فصل ششم:
انتقاد و سؤال از رهبری
1. تفاوت «عیبجویی» و «سؤال»
من البته هيچوقت جلو انتقاد را نگرفتهام و كسى را منع نكردهام. انتقاد صحيح و دلسوزانه ضررى ندارد؛ اما اين انتقاد بايستى به تخريب نينجامد. بعضيها طورى انتقاد مىكنند كه تخريب است؛ اين مصلحت نيست.
انتقاد معنايش چيست؟ انتقاد اگر معنايش عيبجويى است، اين نه چيز خوبى است، نه خيلى هنر زيادى مىخواهد، نه خيلى اطّلاعات مىخواهد؛ بلكه انسان با بىاطّلاعى، بهتر هم مىتواند انتقاد كند؛ كمااينكه الان اين مطالبى كه شما گفتيد، خيليهايش اصلاً درست نيست؛ يعنى پيداست كه شما اطّلاعاتتان ضعيف است. البته ما در اين زمينه، عيب اطّلاعرسانى داريم. مثلاً راجع به نفت پارس، آن چيزى كه شما گفتيد، اينطورى نيست. راجع به بدهى كشور، آن چيزى كه شما گفتيد، اينطورى نيست. مسألة سد، آن چيزى كه شما مىگوييد، اصلاً اينطور نيست؛ شما اطّلاعات نادرستى در ذهنتان هست. ببينيد آقاجان! انتقاد به معناى عيبجويى، اصلاً هيچ لطفى ندارد. شما بنشين از بنده عيبجويى كن! من هم از شما عيبجويى كنم؛ چه فايدهاى دارد؟ نقد، يعنى عيارسنجى؛ يعنى يك چيز خوب را آدم ببيند كه خوب است، يك چيز بد را ببيند كه بد است. اگر اين شد، آن وقت نقاط خوب را كه ديد، با نقاط بد جمعبندى مىكند، آنگاه از جمعبندى بايد ديد چه حاصل مىشود.
شما مىگوييد چرا به رهبرى انتقاد نمىكنند! اوّلاً كه عيبجويى از رهبرى مگر چه حُسنى دارد؟ رهبرىاى كه در نظام جمهورى اسلامى اشارة انگشتش بايد بتواند در يك لحظة خطرناك و حسّاس، مردم را به جانفشانى وادار كند، آيا اين مصلحت است كه يك نفر به ميل خودش بيايد بايستد و بدون حق و بدون موجب، نسبت به او بدگويى كند؟! آيا اين به نظر شما كار خيلى خوبى است؟! اين كار بد است؛ رواج نداشته باشد، بهتر است... من خودم آدمى هستم كه سرم براى گفتگو و سؤال شنيدن و انتقاد شنيدن درد مىكند؛ هيچ ناراحت هم نمىشوم. اين جلسهاى كه شما الان اينجا پيش من داريد، من نظاير اين جلسه را ـ البته با غير جوانان، احياناً هم با جوانان ـ مكرر دارم. افراد مىآيند اينجا حرف مىزنند، سؤال مىكنند، حرف خود را مطرح مىكنند، اشكال مىكنند، نامه مىنويسند، تلفن مىزنند؛ به من هم خبرش داده مىشود؛ اما توجه داشته باشيد كه انتقاد كردن به معناى عيبجويى كردن، يك ارزش نيست كه ما حالا بگوييم اين در جامعة ما نيست. البته اين هست و متأسفانه به شكل غيرمنطقىاش هم هست! انتقاد معنايش اين است كه هر انسانى بنشيند عيارسنجى كند، ببيند نقطة ضعف كجاست، نقطة قوت كجاست؛ بعد ببيند اين نقطة ضعف ـ اگر مىتواند علتيابى كند ـ به كجا برمىگردد، سراغ آنجا برود؛ يعنى آن ريشه را پيدا كند، اصل را پيدا كند. اگر اين كار انجام شد، درست است؛ اين همان چيزى است كه انسان از جوان توقع دارد؛ درست همان چيزى كه جناحهاى سياسى به اين چيزها عقيدهاى ندارند. جناحهاى سياسى، يكباره، غالبى، خطكشى شده و بدون تمحيض در مسائل كار مىكنند.
به كسانى كه دارند اصل نظام را زير سؤال مىبرند، عرض كردم، انتقاد از دولت، انتقاد از يك مسئول، انتقاد از فلان دستگاه يا فلان قوه، اين يك چيز است؛ انتقاد از اصلِ نظام و پايههاى نظام يك حرف ديگر است. اين دومى است كه امروز دنيا به او همت گماشته؛ اين دومى است كه امروز عقبة عظيم تبليغاتى راديوهاى بيگانه و طراحانشان به آن همت گماشتهاند. شما راديوهاى بيگانه را، تلويزيونهاى گوناگون را، حالا اخيراً شبكههاى رايانهاى و اينترنت و غيره ـ اينها را خب مىدانيد كه چقدر وسيع است ـ اما از همة اينها مهمتر، آن مغزهايى است كه پشت سر اينهاست. هر كسى كه چهار صفحه روزنامه منتشر كرده باشد مىداند من چه مىگويم. اينى كه يك برنامة تبليغاتى ـ چه در رايانه به صورت شبكة اينترنت، چه در تلويزيون، چه در راديو، چه در فلان مطبوعه ـ در دنيا منتشر بشود و پخش بشود، اين صورت كار است؛ پشت سر آن يك مغز، يك فكر منسجم، يك تصميم، يك عزم وجود دارد؛ از او بايستى بيمناك بود؛ حساب او را بايد كرد.
2. لوازم نقد منصفانه
... من كه با شما حرف مىزنم، تقريبا بيست سال در كار اجرايى بودهام، و اگرچه الان وظيفة قانونى رهبرى من اجرايى نيست، اما بعضى از كارهاى اجرايى ـ مثل كارهاى مربوط به نيروهاى مسلح و چيزهاى ديگر ـ به خودى خود متوجه به من است؛ لذا تجربة اجرايى من مستمر است. هشت سال هم رئيس جمهور بودم؛ قبل از آن هم در شوراى انقلاب كارهاى دولت و همهچيز را انجام مىدادم. بنابراين، من مىدانم كه وقتى انسان مىخواهد به يك مسئول ايراد بگيرد كه آقا چرا در حوزة كارتان خطا اتفاق افتاد، بايستى تمام موانعى را كه در اجراى صحيح كار بر سر راه يك انسان معمولى وجود دارد، در نظر بگيرد و ببيند كه آيا با محاسبة اينها او كوتاهى كرده يا نه؟! اگر كوتاهى كرده، نبايستى از او صرفنظر كرد و گذشت؛ اين اعتقاد من است. در حوزة اختيارات مستقيم من هم همينطور عمل مىشود. من اگر از كسى كوتاهى ببينم و بفهمم تقصير داشته، اغماض نمىكنم. در مورد مسئولان هم هميشه سفارش مىكنم و مىگويم كه اغماض نكنيد. بارها به اشخاص ـ آقايان وزرا و مسئولان دولت ـ گفتهام كه اگر شما درون خودتان را مورد نظارت و دقت خود قرار ندهيد و اشكالات را نبينيد، نمىتوانيد گله كنيد كه چرا گفتند، چرا ديدند؛ به طور طبيعى خواهند گفت.