شاخصها و نشانههای ناکارآمدی یک نظام سیاسی در حوزههای فرهنگی و اجتماعی را چطور ارزیابی میکنید؟
کارآمدی عمدتاً با سه عنصر قابلفهم است؛ اهداف، موانع و منابع. کارآمدی به این معناست که حکومت چگونه بر اساس شرایط، موانع و منابعی که در اختیار دارد، چقدر توانسته است تا اهداف خود را محقق کند؟ ازاینجا مشخص می شود که کارآمدی همیشه نسبی و مفهومی مشکک است. مثلاً در زمان جنگ این انتظار که همه کارکردهای دولت انجام شود، درست نیست و طبیعتاً با اقتضاء موجود و منابع حداقلی، انتظار توسعه فرهنگی مناسبی نمی رود ولی از طرف دیگر زمینه فرهنگ شهادت آماده تر است. در زمان بعد از جنگ، دغدغه های نظام برای فرهنگ زیاد است ولی از طرف دیگر آن منابع و مؤلفه ها آنقدر تأمین نمی شود و موانع هم زیاد است. لذا نظام ها همواره بر اساس شرایط زمان، مکان، منابع و موانع می-توانند پیشرفت داشته باشند. در عرصه فرهنگ نظام باید مبانی خود را بازخوانی کند و منابع خود را افزایش دهد و از طرف دیگر موانع را کم کند. برای بازخوانی در اهداف هم باید وارد بحث قانون گذاری و محتوا شد یا باید در کل ساختار بازنگری کرد مانند اینکه آیا نظام پارلمانی کارآمد است یا نظام ریاستی؟
بر اساس آنچه بیان فرمودید به نظر شما نظام جمهوری اسلامی ایران در حوزههای فرهنگی و اجتماعی ناکارآمد است یا اینکه صرفاً احساس ناکارآمدی وجود دارد؟
همانطور که گفته شد، کارآمدی یک مقوله مشکک است؛ یعنی یکوقتی کارآمدی بهاندازه صد درصد و یکوقتی هم بهاندازه پنجاهدرصد است. هر دو کارآمدی است. احساس کارآمدی بدون وجود کارآمدی واقعی شکل نمی گیرد اما برای اینکه مشخص شود که چند درصد کارآمدی وجود دارد، این کارآمدی باید تبدیل به کمیت شود. مثلاً در عرصه اقتصاد یا فرهنگ، باید بررسی شود که فاصله هست ها از بایدها و آرمان ها چقدر است؟ و مثلاً در حال حاضر چند درصد از آرمان ها محقق شده است؟ مثلاً پنجاهدرصد کارآمدی در حالت وجود موانع حداکثری و منابع حداقلی عالی است. اگر موانع حداقلی و منابع حداکثری بود، پنجاهدرصد بسیار اندک است.
بر این اساس چیزی به نام احساس کارآمدی یا ناکارآمدی وجود ندارد بلکه درصد کارآمدی معنا دارد. احساس مقوله کیفی است اما مقوله کارآمدی یک مقوله عینی است. پس از انقلاب مشکلات عدیده اعم از ساختاری که تجربه نشده بود، دشمنی ها و عدم احیای منابع مادی و فرهنگی کشور، باعث شد تا عملاً ظرفیت های فکری ما احیاء نشود و نخبگان ما حضور حداکثری در مدیریت کشور نداشته باشند و نظریه های ما در اجتماع تبدیل به یک نظام نشود. درواقع کشور در عرصه های اجتماعی با منابع حداکثری وارد نشد و منابع ما حداقلی بود. نظام غرب اگر توانست فرهنگ محور باشد، بهطوریکه فرهنگ بر اقتصاد و سیاست هم مقدم شود به این دلیل بود که غرب بهواسطه اقتصاد، فرهنگ ایجاد کرد؛ یعنی با سرمایه گذاری بر روی نهادها و نخبگان توانستند، فرهنگ را ایجاد کنند. نظام اسلامی نتوانسته است که مبانی و ایسم-های بومی را در جامعه ایجاد کند و اندیشه هایش در قالب نظر باقیمانده و به نظریه تبدیل نشده است. امروزه نظریه های اجتماعی در کشور وجود ندارد. مثلاً در مسئله فقر، مواد و منابع جهت نظریه سازی ایجاد نشده است تا در مقابل نظریه های رقیب عرضاندام کرده و آنها را نقد کند.
عوامل ناکارآمدی یا احساس ناکارآمدی در نظام جمهوری اسلامی (در حوزههای قانونگذاری، اجرایی، امنیت و ثبات اجتماعی، نظارت و...) چیست؟
در سالهای ابتدای پس از انقلاب اعتیاد جرم تلقی شد چون تلقی واقعی از اعتیاد در کشور وجود نداشت. اعتیاد در حال حاضر بهمثابه بیماری بوده و زاییده بحران های اجتماعی است. همانطور که در مورد بدحجابی گفته شد که این کار جرم است. بهاینعلت که در منابع ما بی حجابی یا بدحجابی حرام است. اینجا نیاز به بازخوانی احساس می شود. اینکه اینها جرم است سر جای خود درست می باشد اما برای از بین بردن جرم، تنها چاره برخورد سخت نیست. باید بازشناسی موضوع صورت گیرد. متأسفانه فقط به جرم بودن این موارد توجه شده است که با جرم هم نیروی انتظامی باید مواجه شود. دست است که یکی از مؤلفه های کارآمدی نظام، مواجهه نیروی انتظامی با مجرمین است اما در مرحله قبل باید بازتعریف شود که آیا حجاب در جامعه امر مطلوب و الزامی هست یا نیست؟ و چگونه می توان این را در جامعه محقق کرد تا مردم با اختیار خود این کار را انجام دهند؟ کاری که غرب در حوزه فرهنگ می کند، این است که امری را که افراد نمی پسندند و یا هنوز نسبت به آن شناختی ندارند، به گونه مطلوب عرضه می کنند. مثلاً موبایل کالایی است که ضررهای فراوان دارد. ازجمله امواج آن، ایجاد زمینه جاسوسی، هزینه بر بودن و ... اما اینقدر برای آن مطلوبیت و کار ویژههای مثبت ایجادشده است که افراد باوجود آگاهی از مشکلات آن، هزینه کرده و از آن استفاده می کنند. اگر در جامعه این باور ایجاد شود که مثلاً اعتیاد بهعنوان یکی از معضلات اصلی اجتماع، ریشه در بیماری و بیکاری دارد، طبیعتاً نوع قانون گذاری در مورد آن متفاوت خواهد بود و نوع نظارت بر آن تغییر کرده و اینطور نمی شود که حکم اعدام برای همه آنها صادر شود. به همین دلیل است که هر چه گذشته است، مواد مخدر از حالت سنتی به صنعتی تبدیل شد و بد پوششی از یک ناهنجاری به یک معضل و چهبسا در حال تبدیل به یک بحران است.
نکته دوم اینکه آیا باید بدحجابی در ساختار کشور بهمثابه یک موجودیت به رسمیت شناخته شود و یا از اساس موجودیت آن انکار شود؟ رهبری در بحث پوشش فرمودند که همین هایی که بد پوشش هستند، مسلمان هستند و مذهب و بسیاری از باورهای ما رادارند! آیا می شود آنها را کنار گذاشت و باورهایشان راندید؟ طبیعتاً نمی شود این کار را کرد. البته نیروی انتظامی در جای خود باید برخورد نماید اما نکته مهم این است که تمام مراحل را باید باهمدیگر دید؛ نیروی انتظامی بهمثابه کار آخر است. به تعبیر روایت «آخر الدواء الکی» آخرین مرحله درمان این است که انسان عضو مفسد بدن را قطع کند. در مرحله اول باید نوع غذا معلوم شود. انسان باید کم خورده و مراقب ورودی بدن خود باشد. این مرحله پیشگیری است. در مرحله دوم فرد باید ورزش کنند و مراقبت کنند. مرحله سوم بیماری است. این سه مرحله را باید باهم دید نه اینکه همان اول حکم شود و فقط مرحله سوم را اجرا کنند. در حوزه اجتماعی، عمدتاً مرحله سوم در حاشیه است. مثلاً در جامعه ای که رباخواری و قماربازی در آن فراوان است باید دید که اینها زاییده چه هستند؟ آیا زاییده بیکاری و رفاه زیاد هستند یا زاییده الگوهای بیگانه هستند؟ مثلاً اگر بیکاری است کار ایجاد شود، اگر بحث رفاه زدگی هست، جایگزین برای آن ایجاد شود! آخرین راه این است که باید نیروی انتظامی یا قانون گذار جلوی بحران را گیرد. در حال حاضر به مسئله بد پوششی رویکرد سیاسی می دهند طوری که اینطور گفته می شود که اگر کسی بی حجاب شود، مخالف نظام است. درحالیکه بسیاری از کسانی که بد پوشش هستند، مخالفتی هم با نظام ندارند. نظام باید با ایجاد ظرفیت بد پوششی، حل معضل بد پوششی را در فرآیندی از خانواده ها، نهادها و سمن ها شروع کند و مشوق مردم در حجاب باشد. باید دقت شود که رسیدگی به این موضوع باید در داخل نظام باشد. در حال حاضر بسیاری از کسانی که جرم مرتکب می شوند، در نظام جمهوری اسلامی ایران مجازات می شوند و به این معنا نیست که مخالف سیاسی نظام باشند. اگر نظام با افراد به خاطر بد پوششی، اعتیاد، ربا و ... معامله خارج از نظام کند، بعد از مدتی با کاهش طرفداران خود مواجه می شود.
عمده مشکلات اجتماعی به مجردها بازمیگردد که باید به بحث ازدواج توجه ویژه شود. در حال حاضر بهجای اینکه وام ازدواج دهد، وام اشتغال می دهد؛ یعنی دقیقاً برعکس! درواقع بهجای اینکه وام ازدواج دهند که مشکل حل شود، وام اشتغال می دهند که باعث می شود که دختران و پسران خانه های انفرادی داشته باشند و مشکل ایجاد شود. حل مشکل در تکریم خانواده است. در مرحله بعد حل مشکل اشتغال مهم است. همچنین عمده بزهکاریها برای افراد با تحصیلات اندک است. طبق آمارها هرچقدر تحصیلات بالاتر باشد، درصد بزهکاری کمتر است. حاکم کردن معنویات و ایجاد شبکه های اجتماعی مطلوب، الگوسازی در شبکه های اجتماعی تا همه سراغ شبکه اجتماعی بومی روند، از دیگر راهکارهاست. ورزش همبستر مشکل را از بین می برد. همچنین شفافیت امری مهم است چراکه جامعه ای که رفتارهایش شفاف است، گره کور و گره قانونی ندارد. می توان یارانه را در کتاب، ورزش و مواردی از این قبیل گذاشت بهجای اینکه برای معضلات اجتماعی هزینه صرف شود. باید عمده هزینه های کشور در مسائل خانواده، ازدواج، ورزش و ... صرف شود تا نظام دچار هزینه های بعدی مانند بیمارستان، مبارزه با جرم و جنایت، هزینه سیاسی و ... نشود. همه این موارد ازجمله مواردی بود که در مرحله پیش گیری است.
در مرحله دوم مشکل را باید با یک دارو از بین برد. در کشور در سازمان هایی مثل نیروی انتظامی نهادهای مشاوره ایجادشده تا اصلاً بحث بهحکم و زندان نینجامد. همچنین دادگاههای خانواده یا شورای حل اختلاف محلات چنین وظایفی را به عهدهدارند. قبلاً یک شخص معتاد به زندان برده می شد ولی الآن به کمپ برده می شود. باید امکاناتی در اختیار مردم قرار گیرد تا خودشان معتادان را احیا کنند. همچنین برای پوشش باید الگوسازی شود مانند کاری که در تولید برنامه «از لاک جیغ تا خدا» شد که تجربه خانمهایی که قبلاً بدحجاب یا بی حجاب بودند و در حال حاضر چادری شده اند، از زبان خود آنها روایت می شود. همچنین در مورد ایجاد شبکه های اجتماعی بومی باید توجه بیشتری شود. طبیعتاً شبکه اجتماعی بیگانگان ناامن است و باید حتماً خود نظام، بستر فضای اجتماعی دیگری ایجاد کرده و یا حداقل حضور در شبکه های اجتماعی با فیلترینگ مشخص باشد تا توسعه پیدا نکند. متأسفانه بستر شبکه دیتای ملی در کشور وجود ندارد و از فضای دیگران استفاده می شود و اختیار این هم برای کشور وجود ندارد که آن را بهصورت موردی فیلتر کند. وقتی اینستاگرام بهطور فراگیر و بدون فیلتر جدی ایجاد می شود مشکلات اجتماعی، بحث عدم پوشش مناسب، خریدوفروش مواد مخدر و ... دامن کشور را می گیرد. بعد از ایجاد نهاد ملی دیتا، باید این فضا را بهصورت هوشمند هدایت و در مرحله بعد طبیعتاً باید اعلامجرم کنند. اینطور نباشد که بلافاصله اعلامجرم صورت گیرد. باید معاند را به مخالف و مخالف را به موافق تبدیل کرد. در زمان حافظ اسد، یکی از پسرانش می خواست کودتا کند، او بشار اسد را سراغ برادرش فرستاد که مسئله را جمع کند. اسد هم این کار را کرد و آن کودتا را از بین برد. بااینکه حکم برادر اعدام بود این کار را نکردند چون گفتند که خودش می میرد ولی پسران و نزدیکان دیگرش ممکن است که کینه به دلگرفته و بعدها علیه حکومت قیام کنند. او را آزاد گذاشتند ولی محدود کردند. بعدها فرزندان او در فضای سالیان اخیر به اسد ملحق شدند؛ بنابراین نباید بهگونهای رفتار شود که مخالف به یک مخالف جدی با اسلحه تبدیل شود. در کشوری مردم به سمت قماربازی روی زنان رفتند، وقتی علل این موضوع را بررسی کردند متوجه شدند که در اینجا شغل کم است و خانواده محوریت ندارد. بعدازآن سعی کردند باسیاستهایی موضوع خانواده را برای مردم بااهمیت کنند مثلاً مسابقه بهترین آشپز یا فرزند نمونه گذاشتند تا کم کم این مشکل حل شد. نمی توان در همان ابتدا سایت قماربازها را بست چون عین مشکل باقی می ماند. باید قوانین طوری ریل-گذاری شوند که زمینه جرم از بین رود. مثلاً برای اینکه افراد با سرعت بیش از 120 کیلومتر در ساعت با اتومبیل حرکت نکنند، ازیکطرف سرعتگیر می گذارند و از طرف دیگر دوربین در اتوبان قرار می دهند. همچنین بهگونهای فضا را با جریمه و نمره منفی مهیا می کنند که فرد می گوید که دیگر توجیهی برای خلاف وجود ندارد.
متأسفانه نظریه مشخصی برای هنجار های اجتماعی در کشور وجود ندارد. همانگونه که برای رفع بیماری های مختلف یک استاندارد وجود دارد در اینجا هم راهکار خاص خودش را متناسب با یکجامعه باید طراحی کرد. در مرحله اول باید یک نظام واره برای هر معضل اجتماعی طراحی کرد تا مجموع نظام واره های خرد با نظام کلآنهماهنگی داشته باشد. نمی شود در یکجا برای تجارت آزاد قانون گذاشته شود و ازیکطرف جلوی قاچاق گرفته نشود و انتظار تحقق اقتصاد مقاومتی را داشت. باید بهگونهای عمل شود که این خرده نظامها در فرهنگ، سیاست و اقتصاد همه در یک راستا قرار گیرند. نمی شود در نظام اجتماعی، افرادی مخالف نظام سیاسی تربیت کرد. مثلاً فردی که پدرش به خاطر جرمی اعدامشده است نباید به مخالف سیاسی تبدیل شود.
از طرف دیگر باید نقشه راه پیشینه را داشت تا برای رسیدن به اهداف خود استفاده نمود. مشکل اینجاست که هدف و امکانات، موجود و مشخص است اما نقشه راه را برای رسیدن به هدف مشخص نیست. اگر نقشه راه تبیین شده وجود نداشته باشد هرچند اهتمام، ایمان و دغدغه انقلابی هم باشد، نائل شدن به هدف امکان نخواهد داشت. مثلاً برای گسترش ورزش در جامعه آیا می توان وارد ورزش قهرمانی شد؟ ممکن است که گفته شود که ورزش قهرمانی باید ایجاد شود تا ورزش همگانی در کنار آن شکل گیرد. سؤال این است که آیا فقط ورزش های همگانی و مدال آوری کافی است؟ آیا الگوسازی نیاز نیست؟ نسبت این بخشها به یکدیگر چگونه تعریف می شود؟ متأسفانه نقشه راهی برای رسیدن به هدف موجود نیست! لذا نظریهسازی و ایجاد خرده نظامها که هماهنگ باشند و ایجاد نقشه راه رسیدن به اهداف و البته مداومت و بازخوانی، رصد کردن، خلأ را از بین بردن، آزمایش و خطا کردن، هزینه و فایده کردن برای رسیدن به هدف و ... از نیازها می باشد. چون مقولات اجتماعی تابع مؤلفه های مختلف است لذا نیاز به هزینه و فایده، بازخوانی، حرکت گامبهگام، از بین بردن خلل ها و ... دارد تا تبدیل به یک نظام برای حل مسئله شود. تمدن غرب که امروزه ایجادشده است، در طی دویست سال خرده نظامهایی را ایجاد کرده، اجازه نقد و بازخوانی داده و نقد درونی خود را خود احیا کرده است. اینطور بوده است که الآن در هر مسئلهای نظام واره دارند و نظام واره ها نقد، بازخوانی، روزآمد و کارآمد شده اند و می توانند ادعا کنند که تا حدی جواب برای مشکلات خود پیداکردهاند. البته ممکن است که جواب آنها غلط باشد یا برای ما کارآمدی نداشته باشد اما توانسته اند به این واسطه، نظام خود را سرپا نگهدارند و آن را به کشورهای دیگر هم توصیه کند. بهگونهای که دیگران اگر قصد نقد غرب را داشته باشند، باید از مسیر غرب این کار را انجام دهند.
در نظام اسلامی اگر قصد نقد نظام وجود داشته باشد، باید از داخل و با محوریت خود و بر اساس خرده نظامهای خودش این کار انجام شود. نظام ما تثبیتشده است و حال باید از ظرفیت مخالفآنهم برای اینکه این نظام بهپیش رود، استفاده شود.
با توجه به آنچه گفتید آینده کوتاهمدت و بلندمدت نظام جمهوری اسلامی ایران در صورت ادامه روند و وضعیت کنونی چیست؟ همچنین در صورت بهکارگیری راهکاری پیشنهادی شما، آینده را چگونه ارزیابی میکنید؟
در چهار دهه اخیر نظریه های اجتماعی در کشور ایجاد نشده و دغدغه های ما اجتماعی نبوده است. در دهه اول دغدغه ما جنگ، حفظ نظام و مسائلی مانند جدایی طلبی بود. دهه دوم دغدغه ما بحث اقتصاد و در دهه سوم مباحث سیاسی مانند موضوع جامعه مدنی، اصلاحات و ... بود. در دهه چهارم این دغدغه به سمت مسائل اجتماعی رفت و لذا رهبری فرمودند که دهه چهارم دهه عدالت است؛ اما بازهم عملاً نظریه های اجتماعی طراحی نشد. علت آنهم این بود برای ایجاد نظریه، باید در مرحله قبل چند کار انجام شود. غرب قبل از نظریه پردازی، سرمایه هایی را که از کشورهای جهان سوم را به دست آورده بود، در کشور خود جمع کرد و آن را تبدیل به سرمایه های معرفتی خود نمود. در سالهای اخیر کشور از تبدیل سرمایه های مالی به معرفتی ناتوان بوده است. البته انتظار نمی رود که این کار چندساله انجام شود. چون نظام سازی و نظریه سازی زمان بر است. مرحله بعد از نظریه سازی این است که باید تبدیل به یک پارادایم و فرهنگ غالب شود. البته کشور در این مسیر در حال حرکت هست چراکه دغدغه امروز ما مشکل اجتماعی است و بیش از اینکه مشکل سیاسی در کشور وجود داشته باشد، مشکل اجتماعی وجود دارد. مسائلی مانند فقر، بیکاری، بدحجابی، طلاق و خانواده و ... از مشکلات اساسی ماست. نظام شروع به حل این مسائل نموده است. در کوتاه مدت شاید با نکات پیش گفته تا حدی با این معضلات مقابله شود اما در درازمدت نمی شود جز با یک نظام معرفتی متمایز و بومی مسائل را حل کرد. ما ملت مذهبی، عرفانی و شرقی هستیم و نیاز هست که در ابتدا نظریه سازی شود. باید دید که انتظار ما از آینده چیست؟ انتظار این است که چون نظام از جهتی انقلابی، از جهتی اسلامی و از جهتی مردمی است، طبیعتاً به سمت هضم مشکلات اجتماعی خواهد رفت.
خلاصه راهکارها:
1- از ابتدای انقلاب در معضلات اجتماعی مانند اعتیاد، بدحجابی و ... بهصرف اینکه در شرع بیانشده است که اینها حرام هستند، برای مقابله با آنها از برخورد سخت استفادهشده است درحالیکه چاره کار، بازشناسی موضوع است. یکی از مؤلفه های کارآمدی نظام این است که نیروی انتظامی در آخرین مرحله با مسئله مواجه شود، اما در مرحله قبل باید بازتعریف شود که آیا حجاب در جامعه امر مطلوب و الزامی هست یا نیست؟ و چگونه می توانیم بستری فراهم کرد که مردم بهطور اختیاری آن را انجام دهند.
2- در جامعه نظرات زیادی در مورد مسائل اجتماعی وجود دارد ولی کمتر به نظریه تبدیل شده اند. باید بستری برای نخبگان فراهم شود تا در این مسائل آزادانه نظریه پردازی کنند تا نظریه مشخصی برای رفع ناهنجاری های اجتماعی به وجود آید. رفع این ناهنجاری ها فقط با قوه قهریه امکان پذیر نیست و باید برای هر ناهنجاری خاص، فرآیند گامبهگام در جامعه ایجاد کرد.
3- یکی از کارهایی که غرب در مدیریت فرهنگی انجام می دهد، مطلوب سازی کالاها و فعالیت هاست. برای حل معضلات فرهنگی ماند بدحجابی، فقدان مطالعه و ... قبل از هر چیز باید اصل آن عمل برای مردم و در فرآیند زندگی آنها، مطلوب سازی و دارای کارکرد مناسب شود. برای مثال باید فایده کتاب خواندن در زندگی جاری مردم، به آنها نشان داده شود
4- نظام برای افزایش طرفداران خود در جامعه، باید راهبرد تبدیل معاند به مخالف و تبدیل مخالف به موافق را در پیش گیرد.
5- چون شبکه ملی دیتا در کشور وجود ندارد، کاربران ایرانی مجبور می شوند در فضای ناامن جهانی وب حضور پیدا کنند. فراتر از مباحث سیاسی، ناهنجاری هایی مانند پوشش بد، اعتیاد، خریدوفروش مواد مخدر و ... نیز از همین طریق انجام می شود. باید نهاد ملی دیتا در کشور ایجادشده و بهصورت هوشمند هدایت شود.
6- در ساختار اجتماع باید افراد بدحجاب، معتاد و ... را بهمثابه یک موجودیت به رسمیت شناخت نه اینکه از اساس موجودیت و حقوق آنها را انکار کرده و آنها را تحقیر نمود. رهبری در بحث پوشش گفتند، همین هایی پوشش بد دارند، مسلمان هستند و بسیاری از باورهای ما رادارند. استفاده سیاسی از بدحجابی و بی حجابی رو به افزایش است، باید کاری کرد که حتی فرد بدحجاب یا بی حجاب هم از درون نظام طرد نشود.
7- در مسائل اجتماعی برای حل هر مشکلی باید در مرحله اول یک نظام واره طراحی کرد بهطوریکه مجموع نظام واره های خرد با نظام کلآنهماهنگی داشته باشد. بهگونهای که این خرده نظامها در فرهنگ، سیاست و اقتصاد همه در یک راستا قرار گیرند. اینطور نباشد که درگشت ارشاد بدحجابان را دستگیر کنند و در 22 بهمن از آنها در راهپیمایی مصاحبه به نفع نظام گرفته شود.
حجت الاسلام دکتر ایزدهی: نظام برای افزایش طرفداران خود در جامعه، باید راهبرد تبدیل معاند به مخالف و تبدیل مخالف به موافق را در پیش گیرد
مرکز پژوهشی مبنا در پژوهش «بررسی و تحلیل کارآمدی در حوزههای فرهنگی و دینی» با مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین دکتر سیدسجاد ایزدهی، عضو هیات علمی گروه فقه سیاسی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی و مدیر گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به گفتوگو نشست. وی دلایل اختلال در کارآمدی فرهنگی نظام را تحلیل کرده و راهکارهایی برای ارتقا و بهبود آن ارائه کرد.