ولايت فقيه از ديدگاه شهيد ثالث

  • دوشنبه, 07 مرداد 1392 17:12
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 3894 بار

مؤلف: عبدالحسين شهيدي صالحي

 

سقوط بغداد در سال 656 هـ . ق و از هم پاشيدگي حكومت عباسيان و ظهور و بروز برخي از حركتها و نهضتهاي تند شيعي عليه دستگاه حاكم مانند: قيام سربداران و... از حوادث مهم و عظيم در تاريخ شيعه اماميه مي باشد.

با وقوع اين سلسله حوادث كه آزادي قلم و انديشه و تشكيل مدارس فلسفي را در پي داشت موضوع شيوه حكومت و رهبري و امامت مسلمانان در عصر غيبت كبرا از مسائل مورد بحث در نزد فقهاي اماميه شد. قطعاً نمي توان گفت: امت اسلامي تا ظهور حضرت مهدي(عج) به حال خود رها و يا سرنوشت آن به دست حكومتهاي طاغوتي سپرده شده باشد.

از اين روي موضوع حكومت و ولايت بر امت مسلمان در سرتاسر تاريخ شيعه از مسائل بحث انگيز و جنجال آفرين در فقه و حقوق اسلامي بوده است.

جمال الدين ابو منصور حسن بن سديد الدين يوسف معروف به علاّمه حلّي (متولد 27 رمضان 648هـ ق. و متوفي سال 726 هـ ق) مؤسس و مجدد مذهب اماميه در قرن هشتم هجري در كتاب خود: (تذكره) 

موجبات و اسباب ولايت را پنج چيز دانسته است.

1 . ولايت پدر بر فرزند.

2 . ولايت جدّ پدري بر نوه خود.

3 . ولايت مالك بر مملوك.

4 . ولايت امام عادل بر مسلمانان.

5 . ولايت وصي بر مورد وصيّت.

علماي سُني نيز دو نوع ديگر ولايت را بر آن افزوده اند: ولايت عُصبه و ولايت عتق كه فقهاي شيعه اين دو نوع ولايت را قبول ندارند.

آنچه در اين مقال بررسي خواهيم كرد مسأله رهبري و ولايت امام عادل بر مسلمانان و حدود و ثغور آن در عصر غيبت مي باشد.

در ميان فقهاي شيعه اماميه درباره ولايت فقهاء بر مسلمانان دوگرايش فكري وجود دارد:

1 . برخي از فقهاء ولايت فقيه را در عصر غيبت كبرا مطلق دانسته اند. اينان بر اين باورند: به همان گونه كه انبياء و ائمه(ع) ولايت مطلق و غير محدود بر امت اسلامي دارند فقها نيز به عنوان جانشينان آنان:

(العلماء ورثة الانبياء) از چنين اختياري بر خود دارند. براي اثبات نظر خود به ادله و احاديثي چند استناد كرده اند.

2 . گروهي ديگر ولايت فقيه را مقيد دانسته اند. بدين معني: چون اصل عدم ولايت ديگران بر افراد است بايد در اين موضوع به قدر متيقن كه همان ولايت در اذن مي باشد بسنده كرد.

در گروه اوّل دو گرايش فكري در اين باره وجود دارد:

1 . فقيه اختيار مطلق دارد در تصرف گر چه هيچ گونه مصلحتي در كار نباشد.

2 . فقيه اختيار مطلق دارد در تصرفد منتهي در محدوده مصلحت و صلاح مولي عليه. امام خميني به همين نظر تمايل دارد.1

از نظر تاريخي بايد اذعان كرد كه اكثريت فقهاء ولايت رامنحصر در اذن دانسته اند.

سيد مهدي بحر العلوم (1212هـ . ق) اين نوع ولايت را براي انبياء و ائمه(ع) مورد اشكال قرار داده است.2

ملا احمد نراقي (1185 ـ 1145هـ . ق) از اعاظم علماي اماميّه مي نويسد:

(.... المقام الثاني في بيان وظيفه العلماء الابرار والفقهاء الاخيار في امور الناس ومالهم فيه الولاية علي سبيل الكليه فنقول 

و بالله التوفيق: ان كلية ماللفقيه العادل توليه وله الولاية فيه امران.

احدهما: كلما كان للنبي والآمام الذين هم سلاطين الانام و حصون الاسلام فيه الولاية وكان لهم فللفقيه ايضا ذلك الاما اخرجه الدليل من اجماع او نص او غيرهما.

و ثانيهما: ان كل فعل متعلق بامور العباد في دينهم او دنياهم ولابد من الأتيان به ولامفر منه اما عقلا او عادة من جهة توقف امور المعاد او المعاش لواحد او جماعة عليه واناطة انتظام امور الدين او الدنيا به او شرعا من جهة ورود امر به او اجماع او نفي ضرر او اضرار او عسرا وحرج او فساد علي مسلم او دليل آخرا ورود الاذن فيه من الشارع ولم يجعل وظيفة لمعين واحد او جماعة ولا لغير معين اي واحد لابعينه بل علم لابدية الاتيان به او الاذن فيه ولم يعلم المامور به ولا الماذون فيه فهو وظيفه الفقيه وله التصرف فيه والايتان به...)3

سپس نظر خويش را به سلسله احاديث و رواياتي مشهور كه در حق قهاء از پيغمبر اكرم(ص) وائمه معصومين(ع) روايت گرديده استناد مي كند مانند: (العلماء ورثة الانبياء) (وخليفة الرسول) (والحجة من قبلهم) (وانه المرجع في جميع الحوادث) (وانه الكافل لايتامهم) (افتخر يوم القيامة بعلماء امّتي فاقول علماء امتي كسائر انبياء قبلي).4

سپس در اثبات گفتار اول خود بر مسله ولايت فقيه مي نويسد:

(.... اما الاول: فالدليل عليه بعد ظاهر الاجماع حيث نص به كثير من الاصحاب بحيث يظهر منهم كونه من المسلمات ماصرح به الاخبار المتقل مه من كونه وارث الانبياء...).

علامه نراقي بحث خويش را در ولايت فقيه بر اساس دو اصل كلي بنا كرده است:

1 . ولايت مطلق فقيه. ايشان بر اين باور است: همان گونه كه انبياء وائمه(ع) ولايت مطلق و غير محدود بر امت اسلامي دارند (به استثناي مواردي كه به دليل اجماع يا نص و... خارج شده باشد) فقهاء نيز ولايت مطلق و غير محدود دارند.

2 . ولايت فقيه بر كليه مسائل و اموري كه از نظر شرع و عقل قطعي و از براي انجام آنها كسي تعيين نگشته باشد. ايشان بر اين عقيده است: در اين موارد بر عهده فقيه است كه قيام به آنها كند.

شهيد ثالث بخشهايي از كتاب بيست و چهار جلدي و دائره المعارف گونه خود در فقه شيعه به نام منهج الاجتهاد كه شرح شرايع علامه حلّي نيز مي باشد در كتاب جهاد قضاء و زكات كه ولايت فقيه را مطرح مي كند به ولايت مطلقه فقيه بر اساس نيابت عامه فقهاء در عصر غيبت كبرا اعتقاد دارد. مانند حضرت ا مام خميني بنيانگذار جمهوري اسلامي.

شهيد ثالث در كتاب جهاد مي نويسد:

(.... او عن فرقه من المسلمين التقت مع فرقه منهم وكانت لهم قوة عليها اوعن فرقه من المسلمين من اهل الحق بغت عليها فرقه من اهل الباطل ولم يمكن دفع ذلك الابتهية الجنود وجمع العساكر ففي هذا القسم ان وجد امام معصوم متمكن من ذلك فهو منصبه ومقدم علي من عداه ولايرتكب احد ذلك من غير اذنه علي الاحوط اقتصارا فيما خالف الاصل علي موضع ثبت فيه الاذن والرخصه ممن له الاذن والملك والسلطنه الحقيقيه واذا لم يحضر الامام بان كان غايبا او كان حاضر او لم يتمكن من استيذانه والرجوع اليه وجب علي المجتهد القيام بهذا الامر حصول الاذن له بحكم النيابة العامة والاحوط ايضا ان لايرتكب احد التعرض لهذا الامر من غير اذنه لما مر من لزوم الاقتصار فيما خالف علي الاصل علي موضع اليقين وان لم يجد او وجد لكن لايمكن الاخذ عنه....)5

در صورتي كه طائفه اي از مسلمانان با فرقه اي از دشمن قوي برخورد كردند و يا اين كه طائفه اي از اهل حق مسلمانان مورد حمله و طغيان گروهي از اهل باطل قرار گرفتند و قادر نبودند كه دشمن را دفع كنند مگر با تهيّه سرباز و سپاه در چنين شرايطي اگر امام معصوم(ع) حاضر باشند تصميم درباره اين امر خاص با اوست وهيچ كس حق اقدام به اين عمل را بدون اذن وي ندارد. بنابر احتياط در آن جايي كه مخالف اصل است فقط در موردي كه امام(ع) به فقيه اجازه داده است كه از طرف وي بر ملك و فرمانروايي ولايت داشته باشد اكتفا مي گردد. اگر امام(ع) حاضر باشد ولي دسترسي به وي براي كسب اجازه مقدور نباشد در اين صورت دستور جهاد واعلان جنگ و تهيه سپاه بر مجتهد واجب مي گردد بر اساس نيابت عامه.

همچنين بنابر احتياط هيچ كس نبايد بدون اجازه مجتهد اقدام به اين امر به همان دليل كه گذشت و آن عبارت است از اكتفا بر موضع يقين در جايي كه خلاف اصل است.

بنابراين در صورت غيبت امام(ع) و يا اين كه امام (ع) حاضر باشد ولي دسترسي به او جهت كسب اجازه مقدور و ميسّر نباشد كليه شؤون و اختياراتي كه حفظ نظم و امنيت و تهيه سرباز و سپاه و اداره كشور و اجراي احكام اسلامي بدان بستگي دارد فقيه دارا مي باشد.

شهيد ثالث در پايان كتاب ارث خود كه سال فراغت از تأليف آن سنه 1253هـ . ق مي باشد صريحاً حكومت عصر خويش را غير شرعي و جزء دولتهاي ظلمه دانسته است كه زمام دوست و حكومت را غاصبانه به خود اختصاص داده است:

(.... واحفظنا عن شرارة ظلمه اللئام ومفاسد اداني رجال الايام سيما رجال السوء للدولة الباطلة الحادثه في عصرنا....)6

اين برهه از زمان كه شهيد ثالث كتاب ارث خود را به پايان رسانده بود مصادف است با روزگار سلطنت محمد شاه فرزند عباس ميرزا فرزند فتحعلي شاه قاجار (جلوس 1250 ـ متوفي 1264هـ . ق).

گذري به زندگي شهيد ثالث

مولي شيخ محمد تقي مشهور به شهيد ثالث فرزند ملا محمد ملائكه فرزند ملامحمد تقي فرشته فرزند ملامحمد جعفر فرزند ملا محمد كاظم برغاني قزويني. وي در قريه برغان از توابع قزوين حدود سال 1172هـ ق. ديده به جهان گشود و در تاريخ 17 ذي القعده بر اثر جراحات وارده به هنگام نماز صبح در محراب مسجد در تاريخ 15 ذي القعده سال 1363هـ .ق. در قزوين به شهادت رسيد.

وي علوم اوليه و فنون ادب و قسمتي از سطوح و علوم عقلي و منطق را در نزد پدر در برغان فرا گرفت. سپس به قزوين مهاجرت و در آن شهر از محضر علماي اعلام كسب فيض كرد و بعد به اصفهان هجرت كرد و در آن حوزه علوم عقلي را در نزد آخوند ملا آقا بيدآيادي (م: 1197هـ . ق) فرا گرفت و آن گاه عازم عتبات مقدسه عراق شد و به حوزه درس آقا باقر بهبهاني حائري (م: 1205هـ .ق) پيوست و از آن بزرگوار بهره ها برد.

در اين هنگام بر اثر شيوع بيماري (وباء) در عراق به موطن خويش باز گشت.

براي تكميل تحصيلات خود به قم رفت و از حوزه درس ميرزا ابوالقاسم قمي صاحب قوانين (م: 1231 هـ ق.) بهره مند گرديد. بعد به اصفهان رفت و در آن شهر مسكن گزيد و علوم عقلي را نزد ملاعلي نوري (1246 هـ .ق) به پايان رسانيد. بر اثر نبوغ و استعداد و هوش فوق العاده در اندك مدت دانش حكمت و فلسفه را به خوبي فرا گرفت و كرسي تدريس فلسفه را در حوزه اصفهان به خويش اختصاص داد. موضوع درس وي الشواهد الربوبيه نوشته صدر المتألهين بود.7 بر اثر احاطه فراوان به آراء سلف و نظريات صدرالمتألهين و حسن تقرير و طلاقت لسان و حجّت بيان جمع كثيري از دوستداران علوم عقلي در حوزه او گرد آمدند و از محضرش بهره مي بردند.

پس از مدتي اصفهان را به سوي كربلاي مقدس ترك كرد و به حوزه درس سيد علي طباطبايي (م: 1221 هـ .ق) صاحب رياض ملحق گرديد و از محضر آن بزرگوار بهره برد. بعد به نجف اشرف رفت و از حوزه شيخ جعفر كبير (م: 1228هـ .ق) صاحب كشف الغطاء سالها بهره برد و از مشايخ خويش اجازاتي دريافت داشت و آن گاه به موطن خويش بازگشت و در تهران ساكن شد. در تهران كرسي تدريس داشت و مقام افتاء از آن او بود.

طلاب علوم ديني از اكناف و اطراف براي استفاده و بهره وري نزد او آمدند و برگردش حلقه زدند.

در روزگار رياست وي در تهران بر اثر بي كفايتي فتحعلي شاه قاجار و شكست ايران در جنگ اول ايران و روس (1228 ـ هـ . ق) ولايات شمال ايران به اشغال روسها درآمده بود و انگلستان و فرانسه در ايران شديداً رقابت داشتند و انگلستان در امور داخلي ايران دخالت مي كرد.

اين حوادث خشم شهيد ثالث را برانگيخت و براي نخستين بار مسأله ولايت فقيه از طرف ايشان مطرح شد. قيام او شاه 

قاجار را با دشواري جديدي مواجه كرد. از اين روي علماي طراز اول تهران را به كاخ گلستان دعوت كرد. در حضور شاه جلسه اي تشكيل شد. شهيد ثالث در اين جلسه مسأله رهبري فقهاء را در عصر غيبت كبرا عنوان كرد. اين مسأله مورد تأييد برخي از فقهاي حاضر در جلسه قرار گرفت. ولي شيخ ملا محمد علي مازندراني معروف به جنگلي كه از مقربان در بارشاه بود به دفاع از مقام سلطنت و نقش رهبري فتحعلي شاه برخاست. شاه شديداً از شهيد ثالث ناراحت شد ودر پي آن دستور تبعيد وي و دو برادرش: شيخ محمد صالح وملاعلي برغاني را به عراق صادر كرد.8

عصر شهيد ثالث و جنبشهاي فكري

در اروپا ماشين بخار اختراع مي گردد. انقلاب صنعتي غرب پديد مي آيد. دولت انگليس براي بازاريابي كالاهاي خويش و تهيه مواد اوليّه كمپاني هند شرقي را تأسيس مي كند.

شعبه هاي كمپاني در دو سوي خليج فارس از بصره تا بوشهر و بحرين و مسقط افتتاح مي گردد. در اين هنگام براي مشغول كردن ذهن و فكر مسلمانان و به دور نگاه داشتن آنان از مسائل كه در اطراف و اكناف مي گذرد مبلغان مسيحي به سوي شرق سرازير مي شوند و نيز در جزيرة العرب دو جريان تند افراط و تفريط براساس يك تفكر غلط كه از طرف مسلمانان مردود شناخته شد پديدار گشت. جريانهايي كه فتنه هاي گوناگون و خون ريزيهاي فراواني را در پي داشت و هنوز هم آثار آن دو جريان منحوس در جهان باقي است.

نخستين حركت در جزيرة العرب وهابيه بود. وهابيّه براساس افكار عالم حنبلي مذهب به نام: محمد بن عبد الوهاب نجدي (1115 ـ 1206 هـ . ق) شكل گرفت.

دومين جنبش جزيرة العرب جريان شيخيه است. اين جريان بر اساس افكار شيخ احمد بن زين الدين احسائي (1166 ـ 1241هـ . ق) كه شيعه بود و افكار غلوآميز داشت پي ريزي شد.

شيخ احمد احسائي مؤسس فرقه شيخيه كه ايران را مكان مناسبي براي نشر افكار خود يافته بود در ابتدا پيشرفت زيادي داشت تا 

آن جا كه به دربار ايران راه يافت و روابط صميمانه اي با فتحعلي شاه برقرار كرد و به تبع شاه ديگر شاهزادگان و امراء و اعيان به او ارادت مي ورزيدند.

شهيد ثالث و مدرسه فكري قزوين

شيخ احمد احسائي پس از مرگ دولتشاه در سال 1337هـ ق. كرمانشاه را به سوي قزوين ترك گفت و به مدرسه فلسفي قزوين كه در آن روزگار از عظيم ترين مدارس فلسفي شيعه بود ملحق گرديد و در مدرسه صالحيه مشغول تدريس آراء و فلسفه خويش گشت.

شيخيه افزون بر اختلاف در اصول دين مانند امامت و معاد9 داراي مشرب تند اخباري هستند. علماي اصولي خطري كه از جانب اين گروه متوجه كيان تعقل بود احساس مي كردند. قزوين مانند دگر مراكز شيعه به دو قسمت تقسيم شده بود: شيخيه و متشرعه. اختلافات شديد بود. صدها نامه از مراكز علمي شيعه به بيت شهيد ثالث و برادرش شيخ محمد صالح برغاني مي رسيد كه حاكي از سئوال و دادخواهي بود. علماي ايران وعراق به خاطر روابط صميمانه فتحعلي شاه و شاهزادگان با احمد احسائي و پشتيباني سلاطين آل عثماني از وي در برخورد با او تقيه مي كردند.10

شهيد ثالث كه خطر را جدي احساس مي كند وارد صحنه پيكار مي شود. با تعيين وقت براي مناظره با احمد احسائي از علماي فريقين براي شركت در جلسه مناظره دعوت مي كند. مناظره ومباحثه آغاز مي شود. پس از مباحثه و مناظره طولاني احمد احسائي رامحكوم كرد. و به ا فهماند كه بر اثر عدم درك و آشنايي با قواعد و اصطلاحات فلسفي وادي گمراهي و ضلالت افتاده و از دين خارج گرديده است. هنگامي كه احسائي بر رأي و نظر خود اصرار مي ورزد شهيد ثالث حكم به تكفير وي دادند. اين فتوا نقطه عطفي در تاريخ شيعه به شمار مي آيد.11

فقهاي اماميّه شهيد ثالث را به عنوان رئيس العلماء شيعه تصديق كردند و شيعه اماميّه در ايران و عراق وساير مراكز شيعه حتي در زادگاه شيخ احمد احسائي تا عصر حاضر از اين فتوا پيروي مي كنند.12

شيخيّه كه منشعب به بابيه گرديد شهيد ثالث دگر بار به ميدان نبرد آمد و فتواي 

تاريخي خود را در تكفير اين گروه گمراه صادر كرد. استاد ما شيخ آقا بزرگ تهراني در طبقات اعلام الشيعه قيام شهيد ثالث را در مبارزه عليه با بيان چنين ياد مي كند:

(در عصر رهبري شهيد ثالث با بيان سر به شورش برداشتند و خون عده اي بي گناه برزمين ريختند. او شجاعانه قيام كرد و به نبرد پرداخت و قهرمانانه با دشمنان دين مبارزه كرد و فتوا بر كفر و نجاست آنان داد. گمراهي آنان را براي مردم روشن كرد و تمام آرزوهاي آنان را نقش بر آب نمود...)13

شهادت شهيد ثالث

قيامها و نهضتهاي شيعي فصل درخشان تاريخ اسلام و شيعه است. قيام ائمه هدي(ع) در برابر ائمه جور الگو و راهگشاي پيشوايان و مصلحان شيعه در قيامهاي آنان عليه طاغوتها بوده هست.

مبارزات علي(ع) عليه انحرافهاي مذهبي كينه خوارج را برانگيخت و امام را در مسجد كوفه به شهادت رساندند. فرزندان آن بزرگوار يكي پس از ديگر به قافله شهدا پيوستند.

فقهاي شيعه كه جانشينان بحق ائمه هدي هستند در قيامهاي خويش عليه حكام جور و طاغوتيان زمان و انحرافات ديني شهداي بسياري در راه حق و عدالت تقديم جامعه بشري كرده اند كه علامه اميني در كتاب شهدا الفضيله 127 نفر از مشهورترين آنان را از مطلع قرن چهارم تا قرن چهارده نام مي برد. ولي ازاين تعداد فقط سه نفر به عنوان شهيد در نزد شيعيان مشهور هستند.

استاد ما مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني در هنگام نگاشتن شرح حال شهيد ثالث مي نويسد:

(شهيد اول يا شهيد مطلق نزد علماي اماميه و كلمات آنان شيخ شمس الدين ابوعبد اللّه محمد ابن جمال الدين مكي عاملي نبطي جزيني شهادت در سال 786هـ . ق. وشهيد ثاني شيخ زين الدين بن علي جبعي عاملي شامي معروف به ابن الحجة. شهادت در سال 966هـ . ق. و شهيد ثالث شيخ مولي محمد تقي بن محمد 

برغاني قزويني. شهادت در سال 1263 هـ . ق هستند).14

از اين روي لقب شهيد كه بر جستگان ائمه(ع) و علماي اماميه بدان شهرت يافته اند يك پديده الهي است كه از جانب غيب به آنان داده شده است و هرگز به شخص يا افراد و يا طائفه اي تعلق ندارد.

1 . در بار ايران.

2 . شيخيگري.

3 . با بيگري.

اين سه گروه از دشمنان سرسخت او بودند و ائتلاف و هم پيماني شوم آنان سبب گرديد جنايت هولناكي به وقوع پيوند دو آن به شهادت رساندن آن بزرگوار در محراب عبادت بود. اكنون قبر آن بزرگوار در مزار شهداي قزوين زيارتگاه مؤمنان و شيعيان قدر شناس است. خبر شهادت شهيد ثالث جهان تشيّع را به لرزه در آورد و بازتاب عظيمي در سراسر بلاد اسلامي داشت. تمام حوزه هاي علمي شيعه: هندوستان خليج فارس عراق لبنان و... به سوگواري پرداختند و شعراي عرب و عجم و هند و ترك قصائدي در رثاي وي سرودند از جمله:

بتاريخ شهید ثالث آمد 

شهيد ثاني محراب اسلام

شاعر عرب درويش علي بغدادي (1220 ـ 1293 هـ .ق) از مشاهير شعراي عراق قصيده اي در وجه تشابه بين شهادت شهيد ثالث و اميرالمؤمنين(ع) سروده و شقاوت قاتلان شهيد ثالث را از ابن ملجم شقي تر مي خواند. مطلع آن چنين است:

فلا غرو في قتل التقي اذا قضي 

قصي وهو محمود النقيبة والاصل

له اسوة بالطهر حيدرة الرضا

وقاتله ضاهي ابن ملجم بالفعل

يكي از شاعران فارسي زبان چنين سروده است:

حيف از شهيد ثالث آن قطب و نجم دين

كوبد به زهد و علم و عمل در جهان وحيد

گشت او قتيل و گفت به تاريخ او خرد

گرديد آه و داد تقي قطب دين شهيد

مطلع قصيده عربي ديگر از اين قرار است:

قفا لنبل الاجر و الثواب 

في مشهد الشهيد في المحراب

وكان ناشرا للفتوي هوي

معالم السند و الكتاب

في الفجر كان ساجدا مناجيا 

صار شهيدا لرضي الوهاب

مؤلفات و مصنّفات شهيد ثالث

شهيد آثار قلمي و مؤلفات ارزنده اي از خود باقي گذاشته كه مشهورترين آنها عبارت است از:

1 . كتاب (منهج الاجتهاد) عربي. دائرة المعارف گونه فقه شيعه در بيت و چهار جلد بزرگ كه تمامي ابواب فقه: از طهارات تا ديات دربر دارد.

تأليف جلد اوّل در ماه ذي الحجة الحرام سال 1226 هـ . ق آغاز شده و در قريه برغان مسقط الرأس وي در جمادي الاول سال 1227 هـ . ق به انجام رسيده است.

تأليف اين دائرة المعارف گونه فقهي سالها به درازا كشيده است.

اين كتاب از منابع شيخ محمد حسن صاحب جواهر الكلام بوده است15

2 . كتاب شرح الشرايع: اين كتاب كه يك جلد بزرگ مي باشد تمامي ابواب فقه را در بردارد. تاليف سال 1226 هـ . ق

3 . يك دوره فقر فارسي از طهارت تاديات.

4 . عيون الاصول. در دو جلد بزرگ. غالب آن اعتراض به ميرزاي قمي صاحب قوانين است.16

5 . شرح الروضه. عربي.

6 . شرح بر معالم. عربي.

7 . ملخص العقايد. عربي.

8 . رسالة في صلاة الجمعه.

9 . رسالة في عدم وجوب هبة الولي مدة منقطعه المولي عليه.

10 كتاب ديات. فارسي.

11 . رسالة في قضاء الصلوات.

12 . رسالة القضاء عن الاموات.

13 . مجالس المتقين. اين كتاب كراراً به چاپ رسيده است17

شهيد ثالث داراي فتاوي غريبه خلاف مألوف بين فقهاست.

1 . حكم به طهارت عصير مغلي قبل از ذهاب ثليثن. مولي احمد نراقي نيز همين نظر را دارد.

2 . حكم به جواز صلح دعوا به يمين و جواز تحليف غير مجتهد.

3 . فتوا به جواز غناء در رثاي حضرت ابي عبد اللّه الحسين(ع) و غيره(19).

از آثار و مآثر ديگر شهيد ثالث:

1.مسجد بزرگ در قزوين واقع در محلّه ديمج.

2 . مدرسه ديني در سه طبقه در شمال مسجد فوق.

3 . مسجد در كربلاي مقدس در محلّه باب السلامه.

تمامي اين آثار تا عصر حاضر به نام آن شهيد معروف مي باشد.

 

 

پاورقيها:

10 . (دائرة المعارف فارسي) مصاحب ج1524/2. ماده شيخيته. 

 

11 . (دائرة المعارف تشيع) ج500/1 ـ 501. 

 

19. (الكرام البررة) شيخ آقا بزرگ تهراني ج228/1. 

 

13 . (الشواهد الربوبيه) مقدمه سيد جلال الدين آشتياني 111/ انتشارات دانشگاه مشهد 1346ش. 

 

17 . (الذريعه الي تصانيف الشيعه) آقا بزرگ تهراني ج377/15. 

 

15 . همان مدرك) ج226/1. 

 

1 . (كتاب البيع) امام خميني 489/2 انتشارات اسماعيليان قم. (فلو قلنا بان المعصوم عليه السلام له الولاية علي طلاق زوجة الرجل او بيع ماله او اخذه منه ولو لم يقتضي المصلحة العامة لم يثبت ذلك للفقيه ولا دلالة للادلة المتقدمه علي ثبوتها...) 

 

12 . (دائرة المعارف الاسلاميه الشيعه) سيد حسن امين) ج271/5 ـ 272 بيروت 1410 هـ . ق. 1990 م. 

 

18 . (مؤلفين كتب چاپي عربي و فارسي) خان بابا مشير ج448/2. 

 

14 . (الكرام البررة) شيخ آقا بزرگ تهراني ج227/1 دار المرتضي 1404هـ . ق چاپ دوّم. 

 

16 . (همان مدرك) ج228/1. 

 

4 . (عوائد الايام) ملا احمد نراقي 187/ ـ 188 انتشارات بصيرتي قم. 

 

5 . (همان مدرك) 186/ 350 377. 

 

6 . (منهج اللاجتهاد) شيخ محمد تقي برغاني فزويني معروف به شهيد ثالث ج3/8 ـ 4 نسخه مورخه 1246 هـ . ق. از مخطوطات كتابخانه نگارنده اين سطور قزوين 

 

7 . (همان مدرك) ج20 صفحه آخر. 

 

8 . (قصص العلماء) ميرزا محمد تنكابني 19/ انتشارات علميه اسلاميه. 

 

9 . (دائره المعارف تشيّع) ج180/ ـ 181. اين برخورد تاريخي را ميرزا محمد تنكابني در (قصص العلماء) 31/ ـ 32 و مهدي با مداد در (شرح حال رجال ايران) ج204/1 انتشارات زوار به گونه ناقص ذكر كرده اند. 

 

 

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

تحمیل نظر خویش بر آگاهان
قرآن : ... ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لي‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ ... (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: هیچ کس (حتی پیامبر) حق ندارد به مردم بگوید به جای خدا مرا عبادت کنید.حدیث: روی الحلبی قلتُ لاَبی عبدالله علیه السلام ما أدنى ما یکون به العبد کافراً ؟ قال: « أن یبتدع به شیئاً فیتولى علیه ویتبرأ ممّن خالفه (معانی الاخبار ، ص 393)ترجمه: ... حلبی روایت می کند که از امام صادق (ع) پرسیدم : کمترین سبب کافر شدن انسان چیست؟ فرمودند : این‌که بدعتی بگذارد و از آن بدعت جانبداری کند و از هر کس با او مخالفت کند روی برگرداند و آنان را متهم و منزوی سازد.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید