ضرورت هم‌نوایی نسل گذشته با نسل آینده و درک متقابل از یکدیگر

  • یکشنبه, 23 شهریور 1399 00:57
  • بازدید 2003 بار

مصاحبه تخصصی مرکز پژوهشی مبنا با حجت الاسلام دکتر کریم خانمحمدی مدیر گروه مطالعات اجتماعی و رصد دانشگاه باقرالعلوم با موضوع آسیب‌شناسی گسست نسلی در ایران

    تعریف شما از پدیده گسست نسلی چیست و اینکه این پدیده چه مشخصه‌هایی دارد؟
به نظرم اگر پدیده گسست نسلی به‌خوبی تعریف شود مطمئناً بقیه سؤالات هم تا حدودی پاسخ داده می‌شوند. بنده تعریفی از مفهوم گسست نسلی با عنوان «generation Gap» ارائه می‌دهم. گپ به معنی شکاف است و لذا این عبارت به معنی شکاف نسلی است که در اصطلاح «میزانی از فاصله اجتماعی بین دو نسل که به مسئله اجتماعی تبدیل شود، به این وضعیت گسست نسلی گفته می‌شود»؛ به عبارت دیگر، منظور از گسست نسلی، وضعیتی که در آن وضعیت مابین دو نسل فاصله اجتماعی بیافتد، یعنی مابین فرزندان که نسل اول هستند و پدران که نسل دوم هستند و پدران آنها، فاصله اجتماعی ایجاد شود.
    یعنی منظور شما این است که فاصله‌ای ایجاد شود که به یک مسئله اجتماعی تبدیل شود؟
بله؛ همین‌طور است. با یک مثال آن را توضیح می‌دهم. فرض کنید اگر ما سه نسل را در نظر بگیریم، یک نسل پدران هستند، یک نسل هم فرزندان و نسل سوم نوه‌ها هستند. اگر از آن طرف نگاه کنیم؛ یک نسل جوانان هستند، نسل بعدی پدران آنها و نسل بعدی هم پدربزرگان آنها که مجموعاً سه نسل را تشکیل می‌دهند.
ولی ما در اینجا مثالمان را روی دو نسل پدران و فرزندان بار می‌کنیم. پس تعریف دقیق من چنین است: «اگر وضعیتی باعث ایجاد فاصله اجتماعی میان دو نسل شود اما این فاصله اجتماعی به مرحله‌ای برسد که تبدیل به مسئله اجتماعی گردد، ما به چنین وضعیتی، شکاف نسلی می‌گوییم». در اینجا ما دو مفهوم به کار می‌بریم که هر کدام از آنها نیازمند توضیح است:
الف) یکی از آن مفاهیم، فاصله اجتماعی است؛ البته قبل از هر بررسی، باید دانسته شود که منظور از فاصله اجتماعی بین دو نسل چیست؟ فاصله اجتماعی بین دو نسل به این معنا است که دو نسل نگرش منفی نسبت به یکدیگر داشته باشند، یعنی مابین دو نسل فاصله‌ای رخ دهد که نتوانند با هم همزیستی مسالمت‌آمیز داشته باشند یا مابین آنها مفاهمه و هم‌نشینی رخ ندهد؛ به‌عنوان مثال فرض کنید که اگر فرزندان خیلی راضی نباشند که با پدران زندگی کنند، این، نشان‌دهنده فاصله اجتماعی است که فرزندان دوست ندارند با والدین در یک خانه زندگی کنند یا این که دوستان خود را به والدینشان برای وقت‌گذرانی یا مهمانی ترجیح می‌دهند؛ چنین مواردی نشانه فاصله اجتماعی دانسته می‌شود و منظور از آن این است که فرزندان از همراه بودن با پدر و مادر لذت نمی‌برند.
البته شکاف اجتماعی هم درجاتی دارد. این را عرض کنم که این فاصله اجتماعی مابین فرزندان و والدین و یا میان دو نسل تا حدودی پذیرفته شده است و در طول تاریخ هم بوده و امری طبیعی است. اصولاً هیچ‌گاه امکان ندارد که مابین آنها فاصله‌ای نباشد زیرا نبود فاصله میان نسل قبل و جدید به معنی رکود و عدم تحرک و پیشرفت جامعه است؛ هرچند باید دانست هر چقدر فاصله کمتر باشد ثبات بیشتر و هر چه فاصله بیشتر باشد، تحرک بیشتر و ثبات کمتر است.
ب) آنچه از فاصله در بحث ما مطرح است آن‌که این فاصله به‌قدری زیاد باشد که تبدیل به مسئله اجتماعی شود. حالا فاصله را چطور می‌سنجند؟ من در اینجا در پرانتز عرض کنم که اتفاقاً جامعه‌شناسان تکنیک‌هایی را برای پیدایش فاصله اجتماعی ابداع کرده‌اند. همواره مابین اقوام فاصله اجتماعی وجود دارد، مثلاً میان ترک‌ها و فارس‌ها یا بین ترک‌ها و لرها همیشه فاصله اجتماعی وجود دارد، اما اگر کم باشد عیبی ندارد. بین ملت‌ها هم فاصله اجتماعی وجود دارد، مثلاً ما با پاکستانی‌ها، هندی‌ها و افغانستانی‌ها فاصله اجتماعی داریم.
شما می‌خواهید فاصله اجتماعی مابین ایرانی‌ها و هندی‌ها را بسنجید. ما طیفی داریم که نام آن طیف بوگاردوس است که اصطلاحاً معروف به قیف وارونه است. با این ابزار می‌توان فاصله میان ایرانی‌ها و هندی‌ها را سنجید. منظور از قیف وارونه، آن است که ابتدا یک سؤال می‌پرسند که این سؤال، نشان‌دهنده فاصله شدید است. اجازه دهید با مثال این ابزار را توضیح دهم. مثلاً از یک ایرانی می‌پرسند آیا حاضر هستی با یک هندی ازدواج کنی؟ اگر در پاسخ بله بگوید، یعنی اصلاً شکافی وجود ندارد زیرا این‌قدر راغب است که با او ازدواج می‌کند. سؤال بعدی این است که آیا حاضر هستی با یک هندی هم‌کلاس شوی؟ ممکن است برای ازدواج راضی نباشد ولی می‌تواند هم‌کلاس باشد. بعد می‌پرسیم که آیا حاضر هستی که با یک هندی هم‌خوابگاه شوی؟ هم‌خوابگاه شاید قبل از هم‌کلاسی باشد. ممکن است به هم خوابگاهی بگوید خیر ولی به هم‌کلاسی یا همسایگی بگوید بله. بعد سؤال را تقلیل می‌دهیم و می‌گوییم آیا حاضر هستی با یک هندی همسایه شوی؟ اگر گفت بله، معلوم است که شکاف کم است، ولی یک زمانی به همسایگی هم بله نمی‌گوید. در نهایت می‌پرسیم که آیا حاضر هستی که با یک هندی همشهری شوی؟ می‌گوید نه. یا می‌پرسیم آیا حاضر هستی با یک هندی در یک وطن زندگی کنی؟ مثلاً در ایران باشید. می‌گوید نه. اگر به آخرین سؤال هم گفت نه، معلوم است که شکاف بسیار شدید است، ولی اگر چنانچه به آن سؤال اول بله گفت، دیگر شکافی وجود ندارد؛ بنابراین ما تکنیک‌هایی داریم که می‌توانیم شکاف را بسنجیم. البته اماره‌هایش زیاد است. شما می‌توانید شکاف نسلی را در یک جامعه به لحاظ علمی بررسی کنید که البته در ایران این اقدام صورت نگرفته است ولی با این وجود شما می‌دانید که شکاف نسلی این است که میان ارزش‌های دو نسل آن‌قدر فاصله وجود داشته باشد که این‌ها یکدیگر را درک نکنند که الآن نشانه‌های آن در جامعه به‌وفور دیده می‌شود. شما بارها دیده‌اید که یک مادر با دخترش راه می‌رود و دختر مانتویی است و مادر چادری است. این امر نشانه شکاف نسلی است. من حتی دیده‌ام که یک پیرزن با چادر خیلی محجبه هست، یک میان‌سال که دختر اوست با مانتو است ولی محجبه است و در کنار آنها یک دختر جوان 14 ساله است و کاملاً بدحجاب است. این مسئله نشان می‌دهد که مابین این سه نسل، شکاف وجود دارد. پس اگر بخواهیم فاصله اجتماعی را تعریف کنیم باید گفت، مابین ارزش‌های دو نسل آن‌قدر فاصله وجود داشته باشد که این‌ها نتوانند همزیستی مسالمت‌آمیز داشته باشند.
از مشخصه‌های فاصله اجتماعی، لذت نبردن از با هم بودن یا در کنار هم بودن است و بیشتر سعی می‌کنند که جدا از والدین زندگی کنند. در زمان وجود فاصله اجتماعی، مرجع و مأخذ ارزش‌ها میان نسل‌ها متفاوت می‌شود. فرض کنید پدر و مادر مقلد یک مجتهد هستند و همیشه گوش به زنگ هستند که از مرجع تقلید شرعی حرف‌شنوی داشته باشند ولی مرجع فرزندان آنها یعنی نسل بعدی، رسانه‌ها و هنرپیشه‌ها هستند و آنها از یک فرد دیگری الگو می‌گیرند. از جمله شاخصه‌های فاصله اجتماعی درگیر بودن اکثریت جامعه در آن مسئله است. همان‌گونه که گفته شد گاهی اوقات شکاف در جامعه زیاد است اما این شکاف در بین قشر خاص همچون هنرمندان، ورزشکاران و ... است؛ به این موارد اصطلاحاً شکاف نسلی گفته نمی‌شود. در اینجا فاصله اجتماعی زیاد است ولی شکاف نسلی نیست زیرا شکاف نسلی در جایی است که اکثریت جامعه را درگیر کند.
یکی دیگر از شاخصه‌های فاصله اجتماعی اینکه اکثریت نسبت به آن مسئله، موضع منفی نشان می‌دهند؛ بنابراین اگر یک زمانی شکاف خیلی شدید شود ولی جامعه آن را طبیعی تلقی می‌کند، مثلاً از پدران بپرسید می‌گویند ما اصلاً ناراضی نیستیم، به فرزندان می‌گویید، آنان پاسخ می‌دهند که این مسئله امری طبیعی است؛ به این مسئله هم شکاف گفته نمی‌شود. در برخی جوامع غربی داریم که شکاف زیاد است ولی در آنجا طبیعی است و مسئله اجتماعی نیست؛ اما مسئله اجتماعی این است که اگر شما از پدران و فرزندان نظرسنجی کنید، هر دو ناراضی هستند؛ یعنی اگر شما الآن نظرسنجی کنید، اکثر جوانان ما از والدینشان ناراضی هستند. در حقیقت ارز‌ش‌ها میان والدین و نسل جدید متفاوت شده است. نسل قدیم صحبت از ارزش‌ها و دین و دیانت می‌کنند، اما برای نسل جدید، پول از بالاترین ارزش‌ها دانسته می‌شود. در واقع نسل قدیم یک نوع گفتگو دارد و نسل جدید نیز گفتگوی متفاوت و خاص خود را دارند و همین باعث ناسازگاری میان آنها شده است.
شاخصه دیگر در مسئله اجتماعی این است که نسل جدید با نظام ارزش‌ها، اهداف و انتظارات فرهنگی نسل قبل متفاوت باشد؛ به عبارت دیگر، نظام فرهنگی، نظام انتظارات و نظام ارزش‌های این نسل جدید متفاوت با نظام قبل است در حالی که نظام فرهنگی کل جامعه هم آن نظام ارزشی و فرهنگی نسل قبل را تأیید می‌کند. الآن در جامعه اگر گفتمان غالب در رسانه‌ها و تلویزیون را در نظر بگیرید، این‌ها بالأخره از یک جریانی حمایت می‌کنند که ما به این، فرهنگ عام ایرانی یا به عبارت دیگر در اصطلاح تخصصی منش ملی ایرانی می‌گوییم، منش ملی یعنی فرهنگ عمومی یک کشور. منش ملی یک کشور از طریق رسانه‌ها، مطبوعات و از طریق نخبگان سیاسی و فرهنگی آن کشور ترویج می‌شود. رهبری صحبت می‌کند، رؤسای مملکت، رئیس‌جمهور، علما و مراجع صحبت می‌کنند و گفتمانی را ترویج می‌کنند، این، فرهنگ عام و منش ملی جامعه ما می‌شود. شما می‌بینید که الگوی نسل جدید متفاوت شده است و آنان مسیر دیگری را طی می‌کنند و مرجع آنها متفاوت شده است، مثلاً فرض کنید اگر نسل اول از اخبار تلویزیون استفاده می‌کند، نسل جدید یا نسل دوم بیشتر از اینترنت و فضای مجازی استفاده می‌کند. این، یک نشانه‌ای از این گپ و فاصله است.
یکی دیگر از شاخصه‌های شکاف اجتماعی که تعریفم در این بحث آن را برجسته نمودم و در کتاب‌ها و جاهای دیگر ندیدم، این است که شکاف و فاصله اجتماعی همیشه وجود دارد ولی آن چیزی که اصطلاحاً ما شکاف اجتماعی می‌گوییم در جایی است که بحران‌زا باشد و تبدیل به یک مسئله اجتماعی شود.
    یعنی معتقدید اگر همکاری‌های اجتماعی برای ارتقا سطوح مختلف اجتماعی عمق چندانی نداشته باشد یا به‌نوعی همکاری میان آنها اتفاق نیفتد و شکلی از رویکردهای تضادگونه در این روابط و همکاری‌ها ایجاد شود؛ در آن زمان شکاف نسلی، آسیب‌زا می‌شود؟
با یک مثال این مسئله را توضیح می‌دهم. از آنجایی که فرزندان، یعنی نسل دوم به پدران نیاز دارند و پدران هم به آنها نیاز دارند، در جامعه‌ای که شکاف نسلی وجود دارد همیشه آمار نابسامانی بالا است، یعنی همه در زندگی‌شان روان‌رنجور هستند، چون بچه‌ها احساس می‌کنند که پدران برای این‌ها احترام قائل نیستند و به حرف این‌ها گوش نمی‌دهند، گاهی نیاز مادی دارند و پدر پشتیبانی نمی‌کند، چون او را قبول ندارد و اتفاقاً پدر و نسل قبل توقعاتی دارند؛ مثلاً مایل‌اند فرزندان، بازوان آنها باشند درحالی‌که فرزندان آن را رها نموده و توقعات آنان را محقق نمی‌سازند؛ بنابراین شکاف نسلی پدیده خوبی نیست، یعنی اگر زیاد باشد یک پدیده آسیبی است.
ما در روایات آخرالزمان، روایاتی زیبایی داریم که به عدم شکاف نسل‌ها اشاره دارد. در یکی از این روایت‌ها آمده است در عصر امام زمان (عج) هیچ‌کس ناکام نیست، جوان آرزو می‌کند ای کاش پیر بودم و پیر هم آرزو می‌کند که ای کاش جوان بودم؛ یعنی هر کدام از موقعیت‌ها آن‌چنان عالی است که هیچ‌کدام بیزار نیستند، ولی در جامعه‌ای که شکاف نسلی وجود دارد، پیر می‌گوید من از جوانان بدم می‌آید و ای کاش من آن‌طور نباشم و جوان هم می‌گوید من ای کاش مثل پیرها نباشم، این وضعیت، وضعیت خوبی نیست و وضعیت بحرانی است.
    به نظر شما دلایل، علل و عوامل بروز گسست نسلی چیست؟
پرسش مطرح شده، مسئله ساده‌ای نیست و نیازمند تحلیل جامعه‌شناسانه است. ما یک علل بیرونی داریم و منظور از آن علتی است که در جامعه وجود دارد. یک متغیر بیرونی باعث می‌شود که در یک جامعه شکاف نسلی به وجود بیاید؛ اما اگر منظور شما دلایل باشد، دلایل ذهنی است، مثلاً از جوان باید بپرسیم که چرا از پدر و مادر فاصله گرفتی و از والدین پرسیده شود به چه انگیزه‌ای فاصله گرفتید؟ اما عوامل هم اگر به‌صورت تخصصی در نظر بگیریم، منظور چیزهایی که فعلاً کنشگر هستند و فاصله اجتماعی را ایجاد می‌کنند.
    در صورت امکان، فارغ از اینکه تأثیر مستقیم یا غیرمستقیم داشته باشد، آنها را ذکر کنید.
بله، مثلاً برای عوامل، شما می‌توانید بگویید که الآن عامل کنونی فرضاً فضای مجازی است؛ البته این یک بحثی است که باید به‌صورت دقیق مشخص شود و هر کدام در جایگاه خودش مطرح شود.
من خواستم بگویم که من به این مفاهیم اذعان دارم با وجود این معتقدم ما باید به سراغ علت‌العلل برویم. چون هرگاه شما 5-6 علل متفرق و جدا گفتید، معلوم است که عمق تئوریک پیدا نکردید، ولی اگر توانستید به علت‌العلل برسید، در آن زمان به‌خوبی می‌توانید بقیه عوامل را هم توجیه کنید.
ببینید به لحاظ جامعه‌شناختی هر چه سرعت تغییرات در جامعه بیشتر باشد، شکاف نسلی هم بیشتر است. در جوامع قدیم ثبات وجود داشت، 100 سال می‌گذشت و فرهنگ هیچ تکانی نمی‌خورد، یعنی پدران مثل پدران خودشان و بچه‌ها مثل پدران خودشان بودند و تغییری در این سیستم ایجاد نمی‌شد. پدیده شکاف نسلی اتفاقاً یک پدیده مدرنی است، یعنی ما در زمان‌های قدیم اصلاً این اصطلاح شکاف نسلی را نداشتیم، نافرمانی را داشتیم، مثلاً اگر یک بچه‌ای تخطی می‌کرد نام او را عصیانگر و نافرمان می‌گذاشتند و او را تنبیه هم می‌کردند و او مجرم بود و متفاوت بود ولی اینکه یک نسلی مسیر دیگری از نسل پدرانش را طی کنند، این پدیده، پدیده مدرنی است، حالا چرا این پدیده رخ داد؟ می‌توانیم این مبحث را با اندیشه‌های آقای گیدنز به‌خوبی توضیح دهیم. آقای گیدنز می‌گوید تغییرات سریع اجتماعی منجر به فاصله اجتماعی می‌شود و آن هم منجر به شکاف نسلی می‌شود. ایشان می‌گوید در زمان‌های گذشته همواره زمان با مکان درهم تنیده بود؛ یعنی ما زمان تهی نداشتیم؛ به عبارت دیگر الآن ما می‌گوییم ساعت چند است؟ الآن ساعت فرضاً 3:30 است. در قدیم ما هیچ‌گاه نمی‌توانستیم زمان را به‌تنهایی به کار ببریم، چون در زمان‌های قدیم ساعت نبود، مجبور بودند از علائم دیگر بهره برند. ولی شما الآن می‌توانید مثلاً ساعت 4 یا ساعت 3 قرار بگذارید، حتی ما ساعت جهانی داریم، ساعت گرینویچ در کل دنیا یکسان است. همین که زمان تهی پیدا می‌شود و از مکان جدا می‌شود، همین مسئله منجر به دو پدیده می‌شود؛ یکی اینکه زمان از مکان جدا می‌شود، یعنی ما می‌توانیم زمانی عاری از مکان داشته باشیم و زمان از محل هم جدا می‌شود، یعنی اسپیس و فضا. در زمان‌های قدیم فضای شما ثابت بود، شما هر جایی که بودید، فضای شما آنجا بود، اگر شما در روستا زندگی می‌کردید، فضا و محیط شما همان روستا بود و شما مجبور بودید که ارزش‌ها را از پدر و مادر و دیگران بگیرید، فقط همان‌جا بود. ولی جدایی زمان از مکان و جدایی زمان از محل منجر به پدیده‌ای شدید به نام «از جا کَندگی» شد، این اصطلاح از گیدنز است. از جا کَندگی یعنی انسان‌ها از محیط و فضای خودشان جدا شده‌اند.
    یعنی منظور شما همان وجه جهان‌شمولی است؟
بله، فرض کنید یک جوان در روستا زندگی می‌کند ولی فضای او دیگر فقط روستا نیست، فضای او از طریق موبایل و اینترنت، جهانی شده است، یعنی ممکن است دوستان غربی و اروپایی داشته باشد. در روستا است ولی به‌جای اینکه از والدین و دیگران تأثیر بگیرد، از جای خودش کَنده شده است و در شهر زندگی می‌کند. شما الآن به خیلی از روستاها می‌روید، لباس و مدلشان را می‌بینید که با این روستا سازگاری ندارد. در زمان قدیم روستایی‌ها یک چهره‌های خاصی داشتند ولی الآن شما چهره‌های متشتت می‌بینید، چرا؟ چون این‌ها دیگر محیطشان را از دست داده‌اند و دیگر در یک محیط زندگی نمی‌کنند. عامل اصلی و علت‌العلل شکاف نسلی این است که امروزه نسل جوان ما، محیطش را از دست داده است. فضا و اسپیس او در محیطی که زندگی می‌کند، نیست و فضای خودش را از دست داده است؛ بنابراین این حس می‌شود که پدر و مادری که در اینجا ایستاده‌اند، می‌گویند این جوان چرا از من فاصله گرفته است، به این خاطر است که رفرنس و مرجع او عوض شده است.
    چه مؤلفه‌هایی باعث شده که این اتفاق بیافتد؟
آن اتفاق تکنولوژی است. این اتفاقی که افتاده است پدیده جدیدی است و قبلاً هم سابقه نداشته که ما بگوییم قبلاً چه کرده‌اند. ما معتقدیم که تکنولوژی بی‌طرف نیست، تکنولوژی در فرهنگ انسان‌ها تأثیر دارد. با پیدایش تکنولوژی جدید، ما نمی‌توانیم توقع داشته باشیم که این فاصله نسلی اتفاق نیافتد. علت‌العلل همین تکنولوژی است که اصلاً علت پدیده جهانی‌شدن و تشدید شکاف نسلی نیز همین مسئله است.
اگر بخواهیم عوامل را احصا کنیم، من در اینجا یادداشت کرده‌ام که به نظر من کنشگرها، نوآوران و تحصیل‌کرده‌ها هستند که مؤثر هستند. اگر دلایل و انگیزه‌ها را بگوییم، از دلایل و انگیزه‌ها انطباق با محیط است، یعنی اقتضائات جامعه است، یعنی نسل جوان می‌گوید من نمی‌توانم مثل نسل قبل زندگی کنم، البته همان‌طور که شما هم اشاره فرمودید این فاصله نقش‌ها بالأخره یک روزه رخ نمی‌دهد، تکنولوژی باعث شده که جوان ما احساس کند که فاصله او با نسل گذشته زیاد است، یعنی سواد رسانه‌ای و سواد تکنولوژی جوانان ما خیلی بالا رفته است، یعنی الآن جوانان ما می‌توانند از فناوری‌های نوین استفاده کنند، در حالی که پیرها نمی‌توانند. جوانان ما تحصیل‌کرده هستند و تحصیلات عالیه آنها بالا رفته است، این‌ها به‌مرور زمان احساس می‌کنند که تجربه زیستی نسل گذشته به درد این‌ها نمی‌خورد، یعنی نمی‌تواند این‌ها را به اهدافشان برساند؛ بنابراین شکاف نسلی رخ می‌دهد.
    به نظر شما گسست نسلی چه پیامدهایی برای جامعه ایرانی دارد؟
یکی از این پیامدها بحران هویت است. این هم نیاز به تحلیل دارد، اگر چنانچه یک نسل اتصال خودش را به گذشته از دست بدهد، از تجربیات نسل قبلی محروم می‌ماند و احساس بی‌هویتی می‌کند؛ به عبارت دیگر، اگر چنانچه یک نسلی پیدا شود که این نسل احساس کند که تعلقی به گذشته ندارد، او با بحران هویت مواجه می‌شود و هویت هم یکی از نیازهای اساسی انسان است. هر نسلی که با بحران هویت مواجه می‌شود، بحران هویت به دنبال خود انحرافات را هم ایجاد می‌کند و موجب احساس پوچی یا نهیلیسم در افراد می‌شود. در این زمان، آمار خودکشی بالا رفته و آمار انحرافات، آمار دیگرکشی، طلاق و افسردگی افزایش می‌یابد که همه این‌ها نشانه‌های بحران هویت است که در این وضعیت رخ می‌دهد. بی‌معنایی و معنازدایی از عالم هم ایجاد می‌شود، یعنی فرد فکر می‌کند که برای چه خلق شده و آن را از والدینش جویا می‌شود. این‌ها مؤلفه‌های بحران هویت هستند که بسیار هم خطرناک هستند. در حقیقت اگر یک جامعه بحران هویت داشته باشد و به بی‌معنایی برسد، در معرض پذیرش همه فرهنگ‌ها است؛ هویت مثل یک کاسه است؛ اگر شما خودتان هویت داشته باشید و این کاسه پر باشد، دیگر کسی یا چیزی در آن راه نمی‌یابد، ولی اگر چنانچه با بحران مواجه شدید، یعنی با داشته‌های خودتان شک دارید، داشته‌های خودتان را دور می‌اندازید و داشته‌های دیگران را می‌پذیرید. یکی از پیامدهای این مسئله پذیرش فرهنگ بیگانه است و اصلاً خود این تشتت، نماد بحران هویت است.
اما بگذارید این بحران هویت را معطوف به ایران بگویم. ایران یکی از کشورهای شمسی است. این امر هم یک امتیاز بزرگی است. کشورهای شمسی، کشورهایی هستند که هویت ثابت و استقلال دارند در مقابل کشورهای قمری که دنباله‌رو هستند. ما در دنیا کشورهای شمسی کمی داریم و یکی از آن کشورها ایران است که افراد در آن احساس هویت می‌کنند و احساس استقلال دارند و ورد زبانشان نیز این جمله است که «هنر نزد ایرانیان است و بس». ایرانی‌ها معتقدند بیش از 3000 سال سابقه دارند؛ اما این هویت ایرانی چگونه حفظ شده و الآن چگونه در معرض خطر است. حفظ هویت ایرانی اتفاقاً معطوف به دین بود. سابقاً دین زرتشت که معطوف به آینده و آخرالزمانی هم بود توانست وضعیت خوب و منسجمی را در جامعه ایجاد کند. این دین اسطوره و جامعه آرمانی خود را در آینده تعریف کرده است؛ بنابراین چون از مبدأ آن‌که زرتشت است، آمده است و دینی آینده‌نگر است، همیشه این انسجام دینی حفظ می‌شود زیرا یک گوشه چشم به آینده دارد و یک گوشه چشم به گذشته دارد. الآن شما اگر متدین باشید، همواره باید مدینه النبی (ص) را در نظر بگیرید. همیشه می‌گویید «اللهم صلی علی‌محمد و آل محمد و عجل فرجهم»، همیشه به 1400 سال پیش برمی‌گردد. الگوی ما 1400 سال پیش است، پس یک گوشه چشمی به گذشته داریم، ولی ما یک گوشه چشمی هم به آینده داریم که آن مهدویت است. همیشه ما می‌گوییم «وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ». بنابراین یک انسجام تاریخی در ایران شکل می‌گیرد؛ چون یک گوشه چشم به گذشته دارد و یک گوشه چشم به آینده دارد.
    به نظر شما این انسجام تاریخی می‌خواهد چه نقشی را ایفا کند؟
این اتفاق از طریق نسل‌ها به هم منتقل می‌شود، یعنی از طریق پدر به فرزند و از طریق فرزند به نوه منتقل می‌شود. اگر شکاف رخ دهد، این وضعیت انسجام آسیب می‌بیند؛ بنابراین در ایران شکاف نسلی، دین‌داری را تضعیف می‌کند؛ چون دین‌داری ما مبتنی بر نگاه به گذشته و آینده بود و از طریق نسل‌ها منتقل می‌شد؛ بنابراین اگر شکاف نسلی پیدا شود، نسل جدید با بحران هویت مواجه شود و اگر با بحران هویت مواجه شود نمی‌تواند به گذشته نگاه کند و چون به گذشته نگاه نمی‌کند، به آینده هم نمی‌تواند نگاه کند و در نهایت منجر به غرب‌زدگی یا پذیرش غرب می‌شود.
    یعنی به نظر شما با ایجاد بحران هویت، نسل جدید یک گفتمان دیگری را می‌پذیرند؟
بله، گفتمان‌های متشتتی را می‌پذیرند و هویت خودشان را از دست می‌دهند. من این را هم بگویم که یکی از نمادهای دین‌داری در جامعه اتفاقاً پیروی از پدران یعنی عدم وجود شکاف نسلی است؛ یعنی هرگاه دیدید که نسل جدید به نسل قبلی با دیده احترام نگاه می‌کند، در این جامعه دین‌داری وجود دارد و اگر دیدید که شکاف وجود دارد، دین‌داری تضعیف شده است. اجازه بدهید مستندات دینی را هم برای شما بگویم، در قرآن هرگاه می‌گوید خدا را اطاعت کنید، بعد می‌گوید به پدر و مادر احترام بگذارید «وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَينِ إِحْسَانًا»، می‌گوید «لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ»، یعنی جز خدا را عبادت نکنید و «وَبِالْوَالِدَينِ إِحْسَانًا»، این سوره بقره، آیه 83 بود. در سوره نساء در آیه 36 داریم که می‌گوید «وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيئًا وَبِالْوَالِدَينِ إِحْسَانًا»، شما این تقارن را می‌بینید که هرگاه عبادت خدا یعنی دین‌داری هست، بعد از آن هم «بِالْوَالِدَينِ إِحْسَانًا» است. پس عدم وجود فاصله میان دو نسل نشانه دین‌داری جامعه است و شکاف نسلی نشانه کاهش دین‌داری است.
    پس معتقدید که شکاف نسلی، موجب هجمه به سمت دین نیز می‌شود؟
برآیند آن تضعیف دین‌داری در جامعه ایرانی است. بنابراین ما باید این را به‌عنوان یک مسئله اجتماعی بدانیم و روی آن حساس باشیم. این‌طور نیست که ما بگوییم چه اشکالی دارد مثل غربی‌ها باشیم که فاصله اجتماعی وجود دارد، بچه‌هایشان هم بزرگ می‌شوند و جدا زندگی می‌کنند و پدرانشان هم هیچ حساسیتی ندارند که بگویند از ما الگو بگیرند ولی در جامعه دینی نمی‌توان این‌گونه فکر کرد.
    این گسست نسلی در زمینه فرهنگ دینی چه تبعاتی را به دنبال دارد؟ و چه روندی را طی خواهد کرد؟
شکاف نسلی باعث می‌شود که دین‌داری تضعیف شود. وقتی دین‌داری در جامعه تضعیف شد، جوانان با بحران هویت مواجه می‌شوند و انواع و اقسام ناکامی‌ها به وجود می‌آید. افراد متدین معمولاً کمتر به سمت خلاف می‌روند. ببینید اصلاً نقش اصلی دین چیست؟ به لحاظ باور و ارزش، نقش اصلی دین هویت‌بخشی است. افراد دین‌دار هویت دارند.
    آیا این مسئله در عرصه‌های مختلف خانوادگی و عرصه‌های دیگر هم تأثیر می‌گذارد؟
بله؛ افراد دین‌دار دارای هویت هستند. نقش اساسی دین به لحاظ ارزشی و باوری این است که جوابگوی نیاز به هویت باشد. جوابگوی این است که «از کجا آمده‌ام و آمدنم بهر چه بود، به کجا می‌روم آخر ننمایی وطنم»، دین فقط به این سؤال جواب می‌دهد. اما نقش اساسی دین به لحاظ رفتاری چیست؟ نقش اساسی دین به لحاظ رفتاری پیشگیری از جرائم است. دین، انسان را ملتزم به ارزش‌ها و هنجارها بار می‌آورد و با فردگرایی نفسانی مقابله می‌کند. در آیه قرآن آمده است «كُتِبَ عَلَيكُمُ الصِّيامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»، پس نقش روزه، پرهیز است؛ یعنی افرادی که روزه می‌گیرند و دین‌دار هستند، کارهای خلاف انجام نمی‌دهند، دزدی نمی‌کنند و به حریم دیگران تجاوز نمی‌کنند و این مسئله را آمارهای ما هم نشان می‌دهد. اگر شما نمودارها را ببینید متوجه می‌شوید. نیروی انتظامی نمودار جرائم سالانه را دارد، شما اگر در تمام سال‌ها این نمودار را ببینید، در ماه مبارک رمضان آمار جرائم پایین آمده است، یعنی دین‌داری باعث شده که آمار جرائم پایین بیاید. اصلاً ما در قرآن داریم که می‌فرماید «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ». پس نقش اساسی دین به لحاظ باور هویت‌بخشی است و به لحاظ رفتار پیشگیری از جرائم، پیشگیری از خلاف‌ها است. افراد متدین معمولاً کمتر به سمت طلاق می‌روند. از همین رو بنده معتقدم هر چقدر جامعه متدین‌تر باشد (البته منظور دین اصیل است)، استحکام بیشتر است و هر چه جامعه متدین‌تر باشد، آمار جرائم و آمار انحرافات کمتر است.
    در جامعه ایرانی که گسل‌های مختلف زبانی، قومی و مذهبی هم وجود دارد. جایگاه آن در این مسئله چیست؟
من یک مقاله‌ای دارم و نام آن «آینده ادیان در چشم‌انداز جهانی» است. در آنجا من گفتم که مؤلفه هویت در ایران در آینده چیست؟ آیا زبان می‌تواند هویت‌بخش باشد؟ من در آنجا گفتم که نه، زبان نمی‌تواند هویت ایرانی را بسازد. اولاً که ما زبان واحد نداریم، زبان ترکی و لری و غیره داریم، ثانیاً زبان نقش هویتی خودش را در آینده از دست می‌دهد. چرا؟ چون ترجمه زیاد می‌شود؛ یعنی در آینده از طریق همین موبایل ما دستگاهی خواهیم داشت که وقتی شما با هم صحبت می‌کنید، هم‌زمان ترجمه هم می‌کند؛ یعنی من موبایلم را روشن می‌کنم و شما هم روشن می‌کنید، من با شما ترکی صحبت می‌کنم و شما فارسی می‌شنوید و شما فارسی صحبت می‌کنید و من ترکی می‌شنوم. اگر این تکنولوژی هم بیاید، زبان دیگر ارزش خود را از دست می‌دهد. مثلاً من با یک فرد چینی نمی‌توانم به زبان چینی صحبت کنم، چینی زبان سختی است ولی اگر من یک فرد چینی را ببینم دیگر مشکلی ندارم و فوراً موبایلم را روشن می‌کنم و من فارسی صحبت می‌کنم و او هم چینی صحبت می‌کند و یکدیگر را می‌فهمیم. پس زبان، نقش هویتی خودش را از دست می‌دهد. مکان هم نقش خود را از دست می‌دهد؛ چون ما از طریق موبایل دیگر مکان نداریم، یعنی شما می‌توانید در آنِ واحد به هر جایی سفر کنید، شما الآن می‌توانید با تمام دنیا صحبت کنید. شما اصلاً می‌توانید مکانتان را به‌راحتی منتقل کنید، اگر الآن بلیط هواپیما داشته باشید، می‌توانید طی 4 ساعت به اروپا برسید. مکان، هویت خود را از دست می‌دهد. زبان و مکان نمی‌تواند هویت‌ساز باشد، این‌ها عناصری هستند که مدتی عنصر هویتی بودند. من در مقاله ادیان نوشتم که تنها متغیر و مؤلفه‌ای که می‌تواند هویت‌ساز باشد، دین است، اتفاقاً دین‌داری تقویت می‌شود و دین هویتی می‌شود؛ یعنی مثلاً کسی در آینده نمی‌تواند بگوید من ترک هستم و پُز بدهد، نمی‌تواند بگوید من تهرانی هستم و پُز بدهد، دیگر همه‌چیز خلط شده است. مگر تهران چه چیزی دارد؟ هر چیزی که در تهران هست، در تمام روستاها هم هست، الآن مثل زمان قدیم نیست که تهران خیابان داشته باشد و در روستاها نباشد. الآن آنها هم موبایل دارند و همه روستایی‌ها هم دارند؛ بنابراین پُز انسان‌ها در آینده فقط به دین خواهد بود و این یعنی دین هویت‌ساز خواهد شد.
من در آن مقاله آورده‌ام؛ هر چند که ممکن است برخی از مناسک‌های دینی تضعیف شود و مثلاً مردم دیگر خیلی مشغول دعا خواندن نباشند ولی به لحاظ هویتی قوی می‌شوند؛ یعنی تنها چیزی که می‌تواند هویت‌بخش باشد، دین خواهد بود.
    در رابطه با راهکارهای مقابله با گسست نسلی توضیحاتی را بفرمایید.
من سعی کردم به جای اینکه به‌صورت متفرق، عوامل مختلفی را بگویم، فکر کردم در هر سؤالی نظر خودم و آن علت‌العلل را بگویم.
ببینید در زمان‌های گذشته که اگر شکاف نسلی پیدا می‌شد که البته کم هم بود، در آنجا مجرم معمولاً نسل دوم بود و نسل دوم را وادار می‌کردند که به نسل قبلی برگردد. این، الگوی ثابت جهانی است و قبلاً این‌طور بود ولی در دوران مدرن، ما با پدیده‌ای مواجه شدیم که دیگر به نسل جدید نمی‌توان گفت که شما برگردید. در اینجا دیگر طرفینی شده است. اتفاقاً رسالت‌ها به نسل قبلی برگشته است و نسل قبلی باید خودش را آپدیت بکند. ما الآن دیگر نمی‌توانیم یک نسخه بپیچیم و بگوییم جوانان باید برگردند. این‌ها نصیحت است و نصیحت ممکن است 10 تا 20 درصد تأثیر داشته باشد ولی نمی‌تواند کارساز باشد؛ همان‌طور که امام علی (ع) می‌فرماید: «لا تقصروا اولادکم علی آدابکم فإنهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم»، اینجا واقعاً زمان غیر از زمان گذشته است؛ یعنی ما با پدیده انقطاع مواجه شده‌ایم، می‌گویند مدرنیته یک دوره‌ای منقطع از دوره‌های قبل است. اگر ما این انقطاع را قبول داشته باشیم و خود من هم قبول دارم، ما با یک پدیده جدیدی مواجه هستیم. در اینجا برای از بین بردن گسست نسلی، نسل گذشته بیشتر خودش را باید با نسل آینده هم‌نوا کند. البته من نمی‌گویم که 100 درصد این‌طور باشد ولی نسل جدید هم باید مقداری نصیحت شوند و آنها هم بدانند که واقعاً ما باید از ائمه خودمان الهام بگیریم، آنها پدران ما هستند. ما از حضرت علی (ع) در تحف العقول داریم که به فرزندش امام حسن (ع) نصیحت می‌کند. این روایت، روایت معروفی است و در نهج‌البلاغه هم داریم. در اینجا به امام حسن (ع) تبیین می‌کنند و با تحکّم نمی‌گویند که چون تو فرزند من هستی، باید هر چه که من می‌گویم بپذیری. در اینجا استدلال منطقی می‌کند. نسل قدیم ما باید این رویکرد را داشته باشند و نسل جدید را توجیه کنند ولی با تحکّم نباشد و مقداری هم خودشان را آپدیت کنند، بنابراین بیش از اینکه مخاطب ما نسل جوان باشد، باید نسل پیر باشد. این حدیث خیلی جالب است که امام علی (ع) می‌فرمایند: ای فرزند من! بُنیّ یعنی فرزند جوان من. می‌گوید حالا شما به ما می‌گویید که ما پیر هستیم و برای گذشته هستیم. می‌فرماید هر چند که من به‌اندازه تمام عمر نسل گذشته عمر نکردم، اما من تجربه دارم. من در اعمال گذشتگان نظر کردم و تأمل کردم. «وَ فَكَّرْتُ فِي أَخْبَارِهِم‏»، من در اخبار آنها تفکر کردم «وَ سِرْتُ فِي آثَارِهِم‏»، من آثار آنها و آنچه که از گذشته بوده را مطالعه کردم «حَتَّى عُدْتُ كَأَحَدِهِم‏»، ایشان به امام حسن (ع) می‌فرمایند، من مثل کسی هستم که هزار سال عمر کرده‌ام، چون من اهل تجربه و تدبر هستم. بعد می‌فرمایند انگار که من از اولین تا آخرینشان با آنها عمر کردم «فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِكَ مِنْ كَدَرِه‏»، این خیلی الگوی مهمی است. می‌گوید من از گذشته‌ها آن اصول اساسی و نه جزئیات را گرفتم. می‌گوید من آن پاکی‌ها را از کدرها گرفتم، من از آب‌های گل‌آلود، آب زلال را گرفتم و می‌خواهم این را به شما تحویل دهم. «وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرِّه‏»، یعنی آن چیزهایی که مفید است من گرفتم، بنابراین من تجربه‌ای دارم، اگر می‌خواهید آن تجربه را به شما منتقل کنم. به جای اینکه سر تو به سنگ بخورد و دائم تجربه کنی و خودت با آزمایش و خطا به منافعت برسی، من الگوها را به تو منتقل می‌کنم. «فَاسْتَخْلَصْتُ لَكَ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ نَخِيلَه‏»، می‌گوید من در تمام امور آن مصفا و شیره و عسل و آن نخیلش را برای تو از تاریخ کشیدم «وَ تَوَخَّيْتُ لَكَ جَمِيلَه‏»، همه آن زیبایی‌ها را برای تو آماده کردم.
بنابراین نسل گذشته باید خودش را برای تغییر آماده کند و همان‌طور که حضرت امیر (ع) می‌فرمایند، با دو معیار این کار را بکند؛ اول آن چکیده خوبی‌ها را به‌صورت زیبا تحویل دهد. «وَ تَوَخَّيْتُ لَكَ جَمِيلَه‏» این خیلی معنی دارد؛ یعنی درست است که من این‌ها را به شما تحویل می‌دهم ولی به‌صورت زیبا تحویل می‌دهم، نه به زبان خودش و نه به ادبیات گذشته، بلکه به زبان زیبا اصول اساسی را به نسل جوان منتقل کند، آن اصول اساسی که به درد جامعه مدرن می‌خورد را منتقل کند و در بقیه موارد هم باید خودش را آپدیت بکند؛ یعنی پدر و مادری که اصلاً بلد نیست که در فضای مجازی چه می‌گذرد، چنین کسی نمی‌تواند برای فرزندش الگو باشد. او چیزهایی می‌گوید که بچه‌ها نمی‌فهمند و گاهی او را مسخره می‌کنند. خود او هم باید در آنجا آپدیت باشد و خوبی‌ها و نکته‌هایش را هم بگوید.
    حالا شاید این تشابه درست نباشد، دو نسل مثل مربی و شاگردی هستند که مربی به شاگرد در دریا شنا کردن یاد می‌دهد و یک موجی به طرف شاگرد می‌آید که این موج می‌تواند به‌عنوان توسعه یا مدرنیته باشد، این موج شاگرد را از استاد دور می‌کند، حالا نباید انتظار داشته باشیم که این شاگرد برگردد، استاد باید برود و تجربیاتش را به او انتقال دهد و در آن فضایی که قرار گرفته، بتواند او را نجات دهد.
احسنت، این مثال بسیار خوبی بود، مثل «طبیبٌ دوّار بطبه». حالا دیگر تفاوت نسل جوان با پیر همین است. این مثال خوبی بود که به ذهن شما رسید. این مثال بسیار زیبایی است که اگر این فاصله شکاف نسلی رخ داده است، دیگر این جوان مسیرش را می‌رود، در اینجا رسالت بیشتر برای پدران است که به سراغ آنها بروند و اگر بخواهد به سراغ آنها برود و بگوید بیا، با گفتمان پدران که نمی‌آیند، باید خودشان را نزدیک کنند. اتفاقاً اگر مربی بخواهد آن متربی را تربیت کند، باید با او همنوایی کند. ما در ادبیات دینی داریم، حضرت علی (ع) مثلاً زبان کودکی را با بچه‌ها داشت. حضرت علی (ع) مثلاً می‌دید که بچه‌ها در کوچه بازی می‌کنند، با آنها بازی می‌کردند، حضرت علی (ع) با آن عظمت و با آن مقام این کار را می‌کردند. نسل گذشته باید به سراغ نسل آینده بروند و با پیام زیبا با آنها صحبت کنند. حضرت می‌فرماید «وَ صَرَفْتُ عَنْكَ‏ مَجْهُولَهُ وَ رَأَيْتُ حَيْثُ عَنَانِي مِنْ أَمْرِكَ مَا يَعْنِي الْوَالِدَ الشَّفِيقَ»، می‌فرماید من پدر مهربان هستم و مشفق هستم و تو را دوست دارم و چون تو را دوست دارم، تو را نصیحت می‌کنم ولی می‌فرماید «وَ صَرَفْتُ عَنْكَ‏ مَجْهُولَهُ»، یعنی یک چیزهایی هم هست که نادیده گرفتم، بالأخره یک اغماض یا تغافلی هست. حضرت این را هم می‌دانند که بالأخره همه آن چیزی که در نسل گذشته بود، برای نسل آینده سازگار نیست، ولی حضرت می‌فرمایند آن چیزی که من به آنها رسیدم که اصول اساسی و اصول پایدار هستند را به شما منتقل می‌کنم.
بنابراین اگر از من بپرسید که راهکار چیست، من می‌گویم راهکار نزدیکی این دو نسل بیشتر باید معطوف به نسل گذشته باشد، یعنی مخاطب ما باید نسل گذشته باشد. در زمان‌های گذشته انعطاف از سوی نسل دوم بود ولی الآن باید انعطاف از نسل گذشته و نسل تجربه باشد و این تجربه جدید را به نسل جدید منتقل کند.
    یعنی آن قدم اولیه را باید نسل قدیم بردارد؟
بله؛ این نسل باید بردارد تا با هم نزدیک شوند. البته اینجا راهکارها و الگوهای جزئی هم هست. در این زمینه‌ها مثال‌ها زیاد است، یک مثال این است که الآن رسانه ما در اختیار پیرها است، باید اختلاطی باشد و هم پیر و هم جوان باشند، یعنی آن سیاست‌گذاران در رسانه عمدتاً پیرها هستند، خب اگر پیرها همیشه این گفتمان را ترویج کنند، جوانان گریزان می‌شوند و جوانان ما به سمت رسانه ملی نمی‌روند و اکثراً به سمت فضای مجازی می‌روند؛ چون چهره‌هایی که در رسانه ملی ارزش‌گذاری و سیاست‌گذاری می‌کنند عمدتاً پیر هستند. ما رسانه پیری داریم که تنوع ندارد در حالی‌که جوان تنوع‌طلب است. رسانه ما فقط یک گفتمان دارد که این گفتمان، گفتمان عده‌ای از پیرها هست که این تنوع خاص را ندارد؛ بنابراین ما در آنجا نیاز به تحول داریم.
این مدل در مورد نماز جمعه‌ها هم صادق است. شما از نسل جوان نمی‌توانید توقع داشته باشید که به نماز جمعه بیایند که اکثراً امام‌جمعه‌های پیر دارند. شما باید برای نسل جوان امام‌جمعه جوان انتخاب کنید، حالا من نمی‌گویم برای استان‌ها این‌طور باشد ولی بالأخره برای شهرستان‌ها که می‌شود از جوانان انتخاب کرد. در جنگ دفاع مقدس، ما فرمانده لشگر 20-23 ساله داشتیم، الآن هم می‌توانید یک جوان 20-25 ساله را انتخاب کنید که امام‌جمعه یک شهرستان باشد، او می‌تواند جوانان را جذب کند، چون ادبیات او با ادبیات جوانان نزدیک است؛ بنابراین ما باید جوان‌گرایی را در جامعه‌مان ترویج کنیم.
الآن شما دولتی دارید که واقعاً همه آنها پیر هستند. یکی از مشکلات عمده همین است. البته من نمی‌گویم که همه جوان باشند، باید مخلوط باشد و از پیرها هم به‌عنوان مشاور استفاده شود ولی اگر شما جامعه را این‌طوری کردید، خود این مسئله شکاف را تشدید می‌کند.
بنابراین من هم در فضای مجازی و هم در فضای واقعی معتقدم که ما باید نسل سیاست‌گذار را کمی ترمیم کنیم و جوانان بیایند و بتوانند همدلی کنند، این مسئله شکاف نسلی را ترمیم می‌کند. نسل گذشته هم باید نصیحت کنند.
مثلاً بحث بازنشستگی را ببینید، در اینجا به خاطر اینکه شکاف نسلی زیاد نشود، گفته‌اند که هر کسی که به 60 سال رسید، باید بازنشسته شود، ولی در کشور ما هیچ‌کسی بازنشسته نمی‌شود و این، مسئله را تشدید می‌کند، کسی حدود 90 سال سن دارد و چند شغل دارد و گاهی از جوان‌گرایی صحبت می‌کند. این دیگر نماد شده است. البته اخیراً یک پوست‌اندازی شروع شده است ولی جدی نیست. به نظر من امام‌جمعه‌ها و مسئولین...، وقتی فاصله خیلی زیاد شد، شکاف زیاد می‌شود. وقتی به جوان می‌گوییم که به این طرف بیا، او هم می‌گوید شما هم کمی به این طرف بیایید. به نظرم یکی از راهکارها استخدام جوانان است و بیشتر از استخدام جوانان، بازنشسته کردن پیران اهمیت دارد. به نظر من به‌صورت جدی هر کسی که به سن 60 رسید، باید کنار رود، حالا استثنائا ما چند شغل داریم که بگوییم دیگر نمی‌توانیم استفاده کنیم. همان‌ها هم می‌توانند به‌عنوان یک مشاور عالی باشند و در کنار آنها یک جوان کارها را انجام دهد. به نظر من این یکی از راهکارها است و خود ما هم تشدید کرده‌ایم؛ یعنی مشکل، مشکل جوانان نیست و مشکل پیران است. الآن موجی آمده است و آن هم موج مدرنیته و تکنولوژی است. همه‌چیز در این موبایل است، علت‌العلل این شکاف نسلی این است، اگر این موج آمده و آن شاگرد به آن طرف رفته است، ما هم به‌عنوان مربی باید به دنبال او برویم. حالا چه بکنیم؟ کاری که باید بکنیم همین جوان کردن سیاست‌گذاران است. تنوع‌بخشی داشته باشیم، جوان، تنوع‌طلب است، ما خیلی یکسان‌سازی کردیم که همه‌جا یک‌صدا باشند، این‌طور نمی‌شود. بعد می‌گوییم که این‌ها بی‌دین و چه و چه می‌شوند.
    بر اساس روند فعلی شما آینده گسست نسلی را چطور ارزیابی می‌کنید؟
به نظر من گسست نسلی به وجود آمده و هر چه پیش می‌رود در آینده نزدیک، تشدید می‌شود. این هم‌بستگی به سیاست‌گذاری پیران دارد، یعنی اگر آنها برگردند، می‌توانند این فاصله را کم کنند. گفتیم فاصله که هیچ‌گاه صفر نمی‌شود و نیازی هم نیست که فاصله نباشد ولی من گفتم که این فاصله نباید این‌قدر زیاد باشد که با بحران مواجه شویم. در این بحران، جوانان مسیر خودشان را می‌روند و هیچ‌گاه برنمی‌گردند، مثال شما خوب بود که گفتید موج آمده و آنها را برده است. در حقیقت آنها برنمی‌گردند، این پیران هستند که می‌توانند خودشان را بازسازی کنند و بروند و خودشان را به آنها برسانند و وقتی به آنها برسند می‌توانند مقداری هم دخل و تصرف کنند. به نظر من، اگر اصلاحات فرهنگی صورت نگیرد، نتیجه این می‌شود که جوانان دین و سنت را کنار می‌گذارند و همه سکولار می‌شوند. این، پیش‌بینی من است.
خلاصه راهکارها:
1.برای از بین بردن گسست نسلی، نسل گذشته باید بیشتر خودش را با نسل آینده هم‌نوا کند.
2.نسل قدیم باید با استدلال منطقی با جوانان روبرو شود و به‌نوعی نسل جدید را توجیه کند. در این راه حتماً باید خود را تا حدودی به‌روز نماید و استفاده از روش اهل بیت(ع) موثر است.
3.نسل گذشته با دو رویکرد خود را برای تغییر آماده سازد. نخست آن‌که چکیده اصول خوبی‌های نسل خود را به‌صورت زیبا و ادبیاتی امروزی به جوانان منتقل کند. اصولی که برای جامعه مدرن مفید باشد. دوم، آن‌که خود را به‌روزرسانی کند تا مورد اعتماد نسل جدید قرار گیرد و تأثیرگذار باشد.
4.راهکار نزدیکی این دو نسل بیشتر باید معطوف به نسل گذشته باشد، یعنی مخاطب ما باید نسل گذشته باشد.
5.باید در مدیریت و اداره رسانه‌ها، رویکرد اختلاطی میان پیران و جوانان ایجاد شود. پیر بودن سیاست‌گذاران رسانه‌ها باعث گریزان شدن جوانان از رسانه‌ها و روی آوردن آنان به فضای مجازی می‌شود.
6.رسانه‌ها موظف‌اند یک گفتمان میان مسئولان پیر و جوانان ایجاد کند تا هم تنوع و هم تحول ایجاد شود.
7.حاکمیت موظف است در همه امور جوان‌گرایی را در جامعه ترویج کند.
8. تا حد امکان، به‌ویژه در شهرستان‌ها، از ائمه جمعه جوان و خبره استفاده شود.
9. از جوانان در مدیریت و مسئولیت‌های نظام استفاده شود و پیران به‌عنوان مشاور به آنان یاری رسانند.
10. باید نسل سیاست‌گذار را کمی ترمیم نمود و جوانان را در رأس امور قرار داد تا هم‌دلی ایجاد شود. یکی از بهترین راهکارها، استخدام جوانان و مهم‌تر از آن بازنشسته کردن پیران، به‌صورت جدی، است.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

مصرف کردن بدون تولید
آیه شریفه : وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ ... (سوره مبارکه سجده ، آیه 21)ترجمه : و ما به جز عذاب بزرگتر (در قیامت) از عذاب این دنیا نیز به آنان می چشانیم ...روایت : قال أبي جعفر ( ع ): ... و لله عز و جل عباد ملاعين مناكير ، لا يعيشون و لا يعيش الناس في أكنافهم و هم في عباده بمنزله الجراد لا يقعون على شيء إلا أتوا عليه .  (اصول کافی ، ج 8 ، ص 248 )ترجمه : امام باقر(ع) مي‌فرمايد: ... و خداوند بدگانی نفرین شده و ناهنجار دارد که مردم از تلاش آنان بهره مند نمی شوند و ایشان در میان مردم مانند ملخ هستند که به هر جیز برسند آن را می خورند و نابود می کنند.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید