تعريف دين
دين اسلام مجموعهای است از عقايد، احكام و اخلاق كه سلسلهای از باورها، قوانين و اصول ارزشی را در بر میگيرد و از مبدئی وحيانی توسط پيامبر اسلام صلّی اللّه عليه و اله دريافت شده است «2» و آن حضرت ضمن ابلاغ «3»، وظيفه تعليم «4»، تفسير «5» و اجرای «6» آن را نيز بر عهده داشته است. قرآن كريم، سنت (گفتار، رفتار و تقرير معصوم)، عقل واجماع از منابع دين اسلام به شمار می آيند.
هدف دين
هدف دين، تأمين سعادت حقيقی انسان در زندگی دنيوی و اخروی است كه در سايه هدايت خاص حاصل میگردد «7». مسير هدايت و راه رسيدن به سعادت نيز صراط مستقيم معرفی شده است:
قد جاءكم من اللّه نور و كتاب مبين* يهدی به اللّه من اتّبع رضوانه سبل السّلام و يخرجهم من الظّلمات إلی النّور بإذنه و يهديهم إلی صراط مستقيم «8»؛ قطعا برای شما از جانب خدا روشنايی و كتابی روشنگر آمده است. خدا هر كه را از خشنودی او پيروی كند به وسيله آن (كتاب) به راههای سلامت رهنمون میشود و به توفيق خويش آنان را از تاريكیها به سوی روشنايی بيرون میبرد و به راهی راست هدايتشان میكند.
چنين هدايتی كه منشأيی ربّانی داشته باشد، آدمی را به فلاح و سعادت حقيقی رهنمون میسازد. «9»
نقش دين
دين علاوه بر هدايت انسانها، در احياگری جامعه بشری نيز نقش بهسزايی دارد تا جايی كه جامعه منهای دين، جامعهای تاريك و مرده خواهد بود.
يا أيّها الّذين آمنوا استجيبوا للّه و للرّسول إذا دعاكم لما يحييكم «10»؛ ای كسانی كه ايمان آوردهايد، چون خدا و پيامبر شما را به چيزی فراخواندند كه به شما حيات میبخشد آنان را اجابت كنيد.
اجابت دعوت خدا و رسول (پيام دين) از اين جهت لازم است كه رهاوردی جز زندگی و حيات معنوی برای فرد و جامعه بشری ندارد. اين حيات همان حيات طيّبهای است كه خداوند به صالحان مؤمن عطا میكند. «11»
بیترديد هيچ جامعه ای در مسير حركت خويش نمیتواند خود را بینياز از راهنمايی دين ببيند. بشر امروز نيز با همه كاميابی هايی كه در تكنولوژی و فنآوری داشته است بيش از گذشته نياز به دين و معارف آن را برای معنا بخشيدن به زندگی مادی خود احساس میكند.
ويژگیهای دين اسلام
تحقق آن هدف عالی و ايفای نقش بی بديل احياگری، مستلزم برخورداری از ويژگیهای چندی است.
اسلام به عنوان آخرين دين آسمانی، از چهار ويژگی مهم برخوردار است:
1. حقانيت:
چنانكه به طور مكرر در قرآن كريم آمده است:
هو الّذی أرسل رسوله بالهدی و دين الحقّ ليظهره علی الدّين كلّه «12»؛ او كسی است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست فرستاد تا آن را بر هرچه دين است پيروز گرداند.
2. جامعيت:
قرآن كريم علاوه بر اينكه خود را بيانكننده همهچيز «13» معرفی میكند بر جامع بودن دين اسلام نيز تأكيد ويژهای دارد و میفرمايد:
اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتی و رضيت لكم الإسلام دينا «14»؛امروز دين شما را برایتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را برای شما [به عنوان] آيينی برگزيدم.
در تفسير اين آيه گفته شده است: «معنای اكمال دين، صعود آن به بالاترين درجه ترقی است، به گونهای كه پس از اين اكمال و ازدياد، پذيرای نقص نخواهد بود.» «15»
از ابو سعيد خدری نقل شده است كه وقتی اين آيه نازل گرديد پيامبر صلّی اللّه عليه و اله فرمود:اللّه أكبر علی إكمال الدّين و إتمام النّعمة و رضی الرّب برسالتی وولاية عليّ بن أبي طالب من بعدي ....«16»
امام هشتم عليه السّلام در تفسير اين آيه میفرمايند:
و ما ترك شيئا ممّا تحتاج إليه الامّة إلّا و قد بيّنه. فمن زعم انّ اللّه لكم يكمل دينه فقد ردّ كتاب اللّه و من ردّ كتاب اللّه فقد كفر؛ «17» خداوند هيچ چيزی را كه امت بدان نيازمندند فروگذار ننموده بلكه آن را بيان نموده است. هركس گمان كند خداوند دين خويش را كامل نكرده است، كتاب خدا را انكار نموده و هر كس كتاب را رد كند كافر گشته است.
يكی از دلايل مهم رابطه دين اسلام با سياست، جامعيت آن است كه در مورد آن بيشتر سخت خواهيم گفت.
3. جهانشمولی:
اسلام همه انسانها را مخاطب خود قرار میدهد و با وجود تفاوتهايی از قبيل رنگ، نژاد، زبان و منطقه جغرافيايی، پيام اسلام، عام و فراگير است. آيات فراوانی از قرآن به روشنی دلالت بر اين ويژگی دارند:
إن هو إلّا ذكر للعالمين «18» و ما هی إلّا ذكری للبشر «19» هذا بلاغ للنّاس «20»
4. جاودانگی:
برخی از طرفداران جدايی دين از دولت و سياست بر اين باورند كه نهاد دين در اعصار گذشته وظايف و كاركردهای گوناگونی را بر عهده داشته است، ولی امروزه به علت پيچيدگی مناسبات زندگی اجتماعی و تخصصی شدن نقشها، اين وظايف به دولت منتقل شده است و در حال حاضر، دولت همان وظايفی را بر عهده دارد كه ديروز دين بر دوش میكشيده است. نكتهای كه مورد غفلت اين گروه قرار گرفته، فطری بودن قواعد و دستورهای دين اسلام و در نتيجه، جهانشمول و جاودانه بودن آن است:
فأقم وجهك للدّين حنيفا فطرة اللّه التّی فطر النّاس عليها لا تبديل لخلق اللّه ذلك الدّين القيّم و لكنّ أكثر النّاس لا يعلمون «21»؛ پس روی خود را با گرايش تمام به حق، به سوی اين دين كن، با همان سرشتی كه خدا مردم را بر آن سرشته است، آفرينش خدای تغييرپذير نيست. اين است همان دين پايدار ولی بيشتر مردم نمیدانند.
بنابراين حقّانيت و جامعيت و جهانشمولی دين اسلام برای همه زمانها و مكانهاست «22» و گذشت زمان در نقش آفرينی آن ذرّه ای كاستی ايجاد نمیكند.
خاتميّت نبودت نيز مفهومی جز اين ندارد؛ چرا كه اگر دين با گذشت زمان نتواند پاسخ گوی نيازهای جامعه باشد، خاتم بودن آن مورد ترديد قرار گرفته و لزوم جایگزينی آن توسط نبوت و شريعت جديدی مطرح میشود!
البته نحوه انطباق قوانين و فرامين دينی با نيازهای جامعه امروزی، مطلب ديگری است كه در پاسخ به دليل سوم ادعايی جدايی دين از سياست بيان خواهد شد.
دلايل رابطه اسلام و سياست
با توجه به آنچه ذكر گرديد مرتبط بودن دين با امور اجتماعی، سياسی و حكومتی
دين تو هميشه پايدار اســـــــت بر پايه فطرت استوار است
هرگونه حديــــث تازه و نـــــــــو زين دين قويم آشكار است
تازه است و جوان اگرچه گويند فرسوده دور روزگار است
علامه طباطبائی در تفسير آيه و تمّت كلمة ربّك صدقا و عدلا لا مبدّل لكماته (انعام (6) آيه 115) مراد از كلمه رب را ظهور دعوت اسلام به واسطه نبوت پيامبر و نزول قرآن میداند و بر اين اساس، استظهار میكند كه دين خداوندكامل، صادق، عادل و ثابت خواهد بود (ر. ك: الميزان، ج 7، ص 329).
امری بديهی است، ولی نظر به حجم گسترده القائات مخالفان، به ناچار به چند دليل درون دينی اشاره مینماييم:
1. جامعيت «23»
اعتقاد انسان به دين براساس حقّانيت آن است. حال با اعتقاد به حقّانيت دين اسلام، بايد ديد اسلام خود را چگونه معرفی میكند.
اصولا ما نمیتوانيم حدّ دخالت دين در امور را تعيين كنيم، بلكه آن را خود دين معين میكند. پيشتر گفتيم كه هدف اسلام سعادت انسان است كه در پرتو هدايت خاص به آن نايل خواهد شد. از سوی ديگر، همانگونه كه ذكر شد اسلام خود را دين جامع معرفی كرده است كه اينجامعيت نيز در كنار همان هدف، يعنی سعادت و هدايت انسان، تفسير میگردد؛ بدين صورت كه هرچه برای سعادت انسان در زندگی فردی و اجتماعی لازم است، در دين جامع فروگذار نشده است. بر اين اساس، با پذيرش جامعيت دين در سعادتبخشی انسان، عدم ارتباط آن با امور سياسی و حكومتی كه نقش تمامعيار در سعادت يا شقاوت انسان و جامعه انسانی دارند، مستلزم نقص دين و نقش غرض خواهد بود.
در مورد جامعيت دين دو نظر افراطی و تفريطی وجود دارد: برخی با استناد به جامعيت دين، تفسيری از آن ارائه میدهند كه گويا دين جامع يعنی دينی كه در آن همه علوم و فنون وجود دارد و در هر امری بايد به دين مراجعه نمود. با اين بيان علوم فضايی، آشپزی و جزئيات آنها و به طور كلی آنچه كه در حرف، صنايع، علوم تجربی و پايه وجود دارد در دين نی هست وگرنه جامع نخواهد بود.
در نقطه مقابل، گروهی ديگر جامع بودن دين را تنها نسبت به امور عبادی و فردی و بيان ارزشهای اخلاقی و آنچه مربوط به جهان آخرت است دانسته، دخالت دين در امور اجتماعی و سياسی را منكر شده اند. طرفداران دين حدّاكثری و دين حدّاقلی با تفسيری كه گذشت، هر دو بر خطا رفته اند. همانگونه كه گفتيم جامعيت هرچيز از جمله دين را تنها و تنها بايد با توجه به هدف آن ملاحظه و تفسير نمود.
از آنجا كه هدف، راهيابی به سعادت حقيقی انسان است به خوبی میتوان قضاوت نمود كه آيا سعادت انسانی را میتوان در ارائه برنامه هايی تضمين نمود كه به طور كلی بيگانه از امور اجتماعی و سياسی اوست؟ آيا میتوان بدون توجه به امور اقتصادی، فرهنگی و سياسی و اجتماعی دست به تربيت انسان زد و او را درخلاء تربيت نمود؟
اگر راه آخرت از دنيا میگذرد، و سعادت انسان با زندگی سياسی- اجتماعی او گره خورده است، خودبهخود اين امور در قلمرو دين حق، جامع، جهانی و جاودانی خواهد بود.
دين با چنين تفسير معقولی، حدّاكثری است و اگر كسانی قلمرو دين را به امور فردی و عبادی محدود مینمايند، به دليل عدم شناخت صحيح و همهجانبه از دين است. درحالیكه سعادت و هدايتی را كه دين بر عهده دارد نمیتواند جدای از امور اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سياسی و حقوقی انسان باشد و اگر دين در اين امور حرفی برای گفتن نداشته باشد، نمیتوان آن را جامع و كامل دانست.
2. تأسيس حكومت
با توجه به ورود دين در ابعاد مختلف زندگی انسان، اجرای كامل احكام و مقررات دين و در نتيجه وصول به اهداف آن جز با برقراری حكومت مبتنی بر دين امكانپذير نيست.
تشكيل حكومت توسط رسول خدا صلّی اللّه عليه و اله در مدينه، بهترين دليل بر رابطه دين با سياست است. پيامبر صلّی اللّه عليه و اله علاوه بر شأن نبوت دارای شأن امامت و ولايت بر مسلمانان بود و تشكيل حكومت از وظايفی بود كه از جانب خدا بر عهده داشت، زيرا او مأمور به اجرای دين بود و اجرای كامل آن جز از طريق حكومت امكانپذير نبود. نكته بسيار قابل تأمل آن است كه به شهادت تاريخ، «مسجد» به عنوان پايگاه دينی و معنوی در صدر اسلام محلّ رتق و فتق امور اجتماعی و سياسی و حتی پايگاه نظامی نيز بوده و كاركردی عبادی- سياسی داشته است.
آنان كه دين را تنها به اخلاق و آخرت محدود میسازند بايد به اين پرسش پاسخ دهند كه آيا با هر نوع نظام سياسی و حقوقی میتوان اعتقادات، احكام، اخلاق و آخرت انسان را آنگونه كه دين میخواهد تأمين و تضمين نمود؟
3. خلافت و امامت
برخی آيات به صراحت از جعل «خلافت» و «امامت» از سوی خداوند سخن گفتهاند. اين عناوين بر موظف بودن پيامبران به رهبری جامعه از سوی خداوند دلالت دارند.
يا داود إنّا جعلناك خليفة فی الأرض فاحكم بين النّاس بالحقّ «24» و إذ ابتلی إبراهيم ربّه بكلمات فأتمهنّ قال إنّی جاعلك للنّاس إماما «25»
4. ولايت و قضاوت
درخصوص پيامبر اسلام صلّی اللّه عليه و اله تصريح به ولايت و دستور به اطاعت به طور مطلق ذكر شده است به گونهای كه حوزه امور سياسی را نيز فرا میگيرد.
در سوره مائده میخوانيم:
إنّما وليّكم اللّه و رسوله و الّذين آمنوا الّذين يقيمون ... «26»؛ ولیّ شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كسانی كه ايمان آورده اند ...،
و در سوره نساء آمده است:
يا أيّها الّذين آمنوا أطيعوا اللّه و أطيعوا الرّسول و أولی الامر منكم «27»؛ خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اوليای امر خود را [نيز] اطاعت كنيد.
صلاحيت انحصاری آن حضرت در امر قضاوت نيز آشكارا بر رابطه دين با سياست دلالت دارد. شكی نيست كه قضاوت از امور اجتماعی و حكومتی است، اين منصب از سوی خداوند حق مسلّم پيامبر اسلام دانسته شده است و مردم نيز مكلف به مراجعه به آن حضرت شدهاند:
فلا و ربّك لا يؤمنون حتّی يحكّموك فيما شجر بينهم ... «28»؛ به پروردگارت قسم كه ايمان نمیآورند مگر آنكه تو را در مورد آنچه ميان آنان مايه اختلاف است داور گردانند ....
5. جهاد و شهادت
آيات و روايات در اين زمينه به قدری فراوان است كه شمارش و توضيح آنها كتاب مستقلی را میطلبد؛ به عنوان نمونه:
و أعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة «29»؛ هرچه در توان داريد از نيرو بسيج كنيد.
يا أيّها النّبیّ حرّض المؤمنين علی القتال «30»؛ ای پيامبر! مؤمنان را به جهاد برانگيز.
و لا تحسبنّ الّذين قتلوا فی سبيل اللّه أمواتا بل أحياء عند ربّهم يرزقون «31»؛ هرگز كسانی را كه در راه خدا كشته شدهاند، مرده مپندار، بلكه زنده اند.
آيا میتوان گفت دينی كه پيامبرش را به جهاد تشويق میكند، دينی است كه اختصاص به امور فردی و عبادی دارد و فقط ناظر بر رابطه فرد با خداست؟!
قرآن كريم قاطعانه اعلام میكند كه بر مسلمانان واجب است برای خشكاندن ريشه های فتنه به جهاد برخيزند تا دين بماند:
و قاتلوهم حتّی لا تكون فتنة و يكون الدّين كلّه للّه «32»؛ و با آنان بجنگيد تا فتنهای بر جای نماند و دين يكسره از آن خدا گردد.
آيا بسيج و آمادگی نظامی، جهاد و مبارزه با فتنهگری به عنوان يك فرمان دينی، جز به معنای حضور فعّالانه دين در حياتیترين امور يك جامعه است؟ و آيا جز اين است كه دين با بيان فضّل اللّه المجاهدين علی القاعدين أجرا عظيما؛ «33» يكی از بزرگترين ارزشها را برای جهاد قائل شده است.
6. مبارزه با كفر و طاغوت
آيات فراوانی نيز بر مبارزه با كفر و طاغوت تأكيد دارند كه اين امر نشانی ديگر از دخالت دين در امور اجتماعی است؛ نظير:
و لقد بعثنا فی كلّ أمّة رسولا أن اعبدوا اللّه و اجتنبوا الطّاغوت «34»؛ و در حقيقت، در ميان هر امّتی فرستادهای برانگيختيم [تا بگويد] خدا را بپرستيد و از طاغوت بپرهيزيد.
يا أيّها النّبیّ جاهد الكفّار و المنافقين و اغلظ عليهم «35»؛ای پيامبر! با كافران و منافقان جهاد و كن و بر آنان سخت بگير.
محمّد رسول اللّه و الّذين معه أشدّاء علی الكفّار رحماء بينهم «36»؛ محمّد صلّی اللّه عليه و اله پيامبر خداست و كسانی كه با اويند بر كافران سختگير و با همديگر مهربانند.
7. نفی سلطه پذيری
از مهمترين آيات سياسی قرآن كريم كه مبنای سياست خارجی و روابط بين الملل نظام اسلامی قرار میگيرد اين آيه است:
و لن يجعل اللّه للكافرين علی المؤمنين سبيلا «37»؛ و خداوند هرگز بر [زيان] مؤمنان، برای كافران راه [تسلطی] قرار نداده است.
از آنجا كه دين كرامت و عزت را از آن مؤمنان میداند «38»، راضی به پذيرش سلطه غير مؤمنان نيست و طبق اين آيه، مطلق سلطهپذيری اعم از سلطه فرهنگی، اقتصادی، سياسی، نظامی و غيره از موضع دين نفی شده است. «39»
امر به معروف و نهی از منكر
امر به معروف و نهی از منكر از اصول مسلّم سياسی- اجتماعی اسلام است كه دهها آيه و روايت در زمينه اهميت، مراتب و فوايد آن وجود دارد؛ از جمله:
الّذين إن مكنّاهم فی الأرض أقاموا الصّلاد و آتوا الزّكاة و أمروا بالمعروف و نهوا عن المنكر «40»؛
همان كسانی كه چون در زمين به آنان توانايی دهيم، نماز برپا میدارند و زكات میدهند و به كارهای پسنديده وا میدارند و از كارهای ناپسند باز میدارند.
كنتم خير أمّة أخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تؤمنون باللّه «41»؛
شما بهترين امّتی هستيد كه برای مردم پديدار شده ايد؛ به كارهای پسنديده فرمان میدهيد و از كارهای ناپسند باز میداريد و به خدا ايمان داريد.
همچنين پيشوای موحّدان و امام عارفان علی عليه السّلام پس از ضربت خوردن، در وصيت خويش به حسن و حسين عليهم ا السّلام و خطاب به همه كسانی كه پيام او را دريافت میكنند فرمود:
لا تتركوا الأمر بالمعروف و النّهي عن المنكر فيولّی عليكم شراركم ثمّ تدعون فلا يستجاب لكم «42»؛
امر به معروف و نهی از منكرا را وانگذاريد كه بدان بر شما مسلّط میگردند و دعاهايتان مستجاب نمیشود.
پيشوايان دين نيز، خود نمونه های كاملی از اقامهكنندگان امر به معروف و نهی از منكر در جامعه بودهاند؛ در زيارت جامعه كبيره خطاب به پيشوايان دين میگوييم:
و أمرتم بالمعروف و نهيتم عن المنكر و جاهدتم في اللّه حقّ جهاده حتّی أعلنتم دعوته و بيّنتم فرائضه و أقمتم حدوده و نشرتم شرايع أحكامه؛
به نيكی فرمان داديد و از بدی نهی كرديد و آنگونه كه شايسته بود در راه خدا به جهاد برخاستيد تا آنكه دعوتش را آشكار، واجباتش را بيان، حدودش را برپا و احكام شريعتش را گسترش داديد.
اين جملات بی هيچ ابهامی روشن میسازند كه تبيين واجبات و اقامه حدود و تبليغ و ترويج شريعت، در پرتو امر به معروف و نهی از منكر و جهاد و مبارزه صورت گرفته است.
در برخی از روايات، اهميت امر به معروف تا آنجا پيش میرود كه با تعبير زيبا و گويای «بها تقام الفرائض» قوام و دوام واجبات ديگر به قوام و دوام آن منوط میگردد.
علی عليه السّلام امر به معروف را يكی از شعبه های جهاد كه يكی از چهار ستون ايمان است میداند. «43» عنصر امر به معروف و نهی از منكر اساسیترين انگيزه و هدف قيام حسين ابن علی عليهما السّلام بود و بر اين نكته بارها چه در وصيتنامه آن حضرت و چه در سخنان ديگرش تأكيد گرديد و در نهايت آن حضرت در راه انجام چنين واجبی به شهادت رسيد.
فقها نيز به مسئله امر به معروف و نهی از منكر كه يكی از واجبات است، عنايت خاص دارند و بخشی از كتابهای فقهی را به بيان شرايط و مراتب آن اختصاص داده اند. «44»
با اين همه آيا كمترين ترديدی در رابطه جدايیناپذير دين و امور اجتماعی و سياسی وجود خواهد داشت؟
9. نظام حقوقی و اجرای حدود الهی
در بسياری از آيات قرآن به قوانين مدنی نظير ازدواج، طلاق، وصيت، ارث و قوانين كيفری تصريح و بر اجرای دقيق آنها تأكيد شده است؛ مانند حدّ سرقت در آيه:
و السّارق و السّارقة فاقطعوا أيديهما جزاء بما كسبا نكالا من اللّه «45»؛
و مرد و زن دزد را به سزای آنچه كردهاند، دستشان را به عنوان كيفری از جانب خدا ببريد.
حدّ زنا در آيه:
ألزّانية و الزّنی فاجلدوا كلّ واحد منهما مائة جلدة «46»؛
به هر زن زناكار و مرد زناكاری صد تازيانه بزنيد.
و حدّ محاربه در آيه:
إنّما جزاء الّذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فی الأرض فسادا أن يقتّلوا أو يصلّبوا أو تقطّع أيديهم و أرجلهم من خلاف أو ينفوا من الأرض «47»؛
سزای كسانی كه با خدا و پيامبر او میجنگند و در زمين به فساد میكوشند، جز اين نيست كه كشته شوند، يا بر دار آويخته گردند، يا دست و پایشان در خلاف جهت ديگر بريده شود، يا از آن سرزمين تبعيد گردند.
اين مجموعه از آيات به همراه انبوهی از احاديث كه در اين رابطه به تفصيل به ابعاد و جزئيات قوانين مدنی و كيفری پرداختهاند به روشنی دليل بر وجود يك نظام جامع حقوقی در اسلام میباشند.
آنها كه مدعی جدايی دين از حكومت و سياستند گويا چشم خويش را بر نظام حقوقی اسلام بسته اند.
10. معاملات و امور اقتصادی
معاملات- در مقابل عبادات- در اصطلاح فقه، اموری را در برمیگيرد كه قصد قربت در آنها شرط نيست. اين دسته از امور از روابط خانوادگی مثل ازدواج و طلاق گرفته تا عقود و ايقاعات ديگر نظير بيع، اجاره، جعاله، وقف، هبه، مزارعه و ... را شامل میشود و همانگونه كه گفتيم بيانگر نظام حوقی اسلام میباشد.
اسلام در امور مالی به مسئله انفال و ثروتهای عمومی، خراج و اخذ ماليات و جزيه از كفّار غير حربی، و نيز دريافت سهمی از درآمد به عنوان خمس و زكات كه بخشهای گستردهای را شامل میشوند، پرداخته است. با نگاهی كلی به كتابهای غير عبادی فهی به خوبی میتوان حجم گسترده آن را نسبت به كتابهای عبادی نظير طهارت، صلات، صوم، حج و ... تشخيص داد و حضور فقه را در زوايای مختلف زندگی اجتماعی احساس نمود و با توجه به دلايل ذكر شده عمق اين سخن امام خمينی را دريافت كه: «حكومت در نظر مجتهد واقعی، فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوايای زندگی بشريّت است. حكومت نشاندهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی، سياسی، نظامی و فرهنگی است ... هدف اساسی اين است كه ما چگونه میخواهيم اصول محكم فقه را در عمل فرد در جامعه پياده كنيم ... همه ترس استكبار از همين مسئله است كه فقه و اجتهاد جنبه عينی و عملی پيدا كند.» «48»
دكتر حميد عنايت پس از بيان دو عامل برای پيدايش انديشه سياسی در حيات فكری مسلمانان به يك مسئله اساسیتر اشاره میكند كه «همانا پيوند ذاتی بين اسلام به عنوان يك برنامه جامع برای تنظيم زندگی انسانی است و سياست به عنوان ابزار لازمی كه در خدمت همهجانبه اين برنامه باشد.» «49»
به اعتقاد وی: «اگر جان و جوهر سياست همانا تلاش در پی كسب قدرت باشد باز هم به سختی میتوان جهانبينی سياسیتری از اسلام پيدا كرد. اسلام كه همواره طبيعت انسانی را بر وفق نيازهای جسمی و روحیاش میشناسد، هرگز به صرف شرح و بيان آرمانهايش راضی نيست، بلكه مدام درصدد وسايلی برای جامه عمل پوشاندن به آنهاست و قدرت يك وسيله اساسی برای نيل به اين هدف است. قرآن از مؤمنان میخواهد كه از سرمشق والا يا به اصطلاح اسوه حسنه حضرت محمّد صلّی اللّه عليه و اله پيروی كنند. «50» از آنجا كه توفيق اصلی پيامبر در بنا نهادن حكومتی بر مبنای تعاليم اسلام بود مسلمانان هم وظيفه دارند از سرمشق او در اين زمينه پيروی كنند.» «51»
بدين ترتيب، عناصری كه مسلمانان را در زمره سياسیترين انسانها قرار داده است عبارتند از:
1. توصيه قرآن به الگوپذيری از پيامبر كه ديگر عذری برای بیتفاوتی سياسی باقی نمیگذارد.
2. ملازم بودن عملی شدن بسياری از احكام دينی با حصول شرايطی كه جز با تشكيل دولت و حكومت متعهد به دين، محقق نمیگردد.
3. اينكه چه كسی بايد حكومت كند و چرا بايد از حكّام اطاعت كرد، پرسشهای ملهم از تعاليم دينی و قرآنی است كه در طول اريخ عكسالعملهای مثبت يا منفی مسلمانان را به دنبال داشته است. «52»
نتيجه
اسلام تنها يك سلسله امور عبادی و فردی محض نيست، بلكه در زمينه همه ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی، سياسی و نظامی هم در بخش داخلی و هم در روابط بينالملل موضعگيری كرده است. «53»
«كليه قوانين و مقررات مدنی، جزايی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی نظامی، سياسی، و غير اينها بايد براساس موازين اسلامی باشد. اين اصل بر اطلاق يا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانين و مقررات ديگر حاكم است و تشخيص اين امر بر عهده فقهای شورای نگهبان است.»
گزيده مطالب
1. هرگونه بحث از ولايت سياسی پيامبران، امامان و فقيهان متوقف بر اثبات رابطه دين با سياست است و به همين جهت بررسی اين رابطه نقطه آغاز همه مباحث نظام سياسی اسلام خواهد بود.
2. سياست به معنای تدبير، سرپرستی، برنامهريزی و سامان بخشيدن به امور جامعه است.
3. دين اسلام مجموعهای از عقايد، احكام و اخلاقيات است كه از سوی خداوند بر پيامبر وحی شده است.
4. هدف دين، هدايت انسان به صراط مستقيم و تأمين سعادت حقيقی بشر است و نقش ممتاز و بیبديلی را كه در اين زمينه ايفا میكند، احيای انسانيت است.
5. تأمين آن هدف و ايفای اين نقش، مستلزم ويژگیهايی است كه مهمترين آنها عبارتند از: حقّانيت، جامعيت، جهانشمولی و جاودانگی.
6. يكی از دلايل اصلی رابطه دين اسلام با سياست، جامعيت آن میباشد كه در مورد آن دو تفسير افراطی و تفريطی مطرح شده است.
7. جامعيت دين را تنها و تنها بايد با توجه به هدف آن ملاحظه نمود. بر اين اساس، دين جامع يعنی دينی كه آنچه را انسان برای وصول به هدايت و سعادت خود نياز دارد، فروگذار نكرده باشد. از آنجا كه سعادت انسان با مسائل اقتصادی، فرهنگی، سياسی و اجتماعی او درهم آميخته است، دينی كه مشتمل بر اين مسائل نباشد، دين جامع نخواهد بود.
8. دلايل ديگر بر رابطه دين با سياست عبارتند از: تأسيس حكومت توسط پيامبر اكرم صلّی اللّه عليه و اله، خلافت و امامت پيامبران در قرآن، آيات ولايت و قضاوت پيامبر اكرم صلّی اللّه عليه و اله، آيات مربوط به جهاد و شهادت، مبارزه با كفر و طاغوت، نفی سلطهگری و سلطهپذيری، امر به معروف و نهی از منكر، وجود نظام حقوقی و تأكيد بر اجرای حدود الهی، معاملات و امور اقتصادی.
پی نوشت ها
__________________________________________________
(1). ابراهيم (14) آيات 24- 25.
(2). و ما ينطق عن الهوی* إن هو إلّا وحی يوحی (نجم (53) آيات 3 و 4) وإنّك لتلقی القرآن من لدن حكيم عليم (نمل (27) آيه 6).
(3). فإنّما عليك البلاغ (آل عمران (3) آيه 20).
(4). و يعلّمهم الكتاب و الحكمة (بقره (2) آيه 129).
(5). لتبيّن للنّاس ما نزّل إليهم (نحل (16) آيه 64).
(6). فاحكم بينهم بما أنزل اللّه (مائده (5) آيه 48).
(7). چنان كه در آيات فراوانی بر اين امر تأكيد شده است از جمله: و جعلناهم أئمّة يهدون بأمرنا و أوحينا إليهم فعلالخيرات؛ (انبياء (21) آيه 72)؛ ذلك هدی اللّه يهدی به من يشاء من عباده؛ (انعام () آيه 88)؛ الحمد للّه الّذی هدانا لهذا و ما كنّا لنهتدی لولا أن هدانا اللّه؛ (اعراف (7) آيه 43)؛ إنّ هذا القرآن يهدی للّتی هی أقوم؛ (اسراء (17) آيه 9). جهت بررسی بيشتر در اين زمينه، ر. ك: عبد اللّه جوادی آملی، هدايت در قرآن.
(8). مائده (5) آيات 15 و 16 و ر. ك: شوری (42) آيه 52 و انعام (6) آيه 87.
(9). اولئك علی هدی من ربّهم و أولئك هم المفلحونبقره (2) آيه 5 و لقمان (31) آيه 5.
(10). انفال (8) آيه 24.
(11). من عمل صالحا من ذكر أو انثی و هو مؤمن فلنحيينّه حياة طيّب (نحل (16) آيه 97) بديهی است چنين حياتی، حيات حيوانی و نباتی نخواهد بود.
(12). توبه (9) آيه 33؛ فتح (48) آيه 28 و صف (61) آيه 9.
(13). و ما نزّلنا عليك الكتاب تبيانا (نحل (16) آيه 89).
(14). مائده (5) آيه 3.
(15). محمّد حسين طباطبائی، الميزان، ج 5، ص 200.
(16). فضل بن حسن طبرسی، مجمع البيان، ج 4 و 3، ص 246 و ج 5، ص 193 و نيز ر. ك: علامه امينی، الغدير، ج 1، ص 230- 238.
(17). حسن بن علی حرانی، تحف العقول، ص 461.
(18). يوسف (12) آيه 104 و تكوير (81) آيه 27.
(19). مدّثر (74) آيه 341 و ر. ك: انعام (6) آيه 19: و أوحی إلیّ هذا القرآن لأنذركم به و من بلّغ.
(20). ابراهيم (14) آيه 52
(21). روم (30) آيه 30 و ر. ك: يوسف (12) آيه 40 و توبه (9) آيه 36.
(22). به گفته جلال الدين همايی
(23). جهت اطلاع بيشتر، ر. ك: سيد محمّد علی ايازی، جامعيت قرآن.
(24). ص (28) آيه 26. ای داود، ما تو را در زمين خليفه [و جانشين] گردانيديم پس ميان مردم به حق داوری كن.
(25). بقره (2) آيه 124. و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتی بياموزد و وی آن همه را به انجام رسانيد [خدا به او] فرمود: من تو را پيشوای مردم قرار دادم.
(26). مائده (5) آيه 55.
(27). نساء (4) آيه 59.
(28). همان، آيه 65.
(29). انفال (8) آيه 60.
(30). همان، آيه 65.
(31). آل عمران (3) آيه 169.
(32). انفال (8) آيه 39.
(33). نساء (4) آيه 95.
(34). نحل (16) آيه 36.
(35). توبه (9) آيه 73.
(36). فتح (48) آيه 29.
(37). نساء (4) آيه 141.
(38). و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين (منافقون (63) آيه 63).
(39). بر همين اساس، قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران يكی از پايههای نظام را «نفی هرگونه ستمگری و ستم كشی و سلطهگری و سلطهپذيری» (بند ج از اصل دوم) اعلام میدارد و با الهام گرفتن از اين آيه شريفه مقرر میدارد كه «سياست خارجی جمهوری اسلامی ايران براساس نفی هرگونه سلطهجويی و سلطهپذيری، حفظ استقلال همهجانبه و تماميّت ارضی ... استوار است» (اصل صد و پنجاه و دوم).
(40). حج (22) آيه 41.
(41). آل عمران (3) آيه 110.
(42). نهج الابلاغه، نامه 47. همچنين آن حضرت میفرمايند: و منهم تارك لإنكار المنكر بلسانه و قلبه و يده فذلك ميّت الأحياء و ما اعمال البرّ كلّها و الجهاد في سبيل اللّه عند الامر بالمعروف و النّهی عن المنكر إلّا كنفثه في بحر لجّي؛ در اين ميان گروهی ديگرند كه با دست و زبان و قلب نهی از منكر را وانهادهاند. اينان مردگانی متحرّكند، چرا كه همه اعمال ارزشمند، حتی جهاد در راه خدا، در مقايسه به امر به معروف و نهی از منكر چون دميدنی است به دريای پرموج و پهناور» (همان، كلمات قصار، شماره 374).
(43). ر. ك: همان، حكمت 31.
(44). برای نمونه ر. ك: امام خمينی، تحرير الوسيله، ج 1، ص 476- 482.
(45). مائده (5) آيه 38.
(46). نور (24) آيه 2.
(47). مائده (5) آيه 33.
(48). صحيفه نور، ج 21، ص 98.
(49). حميد عنايت، انديشه سياسی در اسلام معاصر، ص 16.
(50). احزاب (33) آيه 21.
(51). همان، ص 17.
(52). ر. ك: همان، ص 17- 18.
(53). براساس همين مبانی، اصل چهارم قانوئن اساسی به عنوان اصل مادر، حاكميت دين را اينگونه پذيرفته است: