فصل چهارم: نصيحت حاكم

فصل چهارم: نصيحت حاكم

يكی ديگر از وظايف مردم در قبال حاكم جامعه، نصيحت و خيرخواهی نسبت به او است. اميرالمؤمنين علی(ع) آن را از حقوق و وظايف متقابل حاكم و مردم می شمرد:

فأما حقّكم علي فالنصيحة لكم..... و أما حقّی عليكم...النصيحة في المشهد و المغيب،[1]

حق شما بر من اين است كه شما را نصيحت كرده و خيرخواه شما باشم...حق من بر شما آن است كه....در آشكار و پنهان مرا نصيحت كرده و خيرخواهم باشيد.

نصيحت چيست؟

لغت شناسان [2] نصيحت را «خيرخواهی خالصانه» معنا كرده اند، زيرا يا از «نصحت له الود ای اخلصته؛ محبت برای او را خالص گردانيدم». گرفته می شود، كه به همين معنا عسل ناب و خالص را عسل ناصح می گويند، يا از «نصحت الجلد؛ پوست يا لباس را رفو و ترميم كردم»، گرفته شده و به همين معنا به خياط، ناصح گويند؛ يعنی كسی كه نارسايی های لباس را ترميم كرده و آن را اصلاح و قابل استفاده می گرداند.

نكته ای كه از هر دو معنای لغوی ياد شده استفاده می شود اين است كه نصيحت، «خيرخواهی خالصانه» و با انگيزه «اصلاح و ساماندهی» است و ناصح، شخص خيرخواهی است كه با انگيزه خالص برای اصلاح امور تلاش می كند. بنابراين اگر كسی به انگيزه ديگری به پند و اندرز ديگران بپردازد، اقدام او نصيحت نيست، هر چند نام نصيحت بر آن بنهد.

در قرآن كريم اشتقاقات گوناگون اين كلمه به كار رفته و ظاهراً به همين معنا به كار گرفته شده است.
شيطان هنگام وسوسه و فريب حضرت آدم و همسرش، سوگند ياد می كند كه من ناصح شما هستم [3] و بدين وسيله خود را شخصی خيرخواه و با انگيزه خالص جلوه می دهد. به همين جهت موفق به فريب آنان می شود.

تعدادی از پيامبران همچون حضرت نوح، هود، شعيب و حضرت صالح(ع) كه جز به خير و سعادت مردم نمی انديشيدند، «ناصح» معرفی شده اند.[4]بديهی است به كارگيری اين واژه در مورد پيامبران كه خود را وقف هدايت و ارشاد مردم كردند و تنها با انگيزه الهی و خالصانه و برای اصلاح و استحكام امور مردم تلاش كردند، متناسب با معنای حقيقی است.

استعمال اين كلمه در مورد توبه (توبة نصوحاً)[5] كه توبه واقعی محسوب می شود و بازگشتی است حقيقی و با انگيزه ترك گناه، نيز به همين معنا يا به معنای نخست است؛ يعنی توبه خالصانه و يا به معنای دوم يعنی توبه واقعی و محكم.

نكته ای كه با توجه به معانی لغوی اين واژه استفاده می شود، آن است كه نصيحت به «پند خالصانه و هر اقدامی كه با انگيزه كاملاً خيرخواهانه باشد» گفته می شود. آن چه به عنوان حق مؤمن بر مؤمن، حق حاكم بر مردم يا حق مردم بر حاكم شمرده شده ، چنين اقدامی است. پند و اقدامی كه احياناً با انگيزه خود خواهانه، فريبكارانه يا منفعت طلبانه انجام گيرد، نصيحت نبوده و از حقوق و وظايف محسوب نمی گردد.

نصيحت، حق و وظيفه متقابل مردم

در روايات از نصيحت به عنوان حق برادر مؤمن بر ديگران ياد شده،[6] اين تعبير عام ومطلق بوده و يكی از مصاديق آن حاكم جامعه است. بحث ما در اين مصداق و وظيفه مردم در برابر حاكم است. اگر نصيحت يكی از حقوق حاكم جامعه شمرده و او از اين اقدام خيرخواهانه و خالصانه مردم بهره مند شود، حقّی است كه ادای آن بر عهده عموم مردم است.

