مدعیان دروغین به ویژه در حوزه مهدویت چه شاخصههایی دارند؟
اولین شاخصه «طرح ادعای بدون دلیل» است. این افراد فقط طرح ادعا می کنند و هیچ گاه برای این ادعا استدلال و دلیل ندارند لذا با مسائل علمی و استنباطها مشکل دارند؛ مثلاً جریان احمد الحسن ادعا کرده و دلیل نمیآورد! وقتی از آنها دلیل میخواهید، به روایت استناد می کنند و وقتی گفته می شود روایت آنها از جنبه های مختلف اشکال دارد، مبنای روایت را عوض میکنند و حتی خیلی از علوم را نفی میکنند! میگویند فلسفه، کلام، رجال و درایه چیست؟ اینها به خاطر این است که به روایات ضعیف یا دروغ متمسک شوند.
دومین شاخصه «نداشتن رویکرد علمی و مخالفت با علما» است. یک مدعی و منحرف نمیتوان پیدا کرد که نسبت به علما اظهار ارادت کند، مگر اینکه این اظهار ارادت ناشی از انگیزههایی چون ترس یا محافظهکاری باشد. مثلاً همین جریان احمد الحسن تا چند وقت پیش میگفتند «مقام معظم رهبری سید خراسانی است و باید با سید یمانی بیعت کند» ولی الآن می گویند «ایشان حاکم است و معصوم نیست و شهدای مدافع حرم هم شهید نیستند چون به حرف غاصب گوش کردهاند.» اینکه به آقای سیستانی حمله میکنند به این دلیل است که آنها را تأیید نکرده است.
آقای دیگری هم که حدود 25 نفر از نیروهای امنیتی مرید وی بودند، همینطور بود. حتی برخی از طلبه ها مریدش بودند، سجاده خالی میگذاشتند و نماز میخواندند و در هشتگرد کرج، کعبه ساختند که حاجی شوند. این فرد به آیتالله فاضل و آیتالله مکارم و به همه علما حمله میکرد چون او را تأیید نکردند. این فرد الآن هم آزاد است و استخاره میگیرد.
یکی از مدعیانی که علیه علما حرف می زند، آقای علی یعقوبی است. وی میگوید: ریشه موضوع ولایت فقیه مشخص نیست و ولایت فقیه به احتمال زیاد به دست امام زمان(عج) منسوخ میشود. در نظر او ولایت کار فقیه نیست و باید مجلس خبرگان را منحل کرد. دیگر اینکه با فقه نمیتوان جمهوری اسلامی را جلو برد و جامعه مهدوی درست کرد!
سومین شاخصه «مبهمگویی» است. برای اینکه راه فراری برای خود داشته باشند. لذا دستورات و برنامههایی که میدهند به خوبی مفهوم نیست. چهارمین شاخصه «تضاد و تناقضگویی» است. که در این مورد مثالها زیاد است به عنوان مشت نشانه خروار به افراد زیر اشاره می شود:
«علیمحمد شیرازی» موسوم به «باب» ابتدا ادعای ذکریت و داشتن مقام ذکر کرد و گفت: «تفسیر قرآن آن چیزی است که من بلد هستم» بعد ادعای بابیت کرد و گفت: «أنا مدینة العلم و علیٌ بابها»! و بعد ادعای قائمیت و مهدویت کرد. سپس ادعای پیامبری و در نهایت هم ادعای خدایی کرد!
«احمد الحسن بصری» هم ابتدا گفت: «من زمینهساز هستم»، بعد گفت «من یمانی هستم»، بعد گفت: «من جزء انصار هستم» بعد گفت: «جزء 313 تا هستم» بعد گفت: «اولین مهدی بعد از امام زمان(عج) هستم» و الان میگوید «من امام سیزدهم هستم!» «عبدالله هاشم» هم که می گوید: «من امام چهاردهم هستم!»
فردی به اسم «سیدعبدالرضا قراباد»، فرزند سیدمهدی از خوزستان که اعدام شد ابتدا در سال 74 تا 78 میگفت «من استاد سیر و سلوک هستم». در سال 78 میگفت «من شعیب بن صالح هستم» و بعد گفت «من یمانی هستم»! در سال 80 بود که گفت «من امام زمان(عج) هستم» و در سال 82 هم گفت: «من خدا هستم!»
تضاد در تناقض ادعاها فراوان است. این مسئله از ویژگیهای همه مدعیان است.
آقای «کاظمینی بروجردی» ابتدا گفت: من میتوانم دعاها را مستجاب کنم! بعد گفت:من قرآن درمانی میکنم! او آیاتی نامرتبط را انتخاب می کرد و به مخاطبین می داد؛ مثلاً می گفت «آیه «ن وَالْقَلَمِ وَمَا يسْطُرُونَ»، مخصوص نانواها هست و آیه «رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ» برای نظامیهاست چون درجه دارد! بعد گفت «من عالم و مرجع تقلید هستم» سپس گفت «من زمان ظهور را میدانم» در حالی که طبق حدیث «کذب الوقاتون» نمیتوان برای ظهور زمان تعیین نمود! او مبناها را بههم میزد. سلسله ای بودن این ادعاها خودش از شیوهها و روشهای مدعیان است.
پنجمین شاخصه «مبارزه با عقل» است. همه اینها عقلگریز یا عقلستیز هستند. چون می خواهند زمینه بحثهای رمالی را باز و فضای بدعت و انحراف را ایجاد کنند. «محمدعلی طاهری» رئیس فرقه موسوم به «عرفان حلقه» دقیقاً همین است. او میگوید خودت میتوانی به خدا برسی! برای همین در صحبتهایش مهدویت و مرجعیت را نفی می کند و زیارت اهلبیت(ع) را شرک میداند! اینها برای این است که خودش را جایگزین کند.
ششمین شاخصه «شخص¬محوری به جای خدامحوری» است. یکی از این افراد آقای ابطحی است. وی در کتاب «پرواز روح» از شخصی به نام حاج ملا آقاجان نام میبرد. حاج ملا آقاجان یک آدم روضهخوان معمولی و بیادعا بود، این فرد در کتاب پرواز روح میگوید: «این فرد فیلسوف و مجتهد بود و ملائک او را برای نماز شب بیدار میکردند و با ملائک روضه میخواند.» وی این کتاب را 5 سال بعد از فوت حاج ملا آقاجان نوشته و مدعی است این فرد استاد او است. یعنی «بعد از مرگ او، من این مقام را دارم.» مریدهای آقای ابطحی، رضایت وی را رضایت امام زمان(عج) میدانستند.
هفتمین شاخصه ایجاد «هالهای از امنیت» برای خود است. تمام جریانات انحرافی و مدعیان در ابتدا سعی میکنند خودشان را به کسی آویزان یا به عالمی منتسب کنند. دلیل امنیت آقای یعقوبی برای بیان حرفهای خود، شرکت برخی از خواص جامعه در جلسات او بود.
خانمی که الآن پرونده اش باز است ابتدا با چند نفر از مراجع تقلید دیدار کرده و با آنها عکس گرفت، وی قبل از هر سخنرانی ابتدا این عکسها را به مخاطبین نشان می دهد. اگر هم کسی نقدش کند می گوید: به به من حسودی میکنند چون مراجع من را تأیید کردهاند! یعنی سوء استفاده از نام بزرگان دینی و مراجع و علما از روشهای تمام جریانات انحرافی است. آقای ابطحی هم میگفت من با آقای کاشانی، نواب صفوی و ... بودهام و شایعه کرده بود که مقام معظم رهبری تا شبها کتاب او را نخواند خوابش نمیبرد.
هشتمین شاخصه «درست کردن مکان خاص» برای خود است. اینها تا زمانی که به کسی اطمینان نکنند در جلساتشان راهش نمیدهند. مثلاً دراویش، خانقاه دارند. اینها اگر حرف حسابی داشتند میتوانستند در هر جایی مطرح کنند. البته اگر به آنها میدان دهید، ادعایشان را بالاتر میبرند و حتی به جای قرآن، کتاب مینویسند.
با چه راهکارهایی میتوان کمبود آموزشی و تبلیغی را برطرف کرد تا ضعف فکری و علمی مردم در پذیرش مدعیان دروغین مرتفع شود؟
ابتدا باید گفت مدعیان دروغین در زمان حیات اهلبیت(ع) هم حضور داشتند؛ بعد از شهادت هر امامی افرادی پیدا می شدند و ادعاهایی میکردند، بعضی از این ادعاها تبدیل به فرقه میشد مثل زیدیه، جارودیه، ناقوسیه، اسماعیلیه، نفیسیه، زکیه و... بخش زیادی از این مسئله به عدم معرفت نسبت به مبانی برمیگردد. منظور از عدم معرفت، این نیست که نعوذ بالله اهلبیت(ع) در ارتقاء معرفت جامعه ناتوان بودند، بلکه مردم دچار جهل و نادانی بوده و از امام فاصله زیادی داشتند.
امروزه هم همین است، خیلی از مسائل ناشی از عدم شناخت نسبت به مبانی اعتقادی - دینی به خصوص در زمینه مهدویت است. متأسفانه در جامعه باورهای عمومی را با احساسات میسنجند و در موضوع امام زمان(عج) معرفت بیشتر از آنکه علمی باشد، منشأ عاطفی و احساسی دارد لذا جامعه در مسائل اعتقادی و مبنایی مهدویت اصطلاحاً «داغ» میشود و زود هم سرد میشود. در صورتی که باید «پخته» شوند تا هیچگاه «خام» نشوند.
همانطور که رهبر معظم انقلاب اشاره کردند، فضای جهل است که بستر بدعت، انحراف و خرافه را فراهم میکند لذا رویکرد همه در زمینه مباحث مهدویت باید عالمانه و نه جاهلانه باشد.
اما در بحث راهکارهای آموزشی - تبلیغی باید راهکارهای مختلفی را به صورت علمی و عملی در نظر گرفت که در ادامه توضیح داده می شود. مدعیان اقسام گوناگونی دارند، برخی ادعای ارتباط با امام زمان را دارند، برخی ادعا میکنند که از علائم ظهور و یا از یاران امام هستند؛ برخی هم پا را از این فراتر گذاشته و ادعای امامت، نبوت و حتی الوهیت دارند و در همه این موارد مصادیق زیادی وجود دارد. لذا در تبلیغات و در مبارزه با جریانات انحرافی؛
اولاً باید رویکردها علمی باشد که متأسفانه اکنون این گونه نیست.
ثانیاً این رویکرد علمی باید «ارتقایی» باشد؛
ثالثاً باید جهلزدایی به همراه افشاگری باشد تا انحراف افراد مدعی آشکار گردد. چطور وقتی یک جنس قلابی در بازار عرضه یا یک «برند» قلابی درست میشود با آن برخورد صورت می گیرد؟ فرد مدعی هم التهاب اعتقادی ایجاد میکند. حُسن افشاگری این است که باعث می شود مدعیانی که رویه مشابه دارند یا در جاهایی که زمینه ایجاد این ادعا وجود دارد، اصطلاحاً دست و پای خودشان را جمع کنند یا حداقل جرأت طرح علنی ادعای خود را نداشته باشند و فعالیتشان صرفاً زیرزمینی باشد.
در ماجرای ادعا دو طرف وجود دارد، فریب¬کار و فریب¬خورده؛ در بحث افشاگری با فریب¬خورده نباید برخورد شود بلکه فقط باید فریب¬کار هدف باشد. چون در حالت کلی معلوم نیست که فریب¬خورده با چه زمینه و در چه موقعیتی فریب خورده است؟ تجربه بررسی جریانات انحرافی نشان می دهد که افراد فریب خورده از صنوف و طبقات مختلف هستند یعنی هم افراد با تحصیلات عالی، هم افراد بی سواد، هم افراد ثروتمند و هم افراد فقیر در بین آنها وجود دارد. لذا در بحث فریب خورده ها باید موقعیت افراد مد نظر قرار گیرد و جهل زدایی و افشاگری به صورت عملی انجام شود.
چهارمین مسأله عدم نوفهمی و زیبا فهمی در فضای خودسازی است. ابزار جذب مردم توسط خیلی از مدعیان، خلأها و بسترهای موجود در جامعه مثل توجه به منجی، توجه به علائم ظهور، توجه به ملاقات با امام و توجه به معنویت است که هر کدام از این چهار مورد فراهم کننده زمینه های زیادی برای مدعیان جهت جذب افراد مختلف است. این مسئله نشان میدهد که در فضای خودسازی و بیان مطالب، نوفهمی و زیبافهمی صورت نگرفته است. مثلاً مردم بیشتر از اینکه دنبال فراهم کردن زمینه و شرایط ظهور باشند دنبال ملاقات با امام(عج) هستند و طبیعی است که این خواسته، زمینه دکانسازی را فراهم میکند. اگر به چنین اشخاصی تفهیم شود که وظیفه شان فراهم کردن «شرایط ظهور» است نه «علائم ظهور»، این خود باعث ارتقای فکری آنان است.
پنجمین مسئله «خلأ معنوی» است. پروردگار تزکیه و تعلیم را مأموریت پیامبر می داند و میفرماید: «وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ» ولی به علت وجود «خلأ معنوی» و از طرفی عدم تبیین سیر و سلوک صحیح، تقریباً تمام جریانات انحرافی ادعاهایشان را با عنوان و بهانه سیر و سلوک و تزکیه نفس آغاز میکنند. مثلاً جریان ابطحی میگفت: «ما بخشش گناه میکنیم!» این جریانات موضوعات معنوی را مشابهسازی میکنند و فرد سراب را میبیند ولی فکر میکند که دارد به امام نزدیک میشود! این تبیین باید به صورت عملی انجام شود یعنی وقتی از سیر و سلوک، نام برده میشود باید بیان شود که سیر و سلوک واقعی، دوری از گناه است.
ششمین کاری که باید انجام داد حذف «بیتفاوتی» در جامعه است. چهار گروه بیتفاوت در جامعه وجود دارد؛ اول دستگاه امنیتی است که با بسیاری از جریانات انحرافی و مدعیان در همان ابتدا برخورد نمیکنند، حتماً برای خودشان سازوکار و ادلهای دارند که در جای خود محترم است مثلاً میخواهند زیرمجموعهها و زیرشاخه¬ها را شناسایی کنند ولی نتیجه این رویکرد، ایجاد التهاب و آسیب در جامعه است که برای آن باید فکری کرد.
دومین بخش بیتفاوت، دستگاه قضایی است، با اینکه با خیلی از انحرافات برخورد قاطع صورت گرفته است ولی در برخی موارد یا بد برخورد شده و یا با رأفت برخورد شده است که باعث سوءاستفاده عده¬ای شده است. مواردی وجود دارد که کسی در جامعه بدعت و انحراف ایجاد کرده است اما مشمول عفو واقع شده است. عدم جدیت دستگاه قضایی در این موارد جای گله دارد.
سومین بخش بیتفاوت علما و روحانیون هستند. در حدیثی از پیامبر(ص) نقل شده که میفرمایند «اگر در جایی بدعت و انحراف ایجاد شد علما باید علمشان را نشان دهند و الاّ لعنت خدا بر آن عالمان باد.» علما نباید فقط به فقه و اصول چسبیده و مباحث کلامی و اعتقادی را رها کنند.
چهارمین بخش بیتفاوت، عموم مردماند. برای نمونه یکی از مدعیان، کاظمینی بروجردی است. وی طلبه نبود حتی نماز را هم غلط میخواند اما در مسجد همتآباد در میدان منیریه تهران، مردم اطراف او را گرفتند. اگر سیستم قضایی و امنیتی هم با این جور افراد برخورد کند، مردم اجازه نمیدهند!
هفتمین کار ایجاد حساسیت برای افراد، خانوادهها، مسئولین و عموم جامعه است. این حساسیت به خصوص باید در بخش آموزش صورت گیرد. به عنوان مثال چون الآن در جامعه در موضوع آب معدنی حساسیت ایجاد شده، اگر تاریخ انقضای یک بسته آب معدنی گذشته باشد، کسی نمیخرد. در موضوع مهدویت هم اگر این حساسیت ایجاد شود، فرد هر کتابی را نمیخواند، هر CD را نمیبیند، پای صحبت هر کسی نمینشیند و به اهل فن و متخصصین آن حوزه رجوع می کند. در سال 89 یک سی¬دی با عنوان مستند «ظهور بسیار نزدیک است» منتشر شده بود که خیلی حاشیه داشت و توسط برخی توزیع شد. اگر در جامعه نسبت به این موضوع حساسیت ایجاد شده بود، فرد وقتی یک سی¬دی با موضوع امام زمان(عج) را می دید، قبل از اینکه کاری کند ابتدار از متخصصین می پرسید که آیا این محتوا را تأیید می کنند یا خیر؟
برخی از انحرافات ایجاد شده در زمینه مهدویت را برخی از تریبون داران ایجاد کرده اند و این باعث ایجاد زمینه برای انحراف هم شده است. برای این ادعا مصادیقی وجود دارد. به عنوان نمونه در سال 90 بیش از 800 عنوان کتاب به دبیرخانه «همایش ملی کتاب مهدویت» آمد. بخشی از کتابها انحراف داشت که مجوز وزارت ارشاد را هم داشت! به هر حال اگر در مخاطبان حساسیت ایجاد شود، سخن هر کسی را گوش نداده و هر روایتی را قبول نمیکنند. این ایجاد حساسیت، به آموزش و فرهنگسازی نیاز دارد.
هشتمین کار «معرفی الگو» است. خیلی از افراد به خاطر عشق و علاقه به امام زمان(عج) فریب مدعیان را میخورند، مثلاً جریان احمد الحسن مدعی است که برای زمینهسازی ظهور آمده است. یعنی اگر کسی خوشبین باشد، انحرافی در آنها نمی بیند ولی با ورود به متن جریان، انحرافات برای او آشکار می شود. ولی چون الگو و شاخصی به افراد داده نشده، مخاطبین مثل تشنگانی هستند که دنبال آب می گردند ولی به سراب می رسند. اگر الگو و شاخصه وجود داشته باشد، تفاوت افراد مدعی با غیرمدعی مشخص می شود. آقای فخرالدین حجازی نزد امام خمینی(ره) سخنرانی کرد و گفت: «ای بتشکن تو روحالله و اصلاً تو امام هستی!» امام ناراحت شدند و گفتند «دیگر این حرفها را نگویید.» یعنی عملاً اگر الگوهای مناسبی مثل امام و امثال ایشان مطرح شوند، با برخی از بیانات غلو مبارزه میشود.
در زمان اهلبیت(ع) غلوگویی وجود داشت و الآن هم وجود دارد، مثلاً فرد موقع سخنرانی به جای اینکه 10 روایت و آیه به مخاطب ارائه دهد، 10 بار میگوید «مقام معظم رهبری» و فکر میکند با تکرار نام مقام معظم رهبری، در ولایت ذوب شده است در حالی که خود رهبر انقلاب میگویند: «در مباحث مهدویت باید عالمانه وارد شد نه جاهلانه.» یعنی باید مبانی را مطرح کنند.
بسترها و زمینههای گرایش مردم به ادعاهای دروغین چیست؟
اول، عدم نگاه جامع به دین است. مردم فکر میکنند دین فقط نماز و روزه است و برای دینشان وقت و هزینه صرف نمیکنند. اگر درس زیست و شیمی بچه آنها ضعیف باشد برای او معلم تقویتی میگیرند ولی اگر دینشان ضعیف باشد، کاری نمیکنند!
دوم، عدم ارتباط با علما و اندیشمندان و مراکز معتبر است که این نشأت گرفته از نداشتن دغدغه دینی است. سومین زمینه، ذائقه مردم است. متأسفانه بسیاری از مردم به جای اینکه زمینه را برای ظهور حضرت فراهم کنند به دنبال علائم ظهور هستند. الان اگر کسی مدعی ارتباط با امام زمان شود، اصلاً بررسی نمی¬کنند که راست میگوید یا دروغ! در زمینه علائم ظهور هم دائماً به دنبال تطبیق میگردند.
چهارمین زمینه، بیتوجهی به مبانی در جامعه است. مثلاً وقتی که برای شیرینی و چراغانی و ترویج جشن های نیمه شعبان میگذارند، برای بحث های عالمانه نمی گذارند. برای پذیرایی میلیون ها تومان هزینه می شود ولی وقتی قرار است مباحث معرفتی مطرح شود، میگویند: پول نداریم!
چهارمین زمینه دخالت افراد غیرمتخصص است. خیلی از مروجین دین، متخصص دین نیستند. مثلاً فرد چون قاری است، قرآن را تفسیر میکند. یا کسی با مطالعه چند کتاب در زمینه مهدویت، متخصص مهدویت میشود. مردم هم به حرفهای افراد غیرمتخصص گوش میکنند!
وقتی به رسانه ها گفته می شود که چرا بحثهای تخصصی مطرح نمیشود؟ میگویند: بحثها باید غیرمستقیم برای مخاطب مطرح شود که شیرین باشد. این حرف به ظاهر درست، زمینهای شده است که غیر متخصصین جولان دهند!
چرا مردم به این جریانها گرایش پیدا میکنند؟
اول، جذبههای ظاهری این افراد مثل ترویج اباحهگری و تکلیفگریزی است. مثلاً فردی که مدعی مهدویت بود وضو و نماز را حذف کرد و گفت: «به جای وضو 5 بار بگویید طاهر». یا می گفت: «نگاه به نامحرم استحباب دارد!» دوم جهل عمومی است که شرح داده شد. سوم طرح ادعاها به صورت مرحله به مرحله و سلسلهوار است. چهارم ادعای حل مشکلات مادی و معنوی پیروان، آن هم با کمترین هزینه و وقت است لذا معمولاً افراد مستأصل و گرفتار مرید اینها میشوند. شیادان و مدعیان معمولاً به افراد چیزهایی را با شعبدهبازی، تردستی و حقهبازی نشان میدهند.
پنجم ظاهرسازیها و فضاسازی معنوی است، مثلاً حول فرد نور سبز ایجاد می کنند یا همیشه چند نفر نوچه در اطراف آنها هستند. مثلاً آقای عرفانیان چند نفر را مأمور کرد که لباس روحانیت بپوشند و در اطراف او باشند، مردم می گفتند: اگر عرفانیان آدم بدی است، چرا این همه روحانی در اطراف او هستند؟
حاکمیت در مقابل مدعیان دروغین چه سیاستی را باید پی بگیرد؟
اولین گام طراحی نقشه جامع است. متأسفانه در مقابل اینها هنوز یک نقشه راه نظاممند وجود ندارد. حتی قانونی که فرقه، انحراف، مدعی دروغین و ... را تعریف کند وجود ندارد و هر کس در این زمینه به سلیقه و برداشت خود عمل می کند. وقتی شاخصه وجود ندارد، افراد در برخورد با مدعیان دروغین منفعل می شوند!
نکته دوم فرهنگسازی است که باید از مدارس شروع شود و در کتب درسی آموزش و پروش موضوعات و مفاهیم مهدویت، آموزش داده شود. همچنین مربی و معلمان خوبی باید در حوزه مهدویت تربیت شود. در مورد تقویت و تولید پایاننامههای دانشگاهی با موضوع امام زمان(عج) نیز باید اقدام اساسی شود. دائماً گفته میشود که حوزه علمیه باید این کار را کند ولی سؤال این است که آیا همین نیروهای و محتوای که حوزه تربیت کرده است، در جامعه تزریق شده است؟
نکته سوم بحث رسانهای است. گله جدی که از رسانه ملی در این حوزه وجود دارد این است که برنامههای فاخری در موضوع مهدویت مثل «به سوی ظهور»، «عطر انتظار»، «قرار بیقراران» در صداوسیما وجود داشت که آنها را به این بهانه که به درد نمیخورد و دنبال برنامه فاخر هستند، تعطیل کردند ولی از برنامه فاخر ادعایی آنها خبری نشد!
سیستم رسانه ای نظام تعداد کمی فیلم سینمایی، سریال، تئاتر و انیمیشن برای امام زمان(عج) درست کرده است در حالی که مدعیان در حال انجام برنامههای خودشان هستند و نظام در فضای فرهنگسازی، یک غفلت جدی کرده است.
دولت هم باید مراکزی را که در موضوعات تخصصی مهدویت و مباحث کلامی و عقلی کار میکنند حمایت کند، چون هر چقدر اینها تقویت شوند، جامعه مصون میشود.
نکته پنجم اینکه نظام باید بسترهایی برای پیشگیری آماده کند. نباید صبر کرد تا ادعا و انحراف ایجاد شود و بعد برخورد صورت گیرد. الآن مردم نسبت به امام زمان(عج) علاقه دارند و تشنه هستند و باید آموزش مهدویت پررنگ شود. مردم نسبت به مباحث سیر و سلوک خلأ معنوی دارند و از زندگی ماشینی خسته شدهاند و میخواهند ارتباطشان را با خدا زیاد کنند. بنابراین مجموعههایی که معنویت را ارتقاء میدهند و مباحث قرآنی باید تقویت شوند. کشور لیبی 8 میلیون جمعیت دارد و 6 میلیون حافظ قرآن دارد ولی ایران 80 میلیون جمعیت دارد و 1 میلیون حافظ قرآن هم ندارد. دولت باید از فعالیتهای قرآنی حمایت کند.
برخی مدعیان افراد متوهم یا بیمار روانی هستند اما برخی معاندند یا از کشورهای خارجی حمایت میشوند با آنها باید چه کار کرد؟
مدعیان چند دسته هستند؛ برخی صرفاً شبهه دارند، برخی از ادعاها هم به خاطر فقر و نداری است و در رویکرد اجتماعی باید در جامعه حل شود. گاهی اوقات هم این ادعاها ناشی از ناکامیهای شخصی افراد است. مثلاً ناکامیهایی در زندگی دارد و میخواهد خودش را مطرح کند و حتی وقتی پای چوبه دار هم رود، لذت میبرد. دولت باید یک فکر جدی در این زمینه داشته باشد که جلوی خیلی از مسائل را با نگاه پیشگیرانه گیرد.
خیلی از مدعیان افرادی هستند که مشکل روحی و روانی دارند و خیالپرداز هستند. اینها باید درمان شوند و نباید با آنها برخورد قضایی و امنیتی شود. چندی پیش یک آقایی آمد و گفت: من سید خراسانی هستم. گفتم: سید خراسانی سه شرط دارد، شما کدام موارد را دارید؟ گفت: چیست؟ گفتم: «شابٌ من بنی هاشم بیده الیمنی خال»، «شاب» باشد، یعنی جوان باشد، تو چند سال داری؟ گفت: 70 سال. گفتم: جوانی؟ گفت: نه. «مِن بنی هاشم»، تو سادات هستی؟ گفت: نه. گفتم: «بیده الیمنی خال»، در دست راستش خال دارد، تو خال داری؟ گفت: نه. گفت: پس مطمئن هستید که من نیستم؟ گفتم: با این سه شاخصه نیستی. گفت: الحمدلله و رفت!!!
در ابتدای انقلاب یک نفر ادعای امام زمانی کرد و یکی هم ادعای پیامبری کرد. آقای خلخالی اینها را به جان هم انداخت و بعد به آنها گفت: من خدا هستم، شما چرا بدون اجازه من این کارها را کردید؟ یعنی برخورد قضایی نکرد و به نوعی سعی کرد که آنها را درمان کند!
برخی از آنها فقط رویکردهای اعتقادی دارند مثلاً کاظمینی بروجردی میگفت: چون من یک عالم سیاسی نیستم، می توانند با من برخورد کنند!
برخی از مدعیان هم میخواهند با این جریانها نظام را از بین ببرند. آنها دنبال هجمه به علما، هجمه به ولی فقیه و هجمه به اعتقادات مردم هستند و میخواهند یأس و ناامیدی نسبت به امام زمان(عج) ایجاد کنند. طبیعی است که هم دستگاه امنیتی و هم دستگاه قضا باید با اینها برخورد کند. مثلاً جریان احمد الحسن عناد دارد و میخواهد التهاب ایجاد کند.
برخی از مدعیان را هم برای این کار میسازند! مثل فردی که همسلولی ابوبکر بغدادی بود و با هماهنگی با سرویس های بیگانه به ایران آمد و در قم 600 نفر مرید پیدا کرد.
در این حوزه نظام آموزشی کشور چه ضعفهایی دارد و راهکار شما برای برطرفسازی این ضعفها چیست؟
متأسفانه ضعف زیاد است. ابتدا باید نیروسازی شود که یکی از بهترین جاها برای این کار دانشگاه فرهنگیان است چون دانشجویان این دانشگاه معلمان آینده کشور هستند. باید متونی در واحدهای درسی این دانشگاه گنجانده شود. دومین کار متنسازی است. در زمینه مهدویت متنهای خیلی خوبی وجود دارد که باید در متون درسی تزریق شود.
نکته بعدی نظارت بر دستگاههای متولی فرهنگ است. سازمان تبلیغات، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان ملی جوانان و حتی حوزه علمیه، در خیلی از موارد طبق مأوریتی که به آنها داده شده فعالیت نمیکنند. در حال حاضر 250 مجموعه یوگا ثبت شده در ایران وجود دارد که با مجوز کار میکنند. همین مجموعهها زمینه ادعاها را فراهم میکنند. مجموعههایی که به آنها مجوز داده می شود هم نیاز به نظارت هم دارند تا در همان زمینه مجوز عمل کنند.
نکته بعدی میدان دادن به متولیان امر تبلیغ دینی است. وقتی یک طلبه به جایی اعزام میشود، فقط مسجد را مکان تبلیغ وی میدانند. باید در مدرسه، دانشگاه، جلسات خانگی یا باشگاهها هم به طلبه میدان داده شود.
یکی از مشکلات دیگر این است که مراکز و موسسات تبلیغی فرهنگ دینی همه جزیرهای هستند و به هم مرتبط نیستند و یک ستاد مرکزی برای هماهنگی و همگرایی بین این مجموعهها وجود ندارد و بعضاً کارهایشان همپوشانی دارد و حتی در تضاد با یکدیگر است!
به نظر شما نهادهای تبلیغی چطور میتوانند در کاهش ضعف فکری و علمی مردم در این حوزه ایفای نقش کنند؟
در مجموعههای تبلیغی محتوا زیاد است ولی متأسفانه در روش تبلیغ، ضعف وجود دارد. تبلیغ نوین با سنتی متفاوت است. مراکز تبلیغی باید تبلیغ نوین و سنتی را با هم بلد باشند. نسل امروز تبلیغ نوین یعنی فضای مجازی، استفاده از ابزارهای آموزشی روز، استفاده از هنر، شعر، فیلم، رمان و داستانهای فاخر را میپسندد. البته تبلیغ سنتی و استفاده از ظرفیتهایی چون ماه محرم، ماه رمضان، دهه فاطمیه، استفاده از ظرفیت مدارس و دانشگاهها نباید مورد غفلت قرار گیرد.
فارغ از این فعالیتها و ضعفهایی که وجود دارد، چه فعالیتهایی باید انجام داد؟
یکی استفاده از فضای مجازی است که باید زیرساخت¬های آن فراهم شود. وقتی دانشپژوه و مبلغ در یک مجموعه پژوهشی وارد میشود باید به او مبلغی داده شود تا تجهیزات لازم را تهیه کند. از طرفی وبلاگنویسی، استفاده از فضای مجازی و... باید آموزش داده شده و سواد رسانهای ارتقاء یابد. وقتی بسترسازی در این طرف ایجاد شد، در مکان تبلیغ هم باید این ظرفیتها به درستی استفاده شود یعنی وقتی یک نفر برای تبلیغ به شهرستانی می¬رود باید صداوسیمای منطقه، اوقاف، مدارس و دستگاههای مختلف به او رجوع کنند ولی الان دستگاههای تبلیغاتی همه جزیرهای هستند.
فارغ از نهادهای تبلیغی، خود روحانیت چه نقشی میتواند داشته باشد؟
طلاب و روحانیون اولاً نباید متکی به سیستم حوزه باشند، چون سیستم حوزه آنقدر ناقص است که نمیتواند وضع موجود را درک کند. حوزه درگیر یکسری کارهای آموزشی و فرهنگی - تبلیغی خودش است. جوشش باید از خود فرد باشد. اگر فرایند تبلیغ را به پخت غذا تشبیه کنید، حوزه خیلی هنر کند، میتواند کبریت بزند و زیر قابلمه را روشن کند! بقیه مراحل بر عهده خود طلبه است. خودش باید غذا را طبخ کند و به مشتری دهد.
طلبه باید با سوختن خودش به خیلی از مسائل آتش زند. هر جایی که حوزه کار نکرده و غفلت کرده است، بقیه سوءاستفاده کردهاند. طلبه نباید در امر تبلیغ منتظر باشد که به او ابزار و امکانات دهند، خودش با رویکرد الهی موظف است که این کار را کند. طلبه، طلبه شده که ساکن نباشد و حرکت کند.
تا زمانی که فرهنگ طلبه در حوزه درست نشود، تحولی ایجاد نمیشود. یعنی باید یک سازوکاری باشد که مثل مرحوم شیخ انصاری و مرحوم سعید العلماء طلاب خود را وقف کنند! مقام معظم رهبری یک بار فرمودند: «آقایان همه در قم نشستهاند!» این واقعاً حرف درستی است. تکتک کسانی که در قم هستند، اگر هر کدام به یکی از استانها یا کشورهای اروپایی و غربی روند، میتوانند موجی ایجاد کنند!
نکته بعد هم اینکه طلبه باید خودش را بهروز کند. باید زبان یاد گیرد و به زبان روز حرف زند و محتوایش را ارتقاء دهد. نگوید که در حوزه به او نگفتهاند و نخوانده است! البته خیلی از طلبهها هستند که واقعاً در فضای مجازی موج ایجاد میکنند. ولی رسانه به چند نفر میدان داده است؟
حوزه و روحانیت نباید در را به روی مردم بسته نگه دارند. مثلاً چرا در جلو ساختمان جامعه مدرسین درب ضدگلوله زدهاند که یک طلبه را راه نمیدهند؟ وقتی مردم با علماء ارتباط ندارند، طبیعی است که امثال احمد الحسن، کاظمینی بروجردی و طاهری متولیان امور دینی و معنوی مردم میشوند. این فاصله بین روحانیت و مردم و عدم درک نیاز جامعه باعث ایجاد چنین کسانی میشود. الآن آقایی که همیشه در نیمه اردیبهشتماه خطبه او در رابطه با حجاب است، یک بار هم در صفائیه راه نمیرود که بدحجاب را نصیحت کند و انتظار دارد که فقط طلبه ها این کار را کنند! اینها فاصله روحانیت با مردم هست و مردم هم از روحانیت فاصله میگیرند. در این خلأ هست که افراد غیردینی متولی امور دینی میشوند!
به نظر شما در صورت ادامه روند فعلی در حوزه مدعیان دروغین، این امر به کجا منتهی میشود و چه آیندهای برای این مسئله متصور هستید؟
این ادعاها هم تهدید است هم فرصت. زیرا هر جایی که ادعا باشد، اصالتی هم بوده است. مثلاً در بازار 10 هزار تومانی تقلبی هست، چون اصل آن هم وجود دارد. ولی 600 تومانی تقلبی وجود ندارد، چون اصالت ندارد. حال اگر از این فرصت استفاده نشود، تبدیل به تهدید می شود. اگر رویکرد نسبت به آینده اینطور باشد که با مدعیان و منحرفین تازه در زمانی که ادعا ایجاد شد، برخورد شود، این رویکرد غلط است. باید از این فرصت استفاده و مبانی درست را مطرح کرد. یعنی نگاه باید ایجابی باشد و سلبی نباشد.
در حد امکان باید مبانی، نوفهمی و زیبافهمی شود. تفسیر المیزان نوشته شد ولی اگر تفسیر آقای جوادی هم نوشته نشود، یعنی قرآن درجا میزند. مباحث مربوط به امام زمان(عج) و مهدیت هم همینطور است.
خلاصه راهکارها:
1- باید در مردم فرهنگسازی شود که در مقابل ادعاهای مدعیان از آنها بخواهند تا بدون مبهمگویی، استدلال عقلی بیاورند و با سخنان مبنی بر خواب و رؤیا، قانع نشوند.
2-تناقضات مدعیان دروغین و سلسله ادعاهای آنان که با هم تناقض دارد، باید برای مردم فاش شود.
3-شخصیتهای مطرح باید دقت کنند که از حضور در جلسات افراد انحرافی و مدعیان دروغین خودداری کنند چرا که حضور آنها، یک حاشیه امن برای آنها ایجاد می کند.
4-افکار مدعیان دروغین و جریانهای انحرافی باید تا جایی که میشود از همان ابتدا به کمک فضای مجازی در معرض افکار عمومی مردم و اندیشمندان قرار داده شود تا استدلالهای آنها زیر سؤال رود و نتوانند مرید پیدا کنند. یک شاخصه اصلی این جریانها به دلیل نداشتن استدلالهای درست، فعالیت زیرزمینی در ابتداست تا بعد از پیدا کردن مریدان زیاد، به صورت علنی تر کار کنند.
5-اعتقادات جامعه در حوزه مهدویت به شدت جنبه احساسی دارد. باید روی مبانی مهدویت، کار رسانهای و فکری صورت گیرد.
6-تجربه بررسی فریب خوردگان مدعیان نشان می دهد که از صنوف مختلف تحصیل کرده و بیسواد هستند. بنابراین باید روشنگری در مورد مدعیان در همه اقشار جامعه باشد.
7-مبارزه با مدعیان دوروغین باید با رویکرد علمی، ارتقایی و همراه با افشاگری باشد.
8-باید در مردم فرهنگسازی شود که منتظر واقعی نباید فقط به دنبال ملاقات امام زمان(عج) و یا علائم ظهور باشد، بلکه فراهم کردن شرایط ظهور مهمترین وظیفه اوست.
9-انفعال نهادهای امنیتی در مقابل مدعیان دروغین به بهانههایی مانند دادن فرصت برای شناسایی زیرمجموعهها، عملاً باعث التهاب در این حوزه شده است و باید راهبرد جدیدی اتخاذ شود.
10-«مشابهسازی معنوی» راهبردی است که جریان های انحرافی و مدعیان دروغین دارند. باید تفاوت بین سیر و سلوک واقعی و قلابی و شاخصهای آن ها را در جامعه اطلاع رسانی کرد.
11-علما و روحانیون نباید در پرداختن به فقه و اصول افراط کنند و مسائل کلامی و عرفانی در جامعه بیپاسخ باشد. آنها باید به طور جدی در این حوزه ورود کنند.
12-ایجاد حساسیت در مردم و مخاطبین نسبت به مسائل مهدویت و مدعیان دروغین، یکی از راهکارهای مهم است.
13- برای انسان منتظر واقعی، الگوهای مناسبی معرفی نشده است. باید الگوهای مناسبی در این حوزه معرفی شوند تا مردمی که تشنه امام زمان هستند، جذب جریان های انحرافی نشوند.
14-دستگاه قضائی در برخورد با مدعیان دروغین، گاهی بد برخورد میکند و گاهی خیلی رأفت نشان میدهد. رسیدگی درست و عادلانه به پرونده این افراد، میتواند زمینه بسیاری از این مفاسد را از بین برد.
15-غلو گویی که توسط برخی از افراد منبری در مورد مقام معظم رهبری انجام میشود زمینه گرایش به غلو و در نهایت گرایش به بعضی از مدعیان دروغین را فراهم می آورد.
16-افراد غیر متخصص در حوزه مهدویت نباید دارای تریبون باشند.
17-ذائقه مردم از تطبیق علائم ظهور باید به ایجاد شرایط ظهور تغییر داده شود.
18-قانون شفاف در حوزه تعریف فرقهها و برخورد با آنها در کشور وجود ندارد به همین دلیل برخوردها کاملاً سلیقه ای است.
19-بسیاری از مدعیان دروغین مشکلات روانی و اختلال شخصیت دارند. با این دسته از افراد باید رفتار درمانی داشت و راهکار برخورد قضایی و امنیتی با آنها صحیح نیست.
20-کتب درسی و پایاننامههای دانشگاهی باید به موضوع مهدویت و تقویت مبانی آن در جامعه بپردازند.
21-مباحث مهدویت باید در واحدهای دانشگاهی ارائه شود.
22-محتوایی که در حوزه در مورد مهدویت تولید شده است باید در جامعه به روشهای مناسبی تزریق شود. در حال حاضر تولیدات خوبی در این زمینه ایجاد شده است ولی در جامعه تزریق نشده است.
23-باید روی مؤسساتی که برای ورزش یوگا مجوز گرفتهاند، نظارت شود که فقط به ورزش بپردازند و وارد مسائل دیگر نشوند.
24- علما و روحانیت نباید در قم باقی بمانند و باید در شهرها و کشورهای مختلف حضور پیدا کنند و خلأ ارتباط مردم با روحانیت را پر کنند و در جامعه حضور داشته باشند.
ضرورت طراحی و تولید نقشه جامع برای مقابله با مدعیان دروغین
حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمدرضا نصوری؛ معاون تبلیغ و ارتباطات مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم