شريف رضي و انديشه هاي سياسي

شريف رضي و انديشه هاي سياسي

بسم الله الرحمن الرحيم

در ميان آثار علمى و تاليفات تفسيرى بر جاى مانده از علامه سيد شريف رضى دو كتاب نفيس: تلخيص البيان و حقائق التاويل را مى توان نام برد كه اين دانشمند عظيم الشان در ضمن بحث هاى تفسيرى و قرآنى خويش در اين دو كتاب، نظرات ارزنده اى در مسائل سياسى، اجتماعى اسلام نيز ارائه داده است.

 

البته تراجم نگاران، كتاب ديگری بعنوان معانی القرآن به او نسبت داده اند كه اگر غير از كتاب حقايق التاويل وی باشد، چنين كتابی بدست نيامده و بيش از همين عنوان، نام و نشان ديگری از اين كتاب داده نشده است و لذا به نظر می رسد كه معانی القرآن همان كتاب حقائق التاويل باشد و نيز كتابی كه ايشان در تلخيص البيان، برخی مباحث تفسيری را به كتاب كبير حواله می نمايد و با عنوان «كتابنا الكبير» از آن ياد می كند بقرينه ی اينكه در همين كتاب حقائق التاويل كه تا كنون فقط، جزء پنجم آن بدست آمده و بطبع رسيده، مطالبی را به قسمت های ديگر همين كتاب ارجاع می دهد با اطمينان می توان گفت كه كتاب كبير، معانی القرآن و حقائق التاويل، يك كتاب بيش نيستند با نام های مختلف.

به هرحال شريف رضی «ره» از دانشمندان مبرز جهان تشيع است كه می توان گفت، او جلوتر از زمانش می زيسته و دارای انديشه های ناب ادبی، تفسيری، كلامی و بويژه انديشه های سياسی، اجتماعی در سطح بالا بوده است.

شاهد اين سخن، علاوه بر كتاب عظيم نهج البلاغه كه خود گنجينه ای است كه معارف الهی، سياسی، اجتماعی، فلسفی و روانشناختی، هر چند كه محتوای اين كتاب بزرگ از خود رضی نيست بلكه مختاری است از سخنان حكمت بار اميرالمومنين علی عليه السلام كه آن حضرت آنها را در مناسبت های گوناگون ايراد فرموده و يا نوشته است.

اما بدون شك، عنايات سيد مرحوم به اين بخش از بيانات اميرالمومنين (ع) كه درمايه های مختلف حكومت و سياست و مديريت می باشد خود بيانگر طرز تفكر وی نيز می تواند باشد زيرا ذوق، قريحه و استعداد هر كس در نوع عملكرد و انتخاب او جلوه می كند.

علاوه بر اين كتاب پر ارج، در ديگر آثار سيد نيز انديشه های بلند و تفكرات اجتماعی والائی در زمينه ی سياست و حكومت و ديگر مسائل انسانی، به خوبی به چشم می خورد و ما

برخی از عناوين مباحث ايشان را كه در كتاب نفيس حقائق التاويل مطرح ساخته، فهرست وار اشاره می كنيم و تا آنجا باشد به بررسی هر يك می پردازيم.
اندك يا زياد جلوه گر شدن مسلمين در نظر مشركان و بالعكس. (1).

معنای نصرت الهی نسبت به مسلمانان بهنگام درگيری با مشركان و كافران. (2).

طرح دوستی مسلمين با مشركان و كافران. (3).

وحدت پيروان اديان الهی و پرهيز از شرك در عبادت و بندگی. (4).

امت نمونه و ملت متعالی. (5).

مزاحمت ها و آزارهای كافران و مشركان نسبت به مسلمانان. (6).

سلطه ی شيطان بر اولياء و پيروان خويش. (7).

خيانت برخی از اهل كتاب. (8).

ايجاد وحشت و دلهره توسط شياطين.

اندك يا زياد جلوه گر شدن مسلمانان در نظر مشركان و يا بعكس

اين بحث پيرامون تفسير آيه ی سيزده سوره ی آل عمران، مطرح شده كه خطاب به كافران می گويد:
به كافران بگو كه هر چه زود، مغلوب خواهيد شد و به دوزخ رهسپار خواهيد گرديد و چه بد بستر و جايگاهی است. و در دنباله می فرمايد:

«فد كان لكم آيه فی فئتين التقتافئه تقاتل فی سبيل الله و اخری كافره يرونهم مثليهم رای العين و الله يويد بنصره من يشاء ان ذلك لعبره لاولی الابصار.»

ترجمه: برای شما در برخورد دو گروه، آيه ی عبرت و نشان تجربت است، گروهی در راه خدا قتال و پيكار می كنند و گروهی ديگر كافرند كه اين گروه، آن ديگری را آشكارا دو برابر خود می بيند و خداوند هر كه بخواهد با نصرت و ياری خويش، تاييد می فرمايد و در همان جريانات عبرتی است برای صاحبان بينش و بصيرت.

و در آيه ی چهل و سه و چهار سوره ی الانفال خطاب به رسول اكرم چنين می خوانيم:

و اذ يريكهم الله فی منامك قليلا و لواريكهم كثيرا لفشلتم و لتنازعتم فی الامر و لكن الله سلم انه عليم بذات الصدور.

ترجمه: هنگامی كه آنان را در نظر تواند كه نشان داد هر گاه، زياد نشان می داد شما سست می شديد و در كارتان اختلاف و كشمكش می كرديد ليكن خداوند به سلامت داشت كه او از درون سينه ها آگاه است.

و اذا يريكموهم اذا لتقيتم فی اعينكم قليلا و يقللكم فی اعينهم ليقضی الله امرا كان مفعولا.
ترجمه: موقعيكه آنان را در لحظات بر خورد و آغاز جنگ، در چشمان شما اندك آورد و شما را نيز در نظر آنان كم جلوه داد تا خداوند، كاری را كه می خواهد به پايان برد، عملی سازد.

بحثی كه در اين جا مطرح می شود آنست كه خداوند به قصد نصرت و ياری مومنان، در برخی كارهائی را كه از حيث روحی و روانی مفيد و موثر است انجام می دهد و در جنگ هائی كه مسلمين در ركاب پيامبر اسلام (ص) داشته اند گاهی امدادهای غيبی از سوی پروردگار، كار ساز بوه است و از جمله ی شيوه های امداد، آن بوده كه توجه سربازان اسلام از ظواهر امر و از ماديات به حقايق امور و معنويات معطوف شود.

به عبارت ديگر واقعيت خارجی آن بوده كه مشركان از نظر نفرات بيشتر و از بعد تجهيزات و ساز و برگ جنگی قوی تر بوده اند و اگر ملاك پيروزی نهائی همين ظواهر امر می بود می بايستی جنگ و پيكار به نفع كافران پايان يابد لكن از ديدگاه وحی و از نظر قرآن كثرت نفرات و فزونی تجهيزات، عاملی بيش نيستند و در اين جا عوامل ديگری وجود دارد كه بشترين نقش بلكه نقش نهائی را كه دارند كه از آن جمله است روحيه ی سرباز و طرز تلقی او از دشمن. پس بحث اساسی در اين مورد چند نكته است:

اول: نصرت خداوندی و نزول امدادها.

دوم: چگونگی اين نصرت و كيفيت اين امدادها.

سوم: كم جلوه دادن نفرات دشمن بعنوان يك شيوه ی امدادی.

علامه شريف سيد رضی «طاب ثراه» با طرح اقوال مختلف علما و دانشمندان اسلامی در اين زمينه تقريبا هشت قول و نظر ابراز می دارد كه بعضی از آنها احيانا جنبه ی ادبی دارد و در مورد نصرت و نحوه ی آن هم به بيان چند احتمال می پردازد.

نصرت و ياری خداوند متعال، گاهی با منطقی بودن حرف مومنين و باصطلاح حقانيت آنان و داشتن حجت و منطق قوی است.

و گاهی هم با عزت بخشيدن به مومنان و خوار و زبون ساختن كافران و مشترك است.
و برخی از اوقات با پيرزوی و غلبه تمام عيار.

گاهی نيز با همين سختی ديدن ها و تحمل مشقت ها و مشكلات است كه موجب ورزيدگی و سرانجام اجر و پاداش اخروی می شود.

آری، خداوند تعالی مسلمانان را در ميدان های جنگ به طرق مختلفی تاييد فرموده و مورد عنايت خويش قرار داده است:

گاهی با فرو فرستادن فرشتگان از آسمان و گاهی هم با به ياد انداختن نعمت های جاويدان الهی و توجه دادن مومنان به نعمات بهشتی تا بدينوسيله دل قوی بدارند و ثابت قدم در برابر دشمن ايستادگی كنند تا پيروز گردند.

و گاهی نيز خداوند با انداختن رعب و وحشت بر دل دشمنان و بيرون كشيدن آنان از برج و بارهای محكم و تسليم بی قيد و شرط.

اما درباره ی مضمون آيه های ياد شده در صدر بحث و مسئله تقليل مسلمانان و مومنان در نظر مشركين و يا بعكس اقوال و نظراتی ابراز شده كه ذيلا خاطر نشان می شود و ناگفته نماند كه ما در تقرير اقوال كه تقريبا هشت قول می باشد به اختصار پرداخته و نظر خاص خود را هم در ضمن آورده ايم.

خداوند متعال مسلمانان را در نظر مشركان كم و اندك جلوه می دهد تا بدينوسيله آنان مغرور كثرت جمعيت خويش شوند و دلگرم به فراوانی ساز و برگ جنگی خويش گردند. در نتيجه، مسلمانان را دست كم گيرند و همين معنی سبب هزيمت و شكست كفار شود.

مشركان پيش از آغاز جنگ و قبل از شروع درگيری به چشم مسلمانان، كم ديده می شوند در نتيجه مسلمين و مومنين دل و جرات بيشتری برای حمله پيدا می كنند و بعد از آنكه در ميدان، سرگرم پيكار شدند و آثار فتح و پيروزی را ديدند متوجه كثرت جمعيت مشركين و فراوانی ساز و برگی جنگی دشمن می شوند آنگاه به وعده های الهی دلگرم می شوند كه چگونه آنان را با وصف كمی نفراتشان بر انبوه مشركين، پيروز و غالب فرمود.

خداوند متعال بطور كلی، مشركين را در نظر مسلمين، حقير، پست و كم اهميت جلوه می دهد و همين پستی و حقارت دشمن در نظر مسلمانان كثرت نفرات و فزونی ساز و برگ جنگی دشمن را از تاثير می اندازد. و همانگونه كه در همين آيات تذكر داده شده و سلسله امور مزبور را نشانه هائی از تاثيرات غيبی بر امور زندگی بشر معرفی كرده است ما ملت مسلمان نيز در زندگی خود درهمين برهه از حيات، ناظری درگيری دوفئه و گروه هستيم: گروهی مجاهد و پيكار جو در راه خدا و گروهی ديگر كافر!

و ما به رای العين ديديم كه رزمندگان اسلام و ملت غيور ايران از كثرت دشمن نهراسيدند و از فزونی اسلحه و ساز و برگ های نظامی ابرقدرتها و ايادی مزدورشان بيمی به خود راه ندادند و در مقاطعی به پيروزی هائی رسيدند.

خداوند متعال در همين عصر ما، دشمنان مومنان را كه قصد تعدی و تجاوز به حريم آنان داشتند آن چنان خوار و زبون ساخت كه اجساد آنان را در بيابان بسوخت و سپس سوخته آنها را به سلحشوران مومن، نشان داد و آن پيكرها در صفحه های تلويزيون به نمايش گذاشته شد تا بلكه عبرتی باشد برای صاحبان بصيرت.

روحيه داشتن سرباز و هدفداری او نيز از مسائلی كه ما بعنوان درسی از قرآن عملا آموختيم و در صحنه های پيكار كاملا اثبات شد كه جنگ افروزان كفر پيشه، فاقد روحيه و معنويات و چون هدف ندارند، گرفتار ضعف و خود باختگی می باشند و در مقابل، عظمت شخصيت و بالندگی سربازان اسلام را ياد می آوريم كه چگونه در مقابل دوربين های فيلمبرداری افتخار می آفرينند و بزرگی روح را مجسم می كنند.

بنابراين همه اين مفاهيم عالی قرآنی را امت مسلمان در اين مرحله از حيات آزمودند و مضامين آيات را تحقق دوباره بخشيدند. و اما داشتن حجت و منطق نيرومند آن هم در تحليل های سياسی و احتجاجات بين الملل به وضوح كامل، قابل فهم می باشد.

طرح دوستی با كافران

از مسائل بسيار مهم جهان اسلام بويژه در عصر كنونی كه عصر گسترش روابط ملل مختلف جهان است و روابط از ظرافت و حساسيت خاصی برخوردار می باشد و بسياری از رازهای استعماری و استثماری بر ملا و مشت قدرت های كافر در ارتباط با كشورهای اسلامی باز شده است، اين مسئله است كه مسلمانان در سطح فرد يا جامعه، با كفار و مشركين چگونه رفتار می كنند؟

آيا يكفرد مسلمان می تواند با يكنفر كافر، طرح دوستی بريزد و يا يك ملت و يا دولت مسلمان می تواند ب يك ملت و يا دولت كافر روابط حسن بر قرار كند و از ته دل با آنان دوست باشد؟

و يا اگر فردی در ميان مردم كافر، تنها باشد و ناگزير از ايجاد رابطه شود آيا از روی تقيه، می تواند چنين ارتباطی را بر قرار نمايد و تا چه حد ؟ و نيز اگر دولتی و جامعه ای مسلمان در اقليت قرار بگيرد و كشور يا كشورهای كافر او را در ميان بگيرند آيا او برای حفظ كيان خود می تواند با آن دول كافر روابط حسنه بر قرار سازد؟

در سوره آل عمران آيه ی 28 می فرمايد:

لا يتخذ المومنون الكافرين اولياء من دون المومنين و من يفعل ذلك فليس من الله فی شی الا ان تتقوا منهم تقاه.......
ترجمه: هرگز نبايد مومنان، كافران را به جای مومنان دوست و سرپرست بگيرند و هر كس چنين كند كار او ارتباطی به خدا ندارد مگر آنكه از آنها پروا داشته و تقيه نمائيد.

نكته قابل دقت اين است كه پس از آنكه آيه از دوستی مومنين با كافران نهی می فرمايد و بعد از آنكه چنين كاری را فقط در صورت تقيه روا می داند ايا راستی منظور آنست كه در صورت تقيه، می توان با كفار روابط حسنه و جدی بر قرار كرد؟ يا اينكه اين استثناء باصطلاح استثناء منقطع است و بهيچ وجه روابط جدی و مودت آميز فيما بين مومن و كافر روا نيست.

علما و دانشمندان، برای روشن شدن اين مسئله، نظراتی ابراز داشته اند:
از آنجائی كه در مفهوم كلمه اتخاذ، يكنوع گزينش با عزم و تصميم و علاقه و محبت، گنجانده شده پس هر گاه اين كلمه با كلمه «لا» همراه شود نفی روابط حقيقی و مودت آميز می كند و اگر يك سلسله روابط صوری و ظاهری مطرح باشد، اتخاذ دوست، بر آن اطلاق نمی شود.

پس فرد مومن حتی در موارد تقيه نمی تواند از ته دل و با صميميت، با كافری طرح رفاقت بريزيد جز روابط صوری و ظاهری آنهم فقط برای حفظ جان از خطر جدی.

برخی ديگر گفته اند: آيه مباركه در شان عده ای از انصار نازل شده كه با قومی از يهود رفت و آمد داشتند و با اين معاشرت و آميزش، دين و اعتقادشان در معرض خطر قرار می گرفت و يهود دل آنان را به سوی خود معطوف می داشتند لذا خداوند مومنين را از چنين اختلاط و آميزش و معاشرت نهی كرد و از ايجاد روابط عميق و درونی، با يهود بر حذر داشت.

همين معنا را می توان در بسياری ديگر از آيات قرآن ملاحظه كرد از جمله آيات: 117 سوره ی آل عمران و 22 المجادله و 68 الانعام و 51 المائده.

پس در مسئله معاشرت با كفار و پيرامون رابطه با مشركين چند نكته قابل بحث و نظر است:
طرح دوستی و روابط مودت آميز و عميق بطور كلی.

طرح ارتباط صوری و ظاهری بقصد دفع ضرر و رفع خطر جانی.
و در صورتی كه انسان در وضع تقيه قرار گيرد و برای رفع خطر ناگزير از همرنگی شود چنين كاری عزيمت است كه لازم باشد يا رخصت است كه آزاد است می تواند انجام بدهد و يا ندهد؟

به عبارت ديگر آيا در مورد تقيه، بايد حفظ ظاهر كند و خود را همرنگ و همكيس كفار نشان دهد و اگر نكند كار گناهی مرتكب شده و يا آنكه چنين عملی وجوب شرعی ندارد و اگر تقيه نكرد و در اين راه صدمه ديد و يا حتی اگر كشته شد نزد خداوند ماجور است و بلكه افضل ترك تقيه است و بهتر استقامت ورزيدن بر ايمان است. (9).

ريشه ی ماجرا بر می گردد به داستان شخصی بنام خبيب بن عدی و عمار ياسر. خبيب بدست كفار و مشركين مكه اسير می شود و از او می خواهند كه به كفر و دين آنان بر گردد و كلمه ناروا بر زبان آورد و الا او را خواهند كشت. اما خبيب تقيه نكرد و استقامت ورزيد و كفر نگفت و سرانجام بدست كفار كشته شد و شهيد گرديد. و عمار ياسر نيز در شرائطی مشابه واقع شده بود وقتی تحت شكنجه ی شديد قرار گرفت تقيه كرد و خواسته ی مشركان را بظاهر عملی نمود هر چند كه دلش انباشته از ايمان بود و بدين وسيله نجات پيدا كرد. (10).

اهميت اين مسئله و آثار مترتب بر آن، در عصر كنونی بخصوص با ملاحظه ی وضع موجود كشورهای اسلامی بطور ملموس، قابل مشاهده است و در زمينه ی روابط بين الملل، اين حكم اسلامی و اين دستور قرآنی را، راستی می توان از احكام مترقی، محسوب داشت البته، مسئله از ساده ترين صورتش آغاز می شود و آن اينكه اگر مسلمانی در زير سلطه ی كفار و تحت شكنجه ی مشركين قرار گرفت و از وی خواسته شد كه كفر بورزد، چه بايد كرد؟

اما در بررسی عميق مسئله و غور در فروع و شاخه های آن به مسائل اساسی تری می رسيم چنانكه در ماجرای رابطه برخی از انصار مدينه با قومی از يهود مطرح شده كه آنجا، صحبت از شكنجه و تحت فشار مستقيم قرار گرفتن مطرح نيست و تقيه به معنای اصطلاحی كلمه عنوان نمی شود بلكه سخن از اين است كه يعود دل انصار را به سوی خود متمايل می كردند و آنان را در دينشان متزلزل می ساختند و از ابن عباس در شان نزول آيه ی مورد بحث (28 آل عمران) همين ماجرا، روايت شده است. (11).

اين جريان تاريخی، برای ما درس بسيار مفيدی می تواند باشد و مع الاسف، غفلت مسلمانان در طول چند قرن و به اجرا در نيامدن اين حكم و قانون مترقی توسط ايشان، كشورهای اسلامی را امروزه در وضعی قرار داده كه شايد نيازی به توضيح نباشد.

آری وضعيت رقت بار كشورهای اسلامی از حيث نظامی، سياسی، فرهنگی و حتی اقتصادی، خود معلول همين بی توجهی به اين قانون سياسی و عرف ديپلماسی است كه اسلام برای خود عرف ديپلماسی خاصی دارد و هرگز تسليم عرف ديپلماسی ديكته شده از سوی غرب استمارگر و يا شرق سلطه گر نمی باشد.

بهرحال امروزه بسياری از كشورهای اسلامی (عربی و غير عربی) زير سلطه ی فرهنگی، سياسی و حتی نظامی كفار قرار گرفته و تحت حاكميت مزدورانی اداره می شوند كه در آغوش غرب كفر پيشه دوره گذرانده و كاملا به كيش و آئين كفر و شركت گرويده اند و خودباخته و كانونی از عقده های روانی به كشورهای اسلامی بر گشته و بر حاكميت جور نشسته اند و اگر مسلمانان از اين دستور سياسی اجتماعی آئين اسلام الهی بگيرند و در نوع رابطه با كفار تجديد نظر نمايند بی شك وضع اين كشورها در بعد مديريت سياسی فرق خواهد كرد.

وحدت پيروان اديان الهی

از دروس اساسی اسلامی در بعد اخلاق اجتماعی و حتی رفتار سياسی، يگانه پرستی و اطاعت فقط از پروردگار متعال است.

زيرا اسلام از انسان ها می خواهد كه تنها خدا را بپرستند و فقط در برابر عظمت او خاضع باشند و جز او از ديگری اطاعت نكنند و فرمان نبرند و بدين وسيله امت واحد موحد را بوجود آورند. اما، جز خدا، كه ممكن است اطاعت شوند دو گروه بيش نيستند اول انبياء و مردان خدائی اند كه راه الهی را در پيشدارند و از خود چيزی ندارند و به سوی شخص خود عوت نمی كنند، بی شك اطاعت از چنين مردانی اطاعت از خداست و ابدا با روح توحيد عبادی منافات ندارد.

ليكن كسانی كه راهی جدا از راه خدا دارند و در مسيری ضد مسير الهی گام بر می دارندو مردم را به سوی خود دعوت می كنند اينان همان طاغوت ها هستند و بزرگداشت آنها و تعظيم در برابر ايشان نوعی شرك است و پرستش غير خدا محسوب می شود.

سيد بزرگوار علامه رضی در اين جا آيه ی 64 سوره ی آل عمران را عنوان می كند.
«يا اهل الكتاب تعالوا الی كلمه سواء بيننا و بينكم ان لا نعبد الا الله و لا نشرك به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون.»

ترجمه: ای اهل كتاب (يهود و نصاری) بيائيد به سوی سخنی كه ميان ما و شما برابر است: اينكه جز خدا را نپرستيم و برخی از ما برخی ديگر را جز خدا پروردگاران خود نگيريم و هر گاه آنان روگردان شدند بگو گواه باشيد كه ما مسلمان هستيم و در برابر حقيقت تسليم می باشيم.

بنابراين، شركی كه اهل كتاب بظاهر موحد و يگانه پرست، گرفتار آن هستند و يا ممكن است هر انسان موحد در اعتقاد و نظر، عملا گرفتار آن شود چيست؟
چند احتمال در اين جا گفته شده:

اهل كتاب آن چنان در اطاعت و بزرگداشت روسا و احبار و كشيش هايشان راه افراط پيمودند كه فساد عقيده و زشتی كردار آنان را ناديده گرفتند تا آن جا كه بزرگان خود را معبود خود ساختند و خداوند تعالی به رسول اكرم فرمان داد از اهل كتاب بخواهد كه از اين افراط كاری و انحراف عملی دست بكشند و جز از خدا و جز در مسير او از كسی ديگر اطاعت و پيروی نكنند و فقط حلال خدا را حلال و حرام او را حرام بدانند و بس.

نصاری دچار انحراف در عقيده شدند و معتقد گشتند كه رهبان ها و كشيش ها قادر به زنده گردن مردگان و امثال آن هستند درست همان كارهائی كه جز از خدا ساخته نيست و اگر احيانا برخی از انبياء قدرت انجام چنين كاری را داشته اند فقط بعنوان معجزه بوده كه خداوند برای اثبات صدق دعوی ايشان به آنان داده است.

آيات قرآنی: المائده/ 116 و 41 و البرائه/ 31 شاهد اين احتمال می باشد.

مقصود از ارباب در اين آيه روسا و صاحبان قدرت و حاكميت و رهبران مسيحی است كه مسيحيان، بی چون چرا از آنان اطاعت و پيروی می كنند و آنها را مالك الرقاب خود می دانند در حالی كه جز از خدا و يا آنكس را كه خداوند به اطاعت او فرمان داده، نبايد اطاعت كرد. (12) بر اين احتمال نيز شواهدی وجود دارد از جمله، يوسف/ 41 و 39

بنابراين، آنچه در اين آيه و نظائر آن مطرح است شرك در ذات نيست (بنابر برخی احتمالات فوق) بلكه مقصود شرك در عبادت است يعنی: در برابر خداوند و حكم او از ديگری اطاعت كردن كه اطاعت خود شعبه ای از پرستش و عبادت می باشد.

و متاسفانه نصاری به چنين شركی (شرك در عبادت) گرفتار گشته اند و امروز بسياری از مسلمانان هم كه به حاكميت طاغوت ها گردن نهاده اند به چنين شركی آلوده شده اند.

و حتی برخی حكومت های بظاهر مذهبی مثل حكومت وهابی ها كه در مسئله توحيد بسيار سختگيرتر از ديگر مسلمانان هستند خود عملا به خطرناكترين نوع شرك و ضد توحيد گرفتار آمده اند زيرا تحت نفوذ ابر قدرت كافر آمريكا رفته و حاكميت او را بر مقدرات كشورشان پذيرتفه اند و در واقع آنان را ارباب خويش ساخته اند.

خيانت برخی از اهل كتاب

در مورد خيانت برخی از اهل كتاب كه آيه ی 75 سوره ی آل عمران بدان ناظر است اين سئوال مطرح است كه با اينكه می دانيم در ميان غير اهل كتاب نيز امين و خائن وجود دارد و با اينكه خيانت در اموال اختصاص به اهل كتاب ندارد پس طرح خيانت آنان چه معنائی می تواند داشته باشد؟

برای پاسخگوئی به اين سوال بايد به اين مفهوم آيه، كاملا توجه كرد، آيه چنين می گويد:

«و من اهل الكتاب من ان بقناطر يوده اليك و منهم من ان تامنه بدينار لايوده اليك الا مادمت عليه قائما، ذلك بانهم قالواليس علينا فی الاميين سبيل و يقولون علی الله الكذب و هم يعلمون.»

ترجمه: و در ميان اهل كتاب كسانی هستند كه اگر فراوانی را نزد ايشان امانت بسپاری آن را به تو باز می گردانند و از آنان، كسانی هم وجود دارند كه اگر حتی يك درهم نزد آنها به وديعت بنهی آن را به تو پس نمی دهند مگر آنكه هميشه و بطور مرتب بالا سرشان باشی و اين، بدان سبب است كه آنان می گويند بر ما درباره امی ها (مسلمانان) راهی نيست، و دانسته بر خدا دروغ می بندند.

بنابراين، نكته اينكه چرا در ميان همه افراد بشر فقط از خيانت برخی اهل كتاب صحبت به ميان آمده نه ديگران، از خود آيه بايد بدست آورد.

و آن اينكه خيانت در اموال گاهی صرفا بر اساس فقر و نياز و نداری و بر انگيزه آز و طمع، صورت می گيرد و گاهی هم خيانت علاوه بر آز و طمع بر پايه توسعه طلبی و انحصارچی بودن و استكبار و خود برتربينی و به اصطلاح روحيه امپرياليستی رخ می دهد هر چند كه هر دو نكوهيده و زشت هستند ولی مع ذلك فرق ميان اين دو بسيار است.

در آيه مزبور انگيزه خيانت برخی اهل كتاب بطور واضح ذكر شده است و آن اين كه آنان اموال مسلمانان را برای خود حلال می پندارند و اصولا مال آنان را مال خود می دانند و اين خطرناكترين نوع خيانت در اموال ديگران می باشد.

برخی گفته اند: معنای جمله ی «ليس علينا فی الامين سبيل» آن است كه در بردن اموال مسلمين بر ما حرجی و منعی نيست كه آنان مخالف ما هستند و خلاف كيش ما را دارند. (13)

و برخی ديگر گفته اند: شان نزول آيه و مورد مسئله، جائی است كه ميان يعود و برخی از اقوام عرب مطالبات و بدهكاری و بستانكاری بوده وقتی آن قوم عرب، مسلمان شدند يهود از پرداخت بدهی ها و مطالبات آنان، خودداری كرد و آنها را نپرداخت بدين بهانه كه شما از دين قبل خود برگشته و عقيده تان را عوض كرده ايد! و اين سخن را گفتند تا بهانه ای باشد برای پايمال كردن حقوق مسلمين و استنكاف از پرداخت قروض خود به مومنين. (14).

قول سوم آن است كه يهود می گفتند ما فرزندان خدا و عزيز كرده های او هستيم و مردمان ديگر، بردگان ما و زيردستان ما می باشند و زير دست هر چه داشته باشد مال آقا و سرور اوست پس همه دارائی های مسلمانان از آن ماست و ما می توانيم در آنها تصرف كنيم.

راستی كه قرآن معجزه خالده است و اين كتاب از روحيات ملل و امم مختلف و اسرار حيات بشرها در طول تاريخ پرده بر می دارد اين خصلت كه قرآن كريم برای برخی اهل كتاب بيان كرده و در اقوال علماء و دانشمندان اسلامی آن گونه كه علامه شريف رضی نقل كرده تفسير و شرح شده است، امروز در رفتار غرب استعمارگر و شرق اقمار طلب كه بهر حال از اخلاف همان برخی اهل كتابند ، به وضوح، قابل احساس است.

اينان قرنها با عنوان استعمار و بطرق مختلف ثروت ملل مسلمان را غارت كرده اند و بر اساس روح امپرياليستی، به تكاثر ثروت پرداخته و اصولا اموال خود دانسته اند و به راستی آنها را تصاحب كرده اند. و به هنگامی كه در كشور ايران حركتی بر پايه اسلام بوجود آمد و نظام شاهنشاهی، هم كيش غرب و ساقی ساغر بهدست استعمارگران، به زانو در آمد و لانه جاسوسی كشف و در آن بسته شد، دارائی ها و پول های ملت محروم ايران را بلكه كردند و پس ندادند: حتی تعهدات تجاری و بازرگانی و نظامی را نيز زير پا ذاشتند. و پس از آنكه سلحشوران دلير و مسلمان، اين مزدور شرق و غرب يعنی: صدام را به دريوزگی كشاندند و گلوگاه خليج فارس را فاتحانه گرفتند، آمريكا برای چنديمن بار صحبت از منافع خود در منطقه، به ميان آورد.

ايا همه اينها بر پايه همان خصلتی نيست كه قرآن برای برخی اهل كتاب بر می شمارد، كه آنان چون مسلمانان را در خط و راه خود نمی بينند و حاكميت ايران را در مسير اهداف توسعه طلبانه خويش نمی يابند، آشكارا به چنين ياوه ها و دروغ ها می پردازند.
و آيا چنگ اندازی های آمريكا و كشورهای سلطه طلب اروپا و يا روسيه و غيره بهمنابع عظيم ثروت كشورهای اسلامی همچون عربستان عراق و ايران قبل از انقلاب ووو جز بر اين اساس بوده و هست كه آنان اموال مسلمانان را اموال متعلق به خود می دانند و صهيونيسم و صليبيسم، روحيه خود برتربينی دارند و از نظر روانی دچار اختلالات می باشند؟

امت نمونه و يا بهترين امت

در اين كه خداوند تعالی در قرآن مجيد صحبت از بهترين امت به ميان آورده شبهه ای نيست ولی سخن در اين است كه آيا قرآن از پيدائی و تحقق آن امت خبر داده؟ و اينكه آن امت بوجود آمده گزارش می دهد يا شرائط انشاء چنين امتی مورد تاكيد بوده و تحقيق آن را تحت آن شرائط نويد می دهد؟

اين بحث پيرامون آيه 110 آل عمران می شود كه می فرمايد: «كنتم خير امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنكر...»

سيد رضی «اعلی الله مقامه» می فرمايد: برخی گفته اند «كان» در اين آيه، تامه است بنابراين در اين آيه خبر از تحقق و وجود پيدا كردن امتی است بهترين كه امر به معروف می كنند و نهی از منكر و زشتی می نمايند. (15) و برخی نيز گفته اند كه اخبار از گذشته است و اينكه شما مردم مسلمان در كتابهای آسمانی قبل، بهترين امت معرفی شده ايد پس بكوشيد اين معنی را عملا تحقق بخشيد و مخالف آنچه در آن كتب آمده نباشيد.

قول سوم می گويد: اين آيه در ارتباط با آيه ی قبل است كه می گويد:... اما آنان كه روسفيدند در سايه ی رحمت الهی برای هميشه آسايش دارند كه بهترين امت بوده اند امر به نيكی و خوبی و نهی از بدی و گناه می كرده اند.

علامه رضی اقوال ديگری را نيز در اين زمينه می آورد كه جملگی بر محور همين بهترين امت بودن مسلمين دور می زند.

ولی آنچه از مجموع نظرات بطور خلاصه می توان دستگير كرد و با تفسير و توجيهی آن را ارائه داد اين است كه بالاخره ملاك بهترين امت بودن مسلمانان در پرتو همين فرهنگ غنی و انسان ساز اسلام است كه خداوند برای اين امت فراهم فرموده و خاتم رسولان آن را بعنوان آخرين شرايع آسمانی به بشريت عرضه نموده است.

فرهنگی كه واقعيات مسائل انسانی را مد نظر دارد و هر چيز را در جای خود قرار می دهد و به هر چيز در جايگاه خود بها می دهد، ماديات را در جای خود و معنويات را نيز در جای خود، و هرگز در شريعت اسلام به پندار پرداختن به معاد معاش را نتوان مختل كرد و نيز برای تامين معيشت دنيوی معاد را نمی توان تباه ساخت.

در فرهنگ اسلامی، هدف ساختن دنيائی است سالم و جامعه ای مترقی به شيوه توسعه نيكی ها و پيشگيری منكرات و زشتی ها وقتی امتی اين چنين بودند آنان امتی هستند نمونه و بهترين و اين است هدف از آيه مورد بحث.

اذيت و آزار مسلمين توسط كفار

از جمله ی اموری كه در زمينه ی مسائل سياسی و روابط بين الملل در قرآن آمده موضوع اذيت و آزار كفار است نسبت به مسلمين كه خداوند به مسلمانان دلداری می دهد و اين اذيت را ناچيز می شمارد و بدينوسيله مسلمانان را قوت قلب می بخشد.

در آيه 111 سوره ی آل عمران آمده: «لن يضروكم الا اذی و ان يقاتلوكم يولوكم الا دبارثم لا ينصرون.»

ترجمه: هرگز به شما ضرر و زيان نمی توانند بزنند جز آزار و اذيتی (اندك) و اگر با شما پيكار كنند و كشتار نمايند پشت می كنند و سپس ابدا ياری نمی شوند.
در اينكه استثناء اذيت از ضرر كه بالاخره آن هم يكنوع ضرر است چگونه بايد توجيه و معنی شود؟ دانشمندان نظراتی ابراز داشته اند:
منظور از اذی، آزار و ضرر و زبانی است.
منظور از اذی، اذيت و ضرر اندك است.

منظور از اذی، آزاری است كه مسلمين از وضع بد كفار می بينند و رنجی است كه از حالت نابهنجار آنان احساس می كنند.

اين آيه وعده ای است از خداوند برای مسلمين كه كفار در مقام جنگ با آنان به پيروزی نخواهند رسيد فقط در اين ميان می توانند صدمه و آزاری از قبيل دشنام، بدگوئی، تهديد و امثال آن درباره ايشان انجام دهند و بس و از بعد نظامی و جنگی بهرحال قوت و برتری از آن مسلمان است و ضعف وسستی از آن كفار، پس مسلمانان نهراسند و دل قوی بدارند.

با ملاحظه تفسيرهائی كه از آيه مزبور بعمل آمده و با در نظر گرفتن توجيهاتی كه از كلمه اذی شده با اطمينان می توان گفت: همانگونه كه كفار در صدر اسلام در درگيرهائی كه برای مسلمانان بوجود می آوردند اصولا ضعيف بوده و از مواضع متزلزل برخوردار بوده اند و بعكس اين مسلمانان بوده اند كه به لحاظ داشتن روحيه و هدف، از جهت معنوی دارای قدرت و ثبات بوده اند امروز نيز در مقابله ای كه كفر استكباری با جريان اسلام دارد باز كفار همان موضع ضعف و تزلزل را دارد.

و همانگونه كه آن روز فقط از راه شايعه پراكنی و بد دهنی و دشنام و ناسزاگوئی مسلمانان را می آزردند و جز آن كاری نمی توانستند انجام دهند امروز نيز كفر جهانی در برابر اسلام با استخدام ابزار و ادوات گوناگون خبری جز شايعه پراكنی و دروغ پردازی و ناسزاگوئی، ضرر و زيانی ديگر نمی توانند بزنند اين معنی آنگجاه قوت بيشتر می گيرد كه نظر برخی مفسرين را در نظر بگيريم و كه گفته شان نزول آيه درباره ی قوم يهود است كه افر اد بد دهن و ناسزاگو و هرزه بوده اند و خداوند توسط رسول اكرم آنان را تنبيه كرد و جمعشان را پراكند مثل بنی قريظه، بنی نضير، بنی قيقناع و بالاخره يهود خيبر.

و مصداق آشكار ديگر در اين مورد جريان انقلاب اسلامی ايران است كه با گذشت چند سال از عمر آن صهيونيسم و مسيحيت صليبی با بهره گيری از امپرياليزم خبری ضرری كه توانسته به مسلمين و جريان انقلاب اسلامی بزند همين آزارهای گفتاری و زبانی است كه از رسانه های گروهی و در روزنامه ها و مجلات با خريد قلمهائی مزدور متوجه مسلمين كرده و بس و از لحاظ ديگر اين كفر و شرك جهانی است كه در مقابله با مسلمين ضرر می بيند و اگر پيكار دوام يابد و از سوی مسلمين استقامت نشان داده شود بيشك، بطور كامل به زانو در خواهد آمد.

ايجاد وحشت و دلهره توسط شياطين

جنگ روانی و قرار دادن مردم در وضعيت روحی خاص از ديرباز از شگردهای شياطين و ابليس ها و اياديشان بوده است.

از آموزشهای اساسی قرآن در اين زمينه، آنست كه: مسلمانان و مومنان را از اين ترفند مشركين و كفار آگاه می سازد و مردم متدين را از پی آمدن ترسها و دلهره، می رهاند.

قرآن ضمن آنكه مشت دشمنان اسلام را در اين مسائل كاملا باز می كند، می كوشد، پيروانش در وضعيت روحی خوب بلكه عالی قرار گيرند و با توجه به اينكه ايجاد نابهنجاری های روحی و رعب و وحشت در سطح جامعه از برنامه ها و بازی های دشمنان بشريت است خود را از چنين آثار سوئی دور نگاهدارند و با تلقين واقعيات و مسائل عينی تر، روحيه ای قوی و تاب و توان بيشتری پيدا كند.
اين مطلب را در آيه 175 سوره ی آل عمران مطرح است كه فرمود:

«انما ذلكم الشيطان يخوف اوليائه فلا تخافوهم و خافون ان كنتم مومنين»

ترجمه: جز اين نيست كه شيطان اوليا و دوستان خود را می ترساند پس از آنها نترسيد و از من بترسيد اگر باور داريد و مومن هستيد.

علامه شريف رضی (ره) در تفسير آيه ی مزبور كه ظاهرش آنست كه شيطان دوستانش را می ترساند در حالی كه قاعدتا شيطان بايد دشمنانش نه دوستانش را بترساند سوالی مطرح می كند و در پاسخ از آن سوال، به تفسير و توضيح آيه پرداخته و نكاتی را از دانشمندان اسلامی نقل می كند.

در شان نزول آيه، نوشته اند: پيامبر صلی الله عليه و آله در دومين روز غزوه ی احد برای آنكه روحيه ی يارانش را تقويت كند و در برابر دشمنانش صبر و استقامت بيشتر نشان دهد، فرمان داد تا مشركين تعقيب شوند ولی از آنجائيكه سخت گرفتار آمده و رنجور و مجروح گشته بودند و به اندازه ای، ناتوان شده بودند كه برخی از ايشان قدرت راه رفتن نداشت و توسط برادران ديگر حمل می شد، منافقين فرصتی پيدا كردند و به قصد ارعاب و ترساندن مومنين گفتند: ديروز با اينكه جايگاهی مناسب و موضع قوی و برتری داشتيد آن چنان از دشمن ضربه خورديد كه از شما جز اندكی نجات نيافت چگونه امروز با كمی ساز و برگ و قلت نفرات می خواهيد دشمن را در بيابان دنبال كنيد؟!

پس شيطان اين سخن را توسط منافقان در دل برخی مومنان انداخت و آنگاه خداوند اين آيت فرو فرستاد.

و مفاد آن چنين است كه شيطان شما را از اوليای خود كه مشركين باشند می ترساند و يا مراد آنست كه شيطان شما را از كثرت نفرات و زيادی نيروی دشمن دچار وحشت می كند ولی از آنان نترسيد...
بنابراين تفسير، مفعول فعل «يخوف» حذف شده و «اوليائه» عهم منصوب به نزع الخافض است و اصل چنين است: انما ذلكم الشيطان يخوفكم من اوليائه...

شايد مقصود از شيطان در آيه شريف، برخی از انسان ها باشد چون اين نام «شيطان» در قرآن كريم بر جنی و انسی هر دو اطلاق شده است.

و كذلك جعلنا لكل نبی عدوا شياطين الانس و الجن يوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غرورا، الانعام/ 113

ترجمه: و اين گونه، برای هر پيامبری دشمنی است، شيطان انس و جن كه برخی الهام بخش برخی ديگرند و از روی فريب، سخنان فريبنده ای به يكديگر تلقين می كنند.

پس اينكه در دنباله ی آيه می فرمايد: «فلا تخافوهم و خافون» منظور آنست كه دل به سخن شياطين انسی نبنديد و بعلت ترس و وحشتی كه منافقان وسوسه گر و شيطان صفت در دل شما ايجاد می كنند از جهاد و پيكار باز نايستيد و با نشان دادن ضعف و آثار ترس، به دشمن دل و جرات نبخشيد كه خداوند وعده نصرت و پيروزی را به شما داده است و بس.

بر اين تفسير، اصل آيه چنين است: «انما ذلكم الشيطان يخوفكم باوليائه. »

منظور، همين ظاهر آيه است، آری شيطان فقط اولياء خود را می ترساند زيرا به صراحت برخی آيات ديگر، كسانی كه دارای باوری راستين و اعتقادی عميق و ايمانی ريشه دار هستند هرگز زير بار سخنان و القاثات شيطانی نمی روند و تحت تاثير وسوسه های او واقع نمی شوند بلكه سلطه و حكومت شيطان فقط بر كسانی است كه از او اطاعت و پيروی می نمايند.

انه ليس له سلطان علی الذين آمنوا و علی ربهم يتوكلون. انما سلطانه علی الذين يتولونه و الذيين هم به مشركون. 99 و 100/ آل عمران.

ترجمه: البته شيطان را سلطه ای بر مومنان و كسانی كه بر پروردگارشان توكل می كنند نيست، بلكه فقط سلطه و حكومت او بر كسانی است كه او را دوست می دارند و زير بار حاكميت او می روند و از وی اطاعت می كنند و كسانی كه او را شريك می پندارند.

پس مطابق آيات فوق الذكر هر كس به وسوسه های شيطانی متكی باشد و از ضلالت های او پيروی كند او ولی شيطان است البته منظور از ولايت در اين جا، ولايت اطاعت، پذيرش و وابستگی است نه ولايت عبادت و پرستش و بندگی.

و چون مومن زير بار چنان ولايت شيطانی نمی رود بلكه در زندگانی خويش مخالف آن طريقت گام بر می دارد و بهنگام وسوه گری ابليس ها و شيطان ها بر خداوند توكل می كند و به امور يقينی و قطعی بر می گردد پس ابدا دستخوش ترس و وحشت حاصل از القائات شيطانی، قرار نمی گيرد.

با ملاحظه اقوال و نظراتی كه سيد رضی «قدس سره» در تفسير آيه مورد بحث ورده و ما برخی را با تلخيص آورديم چنين استنتاج می شود كه آيه شريفه در رابطه با مسائل سياسی اجتماعی جهان اسلام و در زمينه ی حركات نظامی متكی بر بينش سياسی و رواشناختی اجتماعی، حامل پيامی بس ارزنده می باشد.

و در عصر حاضر اگر در مسائل سياسی توجه و دقت شايان كنيم و موضع گيری و با عكس العمل كفر جهانی و ايادی آنها را درباره ی انقلاب اسلامی در نظر بگيريم تشابه بسيار چشم گيری را در مسائل، احساس خواهيم كرد.

ملت ما فراموش نمی كند كه افراد ضعيف الايمان، منافق و گروهك مرتد و مزدور بيگانه، از آغاز انقلاب بلكه پيش از به ثمر رسيدن آن، مدام با الهام از شياطين استكبار، در ميان مردم، رعب و وحشت و دلهره ايجاد كرده و هم چنان ايجاد می كنند.

امروزه نعره های صهيونيسم مبنی بر ترساندن مسلمانان عرب از قدرت اسلامی ايران انقلابی، و ايجاد وحشت از پيشروی رزمندگان غيرتمند دنباله ی همان نعره های دشمنان صدر اسلام و منافقان همان دوران است.

اما ملت مسلمانان و با ايمان همانگونه كه در عهد رسول الله به وسوسه ها و القائات شياطين توجه نكرده و با اطمينان به وعده های الهی به پيروزی های پی در پی رسيدند و افتخار آفريدند امروز نيز مسلمانان انقلابی با همان سلاح ايمان و توكل بر خداوند و بدون كوچكترين واهمه از شگردهای كهنه شياطين به پيش خواهند رفت و به رسالت اسلامی خود بطور دقيق عمل خواهند كرد انشاءالله. و ما در اين جا به همين بحث مختصر اكتفا می كنيم و تفصيل را به موقعيت مناسبتر وامی گذاريم.

پاورقی


(1). حقائق التاويل ص 32.
(2). همان كتاب ص 46.
(3). همان كتاب ص 72.
(4). همان كتاب ص 117.
(5). همان كتاب ص 225.
(6). همان كتاب.
(7). حقائق التاويل ص 270.
(8). حقائق التاويل ص 124.
(9). حقائق التاويل ص 75.
(10). همان كتاب ص 76.
(11). حقائق التاويل ص 74.
(12). حقائق التاويل ص 118.
(13). حقائق التاويل ص 125.
(14). ص 126 همان كتاب.
(15). حقائق التاويل ص 217.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
محتوای بیشتر در این بخش: « پيش گفتار

پیام هفته

همکاری با نفوذیان خائن و اختلاس‌گران بی دین
قرآن : لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: تا روز قیامت بار گناهان خود را تمام بردارند ، و [ نیز ] بخشی از بار گناهان کسانی را که ندانسته آنان را گمراه می کنند. آگاه باشید ، چه بد باری را می کشند.حدیث: و ایما داع دعی الی ضلالة فاتبع علیه، فان علیه مثل اوزار من اتبعه، من غیر ان ینقص من اوزارهم شیئا!: (مجمع‌البیان، ج6، ص 365)ترجمه: ... و هر کس دعوت به ضلالت کند و از او پیروی کنند همانند کیفر پیروانش را خواهد داشت، بی آنکه از کیفر آنها کاسته شود.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید