فصل اول: زندگى نامه خواجه نصيرالدين طوسى

فصل اول: زندگى نامه خواجه نصيرالدين طوسى

خواجه نصيرالدين طوسى در نيشابور

خواجه نصيرالدين طوسى در جمادى الاولى سال 597 ه' . ق در جهرود قم يا در طوس (با اختلافى كه در آن وجود دارد) ديده به جهان گشود.

 

پدر وی، محمد بن حسن از فقها، علما و محدثان بنام طوس بود و خواجه علوم شرعی و ادبی را نزد وی آموخت و سپس به تحصيل علوم مختلف عقلی، از قبيل حكمت، الهيات، رياضيات و طبيعيات پرداخت.

وی بعد از مدتی به منظور كسب علوم بيش تر به نيشابور كه در آن زمان، مركز علمی و پژوهشی و حضور علمای بزرگ محسوب می شد، رفته و اساتيدی، چون معين الدين سالم بن بدران مصری معتزلی رافضی و كمال الدين يونس الموصلی را كه در اكثر علوم، به ويژه رياضی سرآمد روزگار بود، برگزيد و در حكمت مشاء و عقليات در خدمتِ فريدالدين داماد نيشابوری تلمذ كرد و كم كم در تمام علوم عقلی و نقلی سرآمد شد، به طوری كه جامع الاطراف در همه علوم زمان خود شده و بر آن ها احاطه می يابد و سِمَت پيشوايی و تقدم بر علمای عهد خود را دارد.(1)

بسياری از تأليفات وی كه معرف جامعيت ايشان در علوم است، به زبان های فارسی، عربی، هندی، تركی و لاتينی ترجمه شده و در شهرهای مصر، ايران و هندوستان به طبع رسيده است و نسخه های خطی و چاپی زيادی از آثار وی در كتابخانه های بزرگ خارج از كشور، چون برلن، لندن، پاريس، اسلامبول و خديوی مصر و در كتابخانه های داخل كشور، از جمله ملك، ملی، آستان قدس رضوی و آيةا' ... مرعشی نجفی يافت می شود.

ايشان در تحصيلات و تأليفاتش توجه خود را بيش تر به علم حكمت و كلام شيعه جلب كرد و بيش ترين آثارش نيز در اين دو مورد است و خود، وجه توجه و علاقه خويش را به اين دو علم چنين بيان می دارد:

« ... ولی چون ميل باطنی برای تمييز حق از باطل بود در علومی، مانند حكمت و كلام غور می كردم».(2)

در پی كسب جميع علوم عقلی و نقلی، وی در ميان علما به عنوان عالم و حكيمی برجسته درخشيده و زبانزد ديگران می شود، به طوری كه ناصرالدين، حاكم و محتشم قهستان، از آوازه و اشتهار او در علوم مطلع شده و خواهان آن می شود تا از وی كه خود دوستار علم و حكمت بوده، استفاده كند.

بنابراين، خواجه نيز به جهت حمله مغول به سرزمين های اسلامی و وجود خطر برای همه مناطق آن، به خصوص منطقه خراسان، نظر آنان را برای عزيمت به دربار آنان پذيرفت تا از قلاع اسماعيليه كه تا آن زمان از حمله های مغول در امان بودند، برای خود و خانواده اش استفاده كند.

وی در مدتی كه نزد اسماعيليه بود، بيش تر اوقات خود را، صرف تأليف و ترجمه می كرد كه در بحث زندگی خواجه در دربار اسماعيليه بدان اشاره می شود.

پس از آن كه قلاع اسماعيليه با وجود مقاومت های زياد آنان، به تصرف مغولان درآمد، خواجه خود را تسليم آنان كرد و آنان نيز به جهت شهرت و آوازه وی در علم و حكمت او را نزد خود برده و به جای قتل، او را به مشاورت خود گرفتند و خواجه نيز از موقعيت به دست آمده در رشد و گسترش علوم استفاده كاملی كرد.(3)

محقق طوسی دو هدف اساسی را در سراسر زندگی خود تعقيب می كرد: يكی، نشر و ترويج مذهب شيعه دوازده امامی و ديگری، تحصيل علوم عقلی و نقلی و رواج آن ها بود و در هر دو جنبه بيش ترين موفقيت را به دست آورد.

وی در نشر، ترويج و تحكيم مذهب تشيع، اصول دين و آيين آن را به مبانی و قواعد عقلی استوار ساخت و با تأليف كتاب های متعددی، هم چون تجريد الاعتقاد و قواعد العقايد، فصول العقايد و رساله امامت، كلام شيعه دوازده امامی را بسيار متقن و محكم مدلل نمود.

در زمينه علوم عقلی با فراگيری اقسام حكمت، ضمن ترويج و نوآوری و تأليفات فراوان در آن ها و پاسخ گويی به سؤال هايی درباره علوم عقلی و فلسفه، با شرح كردن كتاب «الاشارات» ابن سينا و نظريه های وی و دفع شبهه ها و اشكال های فخر رازی از فلسفه سينايی دفاع كرد.

خواجه نصيرالدين طوسی در دربار اسماعيليه

زمانی كه مغول ها به سرزمين های اسلامی حمله كرده و شهرهای مسلمين يكی پس از ديگری سقوط می كنند، خواجه نصيرالدين طوسی به ناچار خود را در پناه اسماعيليان قرار می دهد تا از شرّ مغولان در امان باشد، زيرا در آن زمان در مقابل حمله های مغول ها جز اسماعيليان و قلعه های مستحكم آن ها كسی يارای ايستادگی نداشت.

خواجه نصيرالدين طوسی در نيشابور بود كه مغول ها به آن سرزمين حمله كردند و هيچ چيز، جز قلاع اسماعيليان نتوانست در برابر آن ها بايستد.

سرزمين پهناور خراسان در اين زمان به انواع بدبختی ها دچار شد و سلطان محمد خوارزمشاه كه حاكم آن ديار بود، پس از كمی مقاومت فرار كرد، اما اسماعيليان در قلاع خود چنان مقاومت كردند كه مغولان از دست يابی به آن ها عاجز شدند.

شجاعت و شهامت فداييان آن ها زبانزد مردم شده بود تا اين كه سرانجام، قلاع آن ها به دست هولاكو، نوه چنگيز، سقوط كرد.

يكی از قلاع مستحكم اسماعيليان در قهستان قرار داشت و حاكم و محتشم آن ناصرالدين عبدالرحيم بن ابی منصور بود. وی از افاضل زمان و دوستدار علم و حكمت بود و به علما و فضلا عنايت داشت. در همين اوان، شهرت و آوازه خواجه را می شنود و از وی می خواهد كه به دربار آنان آمده و در خدمت آنان باشد.

ايشان نيز با اطلاع بر مقاومت اسماعيليان و قلاع مستحكم آن ها و در پی دعوتی كه ناصرالدين از وی به جا آورد، صلاح را در آن ديد كه خود و خانواده اش را از شرّ مغولان نجات داده و در پناه اسماعيليان قرار گيرد.

از زمانی كه خواجه به دربار آن ها وارد شد و در آن جا اقامت گزيد، اسماعيليان وی را طرف مشورت خود قرار دادند، اما وی بيش تر وقت خود را صرف تأليف، ترجمه و تحريرهای مختلف كرد، از جمله ترجمه «طهارة الاعراق» ابن مسكويه است كه خواجه آن را به امر ناصرالدين از عربی به فارسی ترجمه كرده و عنوان «اخلاق ناصری» را بر آن ناميد و چون خواست كه آن كتاب در حكمت عملی، كامل باشد مباحثی كه عمده آن بخش سياست مُدن است، به آن افزود.

كتاب ديگر «رساله معينيه» است كه خواجه آن را بنا به درخواست معين الدين، پسر ناصرالدين محتشم، تأليف كرد.

علاءالدين محمد، رهبر اسماعيليان، بعد از شنيدن آوازه خواجه، وی را از ناصرالدين محتشم جلب كرد، اما بعد از مدتی علاءالدين به قتل رسيد و خواجه پس از آن نزد ركن الدين خورشاه آمد تا اين كه در نهايت، مغولان حكومت اسماعيليان را منقرض كردند و خواجه به دربار مغولان راه يافت.

در مدتی كه ايشان نزد اسماعيليان بود، ظاهراً معزز و محترم بوده، ولی چون از لحاظ عقيده با آنان مخالف بود و گاهی برخلاف ميل باطنی خود مجبور به ستايش زُعمای آن ها می شد، از نظر روحی در عذاب بود، چنان كه در مقدمه خود در اخلاق ناصری چنين می گويد:

« ... تحرير اين كتاب كه موسوم است به اخلاق ناصری، در وقتی اتفاق افتاد كه به سبب تقلب روزگار جلای وطن بر سبيل اضطرار اختيار كرده بود و دست تقدير، او را به مقام قهستان پای بند گردانيده ...».(4)

برخی از تأليفات و تحريرهايی كه خواجه در نزد اسماعيليه به نگارش درآورده، عبارت اند از:
1) شرح اشارات؛
2) اخلاق ناصری؛
3) رساله معينيه؛
4) روضة القلوب(منسوب به خواجه)؛
5) اساس الاقتباس؛
6) رساله تولی و تبری؛
7) تحرير مجسطی؛
8) تحرير اقليدس؛
9) تحرير اكرمانالاوس؛
10) رساله مطلوب المؤمنين(منسوب به خواجه).

در نتيجه می توان گفت كه خواجه نصيرالدين طوسی با وجود زمينه هايی برای استفاده از مناصب حكومتی و درباری و تنعمات دنيوی در دربار اسماعيليه، وقت خود را صرف رواج و اشاعه علوم كرده و با تدوين كتاب های گرانمايه خود كه هر يك در نوع خود كم نظيرند، خدمت بزرگی به عالم انسانيت كرد.

خواجه نصيرالدين طوسی در دربار مغولان

قبل از آن كه قلاع اسماعيليه به تصرف مغولان درآيد، شهرت و آوازه خواجه در حكمت و رياضيات و مهارت وی در بستن زيج و رصد به گوش هولاكو و حتی تا اقصا نقاط مغولستان رسيده بود.

پس از آن كه قلاع اسماعيليه به تصرف مغولان درآمد، خواجه تسليم هولاكو شده و از مرگ نجات يافت و با حسن تدبير خويش و شناختی كه هولاكو نسبت به وی داشت، به دربار هولاكو تقرب يافت.

برخورداری وی از چنين شأن و منزلتی به خاطر علم و حكمت وی بود، حتی «منكوقاآن» نيز كه در مغولستان بود، از برادرش هولاكو می خواهد كه خواجه را نزد وی بفرستد تا در آن جا به تأسيس رصدخانه ای بپردازد، اما هولاكو به خواسته او عمل نكرد، زيرا وی خود به نجوم و احكام آن اعتقاد زيادی داشت و در هر كار به منجمان رأی می زد و با احكام آن به كارها اقدام می كرد؛ لذا خواجه را برای چنين كاری آماده يافت.

هولاكو بعد از آشنايی بيش تر با خواجه، نه تنها وی را در ساختن رصد به خدمت گرفت، بلكه وی را در شمار خواص خود در آورده و با وی در تدبير حكومت و سياست های حكومتی مشورت می كرد.

خواجه به حدی نزد وی تقرب يافت كه هولاكو تنها به مشورت با وی، امور خود را تدبير و تصميم به اجرای آن می گرفت، به طوری كه گويند: همراهی خواجه با هولاكو به منزله وزير در «حضر و سفر» وی بود.

تدبير خواجه در برخورد با دشمن و استفاده از چنين شأن و منزلتی موجب تقرب وی به يكی از مهاجمان و حكام خونريز مغولان (هولاكو) كه برای فتح و تخريب آمده بود، شد و ايشان تا زمانی كه روحيه تخريب، آتش سوزی و ويرانگری آنان را مهار نكرده بود، در نجات مردم و قتل و كشتار علما و دانشمندان، از جمله عزالدين بن ابی الحديد و برادرش و فراهم كردن اسباب آزادی آن ها و پيش گيری از تخريب بيش تر سعی می كرد.

خلافت وقت بغداد با فرو رفتن در خوش گذرانی ها و عيش و نوش های دنيوی از طرفی، و به دور بودن از تعقل و تدابير سياسی لازم در اداره امور نظام سياسی و زندگی مردم از طرف ديگر، در حفظ موجوديت خود و مسلمين و سرزمين های اسلامی ناتوان شده بود و اضافه بر آن دو، وجود قيام های عدالت خواهانه ای چون زيديه و اسماعيليه، از قبل پايه های خلافت را سست كرده بود.

وجود چنين زمينه هايی موجب شد كه مغولان به آسانی به آنان حمله كنند و بساط خلافت را برچيده و اموال آنان و مسلمين را به غارت ببرند و هر آن چه می بينند با خاك يكسان كنند. خواجه طوسی با شناخت كافی از روحيات مغولان با تدابير لازم و دورانديشی كافی از تخريب و غارت اموال و ويرانگری آنان جلوگيری كرد.

با حمله مغولان به خلافت عباسی و برچيده شدن بساط آن و تضعيف مذهب تسنن، زمينه هايی برای تقويت، رشد و شيوع مذهب تشيع دوازده امامی ايجاد شد و خواجه طوسی و بعدها علامه حلّی از چنين زمينه هايی كمال استفاده را كردند.

وجود خواجه طوسی در دربار هولاكو و اعتماد زياد وی به خواجه موجب شده بود كه در مغولان جاذبه هايی به اسلام پيدا شود. از طرفی، لازمه استقرار حكومتشان آن بود كه به دنبال منبع و كسب مشروعيت باشند و از طرف ديگر، الجايتو يكی از رهبران مغولی در دوره بعد از خواجه طوسی به وسيله علامه حلّی به مذهب تشيع گرايش پيدا كرده و آن را مذهب خود اختيار می كند، وجود چنين زمينه هايی موجب شد كه مذهب تشيع اثنی عشری رشد فزاينده ای، به ويژه در فاصله قرن 9-7 ه' . ق كند، و نيز باعث شد كه فرهنگ و تمدن اسلامی بكلی از هم نپاشد و جهان اسلام بتواند در يك وحدت نسبی فرهنگی به حيات معنوی خود ادامه دهد.(5)

البته مغولان بعد از حمله ور شدن به مناطق غرب خود و آشنايی با اديان اسلام و مسيحيت با سه فرهنگ زمان خود، يعنی اسلام، مسيحيت و بودايی همكاری و سازش داشته و با همه آن ها با تسامح برخورد كردند، اما اسلام بيش تر توانست در آن ها نفوذ كند و از ادامه حمله های وحشيانه و ويرانگر آن ها موفق بيرون آيد. ساندرز اين مطلب را چنين بيان می دارد:

«اسلام از ميان طوفان مغول، بی نهايت قوی بيرون آمد و مسيحيت بی نهايت ضعيف».(6)
بنابراين، خواجه طوسی مغولان مهاجم را كه با لشكركشی، حكومت خود را بسيار گسترده كرده و از جمله حكومت ايران را در دست گرفته و در آن به حكمرانی پرداختند، با كياست و سياست خود و نفوذ بر آن ها به ايرانی تبديل كرد كه مركز واحدی برای حكومت شيعه در عالم شد و اين گويای مهارت و خبرگی بسيار زياد خواجه در امر سياستِ عقلانی است.

كه اولاً: توانست نزد آن ها منزلتی يابد و با نفوذ خود در فكر و عمل هولاكو مانع مغولان در كشتار بيش تر مردم و غارت اموال آن ها در شهرها شود

و ثانياً: آن ها را به مدافعين حريم اسلام، خاصه تشيع تبديل كرد و بدين وسيله توانست هم اسلام را از بلای بزرگی كه ناشی از حمله مغولان بود، نجات داده و هم انسان و انسانيت و علم و تمدن را رهايی بخشد.

خواجه در طول دوران حضور خود در دربار مغولان سعی می كرد تا در امور سياسی و اجرايی آنان دخالت نكند، مگر آن جا كه وی را مأمور به انجام كاری يا طلب مشورتی می كردند.

هم چنين وقت خود را صَرْف اشاعه و رواج مذهب تشيع و تحكيم پايه های آن و رواج علم و معرفت و شاخه های آن كرد. وی در دوره سوم زندگی خود، يعنی دورانی كه با مغولان به سر برد، منشأ بسياری از كارها و تأليفات علمی و عقيدتی شد؛

برای نمونه، هولاكو بعد از فتح بغداد، وی را به تأسيس رصدخانه ای امر داد و وی مأمور تهيه زيجی شد كه مورد نظر هولاكو بود تا از جدول ها و زيج های سابق و علم خواجه استفاده كند، هم چنين تأسيس كتابخانه ای كه خواجه به بهانه تأسيس رصدخانه به آن پرداخت و در آن با جمع آوری كتاب های نفيس قديم و جديد كه قسمت مهم آن از كتابخانه های بغداد، شام و ديگر مناطقی كه مورد هجوم مغولان قرار گرفته بود، فراهم كرد و تعداد آن را به چهارصد هزار جلد رساند(7) 

اين امر در زمان خود امری بی نظير بود و مهم تر آن كه خواجه چنين رصدخانه ای را تبديل به يك مركز علمی و تحقيقاتی كرده و دانشمندان و پژوهشگران زيادی را از مناطق اسلامی در آن جمع و به كارهای تحقيقاتی مشغول كرد.

به عبارت ديگر، خواجه طوسی از علاقه هولاكو به تهيه زيج و رصدخانه استفاده كرده و او را واداشت تا تمدن جديدی را در ممالك اسلامی به وجود آورد تا بدين وسيله ارزش و جايگاه انديشمندان، علما و فقهای اسلامی كه از دم تيغ نجات يافته بودند، دوباره در ميان مغولان جای خود را باز يافته و ارزش معنوی خود را نزد آنان بالا برند.

از ديگر فعاليت های علمی و عقيدتی خواجه طوسی در اين دوره، تأليف كتاب های كلامی در اثبات حقانيت مذهب اماميه اثنی عشری است كه قوی ترين و كلاسيك ترين متون كلامی شيعه بوده و دارای مبانی عقلی و مباحث متقن، موجز، عميق و دقيقی، نظير مباحث تجريد العقايد، قواعد العقايد، فصول العقايد و رساله امامت است. چنين ويژگی هايی موجب برخورداری كلام شيعه از قوت، قدرت و استحكام خاصی شد.

در نهايت، آن كه خواجه طوسی با اقبالی كه به او رو آورده بود، به جای آن كه به گِرْد مقامات دنيوی برود با به كارگيری اوقات خود در اشاعه علم و تشويق به آن و تربيت شاگردانی، چون علامه حلّی و تأليف كتاب ها، رساله ها و تحريرات گران بها، بزرگ ترين و بيش ترين خدمت خود را به جامعه بشری كرد، به طوری كه از آن روز تاكنون آثار و تأليفات علمی و عقلی اش مرجع انديشمندان و اهل نظر و مراكز علمی و تحقيقاتی شده و آثار و تأليفات كلامی اش جزء متون كلاسيك و درسی حوزه های علميه شيعه شده است.

پی نوشت ها:


 

1 . ذبيح ا' ... صفا، تاريخ ادبيات در ايران، ج 3، ص 1202.
2 . خواجه نصيرالدين طوسی، رساله «سير و سلوك».
3 . در بحث «خواجه و دربار مغولان» به چنين فعاليت هايی اشاره هايی می شود.
4 . خواجه نصيرالدين طوسی، اخلاق ناصری، ص 17.
5 . مرتضی مطهری، جنبشهای اسلامی، ص 67.
6 . ساندرز، تاريخ فتوحات مغول، ص 171.
7 . فوات الوفيات، ص 310 - 311.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

پیام هفته

تحمیل نظر خویش بر آگاهان
قرآن : ... ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لي‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ ... (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: هیچ کس (حتی پیامبر) حق ندارد به مردم بگوید به جای خدا مرا عبادت کنید.حدیث: روی الحلبی قلتُ لاَبی عبدالله علیه السلام ما أدنى ما یکون به العبد کافراً ؟ قال: « أن یبتدع به شیئاً فیتولى علیه ویتبرأ ممّن خالفه (معانی الاخبار ، ص 393)ترجمه: ... حلبی روایت می کند که از امام صادق (ع) پرسیدم : کمترین سبب کافر شدن انسان چیست؟ فرمودند : این‌که بدعتی بگذارد و از آن بدعت جانبداری کند و از هر کس با او مخالفت کند روی برگرداند و آنان را متهم و منزوی سازد.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید