چاپ کردن این صفحه

مبانى نظرى ولايت فقيه

مبانى نظرى ولايت فقيه

مـقـصـود از مـبـانـى نـظـرى ولايـت فـقـيـه ، بـررسـى ايـن اصـطـلاح ، دلايل مشروعيت و حاكميت ، شرايط و اختيارات ولى فقيه است .

مفهوم ولايت

 

ولاء ، ولايـت (بـه فـتـح واو) ، ولايـت (بـه كـسـر واو) ، ولی ، مـولی ، اولی و امـثـال ايـنـهـا هـمـه از مـاده (ولی ) (و ، ل ، ی ) اشـتـقـاق يـافـتـه انـد. ايـن واژه از پـراسـتـعـمـال تـريـن واژه هـای قـرآن كـريم است كه به صورتهای مختلف به كار رفته است .(70)

راغب در مفردات آورده است كه معنی اصلی اين كلمه ، قرار گرفتن چيزی در كنار چيز ديگر است ، بـگونه ای كه فاصله ای در كار نباشد. اين كلمه در مورد قرب و نزديكی ـ اعم از قرب مكانی و قـرب مـعـنـوی ـ و نـيـز در مـورد دوسـتـی ، يـاری ، تـصـدی امـر و تـسـلط استعمال شده است .(71)

مـعـنـای اصطلاحی ولايت نيز از معنای لغوی آن دور نشده و به معنای سرپرستی ، تصدی امر و زعامت و رياست می باشد و گاهی نيز به منطقه تحت حكومت ، ولايت گفته می شود.(72)

مفهوم فقه و فقيه

واژه فـقـه بـه مـعـنـای فـهـمـيدن و درك كردن و تفقه به معنای تلاش و جستجو برای فهميدن و دريافتن است و در اصطلاح ، علم به احكام شريعت است ،(73) چنان كه تعريف كرده اند:

(هُوَ الْعِلْمُ بِاْلاَحْكامِ الشَّرعيَّةِ الْفَرْعيَةِ عَنْ اَدِلَّتِهَا الْتَفْصيليَهُ)(74)

فـقـه عـبـارت اسـت از عـلم بـه احـكـام فـرعـی شـرع اسـلام (غـيـراز اصول عقايد و اخلاق )از روی منابع تفصيلی .

فـقـه در اصـطـلاح قـرآن و سـنـت ، عـلم وسـيع و عميق به معارف و دستورات اسلامی است ، ولی بـتـدريـج ايـن اصـطلاح به احكام شرعی فرعی اختصاص يافت (75) و استخراج احكام چـهـارگـانـه وجـوب ، حـرمـت ، كـراهـت و اسـتـحـبـاب از ادلّه چـهـارگـانـه ـ قـرآن ، سـنـت ، عقل و اجماع ـ فقه ناميده شد.

فـقيه كسی است كه در علم فقه ، صاحب نظر و متخصص باشد و بتواند حكم هر موضوعی را از مـنـابع معتبر استنباط كند. بنابراين ، ولايت فقيه يعنی تصدی و سرپرستی و حكومت كسی كه دارای ملكه فقاهت و اسنتباط است .

وجوب تشكيل حكومت توسط فقها

بـيـان و اجـرای احـكـام الهـی غـيـر قـابـل تـعـطـيـل اسـت و اين امر تنها از عهده فقيه اسلام شناس عـادل و تـوانـا بـر مـی آيد. بنابراين ، براو واجب است كه به اقامه حكومت و ترويج احكام دين بپردازد. امام خمينی (ره ) در اين باره می فرمايد:

امـر ولايت و سر پرستی امت به فقيه عادل راجع است و اوست كه شايسته رهبری مسلمانان است ؛ چـه حـاكـم اسـلامـی بـايـد مـتـصـف بـه فـقـاهـت و عـدالت بـاشـد. پـس اقـامـه حـكـومـت و تشكيل دولت اسلامی بر فقهای عادل واجب كفايی است . بنابر اين اگر يكی از فقهای زمان به تـشـكـيـل حـكـومـت تـوفـيـق يـافت بر ساير فقها لازم است كه از او پيروی نمايند و چنانچه امر تـشـكـيل حكومت اسلامی جز با هماهنگی و اجتماع همه آنها ميسر نباشد بر همگی آنان واجب است كه مجتمعاً به اين امر اهتمام ورزيده و در صدد تحقق آن برآيند.(76)

حاكميت ولی فقيه

حـكـومـت و حـاكـمـيـت از آن خـداسـت و كـسـانـی مـی تـوانـنـد ايـن حـاكـمـيـت را اعـمـال كـنـنـد كـه مـاذون از طـرف خـداونـد بـاشـنـد. اعمال حاكميت الهی در جامعه بشری از طريق پـيـامـبـران و امـامـان مـعـصـوم (ع ) اسـت و اعـتـقـاد بـه امـامـت امـام عادل از ضروريات است . امام صادق (ع ) دراين باره فرمود:

(اِنَّ اللّهَ اَجَلُّ وَ اَعْظَمُ مِنْ اَنْ يَتْرُكَ اْلاَرْضَ بِغَيْرِ اِمامٍ عادِلٍ)(77)

خـداونـد بـرتـر و بـزرگـتـر از آن اسـت كـه زمـيـن را بـدون امـام عادل واگذارد.

بـا شهادت امام حسن عسكری (ع ) در سال 260 ه‍ . ق ، بنابر مصلحت الهی ، غيبت امام دوازدهم آغاز شد و در مدت 69 سال از طريق چهار نفر از نوّاب خاص خود با شيعيان ارتباط داشت و پس از آن (كه دوران غيبت كبری ناميده می شود) فقهای عادل در سرپرستی امت و زعامت مسلمانان نايب عام آن حضرت هستند.

دلايل حاكميت ولی فقيه

الف ـ دليل عقلی

سـيـره عـقـلا وحـكـم عـقـل ايـن اسـت كـه انـسـان در هـر كـاری بـه اهـل فنّ مراجعه كند. خبره ترين و آگاهترين افراد به احكام اسلام ، فقها هستند. احكام مربوط به جـهـاد و دفـاع ، اجرای حدود و تعزيرات ، گرفتن و مصرف مالياتهای اسلامی ، تنظيم روابط سـيـاسـی بـا دولتـهـا، هـدايـت جـريـان امـر بـه مـعـروف و نـهـی از مـنـكـر، حـلّ و فـصـل دعـاوی و صـدور حـكم و بطور كلی فعّاليّتهای حكومت اسلامی كه بايد منطبق با موازين اسـلام بـاشـد، بـدون تصدی ونظارت فقيه كه احاطه بر احكام اسلام دارد، امكان پذير نيست ، البـتـه ايـن حـكـم عـقـل ، شـامـل هـمـه فـقـهـا نـمـی شـود و فـقـط فـقـهـای عادل و توانا را در بر می گيرد.

ب ـ دلائل نقلی

آيات و روايات بسياری بر لزوم تصدی فقيه بر حكومت ، دلالت دارد:

1 ـ قرآن كريم می فرمايد:

(يا اَيَّهَا الَذّينَ امَنُوا اَطي عوُا اللّهَ وَ اَطي عوُا الرَّسوُلَ وَ اوُلیِ اْلاَمْرِ مِنْكُمْ)(78)

ای كسانی كه ايمان آورده ايد، خدا و رسول و صاحبان امر را اطاعت كنيد.

هـمه مفسران شيعه اتفاق نظر دارند كه منظوراز(اولی الامر) امامان معصوم هستند. بنابراين به اسـتناد اين آيه اطاعت از آنان واجب است . از جمله موارد اطاعت ، پذيرش ‍ حاكميت ولی فقيه است كه در روايات متعدد و معتبر به آن دستور داده شده است .(79)

در آيـات ديـگـری نـيـز (حـكـومـت ) و قـضـاوت بـه غـيـر مـاانـزل الله كـفـر و ظلم تلقی شده است (80) و روشن است كه كسی می تواند به (ما انزل الله ) حكم كند كه فقيه عادل باشد.

2 ـ پيامبر از فقها به عنوان جانشينان خود ياد كرده است :

(اللّهـُمَ ارْحـَمْ خـُلَفـائی ـ ثـَلاثَ مَرّاتٍ ـ قيلَ ي ا رَسوُلَاللّهِ مَنْ خُلَف ائُكَ؟ ق الَ: الَّذينَ يَاءْتوُنَ بَعْدی وَ يَروُونَ حَديثی وَ سُنَّتی ثُمَّ يُعَلِّمُوُنَهَاالنّاسَ مِنْبَعْدی )(81)

خدايا جانشينان مرا بيامرز ـ اين سخن را سه بار تكرار كرد ـ گفته شد ای پيامبر خدا جانشينان شما چه كسانی هستند؟ فرمود: آنان كه پس از من می آيند و حديث و سنت مرا روايت می كنند و آن را به مردم ياد می دهند.

بـطـور قـطـع ، راوی حديث در اين اولويت فقط نقل كننده آن نيست ، بلكه كسی می تواند حديث و سـنـت پيامبر را آموزش دهد كه صحيح را از سقيم تشخيص داده و آنچه را برای فهم روايات لازم است ، بداند و اين شخص همان فقيه اسلام شناس است كه جانشين پيامبر(ص ) می باشد.

3 ـ سكونی از امام صادق (ع ) نقل می كند كه رسول خدا(ص ) فرمود:

(اَلْفُقَهاءُ اُمَناءُالرُّسُلِ مالَمْيَدْخُلوُا فِی الدُّنْيا(82))

فقها امانتداران پيامبرانند تا وقتی كه در دنيا وارد نشوند.

قـدر مـسـلم و روشـنـتـريـن مـصـداق امـانـتـداری فـقـهـا، رهبری امت و گسترش عدالت در جامعه است .(83)

4 ـ در حـديـثـی كـه امـام حـسـيـن (ع ) از حـضـرت عـلی (ع ) نقل كرده ، آن حضرت فقها را صاحب اختيار امور جامعه ذكر می كند:

مَجارِی اْلاُموُرِ وَ اْلاَحْكامِ عَلی اَيْدِی الْعُلَماءِ بِاللّهِ، اَْلاُمَناِء عَلیَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ(84)

جـريـان امـور و احـكـام بـه دسـت دانـشـمـنـدان الهـی اسـت كـه آگـاه و امـيـن بـر حلال وحرام خداوند هستند.

5 ـ از امـام صـادق (ع ) دربـاره دو نـفـر از يـاران خـود كـه بـيـن آنـهـا مـنـازعـه ای بـود، سـؤ ال شـد: آيـا جـايز است برای قضاوت به سلطان يا قضات حكومت جائر رجوع كنند؟ امام (ع ) در پاسخ فرمود:

ِمـَنْ كـانَ مـِنـْكـُمْ مـِمَّنْ قَدْ رَوی حَديثًا وَ نَظَرَ فِی حَلالِنا وَ حَرامِنا وَ عَرَفَ اَحْكامَنا، فَلْيَرْضُواِبه حَكَماً فَاِنیّ قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حاكِماً. فَاِذا حَكَمَ بِحُكْمِنا فَلَمْ يُقْبَلْ مِنْهُ فَاِنَّما اسْتَخَفَّبِحُكْمِ اللّهِ وَ عَلَيْنا رَدَّ، اَلرَّادُّ عَلَيْنا الرّادُّ عَلَی اللّ هِ وَ هُوَ عَلَی حَّدِ الشِّرْكِ بِاللّهِ)(85)

بـنـگـريـد كـه كـدام يـك از شـمـا راوی حـديث ما و در حلال و حرام ما صاحب نظر است و احكام ما را بـخوبی می شناسد؛ پس (حكم خود را به او واگذار كنند و) به نتيجه داوری او خشنود باشند، زيرا من چنين شخصی را بر شما حاكم قرار داده ام . هرگاه چنان حاكمی ميان شما حكم كرد و سخن او پـذيـرفته نشد. بيقين حكم خدا را كوچك شمرده و فرمان ما را رد كرده است و كسی كه ما را رد كند، گويی كه خدا را رد كرده است و چنين كسی در حد شرك به خداست .

چـنـان كـه در ايـن حـديـث آمـده اسـت ، امـام (ع ) آشـنـا و صـاحـب نـظـر در حلال و حرام (فقيه ) را حاكم بر مردم قرار داده است .

6 ـ يـكـی از روايـاتـی كـه بـه نـيـابـت فـقـيـه از سـوی امـام (ع ) در تصدی امور جامعه به آن استدلال می شود، توقيع شريف حضرت ولی عصر(عج ) در پاسخ به نامه محمدبن عثمان عمری است :

وَاَمَّاالْحـَوادِثُ الْواقـِعـَةُ فـَارْجـِعـوُا فـيـهـا اِلی رُواةِ حـَديثِنا فَاِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَيْكُمْ وَ اَنَا حُجَةٌ اللّهِ عَلَيْهِمْ(86)

در حـوادثی كه رخ می دهد، به راويان حديث ما رجوع كنيد، پس آنان حجت ما بر شمايند و ما حجت خدا بر آنان هستيم .

(راويـان حـديـث ) حـجت امام بر مردمند و امر آنان مطاع است . آنان علمای عادلی هستند كه بتوانند بـا مـراجـعـه به آيات و روايات ، حكم (حوادث واقعه ) را بيان كنند. بنابراين (رواة حديث ) روايت كنندگان حديث نيستند، بلكه فقهای اسلام شناس هستند.

وجوب اطاعت مردم از ولی فقيه

ولی فقيه دارای همان ولايت و اختيارات معصومين (ع ) در اداره جامعه است و مردم بايد به اين ولايت گردن نهند. بر اساس حكم عقل نيز چنين اطاعتی برای ايجاد نظم عمومی و اداره امور جامعه و كسب رضای خداوند لازم است و از آيه مربوط به اطاعت ازاولی الامر نيز چنين نتيجه ای گرفته شد و عباراتی نظير (فَاِنّی قَدْ جَعَلْتُهُ حاكِماً) و (فَاِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَيْكُمْ) در احاديث امامان (ع ) بر همين مساءله دلالت دارد.

امام حسن عسكری (ع ) نيز فرمود:

(فـَاَمـّا مـَنْ ك انَ مِنْ الْفُقَه اءِ، ص ائِناً لِنَفْسِهْ، ح افِظًا لِدينِهْ، مُخ الِفاً عَلَی هَو اهُ، مُطيعاً لاَِمْرِ مُوْلاهُ، فَلِلْعَوامِ اَنْ يُقَلِّدوُهُ)(87)

پـس هـر كدام از فقها كه خويشتندار، حافظ دينش ، مخالف هوای نفسش و مطيع امر مولايش باشد، بر مردم است كه از او اطاعت كنند.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)