اما اینکه به قول سعدی نفسی بیاییم و بنشینیم، سخنی بگوییم و بشنویم، نه! گویا فریاد کشیدن و رسیدن به هدف یا سکوت کردن و چشمپوشی از حق، آسانتر از ساعتی چهره به چهره نشستن و شرح موبهموی ماجراست. ما فریاد در جلوت و ناله در خلوت را به «گفتوگو» ترجیح میدهیم. به قول یکی از اساتید فلسفه[1]: «شاخصة انسانی که در جمع زندگی میکند، در وهلة اول، برقراری دیالوگ است. ایرانی هرگز دیالوگ ندارد؛ فقط مونولوگ است.»
در فرهنگ ایرانی و اسلامی سخن از گفتوگو فراوان است. آیاتی از قرآن[2] و سیره و سخن پیامبر بلند مرتبة اسلام سفارش بسیاری به گفتوگو دارند. در فرهنگ عرفانی و تصوف ما نیز رسمی بود به نام «ماجرا کردن» که اگر میان دو صوفی کدورتی پیش میآمد، در مجلسی رودرروی هم گلایه میکردند و غبار کدورت را از چهره دوستی میزدودند. بااینحال گفتوگو چندان در زمین فرهنگ ما ریشه ندواند و گریز از آن، مشکل تاریخی فرهنگ ما شد. شاید برای همین باشد که هنرهای نمایشی ازلحاظ قدمت و قدرت و شکلگیری و رشد آن در مغرب زمین عقبتر است. ما نقالی و پردهخوانی داشتیم که مونولوگ بود و سالها طول کشید که تئاتر مدرن با دیالوگهای زنده در فرهنگ ایرانی جا باز کند. گویا مردمان سرزمینهای دیگر، کمتر درگیر این گره فرهنگی هستند. آنها معمولاً صریحتر صحبت میکنند و راهحل نخستی که انتخاب میکنند، سخن گفتن دوسویه است. هرچند آنها نیز تاریخ پر پیچوخمی از سر گذراندهاند و هنوز تا نقطه ایدهآل راه بسیاری در پیش دارند.
تشکیل روزانه بیش از 1600 پرونده درگیری منجر به جرح در دادگاههای کشور،[3] حکایت از نبود فرهنگ گفتوگو در کف جامعه دارد. فرهنگ سنتی خانوادههای ما بهویژه در سالهای گذشته بر محور تکصدایی میچرخید و کودکان با گفتوگو بیگانه بودند و با اطاعت بیچونوچرا آشنا. حافظه تاریخی سرزمین ما نیز بهشدت استبدادزده است. استدلال حاکمان، همواره یکسویه و در پی اقناع «رعیت» بود؛ نه بر پایة مردمسالاری و رضایت «شهروند». روشن است که در چنین فضایی جز مونولوگ چیزی رخ نخواهد داد و ایجاد دیالوگ در حد آرزو و آرمان باقی خواهد ماند.
پرواضح است که گشودن هر گره فرهنگی نیازمند زیرساختها و تلاشهای طولانیمدت است؛ بهویژه گرهی چنین کور و کهنه. برای جا انداختن فرهنگ گفتوگو باید از دو جبهه وارد شد: جبهه نخست، حاکمان، مسئولان، تصمیمسازان و تصمیم گیران است. این گروه باید گامی نه از روی شعار و نمایش بلکه از روی شعور و بیآلایش برای ایجاد گفتوگو میان یکدیگر بردارند. زمانی که مسئولان و بزرگان کشور در تعامل نباشند و از راه طعنه و تخریب و جدل پاسخگوی هم باشند، چه چشمداشتی از مردم کف جامعه میتوان داشت که امام علی علیهالسلام بهنیکی گفت «مردم بیشتر شبیه زمامدارانشان هستند تا پدرانشان.»[4] برقراری گفتوگو میان گروه حاکمان و مسئولان میتواند الگوی گفتوگو در جامعه باشد و ایجاد گفتوگوی همسطح میان حاکمان و شهروندان، ابزار راستیآزمایی ادعای آنها؛ چراکه گفتوگو در زمینی همسطح شکل میگیرد نه در نگاه از بالا به پایین. برای ایجاد گفتوگو میان حکومت و شهروندان باید حاکمان از صدر حکومت به ذیل خدمت فرود آیند و در کمال برابری سخن بیلکنت شهروندان و ولینعمتان خود را بشنوند و فرمانبردار صاحبان اصلی سرزمین باشند.
جبهه دیگر جا انداختن فرهنگ گفتوگو میان مردم است. سیاستهای آموزشی باید بهگونهای باشد که کودکان، گفتوگو را با الگوها و روشهای علمی بیاموزند و بیازمایند. اصول گفتوگو باید در سیاستهای آموزشی –نهفقط متون درسی- جایگاه درخوری داشته باشد تا سالها بعد در روابط خانوادگی، اجتماعی و سیاسی نسلهای آینده ثمر دهد. ناگفته پیداست که سیاستهای آموزشی بهمعنای عام، شامل آموزش خانوادهها برای ایجاد فضای تعاملی در محیط خانوادگی را نیز شامل میشود. در این میان جایگاه رسانههای پرمخاطبی مثل شبکههای اجتماعی، سینما، سایتها و صداوسیما بسیار پررنگ است.
پیش از هر چیزی باید پایههای گفتوگو را پاس داشت که اساسیترین آنها پذیرش دوسویه بودن گفتوگوست؛ پس نخست باید در محدودیت و امکاناتی برابر صورت گیرد و دوم آنکه دو طرف گفتوشنود، «شنیدنِ» را آموخته و واقعاً برای دریافت و درک حقیقت بشنوند؛ نه برای به چنگ آوردن دستاویز چیرگی بر رقیب. در غیر این صورت گفتوگو، جدلی خواهد شد که ناشیانه آن را آراستهاند.
کلیدواژگان: گفتوگو، تعامل، دیالوگ، وحدت و انسجام، حکومت اسلامی، مردم سالاری دینی
پاورقی ها
[1]. مصاحبه با دکتر محمود عبادیان، روزنامه ابرار، تاریخ 3/3/83.
[2]. برای مثال آیه 75 سوره قصص که میفرماید: «وَ نَزَعْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ شَهيداً فَقُلْنا هاتُوا بُرْهانَکُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا يَفْتَرُونَ». در این آیه خداوند همه گروهها را دعوت به گفتوگو و ارائه دلیل میکند و تأکید دارد که آنها پس از فهمیدن حقیقت از باور نادرست خود برمیگردند.
[3]. 2777960www.mehrnews.com/news/، خبرگزاری مهر، تاریخ دسترسی 7/4/96.
[4]. «اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبائِهِمْ»، تحف العقول، ص 208.