ضرورت نهادینه‌سازی هویت‌های لایه‌ای

  • شنبه, 29 مهر 1396 15:08
  • بازدید 2014 بار

سلسله گفت گو های کارشناسی با موضوع وحدت و انسجام ملی

وحدت و انسجام ملی، از اساسی‌ترین شروط استمرار حیات نظام سیاسی هر کشور است. انسجام ملی به علت هم‌گرایی و هم‌نوایی میان آحاد جامعه، سبب ثبات اجتماعی، سیاسی و به‌تبع آن افزایش قدرت حاکمیتی هر کشوری می‌شود. ازآنجاکه ایران دارای لایه های فرهنگی گوناگون و خرده‌فرهنگ‌های قومی، مذهبی و دینی فراوان است و همچنین مؤلفه‌ها و ابزارهای مختلفی از قبیل رسانه و آموزش در ایجاد وحدت و انسجام ملی مؤثر است؛ پرداختن به این موضوع، اهمیت بسزایی دارد.

از همین رو مصاحبه‌ای را با دکتر محمدتقی دشتی، مدیرعامل موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین ترتیب داده تا از نظرات کارشناسی ایشان استفاده و در اختیار خوانندگان محترم قرار دهد.


اهمیت و جایگاه موضوع وحدت و انسجام ملی در قانون اساسی چیست؟
 اهمیت و جایگاه وحدت و انسجام ملی به‌ قدری زیاد است که به ‌عنوان یکی از اهداف متعالی نظام جمهوری اسلامی در ذیل اصل دوم قانون اساسی در کنار رسیدن به قسط و استقلال همه‌جانبه معرفی شده است. یعنی اهمیت آن به حدی است که در کنار دو مورد دیگر به عنوان هدف متعالی قرار گرفته است نه به عنوان هدف خرد یا متوسط. حتی اصل سوم قانون اساسی طی 16 سیاست و وظیفه مشخص، دولت را موظف کرده است که به این اهداف سه‌گانه دست یابد. به همین دلیل اگر بخواهم نقطه‌ اتکا و قوت نظام را در نظر بگیرم همین موضوع وحدت، همبستگی و انسجام ملی است. دشمن این را خوب فهمیده است که یک فرایندی در نظام هست که مانع فروپاشی عناصر اصلی وحدت می‌شود و با استفاده از رسانه می‌خواهد به این مؤلفه آسیب جدی وارد کند.
استراتژیدشمن در این حوزه چیست؟
 بی‌بی‌سی یک پروژه‌ای را برای ایجاد و برجسته‌سازی دوگانگی در نظام طراحی کرده است که طی آن جامعه به دو بخش تقسیم می شود؛ قشر دینی با محوریت ولی‌فقیه و رهبری و قشر غیردینی که تعهد کمتری به دین دارد با رهبری فرد دیگری مانند رئیس‌جمهور که آرای مردمی دارد. کاملاً مشخص است که پروژه ای هست که توسط انگلستان طراحی ‌شده و سایر کشورها هم به آن دامن می‌زنند. هدف این پروژه، ایجاد انشقاق و شکاف سیاسی در رأس است. طبق نظریه‌ آقای سوروکیناگر بتوان در رأس هرم نظام سیاسی شکاف کوچکی ایجاد کرد، این شکاف در قاعده‌ هرم به یک تضاد بسیار بزرگ اجتماعی تبدیل می‌شود که ممکن است روزی به درگیری بین نیروهای اجتماعی منجر شود. رسانه های بیگانه الآن در حال دامن زدن به این موضوع هستند. متأسفانه می خواهند جامعه ما را نیز به دو قطب دین‌گرا و غیر دین‌گرا تقسیم کنند و به این موضوع دامن می‌زنند که عده‌ای طرفدار گفتمان دینی و انقلابی و عده‌ای نیز طرفدار گفتمان غیرانقلابی هستند. اگر این گفتمان توسط رسانه‌های بیگانه یا داخلی نهادینه شود، از دو سر برای نظام باخت است. اگر طرفداران نظام که انقلابی و دین‌دار قلمداد می شوند در انتخابات پیروز شوند، می گویند نظام تقلب و اعمال ‌نفوذ کرد و اگر طرف مقابل پیروز شود، می گویند دیدید که مردم از نظام روی گردان شده اند. آنها برای همه اقوام ما رسانه‌هایی درست کرده اند که می‌خواهند شکاف‌های قومی و مذهبی را فعال کنند. مثلاً در مورد آذربایجان رسانه‌ گوناز-تی ویکه متعلق به آمریکاست، فعال است. رسانه‌های بیگانه، وحدت یعنی چیزی که شاید امام(ره) بیشترین تأکید را روی آن داشت، هدف گرفته‌اند. اگر وحدت بشکند غلبه بر نظام جمهوری اسلامی کاری ندارد و اصلاً خود اجزای نظام یکدیگر را از بین می‌برند. این همان کاریست که انگلستان همیشه پیگیری کرده است یعنی اختلاف بینداز و حکومت کن. مثلاً فرض کنید که جناح اصولگرا دست راست و جناح اصلاح‌طلب دست چپ بدن است. اگر این‌ها به تضادی برسند که با هم درگیر شوند و یکدیگر را بزنند، گویا یک بدن را می‌زنند و اگر دشمن بتواند این کار را انجام دهد دیگر لازم نیست از بیرون حمله کند. فلذا این موضوع مطرح است که الآن اصلی‌ترین ابزار جنگ روانی دشمن رسانه‌ها هستند و بسیار هم روی آن کار می‌کنند.
چگونه می‌توان مقابل این تأثیرات ایستادگی کرد و نقش مخرب آن‌ها را در برجسته‌سازی شکاف‌ها کاهش داد؟
اولین قدمی که می‌توان برداشت اینست که اعتماد به رسانه‌ داخلی افزایش یابد و مردم به رسانه‌های بیگانه گرایش پیدا نکنند. این یک اصل بسیار بدیهی است یعنی آن‌قدر رسانه‌های ملی و داخلی اعتبار پیدا کنند که درصد بالایی از مردم از رسانه‌های خارجی روی‌گردان شوند تا تبلیغات آن‌ها بی اثر باشد. راهکار دوم اینست که مسئولانباید به‌ گونه‌ای رفتار کنند که دشمنان نتوانند سوء استفاده کنند. اگر آن‌ها بهانه‌ای برای این موضوع نداشته باشند، دستشان خالی‌تر است. سوم اینکه ما هم باید مقابله ‌به‌ مثل کنیم یعنی باید در مقابل تهاجم رسانه‌های بیگانه تهاجم کنیم به ‌ویژه اگر بتوانیم توسط عملیات روانی و تبلیغات حرفه‌ای، جایگاه و اعتبار رسانه‌های دشمن را از بین ببریم، مطمئناً کارایی‌ خود را از دست خواهند داد.
به طور کلی وحدت و انسجام ملی با چه آسیب‌هایی روبروست و چه راهکارهایی را در این زمینه پیشنهاد می‌کنید؟
ما بسترهایی در داخل داریم که یکی از آن‌ها بستر فرهنگی و زیربنایی هست. ایرانی‌ها دارای یک آسیب ریشه‌ای به نام فرهنگ تضاد یا دگرسازی هستند. مثلاً اگر ببینید همیشه میان بالاده و پایین ده، ترک و فارس، دو شهر مختلف، زن و مرد، حوزه و دانشگاه، چپ و راست در سیاست و ... مشکلی وجود دارد. گویی ایرانی‌ها دنبال کسی می گردند تا با او ضدیت داشته باشند. این جزو 8 عامل ریشه‌ای آسیب‌های ماست که باعث اختلال در وحدت ملی است.
 دوم اینکه کشور ایران یک کشور موزاییکی است و مختلف الاقوام و مختلف المذاهب است. اقوام مختلفی در کشور وجود دارند که جزو حوزه فرهنگی ایران هستند اما هویت‌هایی هم برای خود دارند. بنابراین بستر فراهم هست که بتوان این‌ها را به جان هم انداخت. برخی از کشورها مثل ژاپن هویت واحد دارند که همه سامورایی و یک قوم‌اند و بین این‌ها نمی‌توان اختلاف انداخت اما کشور ما اقوام مختلفی دارد. به ‌ویژه اینکه هر کدام در کشور مجاور خود، هم‌نژاد و هم‌زبان دارند؛ مثلاً آذری‌های ما در کنار کشور آذربایجان، کردهای ما در کنار کردستان عراق، عرب‌های ما کنار عرب‌ها، بلوچ‌های ما کنار بلوچ های پاکستان و بالاخره ترکمن‌های ما نیز کنار کشور ترکمنستان هستند. این موضوع می تواند زمینه ای را برای انشقاق فراهم می‌کند.
سوم اینکه وجود ادیان مختلف در کشور ما مثل مسیحیت، یهودیت و زرتشتی و فرقه‌ی ضالّه بهایی می تواند زمینه-ساز گسست باشد. در بین مسلمانان هم، اهل سنت را داریم که می تواند بسترساز اختلاف باشد.
نکته‌ چهارم اختلافات مسئولین و جناح‌ها است که از همه‌ این‌ها مهم‌تر بوده و می‌تواند بسیار آسیب‌زا باشد. حال به همه‌ این‌ها مشکلات اقتصادی، اداری، تبعیض‌ها و مسائل مختلف اجتماعی را اضافه کنید که اختلافات را عمیق‌تر می‌کند.
 راهکار عمومی برای این آسیب ها تحت قالب هویت بحث می‌شود. هویت به ‌اصطلاح چیستی و احساس شخصیتی است که فرد، گروه یا جامعه برای خود قائل است که به ‌وسیله آن احساس تمایز می‌کند. در ایران باید، هویت از اساس درست باشد. من چاره‌ کار را نهادینه کردن هویت لایه‌ای یا به اصطلاح هویت پیازی می دانم. هر فردی یک هویت برای خود، یک هویت برای خانواده‌اش، یک هویت قوم و قبیله ای، یک هویت ملی و یک هویت دینی دارد این‌ها به صورت لایه‌لایه و پوست پیازی روی ‌هم هستند. مثلاً وقتی شما به من بی‌احترامی کنید من واکنش نشان می‌دهم در اینجا شما به هویت شخصی من بی‌احترامی کرده اید و من واکنش نشان داده ام. یک‌ زمانی فردی به خانواده و قوم فرد دیگر توهین می‌کند و طرف مقابل واکنش نشان می‌دهد که نشان می‌دهد این فرد متعلق به آن قوم است. همچنین اگر فرد به خارج از کشور برود، می‌گوید من ایرانی هستم که لایه بالاتر است و در بین مسیحیان هم می‌گوید من مسلمانم. این لایه‌ها وقتی به‌ صورت منظم روی‌ هم قرار می‌گیرند تعارضی بین آنها نیست و ضدیت اتفاق نمی‌افتد. اما اگر این لایه‌ها در تعارض قرار گیرد، مشکل پیش می‌آید. بنابراین حکومت باید این هویت‌ها را در جای خود بها دهد. شما اگر به قومی توهین کردید در واقع هویت آن را از مدار خود خارج کرده اید و فرد برای دفاع، هویت قومی خود را از هویت ملی برتر می پندارد و لایه‌ها خراب می‌شوند. حقوق اقوام باید بر اساس قانون اساسی و بدون کم و کاست و البته به تدریج به آن‌ها داده شود. عدم توهین، عدم تبعیض، برابری و ... به‌ عنوان راهکار قابل طرح است.
 حل مشکل فرهنگ تضاد یا دگرسازی، کار آموزش پرورش است. یعنی باید آموزه‌هایی را به کار گیریم که همزیستی مسالمت‌آمیز بین افراد جامعه را در انسان‌ها نهادینه کند. اما در بحث اقوام و مذاهب، وظیفه به عهده حکومت است و کار، کار قانونی و ساختاری است که باید انجام شود.
 نکته دیگر اینست که گروه‌های جامعه تضاد منافع دارند و اشکالی هم ندارد. ولی باید تعادلی در جامعه ایجاد شود تا هر گروهی به اهداف مطلوبش برسد و در یک رقابت مسالمت‌آمیز و آزادانه شرکت کند و بر اساس توانمندی خودش، منافع را جذب کند. اگر فقط یک گروه را میدان ‌دهید، بقیه دچار عقده شده و تفرقه و کینه ایجاد می‌شود. صلی‌ترین راهکاری که باید در جامعه‌ی ما تحقق یابد، شاخصه‌های حکمرانی شایسته از منظر اسلام است. آموزه‌های حقوق عمومی اسلامی در جامعه بسیار ضعیف است. تا وقتی ما این آموزه‌ها را نهادینه نکنیم با مشکلات زیادی مواجه خواهیم بود. این آموزه ها عبارت است از:
1. اصل حاکمیت قانون: مقام معظم رهبری بارها بر اجرای مر قانون تأکید فرموده‌اند. حضرت امام می‌فرمایند همه باید تابع قانون باشند و حتی حضرت رسول(ص) هم تابع قانون شرع بودند یعنی هیچ‌کس فراتر از قانون نیست پس همه باید در چارچوب قانون حرکت کنند که آن موقع مشکلی پیش نمی‌آید. مثلاً اگر چراغ قرمزی وجود نداشته باشداختلاف زیادی سر چهار راه ایجاد می‌شود ولی وقتی یک چراغ‌ قرمز هست که همه تابع آن هستند، به مسئله سامان می‌دهد.بنابراین با اجرای قانون، جامعه سامان یافته و اختلاف افول کرده و انسجام بیشتر می‌شود.
2. مشارکت تمام مردم در اداره حکومت نه ‌فقط در انتخابات: مردم باید احساس کنند که ابزار نیستند. یعنی اینطور نیست که وقتی انتخابات شد، رأی دهند و سپس فراموش شوند. بلکه باید در مراحل مختلف حکومت وارد شوند. در برخی از کشورهای اروپایی ابزارهای زیادی برای این کار دارند مثلاً اگر 100 هزار نفر از مردم یک ایالت در آمریکا، قانونی را پیشنهاد دهند، دولت موظف است که آن را مورد رسیدگی قرار دهد. در سوئیس گاهی مردم برای تصویب یک قانون امضاء جمع‌آوری می‌کنند و مجلس موظف به رسیدگی به این قانون است یا وقتی می‌خواهند قانونی را وضع کنند اعلان عمومی می‌کنند که به آن استماع عمومی یا public hearing می گویند. یعنی می گویند که ای مردم! ما می‌خواهیم قانونی را وضع کنیم، هرکس در حوزه مربوطه ذی‌نفع است بیاید و نظرات اصلاحی و پیشنهادی خود را بیان کند تا بعد به مجلس ارسال شود. گاهی در کشور در مورد یک قومی، قانونی وضع می شود و به یکباره می بینند که آشوب شد! اگر از اول از مردم آنجا نظر خواهی شود، طبیعی است که چنین مشکلاتی ایجاد نمی شود.
همچنین مباحث عدم تبعیض، کارایی و اثر بخشی حکومت و اجماع محوری هم که به آنها اشاره شد، خیلی مهم هستند.
برای مقابله با هجمه دشمنان خارجی در تضعیف وحدت و انسجام ملی چه پیشنهاد‌هایی دارید؟
یکی از این موارد اقدام حقوقی علیه کشورهایی است که به گروه‌های تجزیه‌طلب میدان داده‌اند و به آنها کمک می-کنند. مثل آمریکا، جمهوری آذربایجان و عربستان که البته این کار باید با جمع‌آوری مستندات و کار حرفه‌ای حقوقی و گرفتن وکلای بین المللی انجام شود. همچنین اقدام به مقابله ‌به ‌مثل با آن‌ها انجام شود یعنی رسماً اعلام کنیم که به دلیل این رفتار شما، ما هم دقیقاً همان کار را خواهیم کرد.
دوم اینکه به نظر بنده باید یک سازمان عملیات روانی در کشور ایجاد کنیم. سازمان عملیات روانی در آمریکا زیر نظر رئیس جمهور است که به آن بسیار بها داده‌اند و شاید 10 یا 15 سازمان عضو آن هستند. در واقع طراحی می‌کند که اگر بخواهند علیه کشوری اقدام کنند، چه‌کار باید کنند البته عملیات روانی هم فقط به رسانه محدود نمی شود بلکه کار دیپلماسی، مانورهای نظامی و ...هم می‌کنند.
سوم اینکه با عوامل سازمان‌یافته در خارج از کشور برخورد جدی امنیتی و انتظامی کنند اما در مورد عناصری که غفلت دارند در برابر این‌ها نباید امنیتی برخورد کرد و باید ارشادی برخورد کرد تا شبهات آنها رفع شود.
چهارم اینکه با عناصری که حرف حق می‌زنند، برخورد همدلانه کرد. بعضی از اقوام مطالبه‌ی درستی دارند ولی نظام الآن نمی‌تواند مطالبه‌ این‌ها را برطرف کند. باید با این‌ها همدلی کرد تا مسئله را سر فرصت حل کرد.
آموزش در این بین چه نقشی دارد؟
به طور کلی خاک‌ریز اولیه مقابله با دشمن، نه سپاه است نه وزارت اطلاعات و نه نیروی انتظامی. بلکه اول آموزش‌وپرورش و دوم صداوسیما یا رسانه است زیرا انقلاب ما انقلاب فرهنگی بود و نقطه قوت ما وحدت و انسجام ملی و مذهبی است، طبیعتاً حملات به ما هم حملات فرهنگی است. رسانه در کوتاه‌مدت و حوزه آموزش در درازمدت می‌تواند مقابل این‌ها بایستد. آموزش و پرورش ما باید عناصر هویت ملی و مذهبی را در قالب نمایش‌نامه‌ها، داستان‌ها و ادبیات حرفه‌ای، فیلم و تئاتر در وجود نونهالان، نوجوانان و جوانان تزریق کند تا نوجوان مسلمان ایرانی به خود و کشورش افتخار بکند. شاخص موفقیت آموزش‌وپرورش، همین افتخار کردن دانش آموزان است.
متأسفانه موارد متعددی وجود دارد که شخص با یک ماه خواندن، یک مقطع تحصیلی را آزمون می دهد و قبول می-شود. سؤال اینست که پس وجود نظام آموزش و پرورش با خواندن انفرادی چه تفاوتی دارد؟ همچنین می دانیم که افراد در نظام آموزش و پرورش چندین سال به خواندن درس عربی مشغول هستند ولی کسی را پیدا نمی کنید که بعد از خروج از این نظام بتواند عربی صحبت کند! این موضوع نشان می دهد که این نظام ناموفق است.
بنابراین اولاً آموزش نباید فقط حفظ کردن و افزایش محفوظات باشد و ثانیاً پرورش هم نباید به‌صورت فرمالیته باشد. در بحث وحدت ملی هم آموزش و پرورش باید گزاره‌های هویت ملی و مذهبی را با روش های نوین تزریق کند.
نقش مساجد و حوزه‌های علمیه در وحدت و انسجام ملی چیست و چه راهکارهایی را برای ارتقای این نقش پیشنهاد می‌کنید؟
دین اسلام برخلاف غربی‌ها که فردگرا هستند، یک دین اجتماعی است. اسلام معتقد است که انسان موجودی بالفطره اجتماعی و به قول ارسطو مدنی الطبع است. با این حساب اسلام جامعه سازی می‌کند یعنی فرد را تبدیل به یک موجود اجتماعی می‌کند. اولاً در آموزه‌های دینی، خطاب همیشه به جمع است مثلاً می فرماید : یا ایها الذین آمنوا یا در آموزه های دینی داریم: یدالله مع الجماعه. متأسفانه فقه ما فقط تکالیف فردی را می‌گوید ولی سؤال اینست که جامعه باید به ‌عنوان یک مکلف چه‌ کار کند؟ فقه ما نگاه اجتماعی ندارد. حوزه باید رویکرد خود را از حالت فردی برداشته و به فقه اجتماعی روی بیاورد. یعنی برای جامعه نسخه بپیچد نه فقط برای فرد. اینطور نباشد که وقتی می‌فرماید: «استعینوا بالصبر و الصلاه» همه فقط فکر کنند اگر نماز بخوانم از خدا کمک گرفته‌ام، بلکه بگویند که اگر جامعه دچار مشکل شد می‌تواند از نماز و صبر برای حل مشکل خود استفاده کند. یعنی نگاه مردم به همه آموزه‌ها از حالت فردی به جمعی منتقل شود. گسترش فقه اجتماعی اصلی‌ترین رسالت حوزه در عصر حاضر است. بالأخره حکومت دینی تشکیل شده است و حوزه برای مسائل مختلف آن باید نسخه بدهد. مثلاً برای مشکل ربوی بودن بانک ها، نسخه بانکداری بدهد و به صورت ایجابی ورود کند.
 نکته مهم در مورد مساجد عدم افتادن در دام جناح‌هاست. برخی از جناح‌ها مساجد را برای خود مصادره می‌کنند و مسجد عاملی برای تفرقه می شود در حالی که مسجد ملجأ تمام مسلمین است. حدیثی از حضرت علی (ع) هست که می فرماید: هرکس اقدام به ایجاد تفرقه در بین مسلمین کرد، او را بکشید حتی اگر در زیر عمامه من باشد. پس مساجد باید طوری رفتار کنند که مسلمین احساس کنند جامعه‌ی واحد هستند.
همچنین موضوع تسامح و تساهل، گذشت، ایثار، اغماض و به طور کلی فرهنگ اخلاق اسلامی اگر در جامعه گسترش یاید، خود به ‌خود فرهنگ تضاد حل می‌شود و وحدت و انسجام تقویت می‌شود. حوزه باید به مبلغین خود تأکید داشته باشد تا آن‌ها روی این عناصر در مساجد کار کنند.
چگونه می‌توان از تعامل دین و دولت برای تقویت انسجام ملی استفاده کرد؟
 ایرانی‌ها دو هویت ملموس دارند. یکی هویت ملی هست که نمی‌توان انکار کرد که ایرانی‌ها هویت و رسوم باستانی داشته‌اند و یک تاریخ دارند. وقتی اسلام آمد، ایرانی‌ها اسلام را پذیرفته و مسلمان شدند. این جریان ادامه داشت ولی اکثر حکومت‌هایی که در ایران آمدند، حکومت های طاغوت یا غیردینی بودند. به بیان دیگر بین دین‌گرایان و فقها با حکام و دولتمردان تفاوت وجود داشت. شاهکار جمهوری اسلامی این بود که در دنیایی که دین را از سیاست کنار گذاشته بودند گفت من نسخه‌ای دارم که می‌شود به ‌وسیله دین جامعه را اداره کرد. وقتی بحث مردم‌سالاری دینی مطرح شد، در دنیا طرفداران بسیاری پیدا کرد و حتی میشل فوکو، حداقل در چند سال اول به جمهوری اسلامی علاقمند شد. من نمی‌خواهم بین دین و دولت جدایی قائل شوم. اما الآن نسخه‌ای که اجرا می‌شود اینست که دولت در جهت رفاه، امنیت و ... تلاش می‌کند و مجلس قانون‌گذاری می‌کند و این مجموعه فرآیند، نباید مغایر با اسلام باشد. یعنی کاری که شورای نگهبان می‌کند اینست که به حداقل راضی شده است؛ یعنی در فرآیند نظارت بر تصویب قوانین، شرط عدم مغایرت با قوانین اسلام و قانون اساسی کافی است. اما این، آرمان ما نبود بلکه آرمان ما این بود که اسلام مبانی اداره‌ جامعه، اقتصاد و ... را بدهد. البته منظور این نیست که حتماً فرمول های اقتصادی را بدهد ولی سؤال اینست که مبانی حقوقی، اقتصادی، امنیتی و نظریه دولت ما چیست؟
 اسلامی که حوزه در محوریت آن قرار دارد، باید مبانی لازم را برای اداره‌ جامعه ارائه کند. همچنین رأس این هرم فقیه جامع‌الشرایطی است که از بهترین کارشناسان دینی است. تعاملی که بین دین و دولت وجود دارد اینست که بیشتر مردم به دولت رأی دادند که دین جامعه را اداره کند و دولتمردان خود را از بین دین‌داران تعیین کرده‌اند؛ مثلاً رهبر باید فقیه باشد، رئیس‌جمهور باید رجل مذهبی باشد، رئیس قوه قضاییه باید مجتهد باشد و ... این دین باید بتواند نسخه‌ لازم را برای دولتمردان ارائه دهد و در مجلس هم هنگام وضع قانون، عدم مغایرت کافی نیست بلکه مصوبات باید منطبق بر اسلام باشد. مثلاً باید بگوییم که سیستم بیمه‌ ما از اسلام در آمده است و نه از غرب. می دانید که سیستم بیمه‌ اسلام، تکافل است که بسیار پیشرفته است و توسط مالزی اجرا شده است. بنابراین بایدموازین اداره جامعه با قوانین اسلام منطبق باید باشد و قوانین و مقررات از اسلام استخراج شود.
اگر این حرکت بنیادین انجام شود بقیه چیزها درست می‌شود. اگر اسلام در همه‌ حوزه‌ها نسخه واحد بپیچد دیگر تعارضی وجود ندارد و خیلی از مشکلات حل می شود. مثلاً رئیس‌جمهور قرائتی را ارائه می‌دهد و می‌گوید به نظر من مبنای حکومت اسلامی مردم است ولی رئیس قوه قضاییه می‌گوید این چه حرفی است، مشروعیت ما از اسلام است و مردم فقط رأی می‌دهند. این بحث‌ها ایرادی ندارد اما اگر حوزه، نسخه کاملی از نظریه دولت منطبق با اسلام را ارائه داده باشد، معلوم است جایگاه مردم چیست و اختلافی پیش نمی‌آید. متأسفانه ما الآن از هر جا یک ‌چیزی گرفته ایم و وصله و پینه کرده‌ایم.
اگر بحثی مانده است، بفرمایید.
ما در حوزه وحدت و انسجام ملی، خیلی باید نگران باشیم. من احساس می کنم که شکاف‌هایی در حال به وجود آمدن در جامعه است که بعداً قابل جبران نخواهد بود. من از اقوام و مذاهب خیلی نگران نیستم؛ این‌ها شکاف‌هایی هستند که ترمیم می‌شوند. شکافی که حدود ده سال است در کشور ما به وجود آمده است شکاف بین طرفداران جمهوری اسلامی است که نماد انقلابی گری و دین‌داری هستند با عده‌ای که نماد مردم‌داری و جمهوریت هستند. آن‌هایی که انقلابی‌اند طرف مقابل را به خیانت، لیبرال بودن و وابستگی به غرب متهم می‌کنند و دسته دوم نیز طرف مقابل را به دگم بودن متهم می‌کنند. اگر این موضوع که در انتخابات اخیر هم خود را نشان داد و عده‌ای طرفدار یک کاندیدا شدند و می‌گفتند گفتمان انقلاب اسلامی داریم و عده‌ای دیگر طرفدار کاندیدای مقابل، ادامه یابد مسئله نگران-کننده ای خواهد بود.
اگر این روند ادامه پیدا کند ما وضعیتی شبیه کوفه در دوران حضرت علی(ع) پیدا خواهیم کرد. در کوفه مردم سه یا چهار تیره متضاد با هم شدند که خون و خونریزی کردند. خوارج یک‌شبه به وجود نیامد بلکه یک جریان فکری بودند که آرام‌آرام رشد کرده و متحجر شدند و روبروی امام ایستادند. همچنین عده‌ای دیگر مثل اشعث به سمت معاویه رفتند و طرفدار قدرت‌طلبی بودند و عده‌ای هم که دور حضرت ماندند، گفتمان انقلابی را قبول کردند. اگر این روند ادامه پیدا کند هر کدام از طرفین، از یک طرف بام خواهند اُفتاد و دشمن هم همین را می‌خواهد. مقام معظم رهبری فرمودند که همه آن‌هایی که رأی دادند به انقلاب رأی دادند و مردم را دوقطبی نکنید؛ این را باید مسئولان و مخصوصاً رسانه‌ی ملی خیلی پیگیری کند و باید کسانی را که از خطوط قرمز انقلاب خارج نشده‌اند، به رسانه بیاورد و بحث‌های کارشناسی بگذارند. آن موقع همه احساس خواهند که از انقلاب هستند.
نکته دیگر اینکه ما یک سازوکار حقوقی در نظام برای حل کردن اختلافات داریم که همه باید این سازوکارها را بپذیرند. وقتی شورای نگهبان صلاحیت عده‌ای را برای انتخابات تأیید می‌کند، دیگر نباید هیچ جناحی زیر آن بزند. متأسفانه یک زمان یکی از جناح ها این کار را کرد و در یک زمان دیگر هم جناح دیگری این کار را کرد. ما این سازوکار حقوقی و بررسی صلاحیت ها را پذیرفته ایم و باید به آن پای بند باشیم و اگر هم نقدی داریم در جای دیگری باید مطرح شود. نظام، محوریتی را به نام ولی‌فقیه و رهبر پیدا کرده است که باید فصل الخطاب باشد. یعنی وقتی حرفی را زد و نظر مولوی یا حتی ارشادی صادر کرد، دیگر روی حرفش نباید حرف زد و تفسیر به رأی کرد یا گفت که اختلاف در گفتمان است! چطور است که ما در بازی فوتبال یک داور تعیین می‌کنیم و وقتی حتی به ‌اشتباه سوت می زند، کسی حق اعتراض ندارد و اگر اعتراض کند، محروم می‌شود! ما پذیرفته ایم که ایشان داور است و وقتی نظری داد و گفتمانی را انتخاب کرد، باید بپذیریم و اگر اختلاف نظری داشته باشیم، باید نظرمان را در قالب‌های حقوقی و رسمی ارائه دهیم. اخیراً آفتی پیدا شده است که رهبری هر نظری می‌دهد، همه به نفع خود تفسیر به رأی می‌کنند که این خطرناک است. مثلاً در مورد دانشگاه ها بحث آتش به اختیار را فرمودند. گروهی از این موضوع استفاده کرده که ما با فلان و فلان برخورد می‌کنیم و آتش به اختیار است! ولی این بی‌قانونی است. عده‌ای هم تفسیر به رأی کرده اند که در مقابل گروه دیگر به میل خود رفتار خواهیم کرد. بنابراین باید همه‌ی مسئولین یک محوریتی به ولی‌فقیه بدهند و این را بپذیرند.
چیز دیگری هم که وجود دارد فهم دشمن مشترک است. مسئولین فراموش کرده اند که ما دشمن مشترک داریم. شما دیدید که داعش حمله کرد و کمی حواس‌ها جمع شد و وحدت بیشتر شد. فهمیدند که امنیتی که الآن داریم به این راحتی به دست نیامده است که به راحتی آن را خراب کنیم. اگر آنها بیایند، به چپ و راست رحم نمی کنند. الآن باید این موضوع به‌ صورت حرفه‌ای در رسانه بزرگنمایی شود. متأسفانه رسانه‌ی ما رسانه‌ای غیر حرفه‌ای است و حرف‌ها را مستقیم می زند! ارسال این پیام ها باید در قالب فیلم‌ها و مناظرات و فنون هنری باشد.
خلاصه راهکارها:
1- رسانه‌های داخلی برای مقابله با رسانه‌های معاند راهبرد تهاجمی را در دستور کار خود قرار دهند.
2-مسئولان در موضع‌گیری‌ها و رفتارهای خود دقت کنند تا بهانه به دست دشمن و رسانه های آن‌ها ندهند.
3- حاکمیت باید هویت لایه‌ای (خانوادگی، ملی، مذهبی، قومی و...) را در امر وحدت و انسجام نهادینه کند.
4- نهادهای آموزشی به‌ویژه آموزش‌وپرورش، فرهنگ همزیستی مسالمت‌آمیز را برای مقابله بافرهنگ تضاد یا دگرسازی تعلیم دهدند.
5- آموزش‌وپرورش، عناصر مهم هویت ملی و مذهبی را در قالب نمایش‌نامه‌، داستان‌، ادبیات حرفه‌ای، فیلم و تئاتر به نونهالان، نوجوانان و جوانان معرفی کند.
6-آموزش حقوق عمومی اسلامی در جامعه مانند اصل حاکمیت قانون و اصل مشارکت تمام مردم در اداره حکومت، ترویج شود.
7- مسئولان با درخواست های به‌حق اقوام که در حال حاضر امکان اجابت آن توسط نظام نیست، برخورد همدلانه داشته و همچنین با عناصر فریب خورده که مخل وحدت‌اند، به‌صورت ارشادی و تربیتی برخورد کنند.
8- هنگام وضع قانون در مجلس، عدم مغایرت مصوبات با قانون اساسی کافی نیست بلکه مصوبات باید منطبق بر اسلام در همه ابعاد باشد.
 9- حوزه باتربیت مبلغان خود سعی بر حفظ مساجد از افتادن در دام جناح‌های سیاسی داشته و فرهنگ ایثار، تسامح، وحدت و اخلاق محوری را گسترش دهد.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

همکاری با نفوذیان خائن و اختلاس‌گران بی دین
قرآن : لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: تا روز قیامت بار گناهان خود را تمام بردارند ، و [ نیز ] بخشی از بار گناهان کسانی را که ندانسته آنان را گمراه می کنند. آگاه باشید ، چه بد باری را می کشند.حدیث: و ایما داع دعی الی ضلالة فاتبع علیه، فان علیه مثل اوزار من اتبعه، من غیر ان ینقص من اوزارهم شیئا!: (مجمع‌البیان، ج6، ص 365)ترجمه: ... و هر کس دعوت به ضلالت کند و از او پیروی کنند همانند کیفر پیروانش را خواهد داشت، بی آنکه از کیفر آنها کاسته شود.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید