مدعیان دروغین بهویژه در حوزه مهدویت چه شاخصههایی دارند و این مسئله تا چه میزان در جامعه ما جدی است؟
قبل از ورود به شاخصه ها، لازم است مقدمه ای بیان شود؛ در تاریخ همیشه در کنار هدایتگران بزرگ که در رأس آنها پیامبران و اولیاء الهی هستند، بعضی افراد از ظرفیتهای جامعه برای پذیرش آن هدایتگران سوء استفاده کرده و خودشان را در جایگاهی قرار دادهاند که اساساً شأنیت آن جایگاه را نداشتند. نمونههای فراوانی وجود دارد که در کنار پیامبران و ائمه و حتی در زمان حیات آنان عده ای برای رسیدن به برخی مطامع دنیایی، ادعاهایی را مطرح و انحرافاتی را ایجاد کردهاند. اگرچه در زمان ائمه (ع) ادعای امامت کم بوده ولی کم نیستند جریانهایی که از صراط مستقیم امامت فاصله گرفتند مانند کیسانیه، ناقوسیه، زیدیه، واقفیه و مانند آن. امروزه بسیاری از این جریانات مورد تحلیل و موشکافی قرار گرفته و برای جامعه شناخته شده اند.
اما در حوزه مهدویت، مدعیان دروغین حتی قبل از اینکه حضرت مهدی(عج) به دنیا آیند، با ادعای انتساب خود به مهدویت سربرآوردند؛ کسانی که سالها پیش از ولادت مهدی (ع) خودشان را در جایگاه منجی و موعود قرار دادند و افرادی را گرد خود جمع کردند و نهایتاً هم رو به زوال رفتند و امروزه خبری از آنها نیست.
بسترها و زمینههای گرایش مردم به ادعاهای دروغین چیست؟ و چرا مردم به این جریانها گرایش دارند؟
مهمترین شاخصهای که زمینه را برای طرح و پذیرش ادعاهای دروغین فراهم میکند، چه در حوزه مدعیان پیامبری و امامت و چه مباحث فرعی نسبت به اولیاء الهی، جهل نسبت به باورهای راستین آنها است.
متأسفانه افرادی خود را به عنوان موعود مطرح کرده اند که حتی از نظر ویژگیهای ظاهری با آنچه که در بیانات پیامبر و ائمه(ع) نسبت به حضرت مهدی(عج) مطرح شده است، تفاوت فراوانی داشتهاند. واقعاً جای تعجب است که اولاً چگونه کسی با توجه به ویژگیهای موجود در نصوص در دست مردم، مدعی این جایگاه میشود و مهم تر این که چگونه کسانی این فرد را به عنوان یک مدعی میپذیرند!؟ به نظر میرسد دلیل آن فقط این می تواند باشد که بخش معظمی از زمینه پذیرش این مدعیان، نادانی و جهل انسانها نسبت به حقیقت ادعاهای راستین است.
البته تعصب، لجاجت، خودشیفتگی و امثال اینها در پذیرش ادعاها بیتأثیر نیست اما مهمترین زمینه برای طرح و پذیرش ادعاها این است که آن حقیقت به وضوح و روشنی در اختیار مردم نیست. به طوری که هر وقت نور علم باشد، دیگر تاریکی و جهل جایگاهی ندارد. بنابراین هر گاه زمینه برای روشنگری پیشوایان معصوم(ع) در برابر مدعیان دروغین فراهم میشود، این ادعاها رو به افول میگذارد اما هر جا که پیشوایان معصوم(ع) فرصت را برای روشنگری پیدا نمیکنند آهسته آهسته این مدعیان گسترش پیدا میکنند؛ به قول شاعر:
«ماه درخشنده چو پنهان شود / شبپره بازیگر میدان شود»
البته عوامل دیگری مانند محرومیت اقتصادی، مشکلات روحی و روانی، بیماری و ... نیز در این زمینه دخیلاند. وقتی کسانی با تبعیت از این مدعیان بر این پندار هستند که گشایشی در زندگی آنها ایجاد خواهد شد و با القاء ذکرها و وردها و تأکید بر انجام آنها این افراد را امیدوار به گشایش در زندگی، درمان بیماری و رفع مشکلاتشان کردهاند، طبیعتاً به سمت پیروی از مدعیان سوق پیدا میکنند.
یکی دیگر از بسترها این است که مباحث مهدویت مطرح در جامعه، عمدتاً مباحثی ماورایی هستند. در واقع کسی که مدعی ارتباط با یک امام غایب است، خود این مسئله برای مردم جذابیت دارد. مثلاً به افرادی آنقدر مسائل ماورایی القاء میشود که در عالم رویا نیز تصور ارتباط با عالم ماوراء را پیدا می کنند و کسی را در خواب میبینند! گاهی هر چقدر هم برای چنین کسی استدلال آورید که کسی که از او پیروی میکنید، قدرت خاصی ندارد، باور نمی کند چون میگوید که خودش خواب فلان فرد بزرگ را دیده است که حرفهای آن مدعی را تأیید می کند!
دشمنان در این زمینه چه برنامهریزی هایی کردهاند؟
امروزه تفکر شیعی در کل جوامع بشری، یک تفکر بلند و قابل احترام است، یعنی به رغم تبلیغات استکبار دیده میشود که شیعه و مجموعه پیروان مکتب اهلبیت(ع) در کلیت باورهای دینی جهان معاصر در یک طراز بسیار بالایی قرار گرفتهاند. نباید اتفاقاتی را که در چهار دهه انقلاب اسلامی گذشته است، دستِ کم گرفت.
اگر کسی در فضای مباحث معارفی باشد میبیند که امروزه دشمنان انقلاب، نهایت تلاش خود را برای رویارویی با این تفکر انجام می دهند و در موضوع مدعیان دروغین، سرمایهگذاری اساسی کردهاند. بنابراین موضوع مدعیان دروغین در حوزه مهدویت واقعاً یک امر جدی است، به ویژه اینکه امروز مهدویت پیشانی معارف مکتب اهلبیت(ع) و معارف شیعی است. یعنی امروزه انقلاب اسلامی در همه جای دنیا با بحث مهدویت و اعتقاد به منجی و ظهور حضرت حجت(عج) شناخته میشود و این طبیعی است که وقتی یک معرفت و آموزهای در جبهه معارف در جلوترین سنگر قرار میگیرد، بیشترین هجمه هم روی آن خواهد بود.
با توجه به اینکه زمینه پذیرش معارف مهدوی در میان مردم زیاد و همزمان آگاهی نسبت به این معارف کم است، لذا خطر جریانهای انحرافی و مدعیان دروغین در این حوزه یک خطر اساسی است. متأسفانه اگر کسی در حوزه مهدویت یا حوزه ارتباط و ملاقات با حضرت مهدی(عج) یا نیابت خاص ایشان ادعایی مطرح کند، حجم فراوانی از نیروهای متدین را گرد خودش جمع خواهد کرد و این آسیب بسیار سنگینی برای کشور است.
خود دشمنان فارغ از فراهمسازی امکانات و حمایتهایی که دارند، حتی در زمینهسازی برای یک فرد مستعد و مدعی دروغگویی، نقش دارند و افراد را شناسایی می کنند که نمونه های آن در تاریخ وجود دارد. بخشی از این مدعیان بعد از اینکه در معرض داوری قرار میگیرند، خودشان اعتراف میکنند که از جهت مادی به ویژه برای تبلیغات و برای فراهم شدن امکانات و برای تدوین آثارشان، کمکهای شایانی را دریافت کرده اند.
حاکمیت در مقابل مدعیان دروغین باید چه سیاستی را درپیش گیرد؟
مدعیان با باورها و اعتقادات یک جامعه بازی میکنند در حالی که اعتقادات و باورها بالاترین شاخصه حیات معنوی یک انسان است. بازی با این اعتقادات و باورها، گاهی فردی را از آن حیات معنوی ساقط میکند و وقتی افراد جامعه، در یک طیف عظیمی به این مسئله مبتلا شوند، این آسیب میتواند بسیار بزرگ باشد و از این رو حاکمیت نسبت به این وضعیت، باید حساسیت ویژهای داشته باشد. البته خود اندیشمندان و جامعه هم در سربرآوردن مدعیان بی تقصیر نبودهاند و به قول ناصر خسرو «از ماست که بر ماست»! چون نوعی از تنوع و تکثر را در آموزهها فراهم کردهاند که باعث شدهاند کسانی از این فضا سوءاستفاده کنند. اینکه در بسیاری از مباحث یک دیدگاه واحد یا بیانیه واحدی از سوی حوزه و کارشناسان فن دیده نمیشود، خودش زمینه بروز و ظهور ادعاهای دروغین شده است. در برخی از مسائل واقعاً یک مطالبه جدی برای صدور بیانیه و اجماع وجود دارد. وقتی اجماع حاصل شد، دیگر کسانی در گوشه و کنار سر بر نمیآورند که بگویند: « من بر این بخش از دیدگاه تطبیق ندارم ولی بر بخش دیگر تطبیق پیدا می کنم!»
امروزه جریانهایی خودشان را با نشانههای ظهور معرفی میکنند و برخی خود را فرزند امام زمان (عج) معرفی میکنند. اگر یک نظام فراگیر در حوزه تعبیه شود، خیلی از این مسائل در آنجا حل می شود؛ مثلاً وقتی در آنجا ثابت شد که حضرت مهدی (عج) اساساً با توجه به فلسفه غیبت نمیتواند همسر و فرزند داشته باشد، دیگر جلوی ادعای فرزند حضرت مهدی (عج) بودن، گرفته میشود.
اگر در این نظام فراگیر گفته شود که ملاقات با امام زمان با شرایط بسیار ویژه وقوع پیدا میکند و این را به عنوان یک بیانیه نخبگانی در بحث مهدویت مطرح کردند، دیگر هر کسی که از راه رسید، نمیگوید که دیشب امام زمان (عج) را دیده است! این کار حتی میتواند راهکاری برای برطرف کردن ضعف آموزشی در این بخش هم باشد.
نظام آموزشی کشور در این بخش چه ضعفهایی دارد و راهکار شما برای رفع آن چیست؟
قطعاً پذیرفته نیست که ایران کشور امام زمان(عج) دانسته شود ولی باورهای مربوط به مهدویت در نظام آموزشی کشور جایگاه چندانی نداشته باشد. تا وقتی حاکمیت به این نتیجه نرسد که مفاهیم و آموزههای دینی را بدون اصرار بر بیان و القاء مستقیم آنها، به صورت سیستماتیک در اختیار مخاطبین خود به ویژه نوجوانان و جوانان قرار دهد، وضع بهتر از امروز نخواهد شد و حتی ممکن است بدتر شود. بالأخره وقتی اطلاعات درستی داده نشود، فرد اطلاعات غیردقیق و نادرست را از کس دیگری میگیرد.
در سیستم آموزشی کشور نسبت به آموزههای مهدوی کوتاهی میشود. لازم است که یک هماهنگی و همافزایی صورت گیرد و معارف مهدوی در سیستم آموزشی کشور وارد شود.
ضعف اساسی نظام آموزشی، عدم تبیین دقیق، روشن و جامع معارف دینی است. در واقع نگاه حاشیهای و جانبی به آموزههای دینی سبب شده است تا اساساً معارف دینی در منظومه آموزشهای مدارس، جایگاه خودش را پیدا نکند. امروزه تلقی و تصور بسیاری از دانشآموزان از دانشهای مربوط به دین یک تصور حاشیهای و جانبی و جدا از مجموعه علومی است که بایستی فرا گیرد. یعنی نه تنها دانش دینی را در رأس قرار ندادهاند بلکه حتی تلاش نکردهاند آن را در سطح پذیرفته دروس دیگر هم قرار دهند.
مقوله مهدویت در نظام آموزشی کشور عملاً جایگاهی ندارد. در مجموعه کتابهای 12 سال آموزشوپرورش تعداد صفحات کمی در رابطه با این موضوع مطرح شده است. اهتمام کسانی که موعودهای دیگری را باور میکنند نسبت به موعود خود، واقعاً قابل قیاس با اهتمام شیعیان به حضرت مهدی(عج) نیست ولی متأسفانه میزان فعالیت آنها بیشتر است. مهمترین راهکار برای این مشکل این است که در نظام آموزشی یک مجموعه کارشناس متخصص معارف دینی، در کنار بخشهای دیگر با توجه به تخصص آنها قرار داده شود.
همانطور که گفته شد، امروز کشور نیازمند یک مهندسی جامع به ویژه در مقوله مهدویت است. چه اشکالی دارد که در کنار همه مجموعههای دانشی که مطرح میشود یک نظام مهندسی مهدوی بر اساس دیدگاه بالاترین حد متخصصین این فن ساماندهی شود و آن سامانه به نوعی وارد نظام آموزشی کشور شود و حسب شرایط با ظرافت تمام در کنار دیگر دانشها به مخاطبین رسد؟
گاهی دانشآموزان پاسخ سادهترین سؤالات ممکن در بحثهای دینی و مهدویت را نمیدانند. تربیت فقط به یادگیری معادلات ریاضی و فرمولها و امثال اینها نیست. اگرچه آنها هم مهم هست اما بالأخره هر فردی یک حیات معنوی و اعتقادی هم دارد. باید حیات اعتقادی و معنوی فرد را هم فربه کرد تا در برابر شبهاتی که با آنها مواجه میشود، ایستادگی کند. نباید فراموش کرد که مخصوصاً در بحث مهدویت هزینههای بسیار کلانی برای القاء شبهات تزریق میشود و متأسفانه حجم بسیاری از این دانش آموزان در مواجهه با این شبهات ریزش پیدا میکنند.
یک نوع برنامهریزی وجود دارد که در بستر نیازی که نسبت به مقوله موعودباوری و معارف شیعی در جامعه احساس میشود، برخی یک نسخه بدلی را معرفی کنند و از طرفی افراد دیگری از طرف همان برنامهریزان، به آن نسخه بدلی و به تبع آن به نسخه اصلی حمله میکنند.
اگر امروز به نیازهای معنوی و اعتقادی پاسخ داده نشود، قطعاً دیگران با دیدگاهها و اهداف خاص خود مهیای پاسخگویی هستند. دشمن مانند سیاستگذاران فرهنگی کشور، کمحوصله نیست. امروز بذری را در ذهن جوانان میکارد تا 30 سال یا 40 سال دیگر نتیجه دهد.
به نظر شما نهادهای تبلیغی چگونه میتوانند ضعف فکری و علمی مردم را مرتفع سازند؟
نهادهای تبلیغی در کشور خیلی متنوع هستند و انسان تأسف میخورد که اینها فاقد هماهنگی و همپوشانی لازم هستند و یک ستاد مرکزی وجود ندارد که اینها را ساماندهی کند تا ناظر به اقتضائات متنوعی که در جامعه وجود دارد، برنامهریزی کنند. البته شاید جامعه ما به لحاظ تنوعی که دارد این اقتضاء را دارد که نهادهای مختلفی متولی تبلیغات دینی باشند ولی برای رسیدن به نقطه مطلوب در عین تکثر منابع، باید قائل به وحدت بود. یعنی این تنوع و تکثر نهادها حفظ شود اما با یک اتاق فکری باشد که این نهادها را پشتیبانی کند.
این نهادها باید به مناسبتهای مختلف در کنار هم قرار گیرند و ایدههای خود را بر یکدیگر عرضه کنند و در زمینه های مختلف به ایده واحدی رسند. از تجربیات یکدیگر استفاده کنند و حتی دیدگاههای علمی را به هم نزدیک کنند.
وظیفه روحانیت در مقابله با مدعیان دروغین چیست؟
روحانیت به عنوان عناصر نهادهای تبلیغی، حیثیت مستقلی ندارد و آن هم یک بخشی از همان فضای تبلیغی است.
البته دشمن هم به انحاء مختلف به دنبال این هست که بین مردم و روحانیت فاصله اندازد و یا به هر بهانهای این نهاد را در ذهن مردم مخدوش کند. اعتمادی که مردم به روحانیت دارند، یک فرصت بسیار مغتنم برای روحانیون جهت رسوا کردن مدعیان دروغین است. البته گاهی جای نگرانی است که برخی از این مدعیان هم روحانی هستند و متأسفانه به نوعی تقابل افراد همصنف در یک مجموعه را نشان میدهد.
مانند شخصی که خود را «احمد الحسن» میخواند و برخی مبلغان روحانی هم اطراف او را گرفتهاند ...
البته مردم این آگاهی را دارند که تفاوت بین روحانی قابل قبول با دروغین را درک کنند. اما به هر جهت وظیفه روحانیت در برابر مدعیان دو گستره پیدا میکند؛ یکی گستره سلبی و دیگری گستره ایجابی. یعنی اگر یک روحانی قصد فعالیت تبلیغی در برابر ادعایی را داشته باشد، باید بیشتر به دنبال کار اثباتی باشد به این دلیل که کار سلبی، گاهی افرادی را که از آن مدعی پیروی میکنند، جریتر میکند. اما ورود در جنبههای اثباتی ضمن اینکه کار را به هدف میرساند، موجب میشود که حقایق مربوط به آن ادعا بر اساس آموزههای راستین تبیین شود. در مقابل کسی که ادعای نیابت خاص دارد، جنبه نفی این است که آن فرد را رد کنید و با او رویارویی کنید اما در جنبه اثباتی، استدلال میشود که در دوران غیبت کبری اساساً طبق آموزه های دینی نیابت خاص معنایی ندارد. وقتی این موضوع بر اساس مستندات قطعی اثبات شود، در واقع به صورت غیرمستقیم اعلام شده است که هر کسی در هر جایگاهی که مدعی نیابت خاص باشد، اساساً دروغ میگوید.
باید ادعا را گونهشناسی کرد و بدون مواجهه مستقیم، موضوعات و مفاهیمی را که ناآگاهی نسبت به آن منجر به پذیریش این ادعاها شده است، تحلیل نمود. در واقع به جای مواجهه خصمانه و در مظان تهمت قرار گرفتن که باعث مظلومنمایی طرف مقابل میشود، باید بحث را در یک فضای عالمانه و کارشناسانه طرح کرد.
این کار نتایج خوبی داشته است. گاهی برخی از افرادی که سالها پیرو یک مدعی بودهاند، میگویند که ای کاش کسی پیدا میشد که زودتر با آنها بحث علمی و استدلالی میکرد!
گاهی اوقات هم آگاهیبخشی در جنبه اثباتی تأثیری ندارد که به نظر میرسد آنجا دیگر تقابل و حتی افشاگری در مورد انحرافات فرد مدعی لازم است تا مردم این انحرافات را مطلع شوند. این کار قطعاً در عدم پیروی آنها از فرد مدعی تأثیر میگذارد. خیلی از مدعیان دروغین به برخی از مشکلات اخلاقی مبتلا میشوند که اگر هواداران و پیروان آنها از این انحرافات آگاهی درست پیدا کنند، قطعاً نسبت به هواداری از آن فرد تجدیدنظر میکنند.
امروزه در حوزه مهدویت کارهای پژوهشی زیادی در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، پژوهشگاه آینده روشن، مرکز تخصصی مهدویت و ... در حال انجام است که حاکمیت هم باید نسبت به آنها حمایتهای شایسته و بایستهای را انجام دهد. در حوزه مهدویت باید توسط نخبگان و علما به یک اجماع رسیده شود و این موارد اجماع شده را باید در جامعه تبیین کرد. در واقع باید یک هماهنگی بین دستگاههای تولید و عرضه دانش مهدوی شکل گیرد. گاهی کار پژوهشی انجام میشود اما فضای عرضه آن به جامعه فضای بستهای است. جای تأسف دارد که یک عضو هیئت علمی، پژوهشی را در چند سال انجام میدهد و نتیجه آن بعد از تولید و چاپ در یک نسخه یا چند نسخه محدود، به داخل کتابفروشی و کتابخانهها رود.
متأسفانه این نتایج پژوهشی در قالب علمی باقی میماند. در حالی که اینها میتواند بازآفرینی، بازتبیین و بازنگارش شود و در تولید فیلم و محصولات هنری به زبان کودکان و نوجوانان استفاده شود.
بین فضای تولید معارف دینی و به ویژه مهدویت و نظام توزیع، گسست جدی وجود دارد یعنی نظام توزیع کار خودش را میکند و به درستی مشخص نیست که محتوای آن از کجا تأمین میشود و بخشهای پژوهشی و تولید علم هم کار خود را میکنند. چون این پیوند وجود ندارد، مقصود حاصل نمیشود. ای کاش این اتفاق رخ دهد و نظام توزیع دانش دینی، دستش را در دست نظام تولید گذارد. منظومه آموزشی کشور در نظام آموزشوپرورش و دانشگاه به ناگزیر باید این حلقه اتصال را ایجاد کنند و دانشگاهها با پژوهشگاهها در حوزه معارف دینی ارتباط وثیقی پیدا کنند.
به نظر شما ادامه روند فعلی در موضوع مدعیان دروغین به کجا منتهی میشود و چه آیندهای را برای این مسئله تصور میکنید؟
نگاههای خوشبینانه یا نااُمیدانه را باید کنار گذاشت. پاسخ دقیق و قابل قبول برای این پرسش مشخصاً مربوط به رفتار و سیاستهای حاکمیت، آموزش و پرورش و روحانیت است. اگر این رفتار متناسب با نیازها باشد، قطعاً مشکلی پیدا نخواهد شد و رفته رفته این مدعیان هم افول پیدا خواهند کرد. اما اگر فضا رها شده و مسامحه کاری شود، این مدعیان گسترش خواهند یافت.
این مسامحهکاریها قبلاً هم شده است. در اوایل دهه 80 برخی مدعیان در یک فضای محدودی بروز و ظهور پیدا کردند. در آن زمان در برخی جلسات عرض شد که الآن در اوایل دهه 80 ، کسانی بروز و ظهور پیدا کردهاند که در اوایل یا اواسط دهه 60، نهالی نوپا بودهاند! متأسفانه گاهی گفته میشود که حالا که اتفاقی نیفتاده است؟ ولی نکته این است که یکدفعه اتفاق میافتد! بنابراین باید از ابتدا جلوی آنها را گرفت.
آینده این موضوع وابسته به اهتمام متولیان امر مانند روحانیت، نظام آموزشی و نظام تبلیغی است. اگر اهتمام کنند، هیچ نگرانی نخواهد بود اما اگر اهتمام نکنند، واقعاً جای نگرانی هست. البته با توجه به کارهایی که در مراکز تخصصی و پژوهشگاههای مهدویت در حال انجام است و با رواج تفکر صحیح مهدویت، آینده نگران کنندهای رقم نخواهد خورد اما این هرگز به آن معنا نیست که دیگر باید کار رها شود.
البته کمک های ویژه حضرت (عج) پشتیبان این تلاشها خواهد بود. در موارد بسیاری مدد حضرت مهدی(عج) باعث افشای مدعیان دروغین شده است وگرنه گاهی نسبت به برخی از افراد مدعی، خیلی آشنایی از طرف دستگاه های مسئول وجود نداشته است.
خلاصه راهکارها:
1. با توجه به این که افراد و جریان های مختلف همیشه بستر رشد خود را قابلیت های موجود در جامعه هدف قرار می دهند و مهم ترین زمینه شکل گیری مدعیان دروغین، پایین بودن سطح آگاهی عمومی در موضوع مهدیت است، لذا ایجاد آگاهی در مردم و تبیین باورهای صحیح مهدوی ضروری است.
2.با توجه به این که دشمنان تشیع، مهدویت را هدف اصلی تخریبهای خود قرار داده اند باید فعالیتهای دشمنان در این زمینه پیوسته رصد و بررسی شود و شبهات ایجاد شده توسط آن ها به سرعت پاسخ داده شود.
3.یکی از زمینه های گسترش باورهای دروغین، وجود فقر و شکاف طبقاتی در جامعه است. لذا یکی از جاهایی که این مدعیان از آن جا معروف شده و پیام خود را ترویج میکنند، مناطق کمتر- برخوردار است. برای برخورد با این مدعیان، باید فقر و آسیبهای اجتماعی را در مناطقی که آن ها قدرت دارند، ریشهکن کرد.
4. باید انواع مدعیان و ادعاهای آنها «گونه شناسی» شود و سپس زمینه های پذیرش سخنان آنها در بین مردم دسته بندی شود و با ریشه هر زمینه خاص، برخورد کرد.
5.نهادهای تبلیغی کشور باید یک ستاد فرماندهی واحد پیدا کنند.
6.کارشناسان متخصص مهدویت باید در مدارس مستقر شوند.
7.برای مواجهه با مدعیان دروغین دو روش ایجابی و سلبی وجود دارد. برای حل ریشه ای معضلات باید بر روشهای ایجابی تمرکز کرد و در حد امکان از روشهای سلبی استفاده نکرد. زیرا روشهای سلبی گاهی حتی می تواند عامل گسترش یک اندیشه و جریان نادرست باشد.
8.گاهی اوقات مدعیان، حتی بعد از اثبات نادرست بودن ادعاهایشان، به خاطر لجاجت، قدرت طلبی و ... مسیر خود را اصلاح نمی کنند که در این صورت باید حقیقت این افراد برای جامعه افشا شود البته از تهمت ناروا و دروغ بستن به آنها باید پرهیز شود.
9. یکی از مشکلات موجود در کشور عدم ارتباط وثیق بین پژوهشگران، نویسندگان و توزیع کنندگان است، حمایت از تحقیقات مبنایی و پژوهشگاه های تخصصی و ایجاد حلقه اتصال بین پژوهگران، تولیدکنندگان و توزیع کنندگان در حوزه مباحث مهدویت باید رخ دهد.
10.موضوع مهدویت و پژوهشهای این حوزه در کشور باید با مسائل واقعی کشور و جهان گره خورد. متأسفانه موضوع مهدویت فقط در حوزه مباحث ماورایی مطرح می شود. به همین دلیل امکان سوء استفاده از آن راحتتر است.
11-نتایج پژوهشی در حوزه مهدویت باید از قالب علمی صرف خارج شده و به صورت مدیا در اختیار نوجوانان و جوانان قرار گیرد.
12- با ریشه های یک جریان دروغین باید در ابتدای تشکیل برخورد کرد. چون با گسترش آن و پیدا کردن طرفداران زیاد، برخورد با آن تبدیل به یک موضوع امنیتی می شود و عملاً خیلی سخت خواهد شد.
فقر و آسیب های اجتماعی زمینه ساز گسترش مدعیان دروغین است
حجت الاسلام والمسلمین خدامراد سلیمیان؛ استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی