سياستهاى اقتصادى اسلام

سياستهاى اقتصادى اسلام

مـسـائل اقـتـصـادى از مسائل حياتى و مهم زندگى بشر است و اسلام نيز به آن اهمّيت زيادى داده است . رسالت اسلام تنها به مسائل اخلاقى و تكميل جهات معنوى انسانها محدود نمى شود، بلكه به جنبه هاى مادى زندگى و نيازهاى طبيعى آنان نيز توجه دارد.

پيوند اقتصاد با معنويّت و آخرت پيوندى ناگسستنى است ( مَنْ لامَعاشَ لَهُ لامَعادَ لَهُ). درتاءييد اين موضوع به دو حديث زير استناد مى كنيم :

 

پيامبر اكرم (ص )فرمود:

(فَلَوْلاَ الْخُبْزُ ما صَلَّيْنا وَ لا صُمْنا وَ لااَدَّيْنا فَرائِضَ رَبِّنا)(214)

اگـر نان نبود، نه نماز می گزارديم ، نه روزه می گرفتيم و نه واجبات الهی را به جای می آورديم .

اميرالمومنين علی (ع ) در ارتباط تنگاتنگ دنيا با آخرت می فرمايد:

(وَ بِالدُّنْيا تُحْرَزُ اْلا خِرَةُ)(215)

با دنيا، آخرت كسب می شود.

اهداف اقتصاد اسلامی

دو ديـدگـاه كـلی در زمينه اقتصاد اسلامی وجود دارد، يكی اينكه اقتصاد فقط وسيله است و بايد در راه رشد و تكامل انسان به كار گرفته شود. ديگر آنكه ، اقتصاد و برنامه های اقتصادی و در نهايت تاءمين قسط، دومين هدف از بعثت انبياست .(216)

با توجه به دو نظريه ياد شده می توان اهداف اقتصاد اسلامی را چنين بيان كرد:

1 ـ برآوردن نيازهای مادّی انسان در مسير رشد و تعالی او (اَلدُّنْيا مَزْرَعَةُاْلا خِرَةِ).

2 ـ تـاءمـيـن اسـتـقـلال اقـتـصـادی جـامـعـه مـسلمانان و نفی هرگونه وابستگی اقتصادی و سلطه اقتصادی بيگانه .

3 ـ ريشه كن كردن فقر و محروميت به عنوان يكی از موانع رشد(217).

اميرمؤ منان (ع ) در مذمت فقر می فرمايد:

(اِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَهُ لِلدّينِ، مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، داعِيَةٌ لِلْمَقْتِ)(218)

فقر ناقص كننده دين ، محل سرگردانی خرد و سبب دشمنی است .

پايه های نظام اقتصادی اسلام

جـامـعـه سـرمايه داری به مالكيت خصوصی ، اصالت و ارزش خاصی داده و آن را به عنوان يك اصل و قاعده عمومی پذيرفته است . اطلاق سرمايه داری به اين جوامع نيز بر همين اساس است . در جوامع سرمايه داری ، در مقابل اصالت مالكيت فردی ، ملی كردن و مالكيت دولتی يك حالت اسـتـثـنـايـی تـلقـی گـشـتـه و فـقـط بـرای رفـع ضـرورتـهـای اجـتماعی بايد به آن توجه شود.(219)

در جـوامـع سـوسـيـاليـسـتـی بـرخـلاف سـرمـايـه داری ، اصـل بـر مالكيت عمومی است و مالكيت اشتراكی به عنوان يك قاعده صحيح و عام پذيرفته شده اسـت . مـالكـيـت فـردی در ايـن جـوامـع ، خـلاف قاعده تلقی شده و در موارد استثنايی و ضروری قابل طرح است .(220)

نـظـام اقـتـصـادی اسـلام بـا هـيـچ يك از دو نظام ياد شده موافقت ندارد و با توجه به اعتقاد به اصالت فرد و جامعه ، نظام اقتصادی خاصی را ارائه كرده است . نظام اقتصادی اسلام بر سه پايه مالكيت خصوصی ، مالكيت امام ( حكومت اسلامی ) و مالكيت عمومی استوار است و هر يك دارای ميدان و محدوده عمل خاصی است .

1 ـ مالكيت خصوصی

مـالكـيـت خـصـوصـی در قـلمـرو آزادی هدايت شده فردی ، به انسان فرصت می دهد تا خود را از تـنـگـنـاهـا و اسـارتها رهايی بخشد و آزادی و رشد و خلاقيت خود را به ظهور رساند. مقصود از مـالكـيت خصوصی ، مالكيتی است كه شی ء را به شخص و يا اشخاص معيّنی اختصاص می دهد. بـه ايـن نـوع مـالكـيـت ، در قـرآن و روايـات تـصـريـح شده است . مالكيت خصوصی ، ريشه در فـطـرت آدمـی دارد و هـر كـسـی مـی تـوانـد حـاصـل دسـتـرنـج خـويـش را بـه خـود اخـتـصـاص دهـد.(221) اين مالكيت ، ممكن است به صورت فردی و يا جمعی باشد و چنان كه عده ای می پندارند، بی حد و حصر نيست و دارای حدود و مقرراتی است .

دراسـلام ، تـمـلّك و مالكيت قانونی و حلال ، مقيد به شرايط بسياری است ، استمرار اين مالكيت مـشـروع نيز شرايطی دارد، از جمله اينكه استمرار مالكيت مشروع نبايد با مصالح عمومی و احكام حكومتی مغايرتی داشته باشد.(222)

مـالكـيـت خـصـوصـی بـه طـور كـلی ، از طـريـق حـيـازت مـبـاحـات و انتقال (اختياری و قهری ) حاصل می شود.

2 ـ مالكيت امام ( حكومت اسلامی )   

مـقـصـود از مـالكـيـت امـام ، مـالكـيـت مـنـصـب امـامـت و رهـبـری امـت اسـلامـی اسـت . ايـن مـالكـيـت شـامـل انـفـال و نـيـز ديـگـر ثـروتـهـايـی اسـت كـه بـه دولت اسـلامـی مـنـتـقـل مـی شـود و يـا پس از فعاليتهای اقتصادی دولت به دست می آيد. فلسفه وجودی مالكيت حـكـومت ، مبتنی بر مسؤ وليت حكومت در انجام وظايف و خدمات عمومی ،ايجاد رفاه و عدالت اجتماعی واقتصادی و حفظ استقلال و تماميت ارضی كشور و آزادی امت اسلامی است .

3 ـ مالكيت عمومی

مـالكـيـت عـمـومـی ، مـالكيت همه مسلمانان است ، اين مالكيت خارج از حوزه مالكيت فرد ودولت است . اراضـی (مـفـتـوحـة العـنـوه )كـه از راه جـنـگ و يـا پـيـمـان صـلح بـه مـسـلمـيـن مـنـتـقل شده در دايره اين مالكيت قرار دارد.(223) همچنين مشتركات عمومی نظير موقوفات عـام ، مـساجد، مدارس ، راهها، خيابانهاو ... مربوط به همه مسلمانان است . ذكر اين نكته ضروری اسـت كـه مـالكـيـت عمومی و مالكيت دولت جدا از يكديگر است . در امورمربوط به مالكيت عمومی ، دولت فقط متصدی اداره اين اموال بنابه مصلحت مسلمين است .

توليد در اسلام

تـوليـد؛ يـعـنـی بـه فـعـليـت رسـاندن و قابل مصرف ساختن و ايجاد فايده از منابع اوّليه و طـبـيـعـی خـدادادی است .(224) دراسلام ، توليد نيز در جهت ادامه حيات و رشد و سعادت انـسـان مـطرح می شود. بنابراين ، هرگونه توليدی كه برای انسان مفيد بوده و دارای ثمره ای عـقـلايـی بـاشـد، مـجـاز اسـت ، امـا اسـلام بـه لحـاظ مـصـالحـی ، بـرخـی از مشاغل را واجب و بعضی از آنها را حرام دانسته است .

1 ـ توليدات واجب

حـفظ حيات انسان ، نظم جامعه مسلمين و حفظ و دفاع از كشور اسلامی واجب است . بنابراين ، تهيّه و تـوليد اشيايی كه اهداف ياد شده با وجود آنها تاءمين می شود بر آحاد مسلمانان واجب كفايی است . تهيه مواد غذايی ، دارويی ، حمل و نقل ، ارتباط جمعی ، ابزارهای نظامی برای تاءمين امنيت و جهاد و دفاع از مصاديق توليدات واجب می باشد.

2 ـ توليدات و مشاغل حرام

در اسـلام تـوليـد بـرخـی از اشـيـاء و يا اشتغال به برخی از كارها به خاطر وجود مصالح و پـيـشـگـيـری از مـفـاسـد، مـمـنـوع شـده اسـت . بـرخـی از مـصـاديـق ايـن گـونـه تـوليـدات و مـشاغل عبارتنداز: خريد و فروش اعيان نجس مانند شراب ، سگ و خوگ ، ساخت و خريد و فروش ابـزارهـای كـارهـای حـرام مانند بت ، آلات قمار و موسيقی ، تاءسيس قمارخانه و انجام آن ، غنا و لهو ولعب ، جادوگری ، شعبده بازی و كهانت و چهره بينی ، همراهی و همكاری با حاكمان ظالم ، فروش سلاح به دشمنان دين و تاءليف ، چاپ و نشر كتابهای گمراه كننده .(225)

كار در فرهنگ اسلامی

كـار يـكـی از عـوامـل مـهـم در اقتصاد و توليد است . اسلام برای ايجاد فرهنگ كار از يك طرف ، انسان را به كار و توليد ، تشويق كرده و آن را به عنوان بهترين عبادت ،(226)امری واجـب (227) و مـجاهدت در راه خدا(228)ياد می كند و توصيه كرده كه مسلمانان دارای كار مستقل باشند و اجير ديگران نشوند.(229)

از سـوی ديـگـر هـم بـه شـدت بـا سـسـتی و تنبلی مبارزه می كند؛ در روايات نيز از بيكاری و سربار ديگران بودن بسختی نهی شده است .(230)

توزيع در اسلام

هـدف از توزيع در اقتصاد اسلامی ، تحقق عدالت اقتصادی و اجتماعی ، رفاه عمومی و محو ظلم و اسـتـثـمـار و ريـشـه كـنی فقر است . برای رسيدن به اين هدف ، در اسلام برنامه های توزيع قبل از توليد و توزيع پس از توليد وجود دارد.

مـنـابـع اوّليـه تـوليـد نـظـيـر آب ، زمـيـن ، مـعـادن ، دريـاهـا، صـيـد و امـثـال آن از انـحـصـار اشـخـاص خـارج شـده و بـه عـنـوان انـفـال در اخـتـيار حكومت اسلامی قرار گرفته تا حق بهره برداری را بر طبق مصالح مسلمين ودر راسـتـای عـدالت اجـتـمـاعـی بـه افـراد واجـد شـرايـط واگـذار كـنـد. كـار يـكـی از عوامل مؤ ثر و مهمّ در توليد است كه سهم زيادی برای آن در مواد توليد شده و منافع به دست آمده قرار داده شده است .

اسلام پس از توليد نيز با وضع مقررات و تعيين تكاليف ، در صدد توزيع عادلانه ثروت و جلوگيری از تمركز و تراكم آن است . برخی از اين برنامه ها عبارتند از: وضع مالياتهايی نـظـيـر خـمـس ، زكـات ، ماليات در حال ضرورت ، انفاق ، صدقه ، ممنوعيت احتكار و ربا و احكام حكومتی در تعديل ثروت . چنانچه قرآن می فرمايد:

(كَیْ لا يَكُونَ دَوْلَةً بَيْنَ اْلاَغْنِياءِ مِنْكُمْ)(231)

تا اموال ، تنها و بطور منحصر در دست ثروتمندان در گردش نباشد.

مصرف در اسلام

تـوليـد و تـوزيع ، مقدماتی برای مصرف محسوب می شوند. اسلام با دستورات سازنده خود سعی دارد برای مصرف ، انگيزه های مثبتی در افراد ايجاد كند. از نظر اسلام ، می توان مصرف را به انواع لازم ، راجح ، حرام و مكروه تقسيم كرد.

1 ـ مصارف لازم و راجح

مـصـرف بـرای ادامـه حـيـات ، تـاءمـيـن نـفـقـه افـراد تـحـت تـكـفل ، نجات جان انسانها، مصرف در راه دفاع از جامعه اسلامی و تاءمين راههای رشد و پيشبرد اهـداف اسـلام ، از مصارف واجب هستند. بطور كلی ، استفاده از نعمت های الهی با رعايت شرايط و ضـوابـط آن ، مـانـنـد حـلال بـودن ، عدم اسراف و تبذير و رعايت حقوق ديگران از نظر شرع ، پسنديده و مطلوب است .(232) قرآن كريم می فرمايد:

(كُلُوُا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُوا لَهُ)(233)

از روزی پروردگارتان بخوريد و برای او شكر كنيد.

2 ـ مصارف حرام و مكروه

در اسـلام ، مـصـرف مـال جـز در مـوارد مـمـنـوع ، آزاد اسـت . از نـظـر فـقـه اسـلامـی ، مـصـرف مـال عـليـه ديـن ، عـليـه انسانيت ، در راه ارتشا و ربا و نيز مصرف اشيای حرام مانند نجاسات ، اشـيـای مـضـر مـانند سم و هرويين ، اسراف (مصرف بيش از حد شايسته )، تبذير(مصرف بدون جهت )، استعمال در راه تفاخر و تقليد از كفّار(تشابه به آنان ) ممنوع است . همچنين مصرف بيش از حـد متعارف در صورت نياز ديگران و ايجاد تنگنا در زندگی در صورت داشتن ، نكوهش شده است .(234)

منابع در آمد حكومت اسلامی

اسـلام وظـايف سنگينی را بر عهده حكومت اسلامی گذارده است ، تعليم و تربيت ، رفاه عمومی ، بـهـداشت و درمان ، تاءمين امنيت و نظم و انتظام جامعه ، برنامه ريزی برای دفاع و جهاد از جمله وظـايـف حـكـومـت اسـت . اسـلام بـرای تـاءمـيـن مـخـارج حـكـومـت ، مـنـابع زير را اختصاص داده است :(235)

1 ـ انـفـال : جـنـگـلهـا، مـراتـع ، مـعـادن ، آبـهـا، زمـيـنـهـای مـوات ، امـوال بـلا وارث ، اقـطـاع المـلوك (236) و سـواحـل دريـاهـا از انـفـال بـوده و مـتـعلق به حكومت اسلامی است كه می تواند خود از آنها بهره بـرداری كـرده يـا امتياز بهره برداری آن را با رعايت مصالح مردم به بخش خصوصی واگذار كند.

2 ـ زكـات : كـه يـك نـوع مـاليات مستقيم است ، با نصاب خاصی از حيوانات سه گانه (شتر، گاو و گوسفند) يا نقدين (طلا و نقره مسكوك و رايج ) و غلات اربعه (گندم ، جو، خرما، كشمش ) دريافت می گردد.

3 ـ خـمـس : كـه بـا ضـريـب 20 درصد به درآمد سالانه ، غنايم جنگی ، معادن ، گنج و دفينه ، جـواهـر اسـتـخـراج شـده از دريـا، امـوال مـخـلوط بـه حـرام و اموال غير منقول خريداری شده توسط اهل كتاب تعلق می گيرد.

4 ـ زكـات فـطـره : كه به زكات ابدان معروف است و از طرف مسلمانان پرداخت می شود و جنبه های معنوی آن بسيار قوی است .

5 ـ خـراج و مـقـاسـمـه : دو نـوع مـاليات ارضی است كه از طرف حكومت اسلامی برزمينهايی كه مربوط به دولت اسلامی است ، تعلق می گيرد.

6 ـ جـزيـه : مـاليـاتـی است كه اهل كتاب در كشور اسلامی در برابر مسؤ وليتی كه دولت به منظور تاءمين امنيّت جانی ، مالی و عرضی آنان برعهده می گيرد، به دولت می پردازند.

7 ـ دولت مـی تـوانـد بـرای كـسـب درآمد به فعاليتهای اقتصادی بپردازد و يابراساس مصلحت نـظـام ، بـرخـی از صـنـايـع و خـدمـات مـهـمّ مـانـنـد بازرگانی خارجی ، معادن بزرگ ، سدّها و آبرسانی ، بانكها، هواپيمايی و صنايع سنگين را در اختيار خود بگيرد.

8 ـ درصـورتـی كـه درآمـدهای مزبور كفاف مخارج دولت را ندهد، می تواند براساس اختيارات حكومتی به وضع ماليات و عوارض بپردازد.

9 ـ دولت اسـلامی ممكن است در آمدهايی از راه مظالم ، كفّارات ، لُقطه ، وقف ، صدقات ، نذورات و ... داشته باشد.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

پیام هفته

تحمیل نظر خویش بر آگاهان
قرآن : ... ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لي‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ ... (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: هیچ کس (حتی پیامبر) حق ندارد به مردم بگوید به جای خدا مرا عبادت کنید.حدیث: روی الحلبی قلتُ لاَبی عبدالله علیه السلام ما أدنى ما یکون به العبد کافراً ؟ قال: « أن یبتدع به شیئاً فیتولى علیه ویتبرأ ممّن خالفه (معانی الاخبار ، ص 393)ترجمه: ... حلبی روایت می کند که از امام صادق (ع) پرسیدم : کمترین سبب کافر شدن انسان چیست؟ فرمودند : این‌که بدعتی بگذارد و از آن بدعت جانبداری کند و از هر کس با او مخالفت کند روی برگرداند و آنان را متهم و منزوی سازد.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید