پرسش‏هایی بی‏ پرده؛ پاسخ‏هایی صریح بخش 4

پرسش‏هایی بی‏ پرده؛ پاسخ‏هایی صریح بخش 4

 

انتقاد از دولت، انتقاد از يك مسئول، انتقاد از فلان دستگاه يا فلان قوه، اين يك چيز است؛ انتقاد از اصلِ نظام و پايه‏هاى نظام يك حرف ديگر است. اين دومى است كه امروز دنيا به او همت گماشته؛ اين دومى است كه امروز عقبة عظيم تبليغاتى راديوهاى بيگانه و طرّاحانشان به آن همت گماشته‏اند. شما راديوهاى بيگانه را، تلويزيون‏هاى گوناگون را حالا اخيراً شبكه‏هاى رايانه‏اى و اينترنت و غيره، اينها را خب مى‏دانيد كه چقدر وسيع است، اما از همة اينها مهمتر، آن مغزهايى است كه پشت سر اينهاست. هر كسى كه چهار صفحه روزنامه منتشر كرده باشد

می‏داند من چه می‏گويم. اينی‏ كه يك برنامة تبليغاتی - چه در رايانه به صورت شبكة اينترنت، چه در تلويزيون، چه در راديو، چه در فلان مطبوعه - در دنيا منتشر بشود و پخش بشود، اين صورت كار است؛ پشت سر آن يك مغز، يك فكر منسجم، يك تصميم، يك عزم وجود دارد؛ از او بايستی بيمناك بود؛ حساب او را بايد كرد.

وقتی انسان می‌خواهد به يك مسئول ايراد بگيرد كه‎ آقا چرا در حوزة كارتان خطا اتفاق افتاد، بايستی تمام موانعی را كه در اجرای صحيح كار بر سر راه يك انسان معمولی وجود دارد، در نظر بگيرد و ببيند كه‎ آيا با محاسبة اينها او كوتاهی كرده يا نه؛ اگر كوتاهی كرده، نبايستی از او صرف‌نظر كرد و گذشت؛ اين اعتقاد من است. در حوزة اختيارات مستقيم من هم همين‌طور عمل می‌شود. من اگر از كسی كوتاهی ببينم و بفهمم تقصير داشته، اغماض نمی‌كنم. در مورد مسئولان هم هميشه سفارش می‌كنم و می‌گويم كه اغماض نكنيد.

در قضیه نقد رهبری نباید جوانان فریب ظاهر قضیه را بخورند و به خاکی بروند. نگاه کنید مسئله غیبت و ظهور را؛ امام یازدهم مورد سؤال و نقد واقع می شود که اموالی که از طرف بزرگان شیعه خدمت ایشان ارسال شده کجا مصرف شده است؟ امام در جواب می-گوید: «اگر امامت امر مستمری است و شما به آن پایبندید، چرا این سؤال از اجداد من نشد؟!» و از آن پس دستور می دهد پردة سیاهی در اتاق دیدار نصب می شود و شیعیان از پشت پرده با آن حضرت گفتگو می کنند و از آن زمان غیبت آغاز شد.

آنچه به ذهن شما می‏رسد ـ و موضوعی شخصی است ـ را نمی‏توان به عنوان «سؤال‏هایی از ولی فقیه» فردا در روزنامه‏ها چاپ کرد... راه‏های زیادی هست که افراد می‏توانند سؤالات خود را از ولی فقیه مطرح کنند؛ ارتباط برقرار کردن با نمایندگان خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی یا طرح سئوالات با دفتر ارتباطات مردمی و یا دفتر بازرسی رهبری در میان بگذارند. مراجع تقلید نیز یکی دیگر از کانال‏هایی هستند که می‏توان مسائل را از طریق آنها با ولی فقیه مطرح کرد چرا که رهبری با مراجع تقلید دیدارهایی دارند. اینها راه‏های معقولی است که مردم بر اساس حقی که قانون برای آنها در نظر گرفته می‏توانند استفاده کنند.

آيا ولي فقيه محدود به کشور ايران است يا اينکه ولي امر تمام مسلمين جهان مي‏باشد؟

رهبر امت اسلامی شخص امام خمينی است و هيچ فرقی بين ملت ايران و ملت عراق در ولاء امام و در تقليد از امام و در لزوم تبعيّت از خط امام نيست. هر كس جز اين بگويد، معنای فقاهت، معنای ولايت فقيه، معنای ولايت امام را درك نكرده. آنی كه مال يك مرز جغرافيايی است، يك رئيس جمهور است، يك نخست‏وزير است، آنی كه عرف بين‏المللی يا فرض كنيد كه قراردادهای سنتی و غيره وادار می‏كند كه بايستی دخالت نكند، آن رئيس جمهور است؛ آن نخست وزير است؛ آن دولت است؛ نه امام. امام يعنی مرجع تقليد؛ امام يعنی آن كسی كه از اسلام سخن می‏گويد؛ او مرز جغرافيايی نمی‏شناسد. آنچه كه تبعيت از او را ايجاب می‏كند، او اسلام است. اسلام كه مال يك مرز جغرافيايی نيست. مگر اسلامِ ايران، غير از اسلام عراق و غير از اسلام افغانستان و غير از اسلام پاكستان و غير از اسلام سوريه و غير از اسلام جاهای ديگر است. اگر «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» با فهمی كه ما از اين آيه داريم، با فهمی كه اجتهاد و فقاهت ما از اين آيه دارد، مال همة مسلمان‏ها است، پس ولايت امام امت هم مال همة امت است. امت اسلامی كه فقط ملت ايران نيستند. ملت ايران، سی‏چهل ميليون آدم هستند، توی اين محدودة جغرافيايی زندگی می‏كنند. معنی ندارد توی يك جامعة اسلامی بزرگ، دو امام؛ دو واجب‏الاطاعة. بنابراين، همان نسبتی كه امام با ملت ايران دارد، همان نسبت را عيناً امام با ملت عراق دارد؛ اين خط را فراموش نكنيد. اين «مُفتَرِقُ الطَريق»  بين راه خط امام، راه صحيح و راه غير صحيح. سياست‏بازان، مدعيان، بلندپروازان، سلطه‏طلبان در اين‏جای قضيه خدشه می‏كنند تا بتوانند خط ليبراليسم و خطوط قومی و شيوعی و غيره ذلك را در عراق بياورند سر كار. اگر می‏خواهيد دچار آن بليه‏ها نشويد، خط مستقيم اين است؛ خط رهبریِ امام امت و لاغير. 

همان‏گونه كه اقليم جغرافيايی، فتوای مجتهد و مرجع تقليد را شرعاً محدود نمی‏كند، قلمرو ولايت فقيه را نيز شرعاً تحديد نمی‏سازد. يك ولی‏فقيه، شرعاً می‏تواند همه جوامع اسلامی روی زمين را اداره كند در صورتی كه محدوديت‏خارجی وجود نداشته باشد؛ ولی در شرائط كنونی، عملاً چنين امری در خارج ميسّر نيست، زيرا مسئولان ممالك ديگر، آن را دخالت در امور كشورها می‏دانند و مانع چنين امری می‏شوند و ديگر امكان ندارد فقيهی كه در يك كشور شرقی است، برای مردم يك كشور غربی برنامه تعيين كند و بالعكس.  

ولايت فقيه، نظير نيابت از انبياء اولوالعزم است؛ مثل جانشينی پيغمبر اسلام است كه ذاتاً محدوديتی ندارد مگر مانع طبيعی يا سياسی در بين باشد. 

آیت الله فاضل لنکرانی (ره) نیز در پاسخ به استفتایی در این موضوع می‏فرمایند: «احکام صادره از ولی فقیه چنانچه مخصوص منطقه خاصی بوده باشد تنها برای افراد همان منطقه واجب الاتباع خواهد بود، و اما چنانچه آن احکام صادره، عامه و مطلق بوده باشد بر جمیع مسلمین اطاعت از آن واجب خواهد بود.»    

بعضی‎ها در قوّت علمیِ آیت الله خامنه‎ای خدشه می‎کنند، نظر فقها و علمای حوزه دربارة توان علمی ایشان چیست؟

آيت الله فاضل لنكراني(ره):

در مورد مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي (دامت بركاته) اشعار مي‏دارد كه مقام شامخ علمي و اجتهاد و فقاهت معظم له جاي هيچ‏گونه ترديد نيست؛ اينجانب با توجه به سابقه آشنايي ديرين با ايشان و اطلاع از مراتب تحصيلي اذعان به اجتهاد به نحو اطلاق وي دارم؛ علاوه اشاره و بلكه تصريح امام عظيم الشان (قدس سره) در موارد متعدّد به صلاحيت و شايستگي رهبري ايشان، دليل عمده بر مقام اجتهاد معظم له مي‏باشد.

«حجت‌الاسلام و‌المسلمين راشد يزدي در همايش اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان مستقل در مشهد مقدس، به بيان خاطره‏ای از مقام معظم رهبري پرداخته، فرمودند: «در زمان انقلاب، بين حزب جمهوري اسلامي و امام جمعه بندر عباس اختلافي در گرفت. آیت الله صدوقي به من گفتند تا درباره اختلاف آنها، گزارشي بياورم. بعد از تهيه و ارائة گزارش به آیت الله صدوقي، ايشان پرسيدند: كي به تهران مي‌روي؟ گفتم فردا. ايشان پاكتي را به من دادند. پشت پاكت نوشته بود: «تقديم به محضر مبارك آيت‌الله‌ العظمي آقاي خامنه‌اي» پسر آقاي صدوقي اعتراض كردند كه آيا ايشان به مقام آيت‌اللهي رسيده‌اند؟ آقاي صدوقي از بالاي عينك به پسرش نگاه كرد و گفت: «بله كه آيت‌الله‌ هستند!»

آيت الله مشكيني:

به تصديق و تائيد عده زيادي از فقهاي خبرگان، علما و مجتهدين كه من از آن اطلاع دارم و خاصّه تصديق حضرت امام(ره) كه بارها فرموده بودند: «ايشان شايسته رهبري جامعه هستند» در اجتهاد و فقاهت معظم له، هيچ ترديدي وجود ندارد. ايشان استعداد فهم و قدرت استنباط حكم را از كتاب و سنّت داشته و دارند و خدشه در اين مسئله غير از غرض‏ورزي چيز ديگري نيست.

آيت الله جوادي آملي:

اجتهاد و عدالت آيت الله جناب آقاي حاج سيد علي خامنه‏اي (دامت بركاته) مورد تاييد مي‏باشد. لازم است امت اسلامي (ايدهم الله) در تقويت رهبري معظم له در بذل نفس و نفيس  در هيچ‏گونه نثار و ايثار دريغ نفرمايند؛ «لتكون كلمه الله هي العليا.  والسلام علي من اتبع الهدي».

آیت الله هاشمی شاهرودی:

بنده مدت‏هاست در خدمت مقام معظم رهبري در بحث‏هاي فقهي مفصّل و بسيار سخت كه در مسائل مستحدثه و محل ابتلاي نظام انجام مي‏گيرد، حاضر بوده‏ام؛ معمولاً در مسائل مستحدثه كه فقها هم بحثي را ارائه نداده‏اند يا كمتر ارائه داده‏اند، آن قابليت‏ها و ويژگي‏هاي اجتهاديِ يك مجتهد مطلق، وارد مسئله مي‏شوند. در تنظيم مسئله، در مباني كه بايد به آن استنباط شود، در نوع ادله‏اي كه در مسئله بايستي به آنها استناد شود، متقدّم و متأخّر از اين ادّله تعيين شود، كيفيت جمع بين ادله روشن شود و خلاصه هيچ كم و كاستي از ايشان ديده نمي‏شود... هرگونه تشكيک در اين مسئله ناشي از جهل يا غرض است و غير از ضربه زدن به اسلام چيزي ديگري نيست... اضافه بر تسلط بر مباني اجتهادي كه هر فقيه و مجتهدي مي‏بايستي بر آنها مسلّط باشد، داراي ويژگي‏هاي علمي و فقهي خاص خودشان هم هستند، يكي اينكه در مسائل رجالي داراي معلومات بسيار خوبي هستند و در رجال واقعاً كار كرده‏اند و جزء مجتهديني هستند كه به مسائل رجالي اهميت مي‏دهند. تفوّق چشم‏گيري در مسائل رجالي دارند كه اين خود يكي از موجبات اعلميّت يك فقيه است... امتياز ديگر ايشان، فهم سالم و ذوق مستقيمي است كه در فهم آيات و روايات دارند، مسئله استظهار و استفاده از ادلّه لفظي در استنباط بسيار مهم است؛ بلكه اساس فقاهت است... من در اين مدت ديده‏ام كه ايشان بسيار جالب استظهار مي‏كنند. نكات ادبي را خوب بررسي و حلاجي مي‏كنند و از آنها دلالت‏هاي جالبي را به دست مي‏آورند. همچنين ويژگي ديگر ايشان، نظم منطقي و دقيق ذهني ايشان است كه معمولاً در تدوين و تنقيح بحث‏هاي پيچيدة علمي بسيار مهم و كارساز است...

آیت الله مصباح یزدی:

هوش و فراستِ فوق العاده مقام معظم رهبری، از دوران کودکی زبانزد خاص و عام بود. ایشان از همان روزهای نخست زندگی، در مقاطع مختلف تحصیلی، امتیازاتی داشتند که آثار آن را امروز در تصمیم‏ها و تدبیرهای معظم له، به نهان مي‏بینیم.      

ایشان از همان روزها، علاقه شدیدی به تحصیل داشتند؛ به طوری که با گذشت زمانی کوتاه، بین استادان خود موقعیت خاصی پیدا کردند و مورد توجه و حمایت آنان قرار گرفتند.      

یکی از استادهای ایشان- در حوزه علمیه قم- آیه الله حائری یزدی- رضوان الله تعالی علیه- بود که مهر و لطف وی به مقام معظم رهبری- در آن روزها- برای همگان روشن بود.    

بعضی وقت‏ها، آیه الله حائری، ساعت‏ها وقت خود را صرف پاسخ دادن به سؤالاتِ مقام معظم رهبری(دامت برکاته) و بحث و گفت و گوی با ایشان مي‏نمودند. گاه قبل از درس عمومی استاد، بحث علمی- در جلسه ای خصوصی- به درازا مي‏کشید که از ساعت شروع کلاس مي‏گذشت و آیه الله حائری یزدی، هوش و استعداد فوق العادة ایشان را عذری برای تأخیر قرار مي‏دادند.

همه اینها، عواملی بودند که نبوغ فکری و علمی مقام معظم رهبری را نهان کردند و ایشان قبل از اینکه به بیست سالگی برسند، به مقام بالایی از علم و فقاهت رسیدند و در آغاز جوانی، درجه اجتهاد را دریافت نمودند.

آیت الله فاضل لنکرانی(ره):

«آیت الله خامنه‎ای ستون خیمة مرجعیت هستند، اگر ایشان نبودند، ما هم نبودیم.» هنگامی که دفتر آیت الله فاضل لنکرانی قصد برپایی نمایشگاهی از آثار ایشان را در یکی از کشورهای عربی داشتند، فرمودند: رساله‎های توضیح المسائل اینجانب را نبرید. وقتی مسئولین دفتر اصرار کردند، فرمودند: «آیت الله خامنه‎ای به احترام مراجع داخلی از دادن رساله خود در داخل کشور خودداری کردند، ما هم به احترام ایشان در خارج کشور رساله نمی‎دهیم.

آیت الله حاج سید جعفر کریمی: (عضو جامعه مدرسین، شورای استفتاء حضرت امام خمینی (ره) و آیه الله العظمی اراکی)

بدین وسیله اعلام مي‏دارد با توجه به شرایط اهلیّت نیابت از وجود مقدس حضرت بقیه الله(ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) امور فقهی و دینی و اجتماعی و سیاسی امت اسلامی در زمان غیبت صاحب الامر(سلام الله علیه و علی آبائه المعصومین)، اینجانب تقلید فقیه الامه الاسلامیه رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت مستطاب آیه الله خامنه ای (دامت برکاته) را بی اشکال و بلامانع و مجزی و مبرئٌ ذمّه مي‏دانم. 

آیت الله محمد یزدی:

آیه الله خامنه‏ ای(دامت برکاته)، فقیهی والامقام و مجتهدی عالی رتبه هستند که بر علوم مؤثر در استنباط، تسلطی در حد بسیار بالا دارند.    

ایشان علاوه بر لغت، ادبیات، اصول، حدیث و تفسیر، در رجال و درایه که در استحکام فتوا نقشی به سزا دارد، استاد هستند و در استنباط و ردّ فورع بر اصول و فتوا، مبانی محکمی دارند و در مسائل مستحدثه مورد نیاز جامعه اسلامی با اطلاعات وسیع و نظرات دقیق، فتاوای جالبی صادر کرده اند.

همین مزایا و دیگر فضائل علمی و اخلاقی ایشان، ملاک انتخاب فقهای محترم و مجتهد شناسان اعضای محترم مجلس خبرگان بوده است.

در اواخر دوران ریاست جمهوری آیه الله خامنه ای ـ حدود سال 66 ـ معظم له خیلی نگران وضعیت درس و کتاب معارف دانشجویان بودند. از همین رو، برای تدوین متنی دقیق و شایسته، به عنوان رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی، گروهی را انتخاب کردند تا در این خصوص اقدام نمایند.        

آقا هر دو هفته یک بار، با این گروه جلسه داشتند. با توجه به گرفتاری‏های معظم له در آن دوران- که مسائل جنگ از عمده گرفتاری‏های ایشان بود- آقا با حضور ذهن بسیار خوبی در جلسات شرکت مي‏کردند.  

آن گاه که ایشان وارد مباحث علمی مي‏شدند، انگار نه انگار که غیر از کارهای علمی و فکری کار دیگری دارند!

روزی در وسط بحث، صحبت به یک مسئله فلسفی کشیده شد. تعدادی از علمای متخصص در فلسفه در جلسه حاضر بودند، که دیدگاه‏های فلسفی آنها با هم متفاوت بود.  

بحثی جدی در خصوص آن موضوع شروع شد. مقام معظم رهبری بدون هیچ مقدمه و مطالعه قبلی، وارد بحث شدند و مثل یک مدرس ورزیده، موضوع را مطرح کردند و به خوبی از عهده بحث برآمدند.      

تبحّر ایشان مایه تعجب من شد؛ چون نزد ما معروف بود که حوزه علمیه مشهد عنایتی به فلسفه اسلامی ندارد! ما در آن روز شاهد بودیم که معظم له نه تنها عنایت دارند، بلکه کاملاً با مباحث فلسفی آشنایی دارند و بسیار دقیق مسائل فلسفی را درک مي‏کنند. از نظر موقعیتی و زمانی هم آن موضوع برای ما خیلی مهم بود، در بحبوحه گرفتاری‏های سیاسی کشور و مسائل جنگ که همه ذهن رئیس جمهور باید مشغول مسائل غیر علمی و غیر فلسفی باشد، معظم له چون بر حسب ضرورت، وارد یک بحث فلسفی شدند، به خوبی از عهده آن بر آمدند.

آیت الله هادی روحانی(ره):

اگر بنا باشد ما به دنبال اعلم باشیم و مرجعیت را با تمام جوانب، هم فقاهت و هم سیاست و هم اجتماع و هم مدیریت بخواهیم در نظر بگیریم، آن گونه که حضرت امام فرمود: «مرجع باید کسی باشد که به مکان و زمان مسلّط باشد»، حضرت آیت الله خامنه‏ای (مد ظله العالی) جامع است. دیگری را ما نمي‏یابیم که به این جامعیت باشد و حضرت آیت الله خامنه ‏ای(مد ظله العالی)، قدرت مدیریت خودش را بر همه مسلمین ثابت کرده و نشان داده است.

آیت الله سید عباس خاتم یزدی: (عضو شورای استفتاء حضرت امام خمینی (ره) و آیه الله العظمی اراکی)

با توجه به اهمیّت مقام نیابت از صاحب امر، امام الحجه (صلوات الله علیه و علی آبائه الطاهرین) مخصوصاً در این دورانِ آمیخته با سختی و بلا، و با توجه به شرایط اساسی و مهمی که شرعاً در رسیدن به این منصب الهیِ خطیر، معتبر است و با توجه به فراوانیِ تأییدات شرعی‎ موجود برای مرجعیت و تقلید در شخصِ زعیم امت، رهبر انقلاب اسلامی، علامة مجاهد، فقیه خبره و صاحب‏نظر، آیت الله سید علی حسینی خامنه‏ای (که خداوند برکات پی در پی ایشان را دوام بخشد) می‏بینیم که تقلید از معظم له، بلااشکال و مجزی و باعث بریء الذمه شدن است.

آيت الله مومن:

هنگام رأي‏گيري در مجلس خبرگان براي رهبري حضرت آيت‏الله‏ العظمي خامنه‏اي (دامت بركاته) اجتهاد معظم له با قيام بينة شرعيه نزد اين جانب ثابت بود، ولي بعداً به واسطة حضور در جلسات مباحثه فقهي، شخصاً به اجتهاد ايشان پي بردم و اكنون شهادت مي‏دهم كه معظم له مجتهدي عادل و جامع الشرايط مي‏باشد.

غالب ما ولایت فقیه را قبول داریم، اما لوازم ولایتی بودن را نمی‎شناسیم؛ لازمة ولایتمداری چیست؟

الف) اتصال و هماهنگی در افکار، عمل ، روحیات و روش‎ها

ولي خدا را بشناس، آن کسي که او ولي حقيقي جامعه اسلامي ‏است، او را مشخص کن بعد از آنکه مشخص کردي شخصاً از لحاض فکر، از لحاظ عمل، از لحاظ روحيات، از لحاظ راه و رسم و روش، خودت را باو متصل کن، مرتبط کن، بدنبالش حرکت بکن بطوريکه تلاش تو، تلاش او و جهاد تو، جهاد او، دوستي تو، دوستي او،دشمني او، دشمني تو،  جبهه‏بندي‏هاي تو، جبهه‏بندي‏هاي او باشد اين است که ‎آدمي‏که داراي ولايت است. کسي که ولي را بشناسد. فکر ولي را بشناسد و با ولي همفکر بشود، عمل ولي را بشناسد و باولي هم عمل بشود، دنبال او راه بيفتد، خودش را فکراً و عملاً پيوسته با ولي بخواند چنين کسي داراي ولايت است.

امام صادق (عليه السلام) ولايت را باعمل مي‏داند و مي‏گويد : آن کسي که داراي عمل است ولي ما اوست و آن کسي که داراي عمل نيست، عدوّ ما اوست، امام صادق  (عليه السلام) ولايت را اينطور معني مي‏کند. چون ولايت در فرهنگ اما صادق  (عليه السلام) با ولايت در فرهنگ آن جاهل يا مغرضي که دارد به نام امام صادق (عليه السلام) زندگي مي‏کند، فرق دارد ما بايد عميقاً معني ولايت را بفهميم در غير اينصورت عمري را باميد بهشت سپري مي‏کنيم در حاليکه در موقع جان دادن از بهشت خبري نيست. ولايت يک انسان پيوستگي و وابستگي مطلق او است به ولي.

اولين شرط برای يك ملت مؤمن اين است كه اوليای امور خود را در حوزه‌ی كارشان صاحب اختيار بداند. وقتی مصلحت می‌دانند كه مأمور و مسئولی را جا به جا كنند، وقتی مردم آن مسئول بالا را می‌شناسند، بايد تسليم باشند. اين، يك دستور هميشگی است.

ب) تبیین علمی و تشریح زیبایی‎های ولایت برای مردم

اگر كسی می‏خواهد واقعاً نقش مردم نقش عينی، عملی، حسّاس باشد و مسألة ولايت فقيه يك مسألة حقيقتاً مردمی و حكومت الهی توأم بشود با جنبة مردمی باشد، بايد... برای مردم تبيين كند، برای مردم بيان كند جاذبه‏ها را، چيزهايی كه مردم را به شوق می‏آورد. همچنانی كه ما برای حج، مردم را تشويق می‏كنيم، ترغيب می‏كنيم، تبيين می‏كنيم، احكام حج را می‏گوييم، فلسفة حج را می‏گوييم. خيلی از غير معتقدين به حج را وادار به حج رفتن می‏كنيم؛ معتقد به حج می‏كنيم، در مسألة نماز، در مسألة زكات، در مسألة خمس، در جهاد، در همه‏ي موضوعات، براي مردم تشريح می‏كنيم؛ تبيين می‏كنيم؛ مردم وادار می‏شوند، می‏روند جهاد می‏كنند؛ بذل نفس نفيس می‏كنند در راه خدا،  خب در اين قضية «ولايت فقيه» هم می‏خواهيد مردم نقش داشته باشند، بسم‏اللَّه؛ اين‏جا جای نقش مردم است! وارد بشوند در اين ميدان، زيبائي‏های اين مسئله را از نظر عقل بشر و منطق بشری تبيين كنند برای مردم، مردم را در صحنه حاضر كنند تا اين‏كه حقيقتاً متكی باشد به مردم؛ همان «حضور الحاضر» و «وجود الناصر»  تحقق پيدا بكند.

ج) دفاع از جایگاه ولایت فقیه و شخص ولی

مسئله، مسألة رهبری است، مسألة شخصی نيست. بنده ممكن است خودم دست هر كسی از كسانی را كه لايق و شايسته هستند و هر انسان مؤمنی را ببوسم، اما مسألة رهبری مسئله‏ای است كه مربوط به شخص من نيست، مربوط به دنيای اسلام است، مربوط به ملت اسلامی است. از حقوق رهبری بايد دفاع بشود. رهبری در اين‏جا بايد بتواند هم آن خط باريك صراط مستقيمِ از مو باريكتر را در داخل كشور حفظ كند، يعنی رعايت حيثيت انسانی، رعايت آزادی انسان، رعايت تقوی، سوق انسان‏ها من‏الظلمات الی النور، اينها را بايد انجام بدهد و هم بايد در مقابل آن همه ايادی تبليغ كننده بايستد. ... بايد سخنش جوری باشد كه اگر گفت اين كار بشود، بشود؛ با ميل، با ايمان، با شوق، با محبت؛ ‏نه ‏با زور. اگر اين نبود، امام بزرگوار، در اين پانزده ‏سال، در اين ده ‏سال حيات مبارك خودش نمی‏توانست آن جنگ را به ‏آن‏جا برساند. ما هم نمی‏توانستيم در اين پنج سال گذشته در مقابل اين مشكلات‏ ايستادگی كنيم. اين را آقايان بدانند و البته می‏دانيد. اين لازم است. 

دشمن از نفوذ امام و شخصيت امام و نفوذ رهبری در هر زمانی به شدت صدمه خورده است. داغدار است يكی از نقاطی كه دشمن می‏خواهد با آن مقابله كند مسألة رهبری و نفوذ رهبری است.

اين دفعه [دشمن] به خيال خود يك روش مؤثرتری را خواستند تجربه كنند و آن هدف گرفتن رهبريست. يقيناً بعد از مطالعة زياد و با اطلاع از اوضاع و احوال گوناگونی و البته خبرهای راست و دروغی، توانسته‏اند به اين نتيجه برسند كه بايد رهبری را هدف قرار داد؛برای خاطر اين‏كه می‏دانند، اگر در كشور، يك رهبری مقتدر وجود داشته باشد، همه توطئه‏های آنها نقش برآب خواهد شد. والّا اينها با شخص طرف نيستند؛ شخص برای اينها مهم نيست؛ هر كسی که باشد. كما اين‏كه همين كسانی كه امروز به اين زبان خشن حرف می‏زنند، اين‏جور ناجوانمردانه، سيل تهمت و افترا را روانه می‏كنند، همين‏ها با امام مگر طرف نشدند؟ همين‏ها با امام هم طرف شدند. دل امام را پر كردند از خون كه امام در آن نامه  به آن اشاره كردند. با رهبری مخالفند، چون می‏دانند رهبری در جامعة اسلامی و ايران اسلامی گره‏گشاست. رهبری يعنی آن نقطه‏ای كه هر جايی كه دولت، هر دولتی، مشكلی داشته باشد، مشكلات لاعلاج دولت، به دست رهبری حل می‏شود. هر جايی كه تبليغات دشمن، كاری كند كه مردم را به دولت‏ها بخواهد بدبين كند، اين‏جا نفس رهبري است كه حقيقت را برای مردم روشن می‏كند، توطئة دشمن را بر ملا می‏كند... آن‏جايی كه می‏خواهند مردم را مأيوس كنند، رهبری است كه به مردم اميد می‏دهد. آن‏جايی كه يك توطئة سياسی بين‏المللی می‏خواهند برای ملت ايران بوجود بياورند، رهبري است كه قدم جلو می‏گذارد و تماميّت انقلاب را در مقابل توطئه قرار می‏دهد... ، دشمن را وادار به عقب نشينی می‏كند. آن‏جايی كه می‏خواهند در بين جناح‏های گوناگون مردم اختلاف ايجاد كنند، رهبری است كه می‏آيد دست‏ها را در دست هم می‏گذارد؛ ماية الفت می‏شود؛ مانع از تفرقه شود. آن‏جايی كه می‏خواهند صندوق‏های انتخابات را خلوت كنند، مردم را از حضور پای صندوق‏ها و رأی‏دادن مأيوس كنند، رهبري است كه به مردم دلگرمی می‏دهد؛ می‏گويد: انتخابات وظيفه است؛ مردم اعتماد می‏كنند، وارد می‏شوند، حماسة عظيمی می‏آفرينند. آن‏جايی كه جايگاه ابراز نظر مردم در مسائل انقلاب است، مردم چشمشان به دهان رهبري است... لذا بسيار طبيعی است كه با رهبری بد باشند، كينة عميق داشته باشند؛ جای تعجبی ندارند؛ البته رهبریِ «مقتدر». چرا؛ يك رهبریِ بی‏حالِ بی‏جانِ بی‏حضوری كه از جايی خبر ندارد، راحت می‏شود ذهنش را عوض كرد، راحت می‏شود او را به اشتباه انداخت، يك چنين رهبری ضعيفی باشد، نه؛ خيلی برايشان اهميت ندارد. اما اگر قرار شد رهبریِ مقتدری كه اسلام می‏گويد، مردم می‏خواهند، انقلاب طلب می‏كند، قانون اساسی حكم می‏كند، اگر اين‏جور رهبری لازم باشد، البته با آن مخالفند؛ حق دارند مخالف باشند. من تعجب نمی‏كنم از اين‏كه اينها رهبری را هدف قرار بدهند.

د) تبعیت عملی؛ همچون اطاعت از پیامبر(صلي الله عليه و آله)

تبعيت از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) هم به حكم خدا است، كه می‏فرمايد: «و اطيعُوا الرَّسول»؛ از پيامبر پيروی كنيد. پيروی از متصديان حكومت يا «اولوا الامر» نيز به حكم الهی است، آنجا كه می‏فرمايد: «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسولَ وَ أُولِي الأمْرِ مِنْكُمْ » . امروز در دنيای اسلام اين مطلب ميان مسلمان‏ها پذيرفته شده است كه اگر كسی «اولی الامر منكم» بود، يعنی از خود مردم، از ميان مردم، دارای قدرت حاكميت شد، اطاعت او واجب است. يعنی «اطاعت از پيغمبر(ص)» را به عنوان «حاكميت مسلمان‏ها» منتقل كرده‏اند به افراد ديگری در جامعة بشری، به شكل‏های مختلف.

... آن كسی می‏تواند مطمئن باشد كه اطاعت از پيغمبر می‏كند كه از ولی‏امر اطاعت بكند. اگر كسی از ولی‏امری ـ كه شرائط با او منطبق است ـ اطاعت نكرد، از پيغمبر اطاعت نكرده؛ و الاّ نمی‏شود كسی بگويد: بنده مطيع پيغمبرم، اما به نظر من، پيغمبر آن‏جوری می‏گويد.  

نه؛ ولی‏امر وجود دارد؛ بايد ببينيد كه ولی‏امر چه می‏گويد؛ هر چه ولی امر گفت، آن حرف پيغمبر است. پيغمبر را آن كسی اطاعت كرده كه از ولی‏امر اطاعت كرده باشد.          

لذاست كه در زمان جمهوری اسلامی كه بحمدللّه نظام ولايت فقيه حاكم است و ولی‏امر ما يك دين‏شناس و يك عالمِ جانشين پيغمبر است،  با شرائطی كه ما برای يك چنين جانشينی قائليم ـ از علم در حد اجتهاد، از عدالت كه عدالت خودش خيلی مفهوم والايی است و آگاهی به زمان و تدبير امر و قدرت ادارة مسايل كشور ـ يك چنين كسی وقتی در رأس امور قرار می‏گيرد، او می‏شود ولی امر و اطاعت او، اطاعت پيغمبر(ص) است. اگر چنانچه برخلاف امر او ـ و آنچه مقتضای ولايت امر اوست ـ كسی عمل بكند، از پيغمبر اطاعت نكرده است. اين هم از آن آيه «أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» استفاده می‏شود.

از خدا كمك بخواهيد، با مسائل سياسی، به صورت خدايی و صادقانه برخورد كنيد. آن مطالبات حقيقی انقلاب را شناسايی كنيد. ببينيد انقلاب از ما چی مطالبه می‏كند؛ كما اين‏كه اشتباه در شناخت مطالبات گوناگون، درخواست‏ها، خواست‏ها و شعارها اشكالات بزرگی به‏وجود می‏آورد. من حالا به شما اين كلمه را عرض كنم. درخواست‏های رهبری ـ كه يك خدمت‏گزار، يك طلبة ضعيف بيش نيستم ـ مطالبات و درخواست‏هايی كه به اقتضای مسئوليت خودم دارم، اين مطالبات بايد شناخته بشود؛ با مطالبات دسته‏های سياسی و گروه‏های سياسی و جناح‎های سياسی نبايد مخلوط بشود. بايد ديد چه می‏خواهيم ما؟ دنبال چه هستيم؟ هدف چیست؟ اينها خيلی مهم است؛ اينها آن چيزهايی است كه می‏تواند شما جوان‏های عزيز را ـ ان‏شاءاللَّه ـ در صراط مستقيم الهی پيش ببرد.

 

علمای ربانی؛ الگوی ولایت‏مداری

شهید محراب آیت الله دستغیب:

كيست كه اين ناله مرا به گوش عمامه [به] سرهاي ايران برساند، هر كسي مي‌خواهي باش! خودت را مجتهد مي‌داني؛ مقدمات خوان مي‌داني؛ نمي‌دانم، هر چه خودتان مي‌دانيد؛ بر تو واجب است امروز تبعيت از يك نفر. تو حق نداري درمقابل رهبر حرفي بزني؛ تماماً بايد تبعيّت كنند... هر عمامه [به] سري كه از رهبر مكرم فاصله بگيرد، لعنت خدا برش باد. تمام عمامه سرها همه بايد مطيع؛ همه بايد مطيع يك رهبر. امام يكي، نائب امام هم يكي؛ ديگري هيچ تقدم ندارد. همه بايد فرمان ببرند؛ همه بايد اطاعت بكنند. طبقات دیگر هم به این قسم؛ دانشجویان عزیز... گرگ‏ها شما را از رهبر اللهی جدائی میندازند؛ شما را گروه گروه نكنند؛ وسیله پیشرفت دشمن نشوید. وای به امتی كه از رهبر الهی خود فاصله بگیرد، هلاك است؛ هلاك است! طعمه دشمن است. الان می‏دانید، آمریكا در كمین، انگلیس در كمین، شوروی در كمین، همه منتظرند كِی این ملت بی‏سرپرست می‏شود.

آيت الله العظمی فاضل لنكراني:

         ... براي محفوظ ماندن مشروعيت نظام و حكومت و براي فرار از استبداد و نظير آن با توجه به خاطره تلخي كه از سلطنت مشروطه وجود داشت ، خبرگان قانون اساسي مسئله مهم ولايت فقيه را مطرح كردند... ولايت فقيه يعني اينكه مشروعيت كارهايي كه واقع مي‏شود با اجازه و دخالت فقيه باشد هم نسبت به مجلس و هم قوه قضائيه و هم مجريه و اين مطلب در استفتائات امام «ره» هم وجود دارد كه مسئله ولايت فقيه بر حدي دائره اش وسيع است كه حتي در امور جزیی مانند عبور از يك چراغ قرمز دخالت دارد و مخالفت با آن را حرام مي‏دانستند لذا ضمن اينكه حكومت اسلامي شد، مسئله استبداد و سلطه گري و اينها را كنار گذاشتند و همه امور در نظام اسلامي از آغاز تا انجام به ولايت فقيه منتهي مي‏شود. 

آيت الله مشكيني:

اصل ولايت فقيه بطور مشخص در قانون اساسي با نظر 40 مجتهد به تصويب رسيد و جاي هيچگونه شبهه‏اي نيست... قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران كامل است و مصوبات آن پس از آنكه به تاييد حضرت امام راحل رسيد 99 درصد مردم به آن را مي‏دادند... كساني كه امروز به قانون اساسي برخي از كشورها جامع تر است و مطابق عقل و شرع و با دقت كامل تدوين شده است...» 

آیت الله بهاءالدینی (قدس سره):

از همان زمان، رهبري را در آقاي خامنه‌اي مي‌ديدم؛ چرا که ايشان ذخيره الهي براي بعد از امام بوده است.      

 بايد او را در اهدافش ياري کنيم. بايد توجه داشته باشيم که مخالفت با ولايت فقيه، کار ساده‌اي نيست. هنگامی که میرزای شیرازی بزرگ، مبارزه با دولت انگلستان را از طریق تحریم تنباکو آغاز کرد، یک روحانی با او مخالفت کرد و میرزا با شنیدن مخالفت او، وی را نفرین کرد. همان نفرین باعث شد که نسل او از سلک روحانیت محروم شوند. پسر جوانش جوانمرگ شد و حسرت داشتن فرزند عالم به دل او ماند.

علامه حسن زاده آملی:

رهبر عظیم‌الشأن‌تان را دوست بدارید؛ عالمی، عادلی،‌ رهبری، مؤمنی، ‌موحدی،‌ سیّاسی، دلداری، رهبری، انسان ربانی، پاك،‌ منزه، كه دنیا شكارش نكرده من جایی [سراغ] ندارم که عرض کنم. قدر این نعمت عظمی را كه خدا به شما عطا فرمود، قدر این رهبرِ ولیّ –و همان عبارات كه سرور عزیزم جناب استاد حدادعادل، ارائه دادند- رهبری، ولیّی، الهی[را بدانید].         

الآن این انسجام ما، تكلیف شرعی ماست. مبادا عزیزان! آقایان مبادا! (این «مبادا» را توجه داشته باشید) مبادا آقایان! - اول انقلاب یادتان هست چند فرقه برخاستند كه می‌خواستند كشور را تجزیه كنند؟ حواستان جمع باشد- مبادا این وحدت ما را! مبادا این جمعیت ما را! مبادا این كشور علوی را! مبادا این نعمت ولایت را! از دست شما بگیرند. خدایا به حق پیغمبر و آل پیغمبر، سایة این بزرگ‌مرد، این رهبر اصیل اسلامی، حضرت آیت‌الله معظم خامنه‌ای عزیز را مستدام بدار.

آیت الله جوادی آملی:

انقلاب اسلامی نظیر انقلاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) است؛ خداوند فرمود ما یک کاری کردیم که نه دوست فکر می‏کرد نه دشمن.          

اگر خدای ناکرده این انقلاب کمی آسیب ببیند، دیگر مانند جریان صفویه نیست که بعد از آن زندیه و قاجار و پهلوی بیاید. اگر معاذالله ضربه ببیند، رفت که رفت! خدا آن روز را نیاورد!    

این رهبر، دولت، نظام و ملت را باید با دعا حفظ کرد. اگر اختلافی است، باید بر اساس قانون و مطلبی که رهبری مي‏فرماید عمل کرد. ... آیة 54 سوره مائده می‏فرماید: اکنون که اسلام آمده، اگر شما اسلام را یاری نکنید من یک گروهی را می‏آورم بهتر از شما. دنیا که تمام نشده است! معاذالله کسی فکر نکند که اگر انقلاب را یاری نکردیم، تمام می‏شود؛ وعدة الهی است؛ عمده خسارت بر خود ماست.     اگر خدای نکرده ما هم راه پیشینیان را در این انقلاب طی نکردیم، به همان عواقب دچار خواهیم‏شد.

آيت الله العظمی مكارم شيرازي:

احترام به قانون اساسي كه ميراث خون شهيدان ماست و به تصويب 98 درصد مردم رسيده است، احترام به ولايت فقيه است. همچنان كه احترام به ولايت فقيه نيز احترام قانون اساسي و ارج نهادن به خون شهيدان است... حلقه اتصال مردم در كشوري كه قوميت‏ها و زبان‏هاي مختلف دارد فقط اسلام است و نبود ولايت فقيه به معناي شكستن اين حلقه است. علاقه به اسلام، كشور و قانون اساسي ما را بر آن مي‏دارد كه در حفظ حكومت اسلامي و ولايت فقيه تلاش كنيم.

آیت‌الله نوری همدانی:

دشمنان امروزه موضوع اصل ولایت فقیه را مورد حمله قرارداده‌اند و می‌خواهند به هر طریقی، به این رکن اساسی و اصلی نظام ضربه بزنند.      

 دشمنان با انقلاب مخملی خود می‌خواهند «ولی فقیه» را مورد هجمه خود قرار داده، که ما باید در مقابل این توطئه‌ها بیدار و هشیار باشیم.        

فتنه‌های دشمنان را باید جدّی بگیریم و با ایستادگی در برابر آن، مدافع حریم ولایت باشیم.

آیت الله مصباح يزدي:

ولايت فقيه عامل پيروزي انقلاب اسلامي، ملاک مشروعيت نظام اسلامي و مايه تداوم و بقاء آن است... نبايد اعتقاد به ولايت فقيه به عنوان يک شعار سياسي يا به خاطر تبعيت از قانون اساسي باشد؛ زيرا چنين باوري ضعيف، سست و قابل تغيير خواهد بود. اعتقاد به ولايت فقيه و اطاعت از اوامر او مانند اطاعت از پيامبر(ص) است که خداوند بر مسلمين واجب کرده است.          

هر عاقل منصفي مي‌پذيرد که در طول سه دهه‌ي گذشته امام راحل(ره) و حضرت آيت‌الله خامنه‌اي چه در امور داخلي و چه در مسايل خارجي، از هر جهت بهترين نوع مديريت را داشته‌اند و بارها اين نظام را از بحران‌ نجات داده‌اند.

آيت الله صالحي مازندراني:

روح نظام همين ولايت فقيه است. در قانون اساسي اين را به عنوان اصل اصيل و ركن ركين گذاشته اند... تلاش‏هاي زيادي بود و هست براي اينكه اين روح از نظام برود ، وقتي روح برود جسد خالي و بي روح ديگر تاثيري ندارد. 

آيت الله جعفر سبحاني:

اساس كشور ما را ولايت فقيه تشكيل مي‏دهد.

حضرت آیت الله موسوی شالی(ره):

ولی فقیه جانشین امام زمان (عج) است. همان‎طوری که امام زمان(عج)، روح عالم وجود است، ولایت فقیه هم روح اجتماع و نظام است... استنباط مسایل حکومتی، به علت در دسترس نبودن همة ادله، کاری سخت و دشوار است، اما در مسایل فردی از قبیل طهارت، صلات، نکاح، خمس و... دسترسی به ادلّه راحت‏تر است. پس وقتی ما قائل هستیم که تشخیص ایشان [مقام معظم رهبری(مدظله العالی)] در مسایل سخت‏تر و مهم‏تر از سایر مراجع بهتر است، احساس می‏کنیم در مسایل دیگر نیز بهتر از بقیه استنباط می‏کند. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) مؤید ایشان است و به‎صورت خاص به ایشان نظر دارد.

 

امام خمینی(قدس سره):

اینجانب که از سال‏ها قبل از انقلاب با جناب‏عالی (حضرت آیت الله خامنه‎ای) ارتباط نزدیک داشته‏ام و همان ارتباط... بحمد الله تاکنون باقی است، جناب‏عالی را یکی از بازوهای توانای جمهوری اسلامی می‏دانم و شما را چون برادری که آشنای به مسائل فقهی و متعّهد به آن هستید و از مبانی فقهی مربوط به ولایت مطلقة فقیه جداً جانبداری می‏کنید، می‏دانم و در بین دوستان و متعهّدان به اسلام و مبانی اسلامی، از جمله افراد نادری هستید که چون «خورشید» روشنی می‏دهید.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

پیام هفته

تحمیل نظر خویش بر آگاهان
قرآن : ... ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لي‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ ... (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: هیچ کس (حتی پیامبر) حق ندارد به مردم بگوید به جای خدا مرا عبادت کنید.حدیث: روی الحلبی قلتُ لاَبی عبدالله علیه السلام ما أدنى ما یکون به العبد کافراً ؟ قال: « أن یبتدع به شیئاً فیتولى علیه ویتبرأ ممّن خالفه (معانی الاخبار ، ص 393)ترجمه: ... حلبی روایت می کند که از امام صادق (ع) پرسیدم : کمترین سبب کافر شدن انسان چیست؟ فرمودند : این‌که بدعتی بگذارد و از آن بدعت جانبداری کند و از هر کس با او مخالفت کند روی برگرداند و آنان را متهم و منزوی سازد.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید