كتاب «ولايت فقيه» كه اينك متن مصحح آن همراه با پانوشته های توضيحی و مجموعه ای از فهرستها به جامعه اهل فضل و تحقيق و مشتاقان آثار حضرت امام تقديم می گردد، مجموعه سيزده سخنرانی است كه حضرت امام خمينی، سلام اللَّه عليه، در فاصله سيزده ذيقعده 1389 تا دوم ذيحجه 1389( مطابق با 1/ 11/ 1348 تا 20/ 11/ 1348 ش. )در ايام اقامت در نجف اشرف ايراد فرموده اند.
اين سخنرانيها در همان ايام به صور مختلف، گاهی كامل و گاه به صورت يك يا چند درس تكثير و منتشر شده است. و در پاييز 1349 ش. پس از ويرايش و تأييد حضرت امام برای چاپ آماده گرديد و نخست توسط ياران امام در بيروت به چاپ رسيد و پنهانی به ايران فرستاده شد و همزمان برای استفاده مسلمانان انقلابی به كشورهای اروپايی و امريكا و پاكستان و افغانستان ارسال گرديد.
اين كتاب قبل از پيروزی انقلاب اسلامی نيز در سال 1356 ش. در ايران با نام «نامه ای از امام موسوی كاشف الغطاء» به ضميمه «جهاد اكبر» چاپ شده است. كتاب «ولايت فقيه» همچون ديگر آثار امام خمينی در رژيم شاه در صدر ليست كتب ممنوعه قرار داشت.
چه بسيار بودند كسانی كه به جرم چاپ و تكثير اين كتاب و حتی به جرم همراه داشتن و يا مطالعه اين اثر به زندان افتاده و زير شكنجه قرار می گرفتند ولی علی رغم فشار ساواك و تضييقات رژيم شاه، جانبداری از انديشه حكومت اسلامی كه مبانی فقهی آن در كتاب حاضر به وسيله حضرت امام خمينی تبيين گرديده بود به سرعت در ميان نيروهای مسلمان و انقلابی در حوزه های علميه، دانشگاه ها و ديگر مراكز گسترش يافت و ايده تشكيل حكومت اسلامی بر اساس ولايت فقيه به عنوان يكی از اصلی ترين آرمان های قيام پانزده خرداد و نهضت امام خمينی جلوه گر شد.
فقها در باب ولايت فقيه معمولًا به تناسب مورد در ابواب مختلف فقه بحثهای كوتاهی كرده اند و گر چه بعضی بسيار مختصر و برخی به تفصيل بيشتر به موضوع پرداخته اند اما يك بحث منظم و جامع در اين مورد در كتب فقهی قدما ديده نمی شود كه دليل آن را می بايست در شرايط سياسی و اجتماعی حاكم بر تاريخ گذشته ممالك اسلامی و سلطه حكومت های جائر و عدم امكان طرح چنين مباحثی به لحاظ مهيا نبودن شرايط حاكميت فقها جستجو كرد.
در عين حال قطع نظر از اختلاف آرای فقهای شيعه در محدوده اختيارات و شئون ولايت فقيه در زمان غيبت، عموم فقها در اثبات نوعی ولايت برای فقيه جامع الشرايط اجمالًا اتفاق نظر دارند، كه اخيراً در همين رابطه آرای فقها در باب ولايت و دامنه اختيارات آنها در زمان غيبت در ضمن كتاب هايی چند گردآوری شده است.
بر اساس منابع موجود مرحوم آيت اللَّه ملا احمد نراقی از علمای عصر قاجاريه در كتاب «عوائد الأيام» بيشتر و جامع تر از سايرين به اين موضوع پرداخته است.
ايشان ابتدا با تمسك به روايات متعدد، به طور كلی ثابت كرده است كه در «عصر غيبت» فقيه در دو چيز حق ولايت دارد.
1- در همه اموری كه پيامبر (ص) و ائمه (ع) در آنها صاحب اختيار بوده و ولايت داشته اند مگر اينكه مواردی به دليل شرعی استثنا شود.
2- در همه اموری كه با دين و دنيای بندگان خدا ارتباط دارد و بايد انجام شود. ايشان در ادامه به ده مورد از شئونات ولايت فقها و از آن جمله: افتاء، اجرای حدود الهی، حفظ اموال يتيمان و مجانين و غايبين، تصرف در اموال امام معصوم (ع) و با استناد به آيات و روايات و استدلال های فقهی توجه خاص كرده و به تفصيل بحث كرده است. گر چه از مطالب اوليه مرحوم نراقی (رض) بر می آيد كه او ولايت فقيه را شامل امر حكومت نيز می دانسته است، اما خود در وجهی گسترده بر آن تصريح و تأكيد نمی كند.
پس از مرحوم نراقی، حضرت امام خمينی (س) تنها فقيهی است كه علاوه بر بحث در اين مورد مثل ساير فقيهان به تناسب مسائل مختلف، ولايت فقيه را در تصدی امر حكومت با همان معنای جامع و شامل، برای اولين بار با روشنی و تأكيد و تصريح، تفصيلًا مورد بررسی و اثبات قرار داده است و چنانكه اشاره شد مبحث ولايت فقيه را يك بار به صورت شفاهی در طی سيزده جلسه در نجف اشرف تدريس نموده اند كه كتاب حاضر، صورت مكتوب و ويرايش شده همان درس هاست. و بار ديگر مبحث ولايت فقيه را در جلد دوم- از مجموعه پنج جلدی- «كتاب البيع» تقريباً با همان سبك نوشته اند.
امام خمينی در كتاب «ولايت فقيه» با عنايت و تأكيد بسيار، اصل «ولايت»- كه اساس و پايه تمام وظايف است- بخصوص ولايت در امر حكومت و جنبه های سياسی آن را مورد بررسی قرار داده اند.
و در اين باب علاوه بر تبيين عوامل سياسی و اجتماعی كه سبب شده است تا اين مهمترين موضوع اسلامی مورد بی اعتنايی قرار گيرد، ضمن بحثهای استدلالی بر همان روش متقن فقهی، به برنامه ريزی عملی برای تحقق ولايت فقيه در امر حكومت با طرح كردن راه های مشخص و قابل عملی نيز توجه داشته اند.
حضرت امام در اين كتاب ابتدا به نقشه های دشمنان كه برای نابودی اسلام به معرض اجرا گذارده شده اشاره می كنند و با بيانی مستدل به شبهاتی از قبيل اينكه اسلام در عصر تمدن و صنعت قادر نيست جامعه را اداره كند و يا اينكه موازين حقوقی آن برای حل مشكلات جامعه ضعيف و ناتوان است، پاسخ می دهند و در همين رابطه اشاره می كنند كه القائات دشمنان در ايجاد زمينه لازم برای جدايی دين از سياست حتی در حوزه های علميه نيز اثر كرده است به طوری كه اگر كسی بخواهد درباره حكومت اسلامی سخن بگويد، بايد تقيه كند.
امام خمينی با اشاره به ضعف های داخلی و خودباختگی در برابر تمدن جديد كه رهاورد تبليغات استعمارگران بوده است، به حوزه ها و طلاب جوان و انديشمندان اسلام هشدار می دهند كه با جديت تمام به وظايف سياسی و اجتماعی خويش همت گمارند، و فريب اين نقشه ها و شبهه ها را نخورند زيرا اسلام با پيشرفت مادی مخالف نيست و مشكلات اجتماعی راه حلهای اخلاقی و اعتقادی می خواهد و اسلام دينی است جامع كه قادر است تمامی مشكلات را حل كند مشروط به آنكه انديشمندان و علمای اسلام به تلاش برخيزند.
امام خمينی با بيان اين واقعيت مسلّم تاريخی كه پيامبر اكرم (ص) خليفه تعيين كرده است. اين سؤال را مطرح می كند كه آيا تعيين خليفه برای بيان احكام است؟ بيان احكام كه خليفه نمی خواهد.
خليفه برای حكومت است، برای اجرای مقررات و قوانين است.
در اينجا مهم اين است كه ما به ضرورت تشكيل حكومت اسلامی معتقد شويم و در اين صورت است كه جايگاه خليفه روشن می شود.
حضرت امام در اين كتاب مواردی را به عنوان دلايل ضرورت تشكيل حكومت اسلامی ذكر می كنند كه عبارتند از:
1- عمل پيامبر در تشكيل حكومت.
2- ضرورت استمرار اجرای احكام الهی كه فقط در زمان پيامبر ضرورت ندارد بلكه برای هميشه است.
3- ماهيت و كيفيت قوانين اسلام كه بدون حكومت قابل اجرا نيست.
مثل: احكام مالی، دفاع ملی، و احكام حقوقی و جزايی.
امام خمينی پس از بيان مستدل ضرورت حكومت اسلامی، به سابقه تاريخی انحراف از اين اصل كه به عصر بنی اميه بازمی گردد و در دوران بنی عباس ادامه می يابد، اشاره می كنند.
با اين بيان كه روش آنان در حكومت شيوه ای ضد اسلامی و به صورت نظام شاهنشاهی ايران و امپراتوری روم و فراعنه مصر بود و در دوران های بعد نيز به همان اشكال غير اسلامی ادامه يافت.
حضرت امام تأكيد می كند كه عقل و شرع بر قيام برای تغيير اين وضع حكم می كنند پس وقوع يك انقلاب سياسی ضرورت می يابد و علاوه بر ضرورت جلوگيری از حكومت طاغوتی و لزوم ايجاد زمينه لازم برای حكومت اسلامی و پياده شدن احكام اسلام، لزوم وحدت امت اسلامی كه بر اثر عوامل گوناگون داخلی و خارجی دچار تفرقه شده و نيز لزوم نجات مردم مظلوم و محروم كه از تكاليف الهی مسلمين و بخصوص علما می باشد، انجام يك انقلاب سياسی را ضروری می سازد.
امام خمينی در ادامه با ذكر روايتی از فضل بن شاذان در فلسفه تشريع حكومت، به لزوم تشكيل حكومت از نظر اخبار و روايات می پردازد.
بخش مهمی از كتاب «ولايت فقيه» به بيان فرق حكومت اسلامی با ساير حكومتها اختصاص يافته است و به اين نكته اشاره شده است كه حكومت اسلامی نوع خاصی از حكومت مشروطه است يعنی مشروط به قوانين اسلام؛ بدين جهت از نظر امام خمينی وظيفه قوه مقننه و مجالس قانونگذاری در واقع برنامه ريزی برای وزارتخانه های مختلف و تشكيلات حكومت در محدوده احكام اسلامی است نه قانونگذاری مصطلح در ساير حكومتها.
حضرت امام در ادامه مباحث ولايت فقيه به شرايط زمامدار كه مستقيماً ناشی از طبيعت طرز حكومت اسلامی است اشاره می كند و می فرمايد: پس از شرايط عامه مثل عقل و تدبير برای زمامدار دو شرط اساسی وجود دارد كه عبارتند از: علم به قانون و عدالت.
ولايت فقيه در عصر غيبت موضوع مباحث بعدی كتاب است.
امام خمينی با تكيه بر مطالب گذشته می فرمايند: «اكنون كه دوران غيبت است و از طرفی بنا است احكام اسلام اجرا شود و از طرف ديگر از طرف خدای متعال كسی برای اجرای احكام تعيين نشده است، تكليف چيست؟» و سرانجام پس از بررسی اين موضوع چنين نتيجه می گيرند كه «خداوند خاصيت حكومتی را كه از صدر اسلام تا زمان [شروع غيبت ] حضرت صاحب (ع) موجود بود برای بعد غيبت هم قرار داده است. اين خاصيت كه عبارت از علم به قانون و عدالت باشد در عده بيشماری از فقهای عصر ما موجود است، اگر با هم اجتماع كنند می توانند حكومت عدل عمومی در عالم تشكيل دهند» و بعد به اين مطلب اشاره می كنند كه ولايت فقيه يك امر اعتباری عقلايی است و تمام اختياراتی كه پيامبر و ائمه برای اداره جامعه داشته اند برای فقيه جامع الشرايط نيز ثابت است و اين ولايت «واقعيتی جز جعل ندارد و فی حد ذاته شأن و مقامی نيست بلكه وسيله انجام وظيفه اجرای احكام است».
حضرت امام پس از اين مباحث به هدف های عالی حكومت و خصال لازم برای حاكم اشاره می كنند و با ذكر اخبار و استدلال بر آنها به اثبات ولايت برای فقيه در معنای تصدی حكومت می پردازند كه قسمت اعظم اين كتاب را همين مباحث تشكيل می دهد.
بخش پايانی كتاب به ضرورت برنامه ريزی مبارزه طولانی برای رسيدن به اين هدف الهی اختصاص يافته است. امام خمينی در اين قسمت ابتدا به مسأله تبليغات و تعليمات و اهميت و ضرورت آنها اشاره می كنند و می فرمايند: بايد اجتماعات در خدمت اين دو امر قرار گيرد. بايد در اين مورد مثل عاشورا برخورد شود بايد كاری كرد كه راجع به حكومت اسلامی موج به وجود آيد و اجتماعات بر پا گردد. و نبايد منتظر بود كه زود به نتيجه برسد بلكه بايد به يك مبارزه طولانی همت گماشت.
لزوم پرداختن به امور آموزشی و تبليغاتی، اصلاح حوزه ها، از بين بردن آثار فكری و اخلاقی استعماری، اصلاح مقدس نماها، تصفيه حوزه ها و طرد آخوندهای درباری و اقدامهای عملی برای براندازی حكومت های جائر، از جمله مسائلی است كه در قسمت نهايی كتاب مطرح شده است.
توجه خوانندگان گرامی را به اين نكته جلب می كنيم كه امام خمينی پس از آنكه قيام الهی خويش را در پرتو عنايات حق تعالی و بيداری و اتحاد مردم در 22 بهمن 1357 با سرنگونی نظام سلطنتی ايران و تشكيل جمهوری اسلامی در اين كشور به ثمر نشاند، بر اساس خواست عمومی ملت ايران و بر طبق اصول قانون اساسی نظام اسلامی در نقش رهبر انقلاب اسلامی، ولايت و هدايت جامعه اسلامی را بر عهده گرفت، از اين رو فهم دقيق ابعاد نظريه حضرت امام در باب «ولايت فقيه» كه اصول آن در كتاب حاضر ارائه شده است، زمانی كامل خواهد شد كه به مشی عملی آن حضرت در دوران زمامداری جامعه و آرا و نظرياتی كه در برهه پس از پيروزی انقلاب اسلامی در زمينه اصل ولايت فقيه و محدوده اختيارات و شئون ولايت ابراز نموده اند و در سخنرانی ها و پيام ها و نامه های ايشان منعكس گرديده است، توجه كافی مبذول شود.
بارالها، دست ستمگران را از بلاد مسلمين كوتاه كن.
خيانتكاران به اسلام و ممالك اسلامی را ريشه كن فرما.
سران دولتهای اسلام را از اين خواب گران بيدار كن تا درمصالح ملتها كوشش كنند، و از تفرقه ها و سودجوييهای شخصی دست بردارند.
نسل جوان و دانشجويان دينی و دانشگاهی را توفيق عنايت فرما تا در راه اهداف مقدسه اسلام بپاخيزند، و با صف واحد در راه خلاص از چنگال استعمار و عمال خبيث آن و دفاع از كشورهای اسلامی اشتراك مساعی كنند.
فقها و دانشمندان را موفق كن كه در هدايت و روشن كردن افكار جامعه كوشا باشند؛ و اهداف مقدسه اسلام را به مسلمين خصوصا نسل جوان برسانند؛ و در برقراری حكومت اسلامی مجاهدت كنند.
إنّك ولی التوفيق.
و لا حول و لا قوة الا باللَّه العلي العظيم.
مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی (س)