فصل ششم: سياست‏هاى دفاعى - امنيتى

فصل ششم: سياست‏هاى دفاعى - امنيتى


1- وجوب جهاد
2- كسانی كه جهاد بر آن‏ها واجب است
3- كسانی كه جهاد عليه آن‏ها واجب است
4- هدف از جهاد
5- تاكتيك‏های جنگی
5 - 1 - فرار از جنگ:
5 - 2 - محاصره:
6- آمادگی نيروهای نظامی كشور
7- غنائم و اسراء
الف) غنائم
1- اموال منقول:
2- اموال غيرمنقول:
ب) اسرا
8- آتش‏بس
9- دفاع
10- مرزداری


 

1- وجوب جهاد


وجوب و يا عدم وجوب جهاد از مسائلی است كه مورد بحث محقق قرار می‏گيرد. به اعتقاد ايشان، جنگ در راه خدا به شرط وجود امام يا نماينده وی واجب است، چنان‏كه می‏گويد:
وفرضه علی الكفاية بشرط وجود الامام او من نصبه للجهاد(1)؛
جهاد به شرط وجود امام يا نماينده‏ای كه ايشان برای جهاد منصوب كرده واجب كفايی است.
وجوب جهاد هم‏چون بيش‏تر واجباتی كه از زندگی جمعی ناشی می‏شود وجوب كفايی است؛ يعنی بر همه واجدين شرايط واجب است كه در جنگ شركت كنند و چنان‏چه برخی در حد نياز شركت كردند وجوب آن از ديگران ساقط می‏شود. محقق دو مورد را متذكر می‏شود كه در آن دو مورد، جهاد واجب عينی است، چنان‏كه می‏گويد:
ولا يتعيّن الا ان يعينه الامام لإقتضاء المصلحة او لقصور القائمين عن الدفع الا بالاجتماع او يعيّنه علی نفسه بنذرٍ وشبهه‏(2)؛
جنگ واجب عينی نمی‏شود مگر اين‏كه امام آن را به سبب مصلحت‏انديشی و يا كمبود و ناتوانی نيروها از عقب راندن دشمن واجب كند، چرا كه در مواردی تنها با اجتماع نيروی زياد دفع دشمن ممكن است، يا اين‏كه شخص با نذر و عقودی، شبيه آن جنگ را بر خود واجب كند.
از اين نكته می‏توان فهميد كه اراده افراد ملاك است و تنها امام می‏تواند اعمالی شبيه جهاد را بر فرد تحميل كند، چون بر مصالح جامعه آشناتر است و اين تحميل به جهت آن است كه مصالح جامعه بر اراده شخص كه تابع مصلحت فردی است تقدم دارد و جز حاكم يا نماينده او كسی حق تحميل اراده خود بر ديگری را ندارد.
به اعتقاد محقق جنگ در ماه‏های حرام (محرم، رجب، ذيقعده و ذيحجه)، حرام است مگر اين‏كه دشمن در اين ماه‏ها به جنگ مبادرت كند يا هيچ حرمتی برای اين چهار ماه قائل نباشد كه در اين دو مورد جنگ جايز است‏(3).
يكی از مسائلی كه بايد مورد بحث قرار گيرد اين‏كه جهاد بر دو نوع است: 1-جهاد ابتدايی و 2-جهاد دفاعی. جهاد دفاعی در زمان حضور و غيبت امام معصوم بر افراد واجب است؛ يعنی هم‏چنان‏كه بر فرد دفاع فردی واجب است شركت در دفاع جمعی در صورتی كه دشمن به شهر و ديار حمله كرده نيز واجب می‏باشد. اما سئوالی كه در اين‏جا مطرح می‏شود اين‏كه آيا در عصر غيبت جهاد ابتدايی واجب است؟ بايد گفت كه به نظر محقق و اكثر فقهای شيعه، در عصر غيبت جهاد ابتدايی واجب نيست، چنان كه محقق می‏گويد:
وجوب كفايی جهاد به شرط حضور امام معصوم يا كسی كه ايشان وی را برای خصوص جهاد نصب كرده می‏باشد(4).
در اين‏جا مقصود محقق از نماينده امام برای خصوص جهاد، در عصر حضور می‏باشد به‏طوری كه امام در شهر دوری نسبت به مرز كشور اسلامی هستند و مجاهدين با دستور نماينده ويژه ايشان بايد در جهاد شركت كنند؛ پس می‏توان چنين نتيجه گرفت كه به‏نظر محقق، جهاد ابتدايی تنها با حضور امام و دستور ايشان با اهدافی كه خواهيم گفت ممكن است. لازم به‏ذكر است از آن‏جا كه احكام جهاد هر دو نوع جهاد (ابتدايی و دفاعی) را شامل می‏شود و جهاد دفاعی ممكن است در عصر غيبت اتفاق افتد لذا لازم است احكام آن ذكر شود.

2- كسانی كه جهاد بر آن‏ها واجب است


بايد گفت كه تكاليف بر اشخاصی كه شرايط عامه تكليف (بلوغ، عقل و قدرت) را دارند واجب می‏شود؛ بنابراين، هيچ تكليفی بر ديوانه يا غيربالغ واجب نيست، چه رسد به وجوب جهاد كه شرايط ديگری را نيز لازم دارد. افرادی كه از تكليف وجوب جهاد استثنا شده‏اند بدين قرارند:
الف) زنان؛ ب) مردان پير و فرتوت؛ ج) نابالغين؛ د) ديوانه‏گان؛ ه) نابينايان؛ و)افراد زمين‏گير؛ ز) مريض‏های ناتوان از سواركاری؛ دويدن و غيره؛ ح) فقيران‏(5).
ناگفته نماند كه فقر بر حسب احوال اشخاص فرق دارد، اين تفاوت در نفقه عيال و نوع سلاح و مركبی كه فرد در جنگ استفاده می‏كند و مسافت و هزينه راه در افراد مختلف است. البته امروزه با روی كار آمدن دولت‏ها و در اختيار گرفتن امر جنگ، چون دولت هزينه سلاح، لباس، نفقات نظاميان و خانواده‏های آنان و هزينه‏های ديگر ناشی از جنگ و اعزام نيرو را به عهده دارد ديگر به ندرت اتفاق می‏افتد كه فقر در افراد مانع از رفتن به جنگ شود. نكته ديگر اين‏كه اگر در اثنای جنگ برای فردی عذر از شركت در جنگ ايجاد شد وجوب جنگ از وی ساقط نمی‏شود مگر اين‏كه عذر مانع از انجام جنگ گردد؛ مثل مريضی، نابينايی و عذرهای ديگری كه توان جنگ را از انسان ساقط می‏كند(6).
نكته ديگر اين‏كه آيا دائن می‏تواند از رفتن مديون به جهاد جلوگيری كند؟ محقق در جواب اين سئوال دو فرض را مطرح كرده و به آن‏ها پاسخ می‏گويد: يكی در مورد دين مؤجل است كه دائن به هيچ وجه نمی‏تواند مانع شود گرچه علم دارد كه قبل از برگشتن وی از جنگ، دين حال می‏شود، و مورد ديگر دين حال است، در اين مورد نيز محقق بر آن است كه دائن نمی‏تواند مانع شود، و قولی بر خلاف نظر خود بيان كرده و آن را بعيد می‏شمرد(7).
نكته جالبی كه محقق مطرح می‏كند كمك‏های نقدی افراد به مجاهدين است. از آن‏جا كه افراد از لحاظ اقتصادی در وضعيت متفاوتی به‏سر می‏برند: برخی وضعيت معيشتی بالايی دارند، برخی به نان شب نيز محتاج‏اند به اعتقاد محقق، اگر ثروتمندی مايحتاج فقيری را برآورده كند اولاً: جهاد بر فقير واجب می‏شود و ثانياً: ثروتمند مبلغی را كه به فقير می‏دهد در قبال اجرت عمل وی نيست، و اگر اجرت باشد بر فقير واجب نمی‏شود، يا اگر ثروتمندی خود بر رفتن به جهاد قادر نباشد و بتواند هزينه فرد ديگری را تأمين كند كه او به جهاد برود بر او واجب است كه هزينه آن فرد را تأمين كند. البته محقق بعد از قول به وجوب، قول به استحباب را اشبه می‏داند و يا اين‏كه اگر ثروتمندی بتواند به جهاد برود، ولی هزينه فقيری را متكفل شد از وی وجوب جهاد ساقط می‏شود مگر در صورتی كه بر او جهاد به‏طور عينی واجب شود، مثل اين‏كه حاكم رفتن به جنگ را به وی متعين نمايد(8).
خلاصه به اعتقاد محقق، جهاد بر همه واجب است جز اين‏كه برخی می‏توانند وجوب آن را از خود با تأمين مخارج يكی از رزمندگان ساقط كنند، چرا كه شارع مقدس جهاد را بر همگان واجب كفايی دانسته، زيرا اگر همه افراد به جنگ بروند وضعيت داخلی كشور نيز مختل می‏شود. به‏علاوه به افرادی كه در رونق اقتصادی كشور نقش فعال‏تری دارند اجازه داده تا با تأمين مخارج يكی از رزمندگان به تجارت خود ادامه دهند و در واقع، اين فرد نايبی از خود به جهاد فرستاده وحضور خود وی الزامی نيست.

3- كسانی كه جهاد عليه آن‏ها واجب است


اين مسئله كه جهاد عليه چه كسانی واجب است نيز قابل بررسی است، زيرا در برخی از ابواب فقه گروه‏هايی وجود دارد كه جهاد عليه آنان جايز شمرده می‏شود، محقق در پاسخ چنين تصريح می‏دارد:
من يجب جهاده وهم ثلاثة: البغاة علی الامام من المسلمين واهل الذمة وهم اليهود والنصاری والمجوس اذا اخلّوا بشرائط الذمة ومن عدا هؤلاء من اصناف الكفار(9)؛
كسانی كه جهاد عليه آنان واجب است سه گروهند: 1- شورشيان بر امام و حاكم مسلمين؛ 2- اهل ذمه هنگامی كه شرايط ذمه را نقض كنند، اهل ذمه همان يهوديان، مسيحيان و مجوسيان هستند و 3- انواع ديگر كفار.
در يك بيان كلی می‏توان گفت كه جهاد با مسلمانانی كه عليه حاكم شورش كرده‏اند و كفاری كه در صدد جنگ يا در حال جنگ با مسلمانان هستند واجب است؛ بدين معنا كه جهاد با دشمنان حربی مسلمانان واجب است. به اعتقاد محقق، جهاد با باغيانی كه بر امام يا حاكم مسلمين محارب نشده‏اند جايز نيست‏(10). هم‏چنين اهل‏ذمه‏ای كه شرايط ذمه را نقض می‏كنند نيز حكم حربی دارند و بقيه كفار نيز اگر در امان مسلمانان قرار نگرفته و يا با آنان صلح نكرده يا معاهده‏ای نبسته باشند، كفار حربی به حساب می‏آيند؛ يعنی به نظر اسلام جهاد ابتدايی تنها با اهل حرب به سبب دفاع و يا دعوت به اسلام واجب است.
اصل كلی در اسلام احترام به خون، مال و آبروی مسلمان و غيرمسلمانی است كه در پناه كشور اسلامی زندگی می‏كند و تنها در حالتی كه مسلمان مرتكب خلافی شود يا غيرمسلمان پيمان خود را نقض كرده باشد جنگ با وی و ريختن خونش جايز می‏شود؛ برای مثال محقق می‏گويد:
من منع الزكات لا مستحلاً فليس بمرتد ويجوز قتاله حتی يدفعها ومن سبّ الامام العادل وجب قتله‏(11)؛
كسی كه مانع زكات می‏شود (زكات نمی‏دهد) در حالی‏كه منع آن را حلال نمی‏داند مرتد نيست و جنگ با او تا دادن زكات جايز است، و كسی كه امام عادلی را دشنام دهد كشتنش واجب است.
مثال ديگر اين‏كه اگر صاحب غذا حتی با پول از دادن غذا به فردی كه به آن احتياج شديد دارد امتناع ورزد جنگ با وی جايز است‏(12). به اعتقاد محقق، اگر صاحب غذا، غذا را به او ندهد به قتل وی كمك كرده است. مورد ديگر اين‏كه اگر اهل شهری از قبول قاضی كه از طرف امام منصوب شده امتناع كردند می‏توان با آن‏ها جنگيد(13)؛ بنابراين، جنگ با مسلمان در صورتی جايز است كه فرد مرتكب اعمالی گردد كه به عينه در دين جنگ با عامل آن‏ها پذيرفته شده است.

4- هدف از جهاد


امروزه كشورها به‏دنبال صلح جهانی و عدم ايجاد آشوب در سطح جهان هستند. تا قبل از تدوين منشور ملل متحد، جنگ در عرف جهانی ممنوع نبود، ولی بعد از جنگ جهانی دوم و به‏خصوص بعد از تدوين منشور ملل متحد، جنگ به كلی با هر هدفی، مشروع يا نامشروع، ممنوع اعلام شد و جلوگيری از تجاوزات و كمك به كشور مورد تجاوز بر عهده شورای امنيت گذاشته شد. در اين‏جا اين بحث مطرح می‏شود كه هدف از جهاد كه در فقه اسلام واجب شمرده شده، چيست؟ پر واضح است كه اسلام به دنبال كشورگشايی و ظلم و تعدی به افراد نيست و هردستوری كه خداوند در قالب دين به پيامبر خود نازل كرده جز مصلحت و خير وسعادت بشر هدف ديگری را دنبال نمی‏كند. محقق هدف از جهاد را چنين بيان‏می‏كند:
كل من يجب جهاده فالواجب علی‏المسلمين النفور اليهم اما لكفهّم وامّا لنقلهم الی الاسلام‏(14)؛
هر آن‏كس كه جنگ با او واجب است مسلمانان بايد به سوی آنان حمله كنند تا يا آنان را از بين ببرند و يا به اسلام گرايش دهند.
محقق در اين جمله‏ها دو هدف كلی را مهم دانسته كه يكی بازداری آنان از حمله به كشور اسلامی و از بين بردن انسجام گروه‏های مخالف حكومت اسلامی است؛ با اين توضيح كه در اسلام جنگ با كفار حربی يا مسلمانانی كه محارب شده‏اند، واجب است و آنان كسانی هستند كه با كشور اسلامی در حال جنگ يا در صدد جنگ‏اند؛ بنابراين، هر حكومتی با كسانی كه با او سر جنگ دارد در جنگ است و اين اختصاص به اسلام ندارد، به همين دليل ايشان در ادامه می‏گويد:
والاولی أن يبدأ بقتال من يليه الا ان يكون الأبعد اشدّ خطراً؛
بهتر است ابتدا با كفاری كه مجاور كشور هستند جنگ شود به جز كفاری كه دورتر هستند خطرناك‏ترند.
به منظور همين هدف است كه جنگ با بغاة و شورشيان عليه حاكم مسلمين نيز واجب است، چنان‏كه محقق می‏گويد:
و من كان من اهل البغی لهم فئة يرجع اليها جاز الاجهاز علی جريحهم واتباع مدبرهم وقتل اسيرهم ومن لم‏يكن له فئة فالقصد بمحاربتهم تفريق كلمتهم فلا يتبع لهم مدبر...(15)؛
شورشيانی كه در عقبه گروه و ياورانی دارند كه به‏سوی آنان برمی‏گردندكشتن مجروحان و اسيرانشان و تعقيب فراريان آنان جايز است، و چون هدف از جنگ با شورشيانی كه گروه و ياورانی در عقبه خود ندارند پراكنده كردن اجتماعشان است، پس فراری آنان تعقيب نمی‏شود....
هدف ديگر جهاد كه محقق بيان می‏كند دعوت به اسلام است؛ يعنی از آن‏جا كه قدرت‏ها نمی‏گذارند صدای دعوت اسلام به گوش مستضعفان جهان برسد و سبب هدايت و رستگاری آنان شود اسلام به دنبال اين هدف، دعوت به اسلام را قبل از شروع جنگ بر امام واجب كرده است.
محقق در جای ديگر گفته است:
ان الله فرض الجهاد وقتل المرتد لحفظالدين‏(16)؛
همانا خداوند جنگ و كشتن مرتد را برای صيانت از دين اسلام واجب كرده‏است.
پس می‏توان گفت كه در اسلام هدف از تشريع جنگ يا جنبه دفاعی آن بوده، زيرا جنگ‏های پيامبر با اين هدف انجام می‏شده است و يا رهانيدن مستضعفان و انسان‏های تحت يوق ستم از ستم و ستم‏كشی و رساندن ندای دعوت اسلام به آنان بوده است؛ يعنی در اسلام اصل بر جنگ نيست، بلكه اصل بر صلح و مسالمت است. در قرآن مجيد نيز به مسلمانان توصيه شده تا با افرادی كه جنگ طلب بوده و يا با رفتار خصمانه خود قصد جنگ با آنان دارند به جنگ برخيزند، چنان‏كه قرآن می‏فرمايد:
وإن جنحوا للسِّلم فاجنح لها؛
اگر كسانی كه با تو در جنگ‏اند از در سلم و صلح درآمدند با دستی باز با آنان روبه‏رو شو (قبول كن).
نكته ديگر اين‏كه به اعتقاد فقهای شيعه، حتی در مواردی كه جنگ جايز است، در عصر غيبت يعنی بدون حضور امام معصوم و اجازه ايشان، جنگ جايز نيست و از آن‏جا كه در اين اعصار امام معصوم در غيبت به سر می‏برند هيچ يك از مجتهدان شيعه حكم به وجوب جهاد با دشمنان دين را نداده‏اند.

5- تاكتيك‏های جنگی

 

5 - 1 - فرار از جنگ:

در صورتی كه دشمن دو برابر مسلمين يا كم‏تر باشد فرار جايز نيست. البته فرار به مواردی كه شخص بخواهد حالت بهتری برای خود در برابر دشمن ايجاد كند، يا در جای وسيع‏تری برود، يا بخواهد پشت به خورشيد قرار گيرد يا به گروهی ديگر بپيوندد تا همگی عليه دشمن مبارزه كنند صدق نمی‏كند، در جنگ حتی اگر فرد در شُرُف هلاكت قرار گرفت، باز فرار جايز نيست. حال اين بحث وجود دارد كه قرآن در اين‏گونه موارد به عقب‏نشينی امرمی‏كند، آن‏جا كه می‏فرمايد: «ولاتلقوا بايديكم الی التهلكة»(17)، پس چگونه محقق فرار را جايز نمی‏داند؟
ايشان در جواب به آيه «اذا لقيتم فئةً فاثبتوا»(18) تمسك می‏جويد كه در آن امر به ايستادگی شده است. البته اگر مسلمانان از نصف كفار كم‏تر بودند ايستادگی واجب نيست و چنان‏چه احتمال سلامتی زياد است مقاومت مستحب می‏باشد. ولی اگر سختی و مشكلات غلبه داشت انصراف از جنگ مستحب است‏(19).

5 - 2 - محاصره:

محاصره كردن دشمن، يعنی بستن راه‏های ورود و خروج آنان جايز است. هم‏چنين جايز است از منجنيق و امثال آن برای خراب كردن دژها و منازل دشمن استفاده كرد و به اعتقاد محقق، هرآن‏چه بر اميد به پيروزی می‏افزايد جايز است:
يجوز... كل ما يرجی به الفتح‏(20).
قطع درختان، انداختن آب و آتش بر دشمن به هنگام ضرورت جايز، ولی مكروه است. ريختن سم در آشاميدنی و خوراك دشمن حرام است. البته اگر پيروزی بدون آن ممكن نباشد جايز می‏شود.
اگر دشمن زنان و اطفال را سپر حمله قرار داد نمی‏توان آنان را جز در حال شعله‏ور بودن آتش جنگ، كشت. هم‏چنين اگر دشمن اسرای مسلمان را سپر قرار داد و پيروزی بر كفار جز با كشتن اين‏گونه افراد امكان نداشت می‏توان دست به كشتن آنان زد. البته اگر كسی عمداً بدون رعايت نكات فوق اسير مسلمانی را كشت قصاص می‏شود. كشتن ديوانگان، اطفال و زنان گرچه به كفار كمك كنند جايز نيست جز در صورت اضطرار(21). هم‏چنين مثله كردن كشته‏های دشمن‏(22) و عدم وفا بر وعده و عقدی كه با كفار بسته شده جايز نيست‏(23).
مبارزه افراد در جنگ بدون اذن امام مكروه است. نكته جالب توجه اين‏كه به اعتقاد محقق، در جنگ تن‏به‏تن اگر سپاهی دشمن شرط كرد كه غير از همتای او كسی برای كمك به حريف وی به جنگ نيايد وفا به اين وعده واجب است. البته چنان‏چه خود اين عهد را وفا نكرد می‏توان به كمك جنگ‏جوی مسلمان شتافت:
المشرك اذا طلب المبارزة ولم يشترط، جاز معونة قرنه؛ فإن شرط أن لايقاتله غيره وجب الوفاء له‏(24).

6- آمادگی نيروهای نظامی كشور


آمادگی نيروهای مسلمان يكی از ضروری‏ترين مسائل دفاعی و امنيتی است. كشوری كه همواره خطر نيروهای دشمن وی را تهديد می‏كند بايد هميشه آماده باشد، زيرا اگر دشمن با نيروهای قوی و آماده مواجه شود عقب‏نشينی كرده شكست می‏خورد. به اعتقاد محقق، نيروهايی كه در حال آماده‏باش برای جنگ به سر می‏برند هزينه زندگی آنان بايد از بيت‏المال تأمين شود و حتی اگر قبل از اخذ حقوق خود بميرند خانواده آنان می‏توانند آن را مطالبه كنند.
عقودی كه در فقه مورد بررسی قرار می‏گيرد عبارت از سبق و رمايه است كه از اهداف مهم اين دو عقد آمادگی افراد برای جنگ می‏باشد. سبق به معنای مسابقه دادن و رمايه به معنای تيراندازی است. محقق در فايده اين دو می‏گويد:
فائدتهما بعث العزم علی الاستعداد للقتال والهداية للمارسة النضال‏(25)؛
فايده آن دو برانگيختن عزم و آمادگی برای جنگ و راهنمايی بر استمرارجنگ است.
از آن‏جا كه مهم‏ترين كاربرد تيراندازی و اسب‏سواری در جنگ است می‏توان جواز اين عقود را به سبب آمادگی نيروها برای جنگ دانست. مسابقه معمولاً بين دو يا چند نفر همراه با تعيين مالی برای‏جايزه برگزارمی‏شود، جايزه را می‏توانند هر يك از طرفين يا فرد ثالثی تعهد كند. به اعتقاد محقق، حاكم نيز می‏تواند جايزه را از بيت‏المال بدهد:
ولو بذله الامام من بيت‏المال جاز لانّ فيه المصلحة(26)؛
حتی اگر امام آن را (جايزه) از بيت‏المال بدهد نيز مسابقه جايز است، چون در اين عقد مصلحت وجود دارد و بيت‏المال نيز برای مصالح مسلمين است.

7- غنائم و اسراء

 

الف) غنائم

غنائم جنگی به سه دسته تقسيم می‏شود:
1- اموال منقول؛ 2- اموال غيرمنقول؛ 3- زنان و اطفال.

1- اموال منقول:

اموال منقول به دو گونه است: اموالی كه مسلمان نمی‏تواند تملك كند در اين‏صورت، آن مال غنيمت به حساب نمی‏آيد. اين اموال اگر قابل اصلاح و تغيير به مايملك المسلم باشد، مثل تبديل شراب به سركه و... تبديل صورت می‏گيرد وگرنه از بين برده می‏شود. نوع دوم اموالی كه مسلمان می‏تواند تملك كند اين‏گونه اموال به‏طوری كه گفته خواهد شد پس از كسر مبالغی بين جنگ‏جويان تقسيم می‏شود و تصرف در آن‏ها قبل از اختصاص حصه افراد به آنان و تقسيم غنائم جايز نيست، به همين دليل قبل از تقسيم، فروش غنيمتی كه در آينده به‏دست شخص می‏رسد صحيح نيست. اشيای مباحه‏ای، مثل درختان و حيوانات كه صيد می‏شوند اگر اثر ملكيت بر آن‏ها باشد غنيمت به حساب می‏آيند(27).

2- اموال غيرمنقول:

اين اموال نيز پس از كسر خمس از عين يا منافع آن به روش زير تقسيم می‏شود:
- اراضی مفتوح العنوة محياة حال الفتح: اين اراضی از همه مسلمين است و امام منافع آن‏ها را در مصالح مسلمين هزينه می‏كند.
- اراضی موات حال الفتح: اين اراضی از امام است و امام حق بخشش و واگذاری آن‏ها را به افراد دارد.
- اراضی صلح: اين اراضی اگر با اهلش مصالحه كرده‏اند كه از مسلمين باشد از آن‏ها است و كفار بايد جزيه بدهند، ولی اگر مصالحه كرده‏اند كه از صاحبانش باشد حكم اراضی مفتوح العنوة را دارد و از همه مسلمين است.
- اراضی كه اهلش بر آن اسلام آورده‏اند: اسلم اهلها عليها فهو لهم‏(28)؛ اراضی كه اهل آن‏ها پس از فتح همان‏جا ايمان آورده‏اند، اين اراضی از مالكانش است.
تقسيم غنائم جنگی به ترتيب زير صورت می‏گيرد:
1- آن‏چه حاكم يا فرمانده جنگ با ديگران شرط كرده جدا شده و به آنان داده می‏شود؛ مثل جعائل و غيره.
2- هزينه‏های نگهداری، حمل، حفاظت از غنائم و غيره كسر می‏شود.
3- هدايايی كه حاكم به افرادی می‏دهد كه از غنائم سهمی نمی‏برند، ولی در جنگ شركت داشته‏اند؛ مثل اطفال، زنان و كفار.
4- خمس غنائم جدا می‏شود.
5- بقيه غنائم بين مجاهدين تقسيم می‏شود(29).
نكته‏ای كه يادآوری آن لازم است اين‏كه كافر حربی با به غنيمت گرفتن اموال مسلمين مالك آن‏ها نمی‏شود و اگر بعدها اين اموال به چنگ مسلمانان افتاد به صاحبانش داده می‏شود و چنان‏چه پس از تقسيم غنائم بين افراد صاحبش آن اموال را شناخت آن‏ها را از دست مجاهدين می‏گيرد و حاكم موظف است قيمت آن‏ها را به آن مجاهدين بپردازد(30).

ب) اسرا

اسرا دو گروه‏اند:
1- اسيرانی كه در حال جنگ به اسارت درمی‏آيند، اينان اگر مسلمان نشوند كشته می‏شوند، زيرا نگهداری آنان مشكل است و از طرفی خطر شورش آن‏ها در برخی موارد وجود دارد.
2- اسيرانی كه بعد از جنگ و در پايان آن اسير شوند، اينان كشته نمی‏شوند و حاكم بين آزادی، فديه گرفتن و استرقاق آنان مخيّر است. اگر پس از اسارت مسلمان شوند نيز همين حكم را دارند.
آب و غذا دادن به اسير واجب است گرچه قصد كشتن او را دارند. كشتن اسرا با دست و پای بسته نيز كراهت دارد. ناگفته نماند به نظر محقق، زنان و اطفال پس از اسارت به تملك در می‏آيند(31).

8- آتش‏بس


آتش‏بس كه در اصطلاح مهادنة گفته می‏شود به گفته محقق، عبارت است از:
المعاقدة علی ترك الحرب مدة معينة(32)؛
پيمان بر ترك جنگ در مدت معيّن است.
به اعتقاد محقق، جنگ با كفار و مسلمانان باغی واجب است و مادامی كه مصلحت اقتضای آتش‏بس را ندارد آتش‏بس جايز نيست. محقق در ادامه می‏گويد:
وهی جايزة اذا تضمنت المصلحة للمسلمين إما لقلّتهم علی المقاومة او لما يحصل به الاستظهار او لرجاء الدخول فی الاسلام مع التربص‏(33)؛
آتش‏بس هنگامی كه متضمن مصلحتی برای مسلمين باشد، يا به علت كم بودن تعداد مسلمين در برابر دشمن، يا برای پشت‏گرمی آنان و يا به اميد اين‏كه برخی از دشمنان، دعوت به اسلام را قبول كنند جايز است.
خلاصه اين‏كه جواز و يا عدم جواز آتش‏بس به وجود يا عدم وجود مصلحت بستگی دارد و وجود مصلحت نيز به دنبال هدف، تشخيص داده می‏شود و از آن‏جا كه هدف از جنگ دعوت به اسلام، از هم پاشيدن اجتماع دشمنان، حفظ كيان اسلامی و برطرف كردن موانع دعوت به اسلام است، چنان‏كه توقف جنگ سبب رسيدن به يكی از اين اهداف باشد جايز است. هم‏چنين اگر آتش‏بس سبب تقويت مسلمانان از نظر عِدّه و عُدّه شود تا با نيرو و تجهيزات بيش‏تری دشمن را مغلوب سازند جايز است؛ پس جواز آتش‏بس به وجود مصلحت بستگی دارد و به همين دليل مدت (و كيفيت) آن بسته به نظر حاكم است.
نكته‏ای كه تذكر آن لازم است اين‏كه مدت آتش‏بس بايد معلوم باشد و نامشخص يا مطلق گذاشتن آن صحيح نيست؛ بنابراين، امام می‏تواند برای خود شرط نقض بگذارد. هم‏چنين اگر آتش بس بر فعل حرامی واقع شده باشد وفای به آن واجب نيست؛ برای مثال، اگر آتش‏بس بر اعاده زنان مهاجر يا تظاهر به منكر واقع شود وفای بر آن واجب نيست و درغيراين‏صورت، وفای برآن واجب‏است و هيچ‏كس حق نقض آن را ندارد(34) و اگر در حال آتش‏بس برخی به غارت اموال كفار پرداختند اموال به آنان بازگردانده می‏شود(35).

9- دفاع


دفاع از حقوق بديهی انسان‏ها است و در هر مكتبی جايز دانسته شده است، زيرا حق زندگی و داشتن مال، جان و آبرو حق طبيعی هر انسانی است و برای نگهداری آن‏ها از دستبرد متجاوزان بايد از آن‏ها دفاع كند. به اعتقاد محقق، در دفاع بايد به كم‏ترين مراتب آن اكتفا كرد؛ برای مثال، اگر بدون اسلحه متجاوز رفع يد می‏شود به همان بايد بسنده كرد. محقق می‏گويد:
للانسان أن يدفع عن نفسه وحريمه وماله ما استطاع ويجب اعتماد الأسهل‏(36)؛
حق انسان است كه از خود و خانواده و مالش تا حد توان دفاع كند و برگزيدن آسان‏ترين راه واجب است.
محقق برای عبارت اخير مثالی می‏زند كه اگر دشمن فقط با صيحه زدن می‏رود به همان اكتفا شود، اگر نرفت بايد او را با دست دور كرد، اگر با آن هم نرفت به عصا بسنده شود و اگر باز كافی نبود می‏توان با اسلحه وی را دفع كرد. خلاصه اين‏كه به اعتقاد ايشان، دفاع مادامی كه دشمن رو در روی انسان است و به‏طرف وی می‏آيد واجب است و اگر دشمن فرار می‏كند بايد وی را رهاكرد و هم‏چنين انسان در دفاع از خود نمی‏تواند شروع كننده تهاجم باشد، چنان‏كه امروزه برخی از ابرقدرت‏ها اين مسئله را رويه خود ساخته‏اند. محقق‏می‏گويد:
ولا يبدأه ما لم يتحقق قصده اليه‏(37)؛
دفاع مادامی كه معلوم نباشد كه هدف دشمن آن شخص است، آغاز نمی‏شود.
ناگفته نماند كه هدف ما از طرح اين مسئله (دفاع)، دفاع از حكومت و كيان كشور اسلامی است. دفاع از كيان كشور اسلامی بر همه مسلمانان واجب است. حتی به اعتقاد محقق، اگر فرد بين اهل حرب بود و به آن‏ها حمله كردند می‏تواند از خود دفاع كند، چنان‏كه محقق می‏گويد:
وقد تجب المحاربة علی وجه الدفع كأن يكون بين اهل الحرب ويغشاهم عدوٌ يخشی منه علی نفسه فيساعدهم دفعاً عن نفسه ولا يكون جهاداً(38)؛
گاه جنگ برای دفع دشمن از خود واجب می‏شود؛ برای مثال اگر فرد بين اهل حرب (كفار) باشد و دشمن آنان را احاطه كرده و وی از آنان بر جان خودبترسد؛ پس برای دفع دشمن از خود به كمك اهل حرب می‏شتابد و اين (مقابله) جهاد نيست.
محقق در ادامه قاعده‏ای كلی را در دفاع شخصی بيان كرده و می‏گويد:
كذا كل من خشی علی نفسه مطلقا او ماله اذا غلب السلامة(39)؛
هم‏چنين دفاع بر هركس كه از جان خود می‏ترسد مطلقاً واجب است، (خواه با دفاع سلامت فرد تضمين شود خواه نشود) و چنان‏چه از مال خود می‏ترسد اگر احتمال زياد به سلامت خود می‏دهد واجب است كه دفاع كند.

10- مرزداری


يكی از بحث‏هايی كه در باب جهاد مطرح می‏شود مرزداریِ مرزهای كشور اسلامی است كه در اصطلاح به آن مرابطه گفته می‏شود. محقق می‏گويد:
المرابطة وهی الارصاد لحفظ الثغر(40)؛
مرابطه عبارت از مترصد بودن و مراقبت برای محافظت از مرزها است.
به اعتقاد محقق، مرابطه در عصر غيبت نيز مستحب است. ايشان در تعليل استحباب اين مسئله می‏گويد:
لانها (المرابطه) لا تتضمن قتالا بل حفظا واعلاما(41)؛
مرزبانی مستلزم جنگ نيست (كه وجود امام در آن شرط شده باشد)، بلكه حفظ كشور اسلامی و اعلام موجوديت برای آن است.
مرزداری با نذر و مانند آن نيز واجب می‏شود. نكته‏ای كه در اين‏جا بايد گفت اين‏كه در اسلام حد و حدود كشورها شناخته شده و اصطلاحات دارالاسلام، دارالحرب، دارالهدنة، دارالعهد، دارالصلح و غيره بدين سبب وارد شده‏است، با اين‏كه در مكتب اسلام فرض بر اين است كه مسلمانان همه با هم در يك‏كشور و با حاكم واحدی زندگی كنند. البته در كتاب‏های فقهی درباره جائر يا عادل بودنِ حاكم مسلمانان بحث شده و اين مفاهيم با اين‏كه در هر سرزمينی حاكمی مستقل، آن‏جا را اداره كند سازگاری دارد. البته همه از امام كه واجب‏الاطاعة از طرف خدا بر مسلمانان است بايد تبعيت كنند و اين شكل در فقه بيش‏تر دنبال شده و هر حاكمی از طرف امام برای ولايتی انتخاب می‏شود و اين حكامِ جزء را والی گويند.


1. همان، ص‏232.
2. همان.
3. همان، ص‏233.
4. همان، ص‏232.
5. همان، ص‏233.
6. همان.
7. همان.
8. همان؛ چنان‏كه محقق می‏گويد: «واذا بذل للمعسر مايحتاج اليه وجب ولو كان علی سبيل الاجرة لم‏يجب ومن عجز عنه بنفسه وكان موسراً وجب اقامة غيره وقيل يستحبّ وهو اشبه ولو كان قادراً فجهّز غيره سقط عنه ما لم يتعين».
9. همان، ص‏234.
10. المسلك، ص‏387.
11. همان، ص‏257.
12. همان، ص‏758؛ چنان‏كه محقق می‏گويد: «ولو امتنع صاحب الطعام والحال هذه له قتاله دفعاً لضرورة العطب».
13. همان، ص‏861؛ چنان‏كه محقق می‏گويد: «ويأثم اهل البلد بالاتفاق علی منعه (قاضی) ويحل قتالهم طلباً للاجابة».
14. همان، ص‏235.
15. همان، ص‏256.
16. معارج الاصول، ص‏221.
17. بقره (2) آيه 196.
18. انفال (8) آيه 45.
19. شرايع الاسلام، ص‏236؛ چنان‏كه محقق می‏گويد: «وإن كان المسلمون اقلّ من ذلك (نصف دشمنان) لم‏يجب الثبات ولو غلب علی الظنّ السلامة استحبّ وإن غلب العطب قيل يجب الانصراف وقيل يستحبّ وهو الاشبه».
20. همان.
21. همان.
22. همان، ص‏237.
23. همان، ص‏238؛ چنان‏كه محقق می‏گويد: «ويجب الوفاء بالذمام ما لم يكن متضمناً لما يخالف الشرع».
24. همان، ص‏237.
25. همان، ص‏462.
26. همان، ص‏464.
27. همان، ص‏244.
28. همان، ص‏246.
29. همان، ص‏247.
30. همان، ص‏249.
31. همان، ص‏242.
32. همان، ص‏254.
33. همان.
34. همان.
35. همان، ص‏840.
36. همان، ص‏967.
37. همان.
38. همان، ص‏232.
39. همان، ص‏233.
40. همان، ص‏234.
41. همان.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

پیام هفته

مصرف کردن بدون تولید
آیه شریفه : وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ ... (سوره مبارکه سجده ، آیه 21)ترجمه : و ما به جز عذاب بزرگتر (در قیامت) از عذاب این دنیا نیز به آنان می چشانیم ...روایت : قال أبي جعفر ( ع ): ... و لله عز و جل عباد ملاعين مناكير ، لا يعيشون و لا يعيش الناس في أكنافهم و هم في عباده بمنزله الجراد لا يقعون على شيء إلا أتوا عليه .  (اصول کافی ، ج 8 ، ص 248 )ترجمه : امام باقر(ع) مي‌فرمايد: ... و خداوند بدگانی نفرین شده و ناهنجار دارد که مردم از تلاش آنان بهره مند نمی شوند و ایشان در میان مردم مانند ملخ هستند که به هر جیز برسند آن را می خورند و نابود می کنند.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید