شاخصها و نشانههای ناکارآمدی یک نظام سیاسی در حوزههای فرهنگی و اجتماعی چیست؟
اگر کارآمدی یک سیستم سیاسی را به میزان میل و نزدیکی به هدف تعریف کنیم، آنگاه برای سنجش میزان کارآمدی آن باید دید که این نظام در کمترین زمان و با کمترین هزینه به هدف خود نزدیک یا نائل شده است یا خیر؟ هر نظام سیاسی برای خود بهطور ویژه اهدافی را تعیین می کند. یک سری اهداف هم از منظر حقوق عمومی برای هر نظام سیاسی تعریفشده است یعنی باید این اهداف را داشته باشد تا یک نظام استاندارد و مطلوب قلمداد شود. مجموعه این دو گونه از اهداف در حیطه نظام جمهوری اسلامی و در قانون اساسی عبارتاند از: اول تحقق قسط و عدل، دوم استقلال فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، سوم همبستگی ملی یعنی همبستگی قومی، مذهبی و سیاسی. این سه هدف والا در اصل دوم قانون اساسی بهعنوان اهداف متعالی نظام ذکرشدهاند.
ازجمله اهداف استاندارد هم عبارتاند از: تأمین نظم و امنیت، آزادی ها و حقوق ملت، رفاه و تأمین اجتماعی، روح برادری و تعاون، حرکت به سمت مدینه فاضله ازنظر اخلاقی و فرهنگی، خودکفایی و رسیدن به یک وضعیت عدم وابستگی و ... در یککلام هدف آرمانی نظام جمهوری اسلامی، تحقق جامعه و حکومت علوی است.
با تبدیل موارد بالا به شاخص، شاخصهای ناکارآمدی نظام این است که به میزانی که از جامعه علوی فاصله گرفته شود، همانقدر ناکارآمد تلقی خواهیم شد. اگر در جامعه، عدالت اجتماعی کمرنگ شده و تبعیض ها و فاصله طبقاتی زیاد شود و همچنین هرچقدر فساد اخلاقی، اداری، سیاسی، اقتصادی، نبود روح تعاون و برادری و تضییع حقوق مردم بیشتر شود، نظام ناکارآمدتر خواهد شد.
بر اساس آنچه بیان فرمودید به نظر شما نظام جمهوری اسلامی ایران در حوزههای فرهنگی و اجتماعی ناکارآمد است یا اینکه صرفاً احساس ناکارآمدی وجود دارد؟
این دو باهم وجود دارند. واقعیت این است که در حوزه های فرهنگی و اجتماعی تا حدودی ناکارآمد در کشور وجود دارد. هم احساس ناکارآمدی وجود دارد و هم القای ناکارآمدی؛ یعنی دشمن بیکار نیست. شاید ناکارآمدی که وجود دارد حدود 50 درصد باشد ولی آنچه احساس می شود، حدود 80 درصد است. این 30 درصد القای تبلیغات دشمن است که در اثر آن مردم بیشتر احساس ناکارآمدی می کنند.
عوامل ناکارآمدی یا احساس ناکارآمدی در نظام جمهوری اسلامی (در حوزههای قانونگذاری، اجرایی، امنیت و ثبات اجتماعی، نظارت و...) چیست؟
در شناخت علل، روشی به نام تحلیل لایه ای علل وجود دارد که در چهار لایه، علل را بیان می کند. لایه اول، لایه سطحی است که همان عللی است که عوام به آن می رسند. مثلاً در بحث ناکارآمدی، اگر از عوام پرسیده شود که چرا نظام ناکارآمد است، دلایل سطحی مانند اینکه مسئولان به فکر جیب خود هستند، به مردم توجه ندارند و ... را بیان می کنند. اینها جزء علل هست ولی باید علل عمیق تر را پیدا کرد. لایه عمیق تر سطح فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است که سطح موضوعی هست. در حوزه سیاسی بخش تقنین و سیاستگذاری بخش مهمی است. قوانین یا پاسخگوی نیازهای روز نیستند و یا با واقعیات جامعه روبرو نمی شوند. همچنین ممکن است با افراط در قانونگذاری تعارض بین آنها پیش آید و یا اساساً برخی از نقاط دیده نشوند و خلأ وجود داشته باشد. وقتی یک مجلس قانونگذاری می کند و در همان حین می-داند که این قانون بهوسیله شورای نگهبان بررسیشده و ایرادات شرعی زیادی به آن گرفته خواهد، سؤال این است که این چه مجلسی است؟ نشان می دهد که اینها از اولیات قانونگذاری هم بی خبرند. لذا در حوزه تقنین ناکارآمدی وجود دارد. در حوزه اجرا نیز به همین صورت است. عملاً فرهنگ از منظر قانونگذاری تا حدی و از منظر اجرا بهکلی فراموششده است. فرهنگ زیربنای توسعه و قوام یک کشور است. اگر قرار باشد این نظام فروپاشد، مطمئن باشید که دشمن در حوزه فرهنگ این سرمایه گذاری را انجام خواهد داد. در حوزه فرهنگی اینقدر کارکردهاند که زیربنای فرهنگی و ارزش های ما را بهکلی تغییر داده اند. در حوزه فرهنگی هم مدیران ناکارآمد سرکار هستند، هم بودجه مناسبی تزریق نمی شود و هم به لحاظ هدف گذاری، اجرا و نظارت ضعف است. با این وضعیت بعید است که فرهنگ کشور دچار تحول مثبت شود. بحث بعدی در این سطح از علتها، فقدان مهارت مردم در زندگی اجتماعی است. در حوزه خانواده، مرد آموزش ندیده است تا خانواده را مدیریت کند و زن هم توانایی تربیت خانواده را ندارد. در حوزه موضوعی اشکالات بسیار زیادی هست ولی برای فهم اینکه چرا این وضعیت حاکم است، باید یکلایه دیگر عمیق تر شد.
لایه سوم سطح ساختاری و زیربنایی است. ساختار دولت در ایران، نفتی و رانتی است. ارث بادآورده نفت در دست همه دولتهاست که باعث می شود که قدر آن را نداند. این موجب می شود که دولت همیشه از مردم طلبکار باشد و به آنها پاسخگو نبوده و مسئولیت پذیر نباشد. همچنین نظارت مردمی را برنتابیده و استبداد تولید کنند. همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند: باید نفت از چرخه بودجه کشور حذف شود؛ بنابراین باید ساختار دولت در ایران متحول شود. اگر به دولت گفته شود که چرا در گزینش مدیران سهل انگاری و سستی وجود دارد، پاسخگو نیست چراکه وابستگی حقوق کارکنان آن به مردم نیست. حتی اگر مردم مالیات ندهند، بازهم نگرانی برای آنها وجود ندارد چراکه نفت هست.
بازهم باید عمیق تر شد و به لایه چهارم رسید. سؤال اساسی این است که چرا دولت در ایران سوار بر گرده مردم می شود و آنها را زیر چکمه های خود قرار می دهد؟ در اینجا یک عامل فرهنگی بسیار مهم وجود دارد. مردم ایران عموماً منتظر یک قهرمان و ناجی هستند که بیاید و آنها را از همه مشکلات نجات دهد. آنها نمی خواهند که خودشان دستبهکار شوند و خود را نجات دهند. آفتی که متوجه فرهنگ انتظار و مهدویت هم شده، همین است. مقام معظم رهبری می فرماید که اگر قرار است که ما منتظر طلوع آفتاب باشیم آیا باید شب را در ظلمت سپری کنیم؟ پاسخ این است که شمعی باید روشن کرد تا شب در تاریکی سپری نشود. متأسفانه ما منتظریم تا فردی مانند رستم بیاید و کشور را نجات دهد. در انتخاب دولتها هم وضع به همین صورت است. بهطوریکه مردم مرتب دنبال این هستند که رئیس جمهوری بیاید و مردم را نجات دهد. درحالیکه یک رئیس جمهور بهتنهایی نمیتواند یک ملت را نجات دهد. متأسفانه در سازمان ها هم همینطور است و همه منتظر هستند که مدیر توانمندی بیاید و کارمندان را نجات دهد. لایه اسطوره ای و نمادین باعث می شود که کسی که بهتر شعار می دهد احساسات مردم را تحریک کند و بر گرده مردم سوار شود. بعد از یک دهه مرم متوجه می شوند که اشتباه کرده اند و منتظر ناجی بعدی می مانند. این باعث می شود که مدیران همواره ناکارآمد باشند. مجموعه مردم بایستی اینقدر خود را رشد دهند که خودشان مدیری را آورده و از او انتظار داشته باشند.
راهکارها و راهبرد پیشنهادی شما برای کارآمد سازی و ارتقای کارآمدی نظام در حوزههای پیشگفته (قانونگذاری، اجرایی، امنیت اجتماعی و نظارت) چیست؟ یا چگونه میتوان احساس ناکارآمدی را از بین برد؟
در مورد تلطیف احساس ناکارآمدی در میان مردم نیاز به برنامه جامع عملیات روانی است که توسط نهادهای تبلیغاتی و رسانه ای انجام شود. دوم اینکه رقابت های جناحی نباید به تخریب وضعیت کشور منجر شود. در این صورت دادستان علیه چنین افرادی باید اقامه دعوا کند تا به جرم ناامید سازی مردم پاسخگو باشند. در حال حاضر رقابت های جناحی، درواقع رقابت نیست بلکه تخریب است. این موضوع درنهایت به ایجاد احساس ناکارآمدی نظام منتهی می شود.
یکی از راهکارها برای از بین بردن ناکارآمدی این است که برنامه ریزی کشور باید از برنامه ریزی عملیاتی خارج و به برنامهریزی راهبردی تبدیل شود. باید مسائل کشور مشخص و بر اساس آنها هدف گذاری شود و همه اقدامات دولت برای رسیدن به آن هدف ترسیم و شاخصهای تحقق هدف هم مشخص شود. متأسفانه مدیران در ارائه گزارش عملکرد، موارد کمّی را بیان می کنند درحالیکه باید در انتهای هرسال بیان شود که آیا اهدافی که در ابتدای سال اعلامشده بود، تحققیافته است یا خیر؟ اینکه مقام معظم رهبری می فرماید که امسال، سال اقدام و عمل است به این معناست که نتیجه کار در پایان سال چه شده است؟ مثلاً اگر قرار بود بیکاری از 12 درصد به 10 درصد رسد، این هدف تحققیافته است یا خیر؟ مثلاً وقتی ستاد امربهمعروف و نهی از منکر گزارش می دهد که 8 هزار مورد در سال گذشته امربهمعروف صورت گرفته است باید از او پرسید که آیا وضعیت بهتر شده است یا خیر؟ لذا برنامه ریزی راهبردی و بررسی تحقق اهداف اعلامی دولت بسیار مؤثر است.
راهکار دوم تحول و اصلاح اساسی در گزینش مدیران و مسئولان است. به دلیل سبک و سیاقی که در گزینش مدیران پیشآمده است، افرادی با چاپلوسی، ریاکاری و تظاهر بهراحتی وارد سیستم می شوند. اینها کارآمدی، تخصص و تعهد ندارند. این موضوع باعث بروز بسیاری از ناکارآمدی ها در کشور شده است. بالأخص در حوزه فرهنگی این آسیب بیشتر است چراکه در این حوزه نیاز به مدیران متعهد وجود دارد. متأسفانه افراد چند سال قبل از اینکه وارد مسئولیتی شوند، خود را مرتب و آراسته می کنند، نماز جمعه و جماعت می روند، ریش را مرتب کرده و تسبیح به دست می گیرند و درنهایت در سیستم نفوذ می کنند. سیستم گزینش ما اینطور است که سریع فریب می خورد و با دیدن ظاهر فرد و تحقیقات مختصر فرد را می پذیرد. باید سیستم گزینش مدیران نتیجه محور باشد و بررسی کند که هر مدیر در سالهای قبل چه مسائلی از مسائل کشور را حل کرده و کدام اثر را تولید کرده است؟ از شورای نگهبان تا هسته های گزینش ادارات این مشکل رادارند. مثلاً کسی که می خواهد در انتخابات شرکت کند، 2 سال مانده به انتخابات، بهطور نامحسوس هیئت-های نظارت استان را شناسایی می کند و اتفاقاً دیده می شود که او مرتب در صف اول نماز جمعه و جماعت است و اتفاقاً می بینند که او اهل دعای کمیل بوده و فردی نورانی است! بعد از ثبتنام در انتخابات هم هیئت نظارت می گوید که او خیلی انسان خوبی است! باید گفت که این کافی نیست. باید دید که او برای مردم و نظام چه فعالیتی انجام داده است؟
مسئولان و حکومت وقتی اصلاح خواهند شد که تحت نظارت مردم قرار داشته باشند و نظر مردم مبنای موفقیت مدیران باشد. اگر کسی واقعاً به حال مردم مفید بوده است، مردم خواهند فهمید. باید اجازه داد در ارزیابی مدیران، مردم هم دخیل باشند. مردم در یک بازه زمانی خاص تشخیص می دهند که چه کسی واقعاً به نفع مردم کار می کند؟ باید اجازه داد تا مردم طبق اصل هشتم قانون اساسی در مورد عملکرد مدیران نهادها، تظاهرات و اجتماع داشته باشند و آزادانه در رسانه ها له یا علیه مدیران نهادها صحبت کنند. احزاب هم باید تریبون داشته باشند که در مورد مقامات و نهادها نظرات خود را بیان کنند. همچنین همه گروه ها در رسانه ملی باید تریبون داشته باشند و بهصورت کارشناسی صحبت کنند. اگر تهمتی زده شد، شکایت می شود و اگر حرفهایشان واقعی باشد، صدایشان شنیده خواهد شد. این باعث می شود که مدیران بهصورت خودکار خود را جمع کنند و به سمت نتیجه گرایی حرکت کنند تا مردم نتیجه کار آنها را دیده و از آنها راضی باشند.
دو نوع مدیر در جامعه ما وجود دارد؛ انتخابی و انتصابی. در مورد مدیران انتصابی باید رضایت مردم طبق نظرسنجی ها بررسیشده و سپس مدیر موردنظر نصب شود. در مورد مدیران انتخابی باید اجازه داد دایره انتخاب مردم گسترش یابد و مردم توانایی انتخاب مدیر از گروه های مختلف را داشته باشند. باید اجازه تبلیغات و داشتن تریبون به همه گروه ها داده شود تا خود مردم تشخیص دهند. شاید یک یا دو بار اشتباه کنند ولی دفعه بعد اشتباه نمی کنند و متوجه خواهند شد که چه کسی کارآمد است؟ اگر نماینده ای به مردم وعده دروغین داد و انتخاب شد و در جریان کار به وعده خود عمل نکرد باید قابلپیگیری و محاکمه باشد و مردم توانایی شکایت از آنها را داشته باشند.
راهکار بعدی انجام یک کار فرهنگی اساسی است که روحیه فردگرایی، قهرمان سازی و مستبد پروری مردم به روحیه جمع گرایی و قهرمان جمعی تبدیل شود؛ یعنی ملت بیان کند که می خواهد بهصورت جمعی قهرمان شود و منتظر قهرمانی که در کسوت رئیس جمهور آنها را نجات دهد، نخواهند ماند. تا این روحیه تغییر نکند خیلی از مسائل ادامه خواهد داشت و مردم همچنان شاهد وضعیت حاضر خواهند ماند.
راهکار دیگر افزایش مهارت های مدیریتی مردم در ابعاد مختلف فردی، جمعی و سازمانی است. مردم ما بهطورکلی مهارت مدیریتی ندارند. از مدیریت زمان، خانواده، رفتار، سازمان تا مدیریت سیاسی در مردم دچار ضعف مفرط است. لذا یک برنامه آموزشی از دوره های پایین باید در آموزشوپرورش تعیین شود. البته نباید بهصورت درس حفظی باشد بلکه باید بهصورت آموزش مهارت باشد. اگر مهارت در مدیریت افزایش یابد به روحیه جمعی مردم کمک خواهد کرد و همه افراد با افزایش رویکرد مدیریتی خود، به این موضوع واقف می شوند که هر کس باید کار خود را خودش انجام دهد.
با توجه به آنچه گفتید آینده کوتاهمدت و بلندمدت نظام جمهوری اسلامی ایران در صورت ادامه روند و وضعیت کنونی چیست؟ همچنین در صورت بهکارگیری راهکاری پیشنهادی شما، آینده را چگونه ارزیابی میکنید؟
نظام لیبرال دموکراسی غرب ادعا می کند که بی رقیب است. فوکویاما دانشمند شهیر آمریکایی-ژاپنی در نظریه پایان تاریخ خود ادعا می کند که لیبرال دموکراسی تنها نظریه ای است که هیچ نظریه ای در مقابل آن نخواهد آمد. آنها کاری کردند که مارکسیسم به شکست کشانده شود و بعد ادعا می کنند که این نظریه در مقابل لیبرال دموکراسی به شکست رسیده است. تنها نظریه ای که در دنیا در مقابل لیبرال دموکراسی قد علم کرده است، مردم سالاری دینی است که ادعا می کند، جمهوریت و اسلامیت یعنی نظر مردم و نظر دین قابلجمع است و اینکه لیبرال دموکراسی، دین را کنار گذاشته است، غلط است. درواقع می توان هم دیندار بود و هم با نظر مردم حکومت را اداره کرد. تمام توان غرب بر این استوارشده است که این نظریه را ناکارآمد جلوه دهد و کاری کند که ناکارآمد شود. ناکارآمدی و خطاهای ما در اداره کشور، به غرب کمک می کند تا این موضوع را اثبات کند. اگر روند حاضر ادامه یابد، در کوتاه مدت وضعیت ما به همین نحو یا بدتر خواهد بود؛ اما می توان به چیزی در آینده امیدوار بود که همان حوزه رسانه است. اتفاقی که در فضای مجازی در حال رخ دادن است و مردم به رسانه دسترسی پیداکردهاند، باعث شده است که مدیران پاسخگو شوند. البته درست است که همه حرفهای مردم در رسانه ها درست نیست ولی همین دسترسی مردم برای بیان سخنان خود، در مدیران، پاسخگویی ایجاد کرده است. ازاینجهت این امیدواری پیداشده است که نظام به سمت اصلاح خود خواهد رفت چراکه عیوب خود را در رسانه ها خواهد دید. به نظر می آید رقابت های جناحی هم بهتدریج به سمت قانونمندتر شدن حرکت می کند و باعث می شود که مسئولانی که از خدا نمی ترسند از جناح رقیب و مردم ترسیده و عیوب خود را برطرف کنند. لذا در کوتاه مدت خیلی امیدواری زیادی وجود ندارد ولی در درازمدت امیدواری وجود دارد تا وضعیت خیلی بهتر شود.
در حوزه رقابت بین لیبرال دموکراسی غرب و مردم سالاری دینی اگر ناکارآمدی کشور از بین نرود، امام (ره) فرمود که اسلام تا 100 سال دیگر سرخود را بلند نخواهد کرد چراکه آنها خواهند گفت که مشخص شد که دین کارایی برای اداره حکومت ندارد. اگر این وضعیت به دست خود ما اصلاح نشود، نهتنها جمهوری اسلامی ایران در دنیا بدنام خواهد شد بلکه هر نوع حکومت اسلامی در دنیا ناکارآمد جلوه خواهد کرد و در ذهن مردم اینگونه تصویر می شود که اسلام، اندیشه ای برای حکومت ندارد و در حوزه اقتصاد و مدیریت حرفی برای گفتن ندارد. بهاحتمالقوی بسیاری از مردم نسبت به اصل اسلام بدبین خواهند شد لذا سرنوشت اسلام و تشیع ناب به سرنوشت نظام ما گرهخورده است.
خلاصه راهکارها:
1- شاید ناکارآمدی که در نظام وجود دارد حدود 50 درصد باشد ولی آنچه احساس می شود، حدود 80 درصد است. این 30 درصد القای تبلیغات دشمن است که در اثر آن مردم بیشتر احساس ناکارآمدی می کنند. در این جهت نیاز به انجام یک برنامه عملیات روانی دقیق در رسانه ها احساس می شود.
2- قوانین یا پاسخگوی نیازهای روز نیستند و یا با واقعیات جامعه روبرو نمی شوند. همچنین ممکن است با افراط در قانونگذاری تعارض بین آنها پیش آید و یا اساساً برخی از نقاط دیده نشوند و خلأ وجود داشته باشد.
3- یکی از علل ناکارآمدی نظام در حوزه علل موضوعی، فقدان مهارت مردم در زندگی اجتماعی است. باید آموزش های لازم در این حوزه به مردم داده شود.
4- لایه سوم در علل ناکارآمدی نظام سطح ساختاری و زیربنایی است. ساختار دولت در ایران، نفتی و رانتی است. این موجب می شود که دولت همیشه از مردم طلبکار باشد و به آنها پاسخگو نبوده و مسئولیت پذیر نباشد. باید کشور از فروش نفت بی نیاز شود.
5- مردم ایران عموماً منتظر یک قهرمان و ناجی هستند که بیاید و آنها را از همه مشکلات نجات دهد. آنها نمی خواهند که خودشان دستبهکار شوند و خود را نجات دهند. باید این فرهنگ کنار گذاشتهشده و فرهنگ کار جمعی و قهرمانی جمعی در مردم توسعه یابد.
6- رقابت های جناحی نباید به تخریب وضعیت کشور منجر شود. در این صورت دادستان علیه چنین افرادی باید اقامه دعوا کند تا به جرم ناامید سازی مردم پاسخگو باشند.
7- برنامه ریزی کشور باید از برنامه ریزی عملیاتی خارج و به برنامهریزی راهبردی تبدیل شود. باید مسائل کشور مشخص و بر اساس آنها هدف گذاری شود و همه اقدامات دولت برای رسیدن به آن هدف ترسیم و شاخصهای تحقق هدف هم مشخص شود. متأسفانه مدیران در ارائه گزارش عملکرد، موارد کمّی را بیان می-کنند درحالیکه باید در انتهای هرسال بیان شود که آیا اهدافی که در ابتدای سال اعلامشده بود، تحققیافته است یا خیر؟
8- به دلیل سبک و سیاقی که در گزینش مدیران پیشآمده است، افرادی با چاپلوسی، ریاکاری و تظاهر بهراحتی وارد سیستم می شوند. باید سیستم گزینش مدیران نتیجه محور باشد و بررسی کند که هر مدیر در سالهای قبل چه مسائلی از مسائل کشور را حل کرده و کدام اثر را تولید کرده است؟
9- مسئولان و حکومت وقتی اصلاح خواهند شد که تحت نظارت مردم قرار داشته باشند و نظر مردم مبنای موفقیت مدیران باشد. باید اجازه داد تا مردم طبق اصل هشتم قانون اساسی در مورد عملکرد مدیران نهادها، تظاهرات و اجتماع داشته باشند و آزادانه در رسانه ها له یا علیه مدیران نهادها صحبت کنند. همچنین همه گروه ها در رسانه ملی باید تریبون داشته باشند و بهصورت کارشناسی صحبت کنند. اگر تهمتی زده شد، شکایت می شود و اگر حرفهایشان واقعی باشد، صدایشان شنیده خواهد شد
10- یکی از مشکلات کشور نداشتن مهارت های مدیریتی مردم در ابعاد مختلف فردی، جمعی و سازمانی است. مردم ما بهطورکلی مهارت مدیریتی ندارند. باید مهارت های مدیریتی و نه الزاماً دروس مدیریتی در نظام آموزشی تعبیه شود.
11- می توان به چیزی در آینده نظام امیدوار بود که همان حوزه رسانه است. اتفاقی که در فضای مجازی در حال رخ دادن است و مردم به رسانه دسترسی پیداکردهاند، باعث شده است که مدیران پاسخگو شوند. باید این بخش را تقویت کرد.
دکتر دشتی: اصلاح قوانین، ضرورتی بر کارآمدی فرهنگی
مرکز پژوهشی مبنا در پژوهش «بررسی و تحلیل کارآمدی در حوزههای فرهنگی و دینی» با دکتر محمد تقی دشتی ، مدیر این مرکز به گفتوگو نشست. وی دلایل اختلال در کارآمدی فرهنگی نظام را تحلیل کرده و راهکارهایی برای ارتقا و بهبود آن ارائه کرد.
1 نظر
-
پیوند نظر
چهارشنبه, 25 دی 1398 10:30
ارسال شده توسط بهنام ولی وند
باعرض سلام خدمت آقای دکتر دشتی
واقعاٌ راهکار علمی و منطقی بود و پاسخ ها بدون هیچ ترس و لرزی گفته شد.
ممنون