ما نیز مردمی هستیم...

  • سه شنبه, 10 مهر 1397 19:39
  • بازدید 3794 بار

یادداشتی از حامد عبدالهی سفیدان -پژوهشگر مؤسسه مطالعاتی صراط مبین

«می‌گن اگه چوپان نباشه گوسفندا تلف میشن یا گم می‌شن یا گرگ بهشون می‌زنه یا از گرسنگی می میرن؛ چون مغز ندارن، هرکسی که مغز نداره به چوپان احتیاج داره؛ یه چوپان دلسوز.»

جمله بالا، مونولوگ آغاز و پایان فیلم «مغزهای کوچک زنگ‌زده» است که چند روزی است روی پرده سینماها رفته است. داستان فیلم در حلبی‌آبادهای پایتخت می‌گذرد؛ میان تولیدکنندگان مواد مخدر و گروه‌های بزهکار و مردمی که حتی نمی‌دانند «ونک» کجای تهران است. هومن سیدی، نویسنده و کارگردان فیلم، دست روی دو موضوع مهم گذاشته است: «هویت» و ارتباطش با ناکامی و بدبختی، «تفکر» و رَمِگی جمعی. هر دو موضوع در جامعه‌ای زخم‌خورده -که نشانه‌هایش روی چهره آدم‌های فیلم نمایان است- و محروم از امکانات انسانی و مادی شکل می‌گیرند.
چوپان، کودکان بی‌سر‌پرست را جمع می‌کند و از آنها برای تولید و توزیع مواد مخدر استفاده می‌کنند. آنها نیز گویا از اینکه کسی دیگر به‌ جایشان فکر می‌کند، تصمیم می‌گیرد و اجرا می‌کند کاملاً راضی‌اند. نه توان فکر کردن در خود می‌بینند و نه آن را حق خود می‌دانند؛ چون «شکور» (چوپان) از کودکی بزرگشان کرده و پیشرفت‌! کرده‌اند. دو نقطه «هویت» و «تفکر» را در بستر فیلم «مغزهای کوچک زنگ‌زده» به‌اختصار مرور می‌کنیم:
1. بیشتر آدم‌های «مغزهای کوچک زنگ‌زده» پدر و مادرشان مشخص نیست؛ هویت فردی درخشانی ندارند؛ از گذشته ناگوار خود نشانی بر چهره یا پیشانی خود می‌بینند؛ هویت جمعی‌شان در بزه‌کاری و وابستگی خلاصه شده است. همین موجب می‌شود که آینده روشنی برای خود نبینند و نهایت آرزوی‌ آنها راه انداختن گروه بزرگ تولید و توزیع مواد مخدر باشد. هویتی که از ریل اصیل خود منحرف شده، دست‌آخر «خانه‌»شان را خراب می‌کند. جالب اینجاست، افرادی که پدر و مادرشان (هویتشان) را می‌یابند طبقه اجتماعی و فرهنگی آنها بهبود می‌یابد.
هویت را پاسخ به «من کیستم؟» دانسته‌اند که به‌وسیله مشابهت و تفاوت مشخص می‌شود؛ شباهت به کسانی که مثل ما هستند و تفاوت با کسانی که مانند ما نیستند.[1] هویت ابعاد گوناگون فردی، جمعی، ملی، مذهبی، فرهنگی و... دارد. یافته‌های پژوهش‌ها نشان می‌دهد که هویت ملی ایرانیان از قوت بالایی برخوردار است ولی جنس و ماهیت آن فرهنگی است. بیشترین تعهدات متعلق به ویژگی‌ فرهنگی (تاریخی، میراثی، زبانی و نمادی) ایران است. پس‌ازآن بعد اجتماعی، اهمیت نسبی دارد و بعد سیاسی، در حد متوسط است. نکته قابل‌توجه، پایین بودن گرایش به هویت ملی میان جوانان ایرانی نسبت به متوسط کشوری است.[2]
تضعیف هویت ملی و جمعی در هر جامعه‌ای پیامدهای دور و نزدیک فراوانی دارد. وابستگی، ناامیدی عمومی، مهاجرت، باختن سرمایه‌های فرهنگی، تاریخی و اجتماعی، فروکاهش انگیزه‌های و سرانجام فروپاشی اجتماعی، همگی بختکی هستند که بر سینه هر جامعه‌ای که هویت جمعی خود را از دست می‌دهد، می‌افتد.
2. عنوان انگلیسی فیلم «مغزهای کوچک زنگ‌زده» را Sheeple نام‌گذاری کرده‌اند. این واژه، اصطلاحی است که از ترکیب Sheep و People ساخته شده است و به معنای مردمی است که مانند رمه، فقط دنبال‌رو هستند. شاید بتوان سخن اصلی فیلم را همین موضوع دانست. مردمی که به‌گونه‌ای پرورش یافته‌اند که توان تفکر و اظهارنظر ندارند؛ مردمی که چوپانشان از کودکی، به آنها فهمانده است که فقط چوپان است که باید فکر کند و تصمیم بگیرد؛ جامعه‌ای که چوپانش، منت‌گذار‌ رشد گوسفندان در طویله است؛ مغز چنین مردمی کوچک و زنگ‌زده است و تا آخر عمر به دنبال چوپان هستند و حتی تلاششان برای چوپان شدن هم در همان گام نخست ناکام می‌ماند (مثل شخصیت شاهین در فیلم). روایت داستان فیلم در بستر جامعه‌ای فقیر و حاشیه‌نشین فقط جنبه دراماتیک دارد. پیام فیلم فراتر از معضلات اجتماعی همچون مواد مخدر و اعتیاد و حاشیه‌نشینی است و به مشکلی کلی‌تر اشاره دارد: ضعف تفکر در جامعه.
هویت و تفکر از پایه‌های اصلی هر جامعه است که به‌گونه‌ای ارتباط دوسویه نیز دارند. تفکر موجب حفظ و بالندگی هویت می‌شود و هویت موجب احساس شخصیت و غرور و تلاش برای «توسعه معقول». جامعه ما در گام نخست نیازمند احساس حق تفکر و در گام بعدی محتاج توانایی تفکر است. می‌توان گفت که حاکمیت، در هر دو گام، دست بالا را دارد و می‌تواند بسیار اثرگذار باشد. هیچ جامعه‌ای از اندیشیدن فرونپاشیده، هرچه هست، داستان متلاشی شدن جامعه‌ها از نادانی است. ولی چه انتظاری باید از جامعه‌ای داشت که سرانه مطالعه‌اش حدود 18 دقیقه است؟[3]
شاید برخی با نگاه سطحی گمان کنند ناآگاهی عمومی، مدیریت (چوپانی) جامعه را آسان‌تر می‌کند اما این توهم، هیچ نتیجه‌ای برای جامعه جز پوسیدگی از درون ندارد. جامعه کوچک فیلم «مغزهای کوچک زنگ‌زده» از تاریخ ، سرمایه‌ها و توانایی‌های خود و حقیقت جهان پیرامونش آگاه نیست و دنباله‌رو «شکور» است؛ چوپانی که هرچند دلسوز است و تا آخرین روزهای حیاتش دغدغه گله‌اش را دارد اما سرانجام جامعه را به خرابی می‌کشاند. چرخة شوم چنین جامعه‌ای، همچنان ادامه می‌یابد از چوپانی (شکور) به چوپانی دیگر (شهروز) منتقل می‌شود.

پاورقی ها

* عنوان کتاب مصاحبه با محمود دولت‌آبادی
1. حاجیانی، ابراهیم، «هویت ملی»، گزارش وضعیت اجتماعی ایران (1388-1380)، مؤسسه رحمان، 1390، ص 203.
2. همان، ص 214 و 215 و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، دفتر طرح‌های ملی، یافته‌های پیمایش ملی ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان؛ موج سوم 1394، ص 284.
3. ر.ک: یوسفی، مریم، «بررسی عوامل مؤثر بر فرهنگ مطالعه و کتاب‌خوانی»، کنفرانس منطقه‌ای فرهنگ مطالعه و کتاب‌خوانی آسیب‌شناسی و راهکارها، 1395.

 

 

این مورد را ارزیابی کنید
(2 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

تحمیل نظر خویش بر آگاهان
قرآن : ... ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لي‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ ... (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: هیچ کس (حتی پیامبر) حق ندارد به مردم بگوید به جای خدا مرا عبادت کنید.حدیث: روی الحلبی قلتُ لاَبی عبدالله علیه السلام ما أدنى ما یکون به العبد کافراً ؟ قال: « أن یبتدع به شیئاً فیتولى علیه ویتبرأ ممّن خالفه (معانی الاخبار ، ص 393)ترجمه: ... حلبی روایت می کند که از امام صادق (ع) پرسیدم : کمترین سبب کافر شدن انسان چیست؟ فرمودند : این‌که بدعتی بگذارد و از آن بدعت جانبداری کند و از هر کس با او مخالفت کند روی برگرداند و آنان را متهم و منزوی سازد.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید