حجت الاسلام دکتر جبرائیلی :الگوسازی و ایجاد عدالت، زمینه رشد دین‌داری جامعه

  • سه شنبه, 14 آبان 1398 04:16
  • بازدید 1551 بار

مرکز پژوهشی مبنا درباره وضعیت دین و دین‌داری چشم‌انداز آن در ایران، سراغ کارشناسان و صاحب‌نظران در حوزه‌های مختلف رفته است و علاوه بر ترسیم وضعیت دین و دین‌داری از زبان آن‌ها، راهکارهای بهبود و ارتقای وضعیت دین و دین‌داری را جویا شده است. در این مصاحبه نظرات و دیدگاه‌های حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد صفر جبرائیلی عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در این موضوع ارائه می‌شود.

    برآورد شما از وضعیت فعلی دین‌داری در ایرآن‌هم ازلحاظ وضعیت اعتقادی، مناسکی و عبادی چیست؟ و نسبت آن با گذشته را چگونه توصیف می‌کنید؟
درمجموع معتقدم وضعیت دین‌داری بهتر شده است؛ چراکه وقتی شما صحبت از 50 سال پیش می‌کنید، 50 سال پیش تلویزیون در خانه‌های درصد محدودی از مردم بود. جراید یا نبود یا در صورت وجود، در اختیار افراد محدودی بود. رسانه‌های تبلیغی این‌طور متنوع نبودند. در کنار نبود تنوع این رسانه‌های تبلیغی، رسانه مذهبی اتفاقاً فعال بود؛ چون حدوداً تنها رسانه‌ای بود که همه مردم به نحوی به آن دسترسی داشتند و اگر رقیبی هم داشت، آن رقیب خیلی جدی نبود. در آن دوران هیئات، مبلغان، منبری‌ها و حلقه‌ها بودند که به روستاها و شهرها می‌رفتند اما تنوع امروزبه‌کرات بیشتر است. درمجموع من معتقدم که بدون تعصب و تعارف، وضعیت دین‌داری در امروز با توجه به شرایط موجود، اعم از کثرت رسانه‌ها، تعدد و تنوع رسانه‌ها، بمباران و تهاجم شبهات و ... نسبت به قبل انصافاً اگر بیشتر نشده باشد، کمتر نشده است. این واقعیت است و نباید از انصاف گذشت.
باوجوداین، همان‌طور که بزرگان گفته‌اند و همین‌طور هم هست، حکومت مقداری باعث دل‌زدگی مردم شده است. قبل از انقلاب، حکومت طاغوت به روی کار بود؛ اما الآن حکومت دینی است و اگر کسی بخواهد به آن بتازد، دین را هم آماج حملاتش قرار می‌دهد. بالأخره وقتی حکومت چیزی می‌گوید، تعدادی هستند، ولو اینکه با اصل نظام مشکلی نداشته باشند؛ اما ممکن است مثلاً با عملکرد نیروی انتظامی مشکل داشته باشند یا با عملکرد فلان روحانی یا فلان نهاد و فلان مسئول مشکل‌دارند و می‌خواهند این مشکلات را به نحوی نشان دهند. من معتقدم اگر همه این رویکردها و حوادث را تجمیع نموده و قضاوت کنیم، متوجه می‌شویم که بدون تعارف درصد دین و دین‌داری در جامعه بیشتر شده است.
همچنین باید اشاره کرد هزینه‌هایی که الآن برای تبلیغ دین می‌شود، قبل از انقلاب انجام نمی‌شد. الآن تلویزیون، نهادها و جراید، همه به مسئله دین می‌پردازند. درواقع باید پذیرفت اگر از آن‌طرف، رسانه‌های انحرافی زیاد شدند، از این‌طرف هم رسانه‌های تبلیغی و تبیینی گسترش یافتند. من امسال شب‌های احیاء، تلویزیون را نگاه می‌کردم، تمام شبکه‌های 1، 2، 3، 4، شبکه‌ی قرآن و چه و چه، همه مراسم سحری داشتند و طلبه‌ای یا غیر طلبه‌ای بود که از دین و دیانت و قرآن و ماه رمضان صحبت می‌کردند. البته اینکه چقدر ضرورت دارد که همه شبکه‌ها این کار را بکنند یک بحث دیگری است که در جای خود باید بحث شود؛ هرچند به‌طورکلی، من معتقدم که هیچ ضرورتی نداشته و این‌ها هزینه‌های اضافی هستند.
به‌هرحال منظور باید گفت که در کنار آن تهاجم‌ها، ما واقعاً کم، هزینه نمی‌کنیم، ولی درعین‌حال، چون من متأسفانه تهاجم‌ها را از تبلیغ‌ها و تبیین‌ها قوی‌تر می‌دانم، لذا هر چه هزینه کنیم به آن‌ها نخواهیم رسید؛ اما علی‌رغم این هزینه‌ها و با توجه به شرایط، فضا، تکثر و تنوع و نسل جوانی که از تحصیلات بالایی برخوردارند و رشد چشمگیر تحصیل‌کرده‌ها نسبت به قبل از انقلاب، قضاوت من این است که وضعیت دین‌داری، بهتر شده است.
    آیا شما نسبت به همه ابعاد دین‌داری معتقدید که وضعیت، بهتر شده است؟
مناسک که خیلی بهتر شده است که یکی از مهم‌ترین عوامل آن تبلیغات است؛ چراکه در مناسک، تبلیغات، مؤثرتر از معرفت است. تبلیغات، چندان معرفت آور نبوده و اگر هم بیاورد، آنی خواهد بود و چندان دوام نمی‌آورد؛ بنابراین با تبلیغات می‌توان مناسک را گسترش داد؛ همان‌طور که در تاریخ، شیعیان چنین کردند و در مقابل دشمنان نیز با همین شیوه تبلیغات، مناسک و خواسته‌های خود را ترویج نمودند. چون عرصه‌های تبلیغاتی در اختیار ما است؛ پس می‌توان گفت ما در مناسک واقعاً توفیقات خوبی به دست آوردیم که نمونه بارز آن افزایش هیئات مذهبی، اعتکاف، راهپیمایی اربعین و ... است که در این چندساله بسیار رونق گرفته است؛ بااینکه صبغه‌ای هم در تاریخ ندارند. این‌ها جزء مناسک است. حال سؤال این است آیا هر مناسکی، معرفت هم به دنبال دارد؟ معلوم نیست و لذا نمی‌توان آن را دلیل بر ارتقای معرفت دانست؛ اما باوجوداین در معرفت هم من معتقدم ما نسبت به سابق پیشرفت داشتیم. این معرفتی که واقعاً امروز در بین عامه مردم وجود دارد، خیلی خوب است. البته باید توجه نمود که امروزه مطالعه نسبت به گذشته کم شده است. درگذشته، مردم نسبت به زمان حال، بیشتر مطالعه می‌کردند، کتاب و روزنامه می‌خواندند اما امروز، هیچ‌چیزی غیر از یک موبایل در دست مردم نمی‌بینید. باوجوداین آسیب مهم اجتماعی، باز معتقدم معرفت و آگاهی مردم نسبت به قبل بیشتر شده است.
در دوران قدیم، معرفت‌ها محدود به همان مراجع خاص مثل والدین، پدربزرگ و مادربزرگ، هیئت‌ها، برخی معلمان، برخی معتمدان محل و ... بود ولی الآن متأسفانه مادر آن محوریت را ندارد. الآن محوریت برای تلویزیون و شبکه‌ها شده است ولو اینکه همان مادر باتقوا و بااطلاع باشد، دیگر مرجعیت متفاوت شده است؛ یعنی مراجع علمی و مراجع مذهبی در جامعه متغیر شده است؛ چون مراجع جایگزین و متنوع و در دسترس تر وجود دارد. لذا با تمام این مسائل، من هنوز هم معتقدم که مسائل معرفتی در مردم بهتر شده است؛ زیرا اقدامات بیشتری صورت گرفته و منابع خوبی در دسترس قرارگرفته است. یادتان باشد باوجود همه مشکلاتی که ذکر کردم، امروزه هزینه‌ها بهتر شده است، کلاس‌های اندیشه و معارف در دانشگاه‌ها و مدارس رونق دارد. تلویزیون، رادیو معارف، رادیو قرآن و ... به وجود آمده است. درواقع هزینه‌هایی که امروزه صورت می‌گیرد در قدیم نبوده و همین امور باعث شده است که به اعتقاد من معرفت مردم جامعه افزایش‌یافته است.
وقتی انقلاب شد، ما نهایتاً 37 میلیون جمعیت داشتیم که از این 37 میلیون نفر، 14-15 میلیون نفر بی‌سواد بودند از 20 میلیون باقی‌مانده، تعداد قابل‌توجهی، قبل از انقلاب در روستا بودند و لذا واقعاً نسبت سنجی که امروز برخی می‌گویند که قبل از انقلاب نسبت به الآن بهتر بود، ممکن است آن‌ها طبق آگاهی نمی‌گویند و توجه ندارند ولی این نسبت سنجی‌ها با هر قصدی که باشد بی‌انصافی است. اصلاً اصلِ مقایسه امروز با 50 سال پیش قیاس مع‌الفارق است.
    آنچه سخن گفتید مقایسه وضعیت فعلی با پیش از انقلاب بود، به نظر شما وضعیت کنونی را با یکی دو دهه گذشته چگونه می‌بینید؟
وقتی انقلاب به وجود آمد به همراهش لوازمش را نیز آورد؛ بنابراین، محدودیت‌های دهه اول انقلاب، مثل قبل از انقلاب است و تفاوت زیادی با پیش از انقلاب ندارد. درواقع ما در دهه اول انقلاب، هنوز دو شبکه تلویزیونی داریم و فقط چند روزنامه انتشار می‌یافت. اینترنت و کامپیوتر نیز وجود نداشت. فضای جنگ هم که اقتضائات خاص خود را داشت. من فکر می‌کنم دهه اول انقلاب، ازنظر شرایط، مثل قبل از انقلاب است به‌علاوه امتیازاتی که دارد؛ یعنی انقلاب شده و یک پدیده و فضای جدیدی در کشور ما وجود داشت. جنگ فضای کشور را متحول کرده بود. خود جنگ واقعاً عامل دین‌داری بود. من نمی‌خواهم بگویم جنگ خوب است، به نظرم حتی فکر جنگ هم بد است، ولی بالأخره واقعیتی بود که وجود داشت و خود جنگ هم در دین‌داری جامعه واقعاً بی‌تأثیر نبود. خصوصاً اینکه بالأخره یک ایدئولوژی پشت جنگ بود. لذا در دهه اول انقلاب هم اتفاقاً شما یک امتیازاتی دارید که آن امتیازات تأثیرگذار است؛ درحالی‌که هنوز هم ازنظر امکانات در فضای قبل از انقلاب هستید، شما چه فضایی دارید غیرازاینکه یک‌بار مثبتی به دست آورده‌اید و از آن بار مثبت استفاده شد. بار مثبت هم این بود که ما کارهای تبلیغی و کارهای جهادی را زیاد انجام می‌دادیم. خود همین جهاد که نام آن جهاد سازندگی بود، می‌دانید که جهاد سازندگی فقط برای کارهای عمرانی نمی‌رفت، با خودش کارهای تبلیغی هم به روستاها می‌برد. این‌ها مسائل مهمی بود که واقعاً توانستیم یک دهه خوبی را ازاین‌جهت داشته باشیم. شاید شما یادتان باشد که در دهه اول انقلاب، انصافاً فیلم‌های خوبی ساخته شد. شما توبه نصوح را دیده‌اید؟ توبه نصوح یک فضایی در جامعه درست کرد که واقعاً فضای عجیبی بود. می‌خواهم بگویم که آن دهه، یک دهه خاصی بود.
    مثال‌هایی که از مناسک زدید، مثل زیارت اربعین و غیره، در شمار مناسک اجتماعی هستند. به نظر شما وضعیت ما در مناسک فردی چگونه است؟ آیا پیشرفتی داشتیم؟
من نمی‌توانم خیلی راجع به فرد صحبت کنم؛ چون شاید آن‌قدر اشراف نداشته باشم؛ ولی در مناسک فردی در مسائل عبادی هم وقتی من در بین خانواده خودمان نسبت سنجی می‌کنم، می‌بینم که وضعیت بدتر نشده است. بگذارید به‌صورت مصداقی توضیح دهم. در جامعه فعلی ارتباط میان خانه و بیرون بر اساس فنّاوری‌هایی همچون موبایل، خیلی به هم نزدیک شده است و این به نظرم یک بحران است. الآن بچه‌های کوچک گاهی در موبایل و این مسائل از ما موفق‌تر هستند و لذا امروز نمی‌توان خانه را از جامعه دور کرد، این مسائل مربوط به قبل بود. الآن هر چه که در جامعه هست، در خانه هم وجود دارد. بالأخره بچه‌های خانه‌های ما هم در همین جامعه هستند و نمی‌توان گفت که جدا هستند؛ لذا الآن می‌بینید که ازدواج‌ها سخت شده است. شما می‌بینید که خانواده‌ای مثلاً خیلی خانواده خوبی هستند، دختر و پسر هم خوب هستند ولی بعد می‌بینید که با مشکل مواجه می‌شوند، این مسئله هم تقصیر خانواده نیست، بافت اجتماعی واقعاً اثر دارد. در حقیقت در جامعه فعلی، مراجع تا حدودی عوض‌شده است و مرجع و نگرش جدید، روی فرد اثر می‌گذارد و به‌نوعی هر چه در جامعه هست روی فرد هم اثر می‌گذارد. درعین‌حال معتقدم، اگر به خانواده خودم نگاه کنم، فکر می‌کنم دین‌داری فردی، اگر زیاد نشده، کم هم نشده است. در قدیم یک‌چیزهایی بود که امروز نیست، البته امروز هم چیزهایی هست که در قدیم نبود. در زمینه فردی من نمی‌توانم چیزی بگویم ولی همین نگاه اجمالی که بین همسایه‌ها و خانواده‌ها و فامیل‌های خودم نگاه می‌کنم می‌بینم که این‌طور است. البته یادتان باشد که یک مقطع سنی را هیچ‌گاه محل قضاوت قرار ندهید. یک مقطع سنی همیشه این چموشی‌ها را داشته است، منتها چموشی‌ها در 50-60 سال پیش به نحو دیگری بود و چموشی‌های الآن‌هم به نحو دیگری است. درمجموع، به نظرم در اعمال فردی، شاید هنوز علی‌رغم این مسائل، امیدوار به پیشرفت باشیم.
    چه چیزهایی در زمان حال و منقطع از زمان گذشته، می‌تواند وضعیت دین و دین‌داری را بهتر یا بدتر بکند؟ شما به وضعیت دانشگاه‌ها و تحصیلات اشاره کردید و اتفاقاً آمار نشان می‌دهند که هر چه تحصیلات بالاتر می‌رود میزان دین‌داری کمتر می‌شود. به نظر شما چه عوامل درون دینی و برون‌دینی بر میزان دین‌داری تأثیرگذار است؟
نکته‌ای که باید یادمان باشد و شما هم به آن توجه دارید این‌که ما باید بین چند مرحله تفاوت قائل شویم؛ نخست، گرایش به دین و دین‌گرایی است که یک مرحله دانسته می‌شود. دوم، یادگیری یا دین‌شناسی است که مرحله دوم به‌حساب می‌آید. سوم، دین‌داری یا پایبندی عملی است و مرحله چهارم، دین‌مداری یا نهادینه کردن دین و درونی سازی است. در مورد هرکدام از این‌ها باید به‌صورت جداگانه صحبت کرد.
هیچ شکی در این نیست که بالأخره گرایش به دین در فطرت انسان است و در مردم وجود دارد. کسی که ما فکر می‌کنیم خیلی پرت است، وقتی زمینه‌ای ایجاد می‌شود و نهاد خودش را بیرون می‌ریزد، می‌بینیم که واقعاً گرایش دارد. برخی مواقع جوانان و افراد جامعه به سبب فشارهایی همچون مشکلات اقتصادی و ... حرف‌هایی می‌زنند اما آن سخنان واقعیت وجودی آنان نیست. لذا من معتقدم که گرایش به دین منفی نشده است. چون این مسئله یک امر فطری است. علی‌رغم تمام این فشارها گرایش به دین منفی نیست.
در بُعد دین‌شناسی هم وضعیت دین‌داری، منفی نیست؛ چون همین‌ها هم خیلی علاقه‌مند هستند که با شما صحبت و مجادله کنند و خیلی علاقه‌مند هستند که منویات خودشان را بگویند و حرف‌های شمارا هم بشنوند؛ ولی متأسفانه ما در جامعه بعد از انقلاب و خصوصاً در دو دهه اخیر مشکلاتی ایجاد کردیم که بُعد دین‌شناسی را با آسیب مواجه کرده است.
در مرحله سوم دین‌داری که پایبندی عملی است، معتقدم باید در این زمینه، حساب دیگری بکنیم، همان‌طور که قبلاً صحبت شد، این مسئله در اجتماعیّات به نحوی است و در فردیّات به نحو دیگری است.
به نظرم، امروز مشکل ما در دین نیست بلکه مشکل ما در اخلاق است. متأسفانه مشکلی که امروز ما داریم، بیشتر مباحث اخلاقی است. فیلم کوتاهی در گروه‌های اجتماعی دیدم که البته نمی‌دانم مربوط به کدام کشور است. در آن کلیپ، ماشینی روی خط عابر پیاده می‌آید و مردم از روی کاپوت او رد می‌شوند و آن راننده هم چیزی نمی‌گوید و گاهی چیزی بگوید. مردم با این عملشان به فرد راننده می‌گویند اینجا نباید پارک کند. حالا در کشور ما، یک نفر که روی خط عابر پیاده آمده، کافی است شما یک پایی به لاستیک آن ماشین بزنید، پایین می‌آید و دعوا می‌کند. مشکل ما در مسائل اخلاقی و مسائل فرهنگی است. ممکن است خیلی از افراد حرف من را قبول نداشته باشند؛ ولی به نظر من مابعد از انقلاب نتوانستیم به‌تناسب دین و با آن امکاناتی که برای ما پیش آمد و باوجودآن تهاجمات و این امکاناتی که داشتیم، فرهنگ، درست کنیم و اخلاق را نهادینه کنیم. از مناسک و مباحث نظری دین بسیار حرف زدیم؛ اما فرهنگ‌سازی نکردیم. پیامبر (ص) فرمودند: «قولوا لا اله الا الله، تفلحوا»، اولین شعار پیامبر (ص) همین بود. حضرت بعد از توجه دادن مردم به آن، فرهنگ‌سازی کرد. هر چه ایشان را زدند، چیزی نگفتند، هر چه به ایشان ناسزا گفتند، جواب کسی را ندادند. من نمی‌گویم الآن هرکسی به‌نظام، امام و رهبری ناسزا گفت، شما سرتان را پایین بیندازید و چیزی نگویید؛ زیرا در برخی مواقع، حالت عناد دارند و در آن زمینه باید فکری کرد. اتفاقاً این مسئله را هم به یاد داشته باشید که پیامبر (ص) چون می‌دانستند این کسانی که ناسزا می‌گویند آن عناد جمعی و آن رهبری را ندارند، چیزی نمی‌گفتند.
به نظر من ما در بحث پایبندی عملی، مشکل‌داریم و بیشتر آن نیز مشکل فرهنگی است. مردم چه خوب یا چه بد از مسئول توقع دارند که مسئول پایین‌تر از خودشان باشد، وقتی می‌بینند که مسئولی بالاتر از این‌ها هست، این‌ها هم خیز برمی‌دارند و موضع می‌گیرند. مسئولان ما واقعاً در دهه اول پایین بودند ولی بعد به‌تدریج بالا آمدند. الآن مسئول بالاتر است و پوشش آن‌ها هم شیک‌تر است، درحالی‌که در دهه اول، هیچ‌کدام از مسئولان شیک‌پوش‌تر نبودند. تمیز بودند ولی شیک‌پوش‌تر نبودند. متأسفانه امروز حتی بچه‌های متدین خوب هم، ماشین متوسط به بالا دارند. می‌خواهم بگویم در پایبندی عملی، آسیب ازاینجا شروع می‌شود. قبلاً مردم می‌دیدند که آخوند خودش خرید می‌کند و خودش کارهایش را انجام می‌دهد و چند نفر هم که ناسزا می‌گفتند، چند نفر هم دفاع می‌کردند و اصلاً نیازی نبود که خود حاج‌آقا ورودی پیدا کند؛ ولی الآن متأسفانه روحانیون ما این‌طوری نیستند. یک دلیل هم این است که روحانیون هم مثل همه شده‌اند. درواقع مردم توقع دارند که روحانیون همان فرشته‌های ‌آسمانی باشند که متأسفانه، این فرشته‌ها هم بالأخره درگیر شما و درگیر همین جامعه شده‌اند. ما در فرهنگمان روحانیت را بد معرفی کردیم. مثلاً باید آخوند را این‌طور معرفی می‌کردیم که او هم یک فردی مثل شما است و مشکلاتی و مثبتاتی هم دارد و باید سرجمع ببینید. در هر 100 کاری که انجام می‌دهد 95 مورد مثبت است و 5 مورد هم منفی است؛ ولی شما به خاطر آن 5 مورد، 95 مورد را نادیده نگیرید. متأسفانه ما برعکس کرده‌ایم، ما گشتیم و نکات منفی افراد را پیدا کردیم و موارد مثبت افراد را نادیده گرفتیم و این مسئله در جامعه نهادینه‌شده است.
در زمان ائمه (ع) این فرهنگ ساخته شد. تمام بچه‌های ائمه (ع) خوب نبودند. امامان (ع)، بچه‌های منحرف و فاسد اخلاقی هم دارند، البته منظور من از فاسد اخلاقی، زنا و این مسائل نیست ولی مثلاً اخلاق خوبی نداشتند و ممکن بود که شراب هم نوشیده باشند. درباره انبیا هم همین وضعیت وجود دارد. شما نوح (ع) و پسرش را ببینید، ولی قرآن یک فرهنگ به مردم یاد داد و فرمود «لَيسَ مِنْ أَهْلِكَ»، او پسر تو هست ولی از اهل تو نیست. جامعه هم فهمیدند که او پسر نوح (ع) است ولی اهل نوح (ع) نیست. جامعه هم این را می‌فهمد. ما این کار را نکردیم و لذا مردم انتظار دارند سه نسل قبل و سه نسل بعد و پسرعمو و دخترعمویم درست باشند.
مورد چهارم؛ یعنی درونی سازی و دین‌مداری، باید نهادینه شود. نهادینه‌سازی هم در گروی آن سه مورد قبلی است؛ البته نمی‌دانم ما در نهادینه‌سازی دین در جامعه، چقدر توانستیم موفق باشیم. آیا فقط در ظاهر است یا واقعاً نهادینه‌شده است؟
یک‌بار، کسی به من گفت ما چند روزبه روستایی رفتیم و همه اهالی آن روستا، شیعه شدند. گفتم اگر روستایی با یک روز رفتن شما شیعه شده‌اند، با دو روز رفتن وهابیت هم وهابی می‌شوند؛ چراکه نهادینه‌سازی نیاز به لوازمی دارد.
در بحث دین‌شناسی یا پایبندی عملی یکی از مشکلاتی که وجود دارد، قبض و بسط‌های زیادی است که در تعریف دین وجود دارد. در تلویزیون مشاهده می‌شود که فردی در مورد مسئله‌ای چیزی می‌گوید و بعد در همان شبکه یا شبکه دیگر، فرد دیگری می‌آید و مطالب متفاوتی از شخص قبلی بیان می‌کند. در دانشگاه، شخصی یک‌چیزهایی می‌گوید و یک آقایی هم ضد او صحبت می‌کند. یک نفر می‌گوید موسیقی انسان را به خدا می‌رساند و دیگری می‌گوید همین تلویزیون هم حرام است. ما باید واقعاً آسیب‌شناسی کنیم که چرا این‌طور است. بنده معتقدم، وقتی کثرت پیش می‌آید، در کثرتِ امکانات، کثرتِ حرف هم به گوش مردم می‌رسد. قبلاً یک حرف به گوش مردم می‌رسید ولی الآن حرف‌های زیادی وجود دارد. افراد می‌گویند بالأخره ما چه بکنیم و دین کدام است.
    در صورت امکان سایر عواملی که در ذهن دارید را بفرمایید؟
یکی از عوامل نبود الگو است. قبلاً مادر، روحانی محل و معلم الگو بود، امروز متأسفانه در این وانفسای بازار آشفته، الگو خیلی کم است و این‌یک اشکالی است که نتوانستیم یک الگوی مناسبی ارائه دهیم. ما در عمده ابعاد دین‌داری، حتی در مناسک الگو نداریم. به نظرم مشکل در شاخص‌ها است و چون شاخص درستی نداریم لذا نتوانستیم الگو ارائه کنیم؛ بنابراین باید از عدم تعین شاخص‌های دین‌داری، به‌عنوان عامل دوم نام ببریم. پیامبر (ص) شاخص «لا اله الا الله» را بیان کردند و لذا وقتی ابوسفیآن‌هم گفت «لا اله الا الله»، پیامبر (ص) فرمودند که با او کاری نداشته باشید؛ البته مشکلات او بماند. پیامبر (ص) با این عبارت، هم الگو و هم شاخص دادند.
عامل سوم، بیان غیرمعقول برخی از مفاهیم دینی است. وقتی بازار آشفته شود، هرکسی متاع خودش را می‌فروشد. البته نمی‌خواهم بگویم همه مفاهیم دینی، ولی بیان غیرمعقول برخی از مفاهیم دینی، مشکلاتی ایجاد کرده است. ما نتوانستیم برخی از مفاهیم دینی را به‌صورت خوب و عقلانی ارائه دهیم.
نبودن عدالت اجتماعی در توزیع قدرت، ثروت و اجرای قانون هم عامل چهارم است. افراد وقتی این تبعیضات و مشکلات را می‌بینند، از نماز و عبادیات کناره می‌گیرند و می‌گویند برای چه نماز بخوانم یا روزه‌بگیرم؟ هرچند که وقتی پای‌کار می‌رسد، پای‌کار می‌آیند ولی ما این حرف‌ها را هم می‌شنویم و یک دلیل آن‌هم نبودن عدالت اجتماعی است.
عامل بعدی، عدم توجه به نیازهای اساسی و اصیلِ نسل جوان است. جوان نیاز به ازدواج داشته و باید برای او فکری کرد. ما می‌گوییم حرام است، شما حرمت را به او می‌گویید اما حلال را به او نمی‌گویید. چند نفر می‌توانند خویشتن‌داری کنند، چند نفر هم نمی‌توانند، به آن‌ها راه‌نشان نداده‌ایم. خصوصاً راجع به بحث ازدواج، ما نتوانستیم راه‌حل ارائه دهیم. جوانان می‌بینند که ما فقط می‌گوییم نه، نه، ولی راه کجاست؟ ازاین‌رو سطح دین‌داری در آنان کاهش می‌یابد.
مورد ششم، استفاده ابزاری از دین و مفاهیم دینی است. واقعاً تلویزیون، مسئولان و بسیاری افراد، از دین و مفاهیم دینی استفاده ابزاری می‌کنند و مردم هم این مسائل را متوجه می‌شوند. ما از طرفی در خیابان، زنان بدحجاب را بازداشت می‌کنیم که به نظرم کار درستی هم هست؛ اما از طرف دیگر، وقتی‌که نیاز داریم، تلویزیون این‌ها را نشان می‌دهد. برای برجام با این‌ها مصاحبه می‌کردند و نشان می‌داد یا برای 22 بهمن مصاحبه می‌کند. من قبول دارم، حجاب برای دین ما ضروری است؛ ولی معتقدم نباید استفاده ابزاری انجام شود.
ازجمله عامل دیگری که حائز اهمیت است، تهاجم فرهنگی است که واقعاً تهاجم است. تهاجم وقتی می‌آید، تأثیر خود را خواهد گذاشت.
عامل دیگر، وجود روش‌های تبلیغی نامناسب است. خیلی از تبلیغات، تیپ‌های خاصی را به سمت خود می‌کشاند. ما در تبلیغ باید همه اقشار جامعه، اعم از افراد خاص، جامعه خاکستری، قشر سیاه و ... را در نظر بگیرم. اتفاقاً مهم این است که شما بتوانید غیر خواص را تغییر دهید. شما در قضیه برخورد آیت‌الله خامنه‌ای با آقای ترامپ دیدید که در گروه‌های مختلف حتی سلطنت‌طلب هم گذاشته می‌شود. شما می‌بینید مقام معظم رهبری حتی گروه‌های مخالف را نیز جذب کرده است؛ پس چرا برای جاهای دیگر نباید این کارها را بکنیم؟ یکی از اشکالات ما همین است. لذا من قبول دارم، نقدهایی که برخی به تلویزیون می‌زنند، نقدهای ناواردی است. در حقیقت جذب مخاطب برای تلویزیون خیلی سخت است؛ اما باید پذیرفت که اشکالاتی وجود دارد که باید به آن‌ها رسیدگی شود.
عامل مهم دیگری که می‌توان از آن نام برد و از اهمیت بالایی برخوردار است، تعارض بین گفتار و رفتار مسئولان است. تعارض بین گفتار و عملکرد، نکته‌ای است که باید خیلی اهمیت داد. چرا حضرت امیر (ع) فرمودند که من فقیرانه زندگی می‌کنم؟ خود حضرت هم پاسخ دادند و فرمودند من فقیرانه زندگی می‌کنم که فقیر از فقر خویش خجالت نکشد و ثروتمند هم به ثروت خود ننازد. این‌یک شاخص برای مسئولان ما است. شما مسئول هستید و باید رعایت کنید. حالا من نمی‌گویم که هر چه دارید باید بدهید و حرام جمع کرده‌اید؛ اتفاقاً می‌گویم این آقایان 30 سال بالأخره حقوق و درآمد داشتند، خانه هم دارند، منافاتی ندارد ولی بالأخره شما در این مدت 10 ساله یا 8 ساله یا 4 ساله هستید، باید مشی شما به‌گونه‌ای دیگر باشد و بوی نفاق از آن بیرون نیاید. شما تا زمانی که مسئول نیستید، آزادید؛ ولی وقتی مسئول هستید باید ملتزم باشید؛ درحالی‌که ما برعکس عمل می‌کنیم. تا زمانی که مسئول نیستیم، ماشین خودمان را سوار می‌شویم؛ اما وقتی مسئولیت گرفتیم، آن ساده‌زیستی را فراموش کرده و تا حد توان از امکانات دولتی بهره می‌بریم. البته بسیاری از مسئولان رعایت می‌کنند اما باید دانست اگر یک نفر رعایت نکند، تأثیر منفی خود را خواهد گذاشت؛ متأسفانه امروزه عدم رعایت زیاد دیده می‌شود درحالی‌که سال‌های اول انقلاب و در جبهه، اصل بر رعایت بود.
مورد بعدی، ظاهرگرایی افراطی است. ما بالأخره باید ازهرجهت مراقب باشیم. اگر دیدیم که ظاهر جوانی خوب نیست، این را حمل بر بی‌دینی نکنیم.
عامل دیگر، حکومتی کردن دین است. ما حاکمیت دین را قبول داریم، حکومت دینی را قبول داریم ولی دینِ حکومتی را قبول نداریم.
    منظور شما از دین حکومتی چیست؟
حاکمیت باید دینی باشد ولی دین نباید حکومتی باشد؛ به این معنا که دائماً با امرونهی فرهنگ‌سازی شود. شاخص دهید، فرهنگ بسازید، به‌درستی تبیین کنید.
    یعنی منظورتان این است که سیاست‌گذار باشد؟
بله، درجاهایی هم امرونهی بکند، اما دائماً نمی‌تواند امرونهی کند. لذا بنده به حکومت دینی معتقد هستم، اما دین نباید حکومتی باشد. وظیفه ما این است که در کانال‌های مختلف، مردم در مسائل بیشتر نقش داشته باشند. من معتقدم که ما واقعاً اشتباه کردیم؛ به نظرم ما نباید به هیئت‌های مذهبی کمک می‌کردیم، با این کار، توقع ایجاد کردیم؛ بلکه باید اجازه می‌دادیم مردم این امور را انجام می‌دادند.
آخرین مورد هم انحصارطلبی در فهم و تبلیغ دین است. اگر حضرت امیر (ع) بود باب بسیاری از مسائل را مسدود نمی‌کرد ولی حرف خوب را می‌زد و با دیدگاه دیگران کنار می‌آمد. اوایل انقلاب و سال‌های اول، انحصاری نبود. در تلویزیون، آقای مصباح یک‌طرف بود، آقای سروش هم دبیر بود و آقای طبری هم آن‌طرف بود و چه بحث‌های خوبی هم بود. البته در کنار نبود انحصارطلبی، نباید هم به‌راحتی به افراد هدفمند و جهت‌مند و معاند اجازه دهیم که کار کنند. یادمان باشد که ما باید حساب معاند و غیر معاند را همیشه جدا کنیم.
عوامل ذکرشده ازنظر من از اهمیت بالایی برخوردارند؛ هرچند می‌توان عوامل دیگری نیز ذکر کرد اما بنده به همین موارد بسنده می‌کنم.
    راهکار شما برای رفع مشکلات و عوامل ذکرشده چیست؟
مورد اول آن‌که باید الگو معرفی کنیم. الگوهای ما هم باید عملی باشند. چرا آقای قرائتی این‌قدر تأثیرگذار است؟ من معتقدم که آقای قرائتی باید در وزارت علوم و فناوری جزء یکی از فناوران باشد، واقعاً باید باشد، حالا اینکه کسی با ایشان کاری ندارد، آن بحث جدایی است. ما باید الگو ارائه دهیم و عملی هم باشد.
مورد دوم حرمت طلبی است. ما باید حرمت افراد را نگه‌داریم. حرمت افراد باید حتماً حفظ شود، بدون این مسئله امکان ندارد پیشرفتی در ترویج دین‌داری در جامعه داشته باشیم.
    منظورتان چیست که اگر حرمت حفظ شود، روی دین‌داری اثر می‌گذارد؟
به حضرت امیر (ع) گفتند: آقا شما به گناهکار سلام می‌دهید. «فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ تُسَلِّمُ عَلَى مُذْنِبِ هَذِهِ الْأُمَّةِ»، به گناهکار مسلمان سلام می‌دهید. حضرت فرمودند، این چه حرفی است «يَرَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلتَّوْحِيدِ أَهْلًا وَ لَا تَرَاهُ لِلسَّلَامِ عَلَيْهِ أَهْلا»، خداوند او را اهل توحید می‌داند، من او را اهل سلام ندانم؟ ما واقعاً چقدر به مردم این‌طور نگاه می‌کنیم؟
من معتقدم مسئولان باید حرمت بگذارند. اوایل انقلاب این مسائل بود و الآن نیست یا کم شده است. من نمی‌گویم که درِ اتاق هر مسئولی باید باز باشد، چون جمعیت زیاد شده است. ما باید این‌ها را برای مردم تفهیم کنیم که امکان ندارد؛ ولی امکان دارد که هر مسئولی نیم ساعت یا یک ساعت در روز بگوید من در اینجا می‌نشینم و هرکسی هر مشکلی دارد نزد من مطرح کند.
احترام موارد متعددی را شامل می‌شود؛ به‌عنوان‌مثال، روزی پیامبر (ص) نماز را به جماعت می‌خواندند، رکعت سوم و چهارم را سریع خواندند، مردم پرسیدند یا رسول‌الله! اتفاقی افتاده بود؟ ایشان فرمودند: مگر صدای گریه بچه را نشنیدید؟ این هم یک نوع احترام است. امروز بچه را به مسجد نمی‌برند و می‌گویند بچه مسجد را کثیف می‌کند. خب عیبی ندارد و فرش مسجد را کثیف کند، آن را بشویید. همین چیزها هست که مسجد را بستیم. این مسئله تقصیر هیئت‌امنا و مسئولان آنجا است.
مورد سوم، سازمان‌دهی و رفع نیازمندی‌ها است. ما واقعاً سازمان‌های زیادی داریم و الحمدالله موفق هم هستند، من واقعاً به موفقیت‌ها معتقد هستم ولی ما باید در مرحله اول، نیازها را سازمان‌دهی کنیم و بعد اقدام به رفع آن‌ها نماییم.
نهادینه کردن تعریف و برداشت‌ها از مؤلفه‌های دینی هم مورد بعدی است. ما باید این‌ها را نهادینه کنیم و سعی نماییم تعریف مشخصی ارائه کنیم و آن به‌صورت یک ضابطه درآوریم. چرا خداوند وعده داده که قرآن تحریف نشود؟ چون اگر خدایی نکرده اندکی تحریف می‌شد هیچ شاخص دیگری وجود نداشت و این دین، دین خاتم است و باید یک شاخصی داشته باشد و آن شاخص، قرآن است.
یکی از مهم‌ترین مشکلاتی که جامعه امروز با آن گریبان گیر است و به‌نوعی آسیب دین‌داری هم به‌حساب می‌آید، سهل‌انگاری خانواده‌ها است؛ هرچند خانواده‌ها تقصیری هم ندارند و روند جامعه است که این سهل‌انگاری‌ها را ایجاد کرده است. امروز مردم می‌گویند دانشگاه، دبیرستان و فلان نهاد در این موارد کار می‌کنند. در قدیم این‌طور نبود و مردم می‌دانستند که دانشگاه و دبیرستان به فکرِ دین بچه‌هایشان نیستند و لذا خود خانواده، یک فکری برای دین بچه‌ها می‌کردند، ولی امروز والدین می‌گویند این‌ها هستند و ما چرا کاری بکنیم؛ زیرا آن‌ها بهتر از ما عمل می‌کنند. درمجموع باید گفت سهل‌انگاری والدین و اتکای آن‌ها به آموزش‌وپرورش و مراکز جزء آسیب‌هایی است که دین‌داری جامعه با آن روبرو است.
آسیب دیگری که می‌توان در این مسئله مطرح کرد و ما تاکنون اقدام قابل‌توجهی برای آن انجام ندادیم، مدگرایی است. جوان مُدگرا و مُد را دوست دارد. من نمی‌گویم هر کاری که جوان می‌کند باید قبول کنیم، ولی باید یک شاخصی هم بدهیم. نمی‌دانم قنبر چند سال سن داشت که نزد حضرت امیر (ع) بود ولی هر چه بود در سنین جوانی بود. قنبر به بازار رفت و دو تا لباس خرید و آن لباسی که زیبا بود به حضرت امیر (ع) داد و حضرت امیر (ع) فرمودند این لباس برای تو باشد، تو جوان هستی و این لباس زیبا برای تو باشد. ما باید این‌ها را در نظر بگیریم.
مورد بعدی، بحران هویت است که خیلی مهم است. بحث هویت را خیلی باید جدی بگیریم. خودتان بهتر از من می‌دانید، یک‌زمانی هم من بلد بودم و الآن یادم رفته است که در آن زمان‌ها می‌گفتند در جهان معاصر 7 بحران وجود دارد؛ بحران خانواده، بحران محیط‌زیست، بحران دین و دین‌داری و مورد بعدی هم بحران هویت بود که غربی‌ها بحران هویت را به هر عنوانی حل کردند ولی در جوامع ما این مشکل هست. به نظر من هنوز هم این مشکل وجود دارد که جوان نمی‌داند چه هویتی دارد و ما هم نمی‌دانیم که هویت او چیست و چه هویتی باید داشته باشد تا من بر اساس هویت از او توقع داشته باشم.
نکته آخری که دراین‌باره باید بگویم این است که باید پذیرفت، جوان آسیب‌پذیر است. حضرت فرمودند علم و تجربه جوان کم است. تعبیر روایت را فراموش کردم، این روایت در غرر است ولی منظور این است که این جوان آسیب‌پذیر است؛ بنابراین من باید بدانم که وقتی این جوان آسیب‌پذیر است، ما باید او را مداوا کنیم. قشر آسیب‌پذیر فقط فقیر مادی نیست، چرا ما نباید به این قشر آسیب‌پذیر جوان به‌عناوین‌مختلف کمک کنیم؟
    اگر با همین منوال پیش برویم وضعیت دین‌داری کشور را چطور می‌بینید؟
بخشی از آینده بستگی به سیاست‌ها و بخشی هم‌بستگی به رفتارها دارد. بنده معتقدم اگر خودمان را اصلاح نموده و به آسیب‌ها و عوامل موجود توجه کنیم، مطمئن باشید که وضعیت خوب خواهد بود و اگر این کار را نکردیم، مطمئن باشید که وضعیت خوبی نخواهد بود؛ چون بالأخره تاریخ، تکرارپذیر است.
اخیراً یک کتابی از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای چاپ‌شده است که راجع به غنا است و درس خارج فقه ایشان است و کتاب زیبایی است. در آنجا راجع به روایت غنا که صحبت می‌کند، می‌گوید اکثر و شاید هم قریب به‌اتفاق روایات در این زمینه، مربوط به امام صادق (ع) است. امام‌های بعدی هم تا امام هادی (ع) نقل می‌کنند و بعد دیگر نیست. این حرف خیلی زیبایی است، چرا این‌طور است؟ چون در زمان امام صادق (ع) غنا آن‌قدر شیوع یافته بود، در خانه‌ها و همه‌جا بود و فقط در بین خلفا نبود. چه شد که 150 سال بعد از پیامبر (ص) جامعه آن‌قدر آلوده شد؟ این نشان می‌دهد شاخص‌ها در آن دوران تغییر یافت و دیگر ائمه (ع) شاخص نبودند؛ لذا به انحراف کشیده شدند.
آیت‌الله صافی می‌فرمود: یکی از آثار نهضت امام حسین (ع) همین بود که بعد از عاشورا مردم فهمیدند شاخص اسلام آن‌ها نیستند. ایشان می‌فرمود واقعه عاشورا بین اسلام ناب و اسلام یزیدی تفاوت گذاشت، مردم هم فهمیدند. تا آن زمان واقعاً نمی‌دانستند و فکر می‌کردند معاویه هم به‌عنوان خلیفه مسلمین است. بعد از واقعه عاشورا فهمیدند که دو راه وجود دارد.
اینکه چه خواهد شد، بنده نمی‌دانم؛ ولی فکر کنم بستگی به ما دارد، اگر بجنبیم، درست می‌شود و اگر نجنبیم، بدتر می‌شود.
برخی کشورهایی مثل ترکیه و امثال آن را با ما مقایسه می‌کنند و می‌گویند وضعیت دین‌داری ترکیه را ببینید. باید به آنان گفت که ما در بطن جامعه ترکیه نیستیم. خداوند اقبال لاهوری را رحمت کند. او به زنان می‌گفت از ترکیه هم الگو نگیرید. منظور من این است که نمی‌توان جامعه ما را با ترکیه مقایسه کرد؛ زیرا هم فرهنگ‌های ما متنوع و متفاوت است و هم در برخی مسائل همچون حکومت‌ها ما هم فرق داریم. حکومت ما دینی است اما آنان حکومت دینی ندارند. برخی افراد قائل‌اند اگر حکومت دینی نباشد، در دین‌داری بیشتر می‌توان کارکرد و برخی هم به همین عنوان مخالف حکومت دینی هستند؛ ولی به نظرم باید به آنان گفت باید سبک و سنگین کرد که ببینیم کدام‌یک ارزش بیشتری دارد. من معتقد به حکومت دینی هستم ولی می‌خواهم بگویم که بالأخره ما، مسئولان و دیگران باید یک عزم جدی داشته باشیم.
الآن آقای رئیسی شروع کرده‌اند و درحالی‌که این مسئله باید از ابتدای انقلاب نهادینه می‌شد. اگر از ابتدای انقلاب این مسئله جدی گرفته می‌شد تا الآن نهادینه‌شده و حل می‌شد. واقعاً اگر در این مسائل هم ما یک عزم جدی داشته باشیم و بگوییم هرکسی که می‌خواهد مسئول باشد، باید این‌طور باشد، بسیاری از مشکلات و چالش‌ها برطرف می‌شد.
همین چالش‌ها باعث می‌شود در بحث آینده‌نگری معتقد باشم، آینده بستگی به عملکرد و تصمیم ما دارد. اگر مردانه تصمیم گرفتیم که سیاست‌هایمان را آرام‌آرام اصلاح و عوض کردیم و به جوان اقبال داشتیم و احترام کردیم و توانستیم این مسائل را رعایت کنیم، مطمئن باشید اگر بهتر نشویم، بدتر نمی‌شویم. نمی‌گویم که بهشت می‌شود ولی حداقل بدتر نمی‌شود. ولی اگر این کارها را انجام ندادیم و پیش رفتیم، طبیعی است که وضعیت بدی برای آینده دین‌داری باید متصور شد.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

تحمیل نظر خویش بر آگاهان
قرآن : ... ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لي‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ ... (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: هیچ کس (حتی پیامبر) حق ندارد به مردم بگوید به جای خدا مرا عبادت کنید.حدیث: روی الحلبی قلتُ لاَبی عبدالله علیه السلام ما أدنى ما یکون به العبد کافراً ؟ قال: « أن یبتدع به شیئاً فیتولى علیه ویتبرأ ممّن خالفه (معانی الاخبار ، ص 393)ترجمه: ... حلبی روایت می کند که از امام صادق (ع) پرسیدم : کمترین سبب کافر شدن انسان چیست؟ فرمودند : این‌که بدعتی بگذارد و از آن بدعت جانبداری کند و از هر کس با او مخالفت کند روی برگرداند و آنان را متهم و منزوی سازد.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید