بخش دوم فصل اول: حاكميت و ولايت خداوند

   بخش دوم          فصل اول: حاكميت و ولايت خداوند

 

يكى از سؤال‏هاى اساسى در نظام‏هاى سياسى، مربوط به منشأ مشروعيت حاكميت است. مطابق جهان‏بينى اسلامى سراسر هستى در مالكيت خداوند است «1» و در اين قلمرو براى او شريكى متصور نيست «2» و به همين جهت، فرمانى جز فرمان او وجود ندارد:

إن الحكم إلّا للّه يقصّ الحقّ و هو خير الفاصلين «3»؛

 

فرمان جز به دست خدا نيست، كه حق را بيان می‏كند و او بهترين داوران است. و يا:

ألا له الخلق و الأمر «4»؛

آگاه باش كه [عالم‏] خلق و امر از آن اوست.

در آيات فوق حصر «حاكميت» و «ولايت» در خداوند به وضوح بيان گرديده است.

حاكميت دو گونه است: تكوينی و تشريعی. حاكميت تكوينی به مفهوم حاكميت در عالم هستی و آفرينش است و آن‏چه به تشريع و قانون‏گذاری مربوط است،

__________________________________________________

 (1). للّه ملك السّموات و الأرض و ما بينهما مائده (5) آيه 17 و ر. ك: آل عمران (3) آيه 26.

 (2). و لم يكن له شريك فی الملك (اسراء (17) آيه 111 و فرقان (25) آيه 2).

 (3). انعام (6) آيه 57 و ر. ك: يوسف (12) آيه 40: إن الحكم إلّا للّه أمر ألّا تعبدوا إلّا إيّاه.

 (4). اعراف (7) آيه 54.

                    

حاكميت تشريعی نام دارد.

حاكميت چه در نظام تكوين و چه در نظام تشريع، اختصاص به خداوند دارد؛ خداوند منشأ تمام قدرت‏ها و شريعت اسلام تنها مصدر قانون‏گذاری است، «1» چرا كه خالقيت «2»، مالكيّت «3»، ربوبيّت «4»، و حقّانيت «5» مختص خداوند است. «6»

__________________________________________________

 (1). ظاهرا يكی از علل تغيير نام مجلس مؤسسان به مجلس خبرگان قانون اساسی نيز در همين نكته نهفته بود. نمايندگان مردم در تدوين قانون اساسی با اعتقاد به اختصاص تشريع به خداوند، كار خود را تأسيس قانون نمی‏دانستند، بلكه در حدّ تشخيص و تطبيق، به عنوان خبره و كارشناس به تدوين قانون پرداختند.

 (2). قل اللّه خالق كلّ شی‏ء و هو الواحد القهّار (رعد (13) آيه 16) و ألا له الخلق و الأمر (اعراف (7) آيه 54).

 (3). قل اللّهم مالك الملك تؤتی الملك من تشاء و تنزع الملك ممّن تشاء (آل عمران (3) آيه 26).

 (4). ذلكم اللّه ربّكم خالق كلّ شی‏ء (غافر (40) آيه 62) و ربّنا الّذی أعطی كلّ شی‏ء خلقه ثمّ هدی (طه (20) آيه 50).

 (5). ذلك بأنّ اللّه هو الحقّ و أنّ ما يدعون من دونه هو الباطل (حج (22) آيه 62).

 (6). دليل حصر ربوبيّت و هدايت در خداوند اين است كه پرورش بر شناخت و بينش مبتنی است. در ربوبيّت و هدايت حقيقی شناخت انسان، شناخت جهان و شناخت روابط متقابل ميان انسان و جهان لازم است. ابعاد سه‏گانه اين شناخت جز برای خداوند معلوم نيست، ديگران شايسته و ما أوتيتم من العلم إلّا قليلا (اسراء (17) آيه 85) می‏باشند. اين اختصاصات ذكر شده در قرآن مجيد تأييدی بر براهين عقلی توحيد ذاتی، صفاتی و افعالی است كه در جای خود اثبات گرديده‏اند؛ به عبارت ديگر، دليل اثبات حاكميت خداوند يك دليل برون دينی است نه درون دينی. آيات قرآن كريم نيز به دليل عقلی در مسئله ارشاد دارند. قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران نيز «حاكميت» را به طور مطلق از آن خدا می‏داند و در اصل دوم مقرر می‏دارد: «جمهوری اسلامی نظامی است بر پايه ايمان به: 1. خدای يكتا (لا إله إلّا اللّه) و اختصاص حاكميت و تشريع به او و لزوم تسليم در برابر امر او ...». و يا در اصل پنجاه و ششم اعلام می‏دارد: «حاكميت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست». در بخش حاكميت تشريعی كه همان حاكميت دين و موازين شرعی است، در مهم‏ترين اصل قانون اساسی (اصل‏چهارم) كه می‏توان آن را اصل مادر و محور ناميد، آمده است: «كليه قوانين و مقررات مدنی، جزايی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سياسی و غير اينها بايد براساس موازين اسلامی باشد. اين اصل بر اطلاق ياعموم همه اصول قانون اساسی و قوانين و مقررات ديگر حاكم است و تشخيص اين امر بر عهده فقهای شورای‏نگهبان است» بدون شك جامعيت دين و قانون الهی، دليل بر حاكميت آن می‏باشد. قانون اساسی در اصول متعددی برای تحقق‏بخشيدن به اين اصل تضمين‏های لازم را به كار برده است. از جمله در اصل نود و سوم مقرر می‏دارد: «مجلس-- شورای اسلامی بدون وجود شورای نگهبان اعتبار قانونی ندارد». اصل چهارم با صراحت و قاطعيت خود، راه‏را بر هر گونه قانون مخالف با حاكميت تشريعی می‏بندد و تأكيدی است بر اصل دوم كه تشريع مختص خداوندمی‏باشد. بنابراين، حاكميت چه براساس مبانی دينی و چه مطابق موازين حقوق اساسی جمهوری اسلامی، اختصاص به خداوند دارد.

                    

در بعد حاكميت تكوينی هيچ‏گونه تخلفی از اراده تكوينی خداوند امكان ندارد، ولی در ولايت تشريعی عصيان و تمرّد در مقابل قانون و حكم الهی امكان‏پذير است «1» و انسان‏ها در پذيرفتن و نپذيرفتن شريعت، مختارند.

در فرهنگ اسلامی، از حاكميت خداوند به «ولايت» نيز تعبير شده است و همان‏گونه كه حاكميت مطلق از آن خداوند است، ولايت نيز منحصرا در اختيار اوست: فاللّه هو الولیّ ... و هو علی كلّ شی‏ء قدير «2» مفسران، از اين آيه و آيات مشابه آن، حصر ولايت را اثبات نموده‏اند، آيه مورد اشاره علاوه بر حصر ولايت، دليل آن را نيز ذكر نموده است، چرا كه در هر حاكميت و ولايتی، ولیّ بايد بر همه شئون و اموری كه تحت ولايت او قرار می‏گيرد قادر باشد و خداوند از آن جهت كه دارای قدرت مطلق است، ولايت مطلق را نيز داراست. «3» از آن‏جا كه «ولايت» از واژه‏های كليدی در نظام سياسی اسلام می‏باشد و در معانی مختلفی به كار رفته است آن را به اختصار بررسی می‏كنيم.

                        مفهوم ولايت‏

 

ولاء، ولايت، ولايت، ولیّ، مولی، والی، توالی، موالات و ... همگی از يك خانواده و فعل آنها «ولی» می‏باشد.

گفته‏اند: «ولاء» و «توالی» اين است كه دو يا چند چيز به گونه‏ای در كنار

__________________________________________________

 (1). امكان عصيان، خود براساس اراده تكوينی است؛ يعنی اراده خداوند بر اين تعلق گرفته است كه انسان در برابرقانون الهی امكان عصيان داشته باشد.

 (2). شوری (42) آيه 9 و نيز تعبير و هو الوليّ الحميد در آيه 28 همين سوره.

 (3). ر. ك: محمد حسين طباطبائی، الميزان، ج 18، ص 22.

                    

يكديگر قرار گيرند كه غير آنها ميانشان فاصله نيندازد. به همين مناسبت اين كلمه در قرب و نزديكی مكانی و معنوی به كار رفته است. «1»

ولايت به تناسب معنای لغوی آن در صداقت، نصرت و محبت نيز استعمال شده است، زيرا محب يا محبوب، قرب و اتصال معنوی دارند. سلطه، سرپرستی و تصدی امور نيز از معانی رايج «ولايت» می‏باشد.

جوهری می‏گويد: «ولايت» به معنای نصرت و «ولايت» به معنای زعامت و سرپرسی به كار رفته است. «2» آيات 43 و 44 سوره كهف نيز كه «ولايت» را در مورد نصرت به كار برده است، سخن جوهری را تأييد می‏كند. «3»

برخی از مشتقات همچون «ولیّ» و جمع آن «اولياء» به معانی مختلفی نظير دوست، حاكم و سرپرست به كار رفته‏اند و برخی ديگر مانند «والی» (جمع: ولاة) در يك معنای خاص يعنی سرپرست و حاكم تعيين پيدا نموده‏اند. «4»

ولايت در اصطلاح فقه و حقوق به مفهوم سرپرستی، زعامت و تصدی امور است، در علم كلام نيز وقتی از ولايت يا ولیّ امر بودن پيامبر يا امام نسبت به امت* بحث می‏شود همگی با اين مفهوم ملاحظه می‏شوند.

                        ولايت تكوينی و تشريعی*

 

ولايت نيز چون حاكميت به دو صورت تكوينی و تشريعی مطرح است.

__________________________________________________

 (1). راغب اصفهانی، مفردات القرآن، ذيل ماده «ولی».

 (2). جوهری، صحاح اللغه، ذيل ماده «ولی».

 (3). و لم تكن فئة ينصرونه من دون اللّه و ما كان منتصرا* هنا لك الولاية للّه الحقّ ... (كهف (18) آيات 43- 44).

 (4). در قرآن واژه «ولیّ» و شكل جمع آن «اولياء» در مورد دوستی مؤمنان و غير مؤمنان به كار رفته است: و المؤمنون و المؤمنات بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر (توبه (9) آيه 71) و يا أيّها الّذين آمنوا لا تتّخذوا عدوّی و عدوّكم أولياء تلقون إليهم بالمودّة (ممتحنه (60) آيه 1). واژه‏های ولايت، والی، ولات و توليت (اعطای ولايت، به ولايت گماردن) در سخنان علی عليه السّلام فراوان به كار رفته است (ر. ك: نهج البلاغه، خطبه‏های 205 و 216 و نامه‏های 34، 42، 50، 53 و 59).

                    

ولايت تكوينی همان اقتدار و تسلط بر تصرف در عالم هستی است و ولايت تشريعی يعنی ولايت در امور اعتباری كه واقعيتی جز جعل جاعل ندارد. ولايت مطلق از آن خداوند است و به همين جهت، هرگونه ولايتی چه تكوينی و چه تشريعی تنها با اذن خداوند تحقق می‏يابد. همه كسانی كه با رسيدن به درجه‏ای از معنويت می‏توانند به اذن الهی در موجودات و عالم آفرينش تصرف نمايند، از ولايت تكوينی برخوردارند. اعجاز پيامبران و امامان نمونه‏ای از ولايت تكوينی است. قرآن نمونه‏هايی از ولايت تكوينی را هم در مورد پيامبران و هم نسبت به غير آنان نظير حاضر شدن غذای حضرت مريم در محراب عبادت «1» و احضار تخت سلطنت ملكه سبأ توسط آصف بن برخيا در نزد سليمان «2» را بيان كرده است.

اعطای ولايت تشريعی در مورد پيامبران و امامان مطرح است و اقسامی دارد كه در فصل دوم بحث خواهد شد.

                        ولايت عامّه و خاصّه‏

 

در يك تقسيم‏بندی ولايت هم از نظر افراد تحت ولايت (مولّی عليهم) و هم از نظر شئون اين افراد به ولايت عامّه و خاصّه تقسيم شده است.

                        الف) ولايت عامّه و خاصّه از نظر افراد تحت ولايت‏

 

در ولايت خاصّه، ولايت نسبت به افراد خاصّی مطرح است، اما در ولايت عامّه، ولايت بر عموم افراد جامعه اعمال می‏گردد. در مباحث مربوط به حكومت و ولايت پيامبران، امامان و فقيهان، منظور از ولايت، ولايت عامّه است.

__________________________________________________

 (1). آل عمران (3) آيات 35- 36.

 (2). نحل (16) آيات 38- 40.

                    

مصاديق ولايت خاصّه «1» عبارتند از:

1. ولايت پدر و جد پدری بر فرزندان صغير، سفيه و مجنون خود: ولیّ در اين‏جا مجاز به انواع تصرفات در مال و برخی تصرفات در نفس افراد تحت ولايت خود می‏باشد. «2»

2. ولايت قيمومتی: وصی تعيين‏شده بر اطفال (قيّم) از سوی پدر يا جدّ پدری (ولیّ) بر آنان «قيمومت» دارد و وصيت‏نامه حدود اختيارات قيّم را تعيين می‏كند. «3»

3. ولايت حاكم شرع: «4» در صورت فقدان ولیّ و وصی (قيّم) و نيز مواردی كه با وجود نياز به ولايت، ولیّ خاصّی ندارد (امور حسبيه در مفهوم مضيّق آن) فقيه عادل به عنوان حاكم شرع اعمال ولايت می‏كند.

4. ولايت پسر بزرگ‏تر در انجام نمازها و روزه‏های فوت شده از پدر. «5»

5. ولايت اوليای ميت: وارثان نسبی و سببی ميت به ترتيب طبقات ارث در تجهيز وی (غسل، كفن، دفن و نماز) ولايت دارند و اقدام ديگران منوط به اجازه از ايشان است. «6»

6. ولايت وارثان مقتول: وارثان مقتول به ترتيب طبقات ارث، اوليای دم محسوب می‏گردند و در قصاص، اخذ ديه يا عفو قاتل ولايت دارند. «7»

__________________________________________________

 (1). جهت اطلاع بيشتر، ر. ك: مير عبد الفتّاح مراغی، العناوين، ج 2، عنوان 73، فی ذكر الاولياء و المولیّ عليهم اجمالا.

 (2). ر. ك: امام خمينی، تحرير الوسيله، ج 1، ص 514، فی شرائط المتعاقدين، مسئله 18 و قانون مدنی، مواد 1180: ژ، 1181، 1183 و 1194.

 (3). امام خمينی، همان، مسئله 19 و ج 2، ص 105- 106، مسئله 53- 57 و قانون مدنی، ماده 1188.

 (4). امام خمينی، همان، ج 1، ص 514، مسئله 20.

 (5). همان، ص 227، مسئله 16.

 (6). همان، ص 67، مسئله 4.

 (7). همان، ج 2، ص 533، مسئله 1- 2.

                    

7. ولايت در موقوفات: واقف معمولا فردی را به عنوان «توليت» يا «متولّی» و فرد ديگری را به عنوان «ناظر» وقف تعيين می‏كند. محدوده اختيارات و تصرف متولی وقف همان است كه واقف در وقف‏نامه مشخص نموده است. «1»

                        ب) ولايت عامّه و خاصّه از نظر شئون افراد تحت ولايت‏

 

ولايت نسبت به شئون افراد تحت ولايت (مولّی عليهم) نيز به ولايت عامّه و خاصّه تقسيم شده است. در اين اصطلاح اگر ولايت همه امور افراد تحت ولايت را در بر گيرد عامّه است و اگر مختص به شأن خاصّی بشد خاصّه؛ به عنوان مثال ولايت پسر بزرگ‏تر، خاصّه، اما ولايت پدر يا جدّ پدری بر فرزندان صغير، عامّه می‏باشد.

ولايت پيامبر و امام معصوم از هر دو جهت عامّه است؛ هم از جهت افراد تحت ولايت كه همه مردم را شامل می‏شود و هم از جهت شئون آنان كه همه امور را در بر می‏گيرد. اين قسم اخير را ولايت مطلقه نيز می‏نامند. «2»

                        چند نكته‏

 

1. انواع ولايت‏های خاصّه و عامّه زير مجموعه ولايت تشريعی می‏باشند.

2. موارد شمارش‏شده در ولايت‏های خاصه همگی ناظر به سرپرستی امور افرادی است كه به جهت ناتوانی در تشخيص مصالح يا انجام امور خويش قادر به استيفای حقوق خود نيستند و نيازمند «ولیّ» می‏باشند درحالی‏كه در «ولايت عامّه» اين «جامعه» است كه نياز به سرپرستی دارد نه افراد جامعه. جعل ولايت برای پيامبر يا امام يا جانشينان آنان هيچ ربطی به ادعای واهی محجور قلمداد كردن افراد جامعه‏

__________________________________________________

 (1). همان، ص 82- 84 و قانون مدنی، مواد 75- 82.

 (2). ولايت عامّه در معنای ديگری هم (اصطلاح سوم) به كار می‏رود. در اين معنا عموميت نسبت به اوليا مطرح است نه «مولّی عليهم»؛ مثلا گفته می‏شود كه عامّه فقهای واجد شرايط صلاحيت ولايت دارند نه يكی از آنان.

                    

ندارد. ادعايی كه درصدد ارائه تصويری نامعقول از «ولايت» در نظام سياسی اسلام است.

3. ولايت، گرچه حكم* است- و از اين جهت قابل اسقاط، انتقال و يا توريث نيست- حق نيز می‏باشد، زيرا ولايت بر امت به معنای اولويت در تصرف است. ان اولويت در مورد امام برگرفته از اولويت پيامبر و آن برگرفته از سلطنت خداوند بر خلقش می‏باشد. حق و حكم به لحاظ برخی از تعاريف قابل جمع نمی‏باشند. «1»

4. قلمرو ولايت، هم بيان حكم است و هم تعيين موضوع. در تقليد، رأی فقيه، تنها در حدود حكم لازم الاتباع می‏باشد، ولی تشخيص موضوع بر عهده مقلّد است. «2»

اگر «ولايت» محدود به بيان حكم گردد تفاوتی با «مرجعيّت و افتا» نخواهد داشت.

5. اصل، «عدم ولايت انسان بر انسان» است؛ «3» زيرا اولا: ولايت مختص خداوند است و ثانيا: انسان‏ها با يكديگر برابرند. بنابراين، امور هر فرد مربوط به خود اوست و هيچ فردی نمی‏تواند در شئون و امور مربوط به ديگری بدون رضايت او تصرف و مداخله نمايد.

به فرموده پيامبر اكرم صلّی اللّه عليه و اله‏

إنّ النّاس من آدم الی يومنا هذا مثل أسنان المشط، لا فضل لعربی علی العجمی ولا للأحمر علی الأسود إلّا بالتقوی؛ «4»

__________________________________________________

 (1) ر. ك: سيد محمّد آل بحر العلوم، بلغة الفقيه، ج 1، رسالة فی الفرق بين الحق و الحكم ص 16 و 35- 39 و ر. ك: امام خمينی، كتاب البيع، ج 1، ص 22- 27.

 (2). ر. ك: مصاحبه با آية اللّه سيد كاظم حائری، مجموعه آثار كنگره امام خمينی و انديشه حكومت اسلامی، ج 10، ص 99.

 (3). «و لا ريب فی ان مقتضی الاصل الاولی عدم الولاية بجميع معانيها لاحد علی احد لانها سلطة حادثة و الاصل عدمها ...» (همان، ج 3، ص 14). «فلا ريب أنّ الأصل الأوّلي عدم ثبوت ولاية أحد من الناس علی غيره لتساويهم في المخلوقيه و المرتبة ما لم يذلّ‏دليل علی ثبوت الولاية». مير عبد الفتّاح مراغی، العناوين، ج 2، ص 556.

 (4). محمّد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 22، ص 348.

                    

مردم همه فرزندان آدم و همچون دانه‏های شانه با يكديگر برابرند. عرب را بر عجم و سرخ را بر سياه جز به ملاك تقوا برتری نيست.

وجود اصل در هر مسئله‏ای موجب می‏شود كه در موارد مشكوك به اصل تمسك گردد؛ به عبارت ديگر، پس از تأسيس اصل، آن‏چه مخالف آن باشد دليل می‏خواهد.

وقتی اصل، عدم ولايت باشد، اثبات ولايت نيازمند دليل خواهد بود؛ به بيان ديگر، بايد ديد آيا استثنائاتی بر «اصل عدم ولايت» وجود دارد يا خير؟ اين استثنائات بايد به طور قطعی- و نه ظنی- ولايت را اثبات نمايند وگرنه اصل عدم، حاكم خواهد بود.

در موارد هفت‏گانه ولايت خاصّه، دليل معتبر شرعی بر ولايت وجود دارد و مورد اتفاق است. اما آيا دليل قاطعی بر «ولايت عامّه» در مقابل اصل عدم ولايت وجود دارد؟ چه كسانی صاحب ولايت عامّه هستند؟ و دليل ولايت آنها چيست؟

پاسخ به اين پرسش‏ها تشكيل‏دهنده يكی از اساسی‏ترين مباحث مبانی حكومت اسلامی است.

ولايت عامّه در مورد سه گروه مطرح است: پيامبران، امامان و فقيهان كه در دو فصل جداگانه آنها را بررسی خواهيم نمود.

                    

                        گزيده مطالب‏

 

1. مطابق جهان‏بينی اسلامی، حاكميت مطلق از آن خداوند است، زيرا خالقيت، مالكيت، ربوبيّت و حقّانيت مختص به اوست.

2. حاكميت خداوند دو گونه است: تكوينی و تشريعی. تخلف از اراده تكوينی خداوند غير ممكن، ولی تمرّد از اراده تشريعی و قانون الهی ممكن است.

3. در فرهنگ اسلامی از «حاكميت» به «ولايت» نيز تعبير شده است. به همين جهت ولايت نيز دو صورت تكوينی و تشريعی دارد.

4. ريشه لغوی ولايت، قرب و اتصال مادی يا معنوی دو يا چند چيز است و به تناسب همين مفهوم كلمات هم‏خانواده آن در معانی صداقت، نصرت، محبت، زعامت و سرپرستی نيز به كار رفته‏اند.

5. هم ولايت تكوينی و هم تشريعی تنها با اعطا و اذن ولیّ مطلق (خداوند) تحقق می‏يابد.

6. ولايت از نظر افراد تحت ولايت يا خاصه است يا عامه؛ ولايت خاصه نسبت به افراد خاصی مطرح است، اما در ولايت عامه، ولايت بر عموم افراد جامعه اعمال می‏گردد.

7. مصاديق ولايت خاصّه عبارتند از: ولايت پدر و جدّ پدری بر اولاد، ولايت قيمومتی، ولايت حاكم شرع، ولايت پسر بزرگ‏تر در انجام نماز و روزه قضای پدر، ولايت اوليای ميت در تجهيز ميت، ولايت وارثان مقتول و ولايت متولّی وقف.

8. ولايت خاصه ناظر به سرپرستی امور افرادی است كه قادر به استيفای حقوق خود نيستند درحالی‏كه در ولايت عامه، جامعه نياز به سرپرستی دارد نه افراد. اين ولايت هيچ‏گاه به معنای محجور دانستن افراد جامعه نيست.

                    

9. ولايت، هم حق است و هم حكم. به جهت حكم بودن قابل اسقاط، انتقال و توريث نمی‏باشد.

10. در همه ولايت‏ها اصل، عدم ولايت انسان بر انسان است. در موارد هفت‏گانه ولايت خاصّه دليل معتبر شرعی قائم شده است؛ ولايت عامّه در مورد پيامبران امامان و يا فقيهان نيز محتاج دليل معتبر عقلی يا نقلی است.

                    

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

پیام هفته

تحمیل نظر خویش بر آگاهان
قرآن : ... ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لي‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ ... (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: هیچ کس (حتی پیامبر) حق ندارد به مردم بگوید به جای خدا مرا عبادت کنید.حدیث: روی الحلبی قلتُ لاَبی عبدالله علیه السلام ما أدنى ما یکون به العبد کافراً ؟ قال: « أن یبتدع به شیئاً فیتولى علیه ویتبرأ ممّن خالفه (معانی الاخبار ، ص 393)ترجمه: ... حلبی روایت می کند که از امام صادق (ع) پرسیدم : کمترین سبب کافر شدن انسان چیست؟ فرمودند : این‌که بدعتی بگذارد و از آن بدعت جانبداری کند و از هر کس با او مخالفت کند روی برگرداند و آنان را متهم و منزوی سازد.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید