ولایت تشریعی و ولایت تکوینی خداوند

 

ولايت تشريعي و ولايت تكويني خداوند
خداي سبحان هم داراي ولايت تكويني است، آنجا كه با اِعمال ولايت، عالم «كَوْن» را اداره مي‌كند. و هم داراي ولايت تشريعي است، آنجا كه موضوع اِعمال ولايت به تكليف انسان ها برمي گردد و ولايت تكويني و يا تشريعي هر پيامبر و وليّي‌اي، در حقيقت مظهر ولايت حق است. مثل آينه است كه مظهر است براي صاحب صورت و تنها نشان مي‌دهد و لاغير. صورت در آينه، واقعيتي جز ارائه ندارد. مظهر ولايت تشريعي خداوند فقط انبياء هستند، ولي مظاهر ولايت تكويني خداوند، شامل تمام كساني مي‌شود كه قدرت تأثير در نظام خارج را دارا مي‌باشند.


البته هر انساني با ولايت تكويني زندگي مي‌كند. اين‌كه انسان هر وقت مي‌خواهد بدن خود را حركت ميدهد، يا به عالم رويا سفر ميكند، و يا ساير تصرفات روزانه كه هر كسي در بدن خود انجام ميدهد، همه بر اثر ولايت تكويني روح است. چون فكر و اراده منشاء اين كارها هستند به‌ طوري‌كه نفس انسان اراده مي‌كند و لذا دست بلند مي‌شود بدون آن‌كه عاملي جز ارادة نقش داشته باشد. يا اراده مي‌كنيم پلك خود را مي‌بنديم، ولي اين‌قدر برايمان عادي است كه از آن غفلت كرده‌ايم.
اما فراتر از اين حدّ از ولايت تكويني كه ما نسبت به بدن خود داريم، تصرفاتي است كه روح در خارج از بدن انجام ميدهد. مثل وجود غذا در كنار حضرت‌مريم (س) بر اساس ميل حضرت‌مريم ، با آنكه حضرت‌مريم پيامبر هم نيست. يا در مورد آصف‌بن‌برخيا داريم كه: به حضرت‌سليمان (ع) گفت: من قبل از اينكه چشم برهم بزني قصر ملكة سبا را از يمن به بيت‌المقدس مي‌آورم. «اَنَا اتيكَ بِهِ قَبْلَ اَنْ يَرْتَدَّ اِلَيْكَ طَرْفُك» و اين توانايي ها، به اين معني است كه كار خداوند در مظاهر ادراكي و تحريكي او ظهور مي‌نمايد و او مستجاب الدعوه مي‌شود، و تا فرد به تسلم لِلّه و رضا به آنچه از طرف خدا مي‌آيد، نرسيده باشد، مستجاب الدعوه نمي شود.
در بيان شئون اولياء الهي گفته‌اند: «شُغْلُهُ بِاللَّهِ وَ فِرارُهُ اِلي اللَّهِ وَ هَمُّهُ للَّهِ»، يعني ولي الله كسي است كه در مبدأ كار و در پايان كار و در فاصله بين آغاز و انجام كارهاي خود متوجه خداوند است. پس تمام شئون الهي را توجه الهي تأمين مي‌كند. يعني مقامشان مقامي است كه به حق ميتوانند بگويند: «اِنَّ صَلاتي وَ نُسُكي وَ مَحْياي وَ مَماتي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين» و دراين حالت است كه مظهر اسمي از اسماء الهي ميشوند، مثل حضرت عيسي(ع) كه مظهر اسم مُحْيي است. و يا حضرت ابراهيم (ع) در جريان خواندن چهار مرغ كه مظهر اسم «مُعيد» است، كه همة اين‌ها ولايت خداوند را نشان مي‌دهند و لاغير.

تفاوت ولايت و امامت و نبوت
ولايت = زُدودن جنبه هاي بشري و بدني براي دريافت ذات پاك خود.
حال براي روشن شدن فرق « وَلي» و « نبي» و « امام»در نظر بفرمائيد كه بايد ابتدا انسان از رودخانة پر وزشِ هوس و جهل عبور كند تا به مقام قرب الهي يا مقام ولايت برسد. سپس چنانچه خداوند مصلحت دانست بر اساس نياز انسان‌ها آن وَلي را به عنوان پيامبر تجهيز كرده و به سوي انسان‌ها مأمور مي‌نمايد.
علاوه بر نبي ، چنانچه خداوند مصلحت بداند امامی را نیز به سوي انسان‌ها مأمور می كند، آ ن امام همان وَلي‌اي است كه در مقام قرب است و همان را خداوند براي امامت تجهيز مي‌نمايد. حال با توجه به اين مقدمه موارد ذيل قابل دقت است.
1- اول هر « نبي » بايد « وَلي » باشد و با استعدادهاي ذاتي خود ، همه جنبه هاي بشري را كه مانـع دريافت اصل خود و مانع قرب مي شود را زدوده باشد.
2- سرمايه ولايت « فطرت » است كه انسان بايد با آهنگ فطرت هماهنگ شود تا به اين مقام دست يابد ، و اين سرمايه در اختيار همه هست ، پس راه ولايت براي همه باز است.
3- آن زماني كه مصلحت خدا اقتضاء كرد تا پيامبري براي بشريت بفرستد آن «ولي» را كه به مرتبه قـرب كامل رسـيده جـهت ابـلاغ شـريعت مبعوث مي كند و او را براي نبوت برمي انگيزاند .
4- نبوت يك مأموريت الهي است و مسلم انگيزاندن و مبعوث نمـودن آن «ولـي» براي نبوت همراه است با تحولي عظيم كه در روح آن « نبي » رخ مي دهد ، تا براي انجام مأموريت خود توانايي و آمادگي كامل و نهايي را به دست آورد .
5- كمك هايي كه به پيامبر مي شود تا در مأموريتش موفق شود « موهبتي » است و نه « اكتسابي » . ولي اين كمك ها رحمتي است به مردم از طريق نبي ، و نه كمكي صرفاً به نبي . زيرا مردم از طريق همين كمك هاي موهبتي است كه متوجه نبي مي شوند و از او هدايت مي گيرند .
6- مددهاي موهبتي به نبي:
الف- مددهاي قبل از بعثت: تا كارنامه نبي جهت - انجام مأموريتش و نه جهت ولايتش - از هر گونه ضعفي پاك باشد، و در مأموريتي كه بناست به عهده اش بگذارند موفق شود. و چون خدا مي‌داند اين نبي با پاي خودش و با انتخاب خودش مسير ولايت را طي مي‌كند و شايسته ابلاغ دين مي‌گردد، مواظبت هايي را قبل از بعثت از او دارد تا در تحقق نبوتش به كارش آيد و موانع از قبل برطرف شده باشد. و آن مددها اولاً: موجب مي‌شود تا پيامبر خدا در خاطر مردم از هر گونه ضعف اخلاقي مصون باشد، همان ضعف‌هايي كه براي بقيه كودكان و جوانان طبيعي است، مثل نيمه عريان و پاي برهنه در كوچه دويدن. ثانياً: مددهايي قبل از بعثت به نبي مي‌شود تا نفس او ظرفيت پذيرش حقايق عظيم موجود در وَحي را پيدا كند و وحي را كامل بگيرد.
ب - مددهاي بعد از نبوت: آن كمك‌هاي خاصي است تا مردم به وسيله آن كمك‌هاي الهي ، از پيامبري پيامبر محروم نشوند . و اگر اين مددها نبود به مقام قرب و ولايت پيامبر ضربه اي نمي زد ، ولي نبوت او را كه وسيله هدايت بشر بود مختل يا منقطع مي‌نمود. مثل اين‌كه خداوند جان پيامبر را از خطرات حفظ مي‌كند و يا توطئه‌ها و يا شايعات را به آن حضرت خبر مي‌دهد.
7- هر كس به اندازه اي كه طالب حق است از نبوت بهره مي گيرد و خود پيامبر هم به عنوان يك انسانِ حق طلب از نبوت خود استفاده مي كند . و چون او بهترين انسان است ، بيشترين استفاده را مي برد ، خداوند فرمود : «آمَنَ الرَّسُولُ بِما اُنْزِلَ اِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ و الْمُؤْمِنُونَ »   يعني رسول(صلواه‌الله‌عليه‌واله) و مؤمنين هر دو به آنچه بر پيامبر نازل شده ايمان آورده اند و از آن بهره مي گيرند .
حضرت علي(ع) در خطبه 193 مي فرمايند:
« وَ لَقَدْ قَرَنَ اللهُ بِهِ (ع) مِنْ لَدُنْ اَنْ كانَ فَطيماً اَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَريقَ الْمَكارِم و مَحاسِنَ اخلاقِ العالَمِ ، لَيْلَهُ وَ نَهارَهَُ»
يعني از همان لحظه اي كه پيامبر«صلواه‌الله‌عليه‌وآله» را شير گرفتند ، خداوند بزرگ ترين فرشته خود را مأمور تربيت پيامبر كرد تا شب و روز، او را به راههاي بزرگواري و راستي و اخلاق نيكو راهنمايي كند.
پس نتيجه مي‌گيريم خداوند پس از علم به شايستگي‌هاي پيامبر(ص) از ابتدا پيامبر خود را پرورانده تا مستعد دريافت بزرگترين پيام براي بندگانش بشود و از طريق نفس مقدس آن حضرت ما بتوانيم به دين خدا دست يابيم. پس «اللهمّ صل علي محمد و آل محمد».

این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)

پیام هفته

مصرف کردن بدون تولید
آیه شریفه : وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ ... (سوره مبارکه سجده ، آیه 21)ترجمه : و ما به جز عذاب بزرگتر (در قیامت) از عذاب این دنیا نیز به آنان می چشانیم ...روایت : قال أبي جعفر ( ع ): ... و لله عز و جل عباد ملاعين مناكير ، لا يعيشون و لا يعيش الناس في أكنافهم و هم في عباده بمنزله الجراد لا يقعون على شيء إلا أتوا عليه .  (اصول کافی ، ج 8 ، ص 248 )ترجمه : امام باقر(ع) مي‌فرمايد: ... و خداوند بدگانی نفرین شده و ناهنجار دارد که مردم از تلاش آنان بهره مند نمی شوند و ایشان در میان مردم مانند ملخ هستند که به هر جیز برسند آن را می خورند و نابود می کنند.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید