اسلام و اجتماع

اسلام و اجتماع

اجـتـمـاعـى زيـستن انسان ، مساءله اى است كه ريشه در قرون بسيار دور حيات بشر دارد. تاريخ بـشـر همواره گوياى زندگى اجتماعى انسان بوده و جز افراد استثنايى كه در هر زمان نمونه هـاى انـدكـى از آنها به چشم مى خورد، بشر در هيچ دورانى به صورت انفرادى زندگى نكرده است ؛ اين مساءله مورد پذيرش قريب به اتفاق دانشمندان مى باشد.(1)

بشر در ادامه زندگى خود به اين شكل برخورد كه مانند ديگر موجودات نمى تواند بدون كمك و يارى ديگران به نيازها و مشكلات خود پاسخ گويد و هر چه را كه او از ديگران مى خواست ، آنـان نـيـز همان را از او مطالبه مى كردند و بناچار اين مطلب را پذيرفت ، همان طور كه او مى خواهد ديگران را استخدام و مورد بهره كشى قرار دهد، بايد اين اجازه را به ديگران نيز بدهد و نـيـز دريـافـت كه اين تعاون و همكارى بايد به نحوى انجام پذيرد كه عدالت اجتماعى ، تحقق يـابـد. حـكـم بشر به اجتماع مدنى و عدل اجتماعى ، حكمى است كه اضطرار، بشر را مجبور كرد بـه ايـنـكـه آن را بـپـذيـرد، چون اگر اضطرار نبود هرگز هيچ انسانى حاضر نمى شد، دامنه اخـتـيـار و آزادى خـود را مـحـدود كـنـد و ايـن مـعـنـاى عـبارت معروف (الانسان مدنى بالطبع ) است .(2)

 

از آيـات مـخـتـلف قرآن بر می آيد كه اجتماعی بودن انسان در متن خلقت و آفرينش او پی ريزی شده است .(3)

كـلمـه اجـتـمـاع بـه گـرد آمـدن ، تـجمع ، اتفاق كردن بر چيزی و يا دسته ای كه برای هدفی مشترك گرد هم جمع شوند گفته می شوند. اين كلمه در مقايسه با بعضی از كلمات مانند جامعه و امت از هيچ گونه بار سياسی و عقيدتی برخوردار نيست .

عوامل زندگی اجتماعی انسان

(ايـن مـسـاءله از قـديـم الايام مطرح است كه زندگی اجتماعی انسان تحت تاثير چه عواملی به وجـود آمـده اسـت ، آيـا انـسـان اجـتـمـاعـی آفـريـده شـده اسـت ؛ يـعنی طبيعتاًبه صورت جزئی از كـل آفـريـده شـده اسـت و در نـهـاد انـسـان گـرايـش پـيـوسـتـن بـه كل خود هست و يا اجتماعی آفريده نشده ، بلكه اضطرار و جبر بيرونی انسان را مجبور كرده است كـه زنـدگـی اجـتـمـاعـی بـر او تـحـمـيـل شـود؛ يـعـنـی انـسـان بـه حـسـب طـبـع اول خـود مـايـل اسـت كـه آزاد بـاشد و هيچ قيد و بند و تحميلی را كه لازمه زندگی جمعی است ، نـپذيرد. امّابه حكم تجربه دريافته است كه به تنهايی قادر نيست به زندگی خود ادامه دهد و بـالاجـبـار به محدوديت زندگی اجتماعی تن داده است و يا انسان اجتماعی آفريده نشده و عاملی كـه اورا بـه زنـدگـی اجـتـمـاعـی وادار كـرده ، اضـطـرارنـبـوده و لااقـل اضـطـرار عـامـل مـنـحـصـر نـبـوده اسـت . انـسـان بـه حـكـم عـقـل فـطـری و قـدرت حـسـابگری خود به اين نتيجه رسيده كه با مشاركت و همكاری و زندگی اجتماعی بهتر از مواهب خلقت بهره می گيرد، از اين رو شركت را انتخاب كرده است .

بنابر نظريه اوّل عـامـل اصـلی ، طـبـيـعـت درونـی انـسان بوده و اجتماعی بودن يك غايت كلی و عمومی است كه طبيعت انسان بالفطره به سوی او روان است .

بـراسـاس نـظـريـه دوّم عـامـل اصـلی ، امـری بـيـرونـی و خـارج از وجـود انـسـان اسـت كـه از قبيل اتفاقی و عرضی است كه غايت ثانوی ناميده می شود.

بـنـابـر نـظـريـه سوّم عامل اصلی ، نيروی عقلانی و حسابگرانه است كه ازنوع غايات فكری است نه طبيعی (4).)

آنچه كه به عنوان علل زندگی اجتماعی انسان ذكر شد، از جنبه های درونی و بيرونی انسان و جـهات فطری و مادی او بود. امّا نوع ديگری از همبستگی وجود دارد كه در بعد معنوی حيات بشر جريان دارد و مورد توجّه دانشمندان علوم اجتماعی قرار گرفته است . ناديده گرفتن بعد معنوی وحـدت انـسـانـهـا در واقـع ، نـفـی حـقـيـقـت وجـود انـسـان وجـامـعـه انـسـانـی و تـنـزل رتـبه او در ميان مخلوقات است . اين همبستگی معنوی كه در اديان الهی از جمله اسلام مورد تـاءكيد واقع شده ، نشاءت گرفته از عامل ايدئولوژی است بر اساسی بينش اسلامی ، وحدت مـعـنـوی تـنـهـا مـی تـوانـد در سـايـه ايـدئولوژی صـحـيـح بـه دنبال يك جهان بينی توحيدی تحقق يابد.

براثر اين عامل معنوی نوعی الفت و وحدت در بين معتقدان به وجود می آيد كه اوّلاً در سايه هيچ عـامـل ديـگری پديد نخواهد آمد و ثانياً مرزهای زمانی ، خويشاوندی ، جغرافيايی و نژادی را در نـورديـده و تـحـت الشـعـاع قـرار مـی دهـد(5)(وَاعـْتـَصـِمـوُا بـِحـَبـْلِ اللّهِ جـَمـيـعـًا وَ لا تـَفـَرَّقـوُا)(6) اجـتـماعاتی كه بدون اين عامل گرد هم آيند، وحدتشان ظاهری و صوری است . (تَحْسَبُهُمْ جَميعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتی ).(7)

جامعه

جـامـعـه از ريـشـه جـمـع و بـه مـعـنـای گـرد آوردن اسـت و چـون اسـم فـاعـل اسـت بـه معنای جمع كننده و گردآورنده خواهد بود و در معنای اسمی از آن به گروه مردم يك شهر، يك كشور، جهان يا صنفی از مردم تعبير می شود.(8)

تـعـريـفـهـای گـونـاگـونـی از جـامـعـه ، ارائه شـده اسـت و ايـن بـدان دليـل اسـت كـه هـر كـسـی بـا بـيـنـش و گـرايش فكری خويش به جامعه می نگرد. بيشتر جامعه شناسان ، جامعه را چنين تعريف كرده اند:

جـامـعـه مـجـمـوعـه بـزرگ و خـود بـسـنـده از افـراد انـسـان است كه روابط گوناگون مشترك و متقابل و نسبتاً پايداری آنها را به هم پيوند دهد.(9)

استاد شهيد مطهری جامعه را (مجموعه ای از افراد انسانی كه با نظامات و سنن و آداب و قوانين خـاص بـه يـكـديـگـر پـيـونـد خـورده و زندگی دسته جمعی دارند) تعريف می كند و در تعبير ديـگری جامعه را (مجموعه ای از انسانها كه در جبر يك سلسله نيازها و تحت نفوذ عقيده ها و ايده ها و آرمانها در يكديگر ادغام شده و در يك زندگی مشترك غوطه ورند) می داند.(10)

از آنـچـه گـفـتـه شـد، مـعلوم می شود كه ماهيت زندگی اجتماعی انسان با حيوانات متفاوت است . زنـدگـی اجـتـمـاعـی انـسـان كـه از اراده و اخـتـيـار وی نـشـاءت مـی گـيـرد، بـه تشكيل جامعه منجر می شود؛ در صورتی كه زندگی جمعی حيوانات به حكم غريزه بوده و آنها در ايـن زنـدگـی جـمـعـی بـدون در نـظـر گـرفـتـن جـمـع بـه دنبال اعمال فردی خود هستند.

اصالت فرد يا جامعه

بـحث اصالت فرد يا جامعه يكی از بحث های اساسی در جامعه شناسی است . همبستگی منافع و تـاثـيـر متقابل فرد و اجتماع در يكديگر و به تعبير ديگر، اجتماعی شدن يا فرهنگ پذيری و مـتـقـابـلاً تـشـكـيـل جـامـعـه از افـراد انـسـانـی يـكـی از واقـعـيـات غـيـر قابل انكار است .

اينكه چه اندازه برای فرد يا جامعه اصالت قائل شويم ، بسيار مهم خواهد بود، چرا كه مبنای بسياری از قواعدی كه روابط اجتماعی را تنظيم می كند از همين جا سر چشمه می گيرد.

بـرخـی ، فـرد را اصـيل دانسته و برای جامعه وجودی اعتباری و انتزاعی قائلند. اينان جامعه را بـه عـنـوان يـك موجود واقعی خارجی نپذيرفته و معتقدند كه آنچه در خارج به عنوان يك موجود عـيـنـی وجـود دارد، فـرد اسـت و جـامعه از تركيب آنها به وجود آمده است . اين نظريه را (اصالة الفـردی ) مـحـض مـی گـويـنـد.(11) مـی توان گفت انديشه هايی نظير(اومانيسم ) و (ليبراليسم ) خمير مايه فكری خود را از همين نظريه گرفته اند.

عده ای ديگر برای جامعه ، تركيب حقيقی صناعی قائلند كه مرتبط الاجزا بوده و افراد انسانی در اين تركيب ، اصالت خود را از دست نداده اند.(12)

گروه سوّم برای جامعه ، تركيب حقيقی طبيعی قائلند كه از تركيب روحها، انديشه ها عاطفه ها، خـواسـتـها و اراده ها به وجود آمده ، نه از تركيب تن ها و اندامها. براساس اين نظريه ، هم فرد اصـيـل اسـت و همه جامعه .(13) گروه چهارمی هم وجود دارند كه جامعه را مركب حقيقی كه بـالاتـر از مـركـب طـبـيـعـی اسـت مـی دانـنـد. در تـركـيـب طـبـيـعـی ، اجـزا قبل از تركيب از خود هويت و آثار دارند. مطابق اين نظريه ، انسان اصالتاً اجتماعی محض است . او مـانـنـد ظرف خالی است كه فقط استعداد پذيرش روح جمعی را دارد و هر چه هست روح جمعی ، وجدان جمعی ، شعور، اراده و خواست جمعی است .(14)

اعتقاد به اصالت فرد يا جامعه ، هر كدام می تواند نتايج مهم و متفاوتی دربرداشته باشد. در يـك نـظـام اجـتـماعی مبتنی بر اصالت جامعه ، در هنگام تعارض بين منافع فرد و جامعه ، هميشه مـصالح جامعه مقدّم خواهد بود. طرفداران اين نظريه می گويند:با رعايت مصالح فرد، مصالح جـامـعـه تـاءمـيـن نمی شود، بلكه در بسياری از مواقع بايد منافع فرد را فدای مصالح جامعه كرد و نيز لازم است محدوديتهايی ايجاد شود تا مصالح جامعه تاءمين گردد.

سـوسـيـاليـسـم و مـاركـسـيـسـم از جـمـله نـظـامهای مبتنی بر اصالت جامعه هستند كه می گويند: فداكردن منافع و مصالح فردی برای تحقق جامعه ايده آلی آنان لازم است .

در مقابل ، فرد گرايان معتقدند كه هدف بايد تاءمين منافع و مصالح فرد باشد و وقتی منافع و مـصـالح افراد تامين شد، خود به خود منافع جامعه نيز تاءمين می شود. كاپيتاليسم يك نظام مبتنی بر اصالت فرد است .

قرآن كريم نظريه سوّم را تاءييد می كند.

قـرآن (15)بـرای امـتـهـا(جـوامـع ) سـرنـوشـت مـشـتـرك ، نـامـه عمل مشترك ، فهم و شعور، عمل ، طاعت و عصيان قائل است . بديهی است كه اگر امّت ، وجود عينی نـداشـتـه بـاشـد، سـر نـوشـت ، فـهـم و شـعـور، طـاعـت و عـصـيـان مـعـنـا نـدارد. ايـنـهـا دليـل اسـت كه قرآن به نوعی حيات قائل است كه حيات جمعی و اجتماعی است ، حيات جمعی يكی تشبيه و تمثيل نيست ، همچنان كه مرگ جمعی نيز يك حقيقت است .(16)

كـسـانی كه باايده ئولوژی اسلامی آشنا هستند، می دانند كه هدف آفرينش انسان ، هدايت هر چه بـيـشـتـر او بـه سـوی كـمـال و تـقـرب بـه خـدا و فـراهـم كـردن زمـيـنـه رشـد و تـكـامـل افراد است و چنين زمينه ای جز با ايجاد جامعه ای بر مبنای عدالت اجتماعی ، ميسر نخواهد شد.

بـنـابـراين ، در صورت تزاحم بين منافع فرد و جامعه ، برای ترجيح يكی از آنها، بايد با در نـظـر گـرفـتـن هـدف خـلقـت ؛يـعـنـی رشـد، تـعـالی و تكامل انسان ، به سراغ احكام الهی و دستورات شرع مقدس رفت .

سنتهای اجتماعی

بـر اسـاسـی نـظـريـه سـوّم كـه مـورد تـاءييد اسلام است ، جامعه وجود حقيقی داشته و بناچار، قـوانـيـن و سـنـن مـخـصـوص به خود دارد كه مستقل از افراد و اجزا خود است . اسلام به وجود اين قـوانـيـن و سـنـتـهـا مـعـتـقـد اسـت و آيـات و روايـات مـتـعـددی در اين زمينه وجود دارد. علاوه بر آن دلايـل عـقـلی و تجربی نيز وجود قانون خاصی برای زندگی اجتماعی را تاءييد می كند. واژه خـاصـی كـه در مـتـون اسـلامـی بـرای قـانونمندی جامعه و تاريخ به كار می رود (سنت )است .(17)

قـرآن كـريـم بـرای بـسـياری از اقوام و ملتها، سرنوشت مشترك بر شمرده و داشتن سر نوشت مشترك يعنی سنت داشتن جامعه و اعتلاها و انحطاطها را نتايج قطعی رفتارهای مشخصی دانسته كه درجامعه به وقوع می پيوندد، اين نظم و رابطه منطقی ، همان وجود سنتهاست .(18)

برخی از سنتهايی كه در قرآن از آنها به اهميّت ياد شده عبارتنداز: سنت ظهور و سقوط امّتها، سـنـت ارسـال رسـل ، سـنـت هـدايـت و اضـلال ، سـنـت پـيـروزی حـق بـر باطل ، سنت مجازات ، سنت امتحان و ابتلا، سنت مهلت دادن و سنت عبرت آموزی .

اجتماعی بودن اسلام

اسـلام تنها دينی است كه اساس و شالوده اش را بر اجتماع بنا نهاده است و اين معنا را بصراحت اعـلام كـرده و در هـيـچ شـانـی از شـوون بـشـری ، مـسـاءله اجـتـمـاع را مـهـمـل نـگـذاشـتـه اسـت . اجـرای بـسـيـاری از وظـايـف و تـكـاليـف اسـلامـی ، نـيـاز بـه تـشـكـيـل اجتماع داشته و ظرف اجتماعی می خواهد. از دهها بابی كه در فقه اسلامی مورد مطالعه قـرار مـی گـيـرد، بـجز چند مورد، بقيه آنها جنبه های سياسی اجتماعی دارد و مسلمانان را برای دخـالت در امـور اجـتماعی مكلّف می سازد؛ حتی آنچه كه به عنوان اخلاق اسلامی و عبادات فردی مورد بحث واقع می شود، دارای جنبه های اجتماعی است .

انسان در اسلام به عنوان واحد مستقل و مجزا كه فقط دارای وظايف و مسؤ وليت فردی باشد نيست ، بـلكـه روابـط او با اجتماع و جامعه بشريت گره خورده است .(19)حتّی در مواردی كار يك فرد از افراد جامعه به همه آن جامعه نسبت داده شده (20) و اين به خاطر آن است كه روح جمعی و تفكر و اراده اجتماعی را افراد جامعه به وجود می آورند.

پيامبراكرم (ص ) در باره نكوهش ترك اجتماع مسلمانان می فرمايد:

(مَنْ خَلَعَ جَماعَةَ الْمُسلِمين قَدْرَ شِبْرٍ، خَلَعَ رَبَقَ اْلاِسْلامِ مِنْ عُنُقِهِ)(21)

كسی كه يك وجب از جماعت مسلمانان فاصله بگيرد، از دايره اسلام خارج شده است .

امام صادق (ع ) اجتماعی بودن را از ضروريات زندگی انسان دانسته و فرموده است :

(...اِنَّهُ لابُدَّ لَكُمْ مِنَالنّاسِ،اِنَّ اَحَداً لا يَسْتَغْنی عَنِالنّاسِ حَي اتَهُ وَ النّاسِ لا بُدَّ لِبَعْضِهِمْ مِنْ بَعْضٍ)(22)

... شـمـا بـنـاچـار مـحـتـاج مـردميد و هيچ كس در زندگی بی نياز از مردم نيست و مردم بعضی به بعضی ديگر محتاجند.

امام خمينی (ره ) بنيانگذار جمهوری اسلامی ايران در مورداجتماعی بودن اسلام می فرمايد:

نسبت اجتماعيات قرآن با آيات عبادی آن ، نسبت صد به يك هم بيشتر است . از يك دوره كتاب حديث كـه حـدود پـنـجاه كتاب است و همه احكام اسلام را دارد سه چهار كتاب مربوط به عبادات و وظايف انـسـان نـسـبـت بـه پـروردگـار اسـت ، مـقداری از احكام هم مربوط به اخلاقيات است ، بقيه همه مربوط به اجتماعيات ، اقتصاديات ، حقوق ، سياست و تدبير جامعه است .(23)

نـگـاهـی اجـمـالی بـر احكام و قوانين اسلام و بسط آنها در همه شؤ ون جامعه اعمّ ازاحكام عبادی و قـوانـيـن اقـتـصادی ، حقوقی ، اجتماعی و سياسی ما را براين واقعيّت آگاه می سازد كه اين آيين آسـمـانی تنها در احكام عبادی و دستورات اخلاقی خلاصه نمی شود...حتّی احكام عبادی اسلام كه هـمـانـا وظـايـف خاص بندگاه خدا در قبال آفريدگارشان است نيز عاری از عنصر سياست نيست . بـه عـنوان نمونه در احكام صرفاً عبادی همچون نماز و حج نيز وجوه سياسی و اجتماعی مربوط به زندگی دنيا لحاظ شده است ....(24)

ازنـمـاز بـه عنوان پايه دين و باز دارنده انسان از فحشا و منكر ياد شده است ؛ يعنی نماز نقش بـزرگـی در اصلاح جامعه و برقراری دين دارد و در اقامه آن به جماعت ، تاءكيد بسياری شده است .

از امام صادق (ع ) اين گونه نقل شده است .

(مَنْ تَرَكَها رَغْبَةً عَنْها وَ عَنْ جَماعَةٍ الْمُؤْمِنينَ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ فَلا صَلاةَ لَهُ)(25)

هـركـس بـدون عـلت ، نـماز جماعت و حضور در اجتماع مسلمانان را ترك كند، نماز(فرادای ) او به درد نمی خورد.

همچنين امام رضا(ع ) در مورد فضيلت و فزونی ثواب جماعت فرمود:

(فَضْلُ الْجَماعَةِ عَلَی الْفَرْدِ بِكُلِّ رَكْعَةٍ اَلْفا رَكْعَةٍ)(26)

برتری نماز جماعت بر فرادا هر ركعت برابر دو هزار ركعت است .

ذكـر ثـواب بـسـيـار، بـرای نـمـاز جماعت ، لزوم عدالت برای امام جماعت و حرمت حاضر نشدن در جـمـاعـت مـسـلمـانـان و خـروج تـرك كـنـنـدگـان جـمـاعـت از اسـلام و عـدالت ، دليل بر اهميت اجتماع مسلمانان در اسلام است .

يـكـی ديگر از واجباتی كه انجام آن تنها به صورت اجتماعی امكان پذير است ، نمازجمعه است كه در قرآن كريم و احاديث نسبت به آن تاءكيد زياد شده است .

هـمـه فقهاء اقامه و شركت در نماز جمعه را در زمان حضورامام (ع ) واجب می دانند، ولی برخی از آنان در زمان غيبت آن را مستحب مؤ كد می دانند. امام خمينی در مورد محتوای خطبه می فرمايد:

سـزاوار اسـت امـام جـمـعه در ضمن خطبه آنچه را كه مصلحت دين و دنيای مسلمانان است خاطر نشان سـازد وآ نـان را نـسـبـت بـه آنچه كه در بلاد مسلمانان جريان دارد و ديگر اوضاع و احوالی كه بـرای آنـان دارای نـصـرت و مـنـعفت است و مسلمانان در دنيا و دين خود به آن احتياج دارند، و امور سـيـاسـی و اقـتـصـادی كـه دخـالت در اسـتـقـلال و حـاكميت آنها دارد، و كيفيت معامله آنها با ساير مـلل و تنبه از دخالت كردن دولتهای استعماری ظالم در امور سياسی و اقتصادی اشان كه منجر به استعمار و استثمار مسلمانان می شود، آگاه سازد.

بـطـور كـلی نـمـاز جـمـعه و خطبه های آن برای مسلمانان دارای جايگاه مهمی هستند؛ همچون ساير اعمال مهم مانند حج و اعمالی كه در آن است و نمازهای عيدين و مانند اينها ... .(27)

در مسائل سياسی و حكومتی اسلام ، می توان به اهميت امامت و رهبری در جامعه اشاره كرد و اينكه هيچ عملی بدون اعتقاد به ولايت و رهبری اسلامی پذيرفته نيست .

درجـنـبـه هـای مـالی مـی تـوان بـه خـمـس ، زكـات ، جـزيـه ، خـراج و ديـگـر مـاليـاتـهـا و امـوال عـمـومـی و انفال اشاره كرد كه برای اداره امور اجتماع و تاءمين نيازمندان در نظر گرفته شده است .

برای تنظيم روابط اجتماعی ، روابط خانوادگی و حفظ حقوق مردم ، موازينی را در قالب عقد و ايـقـاعـات وضع كرده و برای حفظ نظم عمومی و جلوگيری از قانون شكنی ، مقررات جزايی از قبيل حدود، قصاص ، ديات و تعزيرات را مقرر كرده است .

بـرای آنـكـه مـسـلمـانـان بـا كـسانی كه ارتباط و رفت و آمد دارند، روابط حسنه داشته باشند، مـسـائل بـسـيـاری از جـمـله شـيـوه هـای مـعـاشـرت بـاافـراد مـخـتـلف ازقـبـيل پدر، مادر، فرزندان ، بزرگترها، كوچكترها، معلم ، شاگرد، همسايگان وافراد كوچه و بازارتعين شده است .

مسلمانان برای دفاع از احكام اسلامی و ارزشهای انسانی مكلف به امر به معروف و نهی از منكر شـده انـد و مـی دانيم كه اجرای امر به معروف و نهی از منكر اولاً ظرف اجتماعی می خواهد، ثانياً خود برای حفظ سلامت اجتماع و جلوگيری از تسلط اشرار، بر جامعه است .

بـنـابراين ، آنچه در مورد فردی و شخصی بودن اديان ؛ بخصوص دين اسلام گفته می شود، چـيـزی جز توطئه مخالفان دين و استعمارگران و ناآگاهان نبوده است و با بررسی كوتاه در آيـات و روايـات و آثـار فـقـهـا، كـه نـظـر اسـلام را در مـورد كـوچـكـتـريـن مـسائل مورد نياز بشر بيان داشته اند، بطلان ادعای مخالفان دين بخصوص مذهب شيعه مشخص ‍ می شود.

این مورد را ارزیابی کنید
(3 رای‌ها)
محتوای بیشتر در این بخش: اسلام و سياست »

پیام هفته

مصرف کردن بدون تولید
آیه شریفه : وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ ... (سوره مبارکه سجده ، آیه 21)ترجمه : و ما به جز عذاب بزرگتر (در قیامت) از عذاب این دنیا نیز به آنان می چشانیم ...روایت : قال أبي جعفر ( ع ): ... و لله عز و جل عباد ملاعين مناكير ، لا يعيشون و لا يعيش الناس في أكنافهم و هم في عباده بمنزله الجراد لا يقعون على شيء إلا أتوا عليه .  (اصول کافی ، ج 8 ، ص 248 )ترجمه : امام باقر(ع) مي‌فرمايد: ... و خداوند بدگانی نفرین شده و ناهنجار دارد که مردم از تلاش آنان بهره مند نمی شوند و ایشان در میان مردم مانند ملخ هستند که به هر جیز برسند آن را می خورند و نابود می کنند.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید