1) قدرت
بر اساس ديدگاه غربی، هر شخصی يا گروهی كه قدرت را در دست بگيرد، فاسد میشود؛ يعنی قدرت «فساد» میآورد. حال سؤالی كه مطرح است اين است كه كدام قدرت برای سياستمدار فساد میآورد؟ در جواب بايد گفت، رهبر يك جامعه قبل از اينكه به قدرت برسد، بايد به تقوی و عبوديت در پيشگاه خداوند رسيده باشد و زمانی كه حاكم شد، بايد هميشه و در همه حال احساس حضور در پيشگاه خداوند كند و خداوند را شاهد بر اعمال خود بداند.
نمونهی قدرتی كه همراه خود فساد نياورد، حكومت پيامبر و امامان (ع) بود.
پيامبر درحالیكه قدرتمندترين مرد جزيرة العرب بود و همه گوش به فرمان او بودند، در آخرين ساعات عمر خود در مسجد حاضر میشود و از تودهی بینام و نشان مردم میخواهد كه اگر كسی حقی بر او دارد يا ببخشد يا قصاص كند.
بنابراين، هرگاه قبل از واگذاری قدرت به فردی توجه به خدا و بندگی او ملاك قرار گيرد، قدرت هيچ گاه فساد نخواهد آورد.
2) استبداد
استبداد به معنی «خودرأی بدون» است. از نظر عبد الرحمن كواكبی، استبداد «تصرف كردن حقوق يك نفر يا يك جمع يا يك ملت بدون ترس از بازخواست» «1» است. به عبارت ديگر كسی كه به قدرت میرسد، احتمال دارد فرد مستبدی باشد يا اينكه به واسطه ی حكومت به خواست مردم توجه نكند و به هر چه كه خود میانديشد عمل كند. از ويژگیهای يك حاكم با سياستمدار مستبد اين است كه:
الف) در برابر كارهای خود نسبت به ديگران پاسخگو نيست؛ يعنی هيچ قاعده و قانونی كه بر اساس آن وی ناگزير به پاسخگويی در برابر اعمالش باشد وجود ندارد.
ب) كسب قدرت او به شكل غير قانونی و از راه زور و غلبه انجام میشود.
ج) حد مشخصی برای اعمال قدرت و قانونی برای جانشينی او وجود ندارد.
د) قدرت را برای منافع خود از راه وحشت و ترور اعمال میكند.
ه) مردم به علت ترس از او و زوری كه در جامعه اعمال میكند، از او اطاعت میكنند.
بنابراين فرد مستبد، به رأی و خواست ديگران احترام نمیگذارد و در امور اجتماعی نيز با مردم مشورت نمیكند و تنها به نظر و خواست خود اهميت میدهد و اين امر باعث میشود كه فرد سياستمدار نتواند هدايت صحيح جامعه را به سوی تعالی و تكامل مادی و معنوی دنبال كند. پس استبداد باعث لغزش انديشه و سقوط در پرتگاه ارا و اعمال نادرست شده و زمينه ی سقوط كلی يك جامعه يا حكومت را فراهم می آورد.
3) اقتدار ناتوان يا نفوذپذيری
مراد از «اقتدار ناتوان» اين است كه فردی به ظاهر قدرت دارد، امّا در عمل تابع ديگران بدوه و قدرت تصميمگيری مستقل ندارد. در واقع اين آفت، نقطهی مقابل استبداد است و به كسی نسبت داده میشود كه تحت سيطرهی فكری و عملی ديگران بوده و رأی و نظر خود را بیارزش میپندارد.
آفت نفوذپذيری به اندازهای پيچيده و خطرناك است كه اگر از آن جلوگيری نشود، امكان تحريف وحی الهی نيز وجود دارد. قرآن در سورهی نساء آيهی دوازدهم، ضمن هشدار به پيامبر اسلام دراينباره میفرمايد كه تنها عامل مصونيت آن بزرگوار از اين آفت، فضل و رحمت خداوند است؛ زيرا توطئه گران تلاش بسياری میكردند تا در رأی پيامبر اسلام نفوذ كرده و آن حضرت را وادار كنند تا تصميمی نادرست بگيرد؛ كه البته موفق هم نشدند. يكی از ايرادهايی كه امام علی (ع) به خليفهی سومداشت، همين مسئله بود كه چرا ارادهی ديگران خليفهی سوم را اداره میكند و افرادی همچون مروان بن حكم بر او سيطره دارند.
پس از پيری و درگذشت عمر، زمام خودرا به مروان مسپار و اجازه نده كه او تو را به هر سو كه میخواهد بكشاند. «2»
4) آفات و بيماریهای اخلاقی
در روايتی از پيامبر اكرم (ص) آمده است كه شايسته نيست زمامداری از زمامداران جامعهی اسلامی، دارای سه ويژگی خشم، كينه و حسد باشد.
همينطور از امام علی (ع) نقل شده است كه:
سزوار نيست كه شخصی حريص پيشوای مسلمانان شود؛ چرا كه چنين كسی در اموال ايشان طمع خواهد كرد. «3»
اين روايات در واقع هشدار به جامعهی اسلامی است كه در انتخاب سياستمدار، كسی را در نظر بگيرند كه شايستهی امانتداری باشد؛ يعنی اشخاصی را برگزينند كه به بيماریهايی مانند خشم، كينه، حسد، طمع و تجملگرايی مبتلا نباشند؛ زيرا تجملگرايی باعث میشود كه سياستمدار نتواند به درستی عدالت را در جامعه برقرار كند و خود هميشه به دنبال چيزی برتر و والاتر باشد.
همينطور سياستمدار نبايد به دنبال هوس و خواهش نفسانی خود باشد؛ زيرا اين گونه اعمال باعث میشود سياستمدار از راه خدا و از مسير حق و عدالت خارج شود. در روايتی از امام علی (ع) آمده است:
كسی شايستهی امامت است كه با چيزی از امور دنيوی سرگرم نمیشود. «4»
مراد از سرگرمی، لهو و لعب است، نه سرگرمیهای مثبتی مانند ورزش و تفريح سالم.
5) ظلم
ظلم به معنای انحراف از جايگاه واقعی امور، در عقيده و اخلاق و عمل است. يكی از آفاتی كه ممكن است سياستمدار به آن مبتلا شود، ظلم است؛
اگرچه حاكمی كه ظلم میكند، بنا بر سورهی بقره آيه يكصد و بيست و چهار، شايستهی رهبری نخواهد بود:
«لاينال عهدي الظالمين».
عهد من به ظالمين تعلق نمیگيرد.
امام رضا (ع) در تفسير اين آيه میفرمايد:
اين آيه رهبری همهی ستمگران را تا روز رستاخيز باطل ساخته و رهبری را ويژهای انسانهای پاك و شايسته ای گرداند. «5»
بنابراين در جامعهی اسلامی، سياستمدار كسی است كه نه تنها حقوق انسان را، بلكه به حق ناتوانترين جنبندگان نيز تجاوز نمیكند.
امام علی (ع) فرموده اند:
به خدا قسم اگر اقاليم هفتگانهی جهان را با هر چه زير آسمان آنهاست به من بدهند و در مقابل آن از من بخواهند كه به نافرمانی از خدا، پوست جويی را از دهان مورچهای درآورم، چنين نخواهم كرد.
امروزه واژهای ظلم را به معنی «خشونت» نيز به كار میبرند و آسيب وجود خشونت را گاهی امر ضد اخلاقی بر میشمارند. سياستمدار نبايد از نظر اخلاقی فردی خشن و خشونتطلب باشد؛ زيرا اين امر مشكلات و بحرانهای زيادی را برای او و جامعه ايجاد میكند. گاهی خشونت را يك امر سياسی میدانند؛ در اين صورت، خشونت ابزاری است برای افزايش امنيت داخلی سياستمدار و افزايش نارضايتی مردم از جامعه و حكومت. در هر صورت امر خشونت برای سياستمدار يك آفت جدی محسوب شود.
جمع بندی
همانطور كه گفته شد، مهمترين آفات و موانعی كه به علت آنها يك حاكم يا رهبر يا سياستمدار در عرصهی اجتماع نمیتواند به وظيفهی خود عمل كند و ضعف و ناتوانی او و حكومت را در پی دارد، عبارتند از:
1) قدرت
2) استبداد
3) اقتدار ناتوان يا نفوذپذيری
4) آفات و بيماریهای اخلاقی
5) ظلم
پی نوشت ها
(1). آقابخشی و ديگران، فرهنگ علوم سياسی، پيشين، ص 103.
(2). نهج البلاغه، خطبه 164.
(3). همان، خطبه 164.
(4). بحار الانوار، 25/ 164.
(5). كافی، ج 1، شماره 1/ 199.