39. بعضي ميگويند دين از سياست جدا است، ولايت فقيه معنا ندارد و اصلاً رهبر يك جامعه اسلامي نبايد فقيه باشد. آيا اين سخن صحيح است ؟
احكام دين مبين اسلام منحصر به عبادات نماز و روزه و حج و خمس و زكات و اخلاقيّات نيست. احكام اسلام شامل و فراگير تمام نواحي حيات بشر است. ابواب معاملات، مثل بيع و اجاره و صلح و رهن و قرض و مزارعه و مساقات و ابواب سياسي و نظام حيات، مثل قضا و شهادت، حدود و ديّات و ابواب نظام عائله، مثل نكاح و طلاق و نشوز و نفقات و ابواب بسيار ديگر مثل وصيّت و ارث و امور غُيَّب و قُصَّر و اموال عمومي و طرق و شوارع و حفظ امنيّت و امر به معروف و نهي از منكر و دفاع و جهاد و. . . كه همه يا بيشتر آنها از امور سياسي، و ولائي است كه همه بايد مجري مشروعي از طرف شارع مقدّس داشته باشد، چنان كه اين امور در همه ملّتها محتاج به اجرا و مدير اجرايي است، بديهي است مجري اين احكام مهم كه حافظ كيان جامعه است بايد عالم بر تمام جهات اين احكام، و از همه ابعاد و وجهات آن مطّلع باشد و الّا فساد كار او از اصلاح بيشتر ميشود و چنان كسي كه حتماً بايد علاوه بر اين صلاحيّت علمي، صلاحيّت اخلاقي داشته باشد كسي است كه به او فقيه جامع شرايط و مجتهد عالم عادل گفته ميشود كه ولايت او بر حسب ادلّه ثابت است. بديهي است براي تصدّي اين مقام عقلاً و شرعاً كسي از چنين شخصي سزاوارتر و شايستهتر نيست. حال اگر اين حقيقت را برخي به واسطه عدم اطّلاع از برنامههاي سياسي و نظامي اسلام و گسترش و وسعت احكام شرع، يا اغراض ديگر نپسندند، ايراد به خودشان وارد است و خدا در قرآن كريم فرموده است: «اِنّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ اِمّا شاكِراً وَ اِمّا كَفوراً»30
40. سياست عين ديانت است و ديانت عين سياست است، يعني چه؟ سياست را تعريف كنيد.
«سياست يعني اقدام براي سامان دادن چيزي به وسيله اموري كه آن را اصلاح كند». 31 «سياست در اصل از واژه «ساس – يَسُوسُ» گرفته شده و به معناي مملكت داري و اصلاح مردم و اداره كردن كارهاي كشوري است». 32 برخي سياست را به معناي حكمراني، زرنگي، روش صحيح زندگي و اداره امور مملكت معنا كردهاند. 33 همگان در اين مهم اتفاق دارند كه سياست به معناي برقراري نظم در جامعه، اداره مملكت و اصلاح جامعه از ضروريات است. ب) اقسام سياست: به يك اعتبار سياست را ميتوان به دو قسم: مشروع و غير مشروع تقسيم نمود. سياست غير مشروع، يعني خدعه، نيرنگ و فريب. متأسفانه غالب اوقات از واژه سياست همين معنا متبادر ميشود. 34 سياست مشروع، سياست اصولي و منطقي است كه جهت اصلاح جامعه و حفظ نظم از آن بهره گرفتهميشود و انبيا شغلشان سياست است و ديانت همان سياستي است كه مردم را از اين جا حركت ميدهد [و به] تمام چيزهايي كه به صلاح ملت و مردم است هدايت ميكند».
اكثر دانشمندان اسلامي عقيده دارند كه دين با سياست همگرايي دارد. طرفداران اين ديدگاه معتقدند كه دين به صورت مجموعه قوانين الهي، براساس نيازهاي دنيوي و اخروي انسان تشريع شده است و دين در تمام صحنههاي سياسي و اجتماعي و. . . حضور دارد. اگر دين نتواند نيازهاي دنيا و آخرت انسانها را تأمين كند، ناقص است. 35
41. چرا در اسلام، دين و سياست از يكديگر جدا نيست، اما كشورهايي كه اين دو را از هم جدا كرده اند، پيشرفت نموده اند؟
انسان در رهگذر زندگي اين جهاني، چهار نوع رابطه دارد: رابطه با خود، خدا، طبيعت و انسانهاي ديگر. اسلام به عنوان دين كامل به اين ابعاد چهارگانه توجه نموده و براي هر يك دستور عملهايي صادر كرده است. سياست، رابطة انسان با ديگران را تنظيم ميكند، پس در قلمرو دين قرار ميگيرد، بر خلاف پندار غلط كه دين اسلام را در يك سلسله مسايل عبادي فردي محدود ميكند. بنابراين جامعيت اسلام اقتضا ميكند دين در سياست دخالت نمايد. نكتة ديگر آن است كه: اهتمام اسلام به ابعاد مختلف حيات بشر و از جمله سياست، در جهت فعليت بخشيدن به قوا و استعدادهاي او و آمادگي وي براي حيات اخروي است، بعثت انبيا و شريعت اسلام در جهت تحقق بخشيدن به يك سلسله اهداف والا است، مانند برقراري عدالت اجتماعي، رها سازي مردم از بند طاغوت و احقاق حقوق مستضعفان. بديهي است كه براي اين منظور نياز به وسائل و ابزار و امكانات فراواني است كه بايد در جامعه فراهم گردد. بدون ساختار سياسي و حكومتي دستيابي به اهداف مزبور ممكن نيست. نكتة سوم آن است كه: ماهيت احكام اسلام اقتضا ميكند كه در سياست دخالت كند. اجراي مقررات اسلام در زمينة مسائل مالي و اقتصادي و قضايي و نظام حقوقي مدني و كيفري و اجراي حدود و جهاد و امر به معروف و نهي از منكر و غيره به جز از طريق تشكيل حكومت و سازمان گستردة سياسي امكان پذير نيست. نكتة چهارم آن كه: يكي از اهداف اساسي فرستادن پيامبران الهي و نزول آيات خداوند، اجراي قسط و عدالت در جامعه است. عدالت در جامعه زماني امكان دارد كه سياستمداران بر اساس آموزهها و تعاليم ديني عمل نموده و آن را گسترش دهند. مفهوم همراه بودن سياست با دين همين است. البته منظور از سياست، سياست غير مشروع يعني خدعه، نيرنگ و فريب نيست، بلكه مراد سياست مشروع است كه جهت اصلاح جامعه و حفظ نظم از آن بهره گرفته ميشود. اين معنا جدا شدني از اسلام نيست.
در مورد پيشرفت كشورهاي صنعتي و عقب ماندگي مسلمانان، اين مسئلة اختصاص به ايران نداشته و شامل تمام كشورها ميشود، خواه كساني كه به پيوند دين و سياست اعتقاد دارند و يا ندارند. بايد عوامل و ريشههاي آن را جستجو كرد كه در واقع به چندين قرن پيشين بر ميگردد و عوامل متعددي دارد. در هر حال اين موضوع ربطي به پيوند دين به سياست يا جدايي آن دارد و اگر نقشي هم داشته باشد، با اجراي صحيح دين و احكام آن، مطمئناً تأثير مثبت خواهد بود، نه منفي. 36
42. آيا سكولاريزم نكات مثبتي هم دارد توضيح دهيد ؟
شناخت دقيق ماهيت سكولاريسم، اصول و مباني آن و همچنين شناخت دقيق نظام اسلام، اصول و مباني آن، ما را به اين حقيقت رهنمون ميسازد كه هر چند سكولاريسم برخي وجوه و نكات به ظاهر مثبت را در جوامع غربي (به دليل انحرافات و كاستيهاي مسيحيت و. . . )، به دنيال داشت؛ ولي در جوامع اسلامي به دليل تضاد اساسي برخي از اصول و مباني سكولاريسم (مانند دنياگرايي محض، جداانگاري دين و دنيا، انسانمحوري و. . . ) و يا به دليل وجود داشتن برخي ديگر از اين اصول و مباني به نحو اتم و دقيقتر و بدون هر گونه عيب و نقص، در نظام اسلامي (مانند تأكيد بر عقل به عنوان يكي از مباني ديني و علم و. . . ) نميتوان به هيچوجه منتظر دستاوردها يا نكات مثبتي از سوي سكولاريسم در تقويت نظام اسلامي بود. 37
43. آيا ميتوان سياست را حق انحصاري ديانت ندانست و دولت ديني داشت؟
هر چند يكي از مباني اساسي حكومت ديني، لزوم مطابقت سياست و راهبردهاي اداره جامعه، با آموزههاي ديني است اما اين بدان معنا نيست كه تنها منبع تصميم گيري پيرامون سياست و اداره جامعه تنها آموزههاي ديني ميباشد، توضيح اين موضوع نيازمند شناخت «سياست» و منابع آن در دو ديدگاه اسلامي و ديدگاه سكولار ميباشد. در حكومتهاي سكولار، سياست علم يا هنر اداره جامعه در جهت تأمين نيازها و مصالح مادي آن براساس عقل ابزاري ميباشد. اما از ديدگاه ديني هدف سياست هرگز در نيازها و مصالح مادي بشر خلاصه نميشود بلكه فراتر از آن تأمين سعادت و نيازهاي واقعي انسان اعم از مادي و معنوي را مورد توجه داشته و براي اين منظور علاوه بر عقل، وحي و شريعت نيز از منابع اصلي آن به شمار ميآيند. 38
44. انگيزههاي طرح انديشه سكولاريسم پس از انقلاب اسلامي چيست؟
طرح انديشه سكولاريسم در ايران از سوي كساني مطرح ميشود كه دين را سدّ راه رسيدن به مطامع و منافع خود ميبينند. با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي در ايران، و مطرح شدن اسلام در سطح وسيعي در زمينههاي سياست و اقتصاد و فرهنگ و حقوق بشر و روح برادري و برابري و. . . نيز مقاومت پيروزمندانه 8 سال دفاع مقدس در برابر دشمنان خارجي و رشد فرهنگ ايثار و شهادت و ظلم ستيزي و بيداري مسلمانان در خاورميانه و آسيا و آفريقا و. . . باعث شد كه دشمنان اسلام و انقلاب از راههاي ديگري پس از شكست سختي كه از 8 سال مقاومت مردم شريف ايران ديده بودند وارد شود. اين بود كه دست به هجوم فرهنگي زدند آنهم در دو زمينه، زمينه اوّل طرح مسائل اعتقادي و فلسفي در مورد بنيانهاي ديني و طرح انديشه جدايي دين از سياست و مباحث معرفت شناسي و. . . . زمينه دوم، ترويج روح غربگرايي و فرهنگ غربي و ادبيات مبتذل و فقر منحط و منحرف. بنابراين طرح اين انديشه براي جدا كردن دين از سياست و بلكه دين از تمام عرصههاي اجتماعي، دليلي ندارد جز نابودي انقلاب اسلامي. و منزوي كردن مذهب و دور كردن جوانان از دين. 39
45. برخي از فقيهان در امور سياسي دخالت نميكنند، برخي دخالت ميكنند. آنان كه دخالت نميكنند، اهل كرامتند، ولي آنان كه در امور سياسي دخالت ميكنند، كمتر اهل كرامت و معنا هستند. آيا ميتوان از اين راه فهميد كه عدم دخالت در امور سياسي موجب رضا و تقرب خداوند است؟
دخالت در امور سياسي به يك معنا يعني امر به معروف و نهي از منكر؛ در مقابل ظالمان و متجاوزان سكوت نكردن؛ اقدام براي برپايي نماز و تثبيت اخلاق و ارزشهاي اسلامي در جامعه؛ حمايت از مظلومان و گرفتن حق آنان از ظالمان؛ اجراي عدالت اجتماعي در جامعه؛ توزيع صحيح و عادلانه پول و مقام و قدرت بين افراد؛ زدودن فقر از جامعه؛ پيشبرد مسلمانان در امور سياسي و نظامي و اقتصادي و صنعتي؛ جلوگيري از فساد و طغيان و. . . كه از واجبات ديني مسلمانان است. بنابر اين اگر سياست اسلامي به اين معني باشد، هيچ فقيهي و هيچ مسلمان متديّني نميتواند خود را از اين گونه امور كنار بكشد. اگر خود را كنار بكشد و دخالت نكرد يا مخالفت كرد، گناهكار است. گمان نميشود از بين فقهاي شيعه كه عادل و پاك و با تقوا باشند، فردي باشد كه دخالت در سياست به معاني مذكور را قبول نداشته باشد يا اصلا دخالت نكند. امام(ره) كه مؤسس وبنيانگذار انقلاب بود، از فقهايي بود كه در عرفان و تقدّس و تهذيب نفس از سرآمدترين افراد بود. آيات عظام: گلپايگاني و اراكي و نجفي مرعشي و ديگران افرادي بودند كه در زهد و تقوا و پاكي نمونه بودند. اينان نقش مهمّي در انقلاب اسلامي داشتند. اين كه گفتهايد آنان كه دخالت نميكنند اهل كرامتند، با واقعيت تطبيق ندارد، زيرا اگر دخالت آنان در امور سياسي مذكور از روي عمد و آگاهي به موضوع باشد، گناهكار محسوب ميشوند و عند اللَّه معذب خواهند بود. چگونه قابل تصور است كسي كه گناهكار است، اهل كرامت باشد؟!
46. بيعت چيست؟ و آيا از راه بيعت مقام امامت و خلافت منعقد ميشود؟
بيعت عبارت است از قرارداد و تعهدي بين مردم و زمامدار براي وفاداري و عمل كردن به وظايف هر دو طرف؛ بيعت معامله و قرارداد و اظهار وفاداري بين آحاد جامعه با رهبر، و امام و يا پيامبر(ص) ميباشد و لازمه آن، اين است كه مقام رهبري در برابر پيروي و وفاداري مردم، براي رفع مشكلات آنان، ايجاد امنيت و اجراي احكام اسلام بكوشد. 40
هرگز كسي نميتواند ادعا كند كه پيامبر اسلام(ص) در بيعت مردم، مقام امامت و نبوت را به دست آورده است بلكه ايشان پيش از بيعت نيز داراي آن مقام بودهاند و تنها با بيعت، عمل به تعهد و اظهار وفاداري در راستاي اهداف و دستورهاي ايشان حاصل ميشده است. البته اين در حالي است كه مأموريت آن حضرت براي هدايت جامعه و مسأله بيعت مردم با ايشان مورد پذيرش و اتفاق تمامي مسلمانان است بنابراين صرف بيعت مردم با كسي نميتواند مقام رهبري و هدايتگري جامعه را براي او به اثبات برساند بلكه لازم است تا مقتدايي در خور و شايسته وجود داشته باشد تا مردم براي سپردن امور خود و پيروي از او با وي بيعت كنند. 41
47. اصليترين و مهمترين هدف امام خميني(ره) از انقلاب اسلامي و مبارزه با طاغوت چه بوده؟
امام راحل(ره) اهداف انقلاب اسلامي ايران را با عبارات مختلف بيان نموده است. گاهي از استقلال سياسي، اقتصادي و نظامي سخن گفته است و گاهي هم از استقلال اجتماعي و فرهنگي همه اينها در شكلگيري انقلاب اسلامي تأثير گذار بوده و انقلاب اسلامي را چند بُعدي نموده است. هر كدام از آنها ميتوانند از اهداف انقلاب اسلامي باشند، ولي هدف اصلي امام از انقلاب، اجراي قوانين اسلامي و حاكميت ارزشها است از اين رو امام راحل كه انقلاب اسلامي ايران را از سنخ نهضتهاي انبيا دانسته است و بدان اهميت ميداد امام عقيده داشت كه در سايه اين هدف اصلي، اهداف ديگر مانند اهدف استقلال سياسي، اقتصادي و عدالت اجتماعي و قسط نيز تحقق پيدا ميكند. 42
48. ولايت فقيه و معناي آن و نسبت آن با سكولاريسم.
با توجه به گفتههاي فوق تبيين ميشود كه نظريّه سكولاريسم در كشور ما و جهان اسلام بيشتر براي معارضه با اصل ولايت فقيه، ساخته و پرداخته شده است. زيرا ولايت فقيه مدعايش همان بيانات و دستورهاي اسلامي و آموزهها و گزارههاي قرآني است. يعني اقامه حدود و ارزشها، رعايت عدالت، اشاعه تربيت ديني، احياي اصول و آرمانهاي نبوي(ص) است كه به اجمال در توضيحات فوق مذكور آمد. سكولاريسم با اين بيان حسابش روشن است، زيرا انسان سكولار: 1 - سكولار هيچ نوع حكومت ديني را برنميتابد چه بدست امام معصوم(ع) برپا شود و يا به دست فقيه جامع الشرايط اقامه گردد. 2 - سكولاريسم اجازه بروز هيچ يك از شعائر الهي و قرآني را در عرصه اجتماع و اقتصاد و سياست، تعليم و تربيت، روابط انساني، ارتباطات بين المللي، احياي تمدن ديني و حفظ و اشاعه آرمانها وايدههاي شريعت را نميدهد. بنابراين از همين ابتدا حساب سكولارها با ولايت فقيه پاك است. از نظر انسانهاي سكولار مسلك هر آنچه نام دين، فقه، معارف، ارزشها، اصول و. . . دارد، بايد در گوشه مساجد، گورستانها و مناسبات فردي خلاصه شود و اسلام از نظر درون و منحصراً در پستوي خانهها محبوس گردد. و حال آنكه حكومت ديني دنبال اسلامي كردن همه مناسبات فردي و اجتماعي از ساز و كارهاي بازار اقتصادي و بانكداري، تا شيوههاي آموزش و پرورش و تعليم و تربيت، ورزش، خوردن و آشاميدن، روابط درون حكومتي و بيرون كشوري (درون مرزي و برون مرزي)، معاشرت مردم، دفاع از استقلال و تماميّت ارضي كشور اسلامي، جنگ و صلح، معاهدات محدود و نامحدود، اعزام سفير به خارج، چاپ و نشر كتب و نشريات، هنر و فيلم و تئاتر و ادبيات و. . . است.
49. تفاوت حكومت ولايت فقيه با ديگر نظامهاي سياسي (سكولار و لائيك) را بيان كنيد؟
حكومت ديني از چند جهت با نظامهاي سكولار (secular)، لائيك (laic) و بياعتنا به دين تفاوت دارد. پارهاي از اين تفاوتها عبارت است از: يك. تفاوت در اهداف رژيمهاي نامبتني بر دين، اساسيترين هدفشان تأمين نيازمنديهاي دنيايي است و هدفي فراتر از آن در نظر ندارند. اما نظام ديني، خير و سعادت اخروي و جاوداني را نيز مد نظر دارد. دو. تفاوت در كار ويژه دولت: وظايف و كار ويژه نظامهاي غيرديني، حداكثر تأمين بهداشت، آموزش، امنيت، رفاه و توسعه مادي است. در مقابل حكومت ديني، وظايف بيشتري بر عهده دارد؛ يعني، علاوه بر لزوم ارائه خدمات بالا، بايد به برنامهريزي صحيح و تلاش در جهت تربيت ديني و معنوي جامعه، رشد و بالندگي فضايل و كمالات عالي انساني و گسترش تقوا همت گمارد و جامعه را به سوي تأمين سعادت پايا و فناناپذير رهبري كند. سوم- در نظامهاي بياعتنا به دين، انگاره «هدف وسيله را توجيه ميكند»، امري پذيرفته شده و عقلانيت ابزاري(Instrumental Reason) آخرين مرجع تصميمگيري است. اما در حكومت ديني، استفاده از روشهاي معارض با كرامت الهي و ارزشهاي والاي اخلاقي و ويرانگر سعادت جاوداني بشر مجاز نيست.
چهار. تفاوت در خاستگاه قانون در نظامهاي نامبتني بر دين، خاستگاه قانون چيزي جز تمايلات، خواستهها، هوسها و گرايشهاي آدميان -اعم از خواستههاي فرد، گروه و حزب حاكم و يا خواستهها و تمايلات عمومي نيست. اما در حكومت ديني منشأ اصلي قانون «خداوند» است و تنها قانوني رسميت دارد كه از سوي او جعل شده و يا لااقل با اصول و قواعد كلي مورد قبول شارع، سازگار باشد.
پنجم. تفاوت در مباني مشروعيت هر يك از نظامهاي سياسي مبتني بر يكي از منابع مشروعيت پيش گفته (وراثت، قهر و غلبه، قرارداد اجتماعي و. . . ) است؛ اما مبناي مشروعيت ولايت فقيه نصب الهي است. ششم. تفاوت در زمامداران و كارگزاران در نظامهاي لائيك و سكولار معمولاً شرايطي براي رهبري اجتماعي، تعيين نشده و اگر شرايطي در كار باشد، عمدتاً بيش از توانايي نسبي مديريت كلان اجتماعي نيست. اما در نظام اسلامي شرايط بيشتري لازم است كه مهمترين آن، صلاحيت علمي و اخلاقي است. حد اعلاي اين شرايط عصمت و مرتبه نازلتر آن ولايت فقيه است.
50. آيا دين از سياست جدا است؟ اگر نه، پس چرا خردمندان گفتهاند كه سيب سالم را از خراب جدا كنيد؟ زيرا هر كه را عصمت نيست، بر خطايش حتمي است. سياست نيز خطاپذير است. چرا كه در حال غيبت معصوم به دست غير معصوم ميباشد و دين بيچاره در كنار آن فاسد ميشود؟!
امام راحل (ره) عقيده دارد كه يكي از عوامل جدايي دين از سياست، استعمارگران ميباشد. امام راحل فرمود: «آن كس كه خيال ميكند دين از سياست جداست، او ناآگاه است كه نه اسلام را شناخته و نه سياست را». تشكيل حكومت توسط43 پيامبر اسلام(ص) و امام علي(ع) بهترين دليل بر همگرايي دين و سياست است. اگر دين با سياست مانند سيب سالم در كنار سيب خراب بود و سياست با قداست دين منافات داشت، چرا پيامبر(ص) و علي(ع) حكومت تشكيل دادند؟! امام راحل(ره) فرمود: «سنت و رويه پيامبر اكرم(ص) دليل بر لزوم تشكيل حكومت است، زيرا اوّلاً خود تشكيل حكومت داده و به اجراي قوانين و برقراري نظامات اسلام پرداخته و به اداره جامعه برخاسته، والي به اطراف فرستاده. . . و قاضي نصب مينمود». از سوي ديگر ائمه(ع) درصدد تشكيل حكومت بوده. 44 حكومت را حق خود ميدانستند. از اين رو توسط حاكمان ستمگر شكنجه و شهيد ميشدند.
خطاهاي احتمالي فقيه موجب نميشود كه دين با سياست رابطه نداشته باشد و غير از فقيه كسي ديگر رهبر جامعه باشد، زيرا همان اسلامي كه رابطه دين و سياست را مطرح نموده، فقيه را نيز به عنوان رهبر منصوب نموده است. در طول تاريخ، فقيهان نبودند كه دين را تباه كردند، بلكه حاكمان دين ستيز بودند كه به دين زدايي پرداخته و از هيچ جنايتي دريغ نكردند. از سوي ديگر فقيهان به عنوان امانت داران الهي به حفظ دين پرداختند. متأسفانه ناديده گرفتن دستور اسلام موجب شد كه جامعه اسلامي دچار مشكل گردد. 45
51. تاريخ گواه است كه دخالت دين در سياست به تضعيف دين انجاميده است و هيچ گاه نتوانسته حاكميت را در مورد طولاني نگه دارد، مانند حكومت امام علي(ع). آيا بهتر نيست دين در سياست دخالت نكند؟
مطلبي كه مطرح شده تنها يك ادعا است و تاريخ خلاف آن را گواهي ميدهد. هر جا دين از سياست تفكيك شده، در حقيقت بخشي از احكام دين تعطيل مانده و عملاً دين از صحنة اجتماع و زندگي روزمرة مردم خارج شده و به بُعد عبادي دين بسنده شده است. اين امر به معناي نفي جامعيت دين است. چگونه ميتوان دين را از سياست تفكيك كرد در حالي كه سياست در متن دين قرار دارد و بسياري از احكام رنگ سياسي دارد، مانند امر به معروف، نهي از منكر، تولي، تبري، جهاد و غيره؟ آيا در زمان پيامبر اكرم(ص) و امام علي(ع) كه دين با سياست و حكومت تلفيق شده بود دين ضعيف گشته بود؟ مراد از دين، قطعاً ظاهر و اسم دين نيست بلكه ديني است كه در جامعه در ابعاد مختلف نمود خارجي داشته باشد. بديهي است كه در مدت كوتاه حكومت امام علي(ع) به اذعان دوست و دشمن، دين مداري و عدالت گستري، در رأس برنامههاي حكومتي حضرت قرار داشت تا جايي كه فرمود: «خدايا! تو ميداني كه آن چه از سوي ما بود و از ما سرزد براي رقابت و كشمكش در قدرت و رياست يا براي دست يابي به اموالِ ناچيز دنيا نبود، بلكه براي آن بود كه اصول روشن دين تو را برگردانيم و در سرزمين تو اصلاح پديد آوريم تا در نتيجة آن، بندگان ستمديده ات امنيت يابند و حدود تعطيل شدة تو اجرا گردد». 46-47
___________________________________________
30 - 47