بخش دوم: فصل دوم اهداف و اصول نظام سياسى اسلام

فصل دوم؛ اهداف و اصول نظام سياسى اسلام

هر حركت در نظام هستى و به طور مسلّم، هر رفتارى در انسان ها، براى رسيدن به هدفى انجام مى گيرد و با هر روشى نيز نمى توان به يك هدف دست يافت؛ بنابراين روند حركت براى دستيابى به مقصد خاص، بايد پيرو تناسب ها و ضوابط خاص باشد.

 

همه ی نظام های سياسی و نيز نظام سياسی اسلام، به مثابه ی يك مجموعه ی حقيقی (عينی) از اين قاعده مستثنی نيستند و در نتيجه دارای هدفی خاص و اصول يا مقررات حاكم بر حركت هستند كه هركدام تحت عنوانی جداگانه، مورد بررسی قرار می گيرد.

الف. اهداف نظام سياسی اسلام

جريان حركت هر مجموعه، در جهت وصول به هدف اصلی و واحد آن، سامان و وحدت می يابد؛ اما رسيدن به آن، با تحقق اهداف جزئی ممكن می گردد؛ بنابراين پس از بيان هدف اصلی نظام سياسی اسلام كه مقصود و منظور نهايی حركت را بيان می كند، می توان به طرح اهداف فرعی پرداخت كه زمينه ساز تحقق هدف اصلی هستند.

هدف اصلی نظام سياسی اسلام

هدف اصلی در نظام سياسی اسلام، توسعه ی بستر تقرب الهی است كه تنها انسان به عنوان جزئی از نظام هستی و اشرف مخلوقات، مسير از او (انا للّه) و به سوی (اليه راجعون) را طی می كند و منزلگاه نهايی اش، بار يافتن در جوار قرب الهی خواهد بود.

«قرآن كريم»، در بيان اين حقيقت می فرمايد: انّ المتقين فی جناب و نهر فی مقعد صدق عند مليك مقتدر؛ به راستی كه تقواپيشگان در باغ های خرم و باشكوه و با نهرهای روان، در جايگاهی راستين نزد پادشاهی بااقتدار، منزل می كنند.

كمال اين منزلت و موقعيت، مرتبه ای است كه انسان، محبوب خدا قرار گرفته و عمل او، خدائی می شود. خدای متعال در حديث قدسی، خطاب به رسول گرامی اسلام می فرمايد:

«ما تقرّب الیّ عبد بشی احبّ الیّ مما افترضت عليه و انّه ليتقرّب الیّ بالنافله حتی أحبّه فاذا احببته كنت سمعه الذی يسمع به و بصره الذی يبصر به و لسانه الذی ينطق به و يده التی يبطش بها»؛ هيچ بنده ای به چيزی محبوبتر از فرائض، به من نزديكی پيدا نمی كند و با عمل كردن به مستحبات (نوافل) تا آن جا به من نزديك می شود كه محبوب من قرار می گيرد؛ چون محبوب من شد، من گوش او می شوم كه با آن می شنود و چشم او می شوم كه با آن می بيند و زبان او می شوم كه با آن سخن می گويد و دست او می شوم كه با آن اعمال قدرت می نمايد.

در جامعه اسلامی، همه چيز در خدمت تعالی انسان قرار می گيرد. اين تعالی با تقرب به خداوند حاصل می شود و حكومت نيز زمينه ساز اين تقرب تعالی بخش است.

البته تحقق اين مهم به اين معنا، نيست كه اختيار و آزادی انسان ها سلب می شود و جبر و زور حكومتی، همگان را به سمت وسوئی معين می كشاند كه اساسا در اين صورت؛ قربی حاصل نمی شود؛ زيرا تقرّب در انسان و پذيرش اختياری قرب، بيش از آنكه جسمی و فكری باشد، روحی است. نزديكی با دوستی حاصل می شود و اين، رفتاری قلبی و پيرو اراده و اختيار انسان است؛ بنابراين حكومت دينی با گسترش سازوكارها و شرايط انتخاب مطلوب و تضييق و محدودسازی زمينه های آلوده ساز، بستر اراده ی خير و انتخاب شايسته را كه منجر به تقرب به خداوند می شود، توسعه می بخشد.

در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلام آمده است: «هدف از حكومت، رشد دادن انسان در حركت به سوی نظام الهی است (و الی اللّه المصير) تا زمينه ی بروز و شكوفايی استعدادها، به منظور تجلی ابعاد خداگونگی انسان، فراهم آيد».

اما چگونه اين هدف مهم، واقع می شود؟ پاسخ را بايد با گذر از مسير تحقق اهداف فرعی ذيل، جستجو كرد.

اهداف فرعی نظام سياسی اسلام

اهداف فرعی كه در واقع ابزار رسيدن به هدف اصلی هستند، به نوبه ی خود، هدف دسته ای از عملكردهای نظام سياسی قرار می گيرند. اين اهداف عبارتند از:

1. اقامه قسط و عدل

يكی از هدف های والای پيامبران الهی در زمينه سازی محيط برای اصلاح، رشد، قسط و عدل است. «قرآن كريم» می فرمايد: لقد انزلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط؛ ما انبيا را فرستاديم؛ به آن ها بيّنات و آيات و ميزان داديم تا مردم قيام به قسط كنند. امام رحمه اللّه در تبيين اين معنا می فرمايد: «تا ... عدالت اجتماعی در بين مردم باشد، ظلم ها از بين رود و به ضعفا رسيدگی شود».

عدالت، نه تنها امر نيكو و پسنديده ای است كه دين آن را محترم و ارزشمند دانسته و هدف ارسال رسل، تحقق عدالت و قسط معرفی می شود؛ بلكه اسلام، آن را، مقياس و ملاك ارزشمندی مطرح می كند.

شهيد مطهری رحمه اللّه می نويسد: «اصل عدالت از مقياس های اسلام است كه بايد ديد چه چيز بر او منطبق می شود. عدالت در سلسله علل احكام است، نه در سلسله معلولات، نه اين است كه آن چه دين گفت، عدل است؛ بلكه آنچه عدل است، دين می گويد. اين معنا مقياس بودن عدالت است برای دين ...».

يكی از شاخص های عمده ی حكومت اسلامی نيز برقراری عدالت در سطح جامعه، در مقياس های كلان و در ابعاد مختلف است؛ از جمله: ارتباط بين انسان ها با هم، انسان و جامعه، انسان و محيط طبيعی، انسان و خدا و ... است.

اجرای قسط و عدل در مقياس وسيع اجتماعی، جز به وسيله ی حكومت امكان پذير نيست؛ چون لازمه ی تحقق عدالت، وجود قدرت و توانايی مافوق اراده های فردی و گروهی است كه متجاوز را به جای خود می نشاند و حقوق ستمديده را به وی بازمی گرداند.

در سايه عدالت است كه حق در جايگاه شايسته ی خود قرار می گيرد و چهره ی باطل آشكار شده از صفحه ی جامعه رخت برمی بندد؛ بنابراين امير المؤمنين علی عليه السّلام شاخص و وسيله ی ارزيابی سياست را عدالت دانسته و در «غرر الحكم» می فرمايد: «ملاك السياسة العدل».

و همچنين كلام بلند پيشوای عدالت پيشگان علی عليه السّلام، كه فرمودند: «الملك يبقی مع الكفر و لا يبقی مع الظلم» نشان از عظمت و جايگاه رفيع اجرای عدالت در جامعه دارد؛ زيرا پايه های حكومت بر پذيرش روحی و احساس مقبوليت عمومی استوار شده و امنيت عمومی و آرامش اجتماعی به امنيت روانی متكی است.

امنيت روانی نيز به احساس وجود عدالت در جامعه بازمی گردد. با تضعيف شاخص استقرار عدالت، امنيت مخدوش و استمرار و تداوم حكومت به خطر می افتد.

اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی نيز نشان می دهد كه يكی از هدف های اساسی تأمين نظام سياسی مبتنی بر اسلام، برقراری قسط و عدل است.

2. برقراری نظم و امنيت

نظم و امنيت اجتماعی هرچند دو مقوله ی مجزا از يكديگرند؛ ولی در سنخيت به هم نزديكند و از وسيله های ضروری آرامش و هنجار يك جامعه محسوب می شوند.

عنصر نظم، جامعه را به صورت يك سيستم، با اجزای به هم مرتبط، سامان می دهد و حيطه وظايف هر عضو را معين می نمايد. امنيت، جلوی اخلال در نظم و تجاوز به حقوق فردی و اجتماعی را سد می كند و كاركرد حكومت، بيشتر به ايجاد فضای امن و مطمئن متمركز است تا برقراری نظم؛ زيرا مجری قانونمندی ها و هنجارها، مردم و جامعه هستند و حكومت نقش حراست از نظم مورد قبول را بر عهده دارد.

«در فرهنگ قرآنی امنيت يك مفهوم وسيع، متوازن و عميق دارد و شامل تمامی ابعاد زندگی و حوزه های سياسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و امنيتی داخلی و خارجی می شود و بر الگويی از امنيت تأكيد می شود كه بااقتدار و انسجام و وحدت و ارتباط جامعه اسلامی و استحكام درونی جامعه پيوند دارد».

امنيت به عنوان هدف نظام سياسی از اهميتی برخوردار است كه «پس از عصر نوزائی، فلاسفه ی سياست، مهمترين كار ويژه ی حكومت را، ايجاد امنيت و جلوگيری از هرج و مرج دانسته اند، كسانی چون هابز بر اين باورند كه هدف و وظيفه ی حكومت تنها برقراری نظم و امنيت در جامعه است، به عقيده ی وی انسان ها گرگ همديگرند و ضرورت وجود دستگاهی كه انسان ها را مهار و در جامعه امنيت برقرار كند امری الزامی است؛ يعنی وظيفه ی اصلی حكومت اين است كه مقررات و قوانين را به اجرا گذارد و مانع ايجاد هرج و مرج و ناامنی در جامعه شود و در برابر عوامل تهديد كننده ی خارجی قوه ی دفاعی داشته باشد تا بتواند از موجوديت و كيان كشور حراست كند.

جان لاك نيز كه از پايه گزاران انديشه ی امپرياليسم به شمار می رفت، هدف حكومت را امنيت معرفی می كرد».

در اسلام نيز امنيت و آرامش اجتماعی، بدون توجه به نوع نظام سياسی و اقسام آن، مورد توجه و احترام است و اخلال در نظم اجتماعی و امنيت جامعه از محرمات مورد اتفاق فقها می باشد. از سوی ديگر، حفظ امنيت در چارچوبه نظام سياسی و برخورد با فتنه گری ها و اقداماتی كه آرامش روانی جامعه را به هم می زند و امنيت سياسی، اجتماعی را سلب می نمايد، مورد توجه فراوانی قرار گرفته است.

قرآن در سوره ی مائده با لحن شديدی كيفر محارب و مفسد فی الارض را كه به تجاوز، شرارات و جنايت اقدام نموده و امنيت جامعه را به خطر می اندازد، اينگونه بيان داشته است: انّما جزاء الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون فی الارض فسادا ان يقتّلوا او يصلّبوا او تقطّع ايديهم و ارجلهم من خلاف او ينفوا من الارض ...؛ كيفر و مجازات آنانكه با خدا و پيامبرش می جنگند و در زمين فساد می كنند، آن است كه كشته يا به دار آويخته شوند يا دست ها و پاهايشان برخلاف يكديگر قطع شود يا آن كه از سرزمين خود تبعيد شوند.

حفظ امنيت ملی، در روابط نظام اسلامی با بيگانگان، يكی ديگر از اهداف نظام اسلامی است. تأمين امنيت ملی در اين حيطه پيشگيری از تجاوز و ترسانيدن دشمن از هجوم به سرزمين و حكومت اسلامی است كه قرآن شريف می فرمايد: و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدو اللّه و عدوكم و آخرين من دونهم لا تعلمونهم، اللّه يعلمهم؛ برای مقابله با دشمن هرچه از نيرو و اسب های آماده و پرتوان داريد، بسيج كنيد تا دشمن خدا و دشمن خودتان و نيز دشمنان ديگر را كه نمی شناسيد؛ ولی خداوند می شناسد، بدين وسيله بترسانيد.

3. ارتقای فرهنگی

هدف ديگری كه حكومت اسلامی تعقيب می كند، رشد و تعالی فرهنگی فرد و جامعه است. مقوله ی فرهنگ، ادراكات، تمايلات، علم و اخلاق را شامل می شود. آيات متعددی از قرآن، رساندن پيام الهی و آيات او را به گوش مردمان، آموزش كتاب، حكمت و تزكيه نفوس را از مهمترين رسالت های پيامبران می داند؛ چنانچه در سوره ی جمعه آمده است.

هو الذی بعث فی الاميين رسولا منهم، يتلوا عليهم آياته و يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفی ضلال مبين؛ خداوند از ميان مردم امّی، پيامبری برانگيخت تا آياتش را برای مردم تلاوت نموده، آنان را تزكيه نمايد و كتاب و حكمت بياموزد؛ هرچند پيش از آن در گمراهی آشكاری بودند.

آيه ی ذكر شده، دربرگيرنده ی كاركردهای مورد انتظاری است كه مجموعا رشد فرهنگی را نتيجه می دهد؛ اين كارها عبارتند از: تزكيه، رساندن آيات الهی به مردم، تعليم كتاب و تعليم حكمت.

احيای ارزش های اخلاقی و تزكيه نفوس از اساسی ترين آرمان هايی است كه رسول خدا صلّی اللّه عليه و اله و سلم هدف بعثت خويش را ترويج و تحكيم آن ها معرفی می كند؛ چنانچه می فرمايد:
 «بعثت لاتمم مكارم الاخلاق»؛ به رسالت برانگيخته شدم تا فضايل اخلاقی را به كمال برسانم.

آموزه ی ديگر نظام سياسی، تلاوت آيات الهی بر مردم است كه در واقع سخن خداوند، با وساطت كلمات قرآن و بيان پيامبر به آنان رسيده و جان حق پذيرشان آماده ی دريافت پيام او می شود تا آنان را از تاريكی نفسانيت و دنباله روی ديگران به نور هدايت الهی و پيروی از معبود رهنمايی كند.

جنبه ی ديگر رسالت اسلام و نظام سياسی آن، نقش تعليمی آن است كه متناسب با سطح نيازهای بشر و آموزه های دينی، دو مقوله عمده را شامل می شود: الف. آن دسته از مقررات و احكام زندگی بشر كه از ناحيه خداوند آمده و مصون از هرگونه نقص و انحراف است. ب. در بخش هايی كه ميدان حضور فعال عقل است، حكمت آموزی پيامبر به بشر، او را به گام برداشتن در ميدان هايی كه تلاش عقلانی را طلب می كند، ياری می رساند.

در مجموع، نظام سياسی اسلام، الهام گرفته از رسالت پيامبر و موظف به ارتقای جهت گيری اخلاقی و ارزشی، هماهنگی و انطباق مقررات فردی و اجتماعی با احكام الهی و رشد عقلانيت بشر است.

4. تأمين رفاه عمومی

تلاش برای تأمين رفاه عمومی و پاسخ گويی به نيازهای مادی كه زمينه ساز ارضای ساير نيازهای اجتماعی هستند، جهت دستيابی به سعادت و آرامش واقعی، به صورت هدفی مهم، پيوسته مورد عنايت اسلام و نظام دينی بوده است.

توجه به اين مطلب را می توان از خلال احكام اقتصادی اسلام و تمهيداتی كه برای توزيع عادلانه ثروت و امكانات بين همگان و رفع گرفتاری ها و رنج های مردم، پيش بينی شده است، مشاهده كرد؛ همچنانكه سيره ی پيشوايان معصوم عليهم السّلام و اهتمام آنان به امور مردم، حتی غير مسلمانان، تاييد كننده ی اين موضوع است.

برای نشان دادن توجه اسلام و پيشوايان گرامی آن، به رفاه و آسايش عمومی، شواهد و نمونه های فراوانی می توان ارائه نمود كه تفصيل آن، بررسی جداگانه ای را طلب می كند. در اين جا تنها به چند نمونه از آن شواهد می توان اشاره نمود.

احكام زكوة، خمس، صدقه، هديه، قرض الحسنه و انفاق كه موجب تعديل در ثروت و توزيع رفاه بين همه ی اقشار جامعه می شود.

امام علی عليه السّلام در فرمان تاريخی به مالك اشتر از مأموريت های اصلی وی، سروسامان دادن امور مردم و آباد كردن شهرهای آن ديار را ذكر نموده است. و در جای ديگر از همان فرمان می فرمايد كه «لازم است توجه و انديشه ات به آبادسازی زمين، از توجه به دريافت خراج، بيشتر باشد».

آن حضرت، حتّی در زمانی كه تصدی مقام امامت اجتماعی را نداشتند با تلاش فردی و از دسترنج خود باغ های فراوانی احداث و چاه های آبی حفر نمودند كه علاوه بر تأمين معيشت خود، صرف رفع نياز مستمندان جامعه می شد. در خطبه ی 131 نهج البلاغه، اصلاح شهرها و سرزمين ها و آرامش و امنيت ستمديدگاه»، هدف حكومت معرفی می شود.

قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران در بند 12 از اصل سوم، تعميم رفاه، آسايش و رفع محروميت را با تعبير «پی ريزی اقتصاد صحيح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ايجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محروميت در زمينه های تغذيه و مسكن و كار و بهداشت و تعميم بيمه»، از وظايف دولت اسلامی می داند و در اصل چهل و سوم يكی از پايه های اقتصاد كشور را برای تأمين استقلال اقتصادی جامعه و ريشه كن كردن فقر و محروميت و برآوردن نيازهای انسان در جريان رشد، تأمين نيازهای اساسی: از قبيل مسكن، خوراك، پوشاك، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش و امكانات لازم برای تشكيل خانواده برای همه، معرفی می كند.

ب. اصول نظام سياسی اسلام

نظام سياسی اسلام، برای دستيابی به اهداف و آرمان های متعالی، انسانی و الهی خود سير خاصی را دنبال می كند و حركت خويش را بر پايه ها و اصولی بنياد می نهد كه نتيجه ی طبيعی و منطقی آن، ايجاد زمينه و فراهم سازی بستری است كه به تحقق هدف های مورد نظر می انجامد.

اصول نظام سياسی اسلام، هرچند در متنی رسمی و به صورت مدون نيامده است؛ اما با تعمق و دقت در منابع اسلامی و قانون اساسی جمهوری اسلامی، می توان مواردی را به عنوان اصول نظام سياسی اسلام برشمرد؛ از جمله: امامت و رهبری مستمر، اجتهاد مستمر فقها، بهره مندی از علوم و تجارب پيشرفته بشری و توسعه ی آنها، نفی ستم گری و ستم پذيری و سلطه گری و سلطه پذيری، محو استبداد و خودكامگی، تأمين آزادی های فردی و اجتماعی، تحكيم بنياد خانواده، افزايش مشاركت اجتماعی در اداره ی امور، عمومی كردن امر به معروف و نهی از منكر، تحكيم برادری، وحدت و تعاون عمومی بين همه ی مردم، اسلامی بودن قوانين، برنامه ريزی حمايتی در جهت زدودن فقر اجتماعی، و همچنين كرامت انسانی، قانون مداری، شايسته سالاری، اصالت خدمت و فراگيری.

برخی از مهمترين اصول مذكور، در پنج محور زير تبيين می شود:

1. كرامت انسانی

اسلام، انسان را برترين آفريده و اشرف مخلوقات می داند؛ چنانچه خداوند در قرآن كريم می فرمايد: و لقد كرّمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطيبات و فضّلناهم علی كثير مّمّن خلقنا تفضيلا؛ ما فرزندان آدم را كرامت بخشيده، آنان را در خشكی و دريا فعال ساخته، از پاكی ها بهره مند و بر بسياری از مخلوقات برتری بخشيديم.

قرآن كريم نمود عينی اين برتری، يعنی تسلط بر ساير موجودات را در آيه ی ديگری به اين شكل بيان فرموده است: و سخّر لكم ما فی السموات و ما فی الارض «2»؛ آنچه در آسمان ها و زمين است در تسخير و قبضه ی قدرت شما قرار داديم.

وقتی انسان صاحب كرامت است، شايستگی پيوند با خدا و افتخار بندگی او را دارد و آنگاه كه كرامت و عزت خويش را ناديده گرفت، در اسارت و بندگی غير خدا گرفتار می شود؛ چنانچه فرعون در ابتدا قوم خود را تحقير كرده، عزت و كرامت انسانی آن ها را زير پا نهاد.

پس از آن، ايشان را در بند طاغوت و بندگی خود درآورد؛ چنانچه در قرآن می خوانيم:

فاستخف قومه فاطاعوه انهم كانوا قوما فاسقين؛ فرعون قوم خود را خوار و ذليل كرد و در نتيجه آنها هم او را اطاعت كردند؛ آنها انسان های زشت كرداری بودند.

يكی از نمودهای كرامت انسانی، آزادی اوست كه معارف دينی نيز توجه فراوانی به اين معنا دارد. پيامبر آمده است تا انسان ها را آزاد كند، از اسارت و بندگی غير خدا برهاند و از فيض هدايت و سرپرستی ربوبی بهره مند سازد؛ چنانچه قرآن می فرمايد: و يضع عنهم اصرهم و الاغلال التی كانت عليهم؛ و امام علی عليه السّلام در وصيت به فرزند بزرگوارش می فرمايد: «و لا تكن عبد غيرك و قد جعلك الله حرّا»؛ و بنده ی ديگری مباش؛ در حالی كه خداوند تو را آزاد آفريده است.
ازهمين رو قانون اساسی جمهوری اسلامی، كرامت انسانی را در اصل دوم مورد تأكيد قرار داده و كرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسؤوليت او را تنها برای خدا می داند و در اصل سوم، تأمين آزادی های سياسی و اجتماعی در حدود قانون را از وظايف دولت اسلامی می داند.
صبغه ی مردمی و تكيه بر آرای عمومی در تصميم گيری های نظام نيز الهام گرفته از ارزشمندی انسان در نظام سياسی اجتماعی اسلام است كه اصول متعددی از قانون اساسی؛ مانند: اصل ششم (تكيه بر آرای عمومی)، اصل هفتم (شوراها)، اصل سيزدهم (حقوق اقليت ها)، به آن اشاره می كنند.
از جمله مسائلی كه در مسير بزرگداشت اسلام و نظام اسلامی، نسبت به حقوق انسان قابل ذكر است، مقام و منزلتی است كه اين مكتب برای زن قايل است.
اصولا مسأله ای به نام زن كه حكايت از ستمی تاريخی بر وی در طول اعصار و قرون متمادی، دارد يكی از معضلات اساسی بشر به شمار می رود. در ميان مكتب ها، اديان و فرهنگ های مختلف، عاليترين و جامع ترين نسخه ی التيام بخش اين درد تاريخی را، اسلام به بشريت داده است، مكاتبی بوده و هستند كه داعيه ی حمايت از حقوق تضييع شده زن را دارند! اما به علت بشری بودن اهداف آنها و آلوده شدن به اغراض، منافع و هواهای نفسانی، تعدی های ديگر و بلكه نارواتری عليه زن صورت گرفته است.

نمونه ی آن تمدن غربی است كه به نام آزادی، زن را وسيله لذت جويی مردان قرار داده و به نام تساوی حقوق زن و مرد، رشته خانواده را از هم گسسته، زن را از داخل خانه به كارخانه كشانده و از او به عنوان كارگری رام و ارزان، بهره كشی اقتصادی می كند.

اسلام، در زمانی كه با زن به عنوان انسان درجه ی دوم و در رديف حيوانات برخورد می شد، نجات و احيای حقوق او از برنامه های اساسی خود دانست و مرد و زن را در سير عبوديت و كمال، يكسان مورد عنايت و خطاب قرار داد؛ چنانچه قرآن می فرمايد: من عمل صالحا من ذكر او انثی و هو مؤمن فلنحيينّه حياة طيبة. در اين ميان مظلوميت زن، او را بيشتر در معرض برخورداری از حمايت های اسلام قرار داده است. به فرموده امام راحل:

«اسلام می خواهد كه زن و مرد رشد داشته باشند. اسلام زن ها را نجات داده است از آن چيزهايی كه در جاهليت بود. آن قدری كه اسلام به زن خدمت كرده است، خدا می داند به مرد خدمت نكرده است».

در روايات منسوب به پيامبر صلّی اللّه عليه و اله و سلم و ائمه عليهم السّلام نيز، نگرش تكريمی اسلام به زن آشكارا سند عزت و ارزشمندی زن است؛ چنانچه رسول خدا فرمود: «بهترين فرزندانتان دختران شما هستند»

و امام صادق عليه السّلام فرمود: «المرأة الصالحة خير من الف رجل غير صالح»؛ زن درستكار و صالحه برتر از هزار مرد ناصالح است.

و در جايی ديگر سخنی دارد كه جا دارد، زنان به خود افتخار نموده و با زمينه هايی كه خداوند در اختيارشان نهاده است، بيشترين بهره را ببرند آن حضرت می فرمايند: «اكثر الخير فی النساء» بيشترين خوبی در زنان است.

هرچند كه تبليغات دشمنان اسلام و شبهاتی كه مغرضين و منحرفين كم اطلاع از اسلام، در مسأله ی زنان رواج می دهند بسيار زياد است؛ اما «زن، بزرگی ويژه ای در جامعه دارد كه اگر برتر از مرد نباشد، كمتر نيست» اسلام بدون توجه به جنسيت، مرد و زن را به عنوان نوع بشر هدف دعوت انبيا قرار داده و رشد و تعالی آنها را دنبال می كند.

«اسلام طرفدار تكامل بشر است، برای اسلام جنس مرد و زن مطرح نيست، يك جا سخن از مرد گفته می شود و يك جا از زن، يك جا از مرد تجليل می شود و يك جا از زن؛ زيرا اينها دو بخش يك پيكره ی بشر هستند»

2. قانون مداری

هرجامعه برای تنظيم و آراستگی امور خود، نيازمند قانون و مقرراتی است كه اجرای آنها، رشد و توسعه ی جامعه را نتيجه بدهد.

در جامعه ای كه بر مدار عدالت می چرخد، از شاخص های اصلی آن تكيه بر قانون و قانون گرايی است. معنای صريح و روشن قانون گرايی در نظام اسلامی را می توان از كلام معمار انقلاب اسلامی، امام رحمه اللّه، دريافت؛ چنانكه می فرمايد: «در اسلام قانون حكومت می كند، پيغمبر اكرم هم تابع قانون بود، تابع قانون الهی، نمی توانست تخلف بكند»

همچنين با تأكيد بر مساوی بودن همه ی اقشار در برابر قانون می فرمايد: «قانون كه همه بدون استثنا بايستی از آن پيروی و تبعيت كنند، حكم الهی برای رئيس و مرئوس متبع است، يگانه حكم و قانونی كه برای مردم متبّع و لازم الاجرا است، همان حكم و قانون خداست»

قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران، به عنوان ميثاق ملی- اسلامی مردم مسلمان ايران- كه نشأت گرفته از منابع اسلامی بوده و توسط فقها و انديشمندان اسلامی گرانقدری تنظيم شده است- نيز به تساوی همگان در برابر قانون اشاره كرده و خاطر نشان می سازد كه: «مردم ايران از هر قوم و قبيله كه باشند، از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ و نژاد، زبان و مانند اينها سبب امتياز نخواهد شد»

در اصل ديگری، تساوی جنس زن و مرد در مقابل قانون را اينگونه بيان می كند:

 «همه ی افراد ملت، اعم از زن و مرد، يكسان در حمايت قانون قرار دارند و از همه ی حقوق انسانی، سياسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعايت موازين اسلام برخوردارند»
قانون مداری عملی را می توان در زندگی پيشوايان دينی به فراوانی مشاهده نمود؛ چنانچه سيره ی پيامبر اسلام صلّی اللّه عليه و اله و سلم و امير المؤمنين عليه السّلام شواهد زيادی از تساوی آحاد جامعه در پيشگاه قانون به ما معرفی می كند

3. شايسته سالاری

نظام اسلامی، پيشبرد هدفی متعالی را در برنامه خود قرار داده است تا سعادت انسان در دنيا و آخرت تأمين شود. تأمين چنين هدفی، نيازمند علم و آگاهی كامل شناخت، مسير، كيفيت سير و همچنين توانايی اداره ی مجموعه تا رسيدن به مقصد است. حكومت به عنوان سازمان اجتماعی كه عهده دار سرپرستی امور انسانی و زمينه سازی برای رسيدن به رشد است، برای ايفای نقش خود، تفكيك وظايفی را ايجاد نموده و در نتيجه تخصص ها و صلاحيت های متنوعی را تعيين می نمايد.

در يك جامعه و نظام سالم، كسانی می توانند عهده دار مسؤوليت های اجتماعی و سرپرستی امور شوند كه صلاحيت و شايستگی لازم برای تصدی آن مسؤوليت را دارا باشند. قرآن كريم از زبان دختر حضرت شعيب، عبارتی نقل می فرمايد كه می توان از آن، لزوم شايستگی و صلاحيت برای احراز هر مسؤوليت را استفاده نمود: قالت احديهما يا ابت استئجره انّ خير من استئجرت القوی الامين؛ يكی از آن دو گفت: ای پدر، او رااستخدام كن، زيرا بهترين كسی را كه می توانی استخدام كنی، كسی است كه توانمند و امين باشد.

چنانكه در قصه ی طالوت آمده است و قال لهم نبيّهم ان الله قد بعث لكم طالوت ملكا قالوا انّی يكون له الملك علينا و نحن احق بالملك منه و لم يوت سعة من المال قال ان الله اصطفيه عليكم و زاده بسطة فی العلم و الجسم. پيامبر آن قوم به ايشان فرمود كه:

خداوند طالوت را حاكم شما قرار داد، پرسيدند: چگونه می تواند پادشاه ما باشد؛ در حالی كه ما بر امر پادشاهی شايستگی بيشتری داريم و او ثروتمند نيست. پيامبر فرمود خداوند او را برگزيده است و به وی علم و توانايی زيادی بخشيده است. هرچند آن قوم نيز قايل بودند كه بايد فرد شايسته ای بر آنان حكومت كند؛ ولی ملاك شايستگی را داشتن مال و ثروت می دانستند كه آيه ی شريفه به اصلاح ملاك های شايستگی پرداخته و «علم» و «قدرت رهبری» را ميزان صلاحيت حكومت معرفی نموده است.

امير المؤمنين عليه السّلام بنا به نقل ابن ابی الحديد می فرمايد: «و لا تقبلنّ فی استعمال عمالك و امرائك شفاعة الا شفاعة الكفاية و الامانة»؛ در گزينش كاركنان و فرمانروايانت شفاعت و وساطت كسی را مپذير، مگر شفاعت شايستگی و امانتداری آنها را.

به روشنی اين سخن گرانمايه، به زمامداران تكليف می كند كه شايستگان و افراد باصلاحيت را در راس امور قرار دهند و اصلی ترين ملاك مسؤليت سپاری را، شايستگی و اهليت انجام آن كار قرار دهند؛ همچنين در عهدنامه ی مالك اشتر، آن حضرت با شمردن برخی از صلاحيت های كلی بر شايسته سالاری تأكيد می فرمايد: «و توخّ منهم اهل التجربة و الحياء من اهل البيوتات الصالحة و القدم فی الاسلام المتقدمه ...»؛ كارگزارانت را از ميان كسانی كه اهل تجربه و حياء، و از خاندان نجيب و صالح و پيشقدم در اسلام هستند، انتخاب كن.

بنابراين شايسته سالاری، يا رعايت صلاحيت و اهليت در تصدی مناصب حكومتی، يك اصلی عقلی است و هرجامعه ای كه به دنبال تأمين خوشبختی و سعادت باشد از اين قاعده پيروی می كند. آموزه های ديگر دينی نيز سرشار از تأكيد اين اصل بوده و سپردن امور به اهلش را توصيه نموده و از قرار دادن نااهلان بر مصادر امور منبع كرده اند.

قانون اساسی جمهوری اسلامی نيز با استناد به: ان الارض يرثها عبادی الصالحون، صالحان را عهده دار حكومت و اداره ی امور ممكن، می داند.

4. اصالت خدمت

در اسلام، قدرت و حكومت مقصد نهايی نيست، بلكه ابزاری است؛ جهت تحقق هدف های والا و اصيل كه در صفحات پيشين بدان اشاره گرديد. امام رحمه اللّه می فرمايد:

 «عهده دار شدن حكومت فی حد ذاته، شأن و مقامی نيست؛ بلكه وسيله ی اجرای احكام و برقراری نظام عادلانه است، ... ائمه و فقهای عادل موظفند كه از نظام و تشكيلات حكومتی برای اجرای احكام الهی و برقراری نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم استفاده كنند. صرف حكومت برای آنان، جز رنج و زحمت چيزی ندارد» .

ايشان حتی نسبت به انبيا نيز مطلب را گسترش داده و قائلند كه: «انبيا خودشان را خدمتگزار می دانستند، نه اينكه يك نبی ای كه خيال كند، حكومت دارد به مردم، حكومت در كار نبوده، اوليای بزرگ خدا، انبيای بزرگ، همين احساس را داشتند، كه اينها آمدند برای اينكه مردم را هدايت كنند، ارشاد كنند، خدمت كنند به آنها»

در تعابير فوق؛ حكومت و قدرت با جهت گيری اصلاح و خدمت رسانی به بشريت مدّ نظر انبيا و اوليای الهی است، نه برای ارضای حس خودخواهی و خودپرستی و قدرت طلبی، چرا كه در نزد اوليا خداوند، فرمان راندن بر مردم در چند روزه ی دنيا، اگر منشأ اثر و خدمت خداپسندانه ای نباشد از بی ارزشترين امور است. «عبد اللّه بن عباس می گويد در «ذی قار» (موضعی نزدكی بصره) درحالی كه به حضور امير المؤمنين عليه السّلام رسيدم كه مشغول وصله كردن كفش خود بود، فرمود: ارزش اين لنگه كفش چقدر است؟ عرض كردم بی ارزش است و نمی توان بر روی آن قيمت گذاشت. فرمود: سوگند به خدا اين كفش نزد من از امارت و حكومت بر شما محبوب تر است، مگر آن كه حقی را اقامه نموده يا باطلی را براندازم»

5. فراگيری

ابعاد فراگير زمانی، مكانی و انسانی نظام سياسی اسلام، آن را از اختصاص به عصر و زمانی خاص، چون عصر حضور پيامبر يا ائمه و مكانی منحصر، چون عربستان و ايران و انسانهای به خصوص، خارج نموده و آن را مكتبی حيات بخش برای همه ی بشريت، از زمان پيدايش اين مكتب تا پايان تاريخ حيات بشری و همه ی سرزمينها و همه ی انسانها با هر رنگ و نژاد و زبان، قرار داده است.

وقتی كه اصل دعوت مطرح است خطاب های قرآنی روی سخن خود را همه مردم (ناس) قرار می دهد: قل يا ايها الناس انما انا لكم نذير مبين. اين خطاب به يقين از مكان محدود حجاز می گذرد و به همه ی مكان ها، هرجا كه انسانی وجود دارد، می رسد و خاص زمانی مشخص هم نيست؛ همه ی زمان ها را تا ابديت شامل می شود؛ چنانچه خداوند در قرآن به فراگيری و وسعت پيامبری اشاره می كند و خطاب به پيامبر اسلام (ص) می فرمايد: قل يا ايها الناس انی رسول الله اليكم جميعا.

گذشته از دعوت به بندگی خدا و تبعيت از دستورات الهی و اينكه «ما موظفيم اسلام را در همه جای دنيا معرفی كنيم». «4» نظام اسلامی از نظر سياسی، درصدد توسعه حاكميت عادلانه ی ارزش ها و ولايت الهی بر همه ی بشريت است و می خواهد كه مظلومين و ستمديده ها را از قيد ستمكاران برهاند. امام خمينی رحمه اللّه می فرمايد: «ما ... درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و كم كردن سلطه جهانخواران بوده و هستيم».

بنابراين، وقتی همه ی بشريت مشمول خيرخواهی اسلام هستند، بطريق اولی، اديان توحيدی با مشتركات فراوانی كه دارند، مورد توجه بيشتری می باشند. در قرآن با تعبير اهل كتاب از آنان ياد می شود: قل يا اهل الكتاب تعالوا الی كلمه سواء بيننا و بينكم الّا نعبد الا الله و لا نشرك به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله ...؛

ای اهل كتاب بياييد بر آن چه مورد اتفاق ما و شما است، هم صدا شويم كه غير خدای يكتا را نمی پرستيم، برای او شريكی نمی گيريم و زير بار انسان هايی كه بر مسير الهی نيستند (و به سوی او هدايت نمی كنند) نمی رويم. يعنی در حقيقت مشتركات آن قدر هستند كه بتوانند اهل كتاب و مسلمانان تحت نظام سياسی عادلانه ای، با هم اهداف توحيدی خود را تعقيب نمايند.

در مجموع فراگيری بعنوان يك اصل، نظام سياسی اسلام را از چارچوبه ی مرز جغرافيايی، نژادی، زبانی و حتی اعتقادی خاص فراتر برده، آنرا آئينی تعريف می كند كه قدرت ساماندهی بشريت را، با تحمل تفاوت ها و اختلافات در سنتها و آئين ها، دارد.

خلاصه و نتيجه

نظام سياسی اسلام، مانند هر نظام سياسی- و اصولا هر مجموعه ای- هدفهايی را دنبال می كند كه به دو گروه اصلی و فرعی تقسيم می شوند.

هدف اصلی نظام اسلامی، توسعه ی بستر و زمينه هايی است كه تقرب انسان به پيشگاه خداوند و آرامش و آسايش جاويدان او، در آن گستره حاصل می شود.

اهداف فرعی نظام سياسی اسلام كه ابزار تحقق هدف اصلی می باشند؛ عبارتند از:
اقامه ی قسط و عدل، برقراری نظم و امنيت، ارتقای فرهنگی و تأمين رفاه عمومی.
نظام سياسی اسلام، برای دستيابی به اهداف اصلی و فرعی خود، سير خاصی را دنبال نموده و حركت خود را بر پايه ها و اصولی بنياد می نهد. آن اصول كه چارچوبه ی عملكرد نظام سياسی را معين می كنند عبارتند از؛ كرامت انسانی، قانون مداری، شايسته سالاری، اصالت خدمت و فراگيری.

پرسش ها

1. اهداف اصلی نظام اسلامی چيست؟ چرا؟
2. هدف های فرعی نظام سياسی اسلام را فقط نام ببريد.
3. آثار اقامه ی قسط و عدل در جامعه چيست؟
4. جايگاه نظم و امنيت در نظام اسلامی را تبيين نماييد.
5. مقصود از «ارتقای فرهنگی» را بيان فرماييد.
6. نظام اسلامی تا چه اندازه به «رفاه عمومی» توجه دارد؟ توضيح دهيد.
7. مقصود از اصول نظام سياسی اسلام چيست؟ نام ببريد.
8. جايگاه كرامت انسانی را در نظام اسلامی بيان فرماييد.
9. منزلت زن را در نظام اسلامی تبيين نماييد.
10. اهميت قانون و عمل به آن را در نظام سياسی اسلام، تبيين نماييد.
11. مقصود از شايسته سالاری چيست؟ توضيح دهيد.
12. رسيدن به قدرت و حكومت در اسلام، هدف است يا وسيله؟ توضيح دهيد.
13. آيا نظام سياسی اسلام را می توان محدود به مكان، زمان، نژاد يا موضوع خاص انسانی دانست؟ توضيح دهيد.

تحقیق کنید

1. تفاوت اهداف نظام سياسی ليبرال دموكراسی و نظام سياسی اسلام را بررسی كنيد.
2. باعنايت به مبانی نظام های سياسی غير دينی، به ويژه نظامهای سياسی غربی، اصول كرامت انسانی، قانونمداری، شايسته سالاری و اصالت خدمت را در آن نظامها بررسی نماييد.
3. فرايند «جهانی شدن» و «جهانی سازی» در سالهای اخير را با توجه به فراگيری نظامهای سياسی دينی و غير دينی تحليل كنيد.

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

پیام هفته

مصرف کردن بدون تولید
آیه شریفه : وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ ... (سوره مبارکه سجده ، آیه 21)ترجمه : و ما به جز عذاب بزرگتر (در قیامت) از عذاب این دنیا نیز به آنان می چشانیم ...روایت : قال أبي جعفر ( ع ): ... و لله عز و جل عباد ملاعين مناكير ، لا يعيشون و لا يعيش الناس في أكنافهم و هم في عباده بمنزله الجراد لا يقعون على شيء إلا أتوا عليه .  (اصول کافی ، ج 8 ، ص 248 )ترجمه : امام باقر(ع) مي‌فرمايد: ... و خداوند بدگانی نفرین شده و ناهنجار دارد که مردم از تلاش آنان بهره مند نمی شوند و ایشان در میان مردم مانند ملخ هستند که به هر جیز برسند آن را می خورند و نابود می کنند.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید