فصل اوّل: زندگى و ميراث علمى محقق حلّى

فصل اوّل: زندگى و ميراث علمى محقق حلّى


تولد و تحصيل
اساتيد و مشايخ محقق
شاگردان محقق
نقش سازنده محقق و شاگردانش در حوزه حلّه
آثار و تأليفات
الف) فقه
ب) كلام
ج) اصول
د) منطق
ه) رجال
و) شعر و نثر
محقق از نگاه ديگران
وفات وی


 

تولد و تحصيل


ابوالقاسم جعفربن الحسن ملقب به نجم‏الدين در سال 602 هجری در شهر حلّه ديده به جهان گشود. عشق پدر و مادر به ائمه‏اطهار سبب شد كه نام نوزاد را جعفر نهادند. پدر، خود در خانواده‏ای روحانی بزرگ شده بود و فاضلی اديب و فقيهی پارسا و از بزرگان شهر به شمار می‏رفت. بنابر نقل برخی از مورخان‏(1) اوعلاوه بر علوم اسلامی، در ادبيات و شعر نيز مهارت ويژه‏ای داشت، گرچه‏فرزند خود، جعفر، را از سرايندگی بازداشته و به آموختن فقه و علوم اسلامی تشويق می‏كرد، خود شاعر و سخن‏سرايی بزرگ بوده و پرهيز دادن فرزند از سرايندگی دليل بر شاعر نبودن وی -آن هم در دوران جوانی و بعد از آن- نيست.وی از شاگردان بنامِ فقيه محقق، محمدبن‏ادريس حلّی مؤلف كتاب ارزشمند سرائر بوده است. پدر بزرگش، يحيی‏بن سعيد، معروف به يحيی الاكبر نيز از فقهای صاحب نظر و فاضلِ قرن ششم هجری است كه علامه سيدمحسن امين درباره وی می‏گويد:
وی عالِمی فاضل و محدثی معتبر و راستگو و از بزرگان فقهای عصر خود بوده و هموست كه شهيد در شرح ارشادِ خود در مبحث قضاء نمازهای فوت شده، او را از قائلين به توسعه ذكر می‏كند(2).
شيخ آقابزرگ نيز از وی به بزرگی ياد كرده و از مشايخ او، بزرگانی هم‏چون محمدبن شهرآشوب و عربی‏بن مسافر را ذكر می‏نمايد(3). يحيی‏بن سعيد دو پسر به نام‏های شيخ‏حسن و شيخ احمد داشته كه هر يك از عالمان و فقيهان بزرگ حلّه بوده‏اند. خاندان يحيی‏بن سعيد از خاندان‏های دانشمند و مورد احترام حلّه در قرن هفتم به شمار می‏روند.
محقق پس از آن‏كه ادبيات عرب را كه زبان مادری‏اش بود، فرا گرفت در عنفوان جوانی به آموختن منطق، حكمت، رياضيات، هيئت، كلام و سپس فقه و اصول پرداخت. وی از محضر اساتيد بزرگ حوزه حلّه بهره‏ها جست و پس از اندك زمانی در رشته‏های گوناگون علمی به مقام استادی رسيد و در فقه و اصول به دريافت اجازه اجتهاد از اساتيد خود نائل آمد. نبوغ و استعداد سرشار و ژرف‏نگری محققانه و روانیِ گفتارِ وی، شاگردان علوم اسلامی را گِردش جمع كرده و وی را از برجسته‏ترين اساتيد حوزه حلّه به شمار آورد، به گونه‏ای كه بعد از رحلت استادش، در سال 645 هجری مرجعيت عامه شيعه را به عهده گرفت و لقب محقق را برازنده خويش ساخت. ناگفته نماند كه برخی از مورخان مرجعيت ايشان را از زمان رحلت استادش، سيدفخاربن معد، در سال 630 هجری دانسته‏اند؛ بنابراين، ايشان بيش از سی سال، مرجعيت بلامنازع شيعيان و بالاترين مقام استادی حوزه حلّه را داشته است. مرجعيت جهانی ايشان را بدين دليل معتقديم كه اولاً: حوزه علميه حلّه در قرن هفتم و هشتم و بخشی از قرن نهم معروف‏ترين حوزه علميه عالم تشيع به شمار می‏رفت، چنان‏كه عالمان بزرگی از نقاط مختلف در آن به تحصيل اشتغال داشتند و ثانياً: معروف‏ترين كتاب‏های فقهی - اصولیِ قرن هفتم و هشتم را شاگردان اين حوزه تأليف نموده‏اند و محقق و سپس خواهرزاده او، علامه حلّی، از علمای برجسته اين حوزه بوده‏اند.

اساتيد و مشايخ محقق


اساتيد و دانشمندانی كه محقق از دريای علم آنان كسب فيض كرده است، عمدتاً از فقها و دانشمندان مبرّز قرن هفتم و خود شاگردان فقهايی بزرگ، هم‏چون ابن‏ادريس و ابن‏زهره بوده‏اند؛ اساتيدی كه از پايه‏گذاران مدرسه علميه حلّه و از خاندان‏های بنام و مشهور حلّه بوده و نقش بسزايی در ابعاد اخلاقی و علمی محقق داشته‏اند. برخی از اساتيدی كه وی از محضر آنان استفاده كرده عبارت‏اند از:
1- پدر محقق، حسن‏بن يحيی حلّی: وی از افاضل و دانشمندان حلّه در قرن هفتم به شمار می‏رود. از ايشان آثار و تأليفاتی به جا نمانده، ولی عالمانی كه احوالات دانشمندان شيعه را به نگارش درآورده‏اند از ايشان به نيكی و فضل ياد می‏كنند. در كتاب امل‏الآمل از او به «فاضلاً عظيم الشأن» ياد شده است‏(4). وی در ادبيات تبحر خاصی داشته و برخی از شارحان وی را شاعر و اديبی توانا دانسته‏اند(5)، البته شعری از ايشان ذكر نشده است. با اين حال از نثری كه از ايشان خطاب به فرزندشان (محقق) برجای مانده، روشن است كه وی فاضلی اديب و نويسنده‏ای ماهر بوده است، اما اين‏كه شاعر نيز بود يا خير، مشخص نيست.
محقق حلّی از پدرشان و ايشان نيز از فقيه بزرگ عربی‏بن مسافر و وی نيز به چند سند از شيخ طوسی اجازه نقل روايت داشته‏اند. جد محقق، يحيی‏بن سعيد، از شاگردان ابن‏ادريس و از فقها و مجتهدين شهر حلّه در قرن ششم بوده است و خاندان وی همه از فقها و دانشمندان حلّه به شمار می‏آيند. برخی از دانشمندان مشهور اين خاندان عبارت‏اند از: يحيی‏بن سعيد (جد محقق)، حسن‏بن يحيی (پدر محقق)، جعفربن الحسن (محقق)، يوسف‏بن المطهر (داماد حسن‏بن يحيی و پدر علامه حلّی)، حسن‏بن يوسف (علامه حلّی، خواهر زاده محقق)، يحيی‏بن سعيد (پسر عموی محقق)، محمدبن يحيی‏بن سعيد (نوه عموی محقق)، محمدبن حسن (فخرالمحققين، پسر علامه) و برخی ديگر. فقها و دانشمندان اين خاندان، به‏خصوص محقق حلّی و علامه حلّی از نوادر فقهای اماميه‏اند كه آثار و تأليفاتشان به علوم فقه، اصول و كلام غنای خاصی بخشيده است.
2- علامه سيد فخاربن معد موسوی: شمس‏الدين ابوعلی فخاربن معد موسوی از فقها و ادبای بزرگ معاصر پدر محقق بوده است. وی از شاگردان بنام ابن‏ادريس حلّی به شمار می‏آيد. پدرِ وی، معدبن فخار و برادرش، محمدبن معد و فرزند وی، عبدالحميدبن فخار همه از فقهای بزرگ حلّه بوده‏اند. وی در نسب‏شناسی تبحری خاص داشته است‏(6). ظاهراً محقق در علم فقه و اصول شاگرد اين فقيه فرزانه بوده‏است.
3- نجيب‏الدين محمدبن نما: نجيب‏الدين محمدبن جعفربن هبةالله‏بن نما استاد محقق حلّی، فقيهی فاضل و محدثی متبحّر بوده است. وی شاگرد ابن‏ادريس حلّی بوده و برخی معتقدند كه مرجعيت شيعيان را بعد از وفات فخاربن معد در سال 630 هجری تا پايان عمر (645ه.ق) به عهده داشته است. محقق در فقه شاگرد اين فقيه فرزانه بوده و به‏علاوه شاگردان ديگری، از جمله سديدالدين‏يوسف، سيداحمد و سيدعلی‏بن طاووس و جعفربن محمد را تربيت كرده است. خاندان نما از خاندان‏های دانشمند شهر حلّه بوده‏اند كه برخی از دانشمندان مشهور آن عبارت‏اند از: محمدبن جعفربن نما (مشهور به ابن‏نما، استاد محقق حلّی)، جعفربن محمدبن نما (پدر ابن‏نما)، محمدبن هبةالله‏بن نما (جد ايشان)، هبةالله‏بن نما (جد پدرشان)، جعفربن محمد (فرزند ابن‏نما)، احمدبن جعفر (نوه ابن‏نما) و جلال‏الدين احمد (نواده ايشان) كه همگی از فقها و دانشمندان مشهور حلّه بوده‏اند.(7)
4- شيخ سديدالدين سالم بن محفوظ: شيخ سديدالدين سالم‏بن محفوظبن عزيزةبن وشاح‏سواری حلّی از فقها و دانشمندان قرن هفتم هجری است. ايشان علاوه بر علم فقه در علوم كلام، ادبيات و فلسفه نيز از اساتيد حوزه حلّه بوده و در شعر نيز مهارتی خاص داشته‏اند و در عصر خويش مرجع و مفتی شيعيان بوده است. در اعيان الشيعه آمده است كه تعدادی از اعاظم فقها و دانشمندان زير نظر ايشان تحصيل نموده‏اند(8). شيخ سديدالدين در برخی ديگر از علوم نيز تا مقام استادی رسيده است، محقق حلّی -به گفته برخی از شرح حال‏نگاران- در علم كلام و حكمت نيز شاگرد ايشان بوده است‏(9).
برخی از مؤلفان تأليف كتاب‏های المنهاج فی علم الكلام، المحصّل (برخی اين كتاب را به شخصی ديگر نسبت داده‏اند) و التبصرة را به ايشان نسبت داده‏اند(10). هم‏چنين از وی ابياتی به يادگار مانده است. ناگفته نماند كه جدّ محقق، يحيی‏بن سعيد اكبر از اساتيد و مشايخ اجازات ايشان بوده است.
5- محمدبن ابی‏القاسم‏بن زهره حلبی: محمدبن ابی‏القاسم عبدالله‏بن زهره حلبی برادرزاده سيدابوالمكارم حمزةبن علی‏بن زهره از فقهای بنام شيعه می‏باشد، وی نيز هم‏چون عموی خود، سيدابوالمكارم، از فقهای بزرگ شهر حلب در قرن هفتم هجری بوده است و ظاهراً زمانی كه در شهر حلّه بوده از اساتيد محقق بوده است، زيرا هيچ‏كدام از شرح حال‏نويسان - تا حدی كه نگارنده احصاء نموده - اين مطلب را كه محقق برای تحصيل به حلب رفته باشد، متذكر نشده‏اند و چون حوزه حلّه رونق بيش‏تری از حوزه حلب داشته ايشان در حوزه حلّه تدريس می‏كرده است. وی صاحب كتاب «الاربعين فی حقوق الاخوان» می‏باشد. خاندان ابن‏زهره در شهر حلب از خاندان‏های دانشمند و فقيه به شمار می‏رفته‏اند، علامه ميرزا حسين نوری در كتاب «مستدرك الوسائل»، اين دانشمند و پدر، جد، جد پدر و عموی فرزانه‏اش، ابوالمكارم‏بن زهره، را از علما و فقهای مشهور شهر حلب می‏داند(11).
6- شيخ حسن‏بن دربی: شيخ تاج‏الدين حسن‏بن علی دربی از علما و فقهای بزرگ حلّه در قرن هفتم به شمار می‏رود. در كتاب امل الآمل او را عالمی جليل‏القدر ياد كرده‏اند(12). وی از مشايخ اجازات محقق و سيدبن طاووس بوده و برخی او را از مشايخ اجازات فخاربن معد، استاد محقق نيز شمرده‏اند.
7- سيدمجدالدين عريضی: سيدمجدالدين علی‏بن حسن‏بن ابراهيم عريضی از دانشمندان قرن هفتم هجری و به گفته رياض العلما معاصر سيدبن طاووس بوده است‏(13). برخی از شرح حال‏نگاران وی را فاضلی جليل‏القدر دانسته‏اند(14)، ايشان از مشايخ اجازات محقق بوده و خود از ابن‏شهرآشوب اجازه نقل روايت دارد.

شاگردان محقق


محقق حلّی از اساتيد بنام و مبرّز حوزه حلّه در قرن هفتم هجری است. ايشان در علوم مختلف؛ از جمله فقه، اصول، كلام، ادبيات، منطق، حديث، حكمت و... استادی مسلّم و مؤلفی گرانقدر بوده است. وی در طول عمر كوتاه خود با تربيتِ شاگردانی، هم‏چون «علامه» و تأليف كتاب‏هايی، مانند «شرايع‏الاسلام» بر غنای علوم اسلامی افزود و بنای فقه استدلالی و اجتهاد جواهری را پی‏ريزی كرد. برخی از شرح حال‏نويسان معتقدند كه شاگردان وی بيش از چهارصد نفر بوده‏اند؛ چنان‏كه در كتاب تأسيس الشيعه در اين‏باره آمده‏است:
از مجلس تدريس محقق بيش از چهارصد مجتهد دانا و نكته‏سنج به‏پاخاسته‏اند، در حالی‏كه اين امر برای هيچ كس قبل از او اتفاق نيفتاده است‏(15).
تعداد معدودی از اين شاگردان كه از مجتهدان مسلّم زمان خود و از مؤلفان كتاب‏های بزرگ فقهی - اصولی و غيره بوده‏اند عبارت‏اند از:
1- علاّمه حلّی: حسن‏بن يوسف‏بن مطهّر حلّی معروف به علامه حلّی از مشاهير فقها و دانشمندان شيعه به شمار می‏آيد. وی در سال 648 هجری در خانواده‏ای دانشمند و روحانی (خاندان محقق) ديده به جهان گشود. استعداد و نبوغ وی بدان حد بود كه قبل از سن بلوغ به مرحله اجتهاد نائل آمد و بعد از مدتی در علوم مختلف اسلامی به مقام استادی رسيد. نويسندگی را از سن جوانی آغاز كرد و مهم‏ترين آثار خود را در دهه‏های سوم، چهارم و پنجم عمر خويش نوشته است، چنان‏كه خود در انتهای كتاب منتهی‏المطلب می‏گويد:
از تصنيف اين كتاب فارغ گشتم در حالی‏كه هنوز بيست و شش سال كامل ندارم‏(16).
فلسفه را نزد استادالحكما خواجه نصيرالدين طوسی و فقه مذاهب اهل سنت را نزد فقهای بزرگ آن مذاهب آموخت، به‏گونه‏ای كه از بعضی فقهای آن مذاهب پيشی گرفت، و اگر مسئله‏ای از او سئوال می‏شد، جواب آن را از نظر فقهای مذاهب گوناگون بيان می‏كرد. مؤلف روضات الجنات او را اين‏گونه توصيف كرده است: «علامه مايه افتخارِ نكته‏سنجان و دانايان بزرگ، مركز دايره اسلام، نشانه خدا در جهان‏ها، نور خدا در تاريكی‏های زمين‏ها و استاد مسلّم مخلوقات در همه فضايل می‏باشد»(17). گفته می‏شود كه اين فقيه و فيلسوف بزرگ بيش از يك‏صد عنوان كتاب تأليف كرده كه برخی از آن‏ها از كتاب‏های درسی حوزه‏های علميه است.
علامه حلّی از محضر اساتيدی، چون محقق حلّی (دايی‏اش) سديدالدين يوسف حلّی (پدرش) و يحيی‏بن سعيد (پسر عموی مادرش) و خواجه نصيرالدين طوسی بهره جسته است. وی علاوه بر فقه و اصول در بسياری از علوم عقلی و نقلی؛ مانند كلام، فلسفه، نجوم، رياضی، ادبيات، اخلاق، عرفان، هندسه، منطق، تفسير، درايه، رجال و شعر استادی مسلم بوده است. ايشان در فقه و اصول شاگرد محقق حلّی و در ادبيات، منطق و قسمتی از فقه شاگرد پدر خود و در فلسفه، عرفان، نجوم و رياضی شاگرد خواجه نصيرالدين طوسی بوده است. علامه مدتی در بغداد در زمان وزارت خواجه نصيرالدين طوسی در محضر وی تلمذ می‏كرد تا اين‏كه در اندك زمانی نبوغ و علم سرشارِ وی زبانزد خاص و عام گرديد، به گونه‏ای كه سلطان محمد خدابنده، حاكم بغداد او را ملازم خود در سفر و حضر قرار می‏داد و جلسه‏های مناظره با حضور علمای ديگر مذاهب اسلامی و غيراسلامی ترتيب می‏داد و دانشمندان را به مناظره با علامه وادار می‏كرد، موفقيت وی در اين مناظره‏ها مقامش را نزد سلطان و شيعيان به حدی بالا برد كه به او لقب «علامه» دادند. تقی‏الدين‏بن داود او را اين‏گونه توصيف می‏كند: «شيخ الطائفة و علامة وقته وصاحب التحقيق والتدقيق، كثير التصنيف، انتهت رياسة الامامية اليه فی المعقول والمنقول...»(18). علامه حلّی سرانجام در سال 726 هجری ديده از جهان فروبست.
2- يحيی بن‏سعيد حلّی: يحيی بن احمدبن يحيی‏بن حسن‏بن سعيد حلّی معروف به يحيی‏بن سعيد، پسر عموی محقق حلّی و از فقها و ادبای بزرگ قرن هفتم هجری است. به گفته ابن‏داود -يكی از معاصران وی- ايشان در علوم مختلف تبحر خاصی داشت و از زاهدترين و با تقواترين فضلای عصر خود بود. يحيی‏بن سعيد در سال 601 هجری متولد شد و سرانجام با عمری تلاش و كوشش، در سال 689 يا 690 هجری دار فانی را وداع گفت. از تأليفات وی در فقه كتاب «الجامع للشرايع» و در اصول كتاب «المدخل» می‏باشد(19).
3- سديدالدين يوسف حلّی: شيخ سديدالدين يوسف‏بن شرف‏الدين علی‏بن مطهر حلّی، پدر علامه حلّی و داماد محقق حلّی است. وی از فقها و اصوليين بزرگ قرن هفتم و به گفته محقق، اعلم اصوليين حلّه در آن عصر بوده است، چنان‏كه وقتی خواجه نصيرالدين طوسی در حلّه حضور می‏يابد و از محقق سئوال می‏كند كه اعلم اصوليين حلّه كيست، محقق در جواب وی سديدالدين يوسف را يكی از دو نفری كه اعلم اصوليين هستند، می‏خواند(20). ايشان از دانشمندانی بود كه قبل از فتح بغداد، هنگامی كه مردم حلّه از ترس مغول‏ها شهر را ترك كرده و به بيابان‏ها پناه برده بودند، به اتفاق دو تن ديگر از دانشمندان حلّه برای چاره‏انديشی در دفع تجاوز به حلّه جلساتی تشكيل دادند و سرانجام تصميم گرفتند تا به هولاكو نامه بنويسند، هولاكو نيز در جواب، مأموری می‏فرستد تا به اين چندنفر بگويد كه به حضور من آمده و خواسته خويش را بيان كنند. آن‏ها با شنيدن جواب هولاكو، به علت رعب و وحشتی كه از وی به دل داشتند هيچ‏كدام جز سديدالدين يوسف حاضر به رفتن همراه مأمور نمی‏شوند. (بنابر آن‏چه علامه حلّی در كتاب كشف اليقين نقل می‏كند)(21) سديدالدين از هولاكو برای شهر حلّه و چند شهر ديگر امان می‏خواهد، هولاكو می‏پرسد كه چگونه جرأت كرديد و از خليفه بغداد در امان خواستنِ از من نترسيديد، اگر من مغلوب شوم و برگردم شما چه می‏كنيد؟ سديدالدين در جواب می‏گويد: امام ما اميرالمؤمنين علی(ع) در جملاتی اوصاف سپاهيانی پيروزمند را ذكر می‏كنند، آن اوصاف با اوصاف شما هم‏آهنگی دارد. سپس سديدالدين همه خطبه حضرت را می‏خواند و در نهايت، هولاكو امان‏نامه‏ای به نام ايشان می‏نويسد؛ بنابراين، اين عالِم مسلمان با وجود خطر كشته شدن به دست هولاكو، به خاطر مصلحتی بزرگ (جلوگيری از يورش دشمنان) خطر را بر خود هموار كرده و برای امان نزد هولاكو می‏شتابد.
4- ابن‏داود حلّی: تقی‏الدين حسن‏بن داود حلّی، رجالیِ مشهور قرن هفتم و ازشاگردان بنام محقق در فقه و اصول بوده است. در اجازات، وی را سلطان اديبان و تاج محدثين و فقها خوانده‏اند. وی علاوه بر اين‏كه در علم رجال از مشهورترين و آگاه‏ترين عالمان عصر خويش بوده در ادبيات، منطق، حديث، فقه و اصول نيز استادی ماهر به شمار می‏رفته است. در شعر به حدی مهارت داشته كه كتاب تبصره علامه را به صورت شعر درآورده و نام اين اثر را «الجوهرة» گذاشته است. از معروف‏ترين اثر ايشان كتاب رجال است كه به «رجال‏ابن‏داود» شهرت دارد. ايشان در سال 647 هجری متولد شد و سرانجام در سال 740 هجری دار فانی را وداع گفت.
5- فاضل آبی: عزالدين حسن‏بن ابی‏طالب يوسفیِ آبی معروف به فاضل آبی از شاگردان مشهور محقق و علامه حلّی بود(22). علامه بحرالعلوم در كتاب رجالیِ خود وی را محققی با فقاهت بسيار قوی معرفی می‏كند. وی كه اهل روستايی نزديك شهر ساوه به نام «آوه» بوده، بعد از اين‏كه از حوزه حلّه و عظمت آن مطلع گشت رنج سفر و غربت را بر خود هموار كرده و برای تحصيل علوم اسلامی به حلّه می‏رود. ايشان در حلّه بعد از تحصيل علوم مقدماتی، توفيق شركت در درس فقه و اصول محقق را می‏يابد. روحيه نقّاد وی سبب می‏شود كه به مطالب استاد در موارد متعدد اشكالاتی وارد كند وبدين صورت خود را از نزديكان محقق سازد. وی در كتاب «كشف الرموز» خود كه شرح كتاب مختصرالنافعِ استادش محقق حلّی است، مطالب و نظرهای مختلف را با استدلال‏های مربوط به آن آورده و با رد ايرادهای گوناگون، در نهايت نظر صائب را می‏پذيرد. ناگفته نماند كه اين روش را از استاد خود، محقق حلّی آموخته است. وی از فقهايی است كه اقامه نماز جمعه را در عصر غيبت حرام می‏دانند(23).
6- محفوظبن وشاح: شيخ شمس‏الدين محفوظبن وشاح‏بن محمد از ادبا و فقهای قرن هفتم و از شاگردان محقق حلّی بوده است. وی بعد از مدتی تحصيل در حلّه به موطن خود باز می‏گردد و بعد از آن تنها مراسلاتی بين او و استادش، محقق حلّی وجود داشته كه گاهی در اين مراسلات شعرهايی برای محقق می‏سروده و محقق نيز در جواب، اشعاری می‏نوشته است. محمدبن محفوظ، فرزند وی نيز از فقهای شيعه در قرن هفتم به شمار می‏رود(24) و در ادبيات و شعر مهارت ويژه‏ای داشته است.
7- جمال‏الدين يوسف شامی: جمال‏الدين يوسف‏بن حاتم شامی از محدثين و فقهای مشهور قرن هفتم و از شاگردان محقق حلّی و يحيی‏بن سعيد است. شيخ حرّ عاملی او را فاضل، فقيه و زاهدی بزرگ می‏خواند. محقق در جواب سئوال‏هايی كه جمال‏الدين يوسف از ايشان داشته وی را عالمی فقيه و آشنا به مسائل دينی دانسته و خود را مكلف به پاسخ‏گويی به سئوال‏های او می‏داند اين رساله پرسش و پاسخ به نام المسائل البغدادية می‏باشد كه مشتمل بر چهل و دو مسئله فقهی است. از اين محدث و فقيه بزرگ آثار و تأليفاتی؛ از جمله كتاب «الدر النّظيم فی مناقب ائمة اللّهاميم» و «الاربعين فی فضائل اميرالمؤمنين» برجای مانده است. برخی از شرح حال‏نگاران، كتاب «الاربعين من الاربعين» را نيز به وی نسبت داده‏اند.
8- سيد غياث‏الدين عبدالكريم‏بن طاووس: سيدغياث‏الدين عبدالكريم‏بن احمدبن موسی‏بن طاووس از رجاليون، فقها، ادبا و اجلّه سادات حلّه در قرن هفتم است. وی در علم انساب تبحری خاص داشته و مدتی رئيس سادات علوی و در اصطلاح «نقيب النقبا»ی سادات بوده است. در احوالات او آمده كه قرآن را در سن يازده سالگی حفظ كرده است. مرحوم خوانساری وی را چنين می‏ستايد:
آقای ما، امام بزرگوار، فريادرس دين، فقيه، نَسَب‏شناس، نحوی، آشنا به عروض، زاهد، عابد، كسی كه رياست سادات به او منتهی می‏شود و يگانه دوران...(25).
از تأليفات ايشان می‏توان كتاب‏های «الشمل المنظوم فی مصنّفیِ العلوم» و «فرحة الغری بصرحة الغری» را نام برد.
خاندان ابن‏طاووس از خاندان‏های دانشمند شهر حلّه، در قرن هفتم به شمار می‏روند. سيدعبدالكريم‏بن طاووس در فضل و اخلاقِ پسنديده زبانزد خاص و عام بود و با وجود دانشمندان و فقيهان بسياری در اين خاندان، لقب «سيدبن‏طاووس» به ايشان اطلاق می‏شود و اين، نشان از معروفيت و اعلميت ايشان دارد.
9- محمدبن علی‏بن طاووس: جلال‏الدين محمدبن رضی‏الدين علی‏بن طاووس از فضلا و فقهای قرن هفتم و از شاگردان مشهور محقق حلّی است. وی بعد از پدر رياست سادات را بر عهده داشت. پدرش، رضی‏الدين علی نيز از فقها و معاصران محقق حلّی و مؤلف كتاب «كشف المحجّة» می‏باشد. ايشان اين كتاب را به عنوان وصيت خود به فرزندش، محمد، می‏نگارد(26). رضی‏الدين علی بعد از كسب دانش به بغداد مهاجرت می‏كند. بارها خليفه عباسی وی را به دارالخلافة دعوت می‏كند، ولی وی نمی‏پذيرد. ايشان قبل از آن‏كه هولاكو بغداد را فتح كند، بارها با فرمانده سپاه و برخی از نزديكان خليفه بر تحذير از جنگ با مغول‏ها گفت‏وگو كرد، اما سودی نبخشيد و همه هولاكو را برای جنگ دعوت كردند، در نتيجه جنگ به نفع هولاكو تمام شد. وی بعد از فتح بغداد به پيشنهاد هولاكو و ترغيب خواجه سِمَت نقيب النقبايی و منصب نظارت بر امور علويين، علما و زهاد را پذيرفت و تا پايان عمر در اين سِمَت باقی ماند(27).
10- عبدالعزيزبن سرايا حلّی 11- رضی‏الدين علی‏بن يوسف 12- طمّان‏بن احمد 13- ابوالقاسم علی‏بن وزير: شرف‏الدين ابوالقاسم علی‏بن وزير مؤيدالدين محمدبن علقمی عالِمی جليل‏القدر، شاعر و اديبی توانا و شاگرد محقق حلّی است. شيخ عباس قمی وی را عالِمی فقيه و اديب و شاعری توانا خوانده است‏(28). پدرش، محمدبن علقمی وزيرِ خليفه عباسی و مدتی هم وزير هولاكو بوده است. محمدبن علقمی با وجود اين‏كه شيعه بود خود را به خليفه عباسی نزديك كرده و وزير او شد و بدين وسيله از دربار به نفع شيعيان استفاده كرده و از آزار و اذيت‏هايی كه حكومت عباسی به شيعيان می‏كرد تا حد قابل توجهی كاست. وی كه خود نيز عالِمی بزرگ به شمار می‏رفت فرزند خود، علی، را برای تحصيل علوم دينی به حوزه علميه حلّه كه محققْ بزرگ‏ترين استاد آن حوزه بود، روانه كرد.
14- محمدبن يحيی حلّی 15- محمدبن مطرف حسينی 16- جلال‏الدين محمدبن محمد كوفی 17- شمس‏الدين محمدبن احمدبن صالح قسينی 18- جمال‏الدين ابوجعفر محمدبن علی القاشی 19- رضی‏الدين علی‏بن احمد 20- علی‏بن طراد مطار آبادی 21- محمدبن محفوظبن وشاح 22- فخر المحققين (فرزند علامه): بنابر قولی ايشان نيز از شاگردان محقق بوده‏اند، با وجود اين‏كه برخی از شرح حال‏نگاران معتقدند كه وی چند سال بعد از وفات محقق به دنيا آمده است (از اجازه شاگرد وی، علی‏بن عبدالحميد به ابن‏فهد حلّی چنين بر می‏آيد كه محقق از مشايخ و اساتيد ايشان بوده‏اند).

نقش سازنده محقق و شاگردانش در حوزه حلّه


شيخ طوسی يكی از چند چهره معروفی است كه نظر وی در تمامی ابواب فقه مهم تلقی می‏شود. ايشان از جمله اولين فقيهانی است كه فقه شيعه را در مجموعه‏هايی مدوّن كرده است. حدود صدسال پس از شيخ، عظمت و بزرگی شيخ طوسی از سويی و آرای مشتمل بر استدلال‏های متقن و مبتنی بر روايات صحيحه از وی در كتاب‏هايش از سوی ديگر به هيچ فقيهی جرأت نمی‏داد كه بر خلاف شيخ نظر دهد. اين ايستايی و ركود بر اجتهادِ يك فقيه، تا قبل از جلوس ابن‏ادريس حلّی بر كرسی تدريس ادامه داشت، تا اين‏كه ابن‏ادريس اولين فقيهی بود كه در اواخر قرن ششم با جرأت تمام، آرا و نظريه‏های شيخ طوسی را در بوته نقد و تحليل قرار داد. پس از وی شاگردانش تا حد كمی و سپس محقق و شاگردان وی در حد عالی، اجتهاد را به كلی از ايستايی خارج ساختند(29). ناگفته نماند كه ابن‏ادريس با اين حركت از زخم زبان‏های معاصرانش بی‏نصيب نبود؛ برخی حركت وی را دور از نزاكت علمی خوانده و برخی ديگر او را «شابٌ مفرط»، يعنی جوانی سبك‏سر ناميدند. بايد گفت كه بعضی از اشكالات بر ابن‏ادريس وارد است و به گفته برخی فقها، او به بعضی از فقها اهانت كرده و شأن علمی آن‏ها را از نظر دور داشته است، با وجود اين بهترين ثمره‏ای كه بر حركتِ ابن‏ادريس مترتب است اين‏كه، وی جرأت اظهارنظر را طبق اجتهادِ فقهی به فقها بازگرداند و آن‏ها را از تبعيت نظر بدون دليل كافی برحذر داشت.
ضربات شكننده ابن‏ادريس بر فقه استدلالی شيخ طوسی بايد در برخی موارد جواب داده می‏شد و فقيهی توانا استدلال‏های متقن ايشان را كه در برخی موارد با استدلال‏های بی‏پايه ابن‏ادريس سست شده بود، بازسازی می‏كرد. البته ناگفته نماند كه اصل حركت ابن‏ادريس قابل تقدير است، ولی در مواردی بايد نظرهای ايشان و شيخ طوسی بهسازی می‏شد، زيرا نه می‏توان از نقد و اشكال گذشت و نه نظر مستدل را بدون دليل رد كرد. علامه حلّی در تمجيد از فقه شيخ طوسی می‏گويد:
فقهای شيعه قبل از ما راه‏ها را روشن نمودند و راه هر فايده‏ای را پيمودند (با گفته‏هايشان همه مطالب را روشن نموده و گفته‏اند)، خصوصاً بزرگِ متقدمِ ما و پيشوایِ بزرگی كه مستوجب كرامت و مستحق همه مراتب پيشوايی است؛ يعنی ابوجعفر محمدبن حسن طوسی(ره) او با تيزبينی در نظريات به بزرگ‏ترين مطالب رسيد. ولی هنگامی كه از دنيا رفت اين علم (فقه) بعد از او مندرس و كهنه گرديد و يادگارها و آثار او محو گرديد، با وجود اين فقهای بعد از او فقط از بحر بی‏كران آثار او استفاده می‏كردند. البته برخی از فقها در بعضی از مسائل نسبت‏هايی به او می‏دادند كه اين نسبت‏ها و نظرات انتسابی به او در هيچ يك از آثارش ديده نمی‏شود (يعنی علامه حلّی فقه قرن هفتم و قرون قبلی (بعد از شيخ طوسی) را باقی‏مانده فقه شيخ‏طوسی می‏داند)(30).
پس از ابن‏ادريس، محقق حلّی نخستين فقيه برجسته‏ای است كه از مكتب‏استدلالی شيخ طوسی دفاع كرده و برخی از ايرادهای ابن‏ادريس و ديگران‏را به شيخ پاسخ گفت. ايشان با دقت و تعمق زياد نظرهای شيخ طوسی ونقدهای ابن‏ادريس را درهم آميخت و با تدوين مجموعه‏های فقهی - استدلال‏غنی، هم‏چون شرايع الاسلام و معتبر، فقه شيعه را از غنای بيش‏تری‏برخوردار ساخت. محقق در كتاب‏های خود مسائل فقهی شيعه را همراه با استدلال‏های متقن و نظرهای دانشمندان و فقيهانِ مشهور، در عباراتی‏رسا و شيوا از ابتدا (كتاب طهارت) تا انتها (كتاب ديات) در چهار بخش گردآورد و نظمی خاص به پيكره فقه بخشيد، چنان‏كه علامه شوشتری درباره محقق می‏گويد:
محقق اولين فقيهی است كه كتب فقهی را به ترتيبی كه محققين تدوين كرده‏اند، به‏نگارش درآورده. ايشان در «شرايعِ» خود نتيجه و اصل مطالب نهايه شيخ را (كه همه، مضامين روايات ائمه می‏باشد) و آن‏چه در مبسوط و خلاف شيخ (كه مثل كتب عامه به جمع فروعات پرداخته) و كتاب‏های قبل از اين‏ها و كتاب‏هايی كه بر سبك نهايه نوشته شده، مثل سرائر ابن‏ادريس و آن‏چه بر سبك مبسوط و خلاف نوشته شده، مثل مهذب قاضی، همه را به گونه‏ای زيبا جمع نموده. وی دارای تأليفات گرانبهايی است‏(31).
محقق در مقدمه كتاب «المعتبر فی شرح المختصر» سبك علمی خود را در تأليفات، محصول بهره‏گيری از دو منبع عمده از آثار دانشمندان شيعه دانسته‏است: 1-كتاب‏های دانشمندانی كه متن روايات را فتوای خود قرارداده‏اند: اين كتاب‏ها شامل رواياتی در ابواب مختلف فقه می‏شود. تأليفات افرادی كه در نقل روايت تقدّم داشته و اخبارشان مورد قبول فقها و محدثين بزرگ بوده، در اين گروه قرار می‏گيرند؛ اشخاصی، هم‏چون حسن‏بن محبوب، محمدبن ابی‏نصر بزنطی، فضل‏بن شاذان، محمدبن بابويه و محمدبن يعقوب كلينی كه تا قبل از آغاز غيبت كبری حيات داشته‏اند؛ يعنی يا ائمه را درك كرده و يا به حضور نائبان امام عصر -ارواحنافداه- رسيده‏اند. از اين گروه تنها روايات ائمه‏اطهار گرفته شده است.
2- كتاب‏های فقهايی كه به اصحاب فتوا مشهورند: اينان در كتاب‏هايشان مانند فقيهان گروه اوّل تنها به نقل روايت اكتفا نكرده، بلكه نظر فقهی خويش را همراه با استدلال به روايت ذكر نموده‏اند. محقق از اين گروه نظرهای فقيهانِ بزرگ شيعه را كه مستدل‏اند، انتخاب كرده و فتاوای اشخاصی، مانند علی‏بن بابويه، ابوعلی ابن‏جُنيد، ابی‏عقيل عمانی، مفيد، سيدمرتضی و شيخ طوسی را از منابع سبك جديد خود قرار داده است. محقق در اين سبك از گروه اوّل تنها روايات معتبر و از گروه دوم فتاوای آنان را اخذ كرده است.
از آن‏چه گذشت می‏توان نتيجه گرفت كه تا قبل از قرن هفتم كتاب‏های فقهی در دو سبك به نگارش درآمده است: يكی، سبك روايی و ديگری، سبك فتوايی. سبكِ جديدی كه محقق در قرن هفتم ابداع كرد و تا به حال - پس از گذشت هشت قرن- از آن به بهترين سبك نام می‏برند و كتاب‏های فقهی بر آن سبك تأليف می‏شود، همان سبك تلفيقی ايشان است. محقق با سبك خود به تأليف كتاب‏هايی مبتنی بر دو منبع فوق (روايات معتبر و نظرهای مشهور و مستدل فقها) همراه با نظمی جديد پرداخت و فقهای پس از او روش وی را انتخاب كرده و با نوشتن شرح‏های گران‏سنگی بر كتاب‏های ايشان بر عمق نظريه‏های اين فقيه فرزانه افزودند.

آثار و تأليفات


نگارش و تأليف، قدمت چند هزار ساله دارد؛ پيامبران و ائمه‏اطهار(ع) به اصحاب و ياران خود مبنی بر كتابت علومی كه آموخته‏اند، سفارش‏های مكرری فرموده‏اند. محقق در مقدمه كتاب «المعتبر فی شرح المختصر» پس از توصيه به نگارش به احاديثی از امام صادق(ع) استناد می‏كند كه فرموده‏اند:
اُكتبوا فانّكم لاتحفظون حتی تكتبوا؛
بنويسيد چون به‏خاطر نمی‏سپاريد تا اين‏كه بنويسيد.
ايشان هم‏چنين به مفضّل فرموده‏اند:
اُكتب و بَثِّ كتبك فی اخوانك فانّه يأتی علی الناس زمان لايأنسون الابالكتب؛
بنويس و نوشته‏ات را بين برادران مسلمانت پخش كن، هر آينه زمانی بر مردم فرارسد كه فقط با كتب اُنس دارند.
محقق می‏گويد:
دوست داشتم مجموعه‏ای به نگارش درآورم كه مشتمل باشد بر مسائل اصلی، مبادی ادله، نظرات مختلف از فقيهان بزرگ در آن زمينه و نظری كه (فقيهان مذكور) بر آن پافشاری نموده‏اند و هم‏چنين ذكر فروعات هر مسئله تا اندازه‏ای كه بتوان با دليل منطقی حكم آن را ثابت كرد. ولی حوادث روزگار و مشكلات مرا از اين آرزو و هدف دور داشت تا اين‏كه توفيق حاصل شد و كتاب شرايع را به صورت مختصری به نام مختصرالنافع نگاشتم. ولی اختصار آن باعث مشتبه شدن بسياری از معانی و مقاصد آن شد، اين مشكل مرا به فكر فرو برد تا شرحی مشتمل بر مسائل و ادله آن‏ها و نظرات ديگر در آن زمينه، به نگارش درآورم...(32).
محقق حلّی آثار و تأليفات عديده‏ای در علوم مختلف؛ مانند فقه، اصول، كلام، منطق و رجال نوشته است، علاوه بر اين اشعاری نيز از ايشان به يادگار مانده است. در اين‏جا تأليفات اين دانشمند بزرگ را با توجه به موضوع آن‏ها به تفصيل بيان می‏كنيم:

الف) فقه

در علم فقه پنج كتاب و نه رساله از ايشان به يادگار مانده كه عبارت‏اند از:
1- شرايع الاسلام: اين كتاب از مهم‏ترين كتاب‏های فقهی شيعه به شمار می‏رود كه از آغاز تا به حال از كتاب‏های درسی حوزه‏های علميه شيعه بوده است. اين كتاب كه در چهار مجلد چاپ شده، نزد فقها مقام والايی دارد تا جايی كه در اصطلاح فقها قرآن فقه ناميده شده است. عبارات شرايع چنان رسا و روان است كه در آن مهم‏ترين و مشكل‏ترين مسائل فقهی با بيانی آسان و روان ذكر شده است. مزيت‏ها و ويژگی‏های اين كتاب نسبت به كتاب‏های فقهی ديگر علاوه بر سليس بودن عبارات و روانی مطلب، بدين قرار است:
1 - 1 - دارا بودن سبكی نو در باب‏بندی كتاب‏های فقهی: محقق در اين كتاب همه ابواب فقه را به چهار بخش تقسيم كرده كه هر بخشی به تناسب موضوعِ خود، مشتمل بر يكی از ابواب فقهی می‏باشد. علت اين تقسيم‏بندی اين است كه مسائل فقهی يا به امور اخروی مربوط است كه عبادات نام دارد؛ مثل طهارت و نماز، و يا به امور دنيوی، و اين قسم يا محتاج عبارت نيست كه احكام نام دارد؛ مثل ميراث و قصاص و يا اين‏كه محتاج عبارت است كه اين قسم اگر دوطرفه باشد عقود نام دارد؛ مثل نكاح و بيع، و اگر يك طرفه باشد ايقاعات ناميده می‏شود؛ مثل طلاق و عتق. پس همه ابواب فقه در چهار بخش عبادات، احكام، عقود و ايقاعات جمع می‏شود و هر يك از ابواب فقهی در اين بخش‏ها خود مشتمل بر اركان، اطراف، مقدمات، نظرات، فصول، خاتمه و غيره می‏باشد.
1 - 2 - ترتيب احكام: محقق در كتاب المعتبر فی شرح المختصر ابتدا حكم واجب، سپس مستحب و به دنبال آن مكروه و در نهايت، حرام را به ترتيب آورده است.
1 - 3 - دارا بودن استدلال‏های متقن و احاطه بر مطالب.
1 - 4 - سبك بحث‏های علمی محقق: محقق در تأليفاتش، به‏خصوص در اين كتاب سبك خاصی را در پيش می‏گيرد؛ بدين صورت‏كه روايات صحيحه را با فتاوای فقهای مشهور، همراه با استدلال‏های آن‏ها جمع كرده و در نهايت نظر اجتهادی خود را با استدلالی منطقی كه مشتمل بر رد استدلال‏های مخالفان است بيان می‏كند، علاوه بر اين‏كه گاهی نظر فقهای اهل تسنن را نيز آورده است.
1 - 5 - دربرداشتن فروعات فقهی: برخی از دانشمندان، كتاب شرايع الاسلام را مشتمل بر حدود بيست هزار فرع فقهی می‏دانند. اين رويّه را شيخ طوسی آغاز كرد، ولی بعد از شيخ طوسی محقق در جمع فروعات فقهی موفقيت بيش‏تری از ديگران يافت.
1 - 6 - امتياز ديگر اين كتاب اين‏كه بسياری از كتاب‏های فقهی - استدلالی كه از كتاب‏های معتبر فقهی شيعه به شمار می‏روند شرح اين كتاب می‏باشند؛ به حدی كه برخی از نويسندگان بيش از يك‏صد عنوان كتاب در شرح كتاب شرايع‏الاسلام ذكر می‏كنند كه بعضی مانند جواهرالكلام در 43 مجلد چاپ شده است. تاكنون ترجمه شرايع الاسلام به زبان‏های فارسی، فرانسه، اردو و هندی چاپ شده است كه برخی از معروف‏ترين آن‏ها عبارت‏اند از: اساس الاحكام، تقرير المرام، جامع الجوامع، جواهرالكلام، حاوی مدارك الاحكام، دلائل الاحكام، شوارع الاعلام، غاية المرام، كشف الأيهام، كشف الاسرار، كنز الاحكام، مبانی الجعفرية، مدارك الاحكام، مسالك‏الافهام، مصباح الفقيه، مطالع الانوار، معارج الاحكام، موارد الانام، مواهب‏الافهام و مناهج الاحكام. صاحب جواهر از بزرگ‏ترين فقها و مؤلفان كتاب‏های فقهی شيعه در توصيف كتاب شرايع الاسلام می‏گويد:
اين كتاب چون قرآنی در احكام شرعی و فرقانی در علوم فقهی است، و از جهت احاطه بر مطالب و اتقان، بر كتب فقهی ديگر برتری دارد(33).
كتاب‏شناس معروفِ شيعه، علامه شيخ آقابزرگ تهرانی در توصيف كتاب شرايع‏الاسلام می‏فرمايند:
اين كتاب از بهترين متون فقهی در ترتيب و جمع فروعات فقهی است و فقيهان شيعه از عصر مؤلف تا به حال با ولع و حرص زياد به آن رو آورده‏اند. اين كتاب از كتب درسی حوزه‏های علمی شيعه به شمار می‏رود و فقها طی قرون متمادی بعد از تأليف به اين كتاب اعتماد كرده و بحث‏ها، تدريس‏ها، شروح و حواشی خويش را براساس اين كتاب قرار داده‏اند(34).
2- مختصر النافع يا النافع فی مختصر الشرايع‏(35): اين كتاب را مؤلف به عنوان مختصری از كتاب شرايع الاسلامِ خود به نگارش درآورده، و از زمان تأليف مورد توجه فقها و انديشمندان مسلمان قرار گرفته است؛ به گونه‏ای كه شاگرد فقيهِ محقق، حسن‏بن ابی‏طالب آبی معروف به فاضل آبی كتاب كشف الرموز را در شرح مختصر النافع نوشته است.
انديشمندان شيعه يكی پس از ديگری شرح‏های گران‏سنگی بر اين كتاب نوشته‏اند. مختصر النافع در عين اختصار از روانی الفاظ و رسايی خاصی برخوردار است و مؤلف سعی داشته فروعات فقهی زيادی را با عباراتی موجز و مختصر در اين كتاب بگنجاند. برخی فروعات ذكر شده در اين كتاب را تا نه‏هزار فرع فقهی ذكر كرده‏اند. محقق در مقدمه اين كتاب می‏گويد:
من در اين مختصر خلاصه مذهب معتبر را با الفاظی آراسته و عباراتی زيبا آورده‏ام كه تو (خطاب به خواننده است) را با گزيده‏هايش ياری داده و به رشته‏های آن برساند و در آن به آوردن مطالبی كه برايم مسلّم بوده و دليلش نيز روشن بوده است، اكتفاكرده‏ام‏(36).
شرح‏هايی را كه تا كنون بر اين كتاب نوشته شده برخی تا 37 شرح و هشت حاشيه ذكر كرده‏اند. خودِ محقق نيز شرحی بر آن نگاشته كه در آن به نقل گفتار مخالف و موافق از فقها پرداخته و آن را «المعتبر فی شرح المختصر» ناميده است، اين شرح ناتمام است و عمر مصنف به بيش از نگاشتن دو جلد (تا اواخر باب حج) كفايت نكرده است.
برخی از شرح‏هايی كه فقهای مشهور شيعه بر اين كتاب نوشته‏اند عبارت‏اند از: 1-كشف الرموز از فاضل آبی؛ 2- تحصيل المنافع از ابن‏داود حلّی؛ 3-التنقيح الرايع از فاضل مقداد؛ 4- المهذب البارع از ابن‏فهد؛ 5- غاية المرام از صاحب مدارك؛ 6-رياض‏المسائل (شرح كبير) از سيدعلی طباطبايی؛ 7-شرح صغير از سيدعلی طباطبايی؛ 8- جامع المدارك از خوانساری و شرح‏هايی ديگر از فقهايی؛ مانند محقق كركی، وحيد بهبهانی و غيره.
3- المعتبر فی شرح المختصر: اين كتاب شرحی بر كتاب مختصر النافع است و تا اواخر باب حج در دو جلد به نگارش درآمده و عمر محقق برای ادامه آن كفايت نكرده است. در اين كتاب محقق ابتدا درباره كتابت علوم و علت نگارش اين كتاب و برخی مسائل اصولی نكاتی را متذكر شده و سپس مباحث فقهی را بيان می‏كند. وی در مباحث فقهی نظرهای فقهای شيعه و سنّی را به اختصار مورد بحث قرار داده و در نهايت، با استدلال به آيات و روايات، نظر صائب را ذكر می‏كند. شايد بتوان گفت اين كتاب از اولين كتاب‏های نگارش يافته در فقه مقارن است. علامه حلّی، شاگرد محقق اين روش را در كتاب‏های خود به اوج رسانده و مجموعه‏هايی فقهی در اين موضوع نوشته است. برخی ديگر از شاگردان ايشان و هم‏چنين فقهای بعد از آنان نيز اين روش را انتخاب كرده و كتاب‏های ارزشمندی در اين‏باره نگاشته‏اند. ناگفته نماند كه استدلال در مورد مسئله‏ای همراه با نقل گفتار فقها را ابتدا شيخ طوسی در مجموعه‏هايی به‏صورت مجزا، نه به صورت تقارن، گردآوری كرده است؛ بدين معنا كه وی در دو كتاب «نهايه» و «مبسوط» فتاوای خود را، در يكی بااستناد به نص روايات و در ديگری با اجتهاد در موارد غيرمنصوص، بيان كرده و در كتاب «خلاف» موارد اختلاف‏نظر بين اهل تسنن و تشيع را بازگو می‏كند. ابتكاری كه محقق و در پی او علامه در كتاب‏های فقهی خويش، به‏خصوص محقق در «معتبر» و علامه در «تذكرةالفقهاء» داشته‏اند اين است كه به صورت تقارن، نظر عالمان هر دو فرقه را در بيش‏تر مسائل بيان كرده و استدلال‏های آن را آورده‏اند و در نهايت، راه صحيح به نظر مؤلف همراه با استدلال منطقی انتخاب و بيان شده است.
محقق كتاب معتبر خود را هم‏چنان‏كه در مقدمه آن می‏گويد، به دستور اميرمحمدبن محمد جوينی نگاشته است. ايشان ابتدا با ابراز اين مطلب كه می‏خواسته مجموعه‏ای به نگارش درآورد كه همه مسائل فقه و مبادی ادله آن را به‏همراه نظرهای مختلف در برداشته باشد، كتاب شرايع الاسلام را به صورت مختصر با نام مختصرالنافع تأليف می‏كند، ولی در می‏يابد كه اختصار و ايجاز در مسائل، برخی از آن‏ها را مشتبه كرده است، با وجود اين اميد داشت كه به نگارش كتابی كه حاوی همه آن مطالب باشد، توفيق يابد. در همين اوان بود كه فرمان محمدبن محمد جوينی‏(37)، حاكم بغداد، مبنی بر نگارش كتابی كه مسائل مختصر النافع را شرح و مشكلات آن را حل و استدلال هر يك را به وضوح بيان كند، به محقق می‏رسد. اين فرمان عزم محقق را در تأليف كتاب المعتبر دو چندان می‏كند.
4- نكت النهاية: محقق حلّی اين كتاب را به صورت تعليقه‏ای بر نهايه شيخ طوسی نگاشته و در ضمنِ مجموعه «الجوامع الفقهيّة» چاپ شده است. وی در اين كتاب برخی از آرای شيخ را با استدلال منطقی رد و برخی را پذيرفته و هم‏چنين بعضی از عبارات و نكات مشكل آن كتاب را توضيح داده است. اين كتاب به درخواست برخی از شاگردانِ دانشمندِ محقق با هدف شرح مشكلات نهايه نوشته شده است.
5- مختصر المراسم: اين كتاب، مختصر كتاب فقهی «مراسم العلوية» اثر حمزةبن عبدالعزيز ديلمی معروف به سلار است. نسخه‏ای از اين كتاب به خط شاگرد محقق، سيدمحمدبن مطرف، در نجف موجود است كه در سال 672 هجری، يعنی در حيات مؤلف نگاشته شده است‏(38).
6- رساله تياسر القبلة لأهل العراق: محقق حلّی اين رساله را برای خواجه نصيرالدين طوسی به نگارش درآورد؛ با اين توضيح كه روزی خواجه به شهر حلّه وارد شده و در درس محقق حلّی شركت می‏كند، محقق برای احترام درس را تعطيل كرده و از خواجه تقاضای تدريس و يا ايراد صحبتی می‏نمايد، ولی خواجه با اصرار، محقق را به ادامه تدريس وامی‏دارد. محقق درس را كه در موضوع فقهیِ قبله بوده، ادامه می‏دهد و نظر استدلالی خويش را مبنی بر اين‏كه برای اهل عراق مستحب است كمی به سمت چپ قبله متمايل گردند، بيان می‏كند. خواجه اشكال می‏گيرد كه اين استحباب وجه و دليلی ندارد، زيرا تمايل به چپ (تياسر) دو صورت دارد: اگر از قبله به طرف غيرقبله باشد حرام است و اگر از غيرقبله به قبله باشد واجب است. محقق در جواب می‏گويد كه تياسر از قبله به‏سوی قبله است؛ بنابراين، خواجه سكوت می‏كند. پس از مدتی محقق در صدد برآمد كه رساله‏ای در اين‏باره بنويسد، ايشان پس از نگارش رساله مذكور آن را برای خواجه نصيرالدين طوسی می‏فرستد و خواجه پس از مطالعه آن، محقق را تحسين می‏نمايد. اين رساله در كتاب مهذب البارعِ ابن فهد حلّی، روض الجنانِ شهيد ثانی و اعيان الشيعه آمده است.
7- رساله المسائل العزّية (الاولی): اين رساله به دستور امير عزالدين عبدالعزيز كه مدتی حاكم حلّه بوده، نوشته شده است. وی از محقق سئوال‏هايی درباره وجوه محتمل در مسئله كرده كه اين خود نشان از دقت نظر و تبحر او است. محقق نيز سئوالات را به‏طور مشروح با ذكر استدلال‏های آن و بيان مبانی و قواعد مخصوص و آرای مطرح شده جواب داده و رساله را به نام امير، «عزّيه» ناميده است.
8- رساله المسائل العزّيه (الثانية): اين رساله مشتمل بر هفت سئوال است كه سيدعزّالدين (شاگرد محقق) از محقق كرده است. برخی از اين سئوال‏ها فقهی و برخی كلامی است كه محقق به اختصار به هر يك جواب داده است.
9- رساله المسائل المصريّه: اين رساله مشتمل بر پنج سئوال است كه سيدشريف‏(39) از محقق كرده است. اين سئوال‏ها فقهی است و محقق به‏طور مشروح با بيان مسائل و نظرهای مختلف و جواب مخالفين، مسائل مطرح شده را جواب می‏دهد.
10- رساله المسائل البغداديّة: اين رساله مشتمل بر 42 سئوال فقهی است كه شاگرد محقق، شيخ جمال‏الدين يوسف‏بن حاتم شامی، از ايشان كرده است. محقق ابتدا شاگرد خود را ستوده و او را سزاوار پاسخ‏گويی به پرسش‏های خود می‏داند.
11- رساله المسائل الخمسة عشر: اين رساله فقهی شامل پانزده سئوال و جواب بوده و از سئوال‏ها چنين استنباط می‏شود كه سئوال كننده فردی فاضل و عالم بوده است. اين رساله نام به‏خصوصی نداشته و گردآورنده و به طبع رساننده آن (رضا استادی) چون تعداد سئوال و جواب‏ها را پانزده سئوال و جواب يافته، آن را به نام مسائل پانزده‏گانه ناميده است. ناگفته نماند نسخه‏ای كه استادی در دست داشته فاقد چهار مسئله ابتدای رساله بوده است و شروع نسخه از جواب سئوال پنجم می‏باشد كه در مجموع شامل يازده سئوال و جواب می‏شود. البته شماره سئوال‏ها طبق نسخه تا پانزده شماره‏گذاری شده است.
12- رساله المسائل الكماليّة: اين رساله مشتمل بر ده مسئله است كه پنج‏تای آن فلسفی و پنج‏تای ديگر فقهی می‏باشد. اين مسائل را چنان‏كه مصنف در مقدمه رساله متذكر می‏شود، شاگرد فقيه ايشان، محمدبن محمدبن سهل آبی معروف به فاضل آبی، از ايشان پرسيده است كه با توجه به فضل سئوال كننده، جواب‏ها دقيق و محققانه است، محقق جواب‏ها را شرح داده و وجوه و آرای مختلف را در آن‏ها بيان كرده است.
13- رساله المسائل الطبريّة: اين رساله مشتمل بر 22 مسئله فقهی است كه دانشمند فقيه، سديدالدين محمودبن زين‏الدين علی‏بن خواری از محقق سئوال كرده است. ايشان از فضلا و فقيهان معاصر محقق بوده و خواسته تا نظر و فتوای محقق را در زمينه‏های فقهی بفهمد. محقق نيز به جهت فضل و دانش سئوال كننده، جواب‏ها را به اختصار و در حد فتوای خود ذكر كرده است.
14- رساله المقصود من الجمل والعقود: اين رساله مختصری از كتاب «الجمل والعقودِ» شيخ طوسی است كه محقق علت تأليف آن را تسهيل دانش‏پژوهان در دست‏يابی به مطالب بيان می‏كند. وی در اين رساله خلاصه هر يك از ابواب فقه (از طهارت تا امربه‏معروف و نهی‏ازمنكر) را در كم‏تر از سی صفحه به‏طور مختصر بيان كرده است. گردآورنده اين رساله معتقد است كه محقق در اين رساله نظر خويش را بيان داشته نه نظر شيخ طوسی را، بلكه از نظر ايشان به‏صورت گذرا عبورمی‏كند(40).
قابل ذكر است كه برخی از مؤلفان كتاب «المصطلحات الفقهيه» را نيز به محقق نسبت داده‏اند(41).

ب) كلام

در علم كلام يك كتاب و دو رساله از محقق حلّی به جا مانده كه عبارت‏انداز:
1- كتاب المسلك فی اصول‏الدين: محقق در اين كتاب ابتدا لزوم تحصيل علم در اصول عقايد را متذكر شده و از آن‏جا كه راه‏های تحصيل علم و مشكلات آن بسيار بوده معتقد است كه بايد راه روشن‏تر و كامل‏تر را پيمود و در آن زمان به نظر ايشان، راهی كه متأخرين از معتزله طی كرده‏اند دارای اين خصوصيات بوده است‏(42).
اين كتاب شامل چهار بخش كلی است كه عبارت‏اند از: 1- توحيد؛ 2- افعال خداوند؛ 3- نبوت و 4- امامت. اين كتاب را رضا استادی احيا كرده و به همراه رساله الماتعيه كه خلاصه همين كتاب می‏باشد، نوشته است.
2- رساله الماتعيّه: اين رساله خلاصه كتاب المسلك فی اصول‏الدين است كه در برخی نسخه‏ها بدين نام بوده و در برخی ديگر به نام رساله‏ای در اصول دين است. در اين رساله محقق به اختصار با استدلال‏های عقلی و نقلی راه تحصيل علم به اصول عقايد را برای انسان هموار می‏كند.
3- رساله اعتقاديه عدم كفر كسی كه معتقد به اثبات معدوم است: اين رساله تا كنون‏چاپ نشده و نسخه آن نيز كم‏ياب می‏باشد. ظاهراً نسخه‏ای از آن در كتاب‏خانه يكی از عالمان در اصفهان موجود است‏(43).

ج) اصول

تأليفات اصولی محقق عبارت‏اند از:
1- معارج الاصول: كتاب معارج الاصول يكی از كتاب‏های معتبر اصولی است كه از آغاز تأليف عالمان و فقيهان، بسيار از آن استفاده كرده‏اند. اين كتاب به گفته مؤلف نه آن‏قدر مشروح است كه ملال‏آور باشد و نه به قدری مختصر است كه باعث مشتبه شدن مباحث گردد. اين كتاب در ده باب تنظيم شده كه در هر يك مبحثی خاص مطرح شده است.
2- نهج الوصول الی علم الاصول: اين كتاب را چنان‏كه از اجازه شيخ حسن (صاحب‏معالم) به واسطه پدرش معلوم می‏شود شيخ محمدبن احمدبن صالح قسينی، شاگرد محقق حلّی در حضور شاگردان ديگر محقق، نظير محمدبن علی‏بن طاووس، جمال‏الدين يوسف شامی و علی‏بن وزير محمدبن العلقمی قرائت كرده و محقق آن را برايشان شرح داده است؛ بنابراين، روشن می‏شود كه اين كتاب از اولين كتاب‏هايی است كه محقق نوشته است. مصحح كتاب «معارج الاصول» در مقدمه آن آورده كه شرحی بر اين كتاب به نام «نظام الفصول فی شرح نهج‏الوصول فی علم الاصول» از شيخ فتح‏الله‏بن علوان كلبی موجود است‏(44).

د) منطق

تنها كتابی كه از محقق حلّی در اين زمينه به چشم می‏خورد النكهة يا الكهنة فی المنطق است. اين كتاب را شاگرد رجالی محقق، ابن‏داود از تأليفات استادش دانسته است. برخی آن را الكهانة فی المنطق و برخی كنز المنطق نيز گفته‏اند.

ه) رجال

تنها كتابی كه از محقق در اين‏باره برجا مانده تلخيص الفهرست است. ايشان در اين كتاب چنان‏كه از نامش پيدا است، كتاب «الفهرست» شيخ طوسی را خلاصه كرده است؛ بدين صورت كه به نام مؤلفان اكتفا نموده و تأليفات آنان و سندهای انتساب كتاب به مؤلف را حذف كرده است. البته اسامی مؤلفان را علاوه‏بر ترتيب الفبايیِ حرف اوّل كه در الفهرست شيخ موجود است، منظم‏تر كرده؛ بدين معنا كه اسامی را در حرف دوم به بعد نيز مرتب كرده و به دنبال اسامی، القاب و كنيه‏ها را آورده است‏(45).

و) شعر و نثر

چنان‏كه از آثار محقق حلّی مشخص می‏شود ايشان اديبی توانا و نويسنده‏ای كم‏نظير بوده‏اند. كتاب شرايع را با جملاتی شيوا و رسا به گونه‏ای كه هيچ خللی در مطالب آن وارد نشود، تأليف كرده است، هم‏چنين كتاب مختصر النافع را كه در عين اختصار، عباراتی سليس وروان دارد، نگاشته است.ابن داود رجالی معروف در توصيف سخنوری و نثر محقق می‏گويد:
كان السن اهل زمانه؛
محقق حلّی در فصاحت و بلاغت سرآمد اهل زمانش بود.
علاوه بر نثری كه در كتاب‏های ايشان وجود دارد در برخی از مراسلاتی كه با پدر و يا شاگردشان، شيخ محفوظبن وشاح و ديگران داشته‏اند از عباراتی زيبا و مسجع استفاده كرده‏اند. به‏علاوه اشعاری نيز در اين مراسلات وجود دارد كه نشان از مهارت و استادی محقق در شعر است. ايشان در تعريف و توصيف شعر می‏فرمايند:
شعر از بالاترين و با فضيلت‏ترين مدركات ادبی و زيباترين افتخارات عرب است. به وسيله شعر صفات خوب جذب، و طبع افراد ستم‏كار جلب می‏شود، شعر ذهن‏ها را به كار انداخته، كينه‏ها را يكی پس از ديگری به وجود می‏آورد، رأی فاسد را اصلاح می‏كند و همت‏های خشك شده را برمی‏انگيزاند. ولی مطلبی مشكل (تنظيم و درست كردن شعر) و امری خطير است، چون محتاج دو امر غريزی (طبع شاعرانه) و اكتسابی (تسلط برادبيات، لغت و...) است و اين دو امر از يك‏ديگر به شدت امتناع دارند و جمع اين دو كاری بس مشكل است‏(46).
از آن‏چه گذشت معلوم می‏شود كه محقق حلّی به سرودن شعر و بيان جملات شيوا به صورت نثر مهارت داشته است. ايشان خود متذكر می‏شوند كه در ايام جوانی چند بيت شعر در تمجيد و توصيف خود سروده‏(47) و برای پدرشان می‏فرستد تا شايد مايه خوشوقتی پدر گردد، آن اشعار عبارت‏اند از:

ليهنك انّی كلّ يوم الی العلی

اقدم رجلاً لاتزال بها النعل

وغير بعيد ان ترانی مقدما

علی الناس طراً ليس فی الناس لی مثل

تطاوعنی بكر المعانی وعونها

وتنقاد لی حتی كأنّی بها النعل

ويشهد لی بالفضل كل مبرز

ولا فاضل الاّ ولی فوقه فضل

يعنی، خوشا به حال من كه هر روز قدمی به‏سوی مراتب عالی برمی‏دارم آن‏چنان كه لغزشی در آن نباشد، و دور نيست كه بعد از مدت كمی مرا در موقعيتی ببينی كه همه مردم بگويند مثل او وجود ندارد. معانی دست نخورده و مراتب منحصره آن‏چنان از من پيروی می‏كنند مثل اين‏كه من شوهر آن‏هايم (كنايه از تسلط در استفاده از الفاظ در معانی مختلف)، و هر انسان با فضيلتی به مقام فضل من گواهی می‏دهد و هيچ فاضلی نيست مگر اين‏كه من از او فضيلتی بالاتر دارم.
محقق اين اشعار را برای پدرش می‏فرستد، ولی پدر جوابی خردمندانه به او داده و می‏گويد:
فرزندم، گرچه به خوبی از سرايندگی برآمدی، اما در حق خود ظلم كردی (به خود توهين نمودی)، چرا كه مگر نمی‏دانی سرايندگی شيوه اشخاصی است كه خرقه و لباس عفت را به در آورده و لباس كهنه‏ای به خود می‏گيرند، شاعر گرچه سخن حق بگويد، لعنت شده است و گرچه سخنان شگفت‏آور بگويد، باز از اعتبار افتاده است و چنان فكر می‏كنم كه شعرْ تو را در فضيلت خود غوطه‏ور ساخته و تو را به گونه‏ای پرورده كه به انفاق از بخشش‏های آن می‏پردازی، به‏طوری كه در اجتماع فضيلت ديگری غير از شعر برای تو ذكر نكنند و تو را صرفاً يكی از شعرا بخوانند، و اين برچسب و لكه ننگی برای تو است (اشاره به اين‏كه شعر بهترين فضيلت‏های تو را تحت پوشش خود قرار می‏دهد). مگر نشنيده‏ای كه شاعری گفته: ''و لست ارضی ان يقال شاعر - تباً لها من عدد الفضائل؛ يعنی به اين‏كه به من بگويند شاعر، خوشنود نيستم و اُفّ بر اين فضيلت كه از بين ديگر فضائل خود را نشان می‏دهد00000110000012(48).
محقق پس از مطالعه نامه عتاب‏آميز پدرش، درِ سرايندگی را به روی خود بست، ايشان در جمله‏ای می‏گويد: «آن‏چنان خاطرم بعد از آن (نامه پدر) از سرايندگی متنفر گرديد كه گويا اصلاً دری از شعر را نزده‏ام (دری از شعر به روی من گشوده نشده بود) و پرده حجاب هيچ شعری را بالا نزده بودم»(49). البته ايشان بعد از اين گاه‏گاهی چند بيت معدود سروده‏اند، ولی آن‏چنان‏كه هنر شعر و سرايندگی را دنبال كنند نبوده است. اين دوری از شعر و سرايندگی را نيز خود در چند بيت متذكر شده و می‏گويد: مدت زمانی از پرداختن به شعر دور ماندم. شعر از من راضی نيست، چون او را مدت زمانی ناراحت كردم. به خود بيداری افكار شاعرانه‏ام را وعده دادم در حالی‏كه هنگام جوانی در خواب بود (كنايه از اين‏كه در جوانی شعر نگفتم، ولی حال كه سنينی از من گذشته می‏خواهم شعر بگويم)، پس مثل بادی كه از غرب می‏وزد آن (شعر) را با شدت دگرگون ساختم (شعر را در سنين بعد از جوانی به باد غربی تشبيه كرده است). ذهن‏ها چون چشمه‏هايی هستند كه اگر از آن‏ها آب برداشته شود پاك و طاهر می‏شود، ولی اگر آب در آن‏ها باقی بماند متعفن می‏شوند.ای شعر، مرا عفو كن. از هرگونه كمكی كه ايادی تو در گذشته به من كرده‏اند، تشكر می‏كنم و عيب مكتوم و پوشيده را ظاهر نمی‏كنم.
محقق با اين ابيات، ناراحتی خود را از اين‏كه می‏توانسته در سنين جوانی از چشمه‏سار سرايندگیِ خود استفاده كند ولی به دليل نهی پدر استفاده ننموده، ابراز می‏دارد و معتقد است كه اگر به سرايندگی خود ادامه می‏داد چون چشمه‏ای كه هر قدر از آب آن بيش‏تر بردارند آبش تازه‏تر و پاك‏تر می‏شود، می‏توانست شعرهای زيباتری بسرايد، ولی دستور پدر را بر خواسته درونی خويش مقدم داشت و محققی دانشمند و فقيه گرديد، نه شاعری معروف.
با اين حال سروده‏هايی از ايشان به يادگار مانده و اين خود دليل بر اين است كه چون يكی از فوايد شعر بر غيرشعر، عدم فراموشی و تأثير عميق آن است و چه بسا نكات اخلاقی اگر به صورت شعر بيان شود اثر بيش‏تری دارد تا غيرشعر، محقق خواسته است با اشعار اخلاقی و دينی افكار اسلامی را در جامعه رواج دهد و از طرف ديگر، به خواسته پدر (عدم شهرت به سرايندگی) جامه عمل بپوشاند و هم‏چنين اين سُرايش ناچيز او را از درس و تحقيق باز نمی‏داشت.

محقق از نگاه ديگران


از مشخصه‏هايی كه فرد را می‏توان با آن شناخت، توصيف‏هايی است كه ديگران، اعم از اساتيد، شاگردان، معاصران و اشخاص ديگر درباره او داشته‏اند. چنان‏كه در فصل‏های پيشين گذشت، محقق به قولی بعد از رحلت استادش، سيدفخاربن معدموسوی در سال 630هجری و به قول ديگر بعد از رحلت استاد ديگرش، ابن نماء حلّی در سال 645هجری، مرجعيت شيعه را به عهده گرفت؛ بنابراين، ايشان بيش از سی سال مقام مرجعيت و استادی حوزه علميه حلّه را داشته، به گونه‏ای كه بعد از فتح بغداد وقتی خواجه نصيرالدين طوسی به حلّه آمد، ايشان را بالاتر از همه و در مقام استادی يافت و از ايشان در مورد اعلم دانشمندان حاضر در آن جلسه سئوال كرد، يا وقتی كه در درس فقه محقق اشكالی به گفته ايشان می‏كند، محقق جوابی قانع كننده داده، به‏علاوه رساله‏ای در آن زمينه می‏نويسد و برای خواجه ارسال می‏دارد؛ از اين‏رو، محقق را می‏توان مركز دايره علمی حوزه حلّه دانست، چنان‏كه شاگرد ايشان، فاضل آبی در مقدمه كتابش درباره حوزه حلّه می‏گويد:
اقبالی نيكو و رأيی پسنديده بر من روی آورد كه به رفتن به شهر حلّه رو كردم -كه خداوند آن شهر را از شدائد و مشكلات نگه دارد و از پريشانی‏ها دور دارد- هنگام ورود اين آيه را خواندم: ''بلدةٌ طيبةٌ وربٌّ غفور00000130000014. چه بسيار از بزرگان علما در آن‏جا وجود داشتند كه با آن‏ها روبه‏رو شدم و چه بسيار فقهای مشهوری بودند كه به هركدام اقتدا می‏كردم (هر كدام را مربی خود قرار می‏دادم) هدايت می‏شدم. در حالی‏كه بزرگ‏ترين و مهم‏ترين عالم شهر و جمال كمال‏ها و كمال جمال‏ها شيخ فاضلِ كامل، چشم عالمان بزرگ شهر و بزرگِ بزرگان از فضلا، نجم‏الدين حجةالاسلام اباالقاسم جعفری الحسن‏بن سعيد بود كه خداوند منزلت او را بزرگ داشته و عمر او را طولانی گرداند(50).
علامه حلّی در جمله‏ای كوتاه او را اين‏گونه ستوده است:
كان افضل اهل زمانه فی الفقه؛
محقق بزرگ‏ترين فقيه زمان خود بود.
بيان اين جمله از فقيهی كه خود كتاب‏های فقهی بسياری تأليف نموده آن هم در حوزه‏ای كه بسياری از فقها و دانشمندان بزرگ وجود داشته‏اند، نشان از عظمت علمی محقق است. مدتی بعد از علامه، شيخ حسن، صاحب معالم جمله علامه را تكميل كرده و می‏فرمايد:
اگر علامه قيد «فی زمانه» را نمی‏آورد بهتر بود، چون در زمينه فقه كسی از محقق -نه‏تنها در زمان خودش، بلكه تا به حال (قرن دهم)- برتری نجسته‏است.
اين گفته شيخ حسن را شيخ ابوعلی حائری كامل‏تر كرده و می‏گويد:
اگر علامه برتری محقق بر ديگران را به علم فقه اختصاص نداده بود بهتر بود؛ بدين معنا كه محقق علاوه بر فقه در علوم ديگر نيز يگانه دوران بوده است‏(51).
ابن‏داود حلّی، رجالی و فقيه قرن هفتم كه خود از شاگردان محقق به شمار می‏رود در توصيف وی می‏گويد:
استاد ما، نجم‏الدين ابوالقاسم، محققی اهل دقت، پيشوای علامه، يگانه دوران، فصيح‏ترين سخن‏ور زمان و داناترين آنان در اقامه دليل بر مطلب خويش و مقدم بر همه در حضور ذهن نسبت به مطالب بود.
در ادامه، ابن‏داود متذكر می‏شود كه محقق، او را تربيت كرده و به او لطف و عنايتی خاص داشته است، چنان‏كه خودِ وی و بسياری از فقهای ديگر درباره محقق گفته‏اند كه ايشان حافظه قوی و حضور ذهن زيادی داشته و به سئوال‏ها، بی‏درنگ و يا با درنگی كوتاه جوابی مناسب می‏داده است.
سيدعلی موسوی عاملی از فقهای قرن دهم هجری، محقق را اين‏گونه توصيف‏می‏كند:
الامام المحقق والنحرير المدقق، افضل المتقدمين والمتأخرين...(52)؛
عالم‏ترين فقيه بين متأخرين از فقها و متقدمان از آنان بود.
علامه شيخ حر عاملی از دانشمندان قرن يازدهم هجری درباره محقق‏می‏گويد:
محقق در فضيلت و علم و توثيق و جلالت و تحقيق و دقت نظر و فصاحت و شعر و ادبيات و انشاء و خلاصه همه علوم و فضيلت‏ها و نيكويی‏ها مشهورتر از آن چيزی است كه ذكر شود و ايشان دارای شأن و منزلتی بزرگ بوده و در زمان خود مانندی نداشته است‏(53).
ايشان محقق را شاعری نيكو خوانده و اشعاری از وی نقل می‏كند.
قاضی نورالله شوشتری از علما و رجاليون قرن دهم و يازدهم درباره محقق چنين می‏گويد:
اهل دين را نجم و حزب شياطين را رجم بود، مجلس رفيعش ميقات افاضل و بازار عرض بضاعات فضائل، نفس قدسش در استنباط شرايع الاسلام توأم وحی و الهام می‏نمود و فهم دقايق پرسی‏اش عقل كل را الزام و افحام می‏فرمود...(54).
شيخ يوسف بحرانی محقق را اين‏گونه می‏ستايد:
وی فقيهی محقق و عالمی با دقت‏نظر بوده و احوالات او در فضيلت و نجابت و علم و فقه و جلالت و فصاحت و شعر و ادبيات و انشا، مشهورتر از آن است كه گفته شود يا نوشته شود، و پدرش، حسن‏بن يحيی و هم‏چنين جدش، يحيی‏بن سعيد نيز از عالمان بزرگ و مشهور بوده‏اند(55).
مؤلف كتاب الاعلام (قاموس تراجم) در توصيف محقق چنين می‏گويد:
فقيهی شيعیِ مقدم، از اهل حلّه (در عراق) و مرجع شيعه اماميه در عصر خود بوده است. وی با ادبيات آشنا بوده و شعر خوبی از او به جا مانده است‏(56).
شهيد اوّل در جمله‏ای كوتاه درباره محقق می‏گويد:
... الامام السعيد فخر المذهب، محقق الحقائق»(57).
ابن‏فهد حلّی، محقق را چنين می‏ستايد:
المولی الاكرم والفقيه الاعظم، عين الاعيان ونادرة الزمان، قدوة المحققين واعظم الفقهاء المتبحرين...(58).
فاضل مقداد در مقدمه كتاب التنقيح الرائع درباره محقق چنين می‏گويد:
شيخنا الاعظم ورئيسنا الاكرم، العلامة المحقق والافضل المدقّق‏(59).
محقق ثانی ايشان را چنين می‏ستايد:
الشيخ الامام، شيخ الاسلام، فقيه اهل البيت فی زمانه، ناهج سبل التحقيق والتدقيق فی العلوم الشرعية...(60).
اگر بخواهيم گفته اكثر فقهای شيعه را درباره محقق متذكر شويم خود، كتابی جداگانه می‏طلبد. در اين‏جا برای حسن ختام گفته‏ای از شهيد مطهری را می‏آوريم. ايشان در بخش فقه و اصول فقه كتاب خود درباره محقق حلّی چنين می‏گويد:
شيخ ابوالقاسم جعفربن حسن‏بن يحيی‏بن سعيد حلّی، معروف به محقق، صاحب كتاب‏های زيادی در فقه و از آن جمله شرايع، معارج، معتبر، مختصر النافع و غيره است. محقق حلّی با يك واسطه شاگرد ابن‏زهره و ابن‏ادريس حلّی سابق الذكر است. در الكنی والالقاب ذيل احوال ابن‏نما می‏نويسد: ''محقق كركی در وصف محقق‏حلّی گفته است (كه) اعلم اساتيد محقق در فقه اهل‏بيت، محمدبن نما حلّی و اجلّ اساتيد او ابن‏ادريس حلّی است‏00000150000016. ظاهراً مقصود محقق كركی اين است كه اجل اساتيد ابن‏نما، ابن‏ادريس است، زيرا ابن‏ادريس در سال 598 هجری و محقق در 676 هجری درگذشته است. قطعاً محقق حوزه درس ابن‏ادريس را درك نكرده است. در ريحانة الادب می‏نويسد: محقق حلّی شاگرد جد و پدر خودش و سيدفخاربن معد موسوی و ابن‏زهره بوده است. اين نيز اشتباه است، زيرا محقق ابن‏زهره را كه در سال 585 هجری درگذشته است درك نكرده است. بعيد نيست كه پدر محقق شاگرد ابن‏زهره بوده است، او استاد علامه حلّی است كه بعداً خواهد آمد. در فقه كسی را بر او مقدم نمی‏شمارند، در اصطلاح فقها، هرگاه محقق به‏طور مطلق گفته شود، مقصود همين شخص بزرگوار است. فيلسوف و رياضی‏دان بزرگ، خواجه نصيرالدين طوسی با او در حلّه ملاقات كرده و در جلسه درس فقهش حضور يافته است. كتاب‏های محقق مخصوصاً كتاب شرايع، در ميان طلاب يك كتاب درسی بوده و هست و فقهای زيادی كتب محقق را شرح كرده يا حاشيه بر آن‏ها نوشته‏اند(61).
مقام علمی محقق انكارناپذير است و می‏توان به‏طور خلاصه گفت آن‏چه او را در آسمان فقاهت سرافراز داشته تحقيقات و تأليفات علمی ايشان و تربيت شاگردان ممتاز و مبرز است.

وفات وی


محقق بيش از سی سال عهده‏دار مقام والای مرجعيت شيعه بود و در اين مدت به گفته علامه حلّی با فضيلت‏ترين فقيه زمان خود به شمار می‏رفت. وی بيش‏ترِ عمر پربركت خويش را به تدريس و تأليف صرف كرد و به تربيت شاگردانی همت گماشت كه در شمار فقها و دانشمندان بزرگ شيعه قرار گرفتند؛ آن‏ها كه از غنای فقهی استادشان بهره‏های وافری برده بودند، به تأليف كتاب‏های استدلالی در زمينه فقه، اصول، كلام و علوم اسلامی ديگر همت گماشته و آثار خويش را در شمار بهترين كتاب‏های فقهی - استدلالی شيعه قرار دادند. از محقق تأليفات عديده‏ای، از قبيل شرايع الاسلام، معتبر، مختصر النافع و... به جا مانده است. آخرين كتابی كه ايشان در اواسط تأليف آن، دار فانی را وداع گفت، كتاب «المعتبر فی شرح المختصر» است. ايشان هنوز باب حج آن را به اتمام نرسانده بود كه ديدار حق را لبيك گفت.
علامه شيخ يوسف بحرانی درباره واقعه فوت محقق از قول برخی از اعلام می‏گويد:
به خط بعضی از افاضل علما ديدم كه چنين نوشته بود: ''در صبح روز پنج‏شنبه سوم ربيع‏الآخر سال 676ه. استاد فقيه، ابوالقاسم جعفربن حسن‏بن سعيد حلّی(ره) از بالاترين جای خانه‏اش (پشت بام خانه) بر زمين افتاد و همان دم، بدون حركت و صحبتی جان سپرد. مردم از اين واقعه ناراحت شده و به گريه و زاری پرداختند و برای تشييع جنازه ايشان مردمان بسياری جمع شدند00000170000018(62).
ناگفته نماند كه برخی از مؤلفان، سال وفات ايشان را سال‏726 هجری ذكر كرده‏اند(63) كه طبق اين قول، سال وفات ايشان با سال وفات علامه حلّی خلط شده است، و اين در حالی است كه شاگرد رجالیِ ايشان، ابن‏داود حلّی كه خود ناظر بر وفات آن دانشمند بزرگ بوده است، سال وفات وی را سال 676 هجری می‏داند(64) و اكثر شرح‏حال‏نويسان نيز اين قول را پذيرفته‏اند.
درباره مدفن ايشان مؤلف لؤلؤة البحرين از قول بعضی از افاضل چنين می‏گويد:
وحمل الی مشهد اميرالمؤمنين(ع)(65).
ظاهر عبارت اين است كه جنازه محقق برای تدفين به نجف اشرف منتقل شده است، ولی نويسنده منتهی المقال می‏گويد:
آن‏چه اين نويسنده نقل كرده، جنازه محقق به مشهد اميرالمؤمنين (نجف اشرف) حمل شده، گفته عجيبی است، چون شايع بين خاص‏وعام اين است كه قبر ايشان در حلّه است‏(66).
مامقانی رجالی معروف قرن چهاردهم بر آن است كه جسد محقق را به نجف برده‏اند و دلايلی بر مطلب خود ذكر كرده و می‏گويد:
من معتقدم كه بله، قبر محقق در حلّه همان‏گونه است كه ابوعلی حائری در منتهی‏المقال گفته است به جز اين‏كه كسی كه از سيره قدما اطلاع داشته باشد، می‏داند كه آنان به سبب تقيه از اهل تسنن، جنازه مرده خود را در شهری كه فوت‏نموده بود، دفن می‏كردند و سپس مخفيانه آن جنازه را به يكی از مشاهدائمه(ع) منتقل می‏نمودند؛ (برای مثال) شيخ مفيد را در بغداد، در خانه خوددفن كرده سپس بعد از چند سال جنازه او را به كاظمين حمل كردند (چند مورد ديگر مثال می‏زند)، هم‏چنان‏كه علامه طباطبايی(ره) در كتاب رجالی خود به اين مطلب تصريح نموده و نسبت به محقق نيز بنابر آن‏چه در خاطرم هست اين‏گونه تصريح كرده است؛ يعنی گفته، جنازه ايشان را بعد از يك‏سال به نجف اشرف منتقل نمودند و قبر محقق در نجف گرچه معروف نيست، اما گفته می‏شود كه علامه بحرالعلوم بين درِ رواق و دو درِ حرم در وسط رواق می‏ايستاد. از علت اين كار سئوال كردند، گفت: من برای محقق فاتحه می‏خوانم، او در اين‏جا، يعنی در وسط رواق بين درِ اوّل و بين ستونی كه بين دو درِ حرم مقدس است، دفن شده است و خدا بهتر می‏داند(67).
از ميان دو نظر ياد شده درباره مدفن محقق نظريه اوّل به حق نزديك‏تر است، چون اعتقاد به اين‏كه جنازه را به سبب تقيه از حلّه كه شهری شيعه‏نشين بوده به نجف كه در نزديكی آن واقع است، منتقل كرده‏اند امری بعيد است. علاوه بر اين، حكومت مغول بر خلاف عصر خلافت عباسی كه تقيه از حكومت امری رايج بوده، با فقها و علمای شيعه مراوده‏هايی داشته است. مرحوم سيدمحمدصادق بحرالعلوم نظر اوّل را تأييد كرده و می‏گويد:
عبارت بعضی از افاضل كه گفته است: حمل الی مشهد اميرالمؤمنين(ع) را می‏توان به‏گونه‏ای معنا كرد كه با نظر اوّل درست درآيد، چون در حلّه نيز به مزاری كه محقق در آن مدفون است، مشهد اميرالمؤمنين گفته می‏شود كه معروف به «مشهد الشمسين» است؛ يعنی ايشان معتقد است كه گفته بعضی از افاضل درست است و مقصود، همان مشهد الشمسين در حلّه است.
وی در ادامه می‏نويسد:
از ابتدا تا به امروز قبر محقق در محله جباوين از حلّه بوده است و كاملاً مشهود است و بر روی آن‏گنبدی گچ‏كاری شده وجود دارد، و مردم پشت در پشت از آن مزار تبرّك می‏جويند. اين اواخر، در اين محله در نزديكی قبر محقق خيابان جديدی كشيده شده كه تا به حال به نام خيابان محقق شناخته می‏شود(68).
مرحوم شيخ عباس قمی نيز معتقد است كه انتقال جسد محقق به نجف اشرف حرفی عجيب است، چون نزد خاص‏وعام شايع است كه قبر محقق در حلّه می‏باشد(69).


1. سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج‏5، ص‏392.
2. همان، ج‏10، ص‏388.
3. شيخ آقابزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشيعه، ص‏338.
4. محمدبن‏حسن حر عاملی، امل الآمل، ج‏2، ص‏81.
5. سيدمحسن امين، اعيان الشيعه، ج‏5، ص‏392.
6. محمدباقر خوانساری، روضات الجنات، ج‏5، ص‏347 و عبدالله مامقانی، تنقيح المقال، ج‏2، ص‏3 (به نقل از شهيد ثانی).
7. عبدالله مامقانی، تنقيح المقال، ج‏1، ص‏81.
8. سيدمحسن امين، اعيان الشيعه، ج‏7، ص‏180.
9. ميرزاحسين نوری، مستدرك الوسائل، ج‏3، ص‏473.
10. سيدمحسن امين، اعيان الشيعه، ج‏7، ص‏180.
11. ميرزاحسين نوری، مستدرك الوسائل، ج‏3، ص‏275.
12. حر عاملی، امل الآمل، ج‏2، ص‏65.
13. عبدالله افندی اصفهانی، رياض العلماء، ج‏3، ص‏393.
14. محمدبن حسن حر عاملی، امل الآمل، ج‏2، ص‏178.
15. سيدحسن صدر، تأسيس الشيعه، ص‏305.
16. حسن‏بن يوسف علامه حلّی، منتهی المطلب.
17. محمد خوانساری، روضات الجنات، ج‏2، ص‏269.
18. تقی‏الدين‏بن داود حلّی، كتاب رجال، ص‏119.
19. سيدمحسن امين، اعيان الشيعه، ج‏10، ص‏287.
20. شيخ يوسف بحرانی، لؤلؤة البحرين، ص‏230.
21. حسن‏بن يوسف حلّی (علامه)، كشف اليقين، ص‏81.
22. سيدمحسن امين، اعيان الشيعه، ج‏4، ص‏631، و شيخ آقا بزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشيعه، ج‏7، ص‏38.
23. حسن‏بن ابی‏طالب آبی، كشف الرموز، ج‏1، ص‏177.
24. شيخ آقابزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشيعه، ص‏146.
25. محمدباقر خوانساری، روضات الجنات، ج‏4، ص‏221.
26. شيخ آقابزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشيعه، ج‏4، ص‏164.
27. علی دوانی، مفاخر اسلام، ج‏4، ص‏67؛ به نقل از الحوادث الجامعه، ص‏356، و كشف المحجه، فصل‏های 100 به بعد.
28. شيخ عباس قمی، الكنی و الالقاب، ج‏3، ص‏155.
29. علی دوانی، مفاخر اسلام، ج‏4، ص‏178، و محمدابراهيم جناتی، ادوار فقه و كيفيت بيان آن، ص‏49.
30. علامه حلّی، منتهی المطلب، ج‏1، ص‏11.
31. محمدتقی شوشتری، قاموس الرجال، ج‏2، ص‏616.
32. جعفربن حسن، محقق حلّی، المعتبر فی شرح المختصر، ج‏1، ص‏19.
33. شيخ محمدحسن نجفی، جواهرالكلام، ج‏1، ص‏2.
34. شيخ آقابزرگ تهرانی، الذريعة الی تصانيف الشيعة، ج‏13، ص‏47.
35. اين كتاب به زودی پس از چاپ در مصر كم‏ياب گشته و عالمان اهل تسنن از امتيازات اين كتاب شگفت‏زده شدند، چندان كه زمينه فتوای تاريخی شيخ محمود شلتوت مفتی بزرگ مصر و رئيس وقت دانشگاه الازهر - را فراهم كرد و اين عالم سنی مذهب با وجود تعصبات سنی‏گری شديد در بين اهل تسنن، بر جواز تقليد از مذهب شيعه فتوا داد. در فتوای وی آمده است: «مذهب جعفری، مشهور به مذهب شيعه امامی اثناعشری از جمله مذاهبی است كه مانند ساير مذاهب اهل تسنن شرعاً می‏توان از آن تقليد كرد». (مجله رسالة الاسلام، چاپ مصر، شماره سوم، سال يازدهم مطابق با 1379 هجری).
36. وزارت اوقاف مصر قسمتی از اين كتاب را در سال 1376 هجری و بخش ديگری را در سال 1378هجری برای تدريس در دانشگاه الازهر مصر در رشته فقه شيعه به چاپ رساند و تا به حال چاپ‏های مجددی نيز در مصر داشته است.
37. محقق در مقدمه اين كتاب پس از ذكر اين مطلب، از آن امير با اوصاف و تعبيرات زيبايی به نيكی ياد كرده و وی را می‏ستايد.
38. شيخ آقابزرگ تهرانی، الذريعة، ج‏20، ص‏207.
39. آن‏گونه كه از گفته محقق در ابتدای رساله استنباط می‏شود، وی شاگرد محقق بوده است.
40. رضا استادی، الرسائل التسع، ص‏367. ناگفته نماند كه نُه رساله ياد شده را آقای رضا استادی با تصحيح و تحقيق، در مجموعه‏ای به نام «الرّسائل التسع» گردآورده و همراه با رساله‏ای درباره زندگی محقق حلّی به طبع رسانده است.
41. حسين مدرسی طباطبايی، مقدمه‏ای بر فقه شيعه، كليات و كتاب‏شناسی، ترجمه محمدآصف فكرت، ص‏105.
42. بنابر نقلی كه رضا استادی از كتاب طبقات معتزله می‏كنند، ابوالحسن قاضی القضاة عبدالجباربن احمدبن عبدالجبار همدانی متوفی 415 - 416 هجری و معاصران ايشان را متأخرين از معتزله نامند.
43. رضا استادی، مقدمه كتاب المسلك فی اصول‏الدين، ص‏18.
44. محمدحسين رضوی، مقدمه كتاب معارج الاصول، ص‏21.
45. شيخ آقابزرگ تهرانی، الذريعة، ج‏4، ص‏425.
46. سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج‏4، ص‏92 (به نقل از مجموعة الشهيد).
47. سيدمحسن امين، همان؛ محمدباقر خوانساری، روضات الجنات، ج‏2، ص‏189.
48. همان.
49. همان.
50. حسن‏بن ابی‏طالب آبی، كشف الرموز، ج‏1، ص‏37.
51. ابوعلی حائری، منتهی المقال، ج‏2، ص‏239.
52. سيدعلی موسوی عاملی، مدارك الاحكام، ج‏1، ص‏4 (مقدمه كتاب).
53. شيخ حر عاملی، امل الآمل، ج‏2، ص‏48.
54. قاضی نورالله شوشتری، مجالس المؤمنين، ص‏570.
55. شيخ يوسف بحرانی، لولؤة البحرين، ص‏227.
56. خيرالدين زركلی، الاعلام، ج‏2، ص‏123.
57. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج‏104، ص‏194.
58. احمدبن محمدبن فهد حلّی (ابن فهد)، المهذب البارع، ج‏1، ص‏63.
59. مقدادبن عبدالله سيوری حلّی (فاضل مقداد)، التنقيح الرائع، ج‏1، ص‏3.
60. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج‏105، ص‏44.
61. مرتضی مطهری، آشنايی با علوم اسلامی، ص‏68.
62. يوسف بحرانی، لؤلؤة البحرين، ص‏231.
63. ميرزا عبدالله افندی، رياض العلما، ج‏1، ص‏136.
64. حسن‏بن داود حلّی، كتاب الرجال، ص‏84.
65. يوسف بحرانی، لؤلؤة البحرين، ص‏231.
66. محمد بن اسماعيل حائری، منتهی المقال، ج‏2، ص‏240.
67. عبدالله مامقانی، تنقيح المقال، ج‏1، ص‏215.
68. سيدمحمدصادق بحرالعلوم، تعليقه بر لؤلؤة البحرين، ص‏231.
69. شيخ عباس قمی، الكنی والالقاب، ج‏3، ص‏156.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

پیام هفته

مصرف کردن بدون تولید
آیه شریفه : وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ ... (سوره مبارکه سجده ، آیه 21)ترجمه : و ما به جز عذاب بزرگتر (در قیامت) از عذاب این دنیا نیز به آنان می چشانیم ...روایت : قال أبي جعفر ( ع ): ... و لله عز و جل عباد ملاعين مناكير ، لا يعيشون و لا يعيش الناس في أكنافهم و هم في عباده بمنزله الجراد لا يقعون على شيء إلا أتوا عليه .  (اصول کافی ، ج 8 ، ص 248 )ترجمه : امام باقر(ع) مي‌فرمايد: ... و خداوند بدگانی نفرین شده و ناهنجار دارد که مردم از تلاش آنان بهره مند نمی شوند و ایشان در میان مردم مانند ملخ هستند که به هر جیز برسند آن را می خورند و نابود می کنند.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید