ولایت فقیه

ولايت فقيه

آنچه من تا اينجا گفتم درباره فقاهت فقيه بود. آنچه تا اينجا برای شما گفتم ولايت فقيه نبود. آنچه تا اينجا گفتم فقاهت فقيه بود. يعنی برای فهم مسايل اسلام ما سراغ فقيه می رويم و او به اتكای فقاهتش ما را راهنمايی می كند.

فقاهت يعنی دانستن دين شناسی. فقيه به اتكای دين شناسی اش، آنچه را از دين می داند برای ما می گويد. اين نقش برجسته و ممتاز و مهم و ارزنده فقيه است.

بخش دوم مطلب اين است كه تجربه تاريخ نشان داده است كه اگر فقيه فقاهتش را عمال كند، تخصصش را در شناخت اسلام اعمال كند، مسايل مختلف اسلام را بنويسد، رساله های عمليه فارسی روشن پيرامون همه مسايل اسلام بنويسد و فتوا دهد- مثلا فرض كنيد تحرير الوسيله اما را كه بخش زيادی از مسايل جزايی و اجتماعی اسلام را دارد به فارسی ترجمه كنند و در اختيار همه بگذارند و مسايلی را هم كه امام آن موقع نمی شده بيان كنند حالا اضافه كنند و بيان كنند، يعنی از اين به بعد رساله های عمليه، فتاوی فقيه را در همه زمينه ها داشته باشند؛ بيمه ها، مسايل اقتصادی، مسايل كشاورزی، صنعت، تجارت، كيفرها، حقوق مدنی، كيفيت اداره مسايل آموزشی، همه اينها را بياورند در رساله ها ذكر كنند- اگر تا حالا سه هزار مسأله داشت حالا ده هزار مسأله پيدا كند- در اين حالت بخش فقاهت انجام گرفته ولی بخش ولايت انجام نگرفته.

اگر فقيه فقاهتش را اعمال كند، يعنی همه اين مسايل را تحقيق كند، رنج ببرد، زحمت بكشد، صاحبنظرانه، روشن بينانه و متعهدانه و فقيهانه در مورد همه اين مسائل فتوا بدهد، اما كنار بنشيند و بگويد آقايان، شما بفرماييد و اين رساله ها را اجرا كنيد، تجربه نشان داده است كه در اين صورت يا اجرا نمی كنند يا در اجرايش آنها را از مجرای اصيل اسلامی منحرف می كنند.

من برای ادای مسئوليتم در برابر تاريخ، به عنوان كسی كه در طول اين دو سال تجربه عينی كرده است، اين جريان را در پيشگاه خدا، در اين خانه خدا و در برابر و با حضور شما خلق خدا شهادت می دهم كه اگر مراقبت پی گير فقيه اسلام شناس باتقوای شجاع آگاه به مسايل روز، در جريان عمل و اجرا، و لو به حداقل ممكن، تأمين نشود، ضمانتی عملی برای اسلامی ماندن نظام حاكم اجتماعی وجود ندارد.

من قبلا، براساس مطالعه ای كه روی جوامع ماركسيستی كه جوامع مكتبی هستند، و روی مكتب ماركسيسم داشته ام، نشانه هايی بر ضرورت حضور فقيه در اداره امور يافته بودم؛ اما آن قدر كه تجربه اين دو ساله در متن جامعه انقلابی و در رابطه مستقيم با مسايل اسلام، مطلب را برايم مثل روز روشن كرده، در آن زمان نمی توانستم مطلب را تا اين حد روشن بيابم.

فقيه بعد از اينكه نظرات اسلامی را روشن كرد، و فقهای شورای نگهبان، كه آنها هم بايد فتاوی فقاهت رهبری و رهبری فقيه را رعايت كنند. قوانين را تطبيق كردند و معلوم شد قوانينی كه از مجلس گذشته مطابق اسلام است، اگر اين قسمت تأمين شد، يعنی فقهای شورای نگهبان نقش فقاهتی فقيه رهبر را در تأييد انطباق قوانين با اسلام ايفا كردند، بعد از اينكه اين كار را كردند مطلب تمام نمی شود.

بايد در مجازی اجرای قوانين، ولايت فقيه و تسلط او (ولايت يعنی تسلط) بر كيفيت اداره جامعه تأمين شود تا اين قوانين مصوّب و تضمين شده از نظر انطباق با اسلام، در مقام عمل هم اجرا شود. اين می شود ولايت فقيه. اين هم بخش دوم. پس ما دو تا مطلب داريم. يكی فقاهت فقيه، ديگری ولايت فقيه.

در سالهای اول امامت امام صادق (ع) شرايط خفقان حاكم بود. در سالهای آخر بود كه امام صادق از تضاد ميان بنی اميه و بنی عباس استفاده كرد و جلسات و حوزه های درس با صدها نفر، و گاهی تا بيش از هزار نفر داشت. در سالهای آخر، دست امام صادق را برای اعمال فقاهت باز گذاشتند. اما برای اعمال ولايت چطور؟

امام صادق در طول آن چند سال آخر دوران امامتش اعمال فقاهت می فرمود، اما نمی گذاشتند اعمال ولايت بكند. چرا جامعه عصر امام صادق جامعه صحيح و سالم اسلامی نبود؟ چون ولايت فقيه نداشت، گرچه فقاهت فقيه داشت؛ يعنی تا حدود زيادی داشت. در آن زمان دستگاه حكومت اسلامی بود. خليفه، خليفه مسلمانها بود.

سرزمين، سرزمين اسلام بود. ولی دستگاه حكومت به جای آنكه فتوای امام صادق (ع) را اجرا كند و فتوای ابو حنيفه را اجرا می كرد. و حتی فتوای ابو حنيفه را هم اجرا نمی كرد. ابو حنيفه هم با دستگاه حاكم در جنگ و ستيز بود، برای اينكه به فتوای او هم گوش نمی دادند. او برای خودش فتوا می داد، حاكمان هم برای خودشان حكومت می كردند.

آن روز ما چه چيز كم داشتيم؟ ولايت فقيه! معلوم شد جامعه ما اگر بخواهد براستی جامعه اسلام بماند و اسلام اصيل بر آن حكومت كند، بايد فقيه در جامعه هم رهبری فقاهتی كند هم رهبری ولايتی. يعنی بايد نبض حكومت در دست فقيه باشد.

حالا شما برويد جار و جنجال راه بياندازيد و دادوقال كنيد كه نگفتيم بالاخره آخونديسم می شود! نگفتيم بالاخره اين انقلاب سر از حكومت آخوندها درمی آورد! اما خوشبختانه شما مردم متدين با ايمان انقلابی گول اين حرفها را نمی خوريد.

علمای اسلام اگر در مقام ولايت، دنياطلبی كردند، اگر اخلاقشان اخلاق طاغوتی شد، اگر اينهايی كه تا قبل از ولايت فقيه با مردم خاكی و متواضع بودند حالا برای مردم قيافه گرفتند و حركت كردند و نشست و برخاست كردند، اگر در رفت وآمدهايشان بوق و كرنا و اسكورت و پس برو- پيش بيا پيدا كردند، اگر به جای اينكه در خانه هايشان بنشينند كاخ نشين شدند، اگر گارد برای خود درست كردند، اگر از اين كارها كردند، من اصلا می گويم اينها فقيه جامع الشرايط نيستند تا ولايت داشته باشند!

اما اگر اينها در دوره ولايت فقيه، رفتارشان با مردم همان بود كه قبلا بود، اگر زندگيشان همان بود كه قبلا بود، اگر رفت و آمدهايشان همان بود كه قبلا بود، آن وقت آخونديسم چه معنا دارد! معنايش اين است كه بگوييم اين انقلاب در پی آن است كه قوانين اسلام و مرّ اسلام را حاكم كند.

مگر ما غير از اين می خواستيم؟ اگر آخونديسم معنايش حاكميت مرّ اسلام و اسلام با شناخت فقيه و با مراقبت فقيه بر اجرای اسلام است، اين آخونديسم برای ما مطلوب است! ای آخوند! گوشت را باز كن كه اين آخونديسم تو را در قانون اساسيمان وصف كرده ايم. گفته ايم فقيه اسلام شناس و صاحبنظر در مسايل اسلام، عادل، باتقوا، شجاع، آگاه به مسايل زمان، مدير و مدبر. من مسلمان از حكومت كردن چنين آخوندی استقبال می كنم.

و شما ای روحانيون عزيزی كه مسئوليتهای مختلف ولايت فقيه را بر عهده گرفته ايد و گوشه هايی از اعمال اين ولايت فقيه را عهده دار شده ايد! شما را به خدا سوگند، لباس پوشيدنتان، اخلاق و رفتار و معاشرتتان، نشست وبرخاستتان، آمدوشدتان، منزل و مأوايتان، همه چيزتان چنان باشد كه اين مردم ببينند شما كسانی هستيد كه از علم و معرفت و فقه اسلامی و عدالت و تقوای اسلامی و آشنايی به مسايل امروز امت اسلام و جهان، سهمی وافر و اگر نه در حد عالی ولی لااقل در حد مطلوب و مقبول و مورد قبول داريد، تا اين انسانهای پرشور با ايمانی كه در برابر مخالفان ولايت فقيه اين گونه سينه سپر كرده اند روزبه روز سرفرازتر و سر بلندتر باشند.

مبادا رفتار من، وضع من، آمدوشد من، در مردم اين شك و ترديد را به وجود آورد كه ای بابا، اينها هم وقتی به مقام و مسند اعمال ولايت و حكومت و اداره جامعه رسيدند، بو و رنگ طاغوتی پيدا كردند! اگر چنين شود، آن وقت خيانت و ضربتی را كه ما به انقلاب و اسلام وارد كرده ايم از خيانت و ضربت دشمنان ديگر سنگين تر، و عقاب و عذاب و كيفر دنيا و آخرتش بر ما گرانتر خواهد بود. روحانيت عزيز، علمای اسلام، در هر خدمتی هستيد و هستيم، سخت مراقب اين نكته باشيم.

البته جريانی پيش آمده و يك مقدار، به اندازه يك گوشه، برای ما مشكل ايجاد كرده است. ولی اين مشكل را با همت و حضور و همياری و همكاری شما ان شاء الله حل خواهيم كرد. مشكل اين است كه تا موقع شهادت مرحوم آيت اللّه استاد مطهری ما همين چيزهايی را كه گفتم كاملا می توانستيم رعايت كنيم.

من با همان كيفيتی كه قبلا می آمدم و می رفتم، می آمدم و می رفتم و محافظ و مراقبی هم نمی خواستم. خيلی راحت و آسان و بی ريا و بدون هيچ گونه قيدی و بدون هيچ گونه امر اضافی آمد و شد می كرديم. در خانه ما مسلحی نبود، در كنار خانه ما مسلحی نبود، در اتاق ما مسلحی نبود، تنها می رفتيم و می آمديم.

پس از شهادت ايشان و ترور ايشان، شما امت در تشيع جنازه ايشان فرياد كشيديد كه امنيت اينها بايد تأمين شود! شما فرياد كشيديد و امام امر فرمود كه بايد از اينها مراقبت كنيم. بنده خودم را می گويم؛ من چيزی نيستم كه بخواهند از من مراقبت بكنند. ولی خوب، بالاخره فعلا اينطور كه شما می گوييد بايد مراقبت كنند. بنابراين، در رفت و آمدهايمان دو يا سه يا چهار پاسدار با اسلحه همراه ما هستند. در خانه چند پاسدار هستند.

در خانه را پاسدار باز می كند. اين برای ما سوهان روح است. اين پاسدارها چنان جوانهای خوبی هستند كه من با تمام قلب آنها را دوست دارم. آنها هم نسبت به من لطف دارند.

رابطه ما با آنها برادروار است. اما ما اصلا به اين حرفها عادت نداشتيم. اصلا برای ما خلاف عادت است. ما يك طلبه ای بوديم كه راحت می آمديم، راحت می رفتيم، آزاد می آمديم، آزاد می رفتيم. الان اصلا آزادی ما سلب شده است. گاهی هم كه بنده می خواهم در جايی زودتر پياده شوم و با مردم باشم، اين برادرها براساس احساس مسئوليت می گويند، آقا پياده نشويد! البته من گاهی به حرف اينها گوش نمی دهم حتی مكرر به حرفهايشان گوش نمی دهم. پياده می شوم. می گويم كه در ميان همين مردم و با همين مردم از همه جا بهتر است. ولی اينها گاهی بعدا ملامت می كنند و می گويند اگر چنين شد، اگر چنان شد! من عرض كردم كه می خواهم ان شاء الله با كمك شما مسأله را حل كنيم. به آنها هم گفته ام در اولين فرصت ان شاء الله اين مشكل را هم حل می كنيم. ما اين را نخواسته بوديم. اصلا نخواسته بوديم. از آن هم بيزار هستيم. منهای اين قسمت، ديگر بقيه كارهای ما می تواند عادی و معمول باشد. همه چيز آن معمولی باشد. اين گوشه را هم بايد معمول كنيم. نمی شود كه به اين صورت بماند. من اصلا می ترسم اين مسأله ما را منحرف كند. من خوب يادم می آيد وقتی خيلی جوان بودم، شايد شانزده- هفده سالم بود، مدت كوتاهی بود درس طلبگی می خواندم، همكلاسيهای من از دبيرستان می آمدند با من پيرامون مسايل روز بحث می كردند. يكی از حرفهايی كه آن موقع در ذهن آنها كرده بودند و می پرسيدند اين بود كه می گفتند حضرت علی (ع) وقتی از خانه می خواست به مسجد بيايد، می دانست كه

                        ولايت رهبری و روحانيت، ص: 287
به او حمله می كنند يا نه؟ اگر می دانست يا احتمال قابل ملاحظه ای می داد و قراين نشان می داد، چطور چنان بی پروا به مسجد آمد تا شهيد شود و عالم اسلام علی را از دست بدهد! آن موقع ها، در همان سن نوجوانی، من به اين همسن و سالهای خودم گفتم، برای اينكه علی در آن خط حكومتی بود كه پس رو- پيش رو را نفی می كرد. اگر از آن خط منحرف می شد و به خط پس رو- پيش رو درست كن می افتاد، می ديد آرمانش قربانی شده. ولی علی ترجيح می داد خودش قربانی بشود ولی آرمانش قربانی نشود. اين هنوز در ذهن من مانده كه آن موقعها، در همان سنين، به آن همسن و سالها مطلب را اينجور می گفتم و آنها هم وجدانشان می پذيرفت. من الان در رابطه با خودمان همين را می گويم. عرض كردم كه اميدوارم به زودی بتوانيم اين مسأله را تمام كنيم. اگر هم حادثه ای پيش بيايد هيچ طور نمی شود! ما به افتخار شهادت می رسيم، و اين سعادت ماست! جامعه هم جای ما را پر خواهد كرد. ديگران مسئوليتهای ما را به عهده خواهند گرفت. من با تمام وجودم از اين گوشه انحرافی اضطراری كه الان در زندگی ام و روابطم با مردم پيش آمده بيزار هستم. می دانم عده ای ديگر از برادران ما هم دچار اين مشكل هستند. ولی ما تلاش می كنيم، اولا، اين وضع را به زودی عوض كنيم و به همان صورت عادی، به تمام معنا عادی، كه با مردم و با دوست و دشمن داشتيم، برگرديم؛ و ثانيا، حالا كه نمی شود اين كارها را برخلاف فرمان امام و رأی امام و نظر امت كرد، حالا كه فعلا برای مدت خيلی كوتاهی كه توطئه های آمريكا و
                        ولايت رهبری و روحانيت، ص: 288
شيطان بزرگ و ديگران سر راه ماست اجازه نمی دهيد و اجازه نمی دهند كه چنين كنيم، كوشش داريم آن را به حداقل لازم برسانيم، به طوری كه واقعا فقط در همان حد مراقبت امنيتی باشد نه در حد تشريفاتی. بر اين نكته سخت مراقبت داريم. به همين دليل من به برادرهای پاسدار اجازه نمی دهم در ماشين را برای من باز كنند. خودم در را باز می كنم.
حتی الامكان هم نمی گذارم آنها در ماشين را ببندند. بايد خودم ببندم.
لااقل می گويم اين جزييات را مراقبت كنيم تا اين كار معنی مراقبتی و محافظتی داشته باشد. البته گاهی وقتها كه به مجالس می آييم، برادرها می ريزند و به من اجازه در بستن نمی دهند. در اينجا ديگر كاری از دستم ساخته نيست. بنابراين، روحانيت مسئوليت پذيری ما حالا كه به حكم وظيفه بخشی از مسئوليتهای مربوط به اعمال ولايت ققيه را پذيرفته، بايد مثل گذشته و بهتر از گذشته و بيشتر از گذشته، خاكی، متواضع، فروتن، مهربان، دلسوز، مردمی، و با مردم باشد و به هيچ عنوان اجازه ندهد ذره ای تشريفات حكوت وارد زندگی پاك و بی آلايش روحانيتی او شود.
 [تكبير حضار] اين می شود همان ولايت فقيه، كه چه از نظر مراقبت بر عدم انحراف از فتاوی و احكام و شناخت فقيهانه اسلام، و چه از نظر الگوی عملی بودن برای اسلام، كمك مؤثری به برقراری نظام اسلامی خواهد بود. اينكه ما مسأله ولايت فقيه را با همه جوانبش تا اين اندازه در جمهوری اسلامی دارای اهميت می شماريم، به اين دليل است كه عرض شد و اميدوارم اين پايمردی شما برادران و خواهران با ايمان متعهد مجاهد
                        ولايت رهبری و روحانيت، ص: 289
بيدار آگاه و مسئول، نسبت به حفظ اين اصل بزرگ از انقلاب اسلامی و قانون اساسی جمهوری اسلامی، راه را بر همه كسانی كه يا علنا يا در نهان می خواهند اصل ولايت فقيه در جمهوری و نظام اسلامی ما متزلزل كنند محكم ببندد.
اين اصل يك اصل تعارفی نيست كه بخواهند با فقها و علما تعاريف كنند و احترام آنها را نگه دارند و بگويند، بله، اصل ولايت فقيه را هم در قانون اساسی گذاشتيم. اصلا اينجور نيست. اين اصل يك اصل بنيادی در نظام اسلامی ماست. همان طور كه شما ملت با خونتان و با آگاهيتان و با حضورتان توانستيد نظام جامعه ما را به سوی اسلام ببريد و هدايت كنيد، اميدوارم با توفيق الهی با خونتان و با آگاهيتان و با حضورتان، عملی كردن تمام عيار اين اصل را در نظام جمهوری اسلامی بيمه كنيد.
اين بود فشرده عرايض من به مناسبت اين جشن فرخنده ميلاد نبی اكرم و امام صادق، صلوات اللّه و سلامه عليهما. برادرها و خواهرها! تأكيد دارم كه در شعارها و اظهار لطفها و اظهار محبتها چنان عمل كنيد كه معيارها و ارزشها نگهبانی شود و موضع يكپارچه و مستحكم ملت ما در برابر دشمن روزبه روز قويتر گردد.
                        ولايت رهبری و روحانيت، ص: 291
نقش روحانيت در جامعه امروز ما «1»

بسم الله الرحمن الرحيم الحمد الله رب العالمين. و الصلاة و السلام علی جميع انبيائه و رسله. و علی سيدنا و مولانا و نبينا ابی القاسم محمد (اللهم صل علی محمد و آل محمد). و علی ابن عمه و وصيه من بعده مولانا علی امير المؤمنين و علی الائمة الهداة من ولده و الخيرة من آله و صحبه و السلام علينا و علی عباد الله الصالحين.
امروز حضور در اينجا و در جمع شما دوستان عزيز، به مناسبت سالگرد شهادت برادر پر ارج و عزيز و فقيدم، عالم و محقق بزگوار مرحوم آيت الله مطهری است.
با اينكه در اين روزها، حوادث و رويدادهای تازه ايجاب می كند، بحث درباره اين رويدادها باشد، وظيفه اين است كه مطلبی را عرض كنم كه
                        ولايت رهبری و روحانيت، ص: 292
بيشتر با نقش و مكان و منزلت روحانی در جامعه، ارتباط پيدا می كند. در يادبود يك روحانی جليل القدر، سخن از نقش روحانيت، اولی است. به علاوه، در بحثی كه چند هفته قبل اينجا داشتم، قول دادم يك بار ديگر در جمع دوستان بيايم و دراين باره آنچه می دانم عرض كنم. يكی از برادران روحانی ضمن سؤال های كتبی، سؤالی دراين باره فرستاده بودند و در پاسخ ايشان گفتم كه اين سؤال، سؤالی نيست كه با چند جمله در پايان سخنرانی پاسخ داده شود و نيازمند يك بحث مستقل است.
موضوع عرايض من «نقش روحانيت در جامعه امروز ما» است و روی سخن، نه فقط متوجه روحانيانی است كه اينجا تشريف دارند وعده شان هم بحمد الله زياد است، بلكه با همه برادران و خواهرانی است كه در اين مراسم پر شكوه نماز جمعه، به نيايش خداوند حاضر شده اند.
مسئله مسئله صنفی نيست، مسئله، مسئله بنيادی در رابطه با جامعه اسلامی، نظام اسلامی و جمهوری اسلامی ماست. در عين آنكه درباره نقش يك گروه و صنف است، درباره كل جامعه هم هست. برای اينكه نقش روحانيت را در امروز و فردای جامعه بهتر بشناسيم، ناچاريم نقش همين روحانيت را در دو سال قبل از پيروزی انقلاب مورد بررسی قرار بدهيم.
نقش های سنتی روحانيت
برادران روحانی؛ روحانيت از سالها و قرنها پيش يك سلسله نقشهای
                        ولايت رهبری و روحانيت، ص: 293
ديرينه داشت. اين نقشها را يكی يكی برمی شماريم.
روحانيت، نقش بيان اسلام اصيل را برای جامعه بر عهده داشت. اگر مردم می خواستند بفهمند دينشان، اسلامشان، قرآنشان، كتابشان، سنتشان، عقايد اسلامی و احكام اسلامی و اخلاق اسلامی چه گفته است، به روحانی مراجعه می كردند. روحانيان كم تحرّك، آنهايی بودند كه در ايفای اين وظيفه می نشستند، تا مردم به آنها مراجعه كنند. روحانيان پر تحرّك و مسئوليت شناس تر، آنهايی بودند كه نزد مردم می رفتند تا رسالت خداوند را تبليغ كنند. ولی به هر حال وظيفه بيان اسلام، در درجه اول بر عهده روحانيت بود. اسلام شناس، مجتهد، صاحب نظر، مرجع، كسانی كه صلاحيت مرجعيت در زمينه مسائل اسلامی داشته باشند، اينها در درجه اول بايد از حوزه های علوم اسلامی و از حوزه های روحانيت بيرون بيايند. آنجا بايد نشوونما كنند، ساخته شوند، بزرگ شوند، شناخته شوند شناختی كه در آن هم مدرك نبود و هم مدرك بود. آنچه نبود، مدرك كتبی كاغذی بود و آنچه بود، مدرك عينی اجتماعی بود.
چهره های محقق مجتهد به حد بلوغ رسيده، در اين نظام بی تكلف به مرور زمان، به وسيله شاگردان برجسته يا هم طرازان با انصافشان معرفی می شدند. هم شناخته می شدند، هم شناسانده می شدند و در اين شناختن و شناساندن كندی بود، سرعت لازم نبود، اما اطمينان فراوان وجود داشت. چهره ای كه در يك حوزه علميه بزرگ شكوفا می شد، گل می كرد، شناخته می شد، تقريبا عموم مردم می توانستند به صلاحيت علمی و حتی
                        ولايت رهبری و روحانيت، ص: 294
به صلاحيت فضيلتی و معنوی و تقوائی اش، اعتماد و اطمينان پيدا كنند.
بنابراين وظيفه تحقيق درباره اسلام، بر عهده روحانيت بود و روحانيت اين وظيفه را خود، عهده دار شده بود.
سوم: وظيفه تهذيب اخلاق. روحانيت نقش عمده خود را در اين می ديد كه بايد با سخنش، با بيانش، با عملش و با رفتارش، با معاشرتش، با هدايتش، با تذكرش، مردم را به اخلاق پاك دعوت كند. اخلاق جامعه را مهذب كند، جامعه را از آلودگی ها دور كند و به كمالات اخلاقی بيآرايد اين نقش سوم نقش بسيار مهم روحانيت بود.
در حدود نوزده سال قبل، پس از رحلت مرحوم آيت الله العظمی بروجردی، اين استاد بزرگواری كه به خصوص در شناساندن روش تحقيقی فقه، حق بزرگی بر همه ما دارد، برای ايجاد حركتی سازنده تر در حوزه، دوستانمان، گردهم آيی ها، بحثها و برنامه ريزی هايی داشتند.
برنامه هايی به ثمر رسيده بود و برای شروعش با چهره هايی كه در مظان مرجعيت و يا مرجع بودند، تبادل نظر داشتيم. از جمله شبی همراه با برادران عزيز و مجاهد، آيت الله مشكينی و آيت الله ربانی شيرازی، خدمت حضرت آيت الله العظمی آقای گلپايگانی بوديم. بحث بود درباره اينكه؛ چه بايد كرد كه مسئله تربيت اخلاق و تهذيب اخلاق در حوزه علميه قم، نقش بالاتر و سازنده تری به خود بگيرد؟ بحث بود، صحبت بود. ياد می كرديم از درس سازنده اخلاق مرجع عاليقدر، امام خمينی در قم و تأثيری كه درس ايشان در آن سالها در ساختن و تربيت كردن فضلايی
                        ولايت رهبری و روحانيت، ص: 295
كه به آن درس حاضر می شدند، داشت و تأسف از اينكه سالهاست اين درس تعطيل است و ادامه ندارد. البته در آن موقع امام در قم بودند اما درس های ديگری را داشتند. به اين مناسبت من پرسيدم كه در آن موقع كه شما طلبه ای جوان بوديد، در اين حوزه قم درس اخلاق در حوزه قم بر عهده چه كسی بود؟ چه كسی درس اخلاق داشت؟ ايشان پاسخی دادند كه به ياد من همچنان مانده و می ماند. گفتند در آن موقع ما درسی به نام درس اخلاق نداشتيم، اما الگوهايی به عنوان الگوهای عملی اخلاق داشتيم و در ميان اين الگوها از چند نفر به عنوان الگوی برجسته نام بردند؛ از جمله از مرحوم آيت الله، استاد عالم ربانی و فقيه و بزرگوار حاج شيخ ابو القاسم قمی رحمة الله عليه. گفتند رفتار اين عالم جليل در محيط جامعه، در شهر و در حوزه برای همه ما طلاب آن موقع، آموزنده و سازنده بود. از هر سخن، برخورد و رفتار ايشان ما چيزها می آموختيم.
داستانها نقل كردند كه از آن می گذرم. اين را بدين مناسبت نقل كردم كه توجه به تهذيب اخلاق چه برای خود طلاب و روحانيون و چه نقشی كه اينها بايد در جامعه از اين نظر داشته باشند، چقدر مهم است.
چهارم: نقش روحانيت در خدمت به مردم و گره گشايی از مردم. مردم ببينند كه روحانی مرد دنيا و آخرت، هر دو است. برای اينكه اسلام دين دنيا و آخرت، هر دو است. در اسلام دنيا از آخرت جدا نيست و آخرت هم از دنيا جدا نيست. اينجا دار عمل است و آنجا دار جزا. اينجا جای ساختن است و آنجا جای بهره ور شدن. و ساختنی كه اينجا داريم فقط نماز
                        ولايت رهبری و روحانيت، ص: 296
و عبادت نيست كه البته نماز و عبادت، ستون دين است ولی فقط آن نيست، خدمت به خلق هم هست. روحانيون هرقدر در مناطقشان به مردم بيشتر خدمت كنند، خدمت روحانيت شان را، بهتر انجام داده اند. خوب يادم می آيد عده ای از طلاب پرتلاش عزيز ما به روستاها می رفتند و همان كاری را می كردند كه امروز جهاد سازندگی می كند. پيشگام و پيشتاز جهاد سازندگی، طلاب متعهد و متحرك و با ايمان و خداپرست و خلق دوست و مردم دوست حوزه ها بودند. مسئله، مسئله افتخار كردن نيست. در جامعه كسی قصد تقسيم افتخارات ندارد. مسئله، مسئله به ياد آوردن و بياد آمدن است. روحانيون در نقش خدمت به مردم، بهتر می توانند پيام اسلام را تبليغ كنند. روحانيون در آن سالها حمام می ساختند، راه می ساختند، به بينوايان كمك می كردند، درمانگاه می ساختند، عسّالخانه می ساختند، مدرسه می ساختند، حتی در آن اواخر شايد در حدود هفت، هشت، ده سال قبل رفته بودند سراغ اينكه با خودياری مردم، برق و روشنائی برای مردم درست كنند و امثال اينها.
يك خدمت ديگر روحانيت كه بسيار هم حساس بود و بايد هم حساس عمل می كرد، روشنگری برای مردم، در جهت شناساندن انحرافات فكری كه به نام اسلام تحويل مردم داده می شد، بود. روحانيون در بيدار كردن مردم نسبت به افكار انحرافی، نقش بسيار مؤثری داشته اند.
برای اينكه می دانستند كه؛ «اذا ظهرت البدع فليظهر عالم علمه» (يعنی:
هرگاه بدعتها آشكار شود، عالم بايد علم خويش را آشكار كند). بنابراين
                        ولايت رهبری و روحانيت، ص: 297
وقتی نوآوری های انحرافی و التقاطی را در گوشه و كنار جامعه می ديدند، با آنها به مبارزه برمی خاستند، مردم را روشن می كردند، به مردم می گفتند كه آنچه مايه نجات است، اسلام اصيل است نه اسلام آميخته به غير اسلام.
روحانيون ساخته شده و تربيت شده دراين باره روشی هم داشتند كه من، آن را در اينجا می گويم و آن روش اين بود: روحانيون زبده در برخورد با كسانی كه دچار انحراف شناختی درباره اسلام بودند، می كوشيدند اينها را در درجه اول جذب كنند، بعضی ها خيلی خوش سليقه نبودند، از همان اول دعوا می كردند. بنابراين بيشتر دفع می كردند و سخن ما همواره با اين دوستان اين بود، كه برای يك عالم دينی، برای يك مسلمان متعهد به خصوص يك عالم و روحانی، قدم اول، داشتن جاذبه است.
تلاش در راه جذب كردن، از راه روشن كردن با سخن و با انديشه روشنگر و از راه ايجاد جاذبه اخلاقی و عملی است تا دافعه. بنابراين اگر همه شما روحانيون عزيز، امروز اين قانون و اين اصل را می پسنديد و اين فرمور را می پذيرد، بكوشيم در درجه اول همه باهم روحانيتی پرجاذبه باشيم ولی جاذبه بدون دافعه به درد نمی خورد. هر انسان مكتبی، خود به خود دافعه هم دارد. آنهايی كه می خواهند سراپا جاذبه باشند بدون دافعه، اينها از آن صلح كل هايی هستند كه خود دچار نوعی التقاط و نحراف اند، اينها صوفی مآب اند.
اهل حقی كه حقش مشخص نيست، همه چيز برايش حق است. اصلا
                        ولايت رهبری و روحانيت، ص: 298
باطلی برايش وجود ندارد. نه، اين طور هم نمی شود. اسلام خود يك مكتبی است كه جاذبه و دافعه دارد. تبشير و تنذير دارد. انذار و تبشير هر دو در اسلام هست. اين هم نقش پنجم.
نقش ششم: مبارزه با ظلم و ظالم؛ تا وقتی كه اصل رژيم، رژيم ظلم و ضد اسلام و ضد عدل بود روحانيت با كل رژيم يا با نوچه ها و ايادی رژيم می جنگيد و مبارزه می كرد. حالا هم كه اصل نظام، اسلامی است اما هنوز اياديش، ابزارش، كاركنانش، همه متناسب با نظام اسلامی نيستند، روحانيت هرجا ظلم و ستمی از اين بازمانده های طاغوت، در اداره ها و مؤسسات و در جامعه ببيند، همچنان با او می جنگد و می رزمد. روحانيت در ايفای اين نقش ها مدتها از زبان و بيان استفاده می كرد، حق هم داشت، برای اينكه فرهنگ جامعه ما بيشتر فرهنگ شنيدن بود تا فرهنگ خواندن، مردمی كه می توانستند بخوانند، عده شان زياد نبود. از وقتی كه در جامعه ما فرهنگ خواندن به صورت يك فرهنگ دلنشين، جوان ساز، عميق و شخصيت ساز درآمد، روحانيت متوجه شد كه بايد اهل قلم نيز باشد.
نهضت قلم و نوشتن، درست در زمانی كه ما اينجا به صورت طلاب جوان در حوزه درس می خوانديم، آغاز شد و كم كم به اوج گرفت. فضلای حوزه ديدند بايد توانائی نوشتن داشته باشند، بنويسند آن هم با عبارات و الفاظی كه متناسب با زمان باشد و درس خوانده ها از خواندن نوشته هايشان استقبال كنند.
روحانی با قلم، بيان، تحقيق، تجزيه و تحليل پيرامون مسائل اسلامی و
                        ولايت رهبری و روحانيت، ص: 299
مسائل اجتماعی، نوشته ها و سخنرانيهای تحقيقی و تحليلی و نوشته ها و سخنرانی هائی كه آهنگ موعظه با خطابه های مؤثر داشت، در متن جامعه حضور داشت. روحانی روحانيت از هر قشر ديگر پايگاه مردمی اش اصيل تر و مؤثرتر بود. چون روحانی با مردم زندگی می كرد. خدا مرحوم آقای حاج شيخ ابراهيم نجف آبادی را رحمت كند، ايشان از فضلای برخاسته از قم بود. عالمی ارزنده و خدوم و مردمی، كه اين مدرسه علميّه فعلی نجف آباد را ايشان ساخته و برای اينكه با هزينه كمتر اقتصادی ساخته بشود، سنگها و آجرها را می آمدند كنار خيابان می ريختند و قبل از نماز و بعد از نماز خود ايشان با مردم اينها را پای كار می آوردند. از ويژگی های ايشان، مردمی بودنش بود. دوستان نجف آبادی برای من نقل می كردند كه حاج شيخ ابراهيم، هميشه برای خدمت به مردم آماده بود.
گاهی می شد زن و شوهری نصف شب در خانه با يكديگر دعوا می كردند همه آنها كه در خانه بودند، حريف نمی شدند ه دعوا را بخوابانند.
بالاخره يك نفر، دوی بعد از نيمه شب می آمد در منزل حاج شيخ رامی زد: آقای حاج شيخ! می گفتند: حاج شيخ خوابند. اگر ممكن است ايشان را بيدار كنيد! ايشان بيدار می شد و می گفتند در خانه كربلايی علی، بين زن و شوهر دعوا شده، برويم اينها را باهم آشتی بدهيد. ايشان نمی گفت صبح می آيم. می گفت: برويم. لباسش را می پوشيد، می آمد وارد خانه می شد، با رويی گشاده و خندان می گفت: فعلا چای را درست كنيد ببينيم. می نشست پای سماور، يك چای خودش می خورد، يك چای به
                        ولايت رهبری و روحانيت، ص: 300
آنها می داد، زن و شوهر را باهم آشتی می داد، دعوا را می خواباند، پا می شد می رفت خانه.
اگر روحانی در متن جامعه زندگی می كند و با وجدان جامعه رابطه برقرار می كند برای اين است كه به راستی با مردم زيست می كند. در يك گفتگويی كه به همين مناسب دو سه روز قبل با امام داشتيم، ايشان با همان دقت نظر، روی اين نكته تكيه داشتند. مسئله و مشكلی بود درباره روحانيت، مطرح شد و يك راه حلی هم ارائه شد. فرمودند نه، اين راه حل خوبی نيست. اين كار، روحانی را از مردم جدا می كند. روحانی، بايد با مردم زندگی كند. كمال روحانی اين است. بعد فرمودند: آن وقتها كه ما طلبه بوديم و به تعبير خودشان، اراك بوديم، خانواده مرحوم حاج آقا محسن اراكی كه روحانی متعين و متحول و كيا بيادار بودند- خوب اينها در شهر اراك سيادت و آقايی داشتند- مرحوم آيت الله العظمی حاج شيخ عبد الكريم حائری يزدی رحمة الله عليه، بنيانگذار حوزه علميه قم، به دعوت اينها از عراق آمده بودند به اراك كه آنجا، جلسات درسی داشته باشند. امام می فرمود: رياست و كيا بيا و نوكر و خدم و حشم مال آن آقايان بود ولی مردم با آنها نبودند، مردم با حاج شيخ بودند، كه عبايش را زير بغلش می گذاشت و می آمد توی بازار. با مردم زيست كردن، اين شأن روحانی است و روحانيت بايد به اين عامل، بيش از هر عامل ديگر توجه كند. برای اينكه اگر می خواهد؛ برای مردم روشنگر و بيانگر اسلام باشد، بايد در دل مردم جای داشته باشد. اگر می خواهد آنها را موعظه كند، بايد
                        ولايت رهبری و روحانيت، ص: 301
در قلب مردم و در متن مردم جای داشته باشد. اگر می خواهد آنها را ارشاد كند، اگر می خواهد آن ها را از نظر اخلاقی اصلاح كند و تهذيب كند اين بايد در متن مردم باشد. اينها امتياز نقش روحانی در گذشته بوده است.
نقش جديد روحانيت
تا سال 1341 نقش روحانيت در همين هايی كه عرض كردم، به اضافه تحصيل و تدريس در حوزه ها، خلاصه می شد. سال 1341 يك روحانی برجسته آمد، نقطه عطفی در نقش روحانيت بوجود آورد. تا آن موقع روحانيون به دو بخش تقسيم می شدند، يك عده روحانيونی كه در سياست هم وارد می شدند و يك عده روحانيونی كه از سياست پرهيز می كردند.
روحانيون سياسی، آدمهايی خيلی محدود و معدود بودند. اكثريت قاطع روحانيت آنهايی بودند كه از سياست كناره گيری داشتند. نشانه تقوای بيشتر و عدالت كاملتر و صرفنظر كردن بيشتر از دنيا، برای يك روحانی اين بود كه كاری به كار سياست نداشته باشد. چهره های برجسته محبوب در روحانيت بود، چهره های سياسی هم بودند، اما ورود به سياست همان و تنزل از درجه روحانيت همان! سال 1341 يك روحانی جامع الشرايط كه در مكارم و ارزشهای والای او جای سخن نبود، فقاهتش، علمش، عدالتش، اخلاقش، مهذّب بودنش، مدرس عاليمقام بودنش، همه جا زبانزد بود آمد و اين تابو، اين خاطره و ياد بود نامطلوب
                        ولايت رهبری و روحانيت، ص: 302
دوره اعتزال روحانيت از نقش خلاق سياست را از بين برد. آمد و گفت:
روحانی بايد اسلام را بيان كند، اسلام را تبليغ كند، به مردم خدمت كند، در متن جامعه بماند، موعظه كند، با نحرافات مبارزه كند ولی مطلب به اينجا تمام نمی شود، روحانی بايد پيشتاز و پيشگام در مبارزات سياسی گسترده، نيرومند، همراه با زد و خورد و كشته شدن و كشتن باشد تا يك روحانی تمام عيار باشد. علی وار، حسين گونه، پيامبروار باشد. مگر نه اينكه روحانی می گويد من جانشين پيامبرم؟ مگر نه اينكه می گويد من نايب امام زمان سلام الله عليه هستم؟ پس چگونه می تواند خود را از مسئوليت های سنگين سياسی و مبارزاتی بركنار بداند؟ روحانی بايد مرد سياست و مبارزه نيز باشد. آن شخصيت والايی كه توانست اين نقطه عطف تاريخی را برای تكامل نقش روحانيت در جامعه ايفا كند، امام بود.
چه شد كه در سالهای، 1356 و 1357 روحانيت نقشش در جامعه اوج گرفت؟ جايش در جامعه بسی بازتر شد؟ چه شد؟ آن هم نه به صورت يك گروه معدود، عده زيادی از روحانيون از مسجد به راهپيمائی ها آمدند. مسجدها جای تداركات مبارزه ها شد، پلاكاردها را همان جا می نوشتند، مردم را همان جا جمع می كردند، شعارها را همان جا ياد می دادند. ترجيع بندهای راهپيمايی ها كجا تنظيم می شد؟ در همان مساجد. مسجد جايگاه اصيل خودش را بازيافت و تكميل كرد. تا وقتی كه در مبارزه پيروز شد. اكنون سئوال اين است كه روحانيت امروز بايد چه نقشی داشته باشد؟ آنچه به عنوان پاسخ می توانم خدمتتان عرض كنم اين
                        ولايت رهبری و روحانيت، ص: 303
است كه، اولا: روحانی بايد همه آن نقش های گذشته را حفظ كند. حوزه ها بايد محل درس خواندن و درس گفتن و تحقيق كردن باشد. بيان و قلم روحانيت بايد همچنان نافذ باشد و روزبه روز نافذتر. طلاب جوان عزيز! برای ياد گرفتن، سخن گفتن بهتر و نافذتر و نوشتن رساتر و بليغ تر بايد وقت صرف كنيد. می دانيد بيان بليغ و نوشته بليغ كدامست؟ فقط الفاظ نيست. بلاغت به الفاظ ارتباطی ندارد. فصاحت بيشتر به الفاظ ارتباط دارد. بلاغت به اين است كه، شما بايد دائما در فرهنگ معنوی و اخلاقی و سياسی و اجتماعی روز، حضور داشته باشيد. بايد بدانيد امروز جوانها چه كتابهايی را می خوانند، چه سئوالاتی برايشان مطرح است، توده مردم چه سئوالاتی برايشان مطرح است. حتی اين كافی نيست. روحانی اگر می خواهد در نقش امامت و پيشوايی نقش ايفا كند بايد دو روز و سه روز و ده روز و يك ماه و يك سال هم از جامعه اش جلوتر باشد. بايد دور هم بنشينيد بحث كنيد، كه مسئله ای كه فردا برای مردم ما مطرح می شود كدامست تا ما امروز جواب آن را آماده كنيم. مسئله دينی، اعتقادی، علمی، اخلاقی، اجتماعی، سياسی، تربيتی، اقتصادی و هر گونه مسئله ديگر. روحانيت عزيز! تو همچنان عزيزی. نگران نباش. می كوشند تا تو را از آن مقام رفيعی كه با تواضع و فروتنی، خدمت، ايمان و عمل صالح بدست آورده ای فرو آورندت، ولی بدان! اگر در راه خدا باشی و با خدا باشی و در خط خدمت صادقانه به خلق خدا بمانی، خدا اين منزلت را برای تو تضمين كرده است؛ تو همچنان الگوی ايمان و عمل صالح بمان؛
                        ولايت رهبری و روحانيت، ص: 304
تو همچنان نمونه تواضع و فروتنی و خدمت به مردم بمان، تو همچنان دارای سرمايه شناخت عالی و مؤثر از اسلام بمان و بشو، تو همچنان رابطه ات را با مردم نگهدار و تقويت كن؛ تو همچنان با نسل جوان حتی جوان اغفال شده، همچون يك برادر يا پدر مهربان روشن گر برخورد كن، مطمئن باش فردا از آن تو و شعار تو و راه توست.
بنابراين توصيه می كنيم حوزه علميه قم در ايفای اين نقش عظيم همچنان پايمردی كند. به همين جهت با همه گرفتاری های گوناگونی كه دارم، دوستان تؤكيد كرده اند كه كلاسی برای حدود ششصد نفر از طلاب تشكيل داده اند كه اينها معارفشان را بالاتر ببرند. گفتند بجاست يك بحث با اينها بپذيری و پذيرفتم و انشاء الله دو هفته يك بار با آنها ديدار خواهم داشت.
باور كنيد در اين ايام، مكرر غبطه می خورم، هم خودم، هم دوستان هم فكر و همكار و همرزم كه فرصت ما برای ايفای اين نقش در حد مطلوب نيست و اين به خاطر اهميتی است كه برای اين نقش قائلم. خوب، از نظر مشاغلی كه امروز در جامعه هست روحانيت چه كار بكند؟ اين سؤال مهم مطرح است. من اين مشاغل را يكی يكی اينجا مطرح می كنم. اما همگامی و همكاری با مجاهدان جهاد سازندگی، كه شما خودتان پيشگام آن بوده ايد چرا در گروه های جهاد روحانی نيست؟ با هر گروه جهاد بايد يك روحانی هم برود. يك شرط هم دارد و آن اين است كه: طلبه ای كه آنجا می رود بداند كه می رود هم در آنجا تبليغ اسلام كند و هم بيل به دست
                        ولايت رهبری و روحانيت، ص: 305
بگيرد. طلايی كه نمی توانند بيل و كلنگ به دست بگيرند توصيه می كنم در گروه های جهاد شركت نكنند.
وقت كم است و الا يك خاطره شيرين از يك عالم ارزنده و مربی مؤثر در يك روستای بزرگ برايتان نقل می كردم. باشد تا وقت خودش تا ديدار ديگر.
جوان ها، علاقمندند با شما طلاب عزيز در جهاد سازندگی هم صف و همرزم باشند و برادر عزيزمان آقای ناطق نوری كه به عنوان روحانی در شورای مركزی جهاد و به عنوان نماينده مردم، آنجا شركت دارند، وظيفه دارند، اين برنامه را برای امسال تابستان تنظيم كنند و به قم بيايند و با روحانيونی كه اينجا داوطلب اين كار هستند آشنايی بيشتر پيدا كنند. در عين حال به همين ششصد نفر طلابی كه تابستان عازم هستند بروند به اطراف ايران، از هيمن جا توصيه می كنم كه خود آنها هم برای تنظيم اين برنامه پيشقدم بشوند.
در سپاه پاسداران؛ اين پاسدارها اين قدر دلشان می خواهد يك كسی از شما طلاب عزيز، طلاب ساخته شده برويد در داخل آنها، با آنها زندگی كنيد. البته می دانيد چه چيز جالب تر است؟ جالبتر اين است كه در آن ساعاتی كه در پادگان تشريف می بريد، همان لباس سپاهی را هم به تن كنيد.
شما حتما در آن نوشته ولايت فقيه امام، اين را خوانده ايد كه امام انتقاد می فرمايد (اگر اشتباه نكنم در آن نوشته است) از كسانی كه لباس جندی
                        ولايت رهبری و روحانيت، ص: 306
را برای روحانی يك لباس خلاف ذیّ روحانيت و خلاف مروت می شمردند. آن را در نوشته های امام خوانده ايد؟
دوستان! من حتی اعلام خطر می كنم، ميگويم كه سپاه پاسداران اگر بخواهد گسترش پيدا كند و نقش انقلابی اش را در پاسداری از نظامی اسلامی همچنان با اوج ايفا كند، بدون حضور جمعی فعال و با ايمان و مبارز و سلاح آشنا از طلاب و جوانان خودساخته دانشگاهی ميسر نيست. اين ها نياز دارند. برويد به آنجا. خوب می پرسيد كه يعنی درس و كار و همه را رها كنيم و برويم؟ نه، هيچ نيازی نيست، چه عيب دارد كه برای طلاب آماده، دوره های دو ماهه در سپاه بگذارند؟ دو ماه آنجا و ده ماه اينجا. آيا عيبی دارد؟ جائی آسيب می بيند؟ نمايندگی مجلس ونمايندگی در شوراهای استان و شهرستان و شهر و روستا، بسيار خوب است، در هر يكاز اين شوراها يك روحانی واجد الشرايط شركت كند، ولی به يك شرط؛ به شرط اينكه آنجا كه می رود از نظر مطالعات سياسی و اجتماعی و محلی خودش رامجهز كند. با فقه و اصول و حديث و تفسير و فلسفه و كلام تنها، توی اين شوراها نمی توان خوب منشأ اثر بود. و الا می شود فردی كه در آنجا فقط نظارت شرعی می كند. اين درست نيست. چه عيبی دارد اگر يك روحانی كه عضور شورای روستاست برود روی مسايل روستايی مطالعه كند، نظر بدهد، كمك فكری بكند؟ اگر عضو شورای شهر و شهرستان و استان است يا مجلس شورای اسلامی است همينطور بايد مطالعه كند. در قضا، آنهم در مراحل مختلفش؛ شأن روحانيون است
                        
                        ولايت رهبری و روحانيت، ص: 307
كه در قضا شركت كنند. البته به يك شرط به شرط اينكه با مسائل قضا و با خصلت های قضا و با مصائب و مصيبت های قضا آشنا شوند. قضا كار دشواريست. مجلس قاضی مجلسی است كه: «لا يجلسه الا نبی او وصی نبی او شقی» اگر آگاهی و خودسازی وصیّ نبی نباشد، شقاوت به دنبالش هست. دوستان اهل علم كه برای دادگاهها و دادستانی انقلاب به اطراف می روند بايد بدانند قبول اين مسئوليت يعنی قبول يك بار سنگين و بزرگ.
در فرهنگ و آموزش و پرورش و داشنگاه و تدريس و مدارس؛ البته، جای شماست خودتان را برای تدريس ممتاز مؤثر در يكی از شاخه های مورد نياز در مدارس ودانشگاهها آماده كنيد و به آنجا بياييد. انقلاب فرهنگی وظيفه امروز ماست و انقلاب اقتصادی كه هنوز موفق نشده ايم و آن هم وظيفه امسال ماست، امسال فقط سال امنيت نيست. سال امنيت، سال انقلاب فرهنگی و سال انقلاب اقتصادی در جهت تقسيم عادلانه امكانات رفاهی موجود در كشور و توليد داخلی برای همه 36 ميليون جمعيت ايران است و در همه اين مراحل شما روحانيون عزيز می توانيد، نقش مؤثری داشته باشيد. وقت برای ادامه مطالب كم است. دعايی دارند كه بايد اين دعا خوانده شود. يكی از نونهالان جامعه می خواهد بيايد اينجا و دعا بخواند. دعا روح جامعه ماست. دعا حضور انسان مسلمان و ذكر و يادی است كه او در برابر خدا دارد. وقتش را نگه می داريم، ولی چون جلسه به مناسبت يادبود مرحوم استاد مطهری است، بايد بگويم كه اين دانشمند بزرگ و محقق عاليقدر در بسياری از اين نقشها كه برشمردم،
                        ولايت رهبری و روحانيت، ص: 308
فردی ممتاز و برجسته بود، تحقيقش، بيانش، قلمش، تدريسش، سازندگی اش و براستی جای او در حوزه علميه و در كل جامعه ما، بسيار خالی است. خدايش بهترين مقام و منزلت، شهيدان و صالحان و علما و صديقين عنايت كند! (آمين) و خدای متعال به همه ما، به شما روحانيون عزيز، به شما مردم عزيز مسلمان، كه پيوندتان را با روحانيت متعهد و با ايمان و مسئول و مبارز ارج می نهيد، توفيق دهد كه راه انقلاب اسلامی مان را كه هنوز هم شهادت و خون و مقاومت و ايثار می طلبد تا پيروزی نهايی انشاء الله ادامه دهيم! (آمين) و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته.
                        ولايت رهبری و روحانيت، ص: 309
 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

پیام هفته

حاکمیت قانون و ضوابط
قرآن : وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ (سوره نور، آیه 2) ترجمه: اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد در [كار] دين خدا نسبت به آنها (مجرمان) دلسوزى نكنيد. حدیث: انما هم اهل الدنیا مقبلون علیها، و مهطعون الیها و قد عرفوا العدل و راوه، و سمعوه و وعده، و علموا ان الناس عندنا فی الحق فهربوا الی الاثره فبعدا لهم و سحقا. (نهج البلاغه، نامه به سهل بن حنیف استاندار مدینه) ترجمه: آنان دنیا پرستانی هستند که به آن روی آوردند و شتابان در پی آن روانند. عدالت را شناختند و دیدند و شنیدند و به خاطر سپردند و دانستند که همه مردم نزد م...

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید