روایتی در کتب اهل سنت و هم در کتب شیعی آمده است که با این مقدمات سهگانه در ارتباط است. در میان کتابهای اهل سنت میتوان به کتاب صحیح دارقطنی (از علمای اهل سنت) اشاره کرد. منظور از صحیح این است که تمام روایاتی که در این کتاب آمده به عقیدهی اهل سنت روایات معتبر و صحیحی است. در میان کتب شیعی هم میتوان کتاب مناقب ابن شهر آشوب مازندرانی و کتاب بحار الانوار را نام برد.
روایت این است:
شخصی در زمان پیامبر اکرم(ص) مرتکب دزدی شد، حضرت دستور داد تا دست او را قطع کنند. این دزد ظاهراً دستش در یکی از جنگ ها مجروح شده بود، پس از اینکه پیامبر(ص) این دستور را داد خدمت حضرت رسید و عرض کرد: من این دست را در راه اسلام تقدیم کردم، این دست من در راه اسلام مجروح شده است، چطور شما دستور میدهید دستی را که من در راه اسلام تقدیم کردهام قطع کنند؟
حضرت فرمود: اگر دخترم، فاطمه(س) هم میبود من همین حکم را صادر میکردم. این سخن به گوش حضرت فاطمه زهرا(س) رسید. در روایت آمده است که ایشان محزون شدند. ولی از کثرت ادبی که داشتند این اندوه را بروز ندادند و خدمت پدر اعتراض یا حتی سوالی هم نکردند. دلیل حزن حضرت زهرا(س) معلوم بود. بهعنوان مثال اگر شخصی مرتکب جرمی شده باشد و بگویند اگر فلان مرجع تقلید هم این جرم را مرتکب میشد دستش را قطع میکردم و مجازات می کردم، قطعاً آن مرجع تقلید وقتی این سخن را بشنود محزون میشود که چرا اسم مرا بردی مگر ممکن است که من مرتکب چنین جرمی شوم؟! یک مرجع تقلید و دزدی؟! بین یک مرجع تقلید با دزدی کردن خیلی فاصله است، مگر ممکن است مرجع تقلید چنین جرمی را مرتکب شود؟ هیچ مرجعی تقلیدی ،هیچ فرماندهی، انسان متدینی، نمی تواند با حضرت زهرا(س) طرف قیاس قرار گیرد. بلکه ایشان دهها، صدها و هزاران مرتبه برتر است. بنابراین به طور طبیعی حضرت زهرا(س) محزون شد از این سخنی که شنید اما چیزی نگفت.
به دنبال این جریان بود که آیه ای بر پیامبر(س) نازل شد که مضمون آیه این است " لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ " (آیه 65 سوره زمر) ای پیامبر! اگر تو هم مشرک شوی، اعمال تو حبط میشود.
مگر ممکن است که پیامبر مشرک شود؟ بین پیامبر با مشرک شدن فاصله زیادی است، پیامبر(ص) پس از نزول این آیه محزون شد، اما ایشان هم اعتراضی نکردند و سؤالی در پیشگاه خدا مطرح نکردند. پس از گذشت مدتی این آیه نازل شد: "لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا " اگر در آسمان و زمین خدایی به جز خداوند یکتا میبود، هرآینه آسمان و زمین نابود میشد.
مگر ممکن است خدایی غیر از خدای واحد یگانه موجود باشد؟ غیر ممکن و محال است شخص دیگری بتواند الوهیت کند، چون خداوند واجب الوجود است و بر اساس قواعد عقلی وجود خدای دیگر عقلاً محال است.
این آیات سه گانه، هر سه امری را مطرح می کند که محال است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: اگر فاطمه زهرا(س) هم دزدی میکرد دست او را قطع میکردم، در حالیکه محال است فاطمه زهرا(س) مرتکب دزدی شود.
خداوند فرمود اگر پیامبر(ص) مشرک شود اعمالش نابود خواهد شد، در حالیکه محال است پیامبر مشرک شود. سپس خدا در مورد خودش فرمود: اگر در آسمان و زمین خدای دیگری غیر از خدای یگانه میبود آسمان و زمین نابود میشد. در حالیکه این امر نیز محال است. این سه مطلب که در کنارهم قرار گرفت موجبات تعجبات پیامبر(ص) را فراهم کرد. پیامبر(ص) تعجب کرد که سِرّ این مطالب که در کنار هم اتفاق افتاد چیست؟ آنگاه جبرئیل (ع) بر پیامبر نازل شد. عرض کرد: وقتی که شما در پاسخ آن فرد سارق فرمودید اگر فاطمه هم مرتکب سرقت میشد من دست او را قطع میکردم فاطمه زهرا محزون شد و خدا نخواست حزن او را ببیند و لذا این تعبیر را در مورد پیامبر هم به کار برد. شبیه این تعبیر را در مورد خود نیز به کار برد تا اینکه فاطمه زهرا بداند، اینجا مقام تنقیص و پایین آوردن جایگاه فاطمه نیست، بلکه خدا میخواهد بفرماید این موضوعات آنقدر اهمیت دارد که قانون الهی در مورد هیچ احدی تخلف نمیپذیرد و تخلف ناپذیر است. همچنین خداوند چون نخواست حزن فاطمه را ببیند این آیات را در مورد پیامبر و خودش هم نازل کرد تا رضایت حضرت زهرا(س) جلب شود و تعبیر این است که " برای کسب رضایت حضرت زهرا" این آیات نازل شد. یعنی حضرت زهرا(س) فردی است که حزن و اندوهش آنقدر در نظر خدا اهمیت دارد که خداوند نمیخواهد ایشان محزون باشد. پس معلوم میشود این حزن و اندوه ناشی از حوادث روزمرهای که برای افراد معمولی اتفاق میافتد نیست. این تعبیر را در مورد هیچ فرد دیگری نمی توان یافت و این نشان دهنده آن است که حضرت زهرا(س) به درجهای رسیده بود که حزن او حتی برای خداوند هم یک امر نامطلوب به شمار میرفت و خداوند نمی خواست فاطمه زهرا را محزون ببیند.
برگرفته از درس اخلاق حجتالاسلاموالمسلمین دکتر محمدجواد ارسطا
تهیه و تنظیم: محمد قرائتی ستوده
رضای خدا در رضای فاطمه سلاماللهعلیها
به مناسبت میلاد با سعادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
اندوه و شادمانی حالاتی هستند که به طور طبیعی بر انسان عارض میشوند. یعنی انسان قسمتی از عمرش را در حالت شادی و قسمتی را درحالت غم و اندوه به سر می برد. چهبسا پس از آنکه حالت شادی زائل شود یا غم و اندوه برطرف شود، خود انسان در مییابد که آن شادی وجهی نداشت یا غم و اندوهش دلیل معقولی نداشت، از این قبیل حالات برای انسان بسیار اتفاق میافتد.
از سوی دیگر اگر کسی غم و اندوه و شادمانیاش حساب شده باشد، نشانه عاقل بودن آن فرد است. یعنی هر میزان عقل انسان قویتر باشد، شادمانی و ناراحتی او حساب شده تر خواهد بود. به عبارت دیگر هرگاه در مورد منطقی بودن و معقول بودن دلیل ناراحتی و شادیاش تامل کند نتیجه مثبت خواهد بود.
بعضی از شادیها و ناراحتیها آنقدر اهمیت دارد که ممکن است خداوند هم آن شادی و ناراحتی را به حساب بیاورد و معتبر شمارد، این دیگر فوق العاده است. اگرکسی باشد که ناراحتی و شادیاش در حساب خدا بیاید معلوم میشود که این فرد نه تنها در اوج تعقل و عقلانیت قرار دارد بلکه معصوم است که خداوند شادی و ناراحتی او را مهم شمرده و برایش اهمیت قائل شده است.