طبق بررسیهای اولیه مشخص شد که مکانیسم پاسخگویی به شبهات دینی در جامعه دچار اختلال شده است و شبهات زیادی در جامعه به وجود میآیند که یا بیپاسخ میمانند یا بهطور کامل پاسخ داده نمیشوند، با این توضیحات به نظر شما؛ علل و عوامل بروز اختلال در پاسخگویی به شبهات دینی در جامعه کدماند و به نظر شما مهمترین عامل چیست؟
شبهاتی که مطرح میشود علل و انگیزههای مختلفی دارد. بعضی واقعاً علل و انگیزهی علمی دارند و در پِی این هستند که مشکل و شبههی ذهنی که برای آنها وجود دارد، حل شود. میپرسند و سؤال میکنند. بعضی به خاطر مشکلات دیگری که دارند در پِی بهانه هستند که یک مسلّمی از مسلّمات دین را انکار کنند. همین که قرآن میفرماید: «لِيفْجُرَ أَمَامَهُ»، یعنی برای اینکه آن تمایلات نفسانی خودش را ارضاء کند، یک شبههای ایجاد میکند که هیچ سدّی جلوی راه او نباشد. برخی دیگر هم القائاتی است که بیگانگان به باورهای دینی جوانان وارد میکنند و دائماً تلاش میکنند تردیدهایی ایجاد کنند. در نتیجهی تمام اینها یک هجمه و به قول مقام معظم رهبری یک شبیخون فرهنگی برای کشور ما ایجادشده است و متولیان فرهنگ باید به هوش باشند.
مسائل فرهنگی هم چیزی نیست که فقط صرف مسائل علمی باشد، ممکن است مسائل اقتصادی باشند که در مسائل فرهنگی و در باورهای دینی هم تأثیر میگذارند. در روایات داریم «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دِينِه»، هر کسی که ازدواج کند، نصف دین او مصون میماند. این یعنی چه؟ وقتی فرد بیکار است، دائم در اینطرف و آنطرف ایجاد مشکل میکند ولی وقتی ازدواج کند، کمتر از این کارها میکند. یا وقتی که فرد شغلی داشته باشد، در جامعه احساس شخصیت میکند و سرش به کار خودش مشغول است و درگیر مسائل دیگر نمیشود؛
واقعیت این است که برخی از علل هم به عملکرد خود ما برمیگردد، وقتی عمل ما نشانگر باورهایمان نیست، ممکن است سؤالات و تردیدهایی در اذهان ایجاد شود.
خلاصه اینطور نیست که انگیزهی واحدی برای طرح شبهات دینی وجود داشته باشد و برای هر کدام هم نیاز به راهکار متفاوتی است. علل و انگیزههای مختلفی برای طرح سؤالات وجود دارد و ما باید بتوانیم متناسب با هر انگیزه و متناسب با هر منشأیی پاسخ مناسبی به این مسئله بدهیم. برای مثال جوانی که نه شغل دارد و نه زندگی دارد و همینطور یکسری مشکلات فکری دارد، ابتدا حتماً باید نیازهای اولیهی او تأمین شود تا بعد به مسائل دیگر پرداخته شود. پاسخ دادن به جوانی که مشکلات اساسی و ضروری دارد و نیازهای اولیهی او تأمین نیست خیلی کارساز نیست.
پاسخگویی به این شبهات هم به این مسئله برمیگردد که یکسری افراد آگاه، عالم و دغدغهمند وجود داشته باشند که احساس مسئولیت بکنند. این احساس مسئولیت هم کم است و واقعیت این است که مراکز علمی و فرهنگی ما متناسب با این سؤالات و پاسخگویی به این سؤالات برای خودشان برنامهریزی نمیکنند. تمام مراکز پژوهشی و فرهنگی ما باید بسیج شوند تا به این معضلات و مشکلات پاسخ دهند، ولی ما کمتر این مسئله را مشاهده میکنیم.
آموزش و پرورش بالأخره یک جمعیت انبوهی را در خود دارد و دائماً یکسری شبهاتی مطرح میشود. آن دغدغه و احساس مسئولیتی که باید در وجود معلمان و عزیزان ما در آموزش و پرورش باشد، کمتر وجود دارد و به این مباحث کاری ندارند. برای مثال اگر استادی معلم شیمی یا دبیر فیزیک و زیستشناسی است، به کلاس میرود و درسش را میدهد و میآید و اینطور نیست که احساس مسئولیت بکند و سعی کند که اگر مشکلی هم وجود دارد، بچهها را راهنمایی کند. در خود دانشگاهها هم همینطور است. بالأخره دانشجویان مشکلات و مسائلی دارند، برخی و یا اکثریت اساتید خیلی به این جنبهها و مسائل توجهی ندارند و درس خودشان را میدهند و از کنار این مسائل میگذرند و به دغدغههای اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی بیتوجه هستند. مقداری باید احساس مسئولیت را در اینها برانگیخت. زمانی مقام معظم رهبری به قم تشریف آورده بودند و سخنرانی کردند. گفتند: اگر شبههای مطرح میشود، ما دوست داریم که هزار نفر به این شبهه پاسخ دهند ولی هر چه صبر میکنیم، میبینیم که حتی یک نفر هم پاسخ نمیدهد. در خود حوزه هم همینطور است؛ یعنی این مسئله یک بلیّهی عام و فراگیری است که احساس مسئولیت کم شده است.
به نظر من، اینکه میفرمایند: «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِس»، همینطور است؛ یعنی باید عالِم به زمان باشیم و متناسب با زمان و مکان بتوانیم پاسخهای مناسبی بدهیم و به شرایط روز آگاه باشیم و در فضای جوانان باشیم و بتوانیم دردها و مشکلاتشان را احساس کنیم و پاسخهای متناسب با این مشکلات بدهیم، ولی به این مسائل توجهی نداریم.
پیامدها و تبعات منفی اختلال در پاسخگویی به شبهات دینی در جامعهی ما چیست؟ حضرتعالی برخی از پیامدهای منفی که اختلال در پاسخگویی به شبهات ایجاد میکند را فرمودید.
وقتی شبههای در ذهن جوانی برود، مثل یک بیماری که تمام وجود او را نابود میکند، عمل میکند. بالأخره ایمان باید داشته باشد، ایمان با تردید سازگار نیست و باید یقین داشته باشد. انسان میخواهد بر اساس این باورها زندگی کند، جان خودش را از دست بدهد، مبارزه کند و در اجتماع فعالیت کند، وقتی پایهها و مبانی فکری او قوی نباشد، همیشه متزلزل است و لذا باید ایمانشان قوی باشد و به نظر من این ایمان باید در وجود افراد راسخ باشد.
مثل یک درختی است که ریشههای آن ضعیف است و وقتی طوفانی میآید، آن درخت را از ریشه جدا میکند. انسان هم همینطور است، وقتی یک شبهه برای جوانی مطرح میشود، درحالیکه پایههای فکری او خیلی ریشهدار و عمیق نباشد، کوچکترین جریانی این جوان را با خودش میبرد. میگویند «کالجبل الراسخ» نیست که همه بتوانند به او تکیه کنند.
باید مقداری از نزدیک با جوانان صحبت کرد، مشاوره داد، مشاورههای مذهبی باید بیشتر باشد، جوانان نسبت به آن مشاور باید احساس نزدیکی، احساس برادری، احساس پدری و احساس مادری داشته باشند. اگر چنین باشد و ببینند که شما غمخوار و دلسوز هستید و واقعاً برای سعادت آنها دل میسوزانید، بر دل آنها می نشیند.
این تبعات اختلال پاسخگویی، در فرهنگ دینی به چه شکل خودش را نشان میدهد و چه تبعاتی را به دنبال دارد؟
جامعه بیهویت میشود؛ یعنی اگر فردی شبههای داشته باشد و همیشه نسبت به مسئلهای تردید داشته باشد، نمیتواند ایمان پیدا کند و وقتی ایمان پیدا نکند هم متزلزل است؛ یعنی شما یک جوان متزلزل دارید. روی جوان متزلزل هم بالأخره نمیتوان حساب باز کرد. باید در این زمینه بیشتر فعالیت و کار کنیم.
یعنی بینشهای درونی و معرفتی که وجود دارد، وقتی متزلزل شود، در بیرون خودش را به خوبی نشان میدهد و فرهنگ دینی را دچار چالش میکند. اگر توضیحات بیشتری دارید، بفرمایید.
بالأخره رفتار ما مبتنی بر اندیشهی ما است. وقتی اندیشهی ما متزلزل باشد، رفتار ما هم آسیب میبیند؛ یعنی آن رفتار، آن اخلاق و آن منش و شخصیت ما دچار آسیب میشود و لذا دشمن هم این را تشخیص داده است و تلاش میکند و میبیند که فقط از این راه یعنی از راه مباحث فکری و تردید در مبانی دینی میتواند به کشور ما هجمه وارد کند و سعی میکند به این مسائل دامن بزند و ما هم که برای پاسخگویی به این شبهات برنامهریزی لازم را انجام ندادهایم، در نتیجه جامعه گرفتار میشود.
به نظرتان بر اساس روند فعلی، آیندهی شبهات دینی در جامعه و پاسخگویی به آنها به چه شکل خواهد بود و چطور ارزیابی میکنید؟
اگر وضعیت به همین منوال ادامه پیدا کند، وضعیت خوبی در آینده نخواهیم داشت. ولی وقتی یک میکروب و مشکلی وارد میشود، تمام ما باید بسیج شویم و این مشکل را برطرف کنیم.
البته باید امیدوار باشیم. همانطور که مقام معظم رهبری میفرمایند، امید ما هیچگاه نباید از دست برود. امیدوار باشیم «تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى»، در راه خداوند حرکت کنیم، حتی اگر یک یا دو نفر باشیم، تفاوتی ندارد، به تعداد نیست. ما در طول تاریخ افرادی داشتیم که حتی یک نفر، مسیر تاریخ را عوض کرده است. شما ببینید که وقتی حضرت امام (ره) قیام میکند، خیلیها با او همراهی نمیکنند ولی او بر اساس اتکایی که به خداوند داشته و بر اساس ایمان راسخی که داشته و بر اساس ایمانی که به اهداف خودش داشته، دیگران را با خود همراه میکند و یک حرکتی را در عالم به نام انقلاب اسلامی ایجاد میکند.
به نظر من اولاً باید امیدوار باشیم، توکل به خداوند داشته باشیم و انشاءالله خداوند هم کمک میکند. «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِينَّهُمْ سُبُلَنَا»، خداوند هم گفته است که «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا»، خداوند هم کمک میکند و دست ما را میگیرد و انشاءالله آیندهای روشن را در پیش خواهیم داشت.
جنابعالی چه راهکارهایی برای کاهش این اختلال در پاسخگویی به شبهات دارید؟
راهکار همین است که اولاً خود شبهات شناسایی شود، علل و انگیزهی طرح این شبهات شناسایی شوند، متناسب با هر کدام از آنها برنامهریزی خاص خود صورت بگیرد.
افراد کمی وجود دارند که آگاه به مباحث باشند، یعنی تسلّط علمی بر مباحث داشته باشند، آگاه به فرهنگ روز باشند و زبان بلیغ داشته باشند. باید بیش از اینها تربیت کنیم. یا افراد به خوبی تربیت نشده اند و یا اینکه آنها متناسب با شرایط جامعه تربیت نشده اند. به نظر من اگر شبههای مطرح میشود، همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند، باید هزار نفر از زوایای مختلف این شبهه را مورد بررسی قرار دهند، پژوهش کنند، فکر و اندیشه کنند و با زبان گویا و با لحن بسیار جذابی این را مطرح کنند و حداقل باورهای اعتقادی جوانان و جامعه را حفظ کنند.
همانطوری که پزشکانی در جامعه هستند که اگر میکروبی ویا بیماری بیاید، این پزشکان بسیج میشوند و سعی میکنند واکسن آن بیماری را بزنند و داروهایی تجویز میکنند که ریشهی این بیماری را بخشکانند، باید در حوزهی اعتقادی هم اینچنین افرادی وجود داشته باشند، یعنی مراقب شود گوشهای شنوا، چشمان تیزبین، قدرت خلاقهی فکری وجود داشته باشد که با زبان لیّن و شیوا پاسخ بدهد.
خود این شبهات یک بستری دارند. اولاً باید آن بستر را شناسایی کنیم و سعی کنیم که آن زمینهها پیش نیاید که این مشکلات به وجود بیاید. گفتم که خود بیکاری، أم الأمراض است. وقتی فردی بیکار است و احساس شخصیت نمیکند، زندگی ندارد و نیازهای اولیهی او تأمین نمیشود، دائماً ذهنش برای او سؤال درست میکند و به تعبیری بوالفضولی میکند. نمیخواهم بگویم که آگاه نباشد ولی اقناع برای او ایجاد نمیشود؛ یعنی برای کسی که گرسنه است، هر چه از مزایای گرسنگی توضیح دهید، قوّهی درّاکه و قوای ذهنی او در آن لحظه به خوبی کار نمیکند، اصلاً به حرف شما گوش هم نمیدهد.
باید احساس مسئولیت ما بیشتر شود و تلاش کنیم که واقعیت را آنگونه که هست، درک کنیم و برای آینده برنامهریزی کنیم و نیروهایی که لازم داریم تربیت کنیم و امکاناتمان را در آن جهت بسیج کنیم.
گاهی اوقات نیروها و استعدادهایی که ما داریم هم در جای خود استفاده نمیکنیم، یعنی در جهت دیگری که کماهمیتتر است، مصرف میکنیم. به نظر من تمام دستگاههای علمی و فرهنگی باید بسیج شوند و این مشکل را برطرف کنند. مثلاً برای دانشگاههای ما خوب نیست که جوانی باایمان وارد شود و بیایمان از دانشگاه خارج شود. اگر در اینجا مشکلی وجود دارد باید آسیبشناسی شود که در کجا دچار مشکل هستیم؟ استاد تأثیر داشته است؟ محیط تأثیر داشته است؟ چرا ما برنامههای فرهنگی نداشتهایم؟ چرا اساتید بیدغدغهای داریم؟ بالأخره یک حرکتی ایجاد کنیم. مسئول همینطور، استاد همینطور... بالأخره باید کمی حرکت کنند و ببینند که اگر دیر حرکت کنند، خودشان، جوانشان و همه و همه از دست میروند.
راهکارها:
1. باید علل و انگیزهها و بستر طرح شبهات را در جامعه کشف و از بین برد.
2. باید متناسب با هر انگیزه و متناسب با هر منشأیی پاسخ مناسبی ارائه داد.
3. برای پاسخگویی به شبهات نیازمند به حضور افرادی آگاه، عالم و دغدغهمند هست که در زمینه رفع شبهات احساس مسئولیت بکنند.
4. باید مراکز علمی و فرهنگی ما متناسب با این سؤالات برای خودشان برنامهریزی کنند.
5. پاسخگو باید عالِم به زمان باشد تا متناسب با زمان و مکان پاسخهای مناسبی بدهد.
6. پاسخ گو باید آگاه به فرهنگ روز باشند و زبان بلیغ داشته باشد
7. تسلّط علمی پاسخگویان به مباحث دینی اهمیت دارد.
8. مشاورههای مذهبی باید توأم با احساس نزدیکی، احساس برادری و احساس علاقه به پاسخ گیرنده باشد.
9. باید عمل نظام پاسخ دهنده نشانگر باورهایش باشد تا پاسخ گیرنده به او اعتماد کند
10. باید احساس مسئولیت مجموعه های علمی به پاسخگویی بیشتر شود.
11. باید از نیروها و استعدادهای موجود به جای استفاده در موارد کم اهمیت در زمینه های مهمی چون شبهات صرف کرد.