با چه راهکارهایی میتوان کمبودهای آموزشی و تبلیغی را برطرف کرد تا ضعف فکری و علمی مردم در پذیرش مدعیان دروغین مرتفع شود؟
اولین کار این است که مسئولان و نخبگان را با این جریان آشنا کنید. مشکل اصلی این است که کسانی که نقش تصمیمگیر و انتقالدهنده فکر در جامعه را دارند، خودشان با این موضوع آشنا نیستند و خود به راحتی به دنبال این مدعیان راه میافتند و برای آنها تبلیغ میکنند.
متأسفانه در صحبت با برخی از مسئولین سیاسی و یا حوزوی گاهاً معلوم میشود که مثلاً بچه یا پسرعموی آنها در یکی از این جریانها هست ولی نمیدانستند که این جریان، انحرافی است و فکر میکردند که این فرد فقط به یک هیئت و سخنران علاقهمند شده است. اکثر مدعیان دروغین هوشمند شدهاند و دیگر کسی ادعای امام زمان بودن را نمیکند. برای همین است که میتوانند نفوذ کنند و افراد زیادی را جذب کنند.
یکی از روشهای آن ها این است که ویژگیهایی را برای امام زمان یا شخص مرتبط با امام زمان میگویند و بعد در یک بازه زمانی آرام آرام آن ویژگیها را در خودشان نشان میدهند. یعنی آن ویژگیها را میگویند ولی هیچ ادعایی نمیکنند. مثلاً مدعی میگوید که امام زمان(عج) کسی است که وقتی بیاید، قرآن را رمزگشایی میکند و بطون قرآن را حمل بر رمز میکند. وقتی مفصلاً در چند جلسه توضیح داد که قرآن نیاز به رمزگشایی دارد و کسانی باید آن را رمزگشایی کنند تا حقایق و معارف عقلانی و وحیانی فهمیده شود، در یک جلسه هم آیهای میخواند و میگوید این آیه نکاتی دارد که باید آن را برای مستمعین رمزگشایی کند. چند جلسه بعد هم آیه دیگری را رمزگشایی میکند. مخاطب هم دیگر یادش نیست که در جلسه اول که درباره ویژگیهای امام زمان(عج) صحبت میکرد، چه گفته بود؟ کمکم میگوید که باید جزوههایی را مطالعه و مرور کنید و اعمالی را انجام دهید و به بقیه هم آموزش دهید.
کسانی که این کارها را میکنند، سریعاً برای خودشان تشکیلات درست میکنند و افراد این حلقه کمکم شباهتهایی بین او و امام زمان(عج) پیدا میکنند و فکر میکنند که به یک کشف بزرگ رسیدهاند! تأثیر این روش خیلی بیشتر از این است که مستقیم بیان شود. یعنی اگر آن استاد زرنگ باشد و در روابط اجتماعی هم هوشمندیهایی داشته باشد که افراد و مخاطبین را به خوبی جذب کند، بعد از مدتی مخاطبین او میگویند: استاد! به نظر میرسد که برخی از این مطالبی که شما میگویید از خودتان نیست! یعنی مرید به استاد میگوید که این مطالب از خودتان نیست و استاد هم یک لبخند عاقل اندر سفیه میزند و میگوید: به هر حال گاهی خدا به بندگان فقیر، جاهل و بدبختش عنایت میکند و ممکن است دری به روی آنها باز کند!!
در نهایت این مریدها معتقد میشوند که این فرد با امام زمان(عج) مرتبط است بدون اینکه خودش ادعایی یا کاری کرده باشد. مشکل اصلی اینجاست که دیگر نمیتوانید این فکر را از ذهن مرید خارج کنید چون خودش کشف کرده است و کسی او را توجیه نکرده است! اتفاقاً حالا خود این فرد است که شروع به توجیه بقیه میکند.
ممکن است در مرحله اول یک مدعی 50 نفر را جمع کرده باشد و از این 50 نفر، 10 نفر او را باور کنند. این 10 نفر هم شروع به تبلیغ میکنند و جدیتر پیش میروند و کمکم میبینید که در حلقههای بعدی، افراد بیشتری جذب میشوند و کار پیش میرود. همانطور که بارها دیده شده است، مدعیان توانستهاند بسیاری از مقامات بالای دینی و سیاسی گرفته تا مردم کوچه و بازار را جذب کنند.
کاری که باید انجام شود این است که نخبگان از وجود همین روش مطلع شوند. علت گرایش به عرفانهای نوظهور و مدعیان دروغین در جامعه، مسئولین سیاسی، مدیران فرهنگی و نخبگان هستند که جلوی روشنگری برای مردم را میگیرند. در حال حاضر یک خودسانسوی شدیدی در این زمینه وجود دارد. متأسفانه وقتی قرار است که برنامهای تولید شود که به مردم در مورد این جریانها اطلاعرسانی شود، آقای مسئول میگوید که اگر این صحبتها بیان شود، ترویج این افراد و جریانها میشود. حتی در تلویزیون تجربیاتی وجود دارد که برنامهای ساخته شده است و جلوی پخش آن برنامه گرفته شده است. مثلاً صداوسیما هزینه کرد و برنامه استوا را با پرسش و پاسخ دانشجویی ساخت ولی اجازه ندادند که پخش شود.
بنابراین در حال حاضر این مشکل وجود دارد که نخبگان، مسئولین امنیتی و فرهنگی میگویند که به مردم نگویید! نتیجه این سیاست در جامعه مشاهده میشود که عرفانهای نوظهور و مدعیان دروغین یکطرفه تبلیغ میکنند و هر چه میخواهند از جامعه نیرو جذب میکنند. این واقعیتی است که در حال اتفاق است. اول باید مسئولین را توجیه کرد چون مسئولین در یک خودآگاهپنداری کاذب هستند و بر اساس آن سیاستگذاری میکنند، تصمیم میگیرند که نتیجه آن گسترش عرفانهای نوظهور و مدعیان دروغین است.
با وجود تجربههایی مثل محمدعلی طاهری در عرفان حلقه، پیمان فتاحی در جمعیت آلیس، علی یعقوبی و کریم زرگر که او را اعدام کردند، مردم در مورد اینها چیز زیادی نمیدانند. در حالی که باید افرادی مثل کریم زرگر را به مردم نشان میدادند و فیلم کلاسهایش را پخش میکردند. باید به مردم گفته میشد که این فرد با پوزیشن استاد دانشگاه و با آن تیپ و قیافه و مریدهایی که در اطرافش هستند و همه به او اعتماد داشتند، چه آسیبهایی را به وجود آورده اس؟ اینها را باید به مردم نشان میدادند تا مردم شک کنند و اگر فردی ادعایی کرد و چنین حرفها و رفتارهایی را از خود نشان داد، مردم روی او علامت سؤال قرار دهند. ولی مردم در سکوت هستند با وجود این که این همه اطلاعات و دانش تولید شده و در مؤسسات و نهادهای امنیتی هست، هیچکدام به اطلاع مردم نمیرسد. نتیجه این است که محمدعلی طاهری دوم هم میتواند در جامعه میدان پیدا کند. این بزرگترین آسیبی است که وجود دارد.
مدعیان دروغین به ویژه در حوزه مهدویت چه شاخصههایی دارند و این مسئله تا چه میزان در جامعه جدی است؟
مدعیان دروغین در حوزه مهدویت به چند گونه تقسیم میشوند؛ یک نوع، خیلی سنتی کار میکنند یعنی در قالب یک هیئت، فرد شروع به حرف زدن میکند و کدهایی میدهد که مخاطب احساس میکند که این فرد با عالمی در ارتباط است. مثلاً میگوید راه سیر و سلوک خیلی پرخطر است و مشکل دارد و حتماً باید دست شما در دست امام زمان(عج) و یا در دست کسی باشد که از طرف او تأییده شده است. کلی تهدید، تحذیر و انذار میکند و آرام آرام نکات و دقایقی میگوید که اگر اینها را رعایت کنید، دیگر نمیلغزید. جریانی هست که در آن یک خانمی ادعا میکند که تا زمانی که دست شما در دست من باشد، خیالتان راحت باشد و از روزی که توفیق حضور در جلسات او از شما گرفته شود، خوف داشته باشید.
اگر آن کعبهای که برخی از این جریانها در اصفهان درست کرده بودند، نشان داده میشد شاید الآن در اصفهان افراد دور این خانم جمع نمیشدند. این مدل سنتی قضیه است که کاملاً با ادبیات امام و ارتباط با امام و اهمیت به نقش ولایت در هدایت انسانها مرتبط است.
نوع دیگر این است که با ادبیات دینی پیش نمیآیند ولی صحبت از منجی میکنند. مثلاً فرض کنید فردی با نام مستعار رائیل در فرانسه و سوئیس مدعی شده است که خالق زندگی در زمین، موجودات فضایی بودهاند که از آن بالا انسانها را روی زمین نظاره میکنند. به گفته او این موجودات اخیراً دیدهاند که انسانها چه بلایی بر سر خود میآورند! و حال برای حل بحران اخلاق، فروپاشی خانواده، روابط اجتماعی خراب، جنگ، تخریب محیطزیست و ... طرحی را تدوین کردهاند.
این فرد مدعی شده است که موجودات فضایی او را به سفینه و سیاره خود بردهاند و به او برنامه نجات بشر را آموزش دادهاند و حالا او آمده است که بشر را نجات دهد. وقتی انسان این را نگاه میکند، تصور میکند که کارتون است ولی واقعیت این است که آثار جریان رائیلیان به بیش از 30 زبان دنیا از جمله فارسی ترجمه شده است و در ایران هم محفل دارند و عدهای در اطراف آنها جمع شدهاند و این افکار را میپذیرند.
ممکن است که گرایش مذهبی فردی کم باشد ولی نیاز به منجی و تغییر جهان داشته باشد چون از وضعیت بشر رنج میبرد. جریانی مثل رائیلیان برای این فرد نویدبخش است و یک چشمانداز متفاوت و تازهای به او نشان میدهد و در نتیجه به دنبال آن میرود. لذا مدلهایی هم هستند که سنتی نیستند یعنی فردی ادعای نجات جهان و ادعای منجیگری دارد ولی ادبیات و غالب کار او سنتی نیست و امامت و ولایت در آن وجود ندارد.
گونه دیگری هم در بحث مهدویت و منجیگرایی وجود دارد که اینها برای فرد خاصی ادعا نمیکنند بلکه گویی ادعا برای نوع بشر مطرح میشود. در حال حاضر جریانات متعددی هستند که ممکن است تقریباً خواستگاه واحدی هم داشته باشند که میگویند انسان دارای نیروی نامحدود و قدرت خلاقیت است و میتواند زندگی خودش و جهان را متحول کند. یعنی در نظر آنها مهم این است که انسان به چه چیزی فکر میکند و چه چیزی میخواهد و همان تأثیر را روی جهان خواهد گذاشت. بعد میگویند که اگر انسانها به اندازه کافی به نیروی درونی خود ایمان آورند و قوانینی مثل قانون جذب و تجسم خلاق را یاد گیرند و از این نیروی درونی برای تغییر زندگی خود و جهان استفاده کنند، کل جهان تغییر میکند و همان چیزی میشود که میخواهند. این ایده، رقیب ایده مهدویت است و دقیقاً به نیاز انسان به آمدن یک منجی و به یک آینده طلایی پاسخ میدهد ولی این ایده را به نحو دیگری مطرح میکند. کسی که این را باور کند قطعاً در حوزه مهدویت دچار شبهات و انحراف است و به راه دیگری میرود و از امام زمان(عج) و امامت دست برمیدارد!
در سینمای هالیوود مثالهای متعددی برای این تفکر هست…
نمونه آن زیاد است. در برخی از این فیلمها موجودات فضایی یک انسانی را برای تغییر جهان انتخاب میکنند. معمولاً او یک جوان آمریکایی خوشتیپ و بااراده است که برای مردم هم کار میکند. موجودات فضایی او را میبرند و آموزش میدهند.
فیلمی به نام «Childhood’s End» یعنی پایان دوران کودکی هست که جوانی میرود و آموزههای موجودات فضایی را فرا میگیرد و به زمین میآید و زمین تبدیل به بهشت میشود. بیابانها و خرابههایی که در ابتدای فیلم نشان میدهد، در انتها به سبزه تبدیل میشود و گدایی که در ابتدای فیلم داشت گدایی میکرد، در انتهای فیلم کتوشلوار سفیدی میپوشد و خیلی شیک در چمنها نشسته است و دیگر هم نیازی به گدایی ندارد. یعنی این همه تغییرات بر اساس آموزههای آنها از طریق انسان به وجود میآید.
در انتهای قسمت اول، موجودی خودش را نشان میدهد که شبیه جن است و گوشهای خاص و دم و سم دارد. او از سفینه پایین میآید و همه جهان منتظر دیدن او هستند و پیام صلح را منتقل میکند. در قسمت 2 و 3 فیلم، انسانهایی متولد میشوند که اصلاً نیازی به کار و قرار گرفتن تحت برنامهای ندارند و آنقدر سطح امکانات و رفاه و آزادی بالاست که این کودکانی که متولد میشوند دارای قدرتهای خارقالعادهای هستند. یعنی محدودیتها از اینها برداشته شده و با ذهن همدیگر در ارتباط هستند.
در نهایت هم به آسمان صعود میکنند و کل کائنات را در خودشان هضم میکنند و این یک ابرانرژی بزرگ در جهان میشود. انتهای فیلم اینطور تمام میشود که این بچهها همه در آسمان هستند و کره زمین در حال نابودی است و آنها از بالا به کره زمین نگاه میکنند. یعنی آن پتانسیل خدایی شدن انسان را اینطور به تصویر کشیدهاند. اینها ایدههای جایگزین مهدویت است ولی انحرافی است.
هر کدام از این سه دسته یکسری ویژگیهایی دارند؛ دسته اول کاملاً از ادبیات مذهبی استفاده میکنند و تأویل میکنند. چنین افرادی در بین کسانی که ساختار سنتی دارند، ظهور می کنند و افراد مذهبی را که نیازهای معنوی آنها ارضاء نشده است، جذب میکنند. این افراد نیاز معنوی دارند و بهدرستی آموزش ندیدهاند که این نیاز معنوی در ارتباط با امام چگونه باید تأمین شود؟ در مورد راهزنهای این راه هم آموزش ندیدهاند. خیلی طبیعی است که یک فردی که گرسنه است و نمیداند که غذای سالم و فاسد چه تفاوتی با هم دارند، از غذای فاسد استفاده کند.
باید آموزشهای درست داده شود ولی این کافی نیست. خیلی از نخبگان میگویند که با آموزش درست، جلوی این مسائل گرفته میشود ولی این اشتباه و خودفریبی است. شما باید «لا اله» را بیان کنید تا «الا الله» اثبات شود. هر چه راه درست را به مردم معرفی کنید، راههای غلط خود را شبیه به آن درست میکنند. باید راه غلط به مردم معرفی شود تا وارد آن نشوند. واقعاً در بین مسئولین و سیاستگذاران یک فوبیای استراتژیک وجود دارد که میترسند مسائل را با مردم در میان گذارند که این انحراف است.
متأسفانه گویا باید این موضوع مثل مواد مخدر مملکت را نابود کند تا به مردم گفته شود که مواد مخدر بد است! یا باید مثل بیماری ایدز اینقدر مخفی شود تا فراگیر شود و بعد به مردم گفته شود که ایدز چه بلایی را بر سر شما میآورد و مراقب باشید! ظاهراً منتظر هستند که عرفانهای نوظهور هم مملکت را نابود کند و هیچ اعتقادی برای عمده مردم باقی نماند و تازه آن را درست کنند. البته آن وقت دیگر مشخص نیست که فایدهای خواهد داشت یا خیر؟
باید، هم آن راه درست معنوی و ارتباط با امام زمان(عج) را برای مردم مشخص کرد و هم مدعیان دروغین را معرفی کرد و طیفها و ویژگیهای آنها را به مردم گفت.
گروه اول خود را بالأخره به صورت مستقیم، غیرمستقیم، با قرینه و یا با یکسری حلقههای افراد مقرب، به عنوان یک شخصیت ویژه مطرح میکنند. یعنی در این جریانات انحرافی یک فردی ویژهسازی میشود. اگر باهوش باشد، خودش این کار را نمیکند و دیگران برای او این کار را میکنند و یا با قرائن و کدها این کار را میکند.
ویژهسازی یک مدعی که همراه با انکار دیگران باشد، باعث میشود که دیگران هم که اهل فن هستند او را انکار کنند. مثلاً طلاب آیتالله بهجت را ویژهسازی میکنند ولی بقیه مراجع هم آقای بهجت را قبول دارند و ایشان هم بقیه مراجع را انکار نمیکند.
اگر از فردی به نام غفار عباسی در قم خواسته شود که غیر از خودش، یک استاد دیگر معرفی کند، به نظر او هیچ کس روی زمین وجود ندارد. وقتی به بقیه هم مراجعه کنید، میگویند این فرد از کجا این حرفها را میزند؟ این یک نشانه است. یعنی در سطح اساتید اخلاق که حداقل 50 استاد برجسته هستند، حداقل باید 5 نفر باشند که او را تأیید کنند. نه اینکه هیچکس او را تأیید نکند.
در نوع دوم هم از چارچوب ادبیات سنتی بیرون آمدهاند و یک ادعای دیگری را مطرح میکنند که آن را به راحتی میتوان شناخت. آنها بر نیروهای انسانی و آیندهای که با دنیوی شدن و انباشت ثروت درست میشود، تأکید دارند.
آیا اینگونه افراد اختلال روانی خاصی دارند؟
حداقل این است که اینها اختلال اسکیزوئید دارند یعنی دچار توهماتی هستند که آن توهمات را به خوبی و با احساس بیان میکنند. افرادی که اختلال اسکیزوئید دارند خیلی بانفوذ هستند و در روانشناسی در مورد این افراد گفته میشود که حتی میتوانند دیگران را هم جذب کنند.
بسترها و زمینههای گرایش مردم به ادعاهای دروغین چیست؟ و چرا مردم به این جریانها گرایش دارند؟
از همه مهمتر خلأها و نیازهای معنوی انسانهاست. انسان طوری ساخته شده است که فطرت او مبتنی بر ولایت است. در روایت هست که سرشت انسان از فطرت الله است یعنی مبتنی بر ولایت و امامگرایی هست. وقتی دست انسان از امام کوتاه شود، مدعیان دروغین جای خالی را برای او پر میکنند.
بنابراین اولین بستر این است که انسانها به امام و یک انسان برتر و فوقالعاده نیاز دارند که به او تمسک کنند. اگر نیازهای معنوی ارضاء نشود و انسان فقط به یک زندگی مادی محدود شود، خسته و افسرده میشود چون انسان برای این ساخته نشده است که فقط در مادیات به سر برد. روح انسان که هویت اصلی اوست، یک موجود ملکوتی است و انسان باید با عالم ملکوت و ماوراء ارتباط داشته باشد. اگر معلوم نشود که این ارتباط چطور، از کجا و در چه زمانهایی برقرار میشود، طبیعتاً فضا برای رشد افکار باطل باز میشود.
مورد بعدی این است که مدعیان هوشمند شدهاند و راههای خوبی را برای تأثیرگذاری بر مردم یاد گرفتهاند و از آنها استفاده میکنند. مردم نمیدانند که اگر کسی ذهن آنها را خواند، ممکن است از راههای علوم غریبه و جنگیری و شیاطین این کار را انجام دهد. سؤال مهم این است که چرا مردم این را نمیدانند؟ و چرا رسانهها از بیان این مسائل پرهیز میکنند؟
وقتی واقعیت را نمیگویید، سریال احضار ساخته میشود که یکسری توهمات، ترس و ... را نشان میدهد. اگر از ابتدا گفته شود که جن چه موجودی است و چه توانمندیهایی را در کسانی که در ارتباط با او قرار میگیرند، به وجود میآورد و بعد آن افراد را به تسخیر خودش درمیآورد، این گونه سریالها اوج نمیگیرند. اینها از ناآگاهی مردم سوءاستفاده میکنند و این موضوع باعث میشود که آن افراد هم که هوشمند شدهاند، از این فرصتها استفاده کنند.
عوامل دیگری هم هستند مثل سست شدن روابط خانوادگی که باعث میشود که فرد نتواند به پدر یا برادر بزرگتر خانواده پناه برد. وقتی فرد میبیند که یک انسان خیلی مهربان و معنوی وجود دارد که بقیه را هم زیر چتر خود برده است، زیر چتر او میرود. یعنی آن کمبودی که در بحرانهای روابط خانوادگی و پیوندهای اجتماعی در خانوادهها ایجاد شده است، با حضور مدعیان پر میشود. این موضوعی است که قابل تحلیل از لحاظ جامعهشناختی است.
دیگر این که همه افراد در سطوح مختلف دچار اضطرابهایی هستند. مثلاً گاهی یک فرد پولدار موفق قدرتمند، نگران از دست دادن موقعیت خود در یک اتفاق و یا با یک تغییر سیاسی و اقتصادی مثل کم و زیاد شدن قیمت دلاراست! چنین فردی به دنبال آرام کردن خود است. لذا معروف شده است که تیمهای فوتبال جادوگر دارند. متأسفانه باید اذعان کرد که شخصیتهای سیاسی هم جادوگر دارند یعنی یک مدیر، رئیس، مدیرکل و ... که در یک وزارتخانه به جایی رسیده است، نگران است که شاید موقعیت خود را از دست دهد! نتیجه این است که یک طلسم و حرزی یا یک امام زمانی پیدا میکند که برای او دعانویسی کند. حداقل این است که زندگی خودش را با او معنیدار کند و پیش خود اینطور فکر کند که اگر هم سقوط کند، برای او کار کرده است. پیوند دادن زندگی با امام زمان حقیقی که در پس پرده غیبت است و صدایی از او شنیده نمیشود و تصور میشود که او هم صدایی از ما نمیشنود، وقتی رخ می دهد که فرد اعتقادات درستی داشته باشد. معمولاً افراد برای این کار وقت ندارند لذا نتیجه این است که به دنبال امام زمانی میگردند که این موضوع را با او در میان گذارد.
حاکمیت در مقابل مدعیان دروغین باید چه سیاستی را درپیش گیرد؟
اصلیترین سیاست این است که اینها را به مردم معرفی کند و در پستو نگه ندارد.
این یک سیاست پیشگیرانه است
پسگیرانه هم هست! اگر همین الآن یک مدعی دروغین پیدا شد، در تلویزیون با مردم در مورد او سخن گفته شود.
چطور میتوان این آگاهی و آموزش را داشت و سطح فکری مردم را ارتقاء داد؟
مدعیان دروغین جوسازی کرده و فضا را مدیریت میکنند. آنها قدم به قدم به مریدان خود چیزهایی میگویند و آنها را به پیش میبرند. بعد از چند سال به نقطهای میرسند که او قبول میکند که این آقا با امام زمان(عج) در ارتباط است و یا امام زمان، پیامبر و ... است.
اگر باورهای مریدان به طور صریح به مردم گفته شود، به آنها میخندند. میتوان مدعیان را روبهروی هم نشاند تا ادعاهای خود را به یکدیگر بیان کنند. میتوان این کار را در قالب یک برنامه تلوزیونی تولید کرد و یک نفر هم مجری باشد و اجازه ندهد که اینها به حاشیه روند. مثلاً اگر کسی معتقد است که شعور کیهانی دارد و جبرئیل به او آگاهی میدهد، از دیگری پرسیده شود که آیا او تأیید میکند یا خیر؟ احتمالاً او هم شروع به ادعا در مقابل دیگری میکند. کافیست این برنامه برای مردم پخش شود تا خود قضاوت کنند.
مریدها معمولاً فقط یکی از این مدعیان را میبینند و فکر میکنند که فقط یک انسان مانند مراد آنها روی زمین هست ولی وقتی میبیند که سریال مدعیان تمام نمیشود و افرادی هستند که بهتر از مراد او حرف میزنند، این مسئله خیلی میتواند روی تغییر نظر آنها تأثیر داشته باشد. ولی چون این کار انجام نشده است مردم در ذهن خود یک توهماتی میسازند و کار به جایی رسیده است که رسانههای غربی از برخی از مدعیان طرفداری میکنند و مردم هم گوش میدهند!
هر چه خواسته میشود که محمدعلی طاهری سر دسته عرفان حلقه را در تلویزیون آورند و اجازه دهند که او صحبت کند، مسئولین گوش نمیدهند! کافیست که یک فردی در تلویزیون از او سؤال کند که این چه حرفی است که در کلاس درس زده است؟ و او حرفهای خود را واضح بیان کند تا مردم متوجه شوند!
متأسفانه در حال حاضر کار به اینجا رسیده است که آقای طاهری میگوید تابعیت ایرانی را از او بردارند و او را رها کنند که در کشور دیگری ساکن شود چون 20 کشور به او گفتهاند که به وی تابعیت میدهند! سؤال این است که این مسئولان با این حرف میخواهند چه کنند؟ باید قبلاً این کار را میکردند. اگر همان سال 90 سریالی برای این گونه افراد میساختند، مردم میگفتند که مهم نیست و تابعیت هر کشوری که میخواهد را دریافت کند.
در حال حاضر از طاهری فیلمهایی دارند ولی پخش نمیکنند. مثلاً در یکی از فیلم ها او بر روی پول کلاسها با یکی از مربیان بحث میکند در حالی که مدعی عرفان است. سؤال اساسی این است که چرا مردم نباید با آن ها آشنا شوند؟ این کار، مردم را ایمن میکند. مثل واکسیناسیون است که یک ویروس ضعیف شده وارد مغز مردم میشود و بعد از آن دیگر مردم میفهمند که هر کسی که یک مقدار شبیه اینها باشد، باید نقد شود.
به نظر شما نهادهای تبلیغی چگونه میتوانند ضعف فکری و علمی مردم را مرتفع سازند؟
باید مردم را از این ظلم عظیمی که به آنها میشود و فسادهایی که آنها را احاطه کرده و با افتخار خود را به دست آنها میسپارند، آگاه کرد. برخی میگویند که زمان ظهور وقتی فرا میرسد که زمین پر از ظلم و جور شود. در حالی که زمین پر از ظلم و جور هست و مشکل این است که این ظلم در یک لباس و پرده تزویر به میدان آمده است که افراد آن را درک نمیکنند. آنچه که لازمه ظهور است، ظلم درکشده است. نظام تبلیغی باید مردم را متوجه ظلمی کند که در حق آنها در ابعاد مختلف بینالمللی، داخلی، اقتصادی، آموزشی و ... میشود. اگر نظام تبلیغی از این ظلم پرده بردارد، آن زمان است که مردم به آن مرحله از اضطرار میرسند که انشاءالله ظهور فرا رسد. اصلیترین کار، پردهبرداری از ظلم است.
وظیفة روحانیت در مقابله با مدعیان دروغین چیست؟
یک طلبه در مرحله اول باید منتقد باشد یعنی اگر خیلی در این سیستم فعلی هماهنگ، تسلیم و نظمپذیر باشد، به معنای انقیاد در برابر نظام آموزشی خواهد بود. فردی که خودش در سیستم است نمیتواند نارسایی ها را فاش کند. وقتی خودش به عنوان عضوی از این سیستم کار میکند، پیش میرود و سیستم را تقویت و از آن ارتزاق میکند، نمیتواند در آن تحول ایجاد کند. طلبه باید خارج از این سیستم خود را پرورش دهد.
پتانسیل عظیمی در حوزه هست و طلبههای جوان و مخلص با آرمانهای بزرگ هستند که واقعاً اگر حرکت کنند، حرکت آنها با هدایت و عنایت الهی همراه خواهد شد ولی مشکل این است که اینها در نظام ظالمانه موجود حوزه کار میکنند.
خیلی از مباحثی که در حوزه علمیه موجود خوانده میشود، اصلاً به درد نمیخورد. مثلاً خواندن درس ادبیات عرب، فقط یک سال و نیم زمان نیاز دارد. دوستانی هستند که جزوه جدیدی برای ادبیات عرب درست کردهاند و روشهای سنتی را اصلاح کردهاند. کافیست با مکاتب ادبیات عرب آشنا شوید و بعد هم یک سری قواعد، فنون و مراجع برای رجوع در حوزه صرف و نحو آموزش داده شود.
همچنین بخشهای مربوط به فقه باید در چهار سال تمام شود. یعنی ده سال را میتوانید در شش سال تمام کنید و به درس خارج روید که اگر روشمند کار کنید، در دو الی سه سال کار تمام میشود یعنی کل سیر آموزشی حوزه، حداکثر تا 8-7 سال باید تمام شود و فرد مجتهد شود. اگر فرد نتوانست در این مدت این کار را انجام دهد، به درد این کار نمیخورد و باید کار دیگری کند.
به نظر شما ادامة روند فعلی در موضوع مدعیان دروغین به کجا منتهی میشود و چه آیندهای را برای این مسئله تصور میکنید؟
در حال حاضر مدعیان دروغین دستگیر و به زندان انداخته میشوند. اگر جرم قانونی هم نداشته باشند و فساد هم نکرده باشند، به نوعی او را محکوم میکنند. گاهی وقتی یک مدعی دروغین را میگیرند، در نهایت قاضی وقتی میبیند که هیچ مدرکی بر علیه او نیست، به علت نصب غیرمجاز آنتن ماهوارهای او را 350 هزار تومان جریمه کرده و بعد هم او را رها میکنند. متأسفانه در این موضوع، قانونی موجود نیست و به دلیل نبود قانون، افراد را رها میکنند!
زمانی هم که فردی تخلف و جعل اسناد کرده و پول مردم را خورده است، او را به زندان میاندازند و برای مردم توضیح نمیدهند که او چه مشکلاتی دارد و تبدیل به قهرمان در حبس میشود! نتیجه این است که 10 نفر دیگر هم مثل او به وجود میآید و شاگردان و مریدان او هم مدعی میشوند و با افتخار به پیش میروند! در مجموعه کشت و زرع پربرکتی است! یک مدعی میرود و به جای او 10 نفر میآیند!
خلاصه راهکارها:
1-برخی از مسئولین سیاسی و مذهبی، خود یا خویشاوندانشان به آفت تبعیت از مدعیان دروغین عرفان و مهدویت و شرکت در جلسات آنها دچار هستند که فضا را برای مشروعیت و جولان دادن این افراد مهیا کرده است. مسئولان باید به این موضوع توجه بیشتری داشته باشند.
2-جذب به روش فرآیندی، به نحوی که خود مریدان بر توانمندیهای عرفانی یا ارتباط مدعیان دروغین با امام(ع) گواهی دهند و تبدیل به مبلغ او شوند، روش ویژه مدعیان دروغین جدید است. باید این روش و زوایای آن برای نخبگان و مردم تبیین شود.
3-در حال حاضر در رسانه ملی و خیلی از رسانههای دیگر به بهانه اینکه اطلاع رسانی در مورد این مدعیان باعث ترویج آنها میشود، یک خودسانسوری شدید وجود دارد. در حالی که این کار با وجود رسانههای جدید و فضای مجازی، از ترویج افکار آنها جلوگیری نمیکند. باید روشها و اعمال مدعیان دروغین و اطلاعاتی که دستگاههای مختلف در مورد مدعیان دروغین دارند در رسانهها اطلاع رسانی شود تا مردم از روشهای آنها پیشاپیش مطلع شوند.
4-جریانی از مدعیان وجود دارد که به فرد خاصی تمسک نمیکند و نوع انسان را دارای قدرت ماورایی میداند که میتواند در آینده همه چیز را تغییر دهد. این جریان میتواند جای ایده حقیقی مهدویت و ظهور منجی را بگیرد. باید به کمک محتوای اسلام در حوزه اهمیت و قدرتی که خداوند برای انسان قائل شده است، این جریان را در مهدویت اصیل هضم کرد.
5-در بین مسئولین یک فوبیای استراتژیک وجود دارد که در همه موضوعات از در میان گذاشتن مسائل با مردم میترسند. باید این روحیه به خصوص در مسائل اعتقادی و مدعیان دروغین کنار گذاشته شود.
6-یکی از نشانههای مدعیان دروغین ویژهسازی خود – به صورت مستقیم یا به صورت غیرمستقیم توسط مریدان- و نفی دیگران است. این ویژگی در مورد مدعیان دروغین باید برای مردم اطلاع رسانی و تبیین شود.
7-اختلال اسکیزوئید که طی آن فرد دارای توهماتی در مورد خود میشود که به خوبی آنها را بیان می کند و قدرت فوقالعادهای برای جذب دیگران دارد، باید توسط روانشناسان برای مردم تبیین شود.
8-باید به مردم اطلاع رسانی شود که کارهایی مانند خواندن ذهن افراد و حرکات خرق عادت، از راههای شیطانی یا با استفاده از علوم غریبه هم امکانپذیر است و هر کس که چنین توانمندیهایی را دارد؛ لزوماً فرد صالحی نیست. رسانهها از گفتن این مسائل اکراه دارند ولی باید بیان شود. چون انجام این کارها به شدت در حال گسترش است و با نگفتن، مشکلی حل نمیشود.
9-سست شدن روابط خانوادگی یکی از عللی است که افراد برای پیدا کردن جایگزین پدر یا برادر خود به دامن مدعیان دروغین میافتند. باید در مورد سیاستهای تربیت خانواده هم راهکارهای جدید اندیشیده شود.
10-برخی از مسئولین به دلیل اظطراب از آینده قدرت و ثروت خود و یا پیشبینی وضع کشور، از پیشگو و یا مدعیان دروغین استفاده میکنند، باید این رفتار کنار گذاشته شود.
11-این تفکر در مریدان مدعیان دروغین که مراد آنها بهترین فرد روی زمین است، مانع بازگشت آنها میشود. باید با پخش برنامههای مختلف از مدعیان دروغین، مریدان را مطلع کرد که افراد زیادی مانند مراد آنها وجود دارد که چه بسا بهتر از او هم سخن میگویند.
12-برای به چالش کشیدن مدعیان دروغین میتوان برنامههای مشترک با حضور آنها ترتیب داد که به مناظره و گفتگو با هم بپردازند. بدین ترتیب، دست آنها برای مردم رو خواهد شد و مردم به قضاوت درستی در مورد آنها میرسند.
13-قانون لازم برای برخورد با مدعیان دروغین وجود ندارد و برخی قضات مجبور میشوند به بهانههای واهی آنها را محکوم کنند. یک قانون جامع باید در مورد این مشکل در کشور تصویب شود.
مسئولین مدعیان دروغین را به مردم معرفی کنند تا ماهیت جعلی شان مشخص شود
حجت الاسلام والمسلمین حمیدرضا مظاهری سیف؛ رئیس مؤسسه بهداشت معنوی