد: ... و خداوند بدگانی نفرین شده و ناهنجار دارد که مردم از تلاش آنان بهره مند نمی شوند و ایشان در میان مردم مانند ملخ هستند که به هر جیز برسند آن را می خورند و نابود می کنند.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید