شاخصها و نشانههای ناکارآمدی یک نظام سیاسی در حوزههای فرهنگی و اجتماعی چیست؟
هر نظامی اهدافی دارد. ساختار یک نظام، یک چشمانداز است که خودش مسبوق به رسالت و اهداف کلی است؛ یعنی در یک نظام، رسالت، اهداف خرد و کلان و درنهایت استراتژیها وجود دارد و بعد از همه اینها برنامه قرار میگیرد. هرگونه فاصله از رسالت، اهداف و استراتژی یک نظام به معنای ناکارآمدی خواهد بود. در واقع اگر یک نظام سیاسی در مسائل فرهنگ، سیاست، اقتصاد و مسائل اجتماعی و آسیبها و مطالبات تنش داشته باشد، این نشان میدهد که با آن اهداف یا آن استراتژیها یا آن راهبردها فاصله پیدا کرده است. حال یا عقب مانده یا منحرف شده است. اگر نظام سیاسی هیچیک از اینها را نداشته و اصلاً بدون برنامه، بسته سیاستی و افق زمانی باشد، اساساً بحثی جداست. فرض ما این است که یک نظام سیاسی یا نظام اجتماعی و اقتصادی وابسته به آن نظام سیاسی، اگر دچار ناکارآمدی شد این ریشه در زاویه پیدا کردن با اهداف و رسالت و چشمانداز خودش دارد. به همین دلیل، در تمام نظامهای سیاسی هنگامیکه برای تحلیل نظام از روش SWOT استفاده میکنند و نقاط ضعف، قوت و فرصتها و تهدیدها را محاسبه میکنند، اهداف موجود و انتظاراتی که از این نظام میرود را نصبالعین قرار میدهند و سپس بررسی میکنند که نظام چقدر از آنها زاویه و فاصله پیدا کرده است. آن زاویه، تعیینکننده میزان آسیب است. گاهی به حدی این آسیب زیاد میگردد که دیگر آن ناکارآمدی تبدیل به یک معضل ریشهدار میگردد. در واقع در ابتدا مسئله، سپس مشکل، بعد معضل و در انتها بیماری قرار دارد و اینجاست که نظام موردنظر نیاز به تغییر (Change) یا اصلاح (Reform) اساسی پیدا میکند تا ازاینجهت توانایی پاسخگویی به مطالبات مخاطبین خود را داشته باشد. چه مخاطبین نقاد و چه طالبان فرصت.عموم مردم منتظر الگوگیری از سیاستمداران هستند تا درسهایی از آنها در حوزه اعتقادی و زندگی خود به دست آورند؛ اما متأسفانه، مردم فقط شعار و رفتار متفاوت میبینند.
با توجه به مطالبی که فرمودید نظام جمهوری اسلامی ایران، در حوزههای فرهنگی و اجتماعی، در 40 سال گذشته ناکارآمد بوده است یا صرفاً احساس ناکارآمدی در میان مردم وجود دارد؟
ناکارآمدی را در رابطه با کلیت نظام نمیتوان مطرح کرد؛ چراکه نسبت به بحرانها و آسیبها و طوفانهایی که در طی این سالها وجود داشته است، کارآمد بوده است؛ اما اگر بحث ناکارآمدی از جهت انتظارات یا جایگاه بایسته است، این موضوع قابلتأمل است. در مورد کشوری که انقلاب بسیار متفاوت ایدئولوژیکی را در منطقه اجرا میکند و سپس آن را به حکومت تبدیل کرده و مبنا را بر دموکراسی متعادل میگذارد و سپس بر ضعفها و کمبودها غلبه کرده و یک نظام حکومتی برساخته یا بسترزاد را به نمایش میگذارد، نمیتوان با قضاوت عجولانه گفت ناکارآمد است.؛ پس بنابراین نظام جمهوری اسلامی در کلیت خود، با توجه به بحرانها و نابسامانیهای متعدد به نظر مقبول و کارآمد میآید.
ناکارآمدیهای نظام فرهنگی کشور در بیتوجهی به نظام تعلیم و تربیت است که اساس آن مدرسه است. به قول یکی از دوستان اگر میخواهید آینده هر کشوری را مشاهده کنید، مدارس فعلی آن را ببینید. اساس فرهنگ، کلاس درس است که پایتخت دانش است. با این روند موجود، نسلی بار میآید که این نسل پاسخگوی تحولات، دقت، اطاعت و دلسوزی و تخصص موردنیاز نیست. دانشآموزان ما مملو از دانش و تهی از مهارت هستند. این سبب میشود که در مسائل فرهنگی همواره عقبتر از انتظارات و آرمانها باشیم. حداقل موضوع وفاداری به نظام، وفاداری به آرمانها، وفاداری به خاک خود بایستی تبدیل به عمل شود و در حد شعار باقی نماند. مصیبت ما اینجاست که اغلب افراد بهجای اینکه در نقش بازیگر ظاهر شوند و از خود شروع کنند، یا خود را با دیگران قیاس میکنند یا منتظر هستند که دیگران انجام دهند. همه شاهد هستند که از رعایت نکردن نظافت شهری تا رعایت نکردن حق دیگران در جامعه و نبود فداکاری اجتماعی در کشور وجود دارد. جوانان ما فداکاری ملی و دفاعی را بالأخص در دوران دفاع مقدس، در بالاترین حدی که در تاریخ بشر بوده است، به نمایش گذاشتهاند اما آن نوع فداکاری در کف جامعه و در سطح خیابان کم است. اینها مؤلفههای فرهنگ سالم هستند. فرهنگ سالم، فقط فرهنگ دینی نیست. فرهنگ دینی سالمترین آموزههای اجتماعی را به ما میدهد؛ اما خودش بخشی از فرهنگ است. احکام دین اخص است؛ چون فرهنگ شامل تمام عادات، آدابورسوم و ارتباطات بشر و حتی ذوقیات و دین است. در مورد فرهنگ، چه فرهنگ عامه و چه فرهنگ ملی و چه فرهنگ نهان و پنهان، در کشور کوتاهی گردیده است. ما تعاریف را میدانیم و شعار هم میدهیم اما مصیبت ما در بحث فرهنگ، نهادینه نشدن و درونی نشدن مباحث فرهنگی است! ازاینجهت همیشه بهصورت منتقدِ معتقدِ بیعمل ظاهر شدهایم و این سبب گردیده که فرهنگسُرا باشیم تا فرهنگ گرا. در مسائل مختلف خوب صحبت کرده و نقد می شود و همه را محکوم میکنیم اما در زمان عمل، مشکل داریم.ناکارآمدیهای نظام فرهنگی کشور در بیتوجهی به نظام تعلیم و تربیت است که اساس آن مدرسه است. اگر میخواهیم آینده هر کشوری را مشاهده کنیم، مدارس فعلی آن را ببینید. اساس فرهنگ، کلاس درس است که پایتخت دانش است.
در صحبتهای خود فرمودید که بالأخره ناکارآمدیهایی در سطوح مختلف کشور وجود دارد، عوامل این ناکارآمدیها را چه میدانید؟
در رابطه با رسانه ملی در 50 شبکهای که اکنون وجود دارد بیشتر به تفریحات سیاسی، لودگی و سرگرمی پرداخته میشود و کمتر در مورد مسائل فرهنگی و آموزنده برنامه تولید میشود. سریالهای تلویزیونی بیشتر اتوپیا و آرمانی هستند و چیزی که یک آموزه تحولی فرهنگی را به خانوادهها تزریق کند، ندارند. بهعلاوه بسیاری از این سریالها مشوق موارد پنهان نیز میباشند و اصطلاحاً دارای تربیت پنهان (Hidden Training) هستند که بسیار خطرناک است. شهریار در شعری کوتاه به موضوعی جالب اشاره میکند. میگوید روزی درِ مسجدی که منبری از چوب چنار داشت، باز بود و روبهروی آن هم یک دار در خیابان قرار داشت که از چوب سدر ساخته شده بود. کسی هم نبود طوری که باعث شد این دو به زبان حال گفتوگو کنند؛ البته منبر اینجا نماد روحانیت نیست؛ بلکه متولی فرهنگ است؛ مانند معلم، استاد و متخصص امور دینی و... . منبر رو به دار گفت که بدبخت! پاهای تو در خاک است و سرت در آسمان و زیر باران است! جنس هر دوی ما از چوب است اما من از تو بهترم! دار گفت چرا؟ گفت چون در زیر من قالی است و بالای سرم سقف است و رنگ خوردهام. در یک سمت من کولر و سمتی دیگر بخاری است. سالها با عزت اینجا هستم و هر چه عالم و زاهد میآید از آن بالاست که مردم را ارشاد میکند! اما تو بیچارهای و پاهایت در خاک است و هر چه انسان منحط و اعدامی است از تو بالا میرود. دار گفت: هر کس از دار مجازات من بالا میرود مشکل از کمکاری توست. اگر تو کمکار نباشی، کسی از دار مجازات من بالا نمیرود؛ بنابراین در بحث فرهنگی هر چه کمبود، ضعف یا بیتفاوتی و غفلت هست، بهعلت کوتاهی متولیان فرهنگی در انواع مختلف آن مانند رسانه، آموزشوپرورش، روحانیت و... است. اگر روحانیت، مهاجرت معکوس از قم به 31 استان را از سر گیرد، بر فرهنگ تأثیر بسیار مثبتی میگذارد. فرهنگ قمنشینی و نبود مهاجرت معکوس سمت مراکز موردنیاز، موجب میشود مشکلات فرهنگی رها شوند. در حال حاضر مساجد فراوانی در کشور همیشه تعطیلاند و فقط وقت نماز بازمیشوند. این در حالی است که فرهنگ دهه 60 و دفاع مقدس، حتی شناخت دنیا و تحولات پیرامون آن در مساجد شکل گرفت. متأسفانه در حال حاضر جوانان حضور کمرنگی در مساجد دارند که این علامت خوبی نیست.
عامل این ناکارآمدی را در حوزه قانونگذاری چه میدانید؟
به قول آیتالله عمید زنجانی رئیس، وقت دانشگاه تهران، -که به رحمت خدا رفتهاند- کشور ما از جهت قانونی جزء کشورهای متورم دنیاست. بیش از 100 کتاب قانونی حجیم در کشور ما نوشته شده است که باید سعی شود با تنقیح آنها، این تعداد به 10 جلد برسد. یکی از مشکلات قانونگذاری در کشور به قوانین ناقض برمیگردد؛ قوانینی که یکدیگر را نقض میکنند و بهشت وکلا و دادگاهها شدهاند! چون قوانین متعدد، راه فرار را باز میگذارند؛ بهطوریکه برای هر کاری، چه قصد انجام آن را داشته باشید و چه نداشته باشید، با همان قوانین موجود میتوانید راه فرار پیدا کنید. به همین دلیل است که مشاهده میشود که در بحث قوانین قاطعیت قانونی وجود ندارد و قاطعیت تنها برای بدبختها اجرا میشود. با صراحت میتوان گفت که قانون تنها برای بیچارهها اجرا میشود.
در حوزه نظارت چطور؟
در کشور ما غیر از حوزه سیاسی و امنیتی، تقریباً نظارت ضعیف است؛ مثلاً نظارت بر روی بازار، در حد صفر است. هرکسی چاقو گرفته و هر طور که میخواهد از مردم میبرد و هیچگاه هم نمیتوان معترض شد و این بسیار بد است. در بعضی از کشورها که چندین ایالت یا استان دارند مانند ترکیه که بیش از 80 استان دارد، قیمتها ثابت است و هیچکس حق تعدی ندارد و سریع با او برخورد مینمایند.
نظارت و ارزیابی در بسیاری از مسائل کشور ما سفارشی یا ذوقی است. متأسفانه این اعتقاد که اگر من بر حق هستم، حق من ستانده خواهد شد! در کشور ما رنگ باخته است. این نشانه نشتی قانون و نظارت است. نیاز به یک انقلاب فرهنگی بهشدت احساس میشود. بسیاری از کشورها مانند چین بر اساس ایدئولوژی خود در بعد از انقلابشان، انقلاب فرهنگی کردند. چین انقلاب فرهنگی کرد و توانست با حفظ ایدئولوژی کمونیستی خود جزء کشورهای پیشرو در اقتصاد جهان شود؛ بهطوریکه به آمریکا هم وام داده و استقلال و اقتدار خود را حفظ کردهاند. باید مقداری از ریای عملی و نفاق رفتاری دوری جست. افرادی در جامعه هستند که فرعونیان نابالغ و نمرودیان خردسال هستند. اصطلاحی وجود دارد که در کشورهای دیگر کمتر است و آن این است که در کشور ما صادقانه دروغ گفته میشود. بهاینعلت که نظارتی وجود ندارد و قانون استحکام لازم را ندارد و قابل تفسیر و خدشه است و تفسیر به رأی میشود. همچنین نظارتی بر قانونگذار وجود ندارد و هر طور که میخواهد رأی میدهد. این یک درد اجتماعی است. البته الحمدالله معنویت و دیانت در کشور وجود دارد اما برخی از اصول و قواعد، در جامعه نهادینه نشده است! اگر خوب بررسی شود، راهحل از آموزش شروع میشود.
راهکار شما در حوزههای مختلفی که به آن اشاره شد چیست؟
بهطورکلی برای برونرفت از مشکلات کشور 5 راهکارِ شفافیت، قاطعیت، عدم تبعیض، صداقت و آموزش باید مدنظر باشد. در حوزه قاطعیت قانونی، متأسفانه در مورد سارق یک امامزاده شلاق اجرا میشود اما در مورد کسی که 20 سال با بیتالمال، مالالبیت کرده است، قاطعیتی وجود ندارد. اگر خواستار رشد و توسعه کشور هستیم، این 5 مؤلفه باید بهصورت تام و با تمام جزئیات، درسنامهای بر دردنامه فعلی ما باشند و درک شوند. متأسفانه ما در تفکر انفرادی منفعتطلبانه رها شدهایم. باید تفکر جمعگرایی و منفعت گروهی و اجتماعی بر ما حاکم شود که همان چیزی هست که در دوران دفاع مقدس شکل گرفت. آن روحیه گم شده و اگر در اقتصاد، سیاست، فرهنگ، قضاوت اجرا شود، آن زمان هست که شما مشاهده خواهید کرد که هیچکس دست از پا خطا نخواهد کرد. عموم مردم منتظر الگوگیری از سیاستمداران هستند تا درسهایی از آنها در حوزه اعتقادی و زندگی خود به دست آورند؛ اما متأسفانه، مردم فقط شعار و رفتار متفاوت میبینند. راهکار آن همان 5 موردی است که عرض شد. اگر آنها اجرا شود، بعد از دوران گذار از سنت به مدرنیته، میتوان با حفظ ارزشها به سمت آینده خوب حرکت کرد.
عوامل اختلال در کارآمدی فرهنگی نظام در گفتوگو با دکتر حسین خنیفر
مرکز پژوهشی مبنا در پژوهش «بررسی و تحلیل کارآمدی در حوزههای فرهنگی و دینی» با دکتر حسین خنیفر، رئیس دانشگاه فرهنگیان کشور به گفتوگو نشست. وی دلایل اختلال در کارآمدی فرهنگی نظام را تحلیل کرده و راهکارهایی برای ارتقا و بهبود آن ارائه کرد.