مقدمه

مقدمه

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

الحمدللَّه رب العالمين و الصلاة و السلام على اشرف الخلائق سيدنا و مولانا محمد و آله الطيبين الطاهرين و اللعن‏على اعدائهم اجمعين الى قيام يوم الدين.

حكومت اسلامى از اساسى‏ترين اصول اسلامى است. رسول گرامى اسلام "ص" از اوائل ورود بمدينه تشكيل‏حكومت داد، و نظامات اسلامى را برقرار نمود، والى به اطراف فرستاد به قضاوت در امور مسلمانان پرداخت سفراءنزد پادشاهان كشورهاى بزرگ اعزام داشت، معاهده و پيمان با سران قومها منعقد كرد، فرماندهى جنگ را بعهده‏گرفت و... بالاخره تمامى كارهائى را كه براى يك حكومت لازم بود انجام داد.

 

از طرف خداوند متعال آياتی مربوط به حكومت بر آن حضرت نازل شد و خود آن حضرت بيانات ارزنده‏ای دراين زمينه بيان داشت و برای بعد از خود نيز حاكم و جانشين بر امت تعيين فرمود.

مسئله حكومت اسلامی با اينكه يكی از كهن‏ترين اصول اسلامی است، ولی باتوجه باين نكته كه متأسفانه درگذشته كمتر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است، يك بحث نو و تازه ايست، زيرا كه پس از رحلت نبی اكرم "ص" حكومت از دست كسی كه پيغمبر بامر خدای تعالی برای تصدی حكومت تعيين نموده بود، خارج شد و خلافت ازمسير حقيقی خود منحرف گرديد، تا آنجا كه نوبت خلافت به بنی اميه و بنی العباس رسد و آنها اساس حكومت رادگرگون ساختند، برنامه‏ای كه برای حكومتشان طرح و عملی كردند، كاملا مغاير با اسلام بود و رژيمی را بوجودآوردند كه بيشتر به رژيم اكاسره و قياصره و فراعنه ايران و روم و مصر آنروز شباهت داشت تا به سيستم ولايت اسلامی‏و در ادوار بعدی بيشتر متأسفانه همان سيستم ادامه يافت و نظام ضد اسلامی حاكم بر بلاد مسلمين گشت و روی‏همين اصل هم علمای اسلام نتوانستند راجع به اين موضوع بحث كافی نمايند بعلاوه از آن جهت كه فكر می‏كردند اين‏بحث در آن روز اثر علمی ندارد علمای اسلام از عنوان كردن آن خودداری كردند، و در نتيجه مسلمانان از احكام وقوانين مربوط به نظام اجتماعی بی اطلاع ماندند، و از وظايف و حقوق عمومی بی خبر شدند، بديهی است مردمی كه‏گرفتار نادانی و جهل باشند، راه را از چاه تميز نمی‏دهند، بلكه گاهی ذلت را عزت و ظلم را خدمت می‏پندارند!.

استعمارگران، بهنگامی كه نوبت به آنها رسيد، موقع را مغتنم شمردند و برای رسيدن به هدف استعماری خوداسلام را طوری ديگر معرفی كردند كه گويا راجع به مملكت داری و نظام اجتماعی برنامه‏ای ندارد و مانند مسيحيت‏است كه از خود حضرت عيسی (ع) نقل كنند كه قيصر حقی بر ملت دارد و آن عمل به دستور اوست و خدايی دارد وآن عمل به واجبات عبادی و ترك محرمات و هر كدام بايد بطور جداگانه حقشان ادا گردد. و با آنكه همچون يهوديت‏است كه دستور می‏دهد كه از زمامدار اگر چه بر خلاف دين حكمی دهد، اطاعت كنند.

استعمار گران برای اين موضوع در حوزه روحانيت مبلغينی تربيت نمودند _همانطور كه معاويه برای درهم‏شكستن نيروی اسلام راويانی به خدمت گرفت كه با تاويل آيات و جعل اخبار پايه‏های حكومت او را مستحكم‏سازند و در دانشگاه‏ها و مؤسسات تبليغی و دولتی، دست نشانده هايی گذاشتند و انتشاراتی پخش كردند، و گروهی‏از دانشمندان خود را زير ماسك فريبنده "خاورشناسی" به فعاليت واداشتند كه حقايق اسلام را تحريف نمايند.

در نتيجه اين فعاليتها، اسلام در نظر مردم حتی طبقه تحصيل كرده وروشنفكر، طور ديگر جلوه كرد كه با اسلام‏حقيقی بسيار فرق دارد، تا آنجا كه مسئله جدائی دين از سياست در جهان اسلام نيز مطرح گرديد!

سرانجام كاربه جايی رسيد كه بسياری از احكام سياسی، اقتصادی، جزائی و نظامی و آنچه مربوط به كيفيت اداره‏مجتمع اسلامی است از مباحث فقهی حذف شد و در اغلب حوزه‏های علمی عملا متروك گرديد.

باطل را حق جلوه می‏دهند. استعمارگران و ايادی و مزدوران آنها گفتند: اسلام حكومت ندارد، دين غير ازحكومت است و حكومت غير و دين بايد از سياست جدا شوند با مردم به سعادت اخروی برسند گروهی از مسلمانان‏هم با آنها همصدا شدند _و با وجود آن همه آيات و روايات، و حتی سيره پيغمبر اكرم و اميرالمومين گفتند: تإے؛ّدستگاه حكومت از دين جدا نباشد، مردم نميتوانند سعادت اخروی بدست آورند بنابراين مسلمانان نبايد در امرحكومت دخالت كنند.

آيا مسلمانان از سيره پيغمبر اكرم (ص) اطلاع ندارند آيا قرآن نميخوانند؟ كه ميفرمايد: فاحكم بينهم بما انزل‏اللَّه، ان احكم بينهم بما انزل اللَّه و لاتتبع اهوائهم، فاحكم بين الناس بالحق و لا تتبع الهوی و من لم يحكم بما انزل‏اللَّه فاولئك هم الفاسقون، انا انزلنا اليك الكتاب بالحق لتحكم بين الناس بما اراك اللَّه، فلاوربك لا يومنون حتی‏يحكموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا فی انفسهم حرجاًمما قضيت و سلموا تسليما علاوه بر اين آيات، آيات ديگری كه مربوط به حكومت اسلامی است بويژه آياتی كه مربوط به جنگ و احكام‏سياسی و جنائی و اجتماعی و نظامی است، در اغلب سوره‏های قرآن مجيد وجود دارد كه گويا آن گروه از مسلمانان غافل، آنها را نخوانده‏اند! راستی آيا آنها از نهج البلاغه بيگانه‏اند و از كتاب‏های حديث بی اطلاعند كه به ياوه سرايان‏ پاسخ ندادند؟

چقدر تاسف‏انگيز است كه گروهی از مسلمانان وقتی خواستند كه در دروره مشروطيت قانون بنويسند، موادعمده قوانين مدنی را از قوانين بيگانگان گرفتند، خوشبختانه در اين اواخر افراد آگاه فهميده و انديشمندی پيدا شده‏اندكه در احكام اجتماعی اسلام مطالعات عميقی انجام داده و اثبات كرده‏اند كه اسلام برای اداره اجتماع بشری بهترين‏قوانين را آورده و حكومت اسلامی با پايه‏ای استوار طرح ريزی شده است كه جامعترين قوانين را در بر دارد.

هم اكنون اين بحث جز. مباحث زنده روز در آمده و بصورت يك بحث جالب حياتی جلوه گر شده است بدين‏جهت وقتی بحث فقهی ما به مساله ولايت رسيد، لازم ديدم درباره اين مساله بطور وسيع يك تحقيق اساسی بعمل ‏آيد. اينك بدين صورت در اختيار دانشمندان قرار گيرد و ما توفيقی الا بالله.

برای روشن شدن جهات بحث مطالب را در ضمن چند فصل بيان خواهيم كرد:

1 - احتياج بشر در ادامه حيات بحكومت و دين مقدس اسلام اين جهت را مهمل نگذاشته بلكه با بيانی صريح‏لزوم تشكيل حكومت را بيان نموده است.

2 - حكومت از نظر اسلام آيا انتصابی است باين معنی كه خود اسلام حاكم را تعيين نموده يا آنكه انتخابی است واختيار تعيين حاكم را به امت اسلامی داده؟ بعبارت ديگر، حكومت اسلام دمكراسی و بر اساس رای اكثريت است؟ ياانتصابی است شكل ديگر است؟

3 - در صورتيكه حاكم را اسلام تعيين نموده آن چه كسی است و چه شرايطی بايد داشته باشد؟

4 - طرز حكومت اسلامی چگونه است، استبدادی؟ مشروطه؟ و يا به عنوان امانت داری و ولايت است؟

5 - برنامه حكومت اسلامی

6 - وظيفه مردم در برابر حكومت و اينكه آحاد ملت اسلام مراقبت بر كارهای هيئت حاكمه دارند يا نه بعبارت‏ديگر آيا اسلام حق مراقبت ملت را در كارهای مملكتی ميداند يا نه؟

7 - اطاعت افراد از دستورهای حكومتی واجب است يا نه؟

8 - مدت حكومت اسلامی

9 - اگر چند نفر دارای شرايطی بودند كه بايد حاكم اسلامی داشته باشد كداميك از آنها بايد تشكيل حكومت‏بدهد؟ بعبارت ديگر آيا اسلام در صورت تزاحم نظری دارد يا نه؟

10 - اگر حكم شرعی تمكن از تشكيل حكومت نداشته آيا بمقدار ممكن و مقدور، بايد وظايف حكومتی راتصدی بنمايد يا نه؟

11 - اگر حاكم نتوانست تشكيل حكومت دهد ولی قدرت داشته باشد كه حكومت جائر را به حكومتی بهترتبديل كند، آيا تبديل بر او واجب است يا نه؟

12 - در صورتيكه غصب مقام حكومت شد و احكام شرع نتوانستند متصدی آن مقام شوند، آيا تبعيت از حاكم‏جائر بر آنان جايز است؟

13 - در صورتيكه شخص غير صالحی مقام حكومت را بدست گيرد، آيا بعنوان امر بمعروف و نهی از منكر يابعنوان دفع ظلم از مظلومين، يا بعنوان منع بدعت در دين و امثال اينها، آيا در شرع مقدس اسلام وظيفه‏ ای بر علماءتعيين شده است يا آنكه سكوت آنان و اكتفاء به بيان احكام و نشر حقايق و... جائز است؟

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
محتوای بیشتر در این بخش: فصل اول: لزوم تشكيل حكومت »

پیام هفته

همکاری با نفوذیان خائن و اختلاس‌گران بی دین
قرآن : لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: تا روز قیامت بار گناهان خود را تمام بردارند ، و [ نیز ] بخشی از بار گناهان کسانی را که ندانسته آنان را گمراه می کنند. آگاه باشید ، چه بد باری را می کشند.حدیث: و ایما داع دعی الی ضلالة فاتبع علیه، فان علیه مثل اوزار من اتبعه، من غیر ان ینقص من اوزارهم شیئا!: (مجمع‌البیان، ج6، ص 365)ترجمه: ... و هر کس دعوت به ضلالت کند و از او پیروی کنند همانند کیفر پیروانش را خواهد داشت، بی آنکه از کیفر آنها کاسته شود.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید