چاپ کردن این صفحه

سياستهاى اجتماعى اسلام

سياستهاى اجتماعى اسلام

احزاب

حزب در لغت به معناى دسته و گروه است و در تعريف كلى به گروهى از مردم كه داراى مرام و مسلك خاصى باشند، گفته مى شود. اين گروه براى دستيابى به قدرت و يا مشاركت در اجراى آن تـلاش مـى كـنـنـد. در جـامـعه اسلامى در يك تقسيم بندى كلى ، احزاب را بر اساس اهداف مى توان چنين تقسيم كرد:

الف ـ حزب اللّه يعنى گروهى كه داراى اهداف الهى و حق مى باشند.

 

ب ـ حـزب الشـيـطـان گـروهـی كـه دارای اهـداف غـيـر الهـی و باطل می باشند.

حزب در قرآن

در قرآن حزب در دو مفهوم عام و خاص آمده است ؛ به مفهوم خاص در سوره كهف چنين آمده است :

(ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ اَیُّ الْحِزْبَيْنِ اَحْصی لِما لَبِثُوا اءَمَداً)(174)

پـس از آن ، آنـان را برانگيختيم تا بدانيم كدام يك از آن دو گروه مدت درنگ در آن غار را بهتر حساب كرده اند.

استعمال مفهوم عام آن ، بعنوان حزب اللّه در مقابل حزب الشيطان است ، آنجاكه می فرمايد:

(اَلا اِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)(175)

ای اهل ايمان بدانيد كه حزب خدا رستگار هستند.

در مورد كفار نيز كه بر ضد مسلمانان متحد شده بودند،كلمه احزاب به كار رفته است :

(وَ لَمّا رَاَ الْمُوْمِنُونَ اْلاَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللّهُ وَ رَسُولُهُ...)(176)

و چون مؤ منان لشكر احزاب را ديدند، گفتند: اين همان (جنگی )است كه خدا و رسولش به ما وعده دادند.

در آيه ديگری می فرمايد:

(اُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ اَلا اِنَّ حِزْبَ الشَيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ)(177)

آنان حزب شيطان هستند و آگاه باشيد كه بدرستی حزب شيطان از زيان كارانند.

حزب در انديشه اسلامی

مـمكن است تصور شود كه چون انديشه اسلامی ، يك انديشه همگون و منسجم بوده و تفرقه نيز در اسـلام مـحـكـوم اسـت ،بنابراين وجود انديشه های حزبی و تعدد احزاب در جامعه اسلامی بی مـعـنـاسـت و در جـامـعـه اسـلامـی بايد يك حزب وجود داشته باشد و آن حزب اللّه است ، ولی اين تـصـور، تـصـور صـحـيـحـی نـيـسـت ، چـرا كـه تـحـزب اگر به صورت منطقی و در چارچوب اصول و مبانی اسلامی و گروه بنديهای سياسی برای ارائه الگوهای بهتر باشد، نه تنها بـد نـيـسـت ، بلكه بهترين وسيله برای تحقق آرمانهای اسلامی از جمله امر به معروف و نهی از مـنكر است . مفهوم نظارت عمومی ، ايجاب می كند كه افراد جامعه به صورت فردی يا گروهی ناظر اعمال يكديگر باشند. بنابراين ، ارشاد می تواند به صورت گروهی يا حزبی انجام شود و آنچه كه ممنوع است تجاوز از چارچوب (اصول اسلامی ) است .

اصـول انـتـخـاب احـسـن ، فتح باب اجتهاد، تعاون و همكاری ، ضرورت امر به معروف و نهی از منكر، گروه گرايی و تحزب را مشروعيت می بخشد.

تـحـزّب از نـظـر اسـلام مـی تـوانـد در راه ارائه نـظـرات اسـلامـی بـاشـد، بـرای مـثـال عـدالت اجـتـمـاعـی را هر حزبی بگونه ای ارائه دهد و يا برای تحقق آن هر گروهی ، راه مختلفی پيشنهاد دهد.

حـزب و تـشكيلات در تفكر غربی مبتنی بر نظرات روزمرّه بوده و اهداف احزاب ، كسب قدرت و پـاسـداری از مـنـافـع اعـضـا مـی بـاشـد، امـّادر اسـلام تـشـكـيـلات حـزبـی بـايـد مـبـتـنـی بـر اصول اسلامی بوده و هدفش پاسداری از ارزشها باشد.

اسـلام طـرفـدار تـبـادل افـكار، رشد فكری جامعه ، همكاری و تعاون عمومی است و می خواهد كه مـردم درسـر نـوشـت خـود دخالت داشته باشند و هر نوع تشكّلی كه در اين راه باشد، پسنديده است ، امّا تشكّل برای (اثم و عدوان ) مشروعيت ندارد.

سيره پيامبر اسلام (ص )

سـيـره پـيـامـبـراكـرم (ص ) نـشـان مـی دهـد كـه تشكيل گروهها و احزاب برای مقاصد اجتماعی و سـياسی مثبت ، لازم است . در دوران جوانی پيامبر(ص ) گروهی از جوانان غيرتمند گردهم آمدند تـا از مـحرومان و مظلومان در برابر متجاوزان دفاع و حمايت كنند. پيامبر(ص ) كه خود عضو اين جمعيت بود، بعداز بعثت فرمود:

(لَقـَدْ شـَهِدْتُ فی دارِ عَبْدِ اللّه بْنِ جُذْعانِ حِلْفاً ما اَحَبُّ اِلَیَّ بِهِ حِمَرُ النِعَمْ وَ لُوْاِدَّعیَّ بِهِ فی اْلاِسْلامَِلاَجَبْتُ)(178)

در خـانـه عـبـداللّه بـن جـدعـان ، شـاهـد پيمانی بودم كه آنقدر برای من گرامی است كه هرگز حـاضـر نيستم آن را با انبوهی از شتران گران قيمت ، معاوضه كنم . هرگاه در اسلام نيز بدان پيمان دعوت شوم ، بی درنگ اجابت می كنم .

گفتار بالا، دليل روشنی بر جواز تشكيل جمعيت و حزب در اسلام است و درصورتی كه دفاع از اسـلام و مـسلمانان و حكومت اسلامی ، تشكيل حزب و گروهی را ايجاب كند، ضروری و لازم خواهد بود.

شورا در اسلام

شـورا عـبـارت اسـت از اظـهـار نـظـر خواستن از ديگران و دخالت دادن آنان در يك امر و پرهيز از تكروی و استبداد راءی .

عـمـل به مشورت و تشكيل شورا برای درك حقايق و كشف مجهولات ، يك طريقه عقلايی است كه در هـمـه جـهـان و در تـمـام دوره هـای تـاريـخ بـيـن تـمـامـی انـسـانـهـا معمول بوده و هست ، چرا كه عقلها، دركها و تجربيات فردی و اجتماعی افراد متفاوت است و بدين جهت ، شورا و استشاره يك سيره عقلايی بوده و عدول از آن از نظر عقلا محكوم است .

عـلاوه بـر عـمـل پـيـامـبر(ص )و امامان معصوم (ع ) در قرآن دو آيه و در منابع روايی حدود دويست روايت در باره شورا آمده است .

در قرآن سوره ای به نام شورا وجود دارد و خداوند سبحان در آن می فرمايد:

(... و اَمْرُهُمْ شَورْی بَيْنَهُمْ ...)(179)

كارهای عمومی را به مشورت می گذارند.

درآيه ديگری از قرآن ، خداوند به پيامبرش دستور می دهد كه بامسلمانان درامورمشورت كند.

(... وَ شاوِرْهُمْ فیِ اْلاَمْرِ...)(180)

در كارها با آنان مشورت كن .

بـراساس روايات اسلامی ، مسلمانان از استبداد راءی و تكروی ، سخت منع شده و به استشاره و مشاوره تشويق شده اند. اميرمؤ منان علی (ع ) در اين باره می فرمايد:

(مَنْ اِسْتَبَدَّ بِرَاءْيِهِ هَلَكَ، وَ مَنْ شاوَرَ الرِّجالَ شارَكَها فی عُقُولِها)(181)

هركس استبداد براءی داشته باشد هلاك می شود و نابود می گردد و هركس با مردم مشورت كند در عقلهای آنان شريك شده است .

و نيز فرمود:

(لا ظَهيرَ كَالْمُشاوَرَةِ)(182)

پشتيبانی همانند مشاوره نيست .

در تـاريـخ زنـدگـی پيامبر(ص ) موارد بسياری وجود دارد كه آن حضرت با ياران خود درباره امور مشورت می كرد. در حالی كه خود ايشان بيش از هر كس ديگر به مصلحت اسلام و مسلمانان ، آگـاهـی داشـت . ايـن سـيـره پـيـامبر(ص ) حجتی است بر پيروان اسلام كه از استبداد رای و خود محوری پرهيز كنند.

شرايط مشاوران

اسـلام بـرای مـشـاوران ؛ يـعـنـی اعضای شورا و كسانی كه با آنان مشورت می شود، شرايطی تعيين كرده است :

1 ـ اسـلام : در دو آيـه ای كه به شورا فرمان داده شده ، اشخاص مورد مشورت مسلمانان هستند و در آيات بسياری از اينكه مؤ منان ، كفّار و مشركين را (بطانه ) و همراز خود گيرند، نهی شده انـد و در مـواردی كـه بـه خـاطر ضرورت ناچار باشند در اموری از تخصص كفّار استفاده كنند، تصميم نهايی با مسلمين خواهد بود.

2 ـ عقل :امام صادق (ع ) از نبی اكرم (ص ) چنين روايت می كند:

(مُشاوِرَةُ الْعاقِلُ النّاصِح ، يُمْنٌ وَ رُشْدٌ وَ تَوْفيقٌ مِنَاللّهِ عَزَّوَجَلَّ)(183)

مشورت فرد انديشمند خير خواه بركت ، رشد و پيروزی از سوی خداست .

3 و 4 و 5 ـ حلم ، نصح و تقوا: امام صادق (ع ) فرمود:

(شـاوِرْ فـی اُمُورِكَ مِمّا يَقْتَضی الدّينُ مَنْ فيهِ خَمْسُ خِص الٍ: عَقْلٍ وَ حِلْمٍ وَ تَجْربَةٍ وَنُصْحٍ وَ تَقْو ی )(184)

در آن امـورت كـه ديـن تـو اقـتـضا می كند، با كسانی مشورت كن كه در آنها پنج خصلت باشد: عقل ، بردباری ، تجربه ، ناصح بودن و تقوا.

داشـتـن حـلم ؛ يـعـنـی تـعـادل روحـی و سـلامـت روانـی و عـدم تـنـدخـويـی و ظـرفـيـت شـنـيـدن اقـوال مـخـتـلف ؛ ناصح بودن ؛ يعنی قصد نصيحت و ارشاد و رشد و دلسوزی داشتن ؛ تجربه ؛يـعـنـی آگـاهـی و كـار آزمـودگـی وآشـنـايـی بـا رمـوز دقـيـقـی كـه جـزبـا مـمـارسـت حاصل نمی شود.

وجـود شـرايط مذكور و نيز مشورت با افراد آراسته به آن ، چنان دارای اهميّت است كه اميرالمؤ منين (ع ) می فرمايد:

(... فـَاِنَّ مـَعـْصـيـةَ الْنـّاصـِحـِالشَّفـيـقِ، اَلْعـالِمِ الُْمـجـَرَّبِ تـُوَرِثُ الْحـِيـَرَةَ وَ تـُعـْقـِبـُ النِّدامَةَ)(185)

بدرستی كه مخالفت با نظر نصيحت كننده دلسوز وآگاه با تجربه موجب سرگردانی وحيرت و باعث پشيمانی خواهد شد.

آنـچـه گـفـتـه شـد صفات ثبوتی بود كه مشاوران و اعضای شورا بايد داشته باشند، ولی ، بـرخـی از خصلتها و ويژگيهاست كه مشاوران و مستشاران به عنوان صفات سلبی بايد فاقد آنها باشند كه عبارتند از:

1 ـ جبن به معنای ترسو بودن كه ضد شجاعت است .

2 ـ بـخـل بـه مـعـنـی بـخـيـل بـودن ، و آن صفت رذيله ای است كه دارنده اش تنگ نظر بوده و از رساندن خير به ديگران امساك می كند.

3 ـ حرص ؛ يعنی طمع و آزمندی و وابستگی شديد به ماديات .

4 ـ استبداد راءی ؛ يعنی تكروی و بی اعتنايی به سخنان و نظرات ديگران .

5 ـ وغد؛ يعنی سستی خرد.

6 ـ تَلَوُّن ؛ يعنی نفاق و دورويی .

7 ـ لجاجت ؛ يعنی اصرار كردن در موضع به ناحق خود.

8 ـ جهل و نادانی .

دارنـده چـنـيـن صـفـاتـی نمی تواند طرف مشورت و يا عضو شورای مشورتی و تصميم گيری باشد.

امام علی (ع ) در فرمان خود به مالك می نويسد:

(هـرگـز شـخـص بـخـيـل را مـورد مـشـاوره قـرار مـده ، چـون او تـو را از بـذل و بـخـشش باز داشته و از فقر و بی چيزی می ترساند. همچنين از مشورت با شخص بی دل و تـرسـو بـپـرهـيـز، چـون او تو را در كارها سست می گرداند. از شخص آزمند و حريص نيز بپرهيز چون كه او ستمگری را در نظرت موجه جلوه می دهد.)(186)

امام صادق (ع ) نيز می فرمايد:

(وَ لا تـُشـِرْ عـَلی مـُسـْتـَبـِدٍ بـِرَاءْيـِهِ وَلا عـَلی وَغـْدٍ وَ لا عـَلی مـُتـَلَوِّنٍ وَ لا عـَلی لَجُوجٍ...)(187)

با مستبد و با سست خرد و با كسی كه رنگ عوض می كند و نيز با شخص لجوج مشورت نكنيد.

مورد مشورت

مشورت بطور معمول بايد در جايی صورت بگيرد كه موضوع در هاله ای از ابهام فرو رفته و از طـريـق مـشـورت رفـع ابـهـام شـود. در صـورتـی كـه حـكـم مـوضـوعـی از نـظـر عـقـل يـا شـرع ، مـشخص و روشن باشد، جايی برای مشورت در مورد آن وجود ندارد. قرآن در اين مورد می فرمايد:

(وَ مـا كـانَ لِمـُؤْمـِنٍ وَ لا مـُؤْمـِنـَةٍ اِذا قَضی اللّهُ وَ رَسُولُهُ اَمْراً اَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْاَمْرِ هِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبينا)(188)

هـيـچ مـرد و زن مـؤ مـن را در كـاری كـه خـدا و رسـولش حـكم كنند، اراده و اختياری نيست (كه راءی خـلافـی اظـهـار نـمـايـنـد) و هـر كـس نـافـرمـانـی خـدا و رسول كند، به گمراهی سختی افتاده است .

در تـاريـخ نـيـز نـمـونـه هـايـی وجـود دارد كـه وقتی پيامبر(ص ) فرمانی می داد، برخی سؤ ال می كردند كه اين مطلب امر است يا راءی و در صورتی كه امر بود، بی چون و چرا اطاعت می كـردنـد و آن را قـابـل مـشـورت نـدانـسـتـه ، دخـالت نـمـی كـردنـد، امّا نسبت به برخی ديگر از دسـتـورات ، شـور و مـشـورت مـی كـردنـد؛ چـنـان كـه آورده انـد، در بـرابـر يـكـی از دستورات پـيـامـبـر(ص ) حباب بن منذر به پيامبر(ص ) گفت : (فان كان عن امر سلمنا و ان كان عن الرّاءیِ فـالتـاءخـيـر عـن حـصـنـهـم ):يـعـنـی : پـس اگـر از فـرمان الهی است ، ما تسليم هستيم و اگر اظـهـارنـظـراسـت صـلاح ايـن اسـت كـه مـقـر فـرمـانـدهـی را از حـدود قـلعـه دشـمـن عـقـب بـبـريـم .(189)

پس بطور كلی امور جامعه مسلمين دو گونه است :

1 ـ امـور (توقيفی ) كه مربوط به خداست و غير او كسی در باره آن حق اظهار نظر ندارد. ممكن اسـت ايـن امـر الهی به صورت وحی باشد يا آن را پيامبر(ص ) و ائمه (ع )بيان كرده باشند، مـانـنـد آنـچـه كـه در آيـه 36 سـوره احـزاب يـا آيـه 159 سـوره آل عمران آمده است .

2 ـ امـور(عام اجتماعی ) كه صلاحيت برای مشاوره دارند و انجام آنها با مشورت ، نتايج بهتری خـواهـد داشـت ، مـانـنـد بـرخـی از امـور فـردی نـظـيـر انـتـخـاب هـمـسـر، شـغـل ، خـانـه و يـا امـور اجـتـمـاعـی مـانـند جنگ ، صلح ، عمران و آبادی كه همگی نيازمند شور و مشورت می باشند.(190)

شـورا مـمكن است شورای تصميم گيری باشد يا شورای مشورتی . در قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران برای تصميم گيری و اداره امور كشور از شوراهای متعددی بهره گيری شده است مـانـنـد مـجلس شورای اسلامی ، شورای نگهبان ، مجمع تشخيص مصلحت نظام ، شورای عالی امنيت مـلی شـورای سـيـاسـت گـذاری صـدا و سـيما، شوراهای استان ، شهر و روستا، شوراهای مختلف برای حل اختلاف و شورای وزيران (هياءت دولت ).

حقوق و آزاديهای اساسی در اسلام

در نـظـامـهـای مـخـتلف حقوقی ، نگرش متفاوتی نسبت به حقوق و آزاديهای اساسی وجود دارد كه مهمترين آنها(نظريه حقوق طبيعی و فطری ) و(نظريه حقوق موضوعه ) است .

براساس بينش اوّل ، حقوق و آزادی انسانها از طبيعت و فطرت انسان و جامعه سرچشمه می گيرد، در حـالی كـه نـظـريـه دوّم ايـن حـقـوق را مجموعه مقرراتی می داند كه از طرف خود افراد بشر وضع می شود و با توجه به زمان و مكان متغير است .(191)

در بـيـنـش اسـلامـی ، انـسـان خـليـفـه خـداسـت (192) و حـق آزادی و اخـتياراو محفوظ و غير قـابـل سـلب اسـت . از نـظـر اسـلام ، ارزش انـسـان و بـهـره مـنـدی او از حـقـوق و آزاديـهـا بـدان دليل است كه خداوند اين حق را به او اعطا كرده است .

بـطـور اجـمـال ، بـايـد بـگـويـيـم ايـن حـقـوق از طـرف خـداونـد مـتـعـال به بندگان اعطا شده است و هيچ كس حق ندارد نسبت به آنها تجاوز كند، حتی خود شخص نيز نمی تواند حيات ، كرامت ، و آزادی خود را محدود يا از بين ببرد. قرآن كريم در مورد اعطای كرامت به انسانها می فرمايد:

(وَلَقـَدْ كـَرَّمـْنـا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فیِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلیَ كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً)(193)

و ما فرزندان آدم را بسيار گرامی داشتيم و آنها را به مركب خشكی و دريا سوار كرديم و از هر نـوع غـذای لذيـذ و پـاكـيـزه روزی داديـم و بـر بـسـيـاری از مخلوقات خود برتری و فضيلت بزرگ بخشيديم .

حـق حـيـات ، آزادی و كـرامـت انـسانی ، منشاء حقوق ديگری برای او شده و اصولی اساسی را در زنـدگـی اجـتـمـاعـی بـنـيـان نـهـاده اسـت كـه عـبـارتـنـد از : اصـل مـسـاوات و بـرابری ، اصل امنيت ، آزاديهای اساسی ، حق دادخواهی ، حق آموزش و پرورش و حقوق اجتماعی و اقتصادی .

اصل مساوات و برابری

بـشـريت در طول تاريخ ، گرفتار سنتهای غلط اجتماعی بوده كه براساس شخصيت قبيلگی ، ثروت ، زبان ، نژاد، رنگ و غيره امتيازاتی برای برخی انسانها نسبت به ديگران ايجاد كرده است و منشاء جنگ و تجاوز و استعماربرخی نسبت به برخی ديگر شده است .

بـا آنكه افراد از لحاظ استعداد و كششهای روحی متفاوتند، ولی اسلام آن را مايه تبعيض و ملاك برتری نمی داند و اصل مساوات و برابری را به عنوان نخستين پايه نظام اجتماعی ضروری می داند.

بطور كلی ، مساوات دارای سه جنبه است كه اسلام نيز بدان تاءكيد بسيار دارد:

# مساوات در اصل انسانيت

# مساوات در حقوق و تكاليف

# مساوات در برابر قانون (194)

1 ـ مساوات در اصل انسانيت

عوامل گوناگون طبيعی و جغرافيايی از قبيل : آب و هوا، تغذيه ، وراثت ، شرايط زندگی و ... مـمـكـن اسـت افـراد بـشـر را از لحـاظ رنـگ ، زبـان ، نـژاد، ثـروت ، شـغـل و عـقـايـد سـيـاسـی و مـذهـبی متفاوت سازد، ولی در (حقيقت و ذات انسانيت ) آنها تاءثيری ندارد.

قرآن كريم در مورد خلقت انسانها از نفس واحد می فرمايد:

(يـااَيُّهـَاالنـّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذی خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوَجَها وَبَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثيراً وَ نِساءً)(195)

ای مـردم ، از خـدايـی كـه شـما را از يك پدر ومادر آفريد و از آنها نسلهای بعدی را پديد آورد، بپرهيزيد.

و نيز می فرمايد:

(يـا اَيُّهـَاالنـّاسُ اِنـّا خـَلَقـْنـاكـُمْ مـِنْ ذَكَرٍ وَ اُنْثی وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوبًا وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللّهِ اَتْقيكُمْ)(196)

ای مـردم ما شما را از يك پدر و مادر آفريديم و شما را ملتها و قبيله هايی مختلف قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد، گرامی ترين شما نزد خدا، پرهيزكارترين شماست .

پيامبر گرامی اسلام (ص ) همواره بر اين مطالب تاءكيد داشته ، می فرمايد:

(لَيْسَ لِعَرَبی عَلی عَجَمی فَضْلٌ اِلاّ بِالتَّقْوی )(197)

عرب هيج گونه فضيلت و برتری بر عجم ندارد، مگر از راه شايستگی و پرهيزكاری .

پيامبر اسلام (ص ) هنگامی كه به احترام جنازه يك يهودی از جای برخاست ، فرمود:

درست است كه مسلمان و برادر دينی ما نبوده است ، اما انسان كه بوده و ما به خاطر انسانيت ، به او احترام می كنيم .(198)

امام علی (ع ) در فرمان تاريخی خود به مالك اشتر فرمود:

مـهـربـانی و خوشرفتاری و نيكويی با رعيت را دردل خود جای ده و مبادا با ايشان ، چون جانور درّنـده بـوده ، خـوردنـشـان را غـنيمت دانی ، آنان دو دسته اند: يا با تو برادر دينی اند و يا در آفـريـنـش مـانـنـد تـو هـسـتـنـد(يـعـنـی ، يـا حـق بـرادری بـه گـردن تـو دارنـد، يـاحـق انسانی .)(199)

2 ـ مساوات در حقوق و تكاليف

از آنجا كه افراد بشر از لحاظ خلقت انسانی با هم برابر و برادرند، اسلام آنها را در حقوق و تكاليف انسانی برابر و يكسان دانسته است و اختلاف حالات و استعداد و لياقت آنها، باعث امتياز در حقوق و تكاليف بشری نخواهد شد.

پيامبراسلام (ص ) در چهارده قرن پيش به اين مطلب اشاره كرده و فرمود:

(اَلْخَلْقُاَمامَ الْحَقِّ سَواءٌ)(200)

مردم در پيشگاه حق ، مساوی هستند.

و نيز فرمود:

(اَلنّاسُ كُلُّهُمْ سَواءٌ كَاَسْنانِ الْمُشْطِ)(201)

مردم مانند دندانه های شانه با هم برابرند.

حضرت علی (ع ) نيز در برخورداری مردم از حقوق مساوی می فرمايد:

(اَلْحَقُّ لايَجْریِلاَحَدٍ اِلاّ جَری عَلَيْهِ وَ لايَجْری عَلَيْهِ اِلاّ جَری لَهُ)(202)

قـانـون بـه نـفـع كـسـی اجرا نمی شود، مگر اينكه به ضرر او نيز اجرا می شود و به ضرر كسی اجرا نمی شود، مگر اينكه به نفع او نيز اجرا می گردد.

آن حضرت در جای ديگر در باره مساوات در حقوق و تكاليف می فرمايد:

(فَلْيَكُنْ اَمْرُ النّاسَ عِنْدَكَ فِی الْحَقِّ سَواءً)(203)

بايد وضع مردم ، در مورد حق ، در نزد تو برابر و يكسان باشد.

3 ـ مساوات در برابر قانون

منظور از اين اصل آن است كه قانون بدون توجه به دوری و نزديكی افراد با مجريان قانون ، تـوانـگـری و فـقـر آنـان ، شغل ، زبان ، نژاد، محل سكونت و ... بطور دقيق در مورد آنان اجرا شـود. در اين مساءله روش اسلام بر اساس واقع بينی ، قاطعيت و صراحت است و هر نوع تبعيض و جانبداری ظالمانه را محكوم می كند.

درآيـات بـسـيـاری از قرآن و نيز سيره معصومين (ع ) بر رعايت عدالت و مساوات مردم در پيشگاه قانون تاءكيد شده است ، تا آنجا كه امام علی (ع ) فرمود:

(لَنْ تُقَدَّسَ اُمَّةٌ لايُؤْخَذُ لِلْضَّعيفِ فيها حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیُّ غَيْرَ مُتَتَعْتَعٍ)(204)

مـلتـی كـه حـق ناتوانهايش از توانگران بدون لكنت و ترس و نگرانی گرفته نشود، هرگز روی سعادت و خوشبختی نخواهد ديد.

و نيز به شريح چنين فرمان می دهد:

هنگام قضاوت ميان مسلمانان مساوات در سخن گفتن و نگاه كردن و نشستن را رعايت كن تا نزديكان از تـو در جـانـبـداری از حـق خـود طـمـعـی نـداشـتـه و دشـمـن از دادگـری تـو مـاءيـوس نباشد.(205)

اصل امنيت

مـفـهـوم (امـنـيـت ) مصونيت از تعرض و تصرف اجباری و بدون رضايت است ، بدين صورت كه افـراد جـامـعه هيچ بيم و هراس و نگرانی نسبت به حقوق و آزاديهای مشروع خود نداشته باشند. بـه عـبـارت ديـگـر شـهـرونـد از هـرگـونـه تـعـرض و تـجـاوز مـانـنـد قتل ، جرح ، ضرب ، توقيف ، شكنجه و ساير مجازاتهای غير قانونی و خود سرانه و يااعمالی كه منافی شؤ ون و حيثيت انسانی اوست ، در امان باشد. اهميّت امنيّت بدان حد است كه افراد به را حـتـی آزادی و گـاه حـيثيات انسانی خود را فدای آن می كنند. در نظامهای استبدادی تهديد امنيت افراد، از جمله عواملی است كه آنها را به سازش و يا سكوت وامی دارد.

قرآن يكی از اهداف استقرار حاكميت خدا در زمين را در نهايت ،تاءمين امنيّت و آسايش امّت ذكر كرده است و می فرمايد:

(... وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خُوْفِهِمْ اَمْناً)(206)

و بـه هـمـه مـؤ مـنـان پـس از خـوف و انـديـشـه از دشـمـنـان ، ايـمـنـی كامل دهد.

و نيز امنيّت را موهبتی الهی می داند كه به مؤ منان عطا شده است :

(هُوَ الَّذیّ اَنْزَلَ الْسَّكي نَةَ فی قُلُوبِ الْمُؤْمِني نَ)(207)

اوست خدايی كه طمانينه و آرامش را بر دلهای مؤ منان فرود آورد.

در قـرآن كريم ، امنيّت يكی از صفات شهرهای الگو و حرم الهی ذكر شده است (208) و امـام عـلی (ع ) يـكـی از هـدفـهـای قـبـول حكومت و نيز قيام صالحان را تاءمين امنيّت دانسته ،می فرمايد:

(فَيَاءْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِكَ)(209)

... تا بندگان مظلوم تو امنيّت يابند.

مسلمان و غير مسلمان در برخورداری از حق زندگی و امنيّت با هم فرقی ندارند و كفّار تا زمانی كـه در صـدد نـابـودی و جـنـگ بـا مـسـلمـانـان نـبـاشـنـد، جـان ، مـال و حـيـثـيـت آنـهـا مـحـفـوظ خـواهـد بـود. پـيـامـبـر اكـرم (ص ) در بـاره حـرمـت خـون و اموال مردم می فرمايد:

(اَيُّها النّاسُ اِنَّ دِمائَكُمْ وَ اَمْوالَكُمْعَلَيْكُمْ حَرامٌ اِلی اَنْ تَلْقَوْا رَبَّكُمْ)(210)

ای مردم خونها و اموال شما تا روز قيامت بر يكديگر حرام است .

پـيـامـبـراسـلام (ص ) تـرسـانـدن بـنـدگان خدا و سلب آسايش آنان را ظلمی عظيم دانسته و می فرمايد:

(لاتَرْعُواالْمُسْلِمَفَاِنَّ رَوْعَةَ الْمُسْلِمَ ظُلْمٌ عَظيم )(211)

مسلمانان را نترسانيد؛ زيرا ايجاد وحشت در مسلمانان ظلمی بس بزرگ است .

اصـول كـلی اسـلام ، مـدافـع حـقـوق و امـنـيـت انـسـانـهـاسـت . اصـل ابـاحه به افراد اجازه می دهد كه در همه امور فردی و اجتماعی خود آزاد باشند، مگر آنكه عـمـل آنـان بـوسـيـله شـرع مـمـنـوع شـده بـاشـد و يـا اصـل بـرائت مـی گـويـد: اصـل بـر درسـتـكـاری و سـلامـت افـراد جـامعه است ، مگر آنكه خلاف آن با ادله قانونی توسط مـراجـع صـلاحـيـت دار به اثبات برسد. رسيدگی به تخلفات افراد و صدور حكم مجازات را فقط به افراد خاصی كه واجد صلاحيت بوده و طبق قانون شرع حكم می كنند، اختصاص داده است .

اسـلام بـرای مسكن و شغل افراد نيز مصونيت قائل شده است ، ورود بدون اجازه به مسكن ديگران را مـمـنـوع سـاخـتـه و تـعـرض ، حـتـی بـا نـگـاه كـردن بـه داخـل خـانـه و مـحـل سـكـونـت مـسـتور مردم را از مجوزات دفاع می شمارد، تا آنجا كه اگر شخص مـتـعـرض بـه هـنـگـام دفـاع صـاحـب خـانـه كـشته شود، خونش هدر خواهد بود.(212) در صـورتـی كـه مـجـرمـی در خـانـه ای پـنـاهـنده شود و يا در خانه ای عليه اسلام و اجتماع مسلمين تـوطئه صورت گيرد، حكومت اسلامی براساس موازين شرع ، می تواند برای دستگيری مجرم و بازرسی منزل اقدام كند.

در مورد كار اجباری نيز امير مؤ منان فرمود:

(لَسْتُ اَری اَنْ اُجْبِرَ اَحَداً عَلی عَمَلٍ يَكْرَهُهُ)(213)

من صحيح نمی دانم كسی را به كاری كه دوست ندارد وادارم .

گـفـتـنـی اسـت كـه درشـرع مـقـدس اسـلام ، نـسـبـت بـه مـشـاغـل حـرام ، مـمـنـوعـيّت وجود دارد؛ اين مشاغل برخلاف مصالح اجتماع بوده و برای مرتكبين آنها مجازاتهايی در نظر گرفته می شود.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)