نصيحت ائمه مسلمين

  • دوشنبه, 07 مرداد 1392 16:25
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 4047 بار

يكي از عوامل بقاي نظام و جامعه به ويژه پس ازانقلاب اسلامي طرح انتقادها و اشكال ها و فضاي لازم براي بازگو كردن آن مي باشد. فضايي كه اين امكان باري هر يك از آحاد جامعه فراهم آورد و موانع داخلي و خارجي نصيحت وانتقاد نتواند سدي در سر راه نصيحتگران قرار گيرد. دراين راستا اسلام اصل نصحيت را عنوان كرده و سرلوحه آنرا[ نصحيت ائمه مسلمين] دانسته است .

از آنجا كه اين اصل از قداست ويژه اي برخوردار مي باشد واين گمان افزايش مي يابد كه رهبران و مسئولان كشوري خود را مصون از خطا بيابند و نصيحت جامعه را به كوچكي و مسخره بگيرند و در آينده اي نه چندان دور مورد بي مهري يا فراموشي قرار گيرد ازاين رو لازم دانسته شد كه در سرمقاله مجله اين بحث عنوان گردد و دراهميت و چگونگي كار برد و موانعي كه بر سر راه آن است مطالبي نگاشته شود به اين اميد كه طرح اين مباحث سعه صدري در جامعه پس ازانقلاب ايجاد نمايد وافراد را به دوراز خظط گرايي ها آماده شنيدن نصيحت ه نصيحتگران قرار دهد.

بشر به حكم غريزه با ضرورت زندگي از سالهاي بسيار دور به زيست اجتماعي كشانده شده واجتماع واقعيتي اجتناب ناپذير شده است و در نتيجه مردم درارتباط دائم و هميشگي با يكديگر قرار گرفته اند. اين ارتباطها با توجه به فرهنگ واعتقاد حاكم بر جامعه ها مي تواند يه يكي از دو شكل ظهور كند:

الف : جامعه اي كه روحيه خود دوستي و خودخواهي فرهنگ غالب آن باشد. و در نتيجه اصل[ غارت و تجاوز به حق ديگران] رابطه دروني وفرهنگ آن جامعه را مي سازد.

ب : جامعه اي كه روحيه نوع دوستي وانسانيت بر خود پرستي فائق آيد در آنصورت جامعه را به ايثار و گذشت و خيرخواهي ديگران وا مي دارد.

گسترش و توسعه هر يك از دو فرهنگ دو نتيجه متضاد بوجود مي آورد.

در فرهنگ نخست آرامش وامنيت از بين مي رود و همه فعاليتها در جهت تخريب به كار گرفته مي شود و مشكل اساسي و غيرقابل حلي براي حكومتها ايجاد مي كند و دولت مردان را به گرفتن تصميمات زودگذر مسكن و كنترل كننده وامي دارد و وجود يك اهرم فشار دائمي را در جامعه الزامي مي سازد.

در فرهنگ ديگر اعتماد وامنيت جايگزين ترس و وحشت مي شود. وجدان و معنويت عاملي براي نگهداري حقوق ديگران و مصونيت جامعه قرار مي گيرد. در جامعه بي نياز مي سازد و نيروها در جهت واحدي به كار گرفته مي شوند.

فرهنگ اسلام بر روش دوم مبتني است واصل خيرخواهي و نوع دوستي تشكيل دهنده ركن اساسي روابط اجتماعي در بين مسلمانان مي باشد. و همه مسلمانان ملزم به رعايت اصل خيرخواهي در مورد ديگران هستند و حتي رابطه انسان و خدا و نيز رابطه متقابل دولت مردان و مردم هم بايد به اصل[ خيرخواهي] مبتني باشد. وافرادي كه[ اصل خيرخواهي] را در زندگي وارتباط خود با خدا قانون حاكمان و ديگرافراداجتماع مراعات نكنند به عنوان مطرودين جامعه تلقي مي شوند. دراين باره پيامبر گرامي مي فرمايد :

[من لايهتم بامرالمسلمين فليس منهم و من لم يصبح و يمس ناصحا لله ولرسوله ولكتابه و لامامه ولعامه المسلمين فليس منهم] . 1

كسي كه به امر مسلمانان اهتمام نورزداز آنان نيست . و كسي كه در هر صبح و شام باانديشه خيرخواهي براي خدا و رسول و كتاب وامامش و عموم مسلمانان بسر نبرد از آنان نيست .

اين رابطه در مورد حاكم وافراد جامعه به عنوان حقي تلقي مي شود و هر دو در مقابل آن مسئووليت دارند. علي[ ع] در نهج البلاغه مي فرمايد:

[... ياايهاالناس ان لي عليكم حقا ولكم علي حق فاما حقكم علي فالنصيحه لكم ... واما حقي عليكم فلوفاء بالبيعه والنصيحه في المشهد والمغيب] . 2

مردم ! من بر شما حقي دارم و شما بر من حقي حق شما بر من نصحيت خيرخواهانه براي شماست ... و حق من بر شما وفاء به بيعت و نصيحت و خيرخواهي در حضور و غياب من است .

نصيحت حقي از آن رهبر و وظيفه رعيت است و در جامعه اسلامي رابطه متقابل داردازاينرو علي[ ع] آن را در رابطه مردم و به عنوان يكي حقي الهي بر بندگانش قلمداد كرده است :

[... ولكن من واجب حقوق الله عباده النصيحه بمبلغ جهدهم والتعاون علي اقامه الحق بينهم]... . 3

از حقوق واجب خداوند بر بندگانش خيرخواهي با تمام توان و همكاري در بر پاداشتن حق در بين خوداست .

جايگاه واهميت اصل[ خيرخواهي] آن قدر بالا و والاست كه علي[ ع] آن را به

عنوان غريزه مومن مي شمارد:

[ المومن غريزته النصح] . 4

غريزه مومن نصيحت خيرخواهانه است .

برقراري و جايگزيني اين روحيه و تبديل شدن آن به غريزه ثانوي در بين معتقدان به يك نظام موجب مي شود كه تعاون و همكاري دائمي براي اصلاح و بهبود بخشيدن به حركت جامعه در بين افراد آن نظام پيدا بشود و نيروهاي جامعه از حركت عرضي و فرسايشي كه باعث اصطكاك و هدر رفتن توانها مي شود به يك حركت طولي هماهنگ و پيشرو گام بگذارد.

در چنين جامعه اي از خيانت حقه بازي عشق به قدرت نمايي و زورگويي تلاشهاي تخريبي اتهام وانگ زدن خبري نيست . و افراد جامعه براي اشباع صحيح غرائزانساني نيازي به انتخاب راههاي انحرافي و كاذب ندارند.

دراين قبيل جوامع ديگر نوبت به[ انتقاد] (به مفهوم امروزي آن ) نمي رسد زيراانتقاد و نقد بررسي و تبيين و جداسازي بخش هاي خوب و بد يك جريان واقع شده است كه منتقدان پس از پايان يك پديده به بررسي آن مي پردازنداين كاراگر چه مفيد و لازم است لكن بازدهي آن تنها به عنوان يك تجربه در حركتهاي آينده نمود پيدا مي كند ولي نصيحت به سان چراغي است كه در پيشديد هرانساني نهاده مي شود تا حركت خويش را در پرتو آن سلامت بخشد. و به سختي ديگر درنصحيت به انسان ها قبل از حركت راه نيك و بد را نشان مي دهند و گام نهادن در خط صلاح و رستگاري را سفارش مي كنند و درانتقاد پس از پايان راه يا در پايان يك مرحله از راه كارها و حركتهاي وي را موشكافي مي كنند واز كارهاي خيرش تقدير وازاعمال ناشايست وي نكوهش به عمل مي آورند.

ازاينرو اسلام بااين كه به انتقاد و محاسبه در شكل فردي و اجتماعي آن ارزش خاصي قايل است نصيحت و خيرخواهي را مقدم مي شمارد و به آن اهميتي برتر مي دهد. دراين رابطه با توجه به مفهوم نصيحت ما را در به دست آوردن اهميت وارزش نصيحت ياري مي كند و جايگاه آن را مشخص مي سازد.

معناي نصيحت :

اين اثير در معناي كلمه[ نصيحه] مي گويد:[ النصيحه كلمه يعبر بها عن جمله هي اراده الخير للمنصوح له فليس يمكن ان يعبرعن هذه المعني بكلمه واحده تجمع معناها غيرها].

[نصيحت كلمه اي است كه به وسيله آن جمله اراده خير براي نصيحت شونده داشتن را بيان كنيم . بنابراني نمي توانيم اين معني را با كلمه اي جز همين تعبير برسانيم . راغب اصفهاني مي گويد:النصح تحري فعل اوقول فيه صلاح صاحبه] .

نصيحت ابرازعمل يا گفته اي است كه صلاح طرف در آن باشد.

در معناي نصيحت علاوه بر خيرخواهي مفهوم برقراري رابطه بين اشياء هم در نظر گرفته شده است . و بر همين اساس به خياط[ نصاح] گفته مي شود. چون بين قسمتهاي مختلف يك پارچه اتصال برقرار مي كند. همان گونه كه بر سرزمين سرسبزي كه متصل باران بر آن ببارد و هيچ قسمت آن خالي از سبزه نباشد[ ارض منصوحه] مي گويند.

وجود مفهوم خيرخواهي همراه با برقراري ارتباط بين دو بخش جدااز هم در معناي نصحيت باعث شده است كه اسلام اين واژه را براي بيان چگونگي روابط اجتماعي اسلام انتخاب كند. و در روابط بين دولتمردان و مردم كه احتمال جدايي و تضاد بين آنان زياداست اين اصل را بيشتر به كار گرفته است . و عنوان[ النصيحه لائمه المسلمين] را در كنار [لعامتهم] 5 به طور مستقل مطرح كند. و پيامبراسلام در حجه الوداع كه با توجه به موقعيت مكاني و زماني اساسي ترين و ضروري ترين مسائل را مطرح فرمودند و به بيان اموري پرداختند كه ازناديده گرفتن آنها كيان اسلام ضربه مي ديد موضوع نصيحت براي ائمه مسلمين را تذكر دادند واز جمله اموري قلمداد فرمودند كه هيچ مومني نبايد در آن ترديد كند:

[ثلاث ايفعل عليهن قلب امرومسلم اخلاص العمل لله والنصيحه لائمه المسلمين واللزوم لجماعتهم] . 6

قلب هيچ مسلماني در سه مورد نبايد ترديد كنداخلاص عمل براي خدا نصيحت براي رهبران مسلمين و شركت دراجتماعات آنان .

نصيحت براي ائمه مسلمين باتمام اهميتي كه دارد در موردي بخاطر تلقي نادرست از نصيحت ترتيب اثر ندادن به نصايح عدم مراعات شرايط تاثير نصحيت موانع بوجود آمده واستفاده ناصحيح ازابزار نصيحت مورد غفلت واقع مي شود و جامعه اسلامي به اين مهم دست نمي يازد. در حالي كه وجود حكومت اسلامي و لزوم اجراي قوانين اسلام به كارگيري قانون[ نصيحت و خير خواهي] رااجتناب ناپذير كرده است . و بايد به عنوان شعاراجتماعي[ اصل خيرخواهي] را ملاك قرار مي دهد آگاه گردند و همه جهانيان دراين راستااز گردونه اصل[ تجاوز و تعدي به حق ديگران و چاپيدن آنان] كه در جهان امروز فرهنگ غالب شده است خارج گردند.

دراين مختصر برآنيم كه با بررسي محيط مناسب شرائط ناصحان چهارچوب نصيحت واستفاده درست ازامكانات وابزار نصيحت قدمي در معرفي اين قانون اجتماعي اسلام برداريم و بر ضرورت گسترش و همگاني شدن اين فرهنگ پاي فشاريم .

فضاي مناسب نصيحت

نصيحت براي تاير نياز به شرايط و محيط مناسبت دارد و تنها در محيط و جو سالم مي تواند كارآمد باشد و در غير آن به يك موضوع اختلاف انگيز و تفرقه افكن تبديل مي شود.اين شرايط را مي توان به قرار ذيل ياد نمود:

1. محيط صراحت :

صراحت و رك بودن از توجيه گري و گول زدن وجدان انساني جلوگيري مي كند و نمي گذاردافرادي كارهاي ناشايست خود را تزيين كنند و به خود و جامعه بقبولانند و جامعه رااز مسيراصلي خود منحرف كند.از اين روي اگر محيط طوري باشد كه صراحت و گريزاز مجامله روح غالب جامعه باشد علاوه بر آن كه راه توجيه را مي بندد موجب جرات و توان افراد جامعه در بيان انديشه هاي ناصحانه و خيرخواهانه مي شود. بر همين پايه است كه در صدراسلام يك مسلمان به سادگي در مقابل خليفه مي ايستد و در پاسخ خليفه كه پرسيد: آيا من پادشاهم يا خليفه ؟ با شجاعت جواب داد: كه اگر يك در هم يا بيشتر و كمتر را در غير مورد خرج كني پادشاهي و گرنه خليفه رسول خدا! 27

واميرالمومنين مصرانه ازاصحابش مي خواست كه :

[... فاعينوني بمناصحه خليفه من الغش سليمه من الريب]... 8

با نصايح خالي از غش و سالم از ريب مرا ياري كنيد!

تا زماني كه خلافت اسلامي در شكل پادشاهي ظاهر نگشت اين روحيه در مردم بود مي گذاشتند واز وي مي خواستند كه آن راانجام دهد لكن با تبديل شدن خلافت به پادشاهي روحيه صراحت و رك گويي هم از جامعه رخت بر بست و مسامحه و تملق جايگزين آن گرديد و خلفاء و پادشاهان در خط خود كامگي و ديكتاتوري فرار گرفتند.

اصمعي نديم هارون الرشيد از وي كه پادشاهي در لباس خليفه بود نقل مي كند كه روزي به وي گفت :

[با عبدالملك انت اعلم منا و نحن اعقل منك لاتعلمنا في ملا ولاتسرع الي تذكيرنا في خلا واتركنا حتي نبتدوك بالسوال] . 9

عبدالملك ! تواز ما عالم تر هستي و مااز تو عاقل تريم در ملا عام ما را نياموزان و در خلوت به تذكر ما شتاب مكن و كاري با ما نداشته باش تااين كه ما شروع به سئوال كنيم .

و خواجه نظام الملك وزير سلجوقيان در سياست نامه خويش دراوصاف [نديم] پادشاهان مي نويسد:

[بايد كه[ نديم] مواق پادشاه هر چه پادشگاه به زبان راند و گويد زه واحسنت گويد. و معلمي نكند كه اين كن و آن مكن و آن چرا كردي و اين نبايست كرد پادشاه را دشوار آيد و به كراهت نشاند]. 10

نابودي روحيه صراحت و رك گويي در جامعه اسلامي سرآغاز ديكتاتوري و زورگويي حاكمان گرديد واسلام بازيچه اي شد در دست يك مشت جيره خوار و متملق به نام نديم و مصاحب كه اعمال ناشايست حاكمان را توجيه شرعي مي كردند.ازاينرو جامعه اسلامي ايران و مسولان آن بايدازاين تاريخ تلخ عبرت بگيرند و نگذارند روح[ صراحت و رك گويي] از جامعه اسلامي رخت بربندد. زيرااين كار فاجعه اي جبران ناپذيري را در پي دارد و راه را برانديشه غاقل مردان خيرخواه و دلسوز مي بندد و ميدان تركتازي را براي متملقان مفسد و منافق مي گشايد :

قال علي( ع) :[ من اعرض عن نصيحه الناصح احرق بمكيده الكاشح] 11

كسي كه از نصحيت ناصحان روي بگرداند به آتش حقه دشمنان مي سوزد.

2.محيط اعتماد

يكي از عوامل اساسي در تاثير نصحيت اعتماد متقابل است .اعتمادي كه هر يك ديگري را متهم نكند. مخاطب و مسئول انتقادات را زاييده انگيزه هاي شخصي و گروهي و سياسي نداند و آنها را بديده احترام و دقت بنگرد و ناصح نسبت به مخاطب خود چنين وضعي را داشته باشد واين احساس به اون دست ندهد كه ابراز مطالب بي فايده است و ديگر تاثيري ندارد. دراينصورت است كه محيط خصمانه و تقابل فراهم نمي شود و ضعف ها و كاستي ها بخوبي تبين مي شود و ريشه مشكلات و راه حل آن مشخص مي گردد و جامعه از چنين محيطي رنج و زيان نمي برد و مسئولان و رهبران آسيب پذير نمي شوند و قداست و محبوبيت خود رااز دست نمي دهند .

بنابراين محيط اعتماد و حسن ظن نسبت به برادران ديني شرط اساسي براي تاثير نصيحت است . و در صورتي جامعه وافراد نيك انديش بسوي نصحيت روي مي آورند وانگيزه براي ابراز نظرات خود پيدا مي كنند كه اين اعتماداز ناحيه رهبران ابراز و ترويج شود و آنان بااستقبال از انتقادها و نصيحت ها استقرار چنين فضايي را تثبيت كرده باشند.

ازاينرو در فرهنگ اسلامي [ حسن ظن] به عنوان يك اصل تلقي مي شود و هر كي بايد نسبت به برادران ايماني خود حسن ظن داشته باشد.

علي[ ع] مي فرمايد:

[... وضع امراخيك علي احسنه حتي ياتيك من هما يغلبك ولا تظنن يكلمه خرجت من اخيك سوءا وانت تجدلها في الخير حملا]. 12

تا زماني كه چيزي موجب غلبه بر عقيده ات نشوداموري كه از برادر ديني ات صادر مي شود بر خوبي بنابگذار و تا وقتي كه بر سخن برادرت توجيه خير يافتي آن را به بدي حمل نكن .

البته اين منافات با كياست و زيركي كه لازمه يك مومن است ندارد. زيرا حسن ظن داشتن به مفهوم قبول در بست نظريات واعتماد و اطمينان به ديگران نيست بلكه به معناي مورد توجه فرار دادن و انتخاب كردن و پيشنهادات سالم است . واين يك انتخاب آگاهانه از نظرات ارائه شده است نه تسليم بي چون و چرا در مقابل سخن ديگران . بر

همين اساس علي[ ع] در كنار آموزش چگونگي برخورد با ناسح واعتماد داشتن به ناصحان دراين حد مي فرمايد:

مناصحك مشفق عليك محسن اليك ناظر في عواقبك مستدرك فوارطك ففي طاعته رشادك و في مخالفته فسادك . 13

[نصيحت گر دوست تو خوبي كننده به تو ناظر به پايان كار تو جبران كننده از دست رفته هاي تواست . بنابراين در طاعت او رشد و در مخالفت بااو فساد تواست] . به مالك اشتر استاندار مصر چنين مي نويسد:

[ولاتعجلن تصديق ساع فان الساعي غاش وان تشبه بالناصحين] . 14

در پذيرش سخن هر سعايت گري شتاب مكن زيرا سعايت گر گر چه خود را ناصح جلوه دهد اهل غش است .

3. محيط احساس وظيفه :

در محيطي كه افراد جامعه نسبت به حفظ و حراست ه نظام احساس تكليف نكنند و حكومت رااز خويش ندانند تلاشي براي اصلاح نمي كنند واگر در شكل نيروهاي رقيب و معارض ظاهر نشوند به افرادي بي تفاوت و كنار كشيده تبديل مي شوند كه كار قيصر را به قيصر وا مي گذارند و خود را در حاشيه جريان قرار مي دهند. دراين صورت نه تنهااقدام به نصيحت نمي كنند بلكه نصيحت و خيرخواهي ائمه مسلمين به عنوان يك مساله در زندگي آنان مطرح نمي شود.ازاين رو بايدافراداجتماع را به اين موضوع توجه داد كه حكومت مقام نيست بلكه وظيفه اي است همگاني كه گرويه به نيابت از ديگران انجام مي دهند. و مسوولان جامعه هم بايد با عمل و نه حرف اثبات كنند كه به حكومت ازاين ديد نگاه مي كنند. بر اين اساس بايد مسوولان نصايح ديگران را گوش كنند و جامعه را تشويق كنند تا هميشه آنان رااز راهنمائيها و پيشنهاداتشان بهره مند سازند.

4. محيط تواضع و توجه به نصيحت :

در محيطي كه برتري طلبي و خود برتر بيني رواج پيدا بكند هيچ كس حاضر نمي شود نظريات خويش رااز پيشنهادات ديگران پائين تر به بيند. ازاين روي با توجيهات گوناگون تلاش مي كند انديشه خويش را به كار گيرد و آن را نيكو جلوه دهد و نسبت به فكر

و ايده ديگران عيب جويي واشكال تراشي كند در چنين محيطي خردمندان قوم جرات ابراز عقيده پيدا نمي كنند واگر هم دل به دريا بزنند و نظريات خويش را ارائه دهند گوش شنوايي پيدا نمي كنند زيرا تكبر و خود برتر بيني حجابي است كه توان گوش فرادادن به نصايح راازانسان مي گيرد. علي [ ع] مي فرمايد:

[بينكم و بين المعوعظه حجاب من الغره] 15 .

بين شما و موعظه حجاب خودبيني وجود دارد.

ازاين رو اگر مسوولان جامعه مي خواهند از نعمت استفاده از نظريات آگاهان برخوردار گردند بايد تواضع را پيشه كنند و خود را براي شنيدن سخنان ناصحان و عمل كردن به آن آماده سازند. در غيراين صورت ازاين موهبت محروم خواهند شد و در خط تكبر و خودبرتر بيني قرار خواهند گرفت . و بايد منتظر تسلط دشمن بنشينند دراين باره امام صادق مي فرمايد:

[من لم يكن له من قلبه وزاجر من نفسه و لم يكن له قرين مرشد استمكن عدوه من عنقه] . 16

كسي كه از قلبي پندگر و نفس كنترل كننده و همراهي ارشادگر محروم است خود را براي تسلط دشمن آماده سازد.

نصحيت همان گونه كه در تاثيرش نياز به شرائط و محيطي مناسب دارد محتاج به ناصحاني صالح و شايسته نيز دارد تا سخنش از دل برخيزد و بر دلها بنشيند.ازاين رو ناصحان نبايد باانگيزه غيرخدايي اقدام به نصيحت كنند زيرا اين نصيحتهايي كه از قلب پاك و خالص بر نمي خيرد نوعي حقه بازي و نيرنگ است كه در لباس مقدس نصيحت ظاهر مي شود. براين اساس افرادي كه به نام نصحيت هميشه نق مي زنند وايراد مي گيرند و گاهي به اتهام وانگ زدن كشانده مي شوند در واقع دشمناني هستند كه تنها خود را خراب نمي كنند بلكه محيط نصيحت را خراب مي كنند و رهبران مسلمان بايد با هشياري برخورد كنند تا مبادا چنين افرادي فضاي نصيحت براي آنان را خراب كنند.

اين قبيل افراد بيشتر درانديشه شهرت طلبي و مطرح كردن خود انتقاد مي كنند واز همه بيشتر جنجال به راه مي اندازند. ويژگي اصلي اينان ايرادگيري واشكال تراشي است و كمتر راه حل نشان مي دهند. واز ظاهر شدن در صحنه عمل مي هراسند و هميشه در حوزه حرف و سخن فعاليت مي كنند. براي اين قبيل افراد مرز بنديهاي شرعي نظير:

غيبت افشاء سر تشييع فاحشه تهمت و هتك حرمت مسلمان مطرح نيست و هيچ با كي از ساقط كردن شخصيت يك مومن ندارند.

از طرف ديگر ناصحان علاوه بر آن كه بايداز قلب پاكي و سليمي برخوردار باشند بايداز آگاهي واطلاع لازم هم بهره مند باشند تا در ابراز عقيده موجب اضرار نباشند زيرا جهل و ناآگاهي در مواردي شرباتي هولناك تراز فعاليتهاي دشمن را موجب مي شود. بنابراين ناصحان بايد محدوده شرعي زماني سياسي و نيز روشهاي مناسب والقاء نصيحت را بدانند و آنها را بطور كامل به كار گيرند.

مرزهاي نصيحت :

نصيحت كردن به ويژه در رابطه با مسوولان و مديران جامعه مرزبندي خاصي دارد.اين مرزبندي چهارجوبهاي شرعي هستند كه افراد جامعه در هر زماني ملزم به رعايت آن هستند. و بايد ناصحان توجه داشته باشند كه نصيحت ها نبايدازاين چهارچوب ها خارج شوند. مرزبندي هاي مورد نظر عبارتنداز:

1. حرمت غيبت :

حرمت غيبت مسلمان از نظراسلام باعث مي شود كه انسان درابراز نصيحت طوري برخورد كند كه گرفتار غيبت نشود و موجب هتك حرمت مسلمان در غياب وي نگردد بلكه در حضور و غياب خيرخواه و ناصح مسلمان باشد زيرا اگر نصحيت به مرز غيبت رسيد ازاعتبار وارزش مي افتد و تبديل به گناه مي گردد.

از طرف ديگر يادآوريها و تذكرات گاهي بحدي ضروري و مورد نياز جامعه مي باشد واگر در جامعه طرح نشود موجب انحراف و شكافي در جامعه اسلام مي باشد و رهبري اسلامي در پرتاب سقوط قرار مي گيرد يا اگر بطور علني طرح نشوداز تاثر لازم برخوردار نيست دراينصورت لازم است كه آنان انتقادات علني طرح شود واز موارداستثناء شده غيبت است . تعيين اين موارد در جاي خود بحث شده است .

2. حرمت افشاء سر:

افشاء سر بطور كلفي خيرخواهي تلقي نمي شودزيرا درارتباط با افراد موجب هتك

حرمت و بي اعتبار شدن مخاطب نصيحت مي گردد و در ارتباط با جامعه و مسولان حكومتي باعث بي اعتباري و ضعف حكومت در مقابل دشمنان داخلي و خارجي مي گردد.

از نظراسلام[ اسرار] به منزله خوني تلقي مي شود كه فقط بايد در رگهاي خودي جريان پيدا كند و نبايد در رگ اغيار جاي بگيرد.امام صادق[ ع] مي فرمايد:

[سرك من ذمك فلايجرين من اوداجك] 17 .

اسرار تو پاره اي از خون توست و جزاز رگهاي خودت جريان پيدا نكند.

ازاين رو بايد ناصحان امت توجه داشته باشند چه بسيار نصيحتهايي كه اگر بطور آشكار مطرح شود تف سربالايي را مي ماند كه نصيب صورت خودي مي شود. و موجب از بين رفتن شوكت و عظمت دولت اسلامي مي گرد بنابراين مسوولان و نيز ناصحاني كه به اسراري از حكومت اسلامي دست يافته اند نبايد به نام نصيحت و راهنمايي هر آنچه دارند روي دايره بريزند و همه رااز آن آگاه سازند زيرا دشمنان اسلام در پي يافتن نقطه ضعف به ويژه از زبان خوديها هستند تا آن را در بوق و كرنا كنند و در تمام دنيا سر و صدا راه بيندازند و عليه اسلام تبليغ نمايند بلكه بر عكس اين نوع مسائل را در شكل غيرعلني به مسوولان برسانند واز آنان بخواهند تا آنچه كه خير و صلاح هست به كار گيرند. و مسوولان نيز با توجه و با بكارگيري پيشنهادها راه سالم انتقال انديشه هاي خيرخواهانه را به روي ناصحان باز نگه دارند.

3: تشييع فاحشه

اين اصطلاح در مورد گسترش و پخش يك خلاف به كار مي رود واز نظر اسلام فعل حرام بشمار مي آيدزيرا موجب عادي شدن و زوال زشتي فساد مي گردد. و علاوه بر آن عرض و آبروي مسلمان را در معرض خطر قرار مي دهد. بازگويي و طرح مسائل گذشته شخص به نام خيرخواهي انقلاب كه متاسفانه روز بروز هم بيشتر مي شود نه تنها نصيحت تلقي نمي شود بلكه از آن جايي كه موجب زيان ديدن چهره يك مسلمان مي گردد باعث توفيق وازدياد دشمنان داخلي مي گردد. واز نظرامام صادق[ ع] اين نوع برخورد مصادق تشييع فاحشه مي باشد :

من قال في مومن ماراته و سمعته اذناه فهومن الذين قال الله عزوجل :

[ ان الدين يحبون ان تشيع الفاحشه في الذين آمنوا لهم عذاب اليم] .

اگر درباره براد مومن خود آنچه را ديده يا شنيده اي بگويي از كساني هستي كه خداوند متعال در قرآن كريم فرموده است : آنانكه دوست دارند فحشاء در ميان مومنان ترويج شود به غذاب دردناكي خواهد رسيد.

البته اين سخن به مفهوم آن نيست كه كارهاي كليدي را به افرادي بسپاريم كه سابقه ناجور يا مشكوك دارند زيرا بين نسپردن كارهاي كليدي به افراد مشكوك و بين پرونده سازي وافشاگري عليه يك شخص نكردن فرق اساسي وجود دارد. و در آنصورتي كه چنين افرادي انتخاب گردند واز آن ناحيه خطري براي مسلمان متوجه شود لازم است كه براي جامعه توضيح داده شود و چنين افرادي براي مردم معرفي شوند.

4. باند بازي :

ندبازي و خطگرايي مصيبتي است كه معمولاانقلابها بعداز پيروزي گرفتار آن مي شوند و در ممالكي كه انقلاب از يك پشتوانه قوي برخوردار نيست اين خط بازيها به كودتا عليه ياران گذشته منجر مي شود. كودتاي بومدين عليه[ بن بلا] درالجزاير يكي از موارد روشن اين مصيبت و بدبختي است .

در جامعه اي كه خط گرايي و باندبازي مرسوم گردد ناصحان اصول نصيحت را فراموش مي كنند و به عيب جويي و خورد كردن طرف مقابل مي پردازند. دراين جريانها خدا و مسئوليت شرعي به فراموشي سپرده مي شود و خودخواهيها و گروه بازيها جاي اين تعهد را مي گيرد.

ناصحان اممت بايد با خلوص نيت بدون توجه به باندبازي و گروه گرايي حق را براي هر كسي كه مسووليتي در جامعه دارد سفارش كند واو را درانجام دادن وظيفه اش در بهترين شكل ممكن ياري رساند.

بنابراين براي ناصحان ياران خودي و غيرخودي نبايد فرق داته باشد. انتقادات و عيوب ديگران را نبينند و آن را بازگو كنند امااز ياران خودي غفلت كنند و لبه تيغ انتقاد رااز آنها دريغ ورزد.

مساله نصيحت با تمام نقش اساسي كه در حفاظت و حراست جامعه دارد.اگر غير صحيح انجام شود ضررهاي جبران ناپذير به بار مي آورد. ازاين رو ناصحان با توجه به

محيط و موقعيت چگونگي ارائه صحيح نصيحت آگاهي از محدوده شرعي و سياسي آن با صراحت و عدم مجامله راهنمايي هاي خويش را خالصانه دراختيار مسوولان و مديران جامعه قرار دهند. و مديران مسوولان با دراختيار گذاشتن تمام وسائل ابلاغ نصيحت اعم از: روزنامه ها مجلات راديو تلويزيون احزاب و ديگر امكانات دراختيار خردمندان قوم زمينه همكاري عمومي را درامر اداره صحيح جامعه ايجاد نمايند.

پاورقيها:

10. سياست نامه تصحيح قزويني .96.

1. ترغيب ج 2.577 به نقل از ميزان الحكمه ج 10.54.

18. بحارالانوار ج 72.240.

11. غررالحكم ج 5 چاپ دانشگاه .350.

14. نهج البلاغه نامه 53.

13. غررالحكم ج 6 چاپ دانشگاه .139.

12. بحارالانوار ج 71.187 چاپ بيروت .

16. بحارالانوار ج 71.187.

15. نهج البلاغه حكمت 282.

17. بحارالانوار ج 72.71.

2. نهج البلاغه خطبه 24 سبحي الصلح .

3:. نهج البلاغه خطبه 216.

4. مستدرك الوسائل ج 2.412 به نقل از ميزان الحكمه ج 10.56.

5. صحيح مسلم ج 1.74.

6. خصال صدوق .157 ترجمه كوه كمره اي .

7. طبقات ابن سعد. ج 3.306.

8. نهج البلاغه خطبه 117.

9. نورالحقيقه و نورالحديقه حسين بن عبدالصمدالعاملي .105.

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

همکاری با نفوذیان خائن و اختلاس‌گران بی دین
قرآن : لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: تا روز قیامت بار گناهان خود را تمام بردارند ، و [ نیز ] بخشی از بار گناهان کسانی را که ندانسته آنان را گمراه می کنند. آگاه باشید ، چه بد باری را می کشند.حدیث: و ایما داع دعی الی ضلالة فاتبع علیه، فان علیه مثل اوزار من اتبعه، من غیر ان ینقص من اوزارهم شیئا!: (مجمع‌البیان، ج6، ص 365)ترجمه: ... و هر کس دعوت به ضلالت کند و از او پیروی کنند همانند کیفر پیروانش را خواهد داشت، بی آنکه از کیفر آنها کاسته شود.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید