فصل اول: مبانی نظام سیاسی اسلام

فصل اول

مبانی نظام سياسي اسلام

سیّدکاظم سیّدباقری

مقدمه:

 

هر نظام اندیشگی و رفتاری برآیند پاره ای مبانی فکری است که روبناها و دیگر ساحتهای آن نظام بر اساس آن مبانی شکل و سامان گرفته است.

مبانی هر سامانۀ فکری، راه و مسیر را به پویندگان طریق می شناساند و در بزنگاه های حساس، آنها را به سمت اهداف مطلوب راهبری می کند.

تا زمانی که خواننده و پژوهشگر این مبانی را به درستی درنیافته و با ژرفکاوی در زوایای گوناگون آنها نیندیشده باشد، هر گونه اظهار نظر و ارائۀ دیدگاهی می تواند با کاستی و نقص همراه باشد. با عنایت به این نکته، در طرح مبانی نظام سیاسی اسلام، با توجه به گستردگی بحث، بیشتر به مواردی پرداخته خواهد شد که نقشی مستقیم و اساسی در برداشتها و تکاپوورزیهای این باب دارد.

مبانی خدا شناختی

خداشناسی مهمترین رکن اندیشه سیاسی اسلام است. در نظام سیاسی اسلام بنیاد همۀ امور بر این اصل استوار است که جایگاه خداوند در جریان قدرت چیست. هر گونه برداشتی در خداشناسی به همۀ اصول دیگر مانند اسلام شناسی و انسان شناسی اثر می گذارد.

با توجه به این امر پاره ای از مبانی خدا شناختی، که به طور مستقیم در نظام سیاسی اسلام اثرگذار است را مورد بررسی قرار می دهیم.

الف. ربوبیّت مطلق الهی

خداوند «ربّ» و مربی هستی است، كلمه «ربّ» در اصل به معنی مالك و صاحب چیزی است كه به تربیت و اصلاح آن می پردازد. در قرآن کریم، خداوند می فرماید: «(اوست) پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است»

این آیه، معنای ربوبیّت مطلق خداوند بر همۀ هستی را نشان می دهد، اوست که مالك و دارندۀ همه این جهان است و همو تدبیر و تربیت آن را بر عهده دارد، زیرا که خالق هستی اوست.

خداوند در آیه ای دیگر می فرماید: « خدايی جز او نيست، او زندگی می بخشد و می ميراند، پروردگار شما و پروردگار پدران شماست». و در جایی آمده است: « این است خداوند، پروردگار شما که آفرینندۀ همه چیز است».

ربوبیت مطلق الهی به دوگونه جریان می یابد: ربوبیّت تکوینی و ربوبیّت تشریعی.

1. «ربوبیّت تکوینی»، یعنی خداوند، امور همۀ هستی و موجودات را به اراده خود اداره می کند.
2. «ربوبیّت تشریعی» هدایت ویژۀ انسانها و جوامع انسانی است که از طریق فرستادن رسولان، فروفرستادن کتابهای آسمانی و تعیین دستورها، تکالیف و قوانین، آنان را به سوی سعادت و نیکبختی، هدایت می کند.

خداوند انسانها را خلق کرده و آنان را به حال خود رها نکرده است، فیض او و ربوبیّتش در همۀ هستی و لحظات زندگی انسانها جریان دارد؛ لذا با ارسال رسولان به هدایت، راهبری و تدبیر زندگی سیاسی-اجتماعی انسانها پرداخته است: «پروردگار ما كسی است كه هر چيزی را خلقتی كه درخور اوست داده، سپس آن را هدايت فرموده است».

نيز تاکید گردیده که در امور اختلافی به خداوند مراجعه کنید، زیرا او راهبر و تدبیرگر امور است: «در هر چیز اختلاف كنید داوریش با خدا است». پس در ربوبیّت مطلق خداوند، همۀ زندگی انسانها، از تربیت او اثر می پذیرد و هنگامی می توان از جامعۀ مطلوب سخن به میان آورد که بر اساس دستورهای خداوند، تربیت یافته باشد و احکام دین در آن، به طور کامل و جامع، اجراء گردیده و از راه و مسیر تعیین شده، انحراف نیابد و گمراه نشود.

این امر به ویژه در زندگی جمعی و امور سیاسی- اجتماعی، اهمیتی صد چندان می یابد، زیرا که فرایند کارها پیچیدگی بسیار دارد و سود و زیان اجتماعی نیز بر همۀ زندگی آن جامعه اثر می گذارد و آن را متاثر می سازد.

ب.حاکمیّت الهی

حاکمیت در اصلاح علوم سیاسی به معنای حق انحصاری دولت برای اعمال قدرت در قلمروی معین است. این حاکمیت به قدرت برتر امکان قانونگذاری و اعمال آن را به قدرتمندان عطا می کند.

در گسترۀ تاریخ این بحث وجود داشته که حق اعمال قدرت و حاکمیت از آن کیست، آیا کسی که خود دارای حقی نیست، می تواند حق حاکمیت و فرمانروایی را به دیگران واگذارد، یا باید از سرچشمه ای سیراب شود که خود سرمنشأ همۀ حق و حقوق است.

در اندیشۀ سیاسی اسلام، حاکمیت مطلق و کامل در عرصۀ هستی و حیات سیاسی انسانها تنها از آن خداوند بزرگ است. در نگاه اولی، جز خداوند، هیچ کس حق حاکمیت بر انسانها را ندارد زیرا او همه انسانها را آزاد آفریده است. بنابراین اگر کسی بخواهد بر انسانها حکمرانی کند، باید از آفرینشگر انسانها اجازه داشته باشد؛ زیرا: اولا حق حاکمیت تنها از آن اوست. ثانیا او آگاه به همۀ مصالح و مفاسد زندگی بشر است.

در قرآن کریم، به صراحت هر گونه حاکمیت از آن خداوند اعلام شده است: « إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّه» «هیچ‌ حکم و فرمانی جز برای خدا نيست ». قرآن کریم، آشکارا کسانی را که به غیر حکم خداوند گردن می نهند، کافر، فاسق و ظالم می خواند: « و كسانی كه به موجب آنچه خدا نازل كرده داوری نكرده اند، آنان خود ستمگرانند».

در آیۀ 44 می فرماید اینان کافرند و در آیه 47 آمده است که اینان فاسقند و نافرمان. در نگاه قرآن کسی که از حکم خدا سربتابد، به قلمرو طاغوت و ستمگرانی وارد شده است که هر گونه عمل و رفتار را با مردم خویش مجاز می داند و هر گونه حق آنان را انکار می کند و بسترهای استبداد را در جامعه فراهم می سازد.

از این رو خداوند می فرماید: «ما کتاب را به حق و شایستگی به سوی تو فرو فرستادیم، تا میان مردم به آن چه که خداوند به تو نشان داده است، حکم کنی». و مردم را به این امر کلیدی راهبری می کند که اگر « در هر چیزی‌ اختلاف‌ کردید، حکم‌ آن‌ نزد خداوند است».

بدین سان هر گونه شریک در حکم خداوند و حاکمیت قانون او، انکار می شود. امام‌ خمینی(ره) در این زمینه می فرمود: «حکومت‌ اسلام، حکومت‌ قانون‌ است. در این‌ طرز حکومت، حاکمیت‌ منحصر به‌ قانون‌ است.

حاکمیت‌ منحصر به‌ خدا است‌ و قانون، فرمان‌ و حکم‌ خداست. قانون‌ اسلام، یا فرمان‌ خدا، بر همه‌ افراد و بر دولت‌ اسلامی‌ حکومت‌ تام‌ دارد. همه‌ افراد از رسول‌ اکرم(ص) گرفته‌ تا خلفای‌ آن‌ حضرت‌ و سایر افراد تا ابد تابع‌ قانون‌ هستند».

البته باید توجه داشت که خداوند، اجرای دستورها و تحقق بخشیدن به حاکمیت خویش را به پیامبران الهی و جانشینان آنها سپرده است، لذا می فرماید: « آنچه را پیامبر به شما داد، آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت، بازايستيد و از خدا پروا بداريد»

با توجه به این آیه و دیگر آیات، می توان دریافت که خداوند اجرای اوامر و نواهی خویش را به پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله و سلم سپرده و ایشان نیز پس از خود به ائمۀ اطهار وانهاده است. در دوران غیبت نیز این امر به فقیهانی که عادل و عالم به احکام دین اند، سپرده شده است.

مبانی اسلام شناختی

در بنیادهای نظام و اندیشۀ سیاسی اسلام، مسائلی کلیدی قرار دارد که باید آنها را به طور دقیق و سنجیده، استوار ساخت و سپس مسائل و امور دیگر را مطرح کرد. یکی از این بنیادها، مبانی اسلام شناختی در بحث نظام سیاسی اسلام است که در ادامه به برخی از آنها اشاره می کنیم.

الف.حقانیّت اسلام

اسلام تنها دین حق از زمان ظهور خود تا پایان تاریخ است. بنیاد الهی ، تحریف نشدن کتاب آسمانی، و نسخ ناپذیری آموزه های این دین، آن را از دیگر ادیان و یا دینواره های موجود ممتاز می سازد.

البته این به معنای آن نیست که در دیگر ادیان موجود هیچ نکته و آموزۀ حقی وجود ندارد، بلکه حقیقت ناب و مقبول الهی در عصر خاتم از آن دین حضرت محمد(ص) است. افزون برآن اسلام امتیازات دیگری بر دیگر ادیان دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

اسلام، به معنای دين الهی و تسليم و عبوديت در پيشگاه خداوند يكتا، دين همه پيامبران الهی بوده که به تدریج سیر تکاملی را طی کرده و هر پيامبر صاحب شريعتی، شريعت پيشين را نسخ نموده و شريعتی كامل تر، متناسب با رشد بشر و مقتضيات زمان عرضه كرده است.

با شريعت خاتم همه شرايع پيشين نسخ شده و تنها دين مقبول، توحيد ناب و شريعت محمدی صلی الله عليه وآله است.

ب. خاتمیّت و جاودانگی

اسلام، آخرین دین الهی است و شریعت آسمانی دیگری پس از آن نخواهد آمد. قرآن تصریح دارد که: « محمّد پدر هيچ يك از مردان شما نيست، ولی فرستاده خدا و خاتم پيامبران است » پیامبر گرامی اسلام(ص) خطاب به علی(ع) فرمود: «جايگاه تو نسبت به من، همانند جايگاه هارون نسبت به موسي است، جزآن که بعد از من پيامبري وجود ندارد».

از همین باب است که قرآن کریم، پیامی برای همۀ اعصار و زمانها است، نه فقط برای دورۀ نزول آن. انسانها در همۀ دورانها و مکانها، مورد خطاب قرآنند و این کتاب برای آنان، هدایتگر و قابل فهم و برداشت است. این کتاب، راهنمایی جاودان در عرصۀ موضوعات گوناگون معارف، دانشها، انسان شناسی و مسائل متفاوت دیگری است که خاص یک مقطع زمانی نیست.

برخی از رموز خاتمیت و پایندگی دین اسلام عبارت است از:

(1) در نظر گرفتن مصالح و مفاسد واقعی انسان ها؛
(2) اهمیت بخشیدن به عقل و خرد بشری؛
(3) هماهنگی قوانین و نظام ارزشی و رفتاری آن با فطرت انسانی؛
(4) داشتن قوانین ثابت برای احتیاجات ثابت و دائم بشر، و قوانین متغیر برای اوضاع و احوال متغیر وی.

توضيح اينکه نیازمندی های بشر بر دو گونه است:

1.نیازمندی های اولی: این گونه نیازها ناشی از طبیعت فردی و اجتماعی انسان است؛ بنابراين، این نیازمندی ها یا فردی است یا اجتماعی.

2. نیازمندی های ثانوی: این نوع نیازها از نیازهای اولی ناشی می شوند; مانند نیاز به انواع وسایل زندگی که در هر عصری دگرگون می شود زیرا کیفیت زندگی در هر عصری با عصر دیگر متفاوت است. نیازمندی های اولی بشر مربوط به طبیعت بشر است، ولی نیازهای ثانوی انسان به کیفیت و شکل بر ساخته زندگی فردی و اجتماعی او باز می گردد.

در نگرش دینی، وضع کنندۀ قوانین شرع، تحول و تطور زندگی و نیازهای بشری را مورد توجه قرار داده و به فراخور نیازهای اولی و ثانوی، قوانین ثابت، متغیر و انعطاف پذیر وضع کرده است تا در همۀ زمانها و مکانها قابل اجراء و دست یافتنی باشد و این امر با عنصری به نام اجتهاد انجام می پذیرد که در ادامه به برخی از ظرفیتهای آن اشاره خواهیم کرد.

ج. معرفت اجتهادی

یکی از پشتوانه های خاتمیت دین اسلام آن است که انسان می تواند با لحاظ مقتضیات زمانی به فهم روزآمد و اصیل از آموزه های فقهی دین دست یابد؛ در غیر این صورت، اساس خاتمیت و دستورهای دین برای همۀ زمانها و مکانها، زیر سئوال خواهد رفت.

اجتهاد، تلاشی روشمند و عقلی برای به کف آوردن حجت در مسائل دینی، متناسب با زمانها و مکانهای مختلف است. اجتهاد به عنوان یک روش بومی و اصیل به مراجعه کنندۀ متن دین توان می دهد تا بتواند در فرایندی روشمند و سنجیده، آموزه های آن را بفهمد، از فهم التقاطی، ترکیبی و ناسره، دور شود و در عین حال فهمی روزآمد و پویا از دین ارائه کند.

اجتهاد در اسلام، مجال و تمهيدی بوده است هوشيارانه، برای كشف و تطبيق اصول كلی و ثابت دين بر موارد جزئی و متغير، برحسب موقعيتهای زمانی و مكانی، به نحوی كه ثبات حكم و تغییر پذیری واقعيت، توأمان ملحوظ گردد.

امروزه فهم دین میان دو جریان افراطی و تفریطی گرفتار آمده است. جریان‌ افراطی اصالت را به زمان و پدیدارهای زمانه می دهد و دین را در خدمت آن می خواهد که لازمۀ آن، نسبیّت، عصری‌ و سیّال‌ شدن‌ فهم‌ است.

در طرف دیگر، جریان تفریطی است که متحجرانه هر گونه دگرگونی در برداشت از منابع دینی را ممنوع می پندارد و هیچ تحولی را بر نمی تابد. جریان اول در میان برخی نواندیشان وجود دارد که منجر به «فهم التقاطی» می شود و جریان دوم در میان گروههای متحجر. نتیجۀ هر دو نگرش نبود فهم اصیل و روزآمد از دین است که به مرور زمان، منجر به از میان رفتن گوهر دین و ناکارآمدانگاری آن می شود.

در مقابل دو جریان فوق،جریان اصیل و اعتدالی اجتهاد قرار دارد که روشی در راستای فهم اصیل،روزآمد و کارآمد از دین است. در این روش هیچ یک از روزآمدی و اصالت،فدای دیگری نمی شود. وفاداری‌ به‌ عنصر «اجتهاد» به فهم روشمند و ضابطه مند دین می انجامد،این فهم روشمند در برابر فهم آزاد و غیر روشمند است که اساس و پایۀ همۀ انحرافها و کج اندیشی ها است.‌

يكي از پيامدهاي اجتهاد،رجوع مکلف به مجتهد زنده است، «علت آن است كه مسلمانان هر روز با مسايل جديد در زندگي خودشان روبه رو مي شوند و نمي دانند تكليفشان در اين مسايل چيست. فقهاي زنده و زندۀ فكري لازم است كه به اين حاجت بزرگ پاسخ دهند.

در يكي از اخبار اجتهاد و تقليد آمده: «و امّا الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواه حديثنا» حوادث واقعه همان مسايل جديد است كه دوره به دوره و قرن به قرن و سال به سال پيش مي آيد». اساسا رمز اجتهاد در تطبیق دستورات کلی با مسایل جدید و حوادث متغیر است. مجتهد واقعی باید توجه داشته باشد که موضوعات چگونه تغییر می کند و بالتبع حکم آنها عوض می شود.

د. جامعیّت و کمال

اسلام دینی کامل و جامع است. قرآن در این باره می فرماید: « امروز، دین را بر شما کامل کردم». علامه طباطبائی بر آن است که جامعيت دين، مستلزم پاسخ گويی به مسائل و معضلات بشر در تمامی زمانها و مكانها است.

اسلام در ابعاد مختلف و متعدد روحی- روانی، فردی - اجتماعی و مادی - معنوی زندگی انسان، دارای تعالیم و آموزه های مختلف و متناسب است. اسلام افزون بر سعادت آخرتی، برای هدایت و برنامه ریزی زندگی انسان و تامین زندگی سیاسی-اجتماعی او نیز آموزه ها و دستورهای لازم را صادر کرده است.

این به معنای آن نیست که اسلام برای همه زمانها، جزئیات تمام نیازها، ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را بیان کرده باشد که امری نشدنی محسوب می شود. بیان احکام در بخش هایی از مسائل و موضوعات، تبدیل به جزئیات و فروعی خواهد شد که متناسب با افراد و موقعیتهای زمان آنان است. به تعبیر دیگر اسلام طرحی است كلّی، جامع، همه جانبه و معتدل، حاوی همۀ طرح های كارآمد.

تعليمات اسلامي، هم متوجّه روح، معنا و راهي است كه بشر را به آن هدف ها و معاني مي رساند و روش رسيدن به آنها را نيز در قلمرو خود گرفته و او را در غير اين امور، آزاد گذاشته است و به اين وسيله، از هر گونه تصادمي با توسعه تمدّن و فرهنگ پرهيز كرده است.

از طرف دیگر، برخی از احکام، حالت دائمی دارند و برخی موقت. اگر شارع بخواهد تمام نکات کلی و جزئی آنهایی را که از بین می روند یا در آینده رخ می دهند، بیان کند، گاه برای شنوندۀ آن قابل درک نبوده و موجب دشواری فهم و افزودن حجم انبوهی از احکام نامعین و مبهم خواهد شد. لذا مبانی و اصول ذکر شده و کشف احکام جزئیات زندگی، به متخصصین و کارشناسان خبرۀ دینی هر عصر واگذار شده است.

بسیاری از آیات، شان نزول خاصی دارند و ناظر به موقعیت ویژه ای می باشند، اما کارشناسان خبرۀ دینی، از آنها برای پاسخ به سئوالات خود بهره برداری می کنند و آنها را آیاتی که تاریخ مصرفشان سپری شده است، نمی شمارند، زیرا آنان این مبنا را پذیرفته اند که این آیات اختصاص به موقعیت خاصی ندارند و آن چه در ضمن آنها بیان گردیده، مربوط به همۀ زمانها و مکانها است.

هـ . جهانشمولی

دین اسلام به قوم و نژاد و منطقه ای خاص اختصاص ندارد؛ بلکه آئینی جهانشمول و فراگیر است و همۀ انسانها را در همۀ زمانها و مکانها مورد خطاب خود قرار می دهد. قرآن، کتاب یادآوری برای همۀ جهانیان است و خطابات آن، برای همۀ مردمان می باشد. لذا پیامبر گرامی اسلام به نقل از قرآن کریم می فرماید: « اين قرآن به من وحی شده تا به وسيله آن، شما و هر كس را [كه اين پيام به او] برسد، هشدار دهم » از آنچه گذشت در می یابیم که احکام الهی جهان شمول است و اختصاص به مورد یا موقعیت خاص ندارد.

با این مبنا، دستورها و برنامه های اسلام از فراگیری زمانی و مکانی برخوردارند و عمل به آنها می تواند انسان را به سعادت و کمال راهبری کند؛ خواه انسان دوران صدر اسلام باشد،که برخی از آنان رسوبات جاهلی را در ذهن داشتند و خواه انسان قرن بیست و یکم.

مبانی انسان شناختی

در اندیشۀ دینی، انسان، خلیفۀ خداوند روی زمین است و دارای مقامی برجسته. خداوند،انسان را به ارادۀ خویش خلق کرده ،او را در نیکوترین اعتدال آفریده ، از روح خود در او دمیده ، او را جانشین خود در زمین قرار داده ، عالم را مسخر وی کرده و به او عقل و اختیار داده است .

الف.انسان، موجودی با کرامت

از نظرگاه دینی،روح الهی در انسان دمیده شده است،در قرآن می خوانیم: «و نفخت فیه من روحی». وجود و کالبد آدمی،ظرفیت و گنجایش آن را یافته است که روح خداوندی را در خود پذیرا شود.

به تعبیری: «بخش اصیل انسان یعنی روح او ویژگی هایی دارد که اساس آنها کرامت است» .لذا این انسان، وقتی به گوهر خود وفادار باشد و کرامت بر نفسش حاکم،نسبت به شهوتها احساس پستي مي کند . انسان، میان دو بی نهایت قرار دارد،از سویی حرکت به طرف تکامل و فراتر از فرشتگان رفتن، از دیگر سو، سقوط به اندازه ای که از حیوانات نیز فروتر رود و چندان از مقام قرب انسانی خود دور می شود که در شأن او آمده است: «آنان همانند چارپایان، بلکه گمراه ترند، آنان همان بی‌خبران و غافلانند» .

ب. انسان، خردورز و تحلیل گر

یکی از اساسی ترین مبانی انسان شناسی نظام سیاسی اسلام، خردورزی، توان تحلیلی انسان و فهم مسائل گوناگون است. در اندیشۀ دینی، «عقل فرستادۀ پروردگار و اساس و معیار امور است» بر اساس متون ديني «خداوند دو حجت دارد: حجت ظاهري و حجت باطني، حجت ظاهري،‌ پيغمران‌اند كه عقل خارجي هستند و حجت باطني، عقل است كه پيغمبر دروني است».

عقل و اختیار انسان در کنار هم معنا می یابند.عقل به او کمک می کند تا تصمیم سنجیده و آزادانه، بگیرد. انسان، اختیار و آزادی دارد و گرنه پندها، ترغیبها، احکام،پرهیزها، پاداشها و توبیخها، همه بی فایده خواهد بود. در نتیجه بین اختیار و عقلانیت «رابطه مستقیم» وجود دارد: « هر جا که عقل باشد، اختیار است و هر چه عقل بیشتر باشد، اختیار بیشتر است» .

این که در اندیشۀ سیاسی اسلام گفته می شود، عقل انسان، حجیت دارد، به معنای آن است که می توان و باید در برداشتها و بررسیها از آن بهره گرفت و پدیده ها را فهم کرد، البته این عقل گرایی با آن چه که در خردبسندگی و عقل ابزاری موجود در تمدن غربی است، تفاوت بنیادین دارد.

عقل ابزاری برای شکل دادن جهان مادی و تأمین تمنیات نفسانی تلاش می کند. حال آن که در اندیشۀ دینی، عقل در تکاپو برای یافتن تقرب به حقیقت برین هستی و سعادت پایا وجاودان است. در روایت از پیامبر گرامی اسلام است که: « ای علی، خرد آن است که بدان بهشت فراچنگ آید و رضای خداوند فراهم شود » . از دیگر سو عقل در اسلام مستقل و مستغنی از وحی نیست.

ج. انسان،آزاد و مسئول

در پایه های اندیشۀ سیاسی اسلام، آزادی و برابری بشر، حقی است که خداوند به او عطا کرده و تفویض این حق به انسانها، به هیچ وجه، در اختیار انسان دیگری نیست. «همۀ مردم باید از دستور خدا اطاعت کنند و آزادی انسان های دیگر را پاس دارند».

انسان، موجودی مختار و آزاد معرفی می شود: « انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا» علی علیه السلام در کلامی می فرماید که خداوند پیامبران را برای آزادی و رهایی مردم از پرستش دیگران برانگیخت: « پس به راستی که خداوند بلند مرتبه،محمد صلی الله علیه و آله را به حق، برانگیخت، تا بندگان را از بندگی دیگران، بیرون سازد و به بندگی حق تعالی برساند.

از پیمان های (نادرست) با مردم به پیمان خداوندی راه بَرَد و از گردن نهادن به بندگانش دور سازد، پیرو او گردند و آن ها را از سرپرستی مخلوقات بیرون آورد و تحت ولایت خدا درآورد». در قرآن کریم آمده است «در حقيقت، خدا حال قومی را تغيير نمی دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند» ، که نشان از نقش آدمی در ساختن سرنوشت خویش و اختیار او دارد.

آدمی امانتی بزرگ بر عهده دارد که یادآور یکی از اصلی ترین امتیازات او یعنی آزادی، اختیار و حق انتخاب می باشد، حقی که برای او مسئوولیت به همراه می آورد. انسان، مسئول است زیرا که از دو نعمت بزرگ و مسئولیت آفرین عقل و اختیار بهره مند است.

در قرآن آمده است که ما برای هر امتی، رسولی برانگیختیم تا خداوند را عبادت کنند و از طاغوت دوری گزینند.

چرایی لزوم اطاعت اولی الامر و محدود ساختن آزادی از آن جاست که حکم به عدل می کند. به حکم آیۀ «اطیعوا الله..». مردم باید از خداوند اطاعت کنند، زیرا افزون بر حق مولویت ذاتی، خداوند حکیم و عادل است.

اطاعت از رسول نیز واجب است چرا که اوامر الهی را بیان می کند. از اولی الامر نیز باید اطاعت کرد زیرا آن امر به عنوان امانت به او واگذار شده است،پس اولی الامر کسی است که امر به حق می کند، و بر خلاف حکم خداوند امر نمی کند.

دولت، ایجاد نمی شود مگر هنگامی که عدالت ورزد و حاکم عادل کسی است که حقوق مردم را رعایت می کند و آنها را به سوی حق راه می بَرَد و اموری که حقوق آنان را تضمین کند، وضع می نماید.

هنگام رهایی از استبداد و شیطان درون و برون، زمینه های رهایی در جامعه، فراهم می شود. در این نگرش،آزادی، تنها هدف نیست بلکه وسیله وابزاری است برای آن که انسان به آرمان‌های متعالی دست یابد. «آزادم و مي‌توانم راه كمال خودم را طي كنم. نه اين كه چون آزاد هستم، به كمال خود رسيده‌ام».

آزادی برای شكستن قيود قدرت نامحدود و ثروت نامشروع، دارای ارزش است، ولی نمی تواند همۀ هدف باشد؛ نمی توان همۀ قید و بندها را گسست که گسستن آنها و آزادی مطلق، از میان برندۀ خود آزادی خواهد بود و نمی تواند تضمین کنندۀ جامعۀ عادلانه و آزادانه باشد.

فطرت اجتماعی انسان، به او حرّیت می دهد، فرد می تواند جامعه خود را عوض کند و به رغم جریان جامعه، در جهت خلاف آن حرکت کند و مسیر جامعه را شدیدتر یا کُندتر سازد. انسان، می تواند هر مسیری را آزادانه برگزیند: « به راستی که روشنایی ها و بصیرتهایی از سوی پروردگارتان،برای شما آمده است،پس هر کس به دیدۀ بصیرت بنگرد،به سود اوست و هر کس نبیند و چشم پوشد،به زیان او؛ من بر شما نگاهبان نیستم».

این ویژگی در وجود انسان، او را در برابر مسائل اجتماعی و اموری که در پیرامون او می گذرد، مسئوول می سازد. شهید مطهری با اشاره به آيۀ 72 سورۀ احزاب که می فرماید: «ما بر آسمانها و زمین و کوههای عالم عرض امانت کردیم، همه از پذیرش آن امتناع ورزیده و اندیشه کردند، تا انسان پذیرفت و انسان هم در ادای امانت، بسیار ستمکار و نادان بود» می نویسد: «آن امانت بزرگ كه همه از تحمل آن سرباز زدند و تنها انسان آن را پذيرفت، «تكليف» و مسووليت» است.

در اندیشۀ دینی، همۀ افراد در برابر جامعۀ خود مسئول و پاسخگویند « كلّكم راع و كلّكم مسؤول عن رعيته»؛ قدرت اما، مسئولیت دو چندان می آورد. « از نظر فلسفۀ اجتماعی اسلامی، نه تنها نتیجۀ اعتقاد به خدا پذیرش حکومت مطلقۀ افراد نیست و حاکم در مقابل مردم مسئوولیت دارد، بلکه، تنها اعتقاد به خدا حاکم را در برابر اجتماع ،مسئول می سازد و افراد را ذی حق و استیفای حقوق را یک وظیفۀ لازم شرعی معرفی می کند».

د. انسان، دارای دو ساحت

انسان، موجودی دو قطبی است، عقل و نفس در کنار هم و با همند و نمی تواند در هر دو ساحت وجودی خویش، کاملا آزاد باشد، رهایی و آزادی در هر یک از دو گسترۀ پست و عالی آدمی،منجر به محدودیت در بخش دیگر می شود؛ نکتۀ اساسی اما این است که آزادی در ساحت عالی و خردورزانۀ آدمی، او را به آزادی متعالی نزدیک می سازد.

به تعبیر «برلین» اگر آزادي را به ارباب خود بودن و بنده ديگري نبودن، تفسير كنيم، اين بحث مهم پيش مي آيد كه كدام خود؟ هگل و افلاطون و طرفداران آنان با در نظر گرفتن «خود طبيعي» و پست تر و «خود معنوي» و برتر، از چيزي به نام « بردگي طبيعت»، ياد مي كنند. انسان ممكن است در عين حال كه هيچ اجبار بيروني در كار نيست، برده طبيعت و «من پست» خود باشد. اگر «خود طبيعي» لجام گسيخته و آزاد باشد، معنايش در بند شدن «خود معقول» و معنوي ماست.

لذا در اندیشۀ سیاسی شیعه، گرایش به سمت آزادي مثبت می باشد و محدوديت هاي ایجاد شده توسط قوانين اسلامي، نه تنها به آزادي آدمی خدشه ای وارد نمی کند، بلكه او را وارد عرصۀ آزادی بیشتر می سازد. در این نگره، معقول بودن یا نبودن آزادی مربوط به بهره برداری از آن است که اگر مطابق اصول و قوانین مفید انسانی باشد،آزادی معقول نامیده می شود و اگر بر ضد اصول و قوانین مفید انسانی باشد، نامعقول است.

بر اساس منطق قرآن کریم، انسان هم می تواند در مسیر حرکتی خود، گرفتار غریزۀ حیوانی خویش گردد و از چارپایان پست تر گردد و هم به کمالات و فضائل عالی اخلاقی و انسانی برسد و به جایگاه بلند جانشینی خداوند برسد.

با این همه در وجود انسان، کشمکش میان نیروهای شیطانی و خدایی وجود دارد و مهم آن است که علاوه بر تلاش و جدیت خود انسان در امور فردی و اخلاقی اش، جامعه نیز او را به سمت خیر و نیکی راهبری کند.

با توجه به دو بعدی بودن انسان، در نظام سیاسی اسلام شرایط باید بسترساز جامعۀ سعادتمند مبتنی بر آموزه های وحیانی باشد تا استعدادهای پیدا و پنهان آدمی شکوفا گردد. گنجایش روح و روان آدمی چندان است که می تواند بر اساس آنها به سوی مرزهای بلند کمال حرکت کند و به معنی دقیق کلمه، جانشین خداوند در زمین گردد.

هـ . جاودانگی انسان

جاودانگی یکی از ویژگی های انسان و هم از خواسته های درون نهفته همۀ انسانهاست. از همین رو همه به گونه ای در تکاپویند تا نام و نشانی از آنها برای همیشه در جهان باقی بماند. بر اساس آموزه های اسلام، انسان موجودی صرفا دنیایی نیست، پس همۀ هدف نمی تواندآن باشد که در زندگی دنیایی به رفاه و امنیت دست یابد، بلکه همۀ این امور برای آن است که انسان به مقام خلیفه الهی دست یابد و با استفاده از دستورها و احکام دین، به سعادت جاودانۀ رسد.

به تعبیر بهتر، حرکت هستی، لهو و لعب نیست، بلکه بر اساس نظم و نظامی آفریده شده و تداوم یافته است. در جهان بينی توحيدی اسلام، جهان و انسان ماهیت «از اويی»(انا لله) و «به سوی اويی»، (انا اليه راجعون)دارد.

موجودات جهان با نظامی هماهنگ به يك " سو " و به طرف يك مركز،تكامل می يابند. جهان در حال تکامل و به سوی کمال مطلق در حرکت است و انسان در این تکامل و حرکت، مسیر جاودانه پیش روی دارد و آن رسیدن به کمال نهایی است که قرب به خداوند بزرگ می باشد.

لذا در قرآن کریم می فرماید: « ای انسان، به راستی که تو به سوی پروردگار خود بسختی در تلاشی، و او را ملاقات خواهی كرد». عطش پایان ناپذیر انسان برای رسیدن به جاودانگی، با اتصال و رسیدن به ذاتی است که جاودانه و کمال مطلق است.

نتیجه

با توجه به مبانی خداشناختی، اسلام شناختی و انسان شناختی که ذکر شد، اگر به دقت بنگریم، هر کدام از آن مبانی به نحوی در نظام سیاسی اسلام، تاثیرگذار است. هنگامی که خداوند حاکمیت مطلق و ربوبیّت هستی را در اختیار دارد، پس همو می تواند راهنمایی و راهبری کند و به عنوان آفرینشگر، انسان را با ارسال پیامبران الهی به سوی جامعۀ مطلوب، هدایت کند. وقتی دین اسلام، خاتم و جامع است،

پس می تواند برای ساحتهای مختلف سیاسی - اجتماعی انسانها برنامه ارائه کند و چون جاودانه است، به دوره ای خاص، محدود نمی شود. از دیگر سو، انسان نیز که دارای بعدهای مادی و معنوی است و مسیر حرکتی جاودانه ای دارد، برای آن که در عرصۀ زندگی سیاسی اش به سعادت بیانجامد، باید به منبع وحی که از جانب خداوند آمده است، چنگ زند، تا با همراهی عقل و وحی، سعادت دنیا و آخرت را تامین کند.

بر اساس اندیشۀ سیاسی اسلام، در این عرصه، انسان همان گونه که آزاد است، مسئول نیز هست و نمی تواند از کنار اموری که در پیرامون او می گذرد، بی تفاوت و بدون احساس مسئولیت، گذر کند.

همۀ این مبانی به عنوان قطعات یک نظام در کنار هم قرار می گیرند و یک مجموعه را شکل می دهند، این مجموعه وقتی به سرمنزل مقصود می رسد که همۀ اجزاء آن با هم و در کنار هم باشند و با نگاه جامع و فراگیر به همۀ آنها نگریسته شود تا بتواند بسترساز جامعه ای مطلوب باشد، جامعه ای که بتواند در ساحت سیاست و اجتماع، یاری گر انسان باشد؛ هم تامین کنندۀ نیازهای مادی و معنوی او گردد و هم برآورندۀ خواسته های عدالت طلبانه و آزادی خواهانۀ او.

این مورد را ارزیابی کنید
(2 رای‌ها)
محتوای بیشتر در این بخش: فصل دوم: اسلام، سیاست و حکومت »

پیام هفته

مصرف کردن بدون تولید
آیه شریفه : وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ ... (سوره مبارکه سجده ، آیه 21)ترجمه : و ما به جز عذاب بزرگتر (در قیامت) از عذاب این دنیا نیز به آنان می چشانیم ...روایت : قال أبي جعفر ( ع ): ... و لله عز و جل عباد ملاعين مناكير ، لا يعيشون و لا يعيش الناس في أكنافهم و هم في عباده بمنزله الجراد لا يقعون على شيء إلا أتوا عليه .  (اصول کافی ، ج 8 ، ص 248 )ترجمه : امام باقر(ع) مي‌فرمايد: ... و خداوند بدگانی نفرین شده و ناهنجار دارد که مردم از تلاش آنان بهره مند نمی شوند و ایشان در میان مردم مانند ملخ هستند که به هر جیز برسند آن را می خورند و نابود می کنند.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید