آنهایي كه زهد دارند، زاهدند، آنهایي كه اعراض از دنيا دارند، آنهایي كه توجه به زرق و برق دنيا ندارند، آنهایي كه دلسوز براي ملت، آنهایي كه ملت را مثل فرزندان خودشان ميدانند، آنها را تعيين كردند براي پاسداري از اين امت.
• نظرية شيعه در مورد طرز حكومت و اينكه چه كسانی بايد عهدهدار آن شوند در دوره رحلت پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله) تا زمان غيبت واضح است. به موجب آن امام بايد فاضل و عالم به احكام و قوانين و در اجرای آن عادل باشد. اكنون كه دوران غيبت امام (علیهالسلام) پيش آمده و بناست احكام حكومتی اسلام باقی بماند و استمرار پيدا كند و هرج و مرج روا نيست، تشكيل حكومت لازم میآيد.
اكنون كه شخص معينی از طرف خدای تبارك و تعالی برای احراز امر حكومت در دوره غيبت تعيين نشده است، تكليف چيست؟ آيا بايد اسلام را رها كنيد؟ ديگر اسلام نمیخواهيم؟ اسلام فقط برای دويست سال بود؟ يا اينكه اسلام تكليف را معين كردهاست، ولی تكليف حكومتی نداريم؟ معنای نداشتن حكومت اين است كه تمام حدود و ثغور مسلمين از دست برود؛ و ما با بيحالی دست روی دست بگذاريم كه هر كاری میخواهند بكنند. و ما اگر كارهای آنها را امضا نكنيم، رد نمیكنيم. آيا بايد اين طور باشد؟ يا اينكه حكومت لازم است؛ و اگر خدا شخص معينی را برای حكومت در دوره غيبت تعيين نكردهاست، لكن آن خاصيت حكومتی را كه از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (علیهالسلام) موجود بود برای بعد از غيبت هم قرار دادهاست. اين خاصيت كه عبارت از علم به قانون و عدالت باشد در عده بيشماری از فقهای عصر ما موجود است. اگر با هم اجتماع كنند، میتوانند حكومت عدل عمومی در عالم تشكيل دهند. اگر فرد لايقی كه دارای اين دو خصلت باشد به پا خاست و تشكيل حكومت داد، همان ولايتی را كه حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) در امر اداره جامعه داشت دارا میباشد؛ و بر همه مردم لازم است كه از او اطاعت كنند.
2. جامعیّت دین
• هيچ كس نمیتواند بگويد ديگر لازم نيست از حدود و ثغور و تماميت ارضی وطن اسلامی دفاع كنيم؛ يا امروز ماليات و جزيه و خراج و خمس و زكات نبايد گرفته شود؛ قانون كيفری اسلام و ديات و قصاص بايد تعطيل شود. هر كه اظهار كند كه تشكيل حكومت اسلامی ضرورت ندارد، منكر ضرورت اجرای احكام اسلام شده، و جامعيت احكام و جاودانگی دين مبين اسلام را انكار كرده است. اعتقاد به ضرورت تشكيل حكومت و برقراری دستگاه اجرا و اداره جزیی از ولايت است؛ چنانكه مبارزه و كوشش برای آن از اعتقاد به ولايت است. درست توجه كنيد.
3. ضرورت اجرای همیشگی احکام شرع
• بديهی است ضرورت اجرای احكام، كه تشكيل حكومت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) را لازم آورده، منحصر و محدود به زمان آن حضرت نيست؛ و پس از رحلت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) نيز ادامه دارد. طبق آيه شريفه، احكام اسلام محدود به زمان و مكانی نيست و تا ابد باقی و لازم الاجراست. تنها برای زمان رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) نيامده تا پس از آن متروك شود، و ديگر حدود و قصاص، يعنی قانون جزای اسلام، اجرا نشود؛ يا انواع مالياتهای مقرر گرفته نشود؛ يا دفاع از سرزمين و امت اسلام تعطيل گردد. اين حرف كه قوانين اسلام تعطيلپذير يا منحصر و محدود به زمان يا مكانی است، بر خلاف ضروريات اعتقادی اسلام است.
بنابراين، چون اجرای احكام پس از رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) و تا ابد ضرورت دارد، تشكيل حكومت و برقراری دستگاه اجرا و اداره ضرورت میيابد. بدون تشكيل حكومت و بدون دستگاه اجرا و اداره، كه همة جريانات و فعاليتهای افراد را از طريق اجرای احكام تحت نظام عادلانه درآورد، هرج و مرج به وجود میآيد، و فساد اجتماعی و اعتقادی و اخلاقی پديد میآيد. پس، برای اينكه هرج و مرج و عنان گسيختگی پيش نيايد و جامعه دچار فساد نشود، چارهای نيست جز تشكيل حكومت و انتظام بخشيدن به همه اموری كه در كشور جريان میيابد. بنابراين، به ضرورت شرع و عقل آنچه در دوره حيات رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) و زمان اميرالمؤمنين علی بن ابيطالب (علیهالسلام) لازم بوده، يعنی حكومت و دستگاه اجرا و اداره، پس از ايشان و در زمان ما لازم است.
برای روشن شدن مطلب اين سؤال را مطرح میكنم: از غيبت صغرا تا كنون كه بيش از هزار سال میگذرد و ممكن است صد هزار سال ديگر بگذرد و مصلحت اقتضا نكند كه حضرت تشريف بياورد، در طول اين مدت مديد احكام اسلام بايد زمين بماند و اجرا نشود، و هر كه هر كاری خواست بكند؟ هرج و مرج است؟ قوانينی كه پيغمبر اسلام در راه بيان و تبليغ و نشر و اجرای آن 23 سال زحمت طاقتفرسا كشيد فقط برای مدت محدودی بود؟ آيا خدا اجرای احكامش را محدود كرد به دويست سال؟ و پس از غيبت صغرا اسلام ديگر همه چيزش را رها كرده است؟ اعتقاد به چنين مطالبی يا اظهار آنها بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است.
• اينكه میفرمايد مجاری امور در دست علماست، برای دو سال و ده سال نيست؛ فقط نظر به اهالی مدينه نيست؛ از خود روايت و خطبه معلوم میشود كه حضرت امير (علیهالسلام) نظر وسيعی دارد: نظر به يك امت بزرگ است كه بايد به حق قيام كنند.
اگر علما كه در حلال و حرام الهی امين میباشند و آن دو خاصيت «علم» و «عدالت» را كه قبلاً عرض كردم دارا بودند، حكم الهی را اجرا میكردند، حدود را جاری میساختند، و احكام و امور اسلام به دست آنان جريان میيافت، ديگر ملت، بيچاره و گرسنه نمیماند؛ احكام اسلام تعطيل نمیگرديد.
• پس... لازم است كه فقها اجتماعاً يا انفراداً برای اجرای حدود و حفظ ثغور و نظام، حكومت شرعی تشكيل دهند. اين امر اگر برای كسی امكان داشته باشد، واجب عينی است؛ وگرنه واجب كفايی است. در صورتی هم كه ممكن نباشد، ولايت ساقط نمیشود، زيرا از جانب خدا منصوبند. اگر توانستند، بايد ماليات، زكات، خمس و خراج را بگيرند و در مصالح مسلمين صرف كنند؛ و اجرای حدود كنند. اين طور نيست كه حالا كه نمیتوانيم حكومت عمومی و سراسری تشكيل بدهيم، كنار بنشينيم؛ بلكه تمام امور[ی] كه مسلمين [بدان] محتاجند و از وظايفی است كه حكومت اسلامی بايد عهدهدار شود، هر مقدار كه میتوانيم بايد انجام دهيم.
4. احکام اختصاصی امامت و ولایت
دين يك مجموعة احكام است. آن چيزی است كه اين مجموعة احكام را با هم منسجم میكند، آنها را با هم سازگار میكند، آنها را در زندگی بشر خرد و قابل عمل میكند، جا به جا از آنها برای هدايت انسانها و رفاه زندگی آنها استفاده میكند، آن دست قدرتمند ولیّ جامعة اسلامی است و حاكم اسلامی. لذا در روايت معروف امام هشتم (عليه الصلاة والسلام) میفرمايد: «الامامة زمام الدين و نظام المسلمين و صلاح الدنيا و عزّ المؤمنين»؛ امامت و رهبری جامعه و حكومت اسلامی و ولايت اسلامی ـ كه همة اين تعبيرات يك معنا دارد ـ اين زمام دين است؛ چيزی است كه به دين ـ يعنی به مجموعة احكام اسلامی ـ جهت میدهد؛ آنها را در جای خود مصرف میكند؛ در زندگی بشر نيازها را با آنها تطبيق میكند؛ مصالح جامعه را از ميان آنها جستجو میكند و پيدا میكند و طبق آن عمل میكند. «نظام مسلمين است» يعنی بدون امامت و ولايت و حكومت اسلامی، جامعة مسلمين دارای نظام نيست؛ آنچه كه نظم میبخشد به اين جامعه، باز دست مقتدرِ ولايت الهی است در جامعه. «وَ صَلَاحُ الدُّنْيَا»؛ اصلاً صلاح دنيا، آن چيزی كه دنيا را آباد میكند، او حاكميت اسلامی است؛ كه اگر اين را ما از دين بگيريم، مطمئناً از مجموعة احكام دين، چيزی كه بتواند اين آثار را داشته باشد، باقی نخواهد ماند. بله! افرادی با عمل فردی و شخصی خودشان، با تلاش فراوان و مجاهدتی كه بكنند، راه تكامل را به صورت فردی طی خواهند كرد، اما دنيا، دنيای آبادِ مورد نظر اسلام نخواهد شد. اين اهميت حكومت است كه از همة احكام فرعيه بالاتر است و جزو اصول اسلامی است و در رديف مهمترين اصول يا ـ همانطور كه عرض كردم ـ خود، مهمترين اصول اسلامی است.