ولایت فقیه و اجرای حدود در عصر غیبت (1)

  • دوشنبه, 07 مرداد 1392 17:44
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 4909 بار

مؤلف: سید حسن عابدیان

مقدمه:

مجازات،کیفر و عقوبت،همیشه مانعی بر سر راه متخلفین از حقوق و حدود اجتماعی،و متجاوزین به حقوق و حدود دیگران بوده است.حفظ مصالح و منافع افراد،همچنین رعایت مصالح و منافع اجتماع در گرو رعایت حدود و چهارچوب هایی است که جامعه برای افراد معین می کند.رعایت نکردن این حدود از ناحیه افراد اجتماع،عاملی است که نه تنها منافع عده ای خاص،بلکه مصالح کل جامعه را تهدید می کند.بهترین و عادلانه ترین شیوه ای که عقلا و بزرگان جوامع برای حل این مشکل اندیشیده و در همه جوامع-با کم و زیادهایی-آن را به کار گرفته اند،عقوبت نمودن شخص متخلف است.

به قول ملای روم:

صد هزاران سر برید آن دلستان باغبان زان می برد شاخ مضر می کند از باغ دانا آن حشیش می کند دندان بد را آن طبیب پس زیادت هتا درون نقص هاست تا امان یابد سر اهل جهان تا بیاید نخل قامتها و بر تا نماید باغ و میوه خرمیش تا رهد از درد و بیماری حبیب مر شهیدان را حیات اندر فناست 1

حد از جمله مجازات هایی است که شرع مقدس در مقابل ارتکاب بخش خاصی از جرم ها،تعیین کرده است.جواز اجرای حدود در عصر غیبت توسط فقیه جامع الشرایط،از جمله مسائل مهم و جنجالی است که در فقه مطرح شده،و اعلام موضع در رابطه با آن،خصوصا با توجه به ویژگی هایی که برای آن شمرده اند،نقش مهمی در تعیین و تقنین قوانین جزایی در عصر غیبت دارد.قبل از پرداختن به اقوال و ادله فقها،در مسأله مورد نظر،لازم است تعریف مجازات،هدف از مجازات و اقسام آن،تعریف حد و ویژگی های آن مورد بررسی قرار بگیرد.

مفهوم مجازات

مجازات مصدر باب مفاعله از ماده جزی است.اقرب الموارد می نویسد:(جازاه) مجازاة و جزاء:کافاه و الغالب ان جازی تستعمل فی الشر و کافا فی الخیر؛2«جازاه، مجازاة و جزاء،به معنی پاداش دادن است و غالبا مجازات در شر و مکافات در خیر استعمال می شود.»

لسان العرب چنین بیان می کند:«جزاء(به فتح جیم)به معنی پاداش دادن بر چیزی است و به همین معنی است جزاه به و علیه،جزاء و جازاه مجازاة و جزاء.»3

در مجمع البحرین،ماده جزی را از باب مفاعله،با باء متعدی نموده و آن را به معنی پاداش دادن ذکر کرده است.4

در معجم مقاییس اللغهء،ثلاثی مجرد و مزید ماده جزی را به معنی پاداش دادن ذکر کرده،می نویسد:«جزی:نشستن چیزی در مقام غیر آن و پاداش دادن شخصی به شخص دیگر است.گفته می شود:جزیت فلانا اجزیه جزاء،و جازیته مجازاة.»5

قاموس قرآن می نویسد:«جزاء به معنی مکافات است و چون بعدش«باء و علی»آید،به معنی مکافات و مجازات است و چون«عن»باشد،به معنی قضا و ادا باشد و بدون آنها به معنی کفایت است.»راغب اصفهانی می گوید:پاداش را جزاء گویند،چون از حیث مقابله و برابری در آن کفایت هست.در مجمع البیان فرموده: «جزاء و مکافات و مقابله نظائر همند.به هر حال پاداش و کیفر را جزاء گوییم؛زیرا مقابل عمل است و آن را کفایت می کند.»6

تحقیق این است که اصل واحد در این ماده،مکافات است که در فارسی از آن به«پاداش»تعبیر می شود و این بهترین ترجمه برای جزاء است و جزاء اعم از ثواب و عقاب است.7اما چنان که از اقرب الموارد ذکر شد،اکثر استعمال آن در شر و عقاب است.

الفاظی چون مجازات،عقوبت،جزاء و عقاب،تعابیر مختلفی هستند برای بیان یک حقیقت،اما اینکه آن حقیقت چیست و این الفاظ از دیدگاه شرع مقدس چه معنایی دارد،بین علمای اسلام اختلاف است.برخی مجازات و عقوبت را این گونه تعریف کرده اند:«عقوبت عبارت است از جزای معین برای مصلحت جماعت، هنگام سرپیچی از امر شارع.»8عده ای در تعریف مجازات این چنین نوشته اند: «مجازات وسیله ای هستند برای منع از انجام محرمات و منع از تعطیل واجبات.»9 جمعی تعریف جازات را چنین بیان کرده اند:«مجازات جزایی است که شارع آن را برای منع از انجام آنچه نهی کرده و ترک آنچه امر کرده،وضع نموده است.»01

دسته ای دیگر مجازات را چنین تعریف کرده اند:«عقوبت عبارت است از جزای معین یا جزایی که ممکن است،معین شود برای [حفظ]مصلحت جماعت هنگام سرپیچی از امر شارع.»11

از آنجایی که فقهای عظام مستقلا از کلمه مجازات نام نبرده و تعریفی برای آن ذکر نکرده اند،شاید بتوان با توجه به اقسام و مصادیق مجازات هایی که شمرده اند،مراد آنها را از مجازات به دست آورده،تعریفی برای مجازات ذکر کرد.

با توجه به اینکه همه مجازات های مقرره در شرع مقدس و در کتاب های فقهی، در مقابل ارتکاب جرم ذکر شده اند،و با عنایت به تعریف جرم 21،مراد از مجازات را روشن نموده،آن را این گونه تعریف کرد:

«مجازات،کیفری است که شرع برای مرتکب جرم در نظر گرفته است.»

جامعیت و شمولی که در تعریف جرم وجود دارد،تعریف مجازات را نیز تعریفی جامع و فراگیر می کند.

هدف از وضع مجازات

خدای سبحان موجودات را آفرید در حالی که از طاعت آنها بی نیاز و از معصیت آنان ایمن بود؛چرا که،نه از طاعت بندگان به او نفعی می رسید و نه از معصیت خطاکاران ضرری حاصل می گردید.بنابراین غرض از آفرینش،به مقتضای لطف و رحمت الهی،سود و ثمری بود که متوجه انسان است.

اسلام دین رحمت،و پیغمبر اسلام پیغمبر رحمت(ص)برای جهانیان است:«و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین».31نه مسیطر یا جبار:«لست علیهم بمسیطر»41،«و ما انت علیهم بجبار.»51

نخستین راهی را که اسلام برای ریشه کن کردن جرائم،و نشر فضائل پیش پای امت اسلامی گذارده است،احکام اخلاقی است که براساس خیر و شر بوده و فضائل و رذائل را به انسان معرفی می کند،بی آنکه هیچ گونه ضامن اجرایی برای آنها باشد.از آن رو که انسان بنابر اصل فطرت،به خوبی ها روی آورد و از بدی ها و جرائم روی برگرداند.

در اسلام به قدری احکام اخلاقی اهمیت دارد که هدف بعثت حضرت خاتم انبیا(ص)قرار گرفته است.پیغمبر اکرم(ص)فرمود:بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛«من برای تکمیل فضائل اخلاقی برانگیخته شده ام.»

دومین راه برای مبارزه با تباهی ها و جرائم،دو اصل بی نظیر امر به معروف و نهی از منکر است که از فروع دین به شمار می روند و از امتیازات بزرگ و سودمند اسلام هستند.در امر به معروف و نهی از منکر،اغلب از اندرز و پند و نصیحت برای جلوگیری از ارتکاب جرائم و معاصی بهره گرفته می شود و از کیفر و عقاب و مسائلی از این قبیل خبری نیست.

سومین راه جلوگیری از مفاسد و جرائم،قوانین فقهی و حقوقی اسلام است.در همه مباحث عبادی و غیر عبادی آن،روابط میان افراد با یکدیگر،و رابطه آنان با خدا،و حقوق افراد و وظایف آنان را به صورتی منظم و گسترده قانونگذاری کرده است تا کسی به حق دیگری تجاوز نکند و از راه صواب و خیر و صلاح منحرف نگردد و به ارتکاب جرم و معصیت نیفتد.

ولی گاهی این تمهیدات،در افراد نگونبخت و بدمنش کارگر نمی افتد.در اینصورت چه باید کرد؟

دو راه دیگر در پیش است:راه اول این است که مجرم را به حال خود واگذارند و این میکروب خطرناک را در میان جامعه رها سازند؛راه دیگر این است که با قوه قهریه جلوی تبهکاری او را بگیرند و عدالت را درباره او اجرا کنند.

اکثر حقوقدانان جهان نیز با ما هم عقیده اند که اگر مجرم را در میان جامعه به حال خود واگذارند،جامعه را در معرض خطر قرار داده اند؛چرا که وی با ارتکاب جرائم روزافزون،جامعه را دستخوش فنا و فساد و از هم گسیختگی خواهد کرد. پس راهی جز اجرای مجازات وجود ندارد.61

توجه به آنچه ذکر شد روشن می سازد که اسلام از مجازات مجرم،یک هدف اساسی و کلی را تعقیب می کند و آن عبارت است از اصلاح حال بشر و حمایت از او در مقابل نادانی،و راهنمایی و هدایت انسان و بازداشتن او از گناه و واداشتن به طاعت.71بنابراین مجازات برای اصلاح افراد و حمایت از جامعه و صیانت از نظام جامعه است.مجازات برای حفظ نفس،دین،مال،عقل و ناموس فرد و جامعه است و هر یک از این پنج مقوله در کمال انسان و جامعه سهم عظیمی را ایفا می کند.از این رو مجازات برای از بین بردن موانع کمال در انسان و جامعه و سوق دادن جامعه به سوی کمالات الهی است.81

برخی هدف از مجازات را دو امر دانسته اند:یکی هدف نزدیک و دیگری هدف دور.هدف نزدیک عبارت است از رنجاندن و کیفر دادن مجرم برای منع او از تکرار جرم و منع دیگران از تعبیت مجرم.هدف دور،حمایت از مصالح اجتماع است.91

اهداف جزئی تر و ملموس تری را به شرح زیر می توان برای مجازات ذکر نمود:

1.اصلاح و تربیت مجرم

یکی از اهداف مجازات در اسلام اصلاح و تربیت مجرم است و به همین دلیل تا جایی که راه برای رسیدن به این هدف بدون اجرای مجازات باز باشد،از اجرای آن خودداری می شود.بنابراین در خیلی از جرائم(به ویژه جرایم جنسی)راه های اثبات دعوا بسیار دشوار است،تا علاوه بر حفظ آبروی افراد،راه برای توبه و اصلاح بیشتر مجرمین باز باشد.

2.تطهیر و آمرزش گناهان

تطهیر و آمرزش گناهان مجرم،یکی دیگر از اهداف اجرای مجازات در اسلام است؛لذا بسیاری از مجرمان به محضر رسول خدا(ص)و امیر المؤمنین(ع) می رسیدند تا با اجرای مجازات،آنان را تطهیر کنند تا در قیامت گرفتار عذاب نگردند.شخصی از امام صادق(ع)پرسید آیا کسی که در دنیا حد بر او جاری شده است،در قیامت هم مجازات می شود؟امام فرمود:«خداوند کریم تر از آن است.»02 یعنی او با تحمل حد در دنیا مورد آمرزش قرار می گیرد.

3.ارعاب عمومی و خصوصی برای بازدارندگی

در روایات زیادی به این هدف اشاره شده است.پیامبر اکرم(ص)در مورد کسی که با حیوان نزدیکی کرده،فرمود:«علاوه بر تعزیر بدنی باید تعزیر مالی هم بشود تا دیگران جرأت نکنند مرتکب چنین جرمی گردند.»12

حضرت علی(ع)به تازه مسلمانی که گوشت خوک دستش بود،فرمود:«چنان کتکت می زنم که دیگر هوس ارتکاب چنین جرمی را نکنی.»22همچنین آن حضرت در مورد قطع دست سارق فرمود:«قطع دست برای رسوایی سارق و عبرت دیگران است.»32

4.عدالت کیفری

یکدیگر از اهداف مجازات در اسلام اجرای عدالت است.42این هدف هم با حقوق جامعه سروکار دارد و هم حقوق زیاندیده از جرم.از یک سو،شخص از ارتکاب جرم سود برده پس باید تاوان آن را پس دهد.حضرت علی(ع)فرمود: «علت این که تازیانه بر تمام بدن زانی تقسیم می شود،این است که تمام بدن او لذت برده است.»52

از سوی دیگر چون به انسان یا انسان های خاصی آسیب روحی یا جسمی یا مالی رسانده،باید قصاص شود یا حد و یا تعزیر بر او جاری شود(مقابله به مثل). وجود جرائم قابل گذشت اعم از موارد قصاص،حدود و تعزیرات و دیات در مجموعه مقررات جزایی اسلام نشان دهنده همین معنا است.علاوه بر این،دفاع از کرامت انسانی نیز یکی از اهداف مجازات ها در اسلام است که اصولا حقوق عرفی به این جنبه ها نمی پردازد و تنها افعال یا ترک افعال را که به نظم جامعه خدشه وارد کند،جرم می شناسد؛در حالی که اجرای مجازات در حقوق عرفی نیز به منظور تأمین همین هدف است.62

5.ضمانت اجرایی سایر قوانین و حفظ حقوق

از آنجایی که بشر طبعا اجتماعی است و نیازمندی های مختلف او سبب شده است که در اجتماع زندگی کند و به اصطلاح«مدنی بالطبع»است،نیازمند قوانین مختلفی است تا آرامش و سلامت و امنیت و حقوق او را در اجتماع حفظ کند و جلو تضادها و خودکامگی ها را بگیرد.ضامن و پشتوانه این حقوق،قوانین جزاء و اجرای آن است و بدون اجرای آن،تمامی حقوق مدنی بی اثر و آسیب پذیر است و هیچ یک از حقوق مدنی باقی نمی ماند.72

6.تشفی خاطر اولیای دم و جبران خسارت وارده بر آنها

عنایت به اولیای دم و توجه به مصیبتی که بر آنها وارد شده،باعث شده است که اسلام مجازات هایی را متناسب با جرم ارتکابی برای مجرم در نظر بگیرد و این امر آنقدر از نظر اسلام مهم است که اراده اولیای دم دخالت تام در تحقق و عدم تحقق مجازات ها را دارد.

7.نزول برکات و عنایات الهی

در احادیث متعددی،اهمیت و ارزش مجازات های شرعی یادآوری شده و اجرای مجازات ها مایه نزول برکات و نعمت های الهی دانسته شده است.در حدیثی از امام باقر(ع)می خوانیم:«اقامه یک حد در روی زمین،پاک کننده تر است از باران چهل شبانه روز.»82همچنین در حدیث دیگری امام صادق(ع)به نقل از پیامبر اکرم(ص)می فرماید:«اجرای یک حد بهتر است از باران چهل صبحگاه.»92

اقسام مجازات

مجازات ها را می توان به اعتبارات مختلف-نظیر ارتباط میان مجازات ها، اختیارات قاضی،محل وقوع مجازات و...-به اقسام مختلفی کرد:

1.اصلی و غیر اصلی بودن

کیفر از لحاظ اصلی و غیر اصلی بودن،چهار قسم است:

الف.کیفر اصلی:کیفری است که برای جرمی معین شده است؛اعم از اینکه جرایم موجب قصاص و دیه باشد یا موجب حد،مانند قصاص برای قتل عمد،و دیه برای قتل شبه عمد و خطا،و قطع برای سرقت،و تازیانه برای شرب.

ب.کیفر بدلی:کیفری است که در شرایط خاصی،جای کیفر اصلی را می گیرد. مثلا در قتل عمد که کیفر اصلی آن قصاص است،در صورتی که ولی دم و قاتل درباره دیه تراضی و مصالحه کنند،به دیه مبدل می شود،و قصاص اعضا در صورت عدم امکان مماثلت و برابری،به دیه تبدیل می شود.

بنابراین دیه در قتل شبه عمد،کیفر اصلی است و در قتل عمد،بدلی.

ج.کیفر تبعی:کیفری است که مجرم قهرا و خودبه خود بدان می رسد و نیازی به حکم حاکم شرع ندارد.مانند محرومیت قاتل از ارث و عدم قبول شهادت قذف کننده و فسخ نکاح مرتد فطری و تقسیم اموال او بین ورثه.

د.کیفر تکمیلی:کیفری است که مجرم در شرایطی ویژه،علاوه بر محکومیت به کیفر اصلی،بدان نیز محکوم می شود؛مانند مجرمی که در زمان،یا مکان شریفی به ارتکاب جرمی چون زنا دست بزند،علاوه بر محکومیت به کیفر حد،به کیفر تکمیلی دیگری از انواع تعزیرها محکوم می شود.یا کسی که در ماه های حرام مرتکب قتلی شود،علاوه بر محکومیت،به پرداخت ثلث دیه نیز محکوم می گردد. محکومیت به ثلث دیه،کیفر تکمیلی است.03

مجازات تکمیلی و مجازات تبعی در اینکه هر دو مترتب بر حکم اصلی هستند،با هم اشتراک دارند؛اما تفاوتشان در این است که مجازات تبعی،بدون نیاز به صدور حکم خاصی تحقیق می یابد،ولی مجازات تکمیلی،موقوف به صدور حکم دارد.13

2.اختیارات قاضی

از این جهت که آیا قاضی می تواند در مجازات تعیین شده دخل و تصرف کرده آن را کم یا زیاد کند،مجازات ها به دو قسم تقسیم می شوند:

الف.مجازات های دارای حد واحد:مجازات هایی است که قاضی قادر به کم یا زیاد کردن آنها نیست؛هر چند طبیعت آنها قابلیت نقصان و زیادی را دارد؛مانند توبیخ،نصیحت و تازیانه ای که به عنوان حد معین شده است.

ب.مجازات های دارای دو حد:مجازات هایی است که دارای حداقل و حداکثری است و قاضی می تواند از بین این دو حد،مقداری را که مناسب می بیند،انتخاب نماید؛مانند حبس و تازیانه در تعزیرها.23

3.نوع وجوب

کیفر از نظر وجوب،بر سه نوع قسم است:

الف.کیفر معین(تعیینی): کیفری است که قانونگذار نوع و میزان آن را معین کرده و بر حاکم واجب است که همان را اجرا کند؛مانند قتل مرتد فطری،قطع دست سارق و قصاص قاتل عمد.این نوع از مجازات ها،«مجازات های لازمه»نیز نامیده می شوند؛زیرا ولی امر حق اسقاط یا عفو آنها را ندارد.

ب.کیفر مخیر(تخییری): کیفری است که در مورد آن یکی از چند کیفر واجب گردیده و به حاکم اختیار داده شده است که از آن میان،یکی را انتخاب کند؛مانند کیفر محاربه که بنا به قول اکثر فقها،حاکم مخیر است از میان چهار کیفر مقرر برای آن(یعنی قتل،صلب،قطع و تبعید)یکی را انتخاب کند.از آنجایی که قاضی در این نوع از مجازات،در انتخاب یکی از مجازات های معین شده مختار است،به آنها «مجازتهای مخیره»نیز گفته می شود.33

ج.کیفر مرتب(ترتیبی): کیفر محاربه به عقیده گروهی از دانشمندان،از جمله شیخ طوسی کیفر ترتیبی است.

در شرح قوانین کیفری مصوب مجلس شورای اسلامی آمده است:«شیخ مفید و گروهی دیگر از فقها،کیفر محارف را تخییری می دانند،ولی شیخ طوسی گوید: کیفر محارب ترتیبی است.بدین معنا که محارب هرگاه کسی را کشته و مالی را برده باشد،مال از وی پس گرفته می شود و دست و پایش قطع می شود و سپس کشته و به دار آویخته می شود.و هرگاه مالی را ربوده و کسی را نکشته باشد،دست و پای او از راست و چپ قطع می شوند.و هرگاه کسی را زخمی کرده،و مالی نربوده باشد،قصاص عضو می شود و سپس تبعید می گردد.و اگر به برهنه کردن سلاح و ترسانیدن مردم اکتفا کرده باشد،فقط تبعید می شود.»43

به نظر می رسد ایجاد قسم سوم برای تقسیم چندان مناسب نباشد؛زیرا کیفر مرتب هم به نوعی برگشت به کیفر معین دارد و در آن نیز کیفر توسط قانونگذار- ولو به صورت ترتیبی-معین شده و قاضی حق اختیار و انتخاب در نوع و میزان کیفر را ندارد و شاید به همین جهت است که عده ای از مؤلفین 53،مجازات را از جهت مذکور به دو قسم معین و مخیر یا مقدر و غیر مقدر تقسیم نموده اند.

4.مبنا

از جهت مبنا،مجازات ها یا به منظور جلوگیری از مخالفت با قوانین شرع اعمال می شوند-مثل حدود و تعزیرات-و یا به هدف قصاص.قسم دوم گاهی همراه با نقض قوانین و مقررات شرعی و دولتی نیز می باشد که در این صورت دو مجازات دارد:هم دیه و هم مجازات نقض قانون و...63

5.محل و ماهیت مجازات

عده ای 73مجازات را از نظر محل و ماهیت آن به سه قسم مجازات بدنی،سلب آزادی و مجازات های روانی تقسیم نموده و مجازات مالی را جزو آن شمرده اند و شاید علت این باشد که به نظر آنها مجازات مالی،محض مجازات نیست.

جمعی از بزرگان 83،مجازات مالی در نزد عرف،از بدیهیات بوده و عقلا آن را جزو مجازات ها به شمار می آورند،به نظر می رسد که مجازات از این جهت چهار قسم باشد؛کما اینکه برخی 93در این مقام،مجازات را چهار قسم(بدنی،روانی سلب آزادی یا محدود کننده آن و مجازات مالی)دانسته اند.

الف.مجازات بدنی:مجازاتی است که بر تن و جسم انسان واقع می شود؛مانند کشتن و تازیانه زدن و...

ب.مجازات روانی یا نفسی:مجازاتی است که تأثیر آن بر روح و روان آدمی است،نه جسم او؛مانند توبیخ و تهدید.

باید توجه داشت که مراد از این قسم،مجازاتی است که تنها اثر روانی دارد، بدون اینکه بر جسم یا مال یا آزادی انسان تأثیری گذارد؛وگرنه ممکن است در هر یکی از سه قسم دیگر،علاوه بر تأثیر مجازات در جسم و مال و آزادی،روح و روان آدمی نیز متألم شود.

ج.مجازات مالی:مجازاتی است که متوجه مال انسان است؛مانند پرداخت دیه و مصادره اموال.

د.مجازات سلب آزادی یا محدود کنندهء آن:در این مجازات،آزادی شخص مجرم از او سلب یا محدود می شود؛مانند حبس و تبعید.

6.براساس جرم های مستوجب مجازات

این تقسیم مهمترین تقسیم برای مجازات هاست 04،و فقها بیش از هر تقسیم دیگری به آن توجه کرده اند.14

فقها و حقوقدان ها مجازات را از حیث جرم های مستوجب مجازات،به صورت های مختلف تقسیم نموده اند.عده ای مجازات ها را بر این اساس به سه قسم تقسیم کرده اند و سپس این تقسیم ثلاثی را به دو صورت انجام داده اند:

دسته ای 24سه قسم را عبارت دانسته اند از:1.حدود،2.قصاص،3.تعزیر.

دستهء دیگر34با همراه کردن دیه و کفاره با قصاص،این گونه تقسیم کرده اند:

1.حدود،2.قصاص و دیه و کفاره،3.تعزیر.

جمعی دیگر مجازات ها را براساس مذکور،چهارگونه دانسته اند.این گروه نیز تقسیم رباعی خود را به دو شکل انجام داده اند:

برخی 44چهار قسم را چنین عنوان کرده اند:

1.مجازات حدی،2.مجازات قصاص،3.دیات،4.تعزیرات.

دسته ای دیگر54با همراه نمودن دیه با قصاص،کفاره را به آن افزوده و چهار قسم را چنین ذکر کرده اند:1.حدود،2.قصاص و دیه،3.کفارات،4.تعازیر.

گروهی دیگر64مجازات ها را از این جهت،به پنج قسم تقسیم نموده و اقسام آن را چنین بیان داشته اند:

1.حدود،2.تعزیرات،3.قصاص،4.دیات،5.کفارات.

آنچه از دقت در این تقسیمات به دست می آید،این است که مجازات از نظر نوع و براساس جرم های مستوجب آن پنج نوع پیدا می کند:حد،قصاص،دیه،تعزیر و کفاره.اختلاف تقسیمات فوق در چگونگی دسته بندی آنهاست.به همین جهت برای پذیرفتن یکی از اقوال فوق،باید دلیل دسته بندی ها را مورد بررسی قرار داد.

از آنجایی که بررسی این امر،خارج از رسالت این مقاله است،صرفا به تعریف هر یک از انواع پنجگانه بسنده می کنیم:

الف.حدود:مجازات هایی را گویند که برای جرائم حدی معین شده است؛مانند زنا،لواط،مساحقه،قیادت.

ب.تعزیرات:مجازات هایی است که برای جرائم تعزیری معین شده اند.

ج.دیات:عبارتند از مجازات های معین شده برای جرائم مستوجب دیه؛مانند جرایم شبه عمد و خطای واقع شده بر انسان.

د.کفارات و تعزیرات:گروهی از مجازات ها که برای بعضی از جرائم قصاص و دیه و بعضی جرائم تعزیری معین شده اند.

از آنجایی که موضوع مقاله اختصاص به مجازات های حدی دارد،بیان تعریف روشنی از حد و همچنین ذکر ویژگی های مجازات حدی ضروری می نماید.

حد در لغت

حد در لغت معانی متعددی دارد که به چند نمونه از آنها اشاره می شود:

1.فاصلهء بین دو شئ است تا اینکه با هم مخلوط نشوند برای جلوگیری از اختلاط.جمع ان حدود است و به همین معنی است.در شعر شاعر:جاعل الشمس حدا لاخفاء به.74

2.منتهای هر چیزی است؛مانند حدود زمین و حدود حرم.84

3.به معنای منع.94حد سارق و غیر سارق،چیزی است که او را از بازگشت و تکرار آن کار،و دیگران را از انجام آن منع می کند.به دربان و زندانبان نیز حداد گفته می شود؛زیرا از خروج زندانیان منع می کند.05

4.به معنای تیزی و تندی است؛مانند تیزی و تندی شمشیر و زبان.15

تحقیق این است که اصل در این ماده،تیزی و تندی است و تندی به حسب موضوعات مختلف،مصادیق متفاوتی پیدا می کند.معانی دیگر از قبیل منع،غضب، انتها،مانع و...معانی مجازی و از لوازم و مصادیق اصل هستند.25به چشم تیزبین و دقیق از آن جهت حدید گویند که مخفی شدن دیدنی ها را منع می کند:فبصرک الیوم حدید.35به زبان گویا و سخنگو از آن جهت حدید گفته اند که از آدمی دفاع می کند و از مغلوب شدن در گفتگو مانع می شود.درباره منافقان آمده:فاذا ذهب الخوف سلقوکم بالسنة حداد اشحة علی الخیر؛45«چون ترس برود با زبان های تیز بر شما تازند به جهت حرص بر مال.»55

حد در متون دینی

واژه حد در قرآن کریم فقط به صیغه جمع استعمال شده است:تلک حدود اللّه فلا تقربوها.65و...الا ان یخافا الا یقیما حدود اللّه فان خفتم الا یقیما حدود اللّه فلا جناح علیهما فیما افتدت به.75

این کلمه در قرآن کریم چهارده بار استعمال شده است؛اما در هیچ یک از این مواضع،به معنی مجازات معین یا غیر معین نیامده است،بلکه به معنی احکام خدا و اوامر و نواهی او استعمال شده است.85

بنابراین حدود،منصرف است به احکامی که در آنها الزام است؛چه واجب باشند چه حرام،و این به مناسبت مفهوم حدت و تندی است.95

در متون دینی دیگر،حد دارای سه اطلاق و استعمال می باشد:

1.تمامی احکام خدای سبحان.به همین معنی است فرمایش الهی در قرآن کریم که می فرماید:

تلک حدود اللّه؛

«اینها حدود الهی است.»این اطلاق بدین جهت است که احکام الهی مردم را از ارتکاب چیزی که به ضرر دین و دنیای آنهاست،منع می کند.2.احکامی که به خاطر ترس از رنج و درد حاصل،به سبب زدن،کشتن،تبعید کردن و نظایر آنها،مردم را از ارتکاب معصیت منع می کنند؛چه معین و مقدر باشند یا اینکه به نظر حاکم شرع موکول شوند.

3.استعمال دوم،منتها مقید به صورتی که شرعا معین و مقدر باشد،در مقابل تعزیر که غیر مقدر است.06

از میان این سه اطلاق،آنچه ما در صدد تبیین آن از دیدگاه فقها هستیم،اطلاق سوم حد،یعنی حد در مقابل تعزیر است.

مرحوم محقق در شرائع،حد را چنین تعریف کرده است:«هر چیزی که دارای مجازات معین باشد،حد نامیده می شود و آنچه این چنین نباشد(مجازات معین نداشته باشد)تعزیر است.»16

به حدود شرعی،حد گفته شده است،به مناسبت معنی منع و دفع؛زیرا حدود، مانع از بازگشت شخص مرتکب معصیت،به معصیت می شود؛چنانکه دیگران را نیز منع می کند.ممکن است این تسمیه به لحاظ معنی لغوی دوم یعنی انتهای شئ باشد؛چرا که برای حدود انتهایی است که تجاوز از آن جائز نیست.26

تعریف بالا که از مرحوم محقق است،خالی از تسامح نیست؛زیرا چیزی که دارای مجازات معین است،خود جرم و معصیت است؛در حالی که حد،عبارت از مجازاتی است که برای آن جرم،در نظر گرفته شده است.به همین جهت جمعی از بزرگان،حد را به گونه ای دیگر تعریف کرده و در تعریف آن فرموده اند:«حد شرعا مجازات مخصوصی است که شارع در تمام افراد آن،مقدار آن را معین کرده است. این مجازات به آزردن بدن مربوط است و به واسطه انجام عصیت خاصی از مکلف به اجرا در می آید.»36بنابراین تعریف،روشن است که حد،خود مجازات است نه جرم و معصیتی که مجازات به خاطر آن به اجرا در می آید.

برخی هر دو اصطلاح را برای حد ذکر کرده و گفته اند:«حد همان گونه که بر خود جرم اطلاق می شود،بر مجازات آن جرم نیز،اطلاق می شود.»46

بنابراین مجازات هایی از قبیل زندان و تبعید که مربوط به مکلف اند،اما آزردن بدن در آنها وجود ندارد،و همچنین مجازاتهایی که در شرع معین نشده اند،حد نامیده نمی شوند.

معین بودن میزان حد

با توجه به تعریفی که ذکر شد،قید«معین بودن مقدار حد»تعزیر را از شمول تعریف حد خارج می کند؛زیرا در تمامی افراد حد میزان مجازات معین است؛اما در تعزیر اصل عدم تعیین مجازات است؛بلکه حاکم شرع،میزان آن را تعیین می کند.

با این همه،پنج مورد وجود دارد که از این قاعده مستثناست و در آنها میزان تعزیر توسط شرع مقدس معین شده است:

1.در صورتی که مرد با همسرش در روز ماه رمضان،مجامعت کرده باشد،با بیست وپنج ضربه تازیانه تعزیر می شود.

2.کسی که بدون اذن همسر آزادش،با کنیزی ازدواج و دخول کرده باشد، دوازده ضربه،یعنی تقریبا یک هشتم حد زانی به او تازیانه زد.

3.دو نفری که برهنه در زیر یک لحاف،جمع بشوند،بنابر یک قول بین سی تا نودونه ضربه تازیانه به آنها زده می شود.

4.شخصی که بکارت دختر باکره ای را با انگشت از بین ببرد،بنابر قول شیخ باید سی تا هفتادوهفت تازیانه به او زد.شیخ مفید گفته است:«از سی تا هشتاد». ابن ادریس:«از سی تا نودونه ضربه تازیانه به او زده می شود.»

5.دربارهء مرد و زنی که برهنه زیر یک لحاف دیده شوند،شیخ مفید فرموده است:«از ده تا نودونه ضربه تعزیر می شوند.»شیخ طوسی تعزیر را مطلق گذاشته و در خلاف فرموده:«اصحاب ما در این مورد حد روایت کرده اند.»56

در دو مورد اول مقدار تعزیر کاملا معین و در سه مورد بعدی،گرچه مقدار آن معین نیست و توسط حاکم تعیین می شود،اما از نظر حداقل و حداکثر،میزان مشخصی دارد.بنابراین یک نحوه تعیین در این سه مورد نیز هست؛برخلاف بقیه تعزیرات که هرگونه تعیین در آنها به دست حاکم شرع می باشد.

هر چند به کار بردن واژه تعزیر توسط نصوص در موارد پنجگانه فوق باعث شده است که آنها از افراد تعزیر به حساب بیایند،اما عده ای آنها را به خاطر معین بودن میزان مجازات،جزء حدود شمرده و گفته اند:«مراد از تعزیر در موارد فوق، تعزیر به معنای عام آن است که شامل حد نیز می شود،نه تعزیر در مقابل حد.»66

ویژگی های حد

خواص و ویژگی های مختلفی برای تمییز دادن حدود از سایر مجازات ها ذکر شده است که به برخی از آنها اشاره می شود:

1.عدم توجه به شخصیت جانی

مجازات های حدی برای تأدیب جانی و منع او و دیگران از ارتکاب جرم وضع شده اند.بنابراین شخصیت جانی هنگام تعیین مجازات،مورد اعتبار و توجه قرار نمی گیرد.76

2.معین بودن میزان مجازات

مجازات های حدی،مجازات های معین و مقدر و لازم اند؛اگرچه در میان آنها مجازات هایی وجود دارد که برحسب طبیعت دارای دو حد هستند.بنابراین قاضی قدرت افزودن بر آنها یا کاستن از آنها را ندارد؛همچنان که اجازه تعویض آنها را نیز ندارد؛زیرا مجازات های حدی به نص قران کریم یا روایت مشخص شده اند.86این نکته در روایات متعددی ذکر شده است و مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب وسائل الشیعه بابی را تحت عوان«باب عدم جواز تجاوز حد»به این امر اختصاص داده است.96از جملهء آن روایات،روایتی است که امام باقر(ع)می فرماید: «امیر المؤمنین(ع)به قنبر امر کرد که مردی را حد بزند.قنبر شدت به خرج داده،سه تازیانه اضافه تر زد.علی(ع)به قصاص ضربات اضافی،سه ضربه به قنبر زدند.»07

3.بازدارندگی روانی حد

تمامی مجازات های حدی براساس مبارزه با انگیزه ها و عوامل ایجاد جرم توسط عواملی که مانع از جرم می شوند،وضع شده است.به این معنی که این مجازات ها براساس پایه های محکمی از علم نفس وضع شده اند و ریشه های جرم را از ذهن شخص می زدایند.17بنابراین حدود قبل از اینکه جسم انسان را به درد آورد و از طریق درد جسم مانع از ارتکاب جرم شوند،در فکر و تصورات ذهنی با او به مبارزه برخواسته و او را از گناه منع می کنند.

4.حدود همگی مربوط به حق اللّه است 27

حدود تنها در جرائمی جاری می شود که در آنها حق اللّه موجود باشد؛چه آن جرایم مربوط به حق اللّه صرف باشند و هیچ جنبه حق الناسی نداشته باشند-مانند زنا-یا اینکه جنبه حق الناسی هم داشته باشند؛مانند قذف.اما جرایمی که تنها جنبه حق الناسی داشته باشند،در آنها حدود جاری نمی شود؛بلکه قصاص جاری می گردد.

فرق اساسی بین حق اللّه و حق الناس در این است که حق قابل اسقاط توسط اشخاص،حق الناس و هر حقی که با اسقاط عبد از بین نرود و قابل اسقاط توسط افراد نباشد،حق اللّه نامیده می شود.37

شهید اول(ره)در ذکر همین فرق بین حد و تعزیر،چنین می گوید:«ممکن نیست که حد گاهی به خاطر حق اللّه باشد و گاهی به خاطر حق آدمی،بلکه کل حدود حق اللّه هستند؛مگر قذف،بنابر اختلافی که در آن است.47

خواص دیگری در کتاب های فقهی از قبیل دفع حد به واسطه شبهه،نبود یمین و کفاله در حدود،حق عفو برای امام در حد ثابت بواسطه اقرار نه حد ثابت بواسطه بینه،عدم شفاعت در حد بعد از ثبوت آن 57و...برای حدود ذکر شده است که ذکر و بررسی آنها مجال دیگری طلب می کند.

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

همکاری با نفوذیان خائن و اختلاس‌گران بی دین
قرآن : لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: تا روز قیامت بار گناهان خود را تمام بردارند ، و [ نیز ] بخشی از بار گناهان کسانی را که ندانسته آنان را گمراه می کنند. آگاه باشید ، چه بد باری را می کشند.حدیث: و ایما داع دعی الی ضلالة فاتبع علیه، فان علیه مثل اوزار من اتبعه، من غیر ان ینقص من اوزارهم شیئا!: (مجمع‌البیان، ج6، ص 365)ترجمه: ... و هر کس دعوت به ضلالت کند و از او پیروی کنند همانند کیفر پیروانش را خواهد داشت، بی آنکه از کیفر آنها کاسته شود.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید