1. بی شك انقلاب اسلامی ايران از بزرگترين انقلابهای جهان است كه سرمنشأ تحولات گسترده سياسی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه بزرگ بشری امروز، بوده و خواهد بود. زلزله عظيمی كه در شرق اسلامی در دهه های پايانی قرن بيستم به وقوع پيوست، هر دو قطب غرب سرمايه داری و شرق سوسياليستی را به سختی تكان داد و نظريه پردازان علوم سياسی را متوجه ظهور قدرتی در برابر ابرقدرتهای زمان نمود. اينقدرت چيزی جز قدرت دين نبود كه پس از قرنها انزوا و حاشيه نشينی بار ديگر ايفاگر نقش برتر و ممتاز خويش در عرصه زندگی سياسی انسان میشد. در سده گذشته انقلابهای ضد استبدادی مشروطه و ضد استعماری ملی شدن نفت، گرچه از عنصر مكتب و رهبری دينی نيز برخوردار بودند- و همين امر در پيدايی و شكوفايی اين نهضتها سهمی اساسی داشت- اما دليل اصلی ناكامی و عدم توفيق آنها را بايد در فاصله گرفتن از مكتب و ناديده گرفتن قدرت آن و انحراف از مسير عزت اسلامی دانست.
ملت بزرگ و هوشمند ايران به خوبی از تجربههای ناموفق گذشته درس گرفت و اينبار انقلابی را بنيان نهاد كه ويژگی اصلی آن اسلامی بودن است. انقلاب اسلامی با سرعت و وسعت شگفتانگيزی در خارج از مرزهای جغرافيايی خود نفوذ كرد و پيام خويش را كه پيام عزت، كرامت، آزادگی و حريت، عدالت و در يك كلام پيام رويكرد به دين بود با صدايی رسا در جهان طنينافكن نمود. اينك كه اين انقلاب دو دهه پرفراز و نشيب از عمر خود را سپری كرده است، در نامگذاری آن به عنوان «انقلاب مادر» ترديدی نمیتوان كرد. ايران پس از انقلاب اسلامی در سطح ملی و بينالمللی مركز ثقل تحولاتی قرار گرفته كه به طور مستقيم و غير مستقيم بر جامعه جهانی تأثيرگذار بوده است. ميزان اين تأثيرگذاری را میتوان از حجم گسترده اقدامات انجام شده با هدف براندازی اين انقلاب در داخل و خارج محاسبه كرد. شايد بتوان اين خصيصه را نيز از مختصان چنين انقلابی برشمرد.
2. تحليلگران غربی با ذهنيتی كه از نقش مذهش در قرون وسطی و نارضايتی مردم از عملكرد دين و كليسا در جامعه دارند در اين انديشه اند كه چگونه يك انقلاب مكتبی با پشتوانه عظيم مردمی به وقوع پيوسته و در گذر زمان هرگاه كه اراده كرده، امواج ميليونی از قشرهای گوناگونی جامعه را به ميدان آورده است.
تفاوتهای بنيادين ميان مسيحيت تحريف شده و نحوه كاركرد رهبران كليسا با مكتب رهايیبخش اسلام و روحانيت، موجب شده است تا برخی دانشمندان غربی به مطالعه جدی اسلام و نظام سياسی آن بپردازند.
3. نظام سياسی اسلام بر دو پايه اساسی بنا نهاده شده است: پايه نخست، رابطه «دين و سياست» و پايه دوم، بررسی «حاكميت و ولايت». نظريه های ارائه شده از سوی انديشوران دينی نيز در ارائه تصويری از اين مبانی بسيار حايز اهميت است. از اينرو، كتاب مشتمل بر يك مقدمه، و سه بخش است: بخش اول به مباحث اسلام و سياست میپردازد؛ بخش دوم به حاكميت و ولايت و بخش سوم به نظريه های فقها در ارتباط با حكومت اختصاص يافته است.
4. در پايان كتاب سه پيوست وجود دارد. پيوست اول برای آشنايی با ساير نظامهای سياسی، نيمنگاهی به اين نظامها دارد. رابطه دين با آزادی و جامعه مدنی نيز به لحاظ اهميت و ارتباط آنها با مباحث كتاب، بررسی شده است.
5. از آنجا كه در تدوين اين اثر، آموزشی بودن آن مورد توجه بوده است، مباحث آن را به شيوه زير ارائه كردهايم:
- ارائه گزيدهای از مطالب هر فصل در پايان آن.
- آوردن چكيدهای از كل مباحث هر بخش در پايان بخش.
- طرح سؤالاتی در دو قسمت پرسش (مربوط به متن) و پژوهش (خارج از متن) در پايان هر بخش.
- استفاده از منابع دست اول در حدّ امكان.
- معرفی منابع تكميلی مربوط به هر بخش جهت مراجعات پژوهشی در پايان هر بخش.
6- اصطلاحات به كار رفته در كتاب با علامت* مشخص گرديده و در پايان كتاب تحت عنوان «اصطلاحنامه» به صورت الفبايی و در حدّ امكان با معادلهای انگليسی و عربی تعريف و در پارهای موارد تحليل گرديدهاند.
7- در ترجمه آيات قرآن كريم، از ترجمه ممتاز آقای محمد مهدی فولادوند استفاده شده است.
8- مطالب كتاب در حدّ سه واحد درسی تنظيم شده است و در تدريس آن ضمن تأكيد بر اضافه نمودن مباحث پيوست اول پرسش از آيات و روايات (به جز آيات و روايات كليدی)، جدولها و سند روايات توصيه نمیگردد.
9- كتاب حاضر اولين متن آموزشی در زمينه «مبانی حكومت اسلامی» است و گام اول طبيعتا با كاستیها و احيانا مشكلاتی همراه خواهد بود. از اينرو، نگارنده پيشنهادهای صاحبنظران را به ديده منّت میپذيرد.
10- در آغاز دهه سوم انقلاب كه مقارن با يكصدمين سالگرد تولد معمار بزرگ انقلاب،
پرچمدار اسلام ناب محمدی صلّی اللّه عليه و اله، نادره دوران و برپاكننده جمهوری اسلامی در ايران حضرت امام خمينی قدّس سرّه است، اين ناچيزترين اقدام به پيشگاه باعظمت آن سفركرده كه صد قافله دل همره اوست، هديه میگردد. پیگيریهای فاضل محترم حجة الاسلام آقای احمد ديانی از ابتدا تا انتها بی گمان در تدوين اين اثر سهمی اساسی داشته است كه اين قلم از عهده سپاس آن برنمیآيد. همچنين بر خود لازم میدانم از همه عزيزان مؤسسه بوستان كتاب (مركز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامی حوزه علميه قم) كه در ويرايش و آمادهسازی و نشر اين اثر، تلاش وافر كرده اند، تشكر نمايم.
حسين جوان آراسته
قم- بهمن 1378
بخش اول: اسلام و سياست
طرح بحث
بررسی رابطه دين و سياست در رأس مباحث مربوط به حكومت در نظام سياسی اسلام قرار دارد.
تشكيل حكومت در اسلام تنها زمانی میتواند مطرح گردد كه دين اسلام مشتمل بر امور سياسی باشد، در غير اين صورت، تمام مباحث حاكميت دينی و ولايت سياسی پيامبران و امامان معصوم عليهم السّلام و به تبع آنان ولايت فقيهان در عصر غيبت با مشكل دفاع عقلانی مواجه میگردد؛ زيرا ولايت فقيهان، فرع بر ولايت امامان و ولايت امامان فرع بر ولايت پيامبران است. برای پيامبر نيز بدان جهت كه بيانكننده و مجری احكام دين است، هنگامی امكان ولايت و حكومت وجود دارد كه مسائل حكومتی در متن دين جای گرفته باشد، ولی چنانچه دين صرفا يك سلسله احكام عبادی فردی و ناظر بر رابطه فرد با خدا تلقی شود كه به منظور سامان بخشيدن به امر آخرت انسان- نه امور دنيايی وی- در اختيار پيامبر قرار گرفته است، ديگر نمیتوان برای پيامبر لزوم حكومت در كنار اهداف نبوت را اثبات نمود. اگر دين و مكتب- آن گونه كه بعضی تصور میكنند- اعلام كند كه هيچ رابطهای با حكومت ندارم چگونه معقول است كه پيامبر چنين دينی، داعيه حكومت به عنوان امری مربوط به رسالت و نبوت خويش داشته باشد؟
با اين بيان روشن میگردد كه بحث از نظام سياسی اسلام و ولايت فقيهان از نظر ساختاری بر طبقه چهارم از بنايی قرار گرفته است كه طبقه زيرين، آن رابطه دين و سياست است. درصورتیكه به هر دليلی اين رابطه نفی گردد تمامی اين بنا فرو میريزد و اساسا بحث از ولايت فقيه و حتی بحث از ولايت پيامبران و امامان معصوم عليهم السّلام لغو و بيهوده خواهد بود؛ به بيان ديگر، مادر همه مسائل مربوط به حاكميت در اسلام، رابطه دين و سياست است.