ولايت تكوينى‏

2- ولايت تكوينى‏

 

مقصود از ولايت تكوينى اين است كه فردى بر اثر پيمودن راه بندگى آنچنان كمال و قرب معنوى پيدا كند، كه به فرمان و اذن الهى بتواند در جهان و انسان تصرف كند.

 

«ولايت تكوينی» برخلاف «ولايت تشريعی» كمال و واقعيتی است «اكتسابی» و راه كسب برخی از مراتب آن به روی همه باز است ولی مقاماتی كه در «ولايت تشريعی» بيان گرديده همگی موهبت خداوندی است كه پس از وجود يك سلسله زمينه‏ها جز خواست خدا چيزی در آن دخالت ندارد.

 

«ولايت تكوينی» يك كمال روحی و معنوی است كه در سايه عمل به نواميس خدايی و قوانين شرع، در درون انسان پديد می‏آيد و سرچشمه مجموعه‏ای از كارهای خارق العاده می‏گردد. به طور اجمال می‏گوييم (بعدا به‏طور مشروح بيان خواهد شد)
عمل به احكام و سنن دينی در ظاهر، عمل به يك سری مقررات اجتماعی و اخلاقی است، ولی پيمودن همين راه، در درون انسان واقعيتها و صفات و كمالاتی را پديد می‏آورد كه هرگاه كمال روحی به حد شايسته‏ای برسد، نفس انسانی در اين جهان می‏تواند امور زير را انجام دهد:
1. تصرف در جهان و انسان.
2. آگاهی از ضماير و قلوب كه شاخه‏ای از علم غيب است. «1»
3. شهادت بر اعمال انسان كه در قرآن مجيد از كسانی كه دارای اين موهبتند، با نام «شهداء» ياد كرده است. امّا مقصود از شهادت بر اعمال چيست؟ خود بحث جداگانه‏ای دارد.
ولی آنچه فعلا مورد بحث‏وگفتگوی ما است همان تصرف در تكوين است برای روشن شدن مطلب ناچاريم مقدمتا قدری در عظمت روح انسان و قدرتهايی كه در روح‏وروان او نهفته است، بحث كنيم.
نيروهای نهفته در درون انسان‏
انسان از دو جزء به نام تن و روان آفريده شده است، به عبارت ديگر انسانيت انسان، منحصر به جسم و تن نيست، بلكه باطن و جانی دارد كه واقعيت او را تشكيل می‏دهد، و اگر بر سر راه تكامل انسان، از نظر جسم و ماده محدوديت‏هايی وجود دارد و پيشرفت او از نظر ماده كاملا محدود و اندازه‏گيری شده است، اما بر سر راه تكامل او از نظر روح و معنا چنين محدوديتی نيست، بلكه او از اين نظر، آمادگی بيشتری برای ترقی و تعالی دارد، چه بسا در پرتو اطاعت خدا و پيمودن راه حق، می‏تواند قله‏های بس بلندی را فتح و تسخير نمايد.

كارهای شگفت‏انگيز مرتاضان كه از حدود توانايی يك فرد عادی بيرون است، حاكی از آن است كه در نهاد انسان نيروهای شگرفی وجود دارد كه در شرايط خاصی شكفته گرديده و جوانه می‏زند.
آنان با يك نگاه، آب سرد را می‏جوشانند، ميز را بدون كمك دست از زمين بلند می‏كنند، آدمی را در هوا معلق نگاه می‏دارند و طناب را به هوا پرت می‏كند و در هوا می‏ماند، گياهی را كه بايد در مدت دو ماه برويد با نيرو يا اراده در ظرف دو ساعت می‏رويانند و ... «2»
ممكن است ما درباره هريك از اين امور شك و ترديد كنيم، امّا هرگز به‏طور اجمال نمی‏توان انكار كرد كه اگر انسانی به پرورش روح خود بپردازد به نتايج شگفت‏انگيزی می‏رسد، اگر در جهان گروهی بر كارهای بس محير العقولی دست می‏زنند، از اين جهت‏ است كه كم شدن خوروخواب، از توجه انسان به جسم و تن می‏كاهد و به روح انسانی فرصت می‏دهد كه نيروهای نهفته خويش را پرورش دهد و قدرت روحی بيشتری پيدا نمايد، كه گويی ميان توجه كامل به هريك از جسم و روان، تضادی وجود دارد هرگاه آدمی به پرورش جسم و تن بپردازد و خود را در لذايذ جسمانی و شهوات مادی غرق كند، اين فرورفتگی در تن‏پروری، او را از توجه به معنا و باطن باز داشته و برای تكميل روح و معنا و پرورش قوای روحی، مجالی پيدا نمی‏كند، ولی هرگاه از شدت توجه خود به امور مادی و لذايذ جسمانی بكاهد، و به درون‏گرايی و باطن‏نگری بپردازد، در اين موقع می‏تواند نيروهای نهفته باطنی خويش را آشكار سازد و بر قدرت و توانايی خود بيفزايد. مرتاضان در سايه بسياری از رياضتهای خشن كه از نظر آيين مقدس اسلام حرام است، خود را از تعلقات جسمانی رها می‏سازند، اين نوع رياضت كه از نظر آيين مقدس اسلام حرام می‏باشد، آن‏چنان زجردهنده و شكنجه‏زاست كه هرگز افراد عادی نمی‏توانند آن را تحمل كنند، و حتی خود مرتاض بايد در اين راه به تدريج گام بگذارد، تا بر اثر تمرين‏های زياد بتواند قدم‏به‏قدم پيش برود. مثلا گاهی يك عمر به حالت خميده نشسته و دو دست بسته خود را به زمين می‏گذارده كم‏كم دست به اين حالت مانده و خشك می‏شود.
برای كم كردن نيروی حيوانی هيچ‏گاه زير سقف نمی‏خوابند، روزه‏های طولانی می‏گيرند، روی تيغ شمشير راه می‏روند و بدنشان را از داس تيز عبور می‏دهند.
همه اين كارها برای اين است كه خود را از علايق مادی و تسلط قوانين طبيعی برهانند و در سايه كم‏توجهی به امور مادی، به روان خود مجال دهند كه نيروهای خود را پرورش دهد.
جای بحث‏وگفتگو نيست كه كارهای مرتاضان برخلاف فطرت انسانی، و برخلاف قوانين مسلّم اسلام می‏باشد؛ زيرا اين رياضتها يك نوع اضرار به جسم و جان و «رهبانيت» خاصی است كه در آيين اسلام ممنوع و حرام اعلام شده است. «3»
البته راه شكفته شدن نيروهای درونی منحصر به اين نوع رياضتهای ضد انسانی كه برخلاف اصول آفرينش می‏باشد، بلكه برای جوانه زدن قوای درونی راه ديگری هست كه در آينده درباره آن گفتگو خواهيم كرد، ولی كارهای شگفت‏انگيز مرتاضان در برابر غربيان و غرب‏زدگان كه ماده را آخرين مرحله هستی می‏پندارند، و وجود و هستی را با ماده و نيرو مساوی می‏دانند، فريضه اصالت ماده را متزلزل می‏سازد و ثابت می‏نمايد كه در پشت عالم ماده و انرژی، جهان بس‏ مرموزی است كه قدرت و نيروی بس شگرفی دارد، كار و كوشش موجودات آن جهان در گرو قوانين مادی و نواميس طبيعی نيست، بلكه يك نوع حكومتی بر اصول مادی دارد. در اينجا بد نيست داستان زير را كه يك مرد انگليسی ديرباوری را به امور غيبی، معتقد ساخت بشنويد:
«مرتاضی» را به نام «هاريكن» در «هند» درحالی‏كه زبان خود در دهان برگردانيده و لبها دوخته بود و سوراخهای بدن خويش را با موم بسته بود، در ميان تابوت گذاردند، و تابوت را مهروموم كرده و در ميان قبر نهادند و شب‏وروز نگهبانان اطراف تابوت را زير نظر گرفتند.
پس از شش هفت روز تابوت را از قبر درآورند و ديدند مهرهای آنان دست نخورده است، مرتاض را از ميان آن بيرون كشيدند، ديدگان او شيشه‏ای، دست‏وپايش خشك، پوستش چين خورده شده و نبضش نمی‏زد؛ دهان و بينی و گوشش را باز كرده و آب گرم به سر و صورتش ريختند و تنفس مصنوعی دادند، در نتيجه پس از نيم ساعت بيدار شد! «4» اين عمل هرچه باشد خواه آن را مرگ و تجديد حيات بناميم و يا اينكه آن را يك خواب گران و سنگين بخوانيم، بالأخره با اصول‏ علمی محدود امروز بشر سازگار نيست وانگهی ثابت می‏كند كه ورای جهان ماده و نيرو، جهان ديگری وجود دارد كه هيچ‏چيز آن شبيه به اين جهان نيست و شخصيت و واقعيت انسان در جسم و تن خلاصه نمی‏شود بلكه او معجونی است از جسم و جان كه با از بين رفتن يكی، ديگری از ميان نمی‏رود.

نيروبخشی بندگی خدا
راه صحيح‏تر برای تكامل روح‏وروان، «عمل به تعاليم اسلام» و «طی طريق عبوديت» و «پيمودن صراط مستقيم» است.
توضيح اينكه: از نظر آيين اسلام انسان دو نوع زندگی دارد يكی «حيات ظاهری» و ديگری «حيات معنوی و انسانی».
«حيات ظاهری» همان حيات حيوانی است كه تمام بشر آن را دارا است و اسلام برای جلوگيری از هر نوع افراط و تفريط، برنامه خاصی برای اين نوع حيات تنظيم كرده است برنامه اسلام علاوه بر اينكه بهزيستی انسان را در جهان ماده فراهم می‏سازد، راه را برای تحقق حيات معنوی نيز هموار می‏نمايد.
«حيات معنوی» انسان از اعمال و نيّات او سرچشمه می‏گيرد، و نتيجه چنين حياتی سعادت و خوشبختی و يا شقاوت و بدبختی او می‏باشد؛ بنابراين حركات و سكنات و كار و كردار بشر، سازنده حيات‏ معنوی و پديد آورنده قدرت روحی است كه نتيجه آن سعادت و تعالی انسان و يا شقاوت و بدبختی او است. دستورات اسلام و نواميس دينی هرچند در ظاهر به صورت مجموعه‏ای اعمال فردی و يا اجتماعی برگزار می‏گردد، امّا همين دستورات، يعنی عمل به واجبات و ترك محرمات، در روح انسان، كمالاتی پديد می‏آورد، و در پس پرده حس ذخيره می‏سازد و اين واقعيت روحی و معنوی است كه سازنده شقاوت و سعادت، و پديد آورنده نعمت‏های دوزخی می‏گردد.
در پس پرده زندگی ظاهری (هنگامی كه زندگی ظاهری، با رعايت نواميس دينی و قوانين الهی توأم باشد) واقعيتی است زنده و حياتی است معنوی كه سرچشمه تمام خوشبختی‏ها است و اين واقعيت همان «ولايت» است كه در افراد انسان به‏طور متفاوت پديد می‏آيد و مبدأ يك سلسله آثار شگرف می‏گردد.
گروهی، اسرار دستورهای اسلامی را در مسائل زندگی خلاصه می‏كنند، تصور می‏نمايند كه اين دستورها تنها برای زيستن است، ديگر توجه ندارند كه اين دستورها علاوه بر اينها، نتيجه ديگری نيز دربر دارند و آن اين‏كه انسان در پرتو اين دستورات عملی و اجتماعی موفق می‏گردد كه روح خويش را از صفات زشت پاك سازد، و قرب معنوی و كمال وجودی پيدا كند.
انسان در سايه عبوديت و بندگی خدا و اخلاص در عبادت، برای خود سيری در تكامل باطنی دارد كه ربطی به زندگی فردی و اجتماعی او ندارد، و اين سير از حدود جسم و ماده بيرون است و هر فردی در اين سير معنوی خود، به فراخور حال خويش مقاماتی را به دست می‏آورد كه چه بسا آنها را در اين جهان و يا پس از مرگ مشاهد می‏نمايد.
همانطوری كه روح روی تن اثر مستقيم دارد، مثلا در موقع ترس چهره انسان زرد می‏گردد، و هنگام خجلت، صورت او برافروخته می‏شود، به همين نحو اعمال جسمانی ما نيز روی روح و روان انسان مؤثر می‏باشند، اعمال ما در روح و روان ما اثر و واقعيتی از خود پديد می‏آورند، و اساس يك رشته صفات ثابت و متغير می گردند، و چگونگی زندگی ما، در آينده در گرو همين آثاری است كه اعمال نيك و بد ما، در روان ما از خود به يادگار می‏گذارند.
افرادی كه تحت مراقبت پزشكی قرار دارند و دستورات لازم ورزشی يا غذايی و دارويی را به كار می‏بندند، تصور می‏كنندكه فقط يك رشته كارهای ساده را انجام می‏دهند ولی نمی‏دانند كه همين تمرينها، چه آثاری در جسم و تن و روح‏وروان آنان به يادگار می‏گذارد، هنگامی كه دوران مراقبت به پايان رسيد و به گذشته خود می‏نگرند، متوجه می‏شوند كه نتايج ارزنده‏ای در درون خود كسب و ذخيره كرده‏اند.
فرد بيمار، دستورهای پزشك را يكی پس از ديگری به كار می‏بندد و به ظاهر می‏انديشد كه دارويی می‏خورد ولی از آن غافل است كه اين داروها چه آثار نيكی در روان او پديد می‏آورد؛ وقتی دوران نقاهت به آخر رسيد می‏فهمد كه در طول بيماری با مصرف دارو و خوردن غذا چگونه تندرستی خود را ذخيره كرده است.
دستورهای شرايع آسمانی و وظايفی كه خداوند برای بندگان خود تعيين كرده است از اين قاعده مستثنی نيست، عبادات و وظايف ظاهری، خودبخود مورد علاقه شارع نيست، و اگر اسلام انجام دادن آنها را خواسته، به خاطر فوايد و آثاری است كه در درون انسان پديد می‏آورد و به خاطر «قربی» است كه نسبت به حضرت حق پيدا می‏كند و «تكاملی» است كه به وجود او می‏بخشد. افراد باايمان، از نخستين لحظه‏ای كه دستورهای دينی خود را به كار می‏بندند، ناخودآگاه گام در صراط تكامل نهاده و صفات و ملكات را در باطن ذخيره می‏كنند. به طور مسلم كمال روحی افراد يكسان نخواهد بود و مقاماتی كه در اين راه به دست می‏آورند، متفاوت می‏باشد، زيرا اطاعت و بندگی آنان يكنواخت نيست.

بندگی خدا مايه نزديكی به كانون كمال و قدرت‏
جای بحث‏وگفتگو نيست كه «اطاعت خدا» مايه «قرب الهی» و مخالفت با دستورهای او، مايه دوری از اوست؛ اكنون بايد ديد مقصود از اين «قرب» كه به معنای نزديكی است، چيست؟
هرگز نمی‏توان گفت كه مقصود از اين قرب همان نزديكی از نظر مكان است؛ زيرا خداوند جهان، جسم و جسمانی نبوده و دارای مكان نيست. به‏طوری كه بنده‏ای از نظر مكان به او نزديكتر گردد، ولی درعين‏حال او به ما از خود ما نزديكتر است «5» همچنين هدف از اين قرب، تقرب مقامی و اجتماعی نيست، چنانكه می‏گويند: معاون از همه‏كس به وزير نزديكتر و در نزد او مقرب‏تر است، بلكه اين تقرب يك نوع «قرب معنوی» است و به كار بردن لفظ «قرب» در اين مورد يك نوع مجاز است و به حكم مناسبتی كه اين قرب با قرب مكانی دارد، در اين معنی به كار می‏رود.
تقرب به خدا، نه قرب مكانی است و نه قرب اجتماعی و مجازی، بلكه واقعيتی است حقيقی كه بندگان خدا در پرتو اطاعت و عبادت و اخلاص در عمل آن را به دست می‏آورند و از نردبان تكامل‏ بالا می‏روند و به خدا نزديكتر می‏شوند و فاصله‏ها را كمتر می‏كنند.
ممكن است سؤال شود كه اگر خدا مكان ندارد و چنين تقربی، اجتماعی نيست، پس مقصود از «قرب الهی» و بالا رفتن بنده و نزديك شدن به خدا چيست؟
پاسخ سؤال اين است كه: خداوند جهان، كمال مطلق و نامحدود است و پويندگان راه عبوديت و بندگی در پرتو كمالاتی كه از اين راه به دست می‏آورند سرانجام حائز كمال می‏شوند و از ديگران كه فاقد اين نوع كمالند مقرب‏تر و نزديكتر می‏گردند.
در جهان آفرينش هر كسی به تناسب كمال وجود خويش، قربی به ذات پروردگار دارد، ولی هر فردی از نظر وجود كامل‏تر باشد، به ذات الهی كه كمال محض و نامتناهی است مقرب‏تر و نزديكتر خواهد بود.
به‏طور مسلم فرشتگان در پرتو كمالی كه دارند از بسياری از موجودات جهان مقرب‏تر و نزديك‏ترند از اين جهت گروهی از آنان «حاكم و مطاع» و گروهی ديگر «مطيع» و «فرمانبر» هستند.
انسان كه از نظر مرتبه وجودی در درجه‏ای بالاتر قرار دارد، از جماد و نبات و حيوان به خدا نزديكتر است، و مقياس در نزديكی و دوری، همان كمال وجودی است كه او را به كانون كمال مطلق نزديك‏تر ساخته و می‏سازد.
علاوه بر كملاتی كه به حكم ضرورت در وجود هر انسانی است، انسان می‏تواند بسياری از كمالات را از راه عبوديت و بندگی و انجام وظايف دينی نيز به دست آورد. او با پيمودن طريق بندگی و اطاعت الهی، درجات قرب و نزديكی به خدا را طی می‏كند و از مرحله حيوانی گام فراتر نهاده، و بالاتر از فرشته نيز می‏رود.

__________________________________________________
(1). در اين مورد رجوع كنيد به كتاب «آگاهی سوم» از همين مؤلف.

(2). سالنامه نور دانش، 1325.

(3). پيامبر صلی اللّه عليه و اله و سلم فرمود: «لا رهبانية في الاسلام» در اسلام رهبانيت نيست. (نهج البلاغه، حكمت 253).

(4). سالنامه نور دانش، 1325

(5). نحن اقرب اليه من حبل الوريد (سوره ق/ 16).

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

پیام هفته

مصرف کردن بدون تولید
آیه شریفه : وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ ... (سوره مبارکه سجده ، آیه 21)ترجمه : و ما به جز عذاب بزرگتر (در قیامت) از عذاب این دنیا نیز به آنان می چشانیم ...روایت : قال أبي جعفر ( ع ): ... و لله عز و جل عباد ملاعين مناكير ، لا يعيشون و لا يعيش الناس في أكنافهم و هم في عباده بمنزله الجراد لا يقعون على شيء إلا أتوا عليه .  (اصول کافی ، ج 8 ، ص 248 )ترجمه : امام باقر(ع) مي‌فرمايد: ... و خداوند بدگانی نفرین شده و ناهنجار دارد که مردم از تلاش آنان بهره مند نمی شوند و ایشان در میان مردم مانند ملخ هستند که به هر جیز برسند آن را می خورند و نابود می کنند.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید