ولايت فقيه، تداوم رهبري ائمه (ع)

  • چهارشنبه, 09 مرداد 1392 18:22
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 3827 بار

مؤلف: جواد محدثی

جواد محدثّي

فلسفه سياسي اسلام، بخصوص از بُعد شيعي كه در «امامت» متجلّي است، براي دوره پس از ائمه نيز داراي طرح و برنامه و الگوست. آنچه به نام «ولايت فقيه» مطرح است، اختيارات و شئوني است كه از سوي امام معصوم عليه السلام به فقيه جامع الشرايط تفويض شده است تا در عصر غيبت، رهبري و هدايت جهان اسلام و امت شيعي را برعهده داشته باشد و حاكميّت و رهبري ديني تداوم يابد.

براي ريشه يابي ولايت فقيه در مكتب و شناخت مستندات عقلي، فقهي و تاريخي آن، ناچار بايد به اهداف مكتب و چگونگي تداوم آن در امتداد زمان اشاره اي داشت.

اهداف مكتب

در ريشه يابي «ولايت فقيه» در ولايت انبيا و ائمه، بايد بطور اجمال به هدف و فلسفه بعثت پيامبران و ابعاد اجتماعي و مردمي آن اشاره كرد تا پيوند آن با مسأله ولايت فقيه در عصر غيبت امام معصوم عليه السلام روشن شود. بنابرآنچه از انبوه آيات قرآن و احاديث اسلامي برمي آيد، هدف دعوت و بعثت پيامبران در چند امر زير خلاصه مي شود:

1 ـ توحيد:

انبيا با تفكّر شرك آلود و عمل مشركانه و پرستشهاي ناروا مبارزه كرده و مردم را از شرك به توحيد دعوت مي كرده اند. دعوت به توحيد، سرلوحه برنامه همه پيامبران بوده است.

2 ـ ايجاد قسط و عدالت اجتماعي:

دعوت انبيا به مبارزه باستمها و نابرابريها و تبعيض و حق كشي، زمينه اي براي فراهم شدن قسط و عدل در جامعه انساني بوده است. (ر. ك: حديد، آيه 25 «لقدارسلنا...»؛ نحل، آيه 90 «انّ اللّه يأمر...»).

3 ـ نجات انسانها:

اسارت بشر در كام جهلها، خرافات و حكومتهاي ستم و پذيرش ظلم حكّام، با تعاليم آسماني ناسازگار است. از اين رو نجات انسانها در متن دعوت پيامبران قرار داشته است. (ر.ك: اعراف، آيه 157 «الذين يتّبعون الرّسول ...»؛ آل عمران، آيه 64 «قل يا اهل الكتاب...»؛ نحل آيه 36 «ولقد بعثنا في كلّ امةٍ رسولاً»؛ نساء، آيه 75 «ومالكم لاتقاتلون...» كه مضامين بالا در اين آيات مطرح است.)

4 ـ تربيت و بعد معنوي انسانها:

باتوجه به اينكه انسان تنها در بعد مادّي خلاصه نمي شود و بعد مهمتر، بعد معنوي و انساني اوست. انبيا براي تربيت و رشد دادن به آن بعد متعالي مبعوث شده اند. آنچه در آيات قرآن با عناوين تزكيه، تعليم كتاب و حكمت، هدايت، حيات، بصائر، خروج از ظلمها به نور و... آمده، اشاره به اين هدف است. (از جمله ر.ك: جمعه، آيه 3 «هوالذي بعث ...»)

5 ـ تأمين زندگي بر اساس حكومت الهي:

به اقتضاي هدف انبيا، زندگي بشر از جهات مادّي و معنوي و آسايش جسمي و روحي تأمين مي شود.

6 ـ تكميل اخلاق انساني:

طبق فرموده پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله : «بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مكارمَ الأخلاق.»

براي انجام خواسته ها و تحقق اهداف ياد شده، نياز به «قدرت اجرايي» است تا در سايه حكومت، آن هدفها به دست آيد. اين، مبناي «ضرورت حكومت اسلامي» است. پس تشكيل حكومت و نظام اسلامي نيازمند دوچيز است:

1ـ مكتب، طرح، ايدئولوژي

2 ـ قدرت اجرايي، حكومت

پيامبر اسلام براي همين هدف، از محيط بسته مكه به مدينه هجرت كرد و خود در رأس حكومت قرار گرفت. پس از رحلت آن حضرت نيز، تداوم آن خطّ در قالب «امامت» پيش بيني شده بود كه قدرت طلبي و دنياخواهي برخي مانع از اجراي وصيت پيامبر و تداوم خط رسالت توسّط امامان معصوم عليهم السلام گشت. اما ائمه عليهم السلام پيوسته در صدد بازگرداندن اين قدرت سياسي ـ اجتماعي به مجراي اصلي خودش بودند و درگيري پيوسته با امويان و عباسيان در همين راستا بود. ائمه عليهم السلام با دارا بودن قدرتِ «رهبري مكتبي» و «رهبري سياسي ـ مبارزاتي»، شايسته ترين فرد براي حاكميّت بخشيدن به دين خدا با استفاده از اهرم حكومت بودند؛ اما سياست بازان حرفه اي اين مجال را از معصومين عليهم السلام سلب كردند، تا آنكه پس از شهادت امام عسكري عليه السلام ، دوره غيبت آغاز شد.

در يك تقسيم بندي ديگر مي توان دورانهاي مكاتب آسماني را چنين ترسيم كرد كه حكومت الهي در رابطه با نسلها و زمانها، از سه مرحله مي گذرد:

1 ـ عصر انبيا

2 ـ عصر اوصيا

3 ـ عصر علما و فقها

آنچه به نام «امامت»، پس از دوران پيامبر به خاطر حفظ مكتب و ادامه آن خط ترسيم شده بود، در عصر غيبت بر محور پيشوايي و ولايت فقيهان شايسته و واجد شرايط تحقق مي يابد، تا مردم را از پيامدهاي حكومتهاي ستم نجات دهد. آثار حكومتهاي جور عبارت است از: فساد آفريني، ترويج فساد و فحشاء در زمين، طغيان در جوامع، به ذلّت كشاندن مردم، ايجاد تفرقه براي بهره كشي و حكومت، تحريف و تضعيف باورهاي ديني مردم و عقايد نجات بخش.

نه انبيا، نه ائمه و نه جانشينان آنان (فقها) اين فسادها را تحمل نمي كنند و در مقابل آنها سكوت و سازش نمي كنند.

براساس تعاليم قرآن و روايات، مي توان هدف حكومت ديني را عبارت از اينها دانست:

1 ـ نظام بخشيدن به امور مسلمين

2 ـ حفظ مكتب از زوال و تحريف

3 ـ اجراي مكتب در جامعه

4 ـ بسط مكتب در جهان

5 ـ تأمين مصالح جامعه

6 ـ تحكيم روابط صحيح اجتماعي و پيوندهاي ديني.

در متون ديني، شواهد و منابع و اسناد بسياري است كه هدفهاي ياد شده را اثبات مي كند، كافي است به عهدنامه حضرت امير عليه السلام به مالك اشتر دقت شود كه آيين جهانداري و آيين نامه حكومت و زمامداري ديني را مطرح كرده است. بخشي از مفاهيم عهدنامه عبارت است از: مسئوليتهاي حاكم اسلامي، انتخاب فرمانداران و كارگزاران اجرايي صالح، گزينش مشاورين حكومتي، استقلال قضايي، نقش و سيستم ارتش اسلامي، نظام اداري اسلام، صداقت در برخورد حكومت با مردم، تساوي در برابر قانون، تربيت فرهنگي و انساني آحادِ ملت، حفظ حقوق و شخصيت افراد، پرهيز از استبداد و خودكامگي از سوي زمامداران، رعايت اصل مشورت، تأمين نيازهاي رفاهي و فرهنگي و تربيتي جامعه، نظام اقتصادي و مبارزه با فقر و محورهاي گوناگون ديگر.

امامان معصوم عليهم السلام در صورتِ «بسط يد» و قرار گرفتن در رأس قدرت سياسي جامعه، مي بايست اهداف و شيوه هاي ياد شده را عينيّت مي بخشيدند. آنگونه كه در عصر امام علي عليه السلام ديده شد.

ولايت فقيه در عصر غيبت امام

باتوجه به اهدافي كه در بعثت انبيا و حكومت الهي بيان شد،

باتوجه به تلاشي كه پيامبر، براي حكومت و كسب قدرت اجتماعي انجام داد،

باتوجه به حركت ائمه در خطّ ايجاد حكومت اسلامي و استفاده از زمينه ها و شرايط مناسب،

باتوجه به لزوم تداوم خط انبيا و ائمه عليهم السلام ، در دوره هاي بعدي،

باتوجه به همه جانبه بودن قوانين اسلام، كه لزوم حكومت را هم به دنبال دارد،

باتوجه به اينكه اسلام، براي همه زمانها و نسلهاست و اختصاص به زمان پيامبر و ائمه عليهم السلام ندارد،

و... بالاخره، باتوجه به ضرورت ايجاد حكومتي بر اساس عدل، حق، تقوا و اسلام، در دوره غيبت امام معصوم عليه السلام عهده دار تشكيل چنين نظامي، فقهاي عادل اند و چنين حقّي را اسلام و ضرورتِ عقل، براي آنان در نظر گرفته است. احكام سياسي و اجتماعي و قضايي و حدود و قصاص و... كه در اسلام است، خود به خود ايجاب مي كند كه در عصر غيبت هم حكومتي اسلامي براي اجراي آنها سر كار بيايد.

در اين مورد، امام خميني قدس سره چنين تعبير فرموده است:

«ولايت فقيه از موضوعاتي است كه تصور آنها موجب تصديق مي شود و چندان به برهان احتياج ندارد. به اين معني كه هركس عقايد و احكام اسلام را حتي اجمالاً دريافته باشد، چون به «ولايت فقيه» برسد و آن را به تصور آورد، بي درنگ تصديق خواهد كرد و آن را ضروري و بديهي خواهد شناخت...»(1)

باز از زبان امام امت بشنويم. در كتاب «حكومت اسلامي» در فصل (دلايل لزوم تشكيل حكومت) پس از بيان ضرورت وجود يك حكومت و قوه مجريه براي اجراي قوانين و نيز شيوه عملي پيامبر اسلام و ائمه عليهم السلام در اين مسير و ضرورت استمرار اجراي احكام در همه زمانها از طريق تشكيل حكومت، مي فرمايند:

«بنابراين، به ضرورت شرع و عقل، آنچه در دوره حيات رسول اكرم و زمان اميرالمؤمنين عليه السلام لازم بوده، يعني حكومت و دستگاه اجرا و اداره، پس از ايشان و در زمان ما لازم است...»(2)

تقليد، در واقع رجوعِ افراد به كارشناس امور مذهب و دين و عمل به نظر متخصّصين در شناخت احكام خداست و رجوع به متخصص در هر فنّ و علم و رشته اي، امري است كاملاً طبيعي و معقول و مقبول.

وقتي تشكيل حكومت در عصر غيبت، از ضرورتهاي اجتناب ناپذير است، بايد ولايت و حكومت صالحان باشد و آن، همان «ولايت فقيه» است. وقتي مي گوييم در عصر غيبت كبري، براي اداره امور مسلمين، فقهاي اسلام ولايت دارند و سرپرست مسلمين اند بايد بدانيم «فقيه» كيست و كدام فقها، داراي ولايت اند و شرايط آن چيست؟

فقيه كيست؟

فقيه، از ريشه «فقه» است. فقه در لغت، يعني فهم و ادراك، و در اصطلاح، فقه يعني علم به احكام شرعي، از روي استدلال و استنباط. «فقه»، در احكام شرعي و تكاليف عملي است. يعني در «فروع دين» است نه «اصول دين.» فقيه، يعني داناي به مسائل شرع، آگاه به احكام و قوانين دين، اسلام شناس. كسي كه احكام فقهي را بطور مستدلّ و به شيوه اجتهادي و استدلالي مي تواند از منابع اوليّه اسلام (قرآن، سنت، اجماع و عقل) استخراج و بيان كند. «تفقّه»، تلاش عملي براي رسيدن به اين اجتهاد است.

شناخت استدلالي احكام و حدود اسلام، به نام «اجتهاد» معروف است. اجتهاد و فقاهت، و مجتهد و فقيه، از نظر معناي اصطلاحي يكي است؛ اجتهاد در به كار گرفتن تمام جدّ و جهد خويش، براي به دست آوردن احكام شرع، از روي دليل هاي شرعي. «ولايت فقيه»، براي فقهايي است كه علاوه بر «فقه»، شرايط ديگري هم داشته باشند كه بعداً بيان خواهد شد.

با كسب دانشهاي ويژه كه در حوزه هاي علميه متداول است، در عالم مذهبي قدرت و استعدادي پديد مي آيد كه مي تواند به كمك اين مباني و مقدمات به درجه «اجتهاد» برسد و احكام الهي را از روي ادلّه شرعي كشف و استخراج كند. اگر كسي در احكام، مجتهد شد، ديگر نمي تواند تقليد كند، بلكه بايد به تشخيص فقهي و نظر شخصي خود و استنباطهاي خويش از قوانين اسلام عمل كند. كسي كه به حدّ اجتهاد نرسيده باشد، بايد از يك مجتهد تقليد كند يعني به فتوا و شناخت و نظر او در مسائل شرعي عمل كند.

تقليد، در واقع رجوعِ افراد به كارشناس امور مذهب و دين و عمل به نظر متخصّصين در شناخت احكام خداست و رجوع به متخصص در هر فنّ و علم و رشته اي، امري است كاملاً طبيعي و معقول و مقبول. فقيه، از آن جهت ولايت دارد و نظرش براي مسلمين، معتبر و حجّت است كه توانسته با صرف وقت و زحمتهاي زياد، قدرت و توانايي درك احكام الهي را كسب كند.

مرجع، مجتهد و فقيه

ناگفته نماند كه هركس به حدّ اجتهاد و فقاهت رسيد، «مرجع» نمي شود. يعني بسياري از فقها و مجتهدين «مرجعيت» ندارند و مردم در امور مختلف مذهبي و فقهي به حكم و نظر آنان «رجوع» نمي كنند. مرجع شدن، علاوه بر توفيق الهي، نياز به اين دارد كه مردم از يك فقيه، شناخت داشته و در جريان عمل و زندگي با اومأنوس شده و او را به عنوان يك پناهگاه و ملجأ و مرجع و محور قابل اعتماد در دين و دنياي خود دانسته و تقوا و ديانت او را دريافته باشند. گاهي يك فرد، مرجع تقليد اكثريت افراد است. در اين صورت «مرجعيّت عامه» است و اگر عدّه كمي تقليد كنند مرجعيّت، غير تامّه و غير عامّه است.

تقليد، مراجعه افرادي عادي به فقهاي صاحب نظر در مسايل شرعي است. تبعيّت از نظر و فتواي مجتهد و مرجع تقليد را در روزگار پس از ائمّه «تقليد» مي گوييم، يعني گردن نهادن به حكم و فتواي علماي دين. اين تبعيّت و پذيرش ولايت و حكم و نظر امامان معصوم عليهم السلام ، نوعي «تبعيّت» است. بنابراين مي توان گفت: بيعت، تبعيّت از امام معصوم (در زمان حضور)

تقليد: تبعيّت از نايب امام (در زمان غيبت)

شرايط وليّ فقيه

براي زعامتِ امور مسلمين و تصدّي مقام افتاء و مرجعيّت و رهبري و تشكيل حكومت اسلامي در عصر غيبت كبري، فقيهي داراي «ولايت» است و امرش لازم الاجرا و فتوايش نافذ و حكمش واجب الأتّباع، كه شرايط زير را دارا باشد:

1 ـ بلوغ

2 ـ عقل

3 ـ ايمان (به معناي شيعه دوازده امامي)

4 ـ عدالت (ملكه اي كه موجب ترك گناهان كبيره و عدم اصرار بر صغيره باشد.)

5 ـ مرد بودن

6 ـ زنده بودن (تقليد ابتدايي از مرده جايز نيست و بقاي بر تقليد ميّت، مشروط به اجازه مجتهد زنده است.)

7 ـ حلال زاده بودن

8 ـ اجتهاد.

صِرف شناخت اسلام و احكام خدا كافي نيست، بلكه شرايط اخلاقي، تقوايي و دارا بودن ارزشهاي ديگر هم لازم است. بر اساس شرايط و صلاحيتها و ارزشهاي لازم در «وليّ فقيه»، مي توان گفت: «ولايت فقيه» حق كسي است كه:

ـ حدود اسلام را بشناسد و به آنها تعهّد داشته باشد.

ـ شناخت احكام اسلام و تعهّد عملي به آنها.

ـ تجسّم ارزشهاي مكتبي؛ مثل تقوا، عدالت و...

ـ خويشتن داري ودوري از هواها و هوسهاي نفساني، تقوا در حدِّ «ملكه».

ـ حمايت از محرومين و مظلومين و مقابله با مستكبران و ظالمان.

ـ علم و آگاهي به زمان، كفايت و رشد سياسي، دور انديشي و تدبير.

ـ تقواي فردي و تقواي اجتماعي ـ سياسي.

علم، عدالت و كفايت

از مجموع شرايط گذشته، اين مطلب به دست مي آيد: فقيه براي سرپرستي و ولايت، يك سلسله شرايط علمي و فتوايي و آشنايي به احكام اللّه لازم دارد، و يك سري خصايص اخلاقي و تقوايي و عدالت و تعهّد، و يك سلسله هم شرايط و ويژگيهاي مربوط به اداره امور و شناخت زمان و آگاهي بر جريانهاي سياسي و اقتصادي جهان، تا بتواند هدايت كننده امت اسلام، در كشاكش روزگار باشد.

امام امت، در كتاب «حكومت اسلامي»، در مورد بيان شرايط زمامدار، علاوه بر عقل و تدبير، كه از شرايط عامّه است، دو شرط اساسي:

1 ـ علم به قانون، 2 ـ عدالت، را بيان مي كند و در دوره غيبت هم اين شرايط را ضروري به حساب مي آورد. و بعد از بيانِ اينكه «علم به قانون» و «عدالت» در عدّه بيشماري از فقهاي عصر ما موجود است، مي فرمايد:

«اگر فرد لايقي كه داراي اين دو خصلت باشد به پاخاست و تشكيل حكومت داد، همان ولايتي را كه حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله در اداره امر جامعه داشته، دارا مي باشد و بر همه مردم لازم است كه از او اطاعت كنند...»(3)

در جاي ديگر، در مورد ضرورت تشكيل حكومت اسلامي درعصر غيبت به دست فقهاي واجد شرايط و گستردگي اختيارات فقيه، مي فرمايد:

«همانطور كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مأمور اجراي احكام و برقراري نظامات اسلام بود و خداوند، او را رئيس و حاكم مسلمين قرار داده و اطاعتش را واجب شمرده است، فقهاي عادل هم بايستي رئيس و حاكم باشند و اجراي احكام كنند و نظام اجتماعي اسلام را مستقر گردانند...»(4)

تشكيل حكومت، بدون شناخت دقيق زمان و شرايط اجتماعي و مناسبات كشورها و بدون آگاهيهاي سياسي و بدون كفايت و تدبير و كارداني و مديريّت، امكان ندارد. از اين رو، مي توان گفت: شرايط لازم براي تصدّي امر مسلمين به دست فقيه، در سه بخش زير خلاصه مي گردد:

1 ـ علم

2 ـ عدالت

3 ـ كفايت و تدبير.

در «قانون اساسي» جمهوري اسلامي هم، با توجه به ضرورتهاي لازم براي زعامت، شرايط علمي، اخلاقي و سياسي بيان شده است. (اصل 109) نكته جالب دراين اصل، بيان صفتِ «شجاعت» براي رهبر و وليّ امر است. زيرا اگر پيشواي مسلمين و وليّ فقيه، با داشتن تمام شرايط علمي و اخلاقي و تقوايي و آگاهيهاي اجتماعي و سياسي، فاقد روحيّه شجاعت و شهامت ايستادن در برابر باطل و طاغوتها و مبارزه با شياطين و سلاطين باشد، «ولايت» سودي نخواهد داشت و «حكومت اسلامي» مسير درستي نخواهد پيمود و تحت سلطه و نفوذ اجانب خواهد رفت.

ابعاد مبحث «ولايت فقيه»

جنبه ها و ابعاد فقيه، در اين سه بعد خلاصه مي شود:

بُعد اعتقادي = (حكومتِ اللّه و حاكميت خط انبيا.)

بعد فقهي = (حدود اختيارات فقيه در عصر غيبت.)

بعد سياسي = (مسائل مربوط به رابطه دين و سياست و حكومت.)

در يك بعد، بحث از زيربناي اعتقادي ولايت فقيه است، به اين معني كه براي سعادت بشر، دين و مكتب، كه مرامنامه الهي است، توسط انبيا بيان شده و مطرح مي گردد و بايد حكومت و قانون از آنِ خدا باشد و دين او پياده گردد و انبيا، در صورت توانايي، حكومتِ حق تشكيل دهند.

در يك بعد هم، بحث علمي بر سر اين است كه محدوده اختيارات و ولايت فقها درعصر غيبت چيست؟ بحث در وسعت و حدّ و حدود اين زعامت و سرپرستي ديني است.

در بعد سياسي هم، محور بحث، اين است كه آيا دين از سياست جداست يا سياست مسلمين بايد بر اساس مكتب باشد و مسلمين در امور حكومت، دخالت نمايند و نسبت به مقدّرات خود، حسّاس بوده و از علماي دين در امور اجتماعي تبعيّت نمايند؟ «سياست اسلامي» را بر «اسلام سياسي» برتري دهند و با تشكيل حكومتي بر مبناي دين، زمينه را براي اجراي قوانين حق خداوند فراهم نمايند.

در پايان به سخني در مورد جايگاه ولايت فقيه از ديدگاه استاد محمد رضا حكيمي توجه فرماييد:

«ولايت تشريعي، يعني اولويّت و مولويّت ثابته براي پيامبر و امام، به نصّ قرآن مجيد، و اين، همان سرپرستي و راهبري كامل و رياست تامّه و مديريّت عامّ و نظارت همه جانبه است، در همه شئون ديني و دنيايي افراد و جامعه (امت). و اين سرپرستي ومديريت عامّه و نظارت تامّه در جامعه اسلام، مختصّ به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله است و پس از پيامبر، مختص به ائمه عليهم السلام است، و سپس يعني در عصر غيبت، از آنِ كسي است كه بتواند حامل «ولايت فقيه» باشد، يعني عالم ربّاني و فقيه جامعِ شرايط رهبري، نه فقط شرايط اجتهاد و جواز تقليد...»(5)

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

مصرف کردن بدون تولید
آیه شریفه : وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ ... (سوره مبارکه سجده ، آیه 21)ترجمه : و ما به جز عذاب بزرگتر (در قیامت) از عذاب این دنیا نیز به آنان می چشانیم ...روایت : قال أبي جعفر ( ع ): ... و لله عز و جل عباد ملاعين مناكير ، لا يعيشون و لا يعيش الناس في أكنافهم و هم في عباده بمنزله الجراد لا يقعون على شيء إلا أتوا عليه .  (اصول کافی ، ج 8 ، ص 248 )ترجمه : امام باقر(ع) مي‌فرمايد: ... و خداوند بدگانی نفرین شده و ناهنجار دارد که مردم از تلاش آنان بهره مند نمی شوند و ایشان در میان مردم مانند ملخ هستند که به هر جیز برسند آن را می خورند و نابود می کنند.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید