خلاصه:
خداوند پيامبر و امام را آفريده و آنها را به مرتبه اعلای كمال رسانيده و بر آنها چيزهايی را كه در نظام عالم صلاح است الهام میفرمايد و هر چه آنها اراده نمايند خداوند مقارن اراده و مشيت آنها خلق میكند. «1»
ولی ظواهر قرآن درباره پيامبران بالاتر از اين را میرساند، زيرا آيات قرآن، همانطور كه بيان شد اين نوع كارها را به خود پيامبران و اوليا نسبت میدهد و در اين نسبت هيچ نوع مجازگويی ندارد. چنانكه در جملههای تخلق و تبری حقيقت را روشن كرديم.
تفسير اعجاز به اين صورت گويا به منظور دوری از توهم شرك انجام گرفته و تصور شده است كه اگر بگوييم خود پيامبران پديد آورنده اين امورند دچار يك نوع شرك و دوگانگی میگرديم.
ولی بايد توجه داشت كه شرك در صورتی است كه آيات را در مقام «ايجاد» و «انجام» مستقل تصور كرده، برای آنها فاعليت منهای اذن و اراده الهی، تصور كنيم، ولی هرگاه فاعليت آنان را در اين امور بسان فاعليت آنها در امور عادی مانند سخن گفتن، حركت كردن و ...
بدانيم و همگی را معلول قدرت انسان، و قدرت انسان را معلول ذات حق بدانيم، و كار آنها را بسان نظام آفرينش كه همه علل در آنجا به ذات احديت منتهی میگردد، تصور كنيم، هرگز دچار شرك نخواهيم بود، زيرا اعتراف میكنيم كه همه علل اعم از طبيعی و مجرد، به او منتهی میگردند.
از اين گذشته، نويسنده مطلب ياد شده، دو صفحه بعد عبارتی دارد كه هرگز با اين تفسير، سازگار نيست بلكه با آنچه ما بيان كرديم بيشتر سازگار میباشد. «2»
5. تصرفهای حضرت محمد صلی اللّه عليه و اله و سلم
مسأله «شق القمر»، يكی از مسائل اسلامی است و آياتی در قرآن حاكی از آن است كه در زمان رسول گرامی، ماه به عنوان اعجاز دو نيم شد، چنانكه میفرمايد:
اقتربت السّاعة و انشقّ القمر* و إن يروا آية يعرضوا و يقولوا سحر مستمرّ. «3» «رستاخيز نزديك گرديد و ماه شكافته شد، هنگامی كه نشانهای (اعجازی) ببينند روی میگردانند و میگويند همه اينها سحر و جادو است».
هرگز نمیتوان دو نيم شدن ماه را در آيه به روز رستاخيز مربوط دانست. زيرا آيه سوم كه میگويد: «هنگامی كه نشانهای میبينند روی خود را برمیگردانند و میگويند همگی سحر است»، گواه بر اين است كه دو نيم شدن ماه در زمان پيامبر صلی اللّه عليه و اله و سلم به عنوان اعجاز در برابر ديدگان مخالفان تحقق يافته، ولی آنها را سحر و جادو پنداشتند.
علاوه بر اين، در كتابهای دانشمندان سنی و شيعه روايات زيادی دراينباره وارد شده كه همگی تأييد میكنند كه اين آيات درباره دو نيم شدن ماه در زمان پيامبر نازل شده است، طبرسی میگويد: «همه مفسران اين آيه را مربوط به معجزه شق القمر در زمان پيامبر میدانند». «4»
امام رازی میگويد: عموم مفسران معتقدند كه مراد از آيات ياد شده شكافته شدن ماه در زمان رسول گرامی است. «5»
در مورد «شق القمر» مسلّما عامل مرموزی در كار بوده است كه توانسته چنان اثری را پديد آورد. و هيچگاه نمیتوان گفت كه پيامبر با نيروی بشری اين كار را انجام داده است، بلكه پيامبر از نيروی مافوق بشری و طبيعی استمداد نموده و مبدأ چنين كاری گرديده است.
دليل بر اينكه اراده و خواست پيامبر در اين كار مؤثر بوده اين است كه اين كار درست در موقعی انجام گرفته كه از او همين كار خواسته شد، و بنا به برخی از روايات لحظهای كه پيامبر با انگشت خود به آن اشاره نمود، ماه دو نيم گرديد و علت اينكه پيامبر از چنين وسيله سادهای استفاده نمود همان است كه در گذشته به نكته آن اشاره نموديم.
گواهی از نهج البلاغه
امير مؤمنان در خطبه «قاصعه» میگويد: من درحضور پيامبر گرامی بودم كه قريش آمدند و گفتند: تو مقامی بزرگ را كه هرگز نياكان تو آن را ادّعا نكردهاند، ادّعا میكنی. ما از تو كاری میخواهيم كه هرگاه بر آن جامه عمل بپوشانی، میدانيم كه تو پيامبر و فرستاده خدا هستی، و اگر انجام ندادی میفهميم كه تو جادوگر و دروغگويی، پيامبر فرمود: چه میخواهيد؟
گفتند: میخواهيم كه بخواهی اين درخت از جای خود كنده شود و در برابر تو بايستد!
پيامبر فرمود: خداوند بر همهچيز قادر است. هرگاه خدا چنين كاری را انجام داد، آيا به يگانگی خدا گواهی میدهيد؟ همگی گفتند: بلی، پيامبر فرمود: آنچه از من میخواهيد انجام داده و آن را نشان میدهم ولی میدانم كه گروهی از شما هدايت نمیشوند، و در ميان شما افرادی هستند كه در سرزمين بدر كشته شده و در ميان چاه ريخته میگردند.
پيامبر گرامی صلی اللّه عليه و اله و سلم رو به درخت كرد و گفت: اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داری و میدانی كه من پيامبر خدا هستم، با همان رگ و ريشه خود، از جای خود كنده شو و به اذن خداوند در برابر من بايست!
امير مؤمنان عليه السّلام میفرمايد:
به خدايی كه پيامبر را بحق برانگيخته است، درخت درحالی كه صدای مهيبی از او برخاسته بود- صدايی بسان صدای پروبال زدن مرغها- با همان رگ و ريشهاش از جای كنده شد و در برابر پيامبر
گرامی صلی اللّه عليه و اله و سلم ايستاد و شاخه بلند خود را بر سر پيامبر و برخی از شاخههای خود را بر دوش من افكند، و من در طر ف راست پيامبر ايستاده بودم، آن گروه متكبر و گردنكش با ديدن چنين آيت الهی بار ديگر از او خواستند كه درخت دو نيم گردد، نيمی بماند و نيمی ديگر به جای خود باز گردد، پيامبر امر كرد درخت نيز به همان صورت درآمد، بار ديگر خواستند پيامبر امر كند آن نيم ديگر نيز به جای خود باز گردد بازگشت. «6»
افرادی كه میتوانند از متن عربی نهج البلاغه استفاده كنند، بهتر میتوانند نكات ياد شده در زير را دريابند:
1. هنگامی كه قريش از او يك چنين آيتی خواستند، پيامبر در پاسخ آنان فرمود:
إنّ اللّه علی كلّ شیء قدير. «خداوند بر هر كاری تواناست».
تا توجه آنان را به اين نكته جلب كند كه «من در انجام اين كار از قدرت بیپايان خداوند استمداد میطلبم و هرگز با قدرت محدود بشری دست به اين كار نمیزنم».
2. هنگامی كه درخت را مورد خطاب قرار داد، چنين فرمود:
«فانقلعی بعروقك حتّی تقفی بين يدیّ بإذن اللّه». «پس با رگ و ريشهات از جای خود كنده شو و در برابر من قرار گير!».
در لحظهای كه پيامبر میخواهد با اراده و خواست خود دست به چنين كار خارق العادهای بزند بسان حضرت مسيح لفظ «بإذن اللّه» را بكار میبرد، تا به من و تو و همه، بفهماند كه هيچ موجودی در انجام هيچ كاری بینياز از قدرت و مشيت خداوند نيست، ولی در عين حال، سراسر خطبه حاكی است كه عامل واقعی همان اراده و خواست نافذ پيامبر میباشد، و لذا هر موقع قريش میخواست، پيامبر بلافاصله به درخت فرمان میداد كه به همان صورت درآيد و نخستين فرمان او چنين بود:
«ای درخت هرگاه به خدا و روز رستاخيز ايمان داری و میدانی كه من پيامبر خدا هستم چنين و چنان كن».
شواهد بر اين نوع ولايت تكوينی در كتابهای حديث و تفسير و تاريخ به اندازهای است كه اين رساله گنجايش يك صدم آنها را ندارد، ولی ما در اثبات مطالب خود گام از نصوص قرآنی و نهج البلاغه فراتر ننهاديم، تا همه افراد حتی شكاكان و ديرباوران نيز باور نمايد.
ولی تصور میكنيم كه برخی از اين گروه بر اثر پيشداوريهای قبلی به راه حق باز نگردند و درباره آنان بايد همان جمله را بگوييم كه پيامبر به قريش فرمود: «و إنّی لأعلم أنّكم لا تفيئون إلی خير». «و من میدانم كه شما به راه حق و حقيقت بازنمیگرديد».
ولی وظيفه يك نويسنده اسلامی اين است كه باكمال بیطرفی و دور از تعصب كه روش كتاب خدا است، حقايق را بنويسد، تا گروههای واقعبين و حقيقتجو كه از وجدانهای زنده برخوردارند، از آن بهره بگيرند.
در آغاز بحث گفتيم كه بندگی خدا، و پيمودن راه عبوديت، در باطن انسان، نيروی خاصی پديد میآورد و انسان در پرتو آن، مبدأ امور زير میگردد:
1. تسلط بر نفس، 2. بينش خاص، 3. تسلط بر افكار پراكنده، 4. تخليه بدن از روح، 5. تصرف در بدن، 6. تصرف در جهان آفرينش.
و همه اينها آثار عبوديت و بندگی صحيح است، اكنون وقت آن فرا رسيده كه پيرامون هفتمين اثر ويژه عبوديت كه همان «مشاهده اجسام لطيف» است سخن بگوييم. ولی لازم است كه قبلا مطلبی رابه عنوان مقدمه تقديمتان كنيم:
7. مشاهده اجسام لطيف جهان (ویژگی هفنم)
در جهان هستی اجسامی وجود دارندكه از اجسام مادی لطيفترند، به اين نوع اجسام در اصطلاح، جسم «برزخی» میگويند، اين نوع اجسام، فاقد ماده جسمانيند، اما خواص اجسام از قبيل: شكل و رنگ و ابعاد را دارا میباشند.
برای روشن شدن مطلب، خوب است صور و اشباح ذهنی را درنظر بگيريد، و يا آنچه را در عالم رؤيا مشاهده میكنيد مورد بررسی قرار دهيد، شكی نيست كه انسان در اين دو موقف با يك سلسله اشباح و صور و اجسامی سروكار دارد، كه همگی از آثار و خواص جسم برخوردارند، امّا ماده جسمانی ندارند.
انسان در يك لحظه صورت شهر تهران را با تمام ابعاد و خصوصياتش در ذهن خود مجسم میكند. آنچه در محيط ذهن او وجود دارد فاقد ماده است، امّا صورت و شكل و رنگ و بعد اجسام را دارد، و همچنين است صوری كه در عالم رؤيا مشاهده میكند.
اين دو مورد میتواند ما را با جهان برزخ آشنا سازد و در حقيقتانسان از اين نمونههای كوچك، پی به حقايق بزرگتر و جهانی وسيعتر و گستردهتر میبرد كه قرآن در آياتی به آن اشاره میكند:
الحمد للّه فاطر السّموات و الأرض جاعل الملائكة رسلا أولی أجنحة مثنی وثلاث و رباع .... «7» «سپاس خدای را كه آفريننده، آسمانها و زمين است، و فرشتگان را پيامرسانانی قرار داد كه دارای بالهای دو يا سه يا چهارگانهاند».
ظاهر اين آيه اين است كه در جهان هستی موجوداتی به نام فرشته است، كه با بالهای متعدد، در فضای بيكران پرواز میكنند، و اگر ما اين موجودات لطيف را با ديدگان خود نمیبينيم، گواه بر اين نيست كه صفحه هستی از چنين موجوداتی خالی است، از طرف ديگر ما حق نداريم بدون جهت ظاهر آيه را تأويل كنيم، همچنين نمیتوان گفت حقيقت فرشته همين است و بس. بلكه بعيد نيست كه فرشتگان موجودات نيرومندی باشند كه گاهی با وجود مثالی و برزخی و يا بالهای گوناگون خود را نشان میدهند، به عبارت ديگر، به صورت انسان يا موجود ديگری كه دارای بالند متمثل و مجسم میگردند.
گواه اين گفتار اين است كه فرشتهای به نام «روح» برای «مريم» به صورت انسانی متمثل گرديد چنانكه میفرمايد:
... فتمثّل لها بشرا سويّا. «8» «روح (مقصود جبرئيل يا فرشته ديگری است) برای او به صورت انسانی كامل مجسم گرديد».
*** يكی از آثار ولايت كه محصول بندگی و قدرت روحی است اين است، كه قدرت بر رؤيت اينگونه اجسام پيدا كرده، نه تنها اجسام لطيف را میبيند، بلكه صداهای آنها را نيز میشنود، امير مؤمنان وضع زندگی خود را با پيامبر در آغاز بعثت چنين تشريع میكند:
«من نور وحی را میديدم، بوی نبوت را استشمام میكردم، و ناله شيطان را موقع نزول وحی، شنيدم، از پيامبر گرامی صلی اللّه عليه و اله و سلم پرسيدم: اين ناله كيست؟ فرمودند: اين ناله شيطان است از اينكه كسی او را بپرستد مأيوس شده است، علی! آنچه را كه من میبينم تو نيز میبينی و آنچه را كه من میشنوم، میشنوی! جز اينكه تو پيامبر نيستی، ولی تو وزير من و بر صراط مستقيم هستی». «9»
قدرت بر ديدن فرشتگان و شنيدن صداهای غير عادی نشانه كمال روح و نتيجه حيات معنوی است، كه از آن پويندگان راه بندگی است، پيامبر گرامی به نص قرآن، جبرئيل را نزد سدرة المنتهی ديد «10» رؤيت جبرئيل، نياز به قدرت روحی و كمال معنوی دارد، كه به انسان توانايی میبخشد تا چنين موجودی را مشاهده كند.
در ميان زنان بنی اسرائيل تنها مريم قادر به ديدن فرشته میگردد و با او سخن میگويد و او به وی بشارت میدهد كه به همين زودی دارای فرزند میشود «11» همه اين كمالات نتيجه كمال روحی میباشد كه او را دارا بوده است.
__________________________________________________
(1). پاورقيهای انيس الموحدين، ص 242- 243. اين نظريه رامرحوم مجلسی در بحار الأنوار (ج 25، ص 250- 261) مطرح كرده.
(2). در صفحه 245 مینويسد: «خداوند به رسول گرامی و امامان به اندازهای قدرتتسلط و تصرف در موجودات داده كه حتی جواهر و اعراض در مقابل آنها خاضعندو میتوانند به وجود ذهنی خود در عالم طبيعت وجود خارجی بدهند». و همچنيندر ص 250 جملههايی دارد كه با تفسير ما بهتر تطبيق میكند. ص 748.
(3). قمر/ 1- 2.
(4). مجمع البيان، ط صيدا، ج 5، ص 186.
(5). مفاتيح الغيب، ط نخستين، مصر، ج 748 ذيل تفسير سوره قمر.
(6). نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 234 (قاصعه).
(7). فاطر/ 1.
(8). مريم/ 17.
(9). نهج البلاغه فيض الإسلام خطبه 234 (قاصعه).
(10). سوره النجم، آيه 13 و 14: و لقد رآه نزلة أخری* عند سدرة المنتهی: و بكار ديگر او را مشاهده كرد، در نزد «سدرة المنتهی» (درختی است در سمت راست عرش).
(11). مريم/ 17- 21.