• شاخصههای اخلاق اجتماعی را بفرمایید و علل و عوامل ضعف اخلاق در جامعهی ایرانی را هم مورد توجه قرار دهید.
ریشهی اخلاق اجتماعی بر اساس آیهی 90 سورهی نحل «إِنَّ اللَّهَ يأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ» به دو واژه عدل و احسان بر می گردد. مجموعهای از مصادیق را میتوان، شناسایی کرد ولی این مجموعه قابل بازگشت به این دو ریشه عدالت، احسان و نیکوکاری است و از یکدیگر متمایز میشوند.
مجموعهای از مصادیق را میتوان برای اخلاق اجتماعی در مقابل اخلاق فردی قرار داد. بخشی از اخلاقیات اجتماعی، رعایت حریم و حقوق دیگران، فضل، احسان و نیکی به دیگران است.
باید عامل اصلی ضعف اخلاق را ضعف دین یا دینداری دانست چون اخلاق یکی از مؤلفههای مهم و یا از ابعاد مهم دینداری است. بُعد اصلی دین، اخلاص است، طبعاً با تضعیف دین و دینداری، اخلاق هم افول پیدا میکند، فکر میکنم این، عامل اصلی تضعیف اخلاق در جامعه است البته باید بررسی شود که مبنا و پشتوانهی اخلاق چیست؟ اگر بتوان به این سؤال به درستی پاسخ داد درمرحله بعد میتوان به علت تضعیف آن هم پی برد.
به نظر میرسد که اخلاق دو مبنای اصلی دارد؛ یکی دین یا همان راه دین است که می تواند افراد را به اخلاق برساند. اگر دین در جامعه تثبیت شود، اخلاق نیز تثبیت میشود و برعکس.
مبنای دوم اخلاق، قواعد و قراردادهای اجتماعی است؛ حتی در جوامعی که ممکن است دین جایگاهی نداشته باشد اما یکسری اخلاقیات در آن رعایت می شود. این شبهه همیشه مطرح میشود که چرا کفار و کسانی که دیندار نیستند، در بعضی از مسائل اخلاق دارند و اخلاقشان از ما نیز بهتر است؟ ریشهی این مسئله همان مبنای دوم اخلاق بحث الزام ها ، قراردادها و قواعد اجتماعی است که در جاهایی میتواند باعث تقویت اخلاق شود. اما نمیتوانیم به این نتیجه برسیم که دین پشتیبان اخلاق است و اگر دین نباشد، قراردادها و قواعد اجتماعی هستند که جانشین دین می شوند چراکه برد الزام ها و قواعد اجتماعی محدود است.
قواعد اجتماعی اگر بخواهد پشتیبان اخلاق باشد، مشروط به اوضاع مادی و اقتصادی افراد جامعه است. یعنی انسانها در یک سطح قابل قبولی از رفاه قرار گیرند. وقتی که به آن سطح از رفاه میرسند، بخشی از اخلاقیات میتواند در آن جامعه شکوفا شود. اکنون مشاهده می کنیم که بعضی از جوامعی که در سطح بالایی از رفاه هستند ممکن است یکسری مسائل اخلاقی که برخی از افراد سطح پایین جامعه رعایت نمی کنند را مورد توجه قرار دهند. افراد متمکن ممکن است به فقرا کمک و یا حقوق دیگران را رعایت کنند و اینگونه سطحی از اخلاق در آن جامعه شکوفا شود.برعکس این موضوع نیز صادق است اگر در جامعه ای مردم آن در رفاه نباشند، آن تمکن اقتصادی حداقلی نیز از بین برود. این مسئله زمینهساز افول اخلاق میشود و سطح اخلاقی جامعه تضعیف میشود. مگر اینکه آن عامل اصلی دین و دینداری باشد در غیر این صورت، بدترین حالت است و اخلاق افول می کند.
• علل و عوامل ضعف اخلاق در جامعهی ایرانی چیست؟ موضوع بحث جامعهی ایرانی است مطمئناً تأمین جامعهی ایرانی که تعریف میشود، یکسری الزام هایی نیز دارد، اگر عوامل دیگری را مدنظر دارید بفرمایید.
در شرایطی که دین در جامعه تضعیف شود، جنبههای ایمانی افراد نیز ضعیف و در آنجا هنجارهای اخلاقی رعایت نمی شود. این، یک بُعد قضیه است و بُعد دوم همان وضع اقتصادی نامناسب درجامعه است. زمانی که در جامعه ای، افراد آن احساس محرومیت نداشته باشند هر چند که ممکن است وضع مالی افراد بسیار بالا نباشد؛ ولی فرهنگ قناعت و درست استفاده کردن از منابع وجود داشته باشد. در این جامعه اخلاقیات رشد میکند و مردم به یکدیگر نیکی و حقوق یکدیگر را رعایت خواهند کرد. اما وقتی وضعیت اقتصادی تنزّل پیدا می کند و به اصطلاح سفرههای مردم کوچک شود. این، باعث میشود که دست افراد تنگ و بخل زیاد شود. در اینجا بخشش، انفاق، پرداخت خمس و زکات و دستگیری از ضعفا و محرومان کم خواهد شد. اینها مصادیقی هستند که میتوانیم بگوییم بخشی از آن با عامل دوم ارتباط دارند که تغییرات اقتصادی جامعه کامل بر بحث افول اخلاق تأثیرمی گذارد.
عوامل فرعی و جزئیتری مانند فرهنگپذیری یا جامعهپذیری نیز نقش خیلی مهمی در مباحث اخلاقی دارند. همچنین دین اسلام برای اخلاق مبنای فطری قائل است بر اساس سوره شمس آیه 8 «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» ریشهی اخلاق در درون و فطرت انسان هاست، ولی عوامل بیرونی نیز هستند که این را تقویت می کنند.
یکی ازعوامل مهم بحث تربیت، جامعهپذیری و فرهنگسازی است. در جامعهای اگر الگوهای اخلاقی دچار اختلال اخلاقی شوند و یکسری مسائل را رعایت نکنند سایر افراد جامعه نیز به لحاظ اخلاقی مقداری تنزّل پیدا میکنند.
وقتی دین ضعیف شود، الگوهای اخلاقی نیز به نحوی تنزّل پیدا میکنند. مانند آن عالمان اخلاق، بزرگان و کسانی که مردم از رفتارشان اخلاق زیستن و درست رفتار کردن را یاد میگرفتند. سطح خود آنها نیز ممکن است نسبت به قبل کاهش پیدا کرده باشد و یا اینکه در دسترس مردم نباشند. یکی از شاخصهایی که در بحث دینداری مطرح میشود همین است که مردم کمتر به عالمان دینی رجوع میکنند تا از آنها اخلاق را بیاموزند. این امر، باعث تضعیف الگودهی میشود. چه بسا خود آن عالمانی که در گذشته بیشتر تأثیرگذار بودند، از جهت رفتاری و اخلاقی در مقایسه با قبل ممکن است یک یا دو درجه ضعیف شده و مقداری بیشتر به دنیا تمایل پیدا کرده باشند. یا امکان دارد در واقعیت اینگونه نباشد و در نظر مردم اینطور تصور شود.بالأخره اینها عوامل مختلفی است که بر تضعیف جایگاه دین اثر می گذارد.
• بر اساس مطالعات انجام شده عامل اصلی ضعف اخلاق اجتماعی در جامعهی ایرانی را عدم تطابق عمل کارگزاران نظام یا برخی دینداران با گفتههای خودشان میبینند و مردم هم رغبت کمتری پیدا میکنند، نظر شما در این رابطه چیست؟
علمای دین به عنوان الگوهای جامعه و بعد حاکمان به عنوان کسانی که مدیریت جامعه را بر عهده دارند نقش خیلی مؤثری در رفتارهای اخلاقی مردم دارند. از رسول اکرم(ص) نقل شده است که فرمودهاند: «صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِي إِذَا صَلَحَا صَلَحَتْ أُمَّتِي وَ إِذَا فَسَدَا فَسَدَتْ أُمَّتِي»، دو گروه و دو قشر از امت من هستند که اگر صالح شوند، امت من هم به صلاح میرسند و اگر فاسد شوند، امت من نیز فاسد میشوند و بعد فرمودند: «الْفُقَهَاءُ وَ الْأُمَرَاء»، عالمان و فرمانروایان و حاکمان. در احادیث دیگری از جمله: «الناس على دين ملوكهم»، به نقش مهم فرمانروایان و حاکمان که مردم از آنها تأسی و تبعیت می کنند اشاره شده است.
این نگاه که حکومت نباید در اخلاق و دین دخالت کند، مبانی سکولار دارد و ما طبق آن الگوی مطلوب دین اسلام (در شرایط مطلوب که غیر از شرایط فعلی است) این تفکیک را نداریم. الگوی مطلوب دین اسلام، امیرالمؤمنین(ع) است که هم حاکم، عالم اخلاق و مربی جامعه است. وضعیت مطلوب این است که حاکمان جامعه ما، افراد دیندار و صالح و صاحب نظر در حوزه اخلاق و دین باشند و به ارتقای سطح اخلاقی جامعه کمک کنند.
اخلاق و دین فقط در دست حاکمان نیست، بلکه نباید این وظیفه از حکومت سلب مسئولیت شود. سایر نهادها نیز در حوزه اخلاق وظیفه دارند که باید به آن عمل کنند.
الگوهای جامعه اعم از مسئولان، سیاست مردان و متولیان دین، نقش مهمی در تضعیف اخلاق در لایههای پایینتر جامعه دارند. مردم به عملکرد آنان نگاه میکنند و وقتی مشکلی ببینند به طور قهری و طبیعی در رفتار خود ظاهر خواهد کرد و آن رفتارهای غیراخلاقی و یا خلاف اخلاق به نحوی توجیه و موجهسازی میشود.
2 موضوع، یکی واقعیت عملکرد مسئولان و دیگری بازنمایی عملکرد آنها است که نقش مهمی در جامعه ایفا می کنند. فرض کنید در نهادی مسئولی خطایی را به صورت سهوی و یا عمدی انجام داده باشد در اینجا رسانهها آن عملکرد ضعیف را چند برابر بازنمایی میکنند. خود این، یک عاملی میشود که روی اخلاق جامعه و اعتماد عمومی تأثیر منفی میگذارد. مردم عملکرد این مسئول را به سایر مسئولان تسری می دهند. این نتیجهی منفی که در رفتار مردم میگذرد به واسطهی مداخلهی عامل میانجی به نام رسانه اتفاق میافتد.
• راهکار نخبگانی در زمینه ارتقای وضعیت اخلاق در جامعه را بفرمایید
بحث امربهمعروف و نهی از منکرمهمترین راهبردی است که باید دنبال شود. باید یک نهضتی در جامعه راه بیافتد که مردم مطالبه کنند تا خطایی که توسط مسئولی صورت می گیرد سریع آن مسئول خطا را اصلاح و از مردم عذرخواهی کند. راهکارهای دیگری مانند مداخله قانونی نیز وجود دارد که تاثیر گذار است.
• پیامدها و تبعات منفی ضعف اخلاق در جامعهی ایرانی از نظر شما چه مسائلی است؟ مشخصاً در زمینهی فرهنگ دینی این بُعد تضعیف اخلاق چه تبعاتی به دنبال خواهد داشت؟
دین پایه و پشتوانهی اخلاق است و برعکس. اگر بخواهیم به بعضی از مؤلفههای تأثیر اخلاق در دین اشاره کنم، خود اخلاق یکی از ارکان ایمان است همچنین یکی از ارکان مهم ایمان اخلاق است که به تقویت عقاید و دانش اعتقادی کمک می کند.در سیرهی پیامبر(ص) این نکته معروف است که پیامبر قبایل عقب افتادهی جاهلی را به یک امت مسلمان با ایمان تبدیل کردند. مردم جذب اخلاق پیامبر(ص) میشدند و به دین گرایش پیدا می کردند.
بحث تواضع یا فروتنی نیز یکی دیگر از مولفه های اخلاقی است که نقطهی مقابل آن استکبار و تکبر است. اگر آیات قرآن را بخوانیم متوجه می شویم، افرادی که کفر میورزیدند و به سمت ایمان به خدا و پیامبران نمیآمدند به خاطر استکبارشان بوده است مانند آیه 15 سوره فصلت «فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا»، عاد، استکبار کردند که سخن پیامبر خدا را قبول نکردند. همچنین در آیه 39 سوره قصص «وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ» شیطان «إستکبر» و یا فرعون. چقدر این واژهی استکبار تکرار میشود، استکبار در واقع نقطهی مقابل تواضع است. پیامبر(ص) در تبلیغ بر جوانان تاکید داشتند، مانند نمایندهای که به مکه و مدینه میفرستادند تا با جوانان کار کنند. جوان آمادگی بیشتری دارد چون آن استکبار یا آن تکبر خیلی در وجود او ریشه نکرده است و زمینهی تقویت دینداری در او فراهم است.
یکی از مصادیق دیگر زهد، بیاعتنایی و رغبت نداشتن به امور مادی و دنیوی است که نقطهی مقابل آن حب دنیا است. خود این عامل مهم است که به سمت دین و ایمان برویم یا نرویم، هر قدر ما دنیاطلبتر یا دنیادوستتر باشیم کمتر به سمت پیامهای دین و پیامهای الهی میرویم و آنها را قبول میکنیم. زرق و برق دنیا ما را از دین و معنویت دور میکند. بحث خوف، رجاء و محبت الهی از دیگر مولفه های اخلاقی است که بیشتر در حوزه اخلاق فردی است.
صداقت داشتن نیز یک امر اخلاقی است که بر دینداری تأثیر دارد. صداقت که باشد کمتر اعمال غیراخلاقی انجام می شود. راستگویی مانع میشود که انسان دچار رفتارهای غیر اخلاقی شود. این رفتارهای دینی یا غیردینی هم بُعدی از دینداری هستند.
بحث خیرخواهی یا نوعدوستی نیز از دیگر مولفه های اخلاقی است که وقتی این موارد در افراد جامعه تقویت شود ملزم به پرداخت خمس، زکات و انفاق می شوند. در نتیجه هر گاه اخلاق تضعیف شد، به همان نسبت باورها یا رفتارهای دینی ما تضعیف خواهد شد.
• از نظر شما اخلاق در مقوله امنیت چقدر تاثیر گذار است توضیح در این زمینه بفرمایید.
زمانی که صداقت و امانتداری که از مولفه های اخلاق است در رابطهی بین مردم و مسئولان ضعیف شود، مردم بدبین و بیاعتماد می شوند. بی اعتمادی زیاد در جامعه به شکل گیری اغتشاش می انجامد. اغتشاش نوعی بی اخلاقی است که افرادی در جامعه دست به خراب کردن و آتش زدن اموال عمومی و بانک ها می زنند. ممکن است که عواقب این کار فقط به مسئولان هم نرسد بلکه حوزه های علمیه و مساجد نیز مورد حمله قرار گیرند. نتیجه این کارها از ضعف اخلاق سرچشمه می گیرد که امنیت و اموال مردم را مورد تهاجم قرار می دهد و منافع عمومی را دچار آسیب و خطر کند.
البته بخشی از اغتشاش ها هدایت شده و کار دشمنان است ولی هستند افرادی که از روی جهل، بیاطلاعی و بدبینیها دست به این کارهای تخریبی می زنند.
• راهکارهای ارتقاء اخلاق اجتماعی در کشور چیست؟ اگر به صورت مستقل راهکارهایی را در همین عرصه بفرمایید.
عامل اصلی اخلاق در جامعه، مباحث و مولفه های دین و جنبههای اقتصادی زندگی معیشتی مردم است. بر اساس این تبیین راهکار اساسی و عمدهی ما باید فرهنگسازی باشد. هدف نهایی این فرهنگسازی باید بحث تقویت دین و ایمان باشد. در راستای رسیدن به این هدف ما باید راهکارها و مکانیزمها را بیان کنیم از جمله استفاده از ظرفیت رسانهها در تبلیغ دین و معرفی الگوهای اخلاقی است. اگر این اتفاق بیافتد و این فرهنگسازی به صورت رسانهای و غیررسانهای، مستقیم و غیرمستقیم صورت گیرد و مستقیم بر روی عناصر اخلاقی تأکید کنیم شاهد تقویت اخلاق خواهیم بود.
راهبرد دوم از قواعد و الزام های اجتماعی در اصلاح اقتصادی و معیشتی مردم، نشأت می گیرد که آن نیز در وضعیت مناسب مادی و رفاهی جامعه است. اگر بتوان مسائل معیشتی مردم را تا حد معقولی حمایت کرد و قدرت خرید مردم تقویت شود. نتیجهی قهری چنین وضعیتی رشد اخلاق در جامعه است.
• بر اساس روند فعلی آیندهی اخلاقی جامعهی ایرانی را چطور ارزیابی میکنید؟ یعنی ما اگر با همین ریل حرکت کنیم، به چه سمتی پیش خواهیم رفت و اگر آن راهکارهای نخبگانی مورد توجه قرار بگیرد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
پیشبینی دقیق در مباحث اجتماعی خیلی سخت است ولی پیشبینی کلی تابع تبیین ما از وضعیت جامعه است. در تبیین مسئلهی ضعف اخلاق اجتماعی را تابعی از مسئلهی عرفی شدن دانستیم. در بحث عرفی شدن پیشبینی ما این است که جامعهی ما یک وضعیت دوقطبی پیدا کرده است، ما نه موافق این هستیم که جامعهی ایران صددرصد عرفی شده یا صد درصد در حال عرفی شدن است و نه ادعا میکنیم که هیچ عرفی شدنی اتفاق نیافتاده است.
در واقع به نحوی دو قطبی شدن در جامعهی ما وجود دارد و بخشی از جامعهی ما به سمت عرفی شدن در حال پیشروی و بخشی هم به سمت دینداری و تقویت مظاهر دین در حال حرکت است. اینها در تقابل، تعارض و در جدال با هم هستند.
ما در آینده هم این دو قطبی شدن را خواهیم داشت، یعنی نه به آن نقطهای میرسیم که به کل اخلاق از بین برود، چون از توجه مردم به اخلاقیات هم نشانههای زیادی در جامعه وجود دارد. حتی کسانی که ممکن است خود نیز مشکل رفتاری داشته باشند ولی قضاوت اخلاقی آنها خوب است و این، نشان میدهد که اخلاق در جامعهی ما قوی است. اما از آن طرف هم نشانههای ضعف اخلاق را داریم که خیلی واضح است و به لحاظ آماری و میدانی نیز قابل مشاهده است.
بنابراین در آیندهی نزدیک اتفاق دیگری نخواهد افتاد که این دو قطبی شدنی که جامعهی ما درگیر آن شده است را از بین ببرد و فکر میکنم حداقل تا سالیانی با شدت و ضعف این وضعیت تداوم خواهد داشت.
خلاصه راهکارها:
1. بحث تربیت، جامعهپذیری و فرهنگسازی اخلاقی باید در جامعه مورد توجه مسئولان قرار گیرد.
2. باید حاکمان جامعه، افراد دیندار و صالح و صاحب نظر در حوزه اخلاق باشند تا به عنوان الگوهای عینی در ارتقای سطح اخلاقی جامعه تاثیرگذار باشند.
4. بحث امربهمعروف و نهی از منکرمهمترین راهبردی است که باید دنبال شود. باید یک نهضتی در جامعه راه بیافتد که مردم مطالبه کنند تا خطایی که توسط مسئولی صورت می گیرد سریع آن مسئول خطا را اصلاح و از مردم عذرخواهی کند.
5. متولیان اجرای قانون باید با بی اخلاقی در جامعه برخورد کنند.
6. زهد، بیاعتنایی، رغبت نداشتن به امور مادی و دنیوی، خوف، رجاء، نوع دوستی، صداقت و محبت الهی از دیگر مصادیق اخلاق مداری و دین داری است که باید متولیان در جامعه به آن بپردازند.
7. زمانی که صداقت و امانتداری بین مردم و مسئولان ضعیف شود، مردم بدبین و بیاعتماد می شوند. و این امر به شکل گیری اغتشاش می انجامد در این زمینه باید مسئولان تدابیری را بیاندیشند و با مردم به صداقت برخورد کنند.
8. عامل اصلی اخلاق در جامعه، مولفه های دین و جنبههای اقتصادی زندگی معیشتی مردم است. بر اساس این تبیین راهکار اساسی و عمدهی باید فرهنگسازی مباحث دینی و ایمانی و کمک به معیشت مردم در جامعه باشد.
9. استفاده از ظرفیت رسانهها در تبلیغ دین و معرفی الگوهای اخلاقی نیز موثر است. اگر این فرهنگسازی به صورت رسانهای و غیررسانهای، مستقیم و غیرمستقیم صورت گیرد و مستقیم بر روی عناصر اخلاقی تأکید شود، شاهد تقویت اخلاق خواهیم بود.
10. اصلاح اقتصادی و معیشتی مردم به تقویت اخلاق در جامعه کمک می کند. اگر بتوان با راهکارهای مدیریتی و کلان، مسائل معیشتی مردم را تا حد معقولی حمایت کرد و قدرت خرید مردم تقویت شود. نتیجهی قهری چنین وضعیتی رشد اخلاق خواهد بود.
11. عملکرد مسئولان به صورت واقعی و شفاف باید از طریق رسانه ها در اختیار مردم قرار گیرد و در این زمینه افراط و تفریط صورت نگیرد.
12. سیره اخلاق مداری امام علی(ع) در حکومت داری باید تبیین و به عنوان الگویی عملیاتی در اختیار مسئولان و متولیان امر قرار گیرد.
لزوم برنامه ریزی و اجرای آن در خصوص جامعه پذیری اخلاق و تربیت اسلامی
مصاحبه تخصصی مرکز پژوهشی مبنا با حجت الاسلام دکتر حسین بستان، جامعهشناس دین و عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با موضوع آسیبشناسی ضعف اخلاق اجتماعی و امنیت در ایران