نویسنده این کتاب ادعا می کند که داناترین، تواناترین و برترین است حتی از افلاطون و ارسطو و دکارت و کانت و کنفوسیوس و ابن سینا و فارابی و صدرالمتالهین بالاتر و تواناتر.
می گویند مطالعه این کتاب می تواند انسان را متحول و مسیر زندگی او را متغیر کند چه بسا خوشبختی او را تضمین کند. گفته می شود با مطالعه این کتاب چیزهای زیادی به دانسته ها و توانسته ها و فضیلت های افراد اضافه می شود . حتی بیشتر از جمهوریت افلاطون و سیاست ارسطو و شهر خدا اثر آگوستین قدیس و لویاتان هابز و فلسفه حق هگل و شفای ابن سینا و اسفار اربعه ملاصدرا.
اسم این کتاب قرآن و به روایتی فرقان است و با صفات کریم و حکیم و مجید همراه شده است. نمی دانم آیا شما این کتاب را صرفا به عنوان یک کتاب مطالعه کرده اید؟ به معانی و مفاهیم و آموزه ها و اصول داخل آن محققانه و اندیشمندانه نظر انداخته اید؟ اصلا حتی برای یکبار ترجمه آن را مورد مطالعه دقیق قرار داده اید؟ اگر بله خوش به حالتان. مسلما فرد باسوادی هستید اما اگر نه ، حتما و حتما آن را مطالعه کنید.
در هرصورت نحوه و نوع جواب مسلمانان به سوالات زیر می تواند دلایل انحطاط جامعه اسلامی را روشن تر نماید؛
۱. آیا یک بار قرآن را به عنوان محقق و جستجوگر حقیقت مطالعه کرده ایم؟
۲. آیا از خود پرسیده ایم که قرآن دقیقا چیست؟ و برای چیست؟
۳. در هدفگذاری و برنامه ریزی فردی و اجتماعی و سیاسی به چه میزان توجه به قرآن داریم؟
۴. وقتی رفتار و اقدامی می خواهیم انجام دهیم به چه میزان با اصول و آموزه های قرآن انطباق می دهیم. یا به عبارتی چقدر رفتار خود را با قرآن چک می کنیم؟
۵. در مواقع اختلاف و دعوا تا چه حد از معیارها و اصول و آموزه های قرآن استفاده می کنیم؟
۶. در آموزش ها، تحصیلات و پژوهش ها و مباحث علمی به چه میزان قرآن به عنوان منبع مورد استفاده و استناد قرار می گیرد؟
۷. قرائت و حفظ و تفسیر و تدریس قرآن تا چه حد در برنامه های ما قرار دارد؟
۸. حضور قرآن در بینش نگرش و رفتار ما چقدر است؟
۹. چقدر با قرآن مانوس هستیم؟
۱۰. در حالت کلی این کتاب چه نقشی در زندگی فردی و اجتماعی ما دارد؟
۱۱. آیا توانسته ایم قرآن را از قبرستان ها و مجالس ختم و طاقچه ها و صندوقچه ها و....
به مهدستان ها و مجالس شورا و حوزه ها و دانشگاهها و هیات های اندیشه ورز و محافل نظریه پردازی و نظام سازی و ... منتقل کنیم؟