علل و عوامل بروز اختلال در پاسخگویی به شبهات دینی در جامعه کدماند و به نظر شما مهمترین عامل چیست؟
باید درک درستی از حوزهی بینالملل و شبهات دینی که در آن حوزه شکل میگیرد وجود داشته باشد. اگر این درک درست و واقعی نباشد قطعاً نمیتوان به شبهات حوزهی بینالملل و حتی داخل کشور و جامعهی خودمان پاسخ داد. برای این کار لازم است که دانسته شود که در چه حوزهای و در چه محدودهی جغرافیایی و برای چه سطحی قرار است به شبهات پاسخ داده شود. قطعاً همانطور که در داخل کشور خردهفرهنگهای مختلفی وجود دارند و هر خردهفرهنگ هم اقتضائات خاص خود را دارد، در حوزهی بینالملل این قضیّه به شکل پیچیدهتری وجود خواهد داشت.
گاهی اوقات مراکز پاسخگویی به شبهات در داخل کشور سؤالات و شبهاتی را تهیه میکنند، مثلاً شبهاتی در مورد عاشورا که این شبهات از داخل جامعهی ایرانی گرفته شده است. به آنها هم پاسخ داده میشود. آن پاسخ هم برای جامعهی ایرانی پاسخ خوب، قانعکننده و مناسبی است. بعضی از مراکزی که میخواهند در حوزهی بینالملل کار کنند همان فهرست پرسشها و پاسخها را میگیرند و فقط ترجمه میکنند - تازه اگر ترجمه هم ترجمهی خوبی باشد - و آن را روی سایتهای مختلف بارگذاری میکنند و یا بهصورت کتاب و کتابچههای مختلفی چاپ میکنند و به مناطق و کشورهای دیگر میفرستند. درحالیکه وقتی آن سؤال به آن منطقه جغرافیایی میرود، نه خواننده فهمی از سؤال دارد و نه از پاسخ. در این شرایط اتفاقاً نهتنها شبههزدایی نشده است بلکه در آنجا شبههزایی هم انجام شده است. من برای شما مثال ملموس میزنم؛ در بسیاری از مناطق بینالمللی خصوصاً در آفریقا، اصلاً بحثی از فرقهی شیرازیها وجود ندارد ولی با کارهایی از این قبیل که عرض کردم به شبهات آنها دامن زده شده است. پس یکی این است که ما در طرح سؤالات و شبهات گاهی خودمان شبههآفرین و مسئلهآفرین میشویم. در حقیقت یکی از منشأها و منابع طرح شبهات، همین درست مطرح نکردنِ موضوع از طرف خود ما است.
از سوی دیگر پاسخگویان متخصص در حوزه شبهات دینی کم تعداد هستند، نمیگویم وجود ندارد ولی تعداد افرادی که متخصص پاسخگویی به شبهات باشند، یعنی با درک کافی از محیط و با درک کافی از پاسخگویی باقدرت بتوانند پاسخ دهند کم است. البته مراکزی مثل مرکز ملی پاسخگویی یا مثل نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری برای پاسخگویی به سؤالات دانشجویان و مراکز دیگری که در این حوزه فعالیت میکنند، کارهای بسیار خوب، شایسته و فاخری انجام دادهاند ولی تا زمان رسیدن به نقطهی مطلوب در نیرو پروری قطعاً فاصله وجود دارد. اگر بتوان آن نیروها را تأمین، تولید و تربیت کرد، میتوان این فاصله را کم کرد.
یک مورد دیگر هم اینکه نظام سیستمی و نظام شبکهای بین شبهات را کشف نشده است و شاید هنوز نسبت به آن فکر هم نشده باشد. خود شبهه که همینطور به وجود نمیآید و این شبهه قطعاً یک عقبهای دارد و آن عقبه، عقبهی معرفتی است. یک ریشهای دارد، یا معرفتی است، یا به حوزههای اجتماعی و یا به هر مسئلهی دیگری برمیگردد. این شبهه بر اساس آن عقبه و بر اساس آن منبع و ریشهای که دارد شکل میگیرد، بعد خود این شبهه مثل یک سرطانی که باعث بیمار شدن سلولهای دیگر میشود، ایجاد شبهات دیگری میکند و آنها هم به همین شکل هستند. شبهات دیگری را هم خلق میکنند که شاید اصلاً کسی که این شبهه را ساخته است و یا اصلاً آن نظام شکلدهی شبهه به این فکر نمیکرده است که میتواند 10-20 شبههی دیگری را هم با این شبهه تولید کرد ولی بعداً اینطور شده است. اگر نظام بین این شبهات کشف شود و فهمیده شود که این 50-60 شبهه چه ارتباط درونی باهم دارند، گاهی اوقات حل یکی از آنها پاسخ به دهها یا صدها شبهه است و یا حداقل میتواند پاسخ به 5-6 شبههی دیگر هم باشد.
پس یک مورد دیگری هم که در این قضیّه خیلی باید بر آن تأکید کرد، کشف نظام شبکهای شبهات یا آن سیستم شبکهای ایجاد شبهات است. ایبسا مرکز پاسخگویی به شبهات دینی نیازمند این باشد که یک پروژهای در درون خودش تعریف کند که الگوی ان مرکز برای کشف نظام ارتباطی و یا نظام شبکهای درونی شبهات چیست. خود این میتواند یک پروژهی علمی باشد.
به نظر شما در اختلال روند پاسخگویی، مهمترین عامل چه میتواند باشد؟
دو عامل را به شکل کلان میتوان دید؛ یکی ساختارها است. ساختار به چه معنا؟ به این معنا که در پاسخ به شبهات چه کسی مکلّف چه کاری است؟ چه کسی متصدّی پاسخ به این کار است؟ آیا سازمانی هست یا نیست؟ آیا برای آن سازمانی دیده شده است یا نه؟ این سازمانها چقدر باهم ارتباط دارند؟ چقدر مأموریتهایشان همپوشانی دارند و یا مأموریتهای اینها چقدر از هم مجزّا و جدا هستند و یا اینکه این مأموریتها در تضاد باهم هستند. یک مثال میزنم؛ وظیفهی مجمع جهانی اهلبیت (ع) چیست؟ وظیفهی آنجا ترویج تشیّع است و بعد یکسری محصولاتی تولید میکند که این محصولات در دفاع از تشیّع و در دفاع از مکتب اهلبیت (ع) است و همهی آنها هم جای احترام و تقدیر دارد و کار خیلی عالی و بدون حرفی است. بعد یک جای دیگری به نام مجمع تقریب مذاهب وجود دارد که حرف آنها این است: ما باید برادرانه و بهعنوان امت اسلامی در کنار هم باشیم که حرف کاملاً منطقی است، حالا گاهی اوقات این دو حوزهی مأموریتی باهم تناقض دارند. شما ازیکطرف مکتب تشیّع را گسترش میدهید و برای تبلیغ آن تلاش میکنید و کار درستی هم است و از طرفی هم همان آدمی که برای ترویج تشیّع مانع است مجبور میشوید و یا گاهی تمایل پیدا میکنید که همان فرد را بهعنوان میهمان مهمترین اجلاس سالیانهی خود دعوت کنید. این، تناقض است. شما ازیکطرفی او را طرد میکنید و در جای دیگری او را بهعنوان میهمان ویژه دعوت میکنید.
در بحث شبهات دینی هم همینطور است؛ یعنی سازمانها و ساختارهایی برای این کار شکل گرفته است، مأموریتهای اینها گاهی در مقابل هم قرار میگیرد. اینکه عرض کردم ساختارها، منظور من این است. نسبت این ساختارهایی که متکفّل پاسخگویی میشوند، با یکدیگر چیست؟ یکی از عوامل همین بروز اختلال این است که نسبتسنجی اینها و رابطهی اینها با یکدیگر در وضعیت مناسبی نیست.
نکتهی بعدی عوامل هستند. یک ساختار وجود دارد و یک عامل. آن عواملی که در آنجا هستند چطور هستند و از چه کسانی برای پاسخگویی استفاده میشود؟ این افرادی که مثلاً در مرکز ملی پاسخگویی هستند و در آنجا تلفنی، یا روی سایت و یا مکتوب پاسخ میدهند، آیا درجایی برای این کار آموزش دیدهاند و یا اینکه در حوزه فراخوان داده شده است و یک عدهای افراد را جذب شده و مصاحبه کردند و بعد این آقا را آنجا گذاشتهاند تا پاسخگو باشند. اولاً چه کسی با او مصاحبه کرده است، بعد هم آن آقای مصاحبهگر در آن ساعتی که مصاحبه گرفته، آیا تمام توانایی این آقا را کشف کرده است؟ بعد هم چه کسی با او مصاحبه کرده است که توانسته مصاحبهگر باشد؟ چه کسی به او اجازه داده است که مثلاً فرد را انتخاب کند؟ یک نگاه تخصصی، یک رشتهی تخصصی و یک بنیاد تخصصی برای این کار وجود ندارد، سیرهی امام صادق (ع) در بحث شبهات خیلی قابلاستفاده است. حضرت صادق (ع) برای هر حوزهای یک متخصص تربیت کرده بود. در حوزهی کلان متخصص داشت. اصلاً فلسفهی همین رشتههای تخصصی حوزه هم همین بوده است که متخصصینی را بسازد، ولی الآن حوزه در بحث پاسخگویی به شبهات دینی چقدر به این مسئله دست یافته است؟
پیامدها و تبعات منفی اختلال در پاسخگویی به شبهات در جامعه خودش را به چه شکل نشان میدهد؟
اولین مورد این است که وقتی نظام پاسخگویی نتواند به شبهات پاسخ دهد یا بد پاسخ دهد، خود این شکل پاسخ دادنها شبههآفرین میشوند. مورد بعدی این است که شبهه وجه پیدا میکنند، وقتی به شبههای بهدرستی جواب داده نشود، دیر جواب داده شود، شبهه برای خودش وزن پیدا میکند، برای خودش مقبولیت ایجاد میکند. مثلاً بحث حجاب اجباری و حجاب اختیاری که اتفاق افتاد را در نظر بگیرید. در بحث حجاب اجباری خیلی دیر جواب داده شد. آنقدر دیر که اصلاً این شبهه، توجیه و طرفدار پیدا کرد. آنقدر به این شبهه زمان داده شد که خودش را گسترش داد به شکلی که در جامعهی متدینین هم نفوذ کرد و آنها هم گفتند بله چه نیازی است که حجاب اجباری شود، مگر ما چه تفاوتی با ترکیه یا مالزی داریم؟ مگر ما عربستان سعودی هستیم که بخواهیم پلیسی و اجباری کار کنیم و ... . ببینید این شبهه توجیه پیدا میکند، بزرگ میشود، رشد میکند و نفوذ پیدا میکند و خیلی پیامدهای دیگر هم پیدا میکند.
یکی از پیامدهای دیگر این است که این شبهات بعد از مدتی به مجامع علمی میرسند و در آن مجامع علمی برای خودشان عقبهسازی نظری هم پیدا میکنند. چون به یک سؤالی جواب داده نشده است و یا دیر جواب داده شد و یا بد جواب داده شد، این شبهه وارد فضای دانشگاهی و فضای حوزوی شده است و برای خودش عقبهی نظری تولید میکند و بر اساس یک حرف باطلی نظریهپردازی هم صورت میگیرد. نمیخواهم در این قضیّه نام ببرم ولی مثلاً در داستان حجاب، کتابی منتشر شد و چون دیر نقد شد، شاید در حال حاضر جزء پرخوانشترین کتابها در حوزهی حجاب شده و چون نقدها دیر درآمد، وقتی درآمد کافی هم نبود و مشکل داشت، آن کتاب الآن مرجعیت پیدا کرده است و در فضای مجازی و جاهای دیگر، آنقدر گسترش پیدا کرده است که اصلاً نیازی نیست که کسی آن کتاب را چاپ کند. کتابی است که قطعاً نقدهای جدی به آن است اما آنقدر به آن کتاب فضا داده شد که الآن جا افتاده است. حالا شما آن کتاب را ببینید که اصلاً میتوانید، جرأت دارید و یا توانایی دارید که آن کتاب را از دور خارج کنید؟ نمیتوانید. البته این، یک چیز جدیدی نیست و سابقهدار است. قبل از انقلاب هم کتابهایی از همین جنس وجود داشت، کتابهایی بودهاند که حوزه آنها را نمیپذیرفت و قبولشان نداشت، اما به خاطر اینکه به این کتاب فضا داده شد، آنچنان بر فضا مستولی شد که حتی منبریها از آن استفاده میکردند.
یا میبینید که منابعی هست که آن منابع بد نیست، اما یک منبع دست چندم است و در اثر اینکه منابع بهتر از آن نوشته نشد و معرفی نشد یا منابع بهتر از آن عرضه نشد...، آن منبع دست دهمی جای منابع دست اول را گرفته و محل رجوع شده است و خود آن هم تولید شبهه میکند.
بر اساس روند فعلی، آیندهی شبهات دینی در جامعه را چطور ارزیابی میکنید؟
برداشت شخصی من این است که در آینده با دو مسئله کلان مواجه هستیم، همچنان که الآن هم مواجه هستیم و فکر میکنم در آینده این تیپ شبهات گسترش زیادی پیدا خواهد کرد. زمانی که داعش به وجود آمد همه به دنبال این بودند که پاسخ دهند که مثلاً اسلام حقیقی چیست، تشیّع چه میگوید، آنها باطل هستند، افراطگرایی فلان است و چه و چه و کتابهای زیادی در این حوزه تولید شد و درست هم بود.
اما هیچکسی جوامعی مثل عراق، سوریه، پاکستان و افغانستان که گرفتار داعش بودند و حتی کشور خود ما که تهدید میشد را بررسی نکرد که ببیند آیا شبهه یا مشکل بزرگتر از داعش هم وجود دارد یا نه؟ که به نظر من وجود دارد. داعش مثل یک سگی بود که پارس کرد و کسی هم به حساب او رسید و تمام شد و تمام میشود؛ اما مشکل بزرگ برای آن جامعه مثل جامعهی عراق یا جامعهی ما و یا جاهای دیگر این است که اصلاً الحاد در حال شکلگیری است و وقتی آن الحاد شکل بگیرد، اصلاً زمان به این نمیرسد که شما بر اساس روایات پاسخ دهید، آنها اصلاً دیگر خدایی را قبول ندارند که قرآن را قبول داشته باشد. الآن در خیلی از مناطق این خداناباوری و انکار خدا و انکار این مقدسات در حال رشد است. یکی الحاد است که به نظر من الآن خیلی دارد خودش را نشان میدهد؛ یعنی این اردوگاه شیطانی در این حوزه تمام قدرتش را جمع کرده و دائماً درحالتوسعه است.
موضوع بعدی که احساس میکنم در آینده شبهات خیلی زیادی خواهد داشت عدالت است. شواهد آن را هم دارم. شاهد آن هم این است که چند تا موضوع باعث دامن زدن به این داستان میشود؛ یکی فضای مجازی است. فضای مجازی هر روز با انتشار مفاسد و با انتشار اختلاسها و هر روز با عدم انتشار اینکه در مقابل این اختلاس و دزدیها و این فسادها چه اتفاقی افتاد و چه موضعگیری شد و چه محاکمهای شد یا نشد، دارد جامعه را مستعد این میکند که جامعه ظلمها را میبیند و عدالتها را نمیبیند و اقدامات در مقابل این ظلمها را هم نمیبیند و لذا در این حوزه مطالبهگر میشود و حق و درست هم است.
در حوزهی بینالملل هم؛ شما انتظار دارید در عالم تشیّع در ایام محرم، صحبتهای چه کسی بیشترین انتشار و اشتراکگذاری و ترند شدن را داشته باشد؟ مثلاً میگوییم انتظار ما این است که صحبتهای شهید مطهری در حماسهی حسینی و یا فرمایشات رهبری در خصوص فرهنگ عاشورا و یا فرمایشات امام یا مراجع و یا سخنرانان معمم و مذهبی بیشتر فراگیر شود و فوروارد شود. درحالیکه دقیقاً برعکس است و صحبتهای آقای شریعتی به زبانهای مختلف چه عربی و چه غیرعربی - آنطور که من با حوزهی بینالملل ارتباط دارم - منتشر میشود و میبینید که با پوسترهای جالب حرفهای ایشان را که در حوزهی عدالتخواهی است، در ایام محرم و در ایام شهادت امیرالمؤمنین (ع)و در ایام دیگری به شدت و با حجم زیادی منتشر میکنند و مخاطب دارد و جذاب هم است. جالب هم این است که از کتابهای شهید مطهری ترجمههای زیادی به زبان عربی وجود دارد ولی آن جذابیتی که در ترجمههای آثار آقای شریعتی هست، در آنجا نیست. صحبتهای مرحوم شریعتی به نحو زیبا، خوب و کاملی ترجمه میشود که مثلاً مسائل محیط را روایت کرده است و یک طراحی خوبی هم دارد و روی یک پوستر خوبی هم منتشر میشود.
پس دو مسئلهی الحاد و عدالتخواهی است که به نظر من در آینده خیلی از شبهات به سمت این دو موضوع میروند.
برای کاهش اختلال در روند پاسخگویی به شبهات دینی چه راهکارهایی پیشنهاد میدهید؟
اولاً که معنای تخصصی شدن این نیست که بروکراسی پیچیده تولید شود. باید به سمت آموزش کادر متخصص پاسخگویی به شبهات و ایجاد مراکز متخصص پاسخگویی به شبهات رفت. در خود همین مرکز پاسخگویی به شبهات هم قطعاً گروههایی هستند، یعنی اینطور نیست که هر سؤالی که بیاید بگویند چه کسی بلد است که به این شبهه جواب دهد؟ اینطور نیست و بلکه گروه فقه، گروه کلام، گروه روانشناسی، گروه تاریخ و گروه سیره دارند و گروههای مختلفی هستند و این کار هم کار درستی است. هر چقدر بتوان امور را تخصصیتر کرد مفیدتر است و به کار کمک میکند. ولی در مقابل باید حواسمان باشد که این تخصصی کردن منجر به یک بروکراسی پیچیدهی خیلی آهنین نشود، همانطور که وبر میگوید یک قفس آهنین نشود که آنچنان سیستم را گرفتار خودش کند که از اصل ماجرا و از اصل مطلب باز بمانند.
مطلب بعدی استفاده از متخصصین غیر ایرانی است. خیلی از اوقات احساس میشود که این سؤالات را حتماً باید طلاب ایرانی حوزهی قم جواب دهند، نه یک عقبهی خیلی قوی از طلاب عرب و غیرعرب در حوزهی قم وجود دارد که سرمایهی بزرگی محسوب میشوند. نباید از آنها غافل شد، باید از آنها استفاده کرد حداقل در حوزهی بینالملل اینطور باشد، یعنی سؤالی که میرسد بدون نگاه ایرانی و با نگاه مناطق خودشان جواب داده شود. مثلاً سؤالی از فرانسه رسیده، لزومی ندارد که حتماً یک ایرانی به این سؤال جواب دهد. یک طلبهی فرانسوی یا اروپایی و یا آشنا با آن فرهنگ به این سؤال جواب دهد. باید به محصولات بینالمللی حوزهی قم اعتماد کرد و گمان نکرد که هر آنچه که هست در درون حوزهی ایرانی قم پیدا میشود. نه طلبههای عراقی، طلبههای بحرینی، حجازی و لبنانی و خارجیهای هم توانمند هستند و آنها میتوانند خیلی از این مشکلات را حل کنند.
هر چقدر بشود کارهای پیشگیرانه انجام داد بهتر از این است که کارهای درمانی انجام شود، یعنی نباید اصلاً اجازه داد که شبهه ایجاد شود تا برای جواب به آن فکر شود. نمونهای مثال میزنم؛ ببینید همیشه جبر و اختیار و یا موضوع قضا و قدر از مسائلی بودهاند که مطرح بودهاند، شما کتاب «انسان و سرنوشت» شهید مطهری را که میخوانید، شهید مطهری در ابتدا میگوید که این سؤالات مطرح است و بعد میگوید من بهنوعی طرح مسئله میکنم و از شما میخواهم که در پایان طرح بحث من به سؤالات برگردید و ببینید که آیا این سؤالات هنوز هم برای شما مطرح است یا خیر. بعد ایشان شروع به طرح مسئله میکند، موضوع را توضیح میکند، بیان میکند و شرح میدهد و تمام که میشود شما میبینید که آن سؤالات از ابتدا هم جایی نداشت و آن سؤالات از ابتدا هم مطرح نبوده است. چون بحث به خوبی ارائه نشده بود، آن سؤالات پیشآمده بود و حالا که بیان شد، دیگر جای سؤالی نیست.
یکی از کارها این است که مثلاً با استفاده از تکنیکها و یا با استفاده از روشهایی که اساتیدی همچون شهید مطهریها داشتند، مسائل بهگونهای طرح شوند که اصلاً شبهه ایجاد نشود که بعد لازم به پاسخگویی باشد. البته این هم کار خیلی سخت و دشواری است و کار فوقالعاده علمی است و نیاز به یک عقبهی خیلی قوی دانشی دارد که چیزی است که باید از حوزه مطالبه کرد.
راهکارها
1. باید درک درستی از حوزهی بینالملل و شبهات دینی که در آن حوزه شکل میگیرد وجود داشته باشد تا فضای شبههناک داخلی بر فضای فرهنگی جهان اسلام و مناطق غیر ایرانی آن بار نشود.
2. لازم است متخصصین پاسخگویی به شبهات که توانایی درک محیط بروز شبهه و شناخت شیوه صحیح پاسخگویی را دارند افزایش یابند.
3. باید در پی کشف نظام سیستمی و شبکهای بین شبهات برای جلوگیری از ازدیاد آن بود.
4. بازنگری در سازمانها و ساختارهایی که برای پاسخگویی تعبیه شدهاند از منظر رویکردها، مأموریتها و... و نسبت سنجی آنها باهم لازم است.
5. پاسخگویی به شبهات باید بهنگام و باقدرت و قبل از آنی باشد که شبهه بتواند برای خودش عقبه فکری تدارک ببیند.
6. باید فرایند پاسخگویی به شبهات تخصصی و البته فارغ از بروکراسی پیچیده باشد.
7. باید در پاسخگویی به شبهات مناطق مختلف جغرافیایی جهان، به اقتضائات همان فرهنگ در زبان و بیان توجه کرد.
8. استفاده از متخصصین غیر ایرانی راهکار مناسبی در پاسخگویی به شبهات حوزه بینالملل است.
9. اولویت با کارهای پیشگیرانه در حوزه مسائل دینی و پاسخگویی است. نباید اجازه ایجاد شبهه داد.
10. با استفاده از تکنیکها و روشهای اساتیدی چون شهید مطهریها باید مسائل بهگونهای طرح شوند که اصلاً شبهه ایجاد نشود.