همان طور كه در بحث امر به معروف و نهی از منكر يادآور شديم، در فرهنگ اسلامی همه مردم در قبال هم مسؤول اند. علاوه بر اين كه بايد پاسخگوی اعمال و رفتار خود باشند، پاسخگوی اعمال و رفتار ديگران نيز هستند.

نصيحت ديگران و از آن جمله حاكم جامعه بر اساس مسؤوليت همگانی شهروندان است و يكی از مصاديق اقدامات مسؤولانه شمرده می شود. «نصيحت» در فرهنگ اسلامی آن قدر اهميت دارد كه شخص ناصح در روايات «محبوب ترين مؤمنان نزد خدا»[7] خوانده شده است.

در بعضی روايات ترك آن خيانت به شخصی دانسته شده كه نيازمند نصيحت ديگران است. شخص ناصح به خاطر هر قدمی كه جهت خيرخواهی و نصيحت ديگران بر می دارد شايستگی پاداش الهی را دارد و در بعضی روايات برترين عمل توصيف شده است.[8]

روشن است نصيحت و خيرخواهی منحصر به پند و اندرز زبانی نيست، بلكه هر اقدام خيرخواهانه برای حاكم جامعه، مصداق نصيحت است. از تعبير «النصيحة لأئمه المسلمين»[9] يا «النصيحة للمسلمين»[10] در روايات و معنای نصيحت استفاده می شود كه ثمره نصيحت، نصيب كسی می شود كه مورد پند و خيرخواهی قرار بگيرد؛ يعنی ائمه مسلمانان و مسلمانان. از اين رو، نصيحت می تواند برای شخصی كه مورد نصيحت قرار گرفته، «حق» و برای ناصح «وظيفه وتكليف» باشد.

تكليف نصيحت و خيرخواهی كه شهروندان جامعه اسلامی نسبت به حاكم دارند، به لحاظ مسؤوليت سنگينی است كه حاكم جهت تأمين حقوق آنان و ايجاد زمينه های رشد و تعالی جسمی و روحی شهروندان بر عهده دارد.

هم چنان كه مردم از حاكم انتظار دارند امور جامعه را سامان بخشد، در جامعه امنيت برقرار كند، حقوق و آزادی های مشروع آنان را تأمين كند، بايد از نصيحت و خيرخواهی نسبت به حاكم دريغ نورزند، چرا كه حاكم اسلامی، به خصوص اگر دارای مقام عصمت نباشد، سخت نيازمند نصيحت و خيرخواهی است. هر چند با معنای وسيعی كه از نصيحت ارائه شد، برخورداری از عصمت منافاتی با نصيحت و خيرخواهی ندارد، چرا كه ائمه معصوم عليهم السلام يكی از مصاديق بارز «ائمه مسلمين»اند كه نصيحت شان درخواست شده و مورد سفارش قرار گرفته است.

نيز حاكم از مردم انتظار اطاعت، وفاداری نسبت به حكومت، دلسوزی و خيرخواهی و همكاری و پشتيبانی دارد. به همين جهت وظيفه دارد ناصح و خيرخواه و دلسوز مردم باشد.

گذشته از نكات ياد شده، احساس مسؤوليت در مردم نسبت به حاكم جامعه، سبب حضور فعالانه آنان در صحنه و نشاط و حيات اجتماعی می شود. به عبارت ديگر: نوعی مشاركت مردم در امور سياسی اجتماعی محسوب می گردد. هيچ حكومتی بدون حضور فعال مردم در صحنه های مختلف و مشاركت آنان، نمی تواند به حيات خود ادامه داده و مصالح مردم را تأمين كند.

نصيحت با هدف تأثير گذاری

يكی از نكات مهمی كه مراعات آن در نصيحت ضرورت دارد، چگونگی انجام اين وظيفه است. دقت و تأمل برای نصيحت حاكمان از اهميت بيش تری برخوردار است. گاهی نصيحت وخيرخواهی به زبان، گاه به عمل، گاهی آشكارا ، گاه پنهان، گاهی در قالب نرم و ملايم و گاه به صورت نقد و اعتراض است.

چون هدف در انجام اين وظيفه، خيرخواهی در حق حاكم جامعه اسلامی است، انتخاب نوع نصيحت برای رسيدن به مقصود، نقش مؤثر و تعيين كننده ای دارد. معمولاً نصيحت مخفيانه و دور از چشم ديگران مؤثرتر است، به خصوص اگر نصيحت علنی و آشكار موجب تحقير حاكم در برابر دوست و دشمن باشد. امام علی(ع) می فرمايد:

«نصحك بين الملأ تقريع؛[11]
نصيحت و خيرخواهی به صورت علنی، عيبجويی و سرزنش كردن است.

نصيحت و خيرخواهی حتی اگر با انگيزه خالصانه انجام گيرد، اما در قالبی متناسب با شخص نصيحت شونده و وضع و موقعيت او نباشد و آبرو و حيثيت وی را نزد ديگران لكه دار نمايد، نتيجه معكوس داشته و به جای اصلاح، فساد و تباهی دارد. امام حسن عسكری(ع) تفاوت پند وموعظه علنی و پنهانی را چنين بيان می كند:

من وعظ أخاه سراً فقد زانه و من وعظ علانية شانه؛[12]

كسی كه برادرش را پنهانی پند و موعظه كند، به او ارج نهاده، و كسی كه آشكارا پند و اندرز دهد، او را تحقير كرده است.

حساسيت اين مطالب و آثار و پيامدهايی كه به جا می گذارد، در مورد حاكمان و صاحب منصبان جامعه شديدتر است. حاكم در فرهنگ اسلامی از احترام و قداست خاصی برخوردار است، چرا كه از جانب خداوند، متصدی مسؤوليت شده و در امور جامعه اِعمال ولايت می كند. رعايت احترام و قداست او در برابر ديدگان دوست و دشمنان نامحرم لازم و ضروری است و نصيحت و خيرخواهی آنان ظرافت های خود را می طلبد.

مراعات اين نكات برای نصيحت حاكمان موجب می شود شخص ناصح از سوءظن ها در امان باشد.

سخن امام علی(ع) مبنی بر نصيحت آشكارا و پنهان حاكم كه در ابتدای فصل نقل كرديم، ظاهراً غير از نكته ای است كه يادآورشديم؛ يعنی مردم همان طور كه موظفند درحضورحاكم و به صورت علنی او را نصيحت كرده و خيرخواه او باشند و مستقيماً نصايح خود را به اطلاع او برسانند، در غياب او نيز از خيرخواهی در حق او دريغ نورزند.به عبارت ديگر: مردم موظفند در همه حال دلسوز و خيرخواه حاكم جامعه باشند.

اين معنا با وسعت مفهوم نصيحت تناسب دارد، چرا كه نصيحت، منحصر به پند واندرز زبانی كه معمولاً در حضور شخص انجام می گيرد نيست، بلكه هر نوع اقدام خيرخواهانه ای راشامل می شود.

نصيحت حاكم، نيازمند شرايط مساعد

حال كه روشن شد نصيحت حاكم يكی از شرايط موفقيت در اداره امور جامعه است، وی می تواند با فراهم ساختن شرايط مساعد برای حضور مردم در صحنه، احساس مسؤوليت آنان را افزايش داده و مردم را به دخالت در امور اجتماعی و سياسی تشويق نمايد. گرچه نصيحت حاكم وظيفه مردم است، اما اگر آنان در راه انجام وظيفه، موانعی احساس كنند، يا ضرری را متوجه خويش ببينند، انگيزه ای برای انجام وظيفه ندارند.

مردم در صورتی به نصيحت حاكمان جامعه مبادرت می ورزند كه وضع را برای انجام اين امر مناسب و مساعد يابند. وضع مساعد می تواند با اقدامات ذيل فراهم شود:

اوّلاً: حاكم جامعه از نصيحت و خيرخواهی مردم استقبال كند و ناصحان را بر افراد بی اعتنا و بی مسؤوليت ترجيح دهد و برای آنان ارزش و احترام قائل شود، تا تفاوت «احساس مسؤوليت» با «بی اعتنايی» محسوس وملموس باشد.

فارغ از صحت و سقم و به جا يا بيجا و بی مورد بودن نصيحت، از نصيحت و خيرخواهی ناراحت نشود و عكس العمل منفی نشان ندهد.

ثانياً: نصايح مردم را ارج نهاده و بدان ترتيب اثر دهد. در صورتی كه نصيحت و خيرخواهی ناصحان به جا و به مورد بود، بی اعتنا از كنار آن ها نگذرد، به طوری كه ناصحان احساس كنند تلاش و احساس مسؤوليت آنان هدر نرفته و مؤثر واقع شده است.

بدين ترتيب مردم تشويق شده و خود را در سرنوشت جامعه سهيم احساس می كنند. مردم در صورتی كه حاكم را از خود بدانند و سرنوشت او را، سرنوشت خود بدانند و او را دلسوز و مهربان نسبت به خود احساس كنند، از خيرخواهی نسبت به او كوتاهی نمی كنند. يكی از سفارش های امام علی به مالك اشتر، حاكم مصر همين بود كه زمينه های احساس مسؤوليت مردم و خيرخواهی آنان نسبت به حاكم را فراهم سازد.

و لاتحقرن لطفاً تعاهدتهم به و أن قل فإنه داعية لهم إلی بذل النصيحة لك؛[13]
لطف و محبتی را كه عهد كردی به مردم كنی، كوچك نشمار، هر چند نادر باشد، چرا كه لطف و محبت موجب می شود آنان از نصيحت و خيرخواهی برای تو دريغ نورزند.

امام علی، الگوی خيرخواهی حاكمان و نصيحت خواهی از مردم

رفتار امام علی(ع) در سال هايی كه از مسؤوليت بركنار بود و همواره حاكمان جامعه را نصيحت می كرد و پند و اندرز می داد و از هيچ اقدام خيرخواهانه ای دريغ نمی ورزيد، با آن كه آنان حق او را در خلافت و رهبری جامعه غصب كرده بودند، الگوی روشنی برای عموم مردم در برابر حاكم جامعه اسلامی است.

چنان كه رفتار او در سال های كوتاه حاكميت با مردم و تشويق آنان به نصيحت و خيرخواهی در حق او به عنوان حاكم و ايجاد زمينه های مساعد برای اظهار نظر مردم در مسائل گوناگون، الگوی بی نظيری برای حاكمان و رهبران اجتماعی است.

اين رفتار در دو موقعيت كاملاً متفاوت، از يك طرف نشانگر اهميت و نقش «نصيحت و خير خواهی» در اصلاح امور جامعه است و از طرف ديگر عمق صداقت واخلاص حضرت را در خيرخواهی نسبت به اسلام و امت اسلامی نشان می دهد. چرا كه در اين مكتب، دين، جز خيرخواهی نسبت به خدا، رسول، كتاب خدا، رهبران جامعه و جماعت مسلمانان نيست.[14]

اهميت سفارش های حضرت به نصيحت و خيرخواهی نسبت به حاكم با توجه به ابعاد وسيعی كه در مفهوم نصيحت وجود دارد و شامل هر نوع خيرخواهی مانند انتقاد و اعتراض می شود، از آن رو است كه حضرت وقتی در رأس جامعه اسلامی قرار داشت، مردم را بدان تشويق می كرد. چنان كه در زمان خلافت خلفا با اعتقاد به اين كه «نصيحت و خيرخواهی» يكی از حقوق حاكم و وظايف مردم است، برای آنان ناصحی دلسوز و مشفق بود، به طوری كه بارها آنان به اين امر اعتراف كردند.[15]

البته در پاره ای موارد به ويژه در زمان خليفه سوم كه دوست نداشت كسی او را نصيحت كند،[16] مورد بی مهری واحياناً غضب خليفه قرار گرفت.[17] حضرت در نامه ای و در پاسخ به اتهامات معاوية بن ابی سفيان، نقش خود را در نصحيت و خيرخواهی خليفه سوم يادآور می شود:

فإن كان الذنب إليه ارشادي و هدايتي له فربّ ملومٍ لاذنب له و قد يستفيد الظنة المتنصح [18] و ماأردت إلا الإصلاح ما استطعت و ما توفيقی إلا بالله عليه توكلت و إليه أنيب؛[19]

اگر گناهم نسبت به او (خليفه سوم) اين است كه او را ارشاد و هدايت می كردم (و به همين جهت مورد سرزنش هستم) چه بسا شخص بی گناهی كه مورد ملامت و سرزنش قرار می گيرد، و چه بسا شخصی كه زياد خيرخواهی كند و پند دهد، اما مورد سوءظن قرار گيرد! من جز اصلاح به مقدار توانم نخواستم و قصدی نداشتم و موفقيتم جز به ياری خدا نيست. بر او توكل كرده و بازگشتم به سوی او است.

نكته مهمی كه از نصيحت و خيرخواهی حضرت نسبت به خلفا استفاده می شود آن است كه بی مهری برخی از آنان موجب نمی شد حضرت از انجام وظيفه خويش در خيرخواهی نسبت به حاكم كه در نهايت به سود امت اسلامی است، سرباز زند. معلوم می شود وظيفه نصيحت و خيرخواهی حاكم، مشروط به استقبال وی نيست، هر چند برخورد حاكم با ناصح در تشويق يا بيزاری او در انجام وظيفه تأثير دارد.

آن چه در سيره عملی امام علی(ع) اهميت بيش تری دارد، رفتار او در اوج قدرت و تصدی حكومت است كه زمينه مساعد و شرايط مناسب اظهارنظر، نصيحت، انتقاد و اعتراض را برای مردم فراهم ساخته بود. در اين باره می فرمود:

من فضل و مرتبت فرمانبرداران شما و حق ناصحان و خيرخواهان شما را می شناسم و بدان ارج می نهم.[20]

مردم بارها در مسجد كوفه و در ميان سخنرانی حضرت، اظهار نظر كرده و بر اساس تشخيص خويش، حضرت را نصيحت كردند. در هيچ يك از موارد، امام، آنان را به خاطر اظهار نظر و نصيحت يا انتقاد تخطئه نفرمود.

از برخی بيانات حضرت در نهج البلاغه استفاده می شود گروه های مختلفی همچون خوارج تا قبل از آن كه دست به شمشير برده و به شورش و فتنه گری وخونريزی مردم بی گناه برخيزند، با كمال آزادی، حضرت را به زعم خويش پندو اندرز می دادند[21] و به رغم آن كه در اشتباه كامل بوده و جهالت و حماقت بر آنان غلبه كرده وفريب بازيگران سياسی و منافقان و فريبكارانی مانند معاويه وعمر و عاص را خورده بودند، اما در جامعه اسلامی از آزادی كامل برای اظهار نظر، نصيحت و اعتراض به خليفه برخوردار بودند.

متفكر عالی قدر شهيد مطهری پس از تشريح بخشی از يكی از خطبه های نهج البلاغه می افزايد:

اين كه می گويند حكومت علی(ع) عالی ترين مظهر دموكراسی بود، روی همين جهات بود. خودش با آن كه امام است و قدرت های مادی ومعنوی را در اختيار دارد، به مردم پروبال می دهد و آن ها را به انتقاد و اعتراض تشجيع می كند.[22]

سيره عملی امام علی در اين زمينه مبتنی بر اين بود كه هيچ كس هر چند دارای مقام و منزلت والای دينی يا اجتماعی باشد، جهت انجام دادن وظايف خويش، بی نياز از نظريات، نصايح و يا ياری ديگران نيست.

سخن را با نقل بخشی از خطابه او در صفين و خطاب به مردم در تبيين حقوق متقابل حاكم و مردم، به پايان می بريم. حضرت پس از بيان حقوق متقابل حاكم و مردم و آثار مثبت ادای اين حقوق و متقابلاً پيامدهای منفی بی اعتنايی به حقوق هم، به ادای حقوق اجتماعی توصيه می كنند و می فرمايند:

فعليكم بالتناصح في ذلك و حسن التعاون عليه فليس أحد و إن اشتد علی رضا الله حرصه، و طال في العمل اجتهاده ببالغ حقيقة ما الله أهله من الطاعة له، و لكن من واجب حقوق الله علی العباد النصيحة بمبلغ جهدهم، و التعاون علی إقامة الحق بينهم و ليس امرؤ إن عظمت في الحق منزلته و تقدمت في الدين فضيلته بفوق أن يعان علی ما حمله الله من حقّه و لاامرؤ و إن صغرته النفوس و اقتحمته العيون بدون أن يعين علی ذلك أو يعان عليه؛[23]

پس در ادای آن حق بر شما باد اندرز دادن وهمكاری نيكو در اين زمينه، زيرا كسی به حقيقت طاعت و فرمانبری شايسته خدا نمی رسد، گرچه برای جلب رضايت خدا حريص بوده، كوشش فراوانی در عمل و بندگی داشته باشد.

(پس نبايد شخص گمان كند در اندرز دادن به ديگری و ياری كردن حق، آن چه شايسته خداوند است، به جا آورده) ولی از جمله حقوق واجب خدا بر بندگان، خيرخواهی به قدر توان و كمك و ياری به هم برای اجرای حق در بين خودشان است.

هيچ كس برتر از آن نيست كه ياری شود در آن چه كه خداوند از حقّ خويش بر عهده مردم نهاده، هر چند دارای مقام و منزلت والايی بوده و از نظر دينی برتر از ديگران باشد و هيچ كس نيست كه وظيفه نداشته باشد ديگری را در ادای آن حق ياری كند و يا خود، ياری شود، هر چند مردم او را پست و حقير بشمارند و در ديده ها كوچك و بی مقدار جلوه كند.

يادآوری: در جوامع امروزی امر به معروف و نهی از منكر و نصيحت حاكمان، منحصر به مواجهه مستقيم با آنان و امر و نهی يا نصيحت زبانی نيست، بلكه به لحاظ گستردگی و پيچيدگی و روابط اجتماعی واحياناً عملی نبودن ارتباط مستقيم همه مردم با مسؤولان جامعه، به ويژه حاكم اسلامی، وظايفی چون امر و نهی يا نصيحت حاكمان از راه های ديگری انجام می گيرد. احزاب، انجمن ها و گروه های مختلف سياسی و صنفی و رسانه های گروهی ابزارهايی هستند كه می توانند در انجام دادن وظيفه اجتماعی نسبت به مسؤولان و دست اندركاران جامعه مورد استفاده قرار گيرند.

امر و نهی يا نصيحت و انتقاد از حاكمان جامعه از طريق رسانه های گروهی و از سوی افراد و شخصيت ها و احزاب و گروه ها امروزه روش متداول شمرده می شود و به لحاظ علنی بودن و در معرض افكار عمومی قرار داشتن، مؤثرتر از انتقاد فردی است كه معمولاً در يك جمع محدود انجام می گيرد.

انتقادی كه از مسؤولی در جامعه از طريق صدا و سيما يا مطبوعات كثيرالانتشار انجام می گيرد و همگان از آن مطلع می شوند ، مسؤول را تحت فشار افكار عمومی قرار داده و به مراقبت بيش تر از عملكرد خويش مجبور می سازد، هر چند در به كارگيری اين روش در جامعه اسلامی بايد در امر و نهی يا انتقاد و نصيحت حاكمان دقت نظر بيش تری مبذول داشت تا موجب هتك آبرو وحيثيت خدمتگزاران جامعه نگردد، زيرا علنی شدن ضعف ها و اشتباهات مسؤول و مقام عالی رتبه در جامعه، گاهی دشواری هايی را فراهم می كند و هدف منتقد و ناصح كه اصلاح است، تحت الشعاع قرار می گيرد.

يكی از بركات روش های جديد در امر و نهی و نصيحت و انتقاد از حاكمان همين است كه چون خود را در معرض افكار عمومی می بينند وعملكردشان از سوی اقشار مختلف جامعه مورد نقد قرار می گيرد، مراقبت بيش تری از رفتار و عملكرد خود خواهند داشت. چنان كه شخص منتقد و ناصح نيز كه انتقاد و سخنش به صورت علنی در جامعه مطرح می شود و در معرض قضاوت همگانی قرار می گيرد، تلاش خواهد كرد انتقاد و نصيحتش حساب شده و بر اساس موازين باشد تا از سوی مردم تخطئه نشود.

البته استفاده از ابزارها و روش های جديد در جوامع پيشرفته، آفتی در پی داشته و آن اين كه برخی ارزش ها و حريم ها شكسته شده و زشتی ها قبح خود را از دست داده و برای مردم عادی شده است. به عنوان نمونه در مكتب اسلام «آبرو و حيثيت اشخاص» دارای حرمت است وكسی حق ندارد آبروی ديگران را تهديد كند. علنی شدن انتقادها در رسانه های گروهی گرچه از يك طرف ميزان نظارت بر رفتار حاكمان را افزايش می دهد و آنان را به مراقبت بيش تر می كشاند، اما از طرف ديگر گاهی آبروی اشخاص را در معرض آسيب جدی قرار می دهد.

ايجاد تعادل در اين زمينه يكی از مسائل جدی در نظام اسلامی است. در نظام جزايی اسلام چنانچه كسی اتهامی را بر فردی وارد كند اما نتواند آن را اثبات كند، مستحق مجازات است. اين امر ايجاب می كند در نسبت دادن گفته يا رفتاری به افراد دقت كافی به عمل آيد و آبروی مردم با نسبت های ناروا از بين نرود، زيرا جبران آبروی از دست رفته، بسيار مشكل و گاهی غير ممكن است. از اين رو، در استفاده از روش های جديد برای امر و نهی و يا نصيحت و انتقاد از حاكمان، توجه به اين نكات ضروری است تا عوارض منفی به كار بردن اين روش ها به حداقل ممكن برسد.

در فرهنگ اسلامی، استفاده از روش های جديد در زمينه های مختلف كه به مرور زمان و با تجارب بشری به دست آمده، مطلوب بوده و همواره مورد سفارش است. رسانه های گروهی در يك كشور يا در سطح بين المللی از جمله ابزارهای جديدی است كه امروزه در اختيار بشر است.

استفاده بهينه از ابزارهای پيشرفته در امر نظارت بر حاكمان و صاحبان قدرت و نفوذ اجتماعی و سياسی از سوی اقشار مختلف مردم با هدف اصلاح و پيشبرد امور جامعه اسلامی و حتی جامعه بشری می تواند روند اصلاح را افزايش دهد، مشروط بر آن كه ضوابط و حدود بهره برداری از ابزارها مراعات شود. اگر تا ديروز انتقاد از حاكم اسلامی، به گردهمايی در مسجد منحصر بود، امروز انتقاد از حاكم اسلامی در رسانه های گروهی و در معرض افكار جهانی است.

بر ملا كردن خطاهای حاكم اسلامی در سطح گسترده و در برابر چشمان نامحرمان و بيگانگان كه در انديشه تضعيف اسلام و جوامع اسلامی هستند، به اصلاح آن ها منجر نمی شود، بلكه مفاسد بزرگ تری به دنبال دارد. به هر حال استفاده از ابزارها و روش های جديد هر چند لازم است، اما به فرهنگ خاصی نياز دارد.

پی نوشت ها:

[1]. نهج البلاغه، خطبه 34.
[2]. راغب اصفهانی، المفردات، ص 494.
[3]. اعراف: 21. (و قاسمهما إنی لكما من الناصحين.)
[4]. اعراف: 62، 68، 79 و 93.
[5]. تحريم: 8.
[6]. اصول كافی، كتاب الايمان والكفر، باب نصيحة المؤمن، ج 3، ص 313: «يجب للمؤمن علی المؤمن أن يناصحه.»؛ حسين نوری، مستدرك الوسائل، ج 12، ص 430: «المؤمن أخ المؤمن يحق عليه النصيحة.»
[7]. ديلمی، ارشاد القلوب، ص 14: «قال رسول الله (ص) أحب المؤمنين إلی الله تعالی من.....نصح لأمة نبيه.....»
[8]. اصول كافی، ج 3، ص 251: «سمعتُ أباعبدالله (ع) يقول: عليك بالنصح لله في خلقه فلن تلقاه بعمل أفضل منه.»
[9]. اصول كافی، ج 2، ص 340: عن أبی عبدالله (ع) أن رسول الله خطب الناس في مسجد الحنيف فقال: «...ثلاث لايغل عليهن قلب امرئي مسلم، إخلاص العمل لله و النصيحة لأئمة المسلمين و اللزوم لجماعتهم....»
[10]. ارشاد القلوب، ص 196: «ثلاثة رفع الله عنهم العذاب يوم القيامة: الراضي بقضاء الله و الناصح للمسلمين و الدال علی الخير.»
[11]. غررالحكم و دررالكلم، ح 9966.
[12]. بحارالأنوار، ج 78، ص 374.
[13]. نهج البلاغه، نامه 53.
[14]. بحارالأنوار، ج 75، ص 65: «قال رسول الله(ص): الدين النصيحة. قيل: لمن يا رسول الله؟ قال: لله و لرسوله و لكتابه و للائمة و لجماعة المسلمين.»
[15]. از خليفه دوم نقل شده كه پس از حل شدن مشكلش به دست امام علی(ع) می گفت: «لو لا علی لهلك عمر»، «لولاك لافتضحنا» ر.ك: علامه امينی، الغدير، ج 6، ص 101 و 177.
[16]. تاريخ طبری، ج 4، ص 406.
[17]. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحديد، ج 8، ص 254، ماجرای مشايعت ابوذر به تبعيدگاه از سوی علی(ع) و ناراحتی خليفه از حضرت.
[18]. جمله اخير، مصرع دوم يك بيت است كه در عرب مثَل شده، درباره كسی كه پند و خيرخواهی فراوان او، ديگران را دچار بدگمانی به وی كرده است.
[19]. نهج البلاغه، نامه 28.
[20]. نهج البلاغه، نامه 29.
[21]. نهج البلاغه، خطبه 19 و خطبه 40 و خطبه 79 و خطبه 121.
[22]. حكمت ها و اندرزها، ص 122.
[23]. نهج البلاغه، خطبه 216.
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

پیام هفته

مصرف کردن بدون تولید
آیه شریفه : وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ ... (سوره مبارکه سجده ، آیه 21)ترجمه : و ما به جز عذاب بزرگتر (در قیامت) از عذاب این دنیا نیز به آنان می چشانیم ...روایت : قال أبي جعفر ( ع ): ... و لله عز و جل عباد ملاعين مناكير ، لا يعيشون و لا يعيش الناس في أكنافهم و هم في عباده بمنزله الجراد لا يقعون على شيء إلا أتوا عليه .  (اصول کافی ، ج 8 ، ص 248 )ترجمه : امام باقر(ع) مي‌فرمايد: ... و خداوند بدگانی نفرین شده و ناهنجار دارد که مردم از تلاش آنان بهره مند نمی شوند و ایشان در میان مردم مانند ملخ هستند که به هر جیز برسند آن را می خورند و نابود می کنند.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید