مورد اول در حكومتهای موجود جهان بااختلاف وتفاوتهائی كه دارا هستند امتيازات خاصی بر رئيس حكومتاز امپراطور يا زئيس جمهور قائل شدند در بسياری از ممالك مانند انگلستان، دانمارك و اسپانيا رئيس را تابع قانوننميدانند واو را مصدر قانون ميشمارند- در قانون اساسی فرانسه تصريح شده است كه رئيس جمهور فقط در يك موردمسئوليت دارد وآن هم در صورت خيانت بزرگ بملت است .
دردنيا برای رئيس اعلی حقوق خاصی قائلند واگر كسی باو اعتراض كرد مورد تعقيب قرار ميدهند كه اين امورهيچكدام با موازين اسلامی سازگار نيست.... اصولاً اسلام امتيازی را بر رئيس حكومت قائل نيست واغلب اين حقوقرا قبول ندارد بلكه حاكم نيز مانند آحاد افراد ملت مسلمان است- اسلام منع نموده است حاكم بر امت را ازاينكه مانندسلاطين وروسای جمهور جهان امتيازی برخود قائل شود. حضرت امير در خبری چنين میفرمايد:
" ان الله جعلنی اماماً مالخلقه ففرض علی التقدير فی نفسی ومطعمی ومشربی وملبسی كضعفاء الناس كی يقتدیالفقير بفقری ولا يطغی الغنی غناه "_105_
خدا مرا امام وپيشوا قرار داده وبر من واجب نموده كه در رفتارم و خوراكم ولباسم مثل يكی از افراد عادی مردمرفتار كنم تا آنكه فقير به فقر من اقتداء نموده وناراحت نباشد وغنی بواسطه مالش طغيان نكند .
ونيز میفرمايد "ان الله عز وجل فرض علی ائمه العدل ان يقدروا انفسهم بضعفه الناس كی لا يتبغ بالفقر فقره "_106_
خدا واجب نموده برپيشوايان عادل رفتارشان را مانند افراد ضعيف از ملت بنمايند تا آنكه فقر فقير او را بهيجاننياورد.
رفتار پيغمبر اكرم در زمان حكومت عاری از جميع مظاهر عظمت وابهت بود وبا تمام اين مظاهر عملاً مبارزه فرمود:بر اشتر يا اسب بیزين سوار ميشد وگاهی يك نفر ديگر راهم در رديف خود مینشاند. در مجالس با اصحاب دور هممینشست كه امتياز صدر نشينی در بين نباشد واگر غريبی وارد ميشد آن حضرت را نمیشناخت وسئوال ميكرد كداماز شماها رسول الله هستيد ؟
پيامبر اكرم موقعيكه وارد مجلس ميشد هرجا خالی بود مینشست .
در موقع راه رفتن اجازه نميداد اصحاب پشت سرش راه بروند .
در زندگی باوسائل خيلی مختصر وعادی بسر ميبرد .
واگر میخواستند احترام خاصی برآن قائل شوند ميفرمود من خوشم نميآيد بر شما امتيازی داشته باشم .
رفتار امام _ع_
رفتار حضرت امير _ع_ هم در وقت حكومت بهمين متوال بود .
عبای كهنه و وصله داری میپوشيد روزی سئوال كردند چرا چنين لباسی ميپوشی؟ فرمود: اينگونه لباس پوشيدنبرای خشوع قلب وذلت نفس اماره نافع است.
روزی يكی از اصحاب مدح وثناء حضرت نمود، حضرت بشدت از اين كار جلوگيری كرد. وباز روزی كه به "انبار"-يكی از شهرهای عراق- وارد ميشد مردم آن شهر استقبال مهمی از حضرت نمودند وهدايايی به محضرش آوردندوحضرت به شدت به آنها اعتراض نموده وفرمود اين كارها كه شما خيال ميكنيد امراء را باآنها احترام ميكنيد كاربيخودی است، نفعی برامير ندارد وخودتان را بيجهت به زحمت ميافكنيد وهدايارا هم قبول نفرمود .
در خطبهای كه در حضور هزاران نفر بعد ازجنگ صفين ايراد فرمود ودر فصل قبل متن آن خطبه را نقل كرديمدستوراتی برای رفتار مردم با آن حضرت داده است :
1- سخن نگويند با آن حضرت به آن نحوی كه با جباران وپادشاهان سخن ميگويند- با القاب وعناوين بزرگ !-
2- در ملاقات با آن حضرت خيال نكنند كه او يك حاكم با قدرتی است وبه سبب آن خوف ورعب بر آن مسلطشود ونتوانند حرفشان را بزنند.
3- با مجامله وظاهر سازی با آن حضرت رفتار نكنند .
4- خيال نكنند كه حرف حق بر آن حضرت سنگين است .
5- حرف حق را صريحاً بگويند.
6- از عرضه عدل وانصاف بر حضرت خودداری نكنند .
مراقبت ملت :
مورد دوم در اينكه آيا ملت مراقبتی بر كارهای حاكم دارند يا نه ؟
بعد ازاينكه بيان شد كه حكومت در اسلام به نحو مالكيت مطلقه وفعال مايشاء بودن نيست، بلكه به نحو ولايت وامانت داری است وبيان شد كه خود حكومت قيمتی ندارد وفقط برای حفظ مصالح امت وبرقرار نمودن نظام عادله درمجتمع اسلامی است طبعاً حاكم در برابر ملت مسئوليت دارد وآحاد ملت حق مراقبت ومحاسبه دارند واگر حاكمخلافی انجام داد، به خودی خود ازمقام منعزل ميشود ودر صدر اسلام قطع نظر ازاينكه رسول الله_ص_ شخصا اينحق را به ملت داده بود، فرموده است- اشير اعلی اصحابی- اصحاب من اگر به نظرتان آمد در موردی من اشتباه كردميا خلاف به من تذكر بدهيد- سيره حضرت امير_ع_ هم بر اين جاری بود از خطبههای آن بزرگوار كه بعضی از آنها راقبلاً نگاشتهايم ظاهر ميشود همهاش ترغيب است كه مردم حرفشان را در مقابل حاكم بزنند وتبعيت كوركورانه نكنند وآنچه در ذهنشان میآيد، با خود حاكم مذاكره كنند وابهت وعظمت حاكم نبايد مانع شود ولذا حضرت زياد بمردمتلقين ميكرد كه حاكم امتيازی بر آحاد ملت ندارد ومقامش نبايد مانع شود كه مردم حرف حق را نزنند.