برای نيل به اين مقصود، به مقارنه عرصه های مردمداری، يعنی ميزان مشاركت مردمی، و ميزان تحقق برابری های اجتماعی و آزادی به عنوان عمده مناشی اثباتی و ابقائی حاكميت در حكومت علوی و حكومت غير دينی (مردمسالار) خواهيم پرداخت.
الف) ارزيابی مشاركت مردمی در حكومتهای مردمسالار
تأكيد عمده بر مشاركت مردمی در نظامهای مردمسالار، بيشتر بر گزينش رهبران و نيز مشاركت در اخذ تصميمهای سياسی و نيز در امكان دستيابی آحاد جامعه به سمتهای مديريتی جامعه متمركز است؛ به نحوی كه اساس دموكراسی، قائم بر تحقق چنين مشاركتهايی دانسته میشود كه هر مقدار به لحاظ كمّی پررنگتر و از درصد بالايی برخوردار باشد، به همان اندازه حكومت دموكراتيكتر خواهد بود.
حتی در برخی دموكراسیها، به منظور جلوگيری از عدم مشاركت كه ناشی از كوتاهی يا خودداری شخص از شركت در انتخابات است الزامهای قانونی وضع و مشاركت را اجباری میكنند. «1» اما آيا عملا در نظامهای مدعی مردمسالاری، چنين اصلی از حيثيتی مبنايی برخوردار میباشد؟ آيا میتوان در چنين نظامهايی كه جهت و چگونگی افكار عمومی توسط گروههای نخبه اغلب ثروتمند معيّن میشود، از تحقق واقعی مشاركت مردمی سخن گفت؟! در نظامهای مردمسالاری كنونی، حقيقت افكار و عقايد مردم- كه اغلب آنان برای تأمين نيازهای روزمره زندگی فرصتی برای انديشيدن درباره مسائل عمومی ندارند- همان است كه براساس شيوه های تبليغاتی بسيار پيچيده شكليافته يا در شرف شكلگيری است، تا در مواقع نظرخواهی از آنان ظهور يابد. در اين ميان مطبوعات و روزنامهها از نقش عمده ای برخوردارند و در تلاش اند تا با روش انعكاس خبرها، و با تغيير و تحريفی كه در آنها ايجاد میكنند و با بحث درباره رخدادها و سياستهای گروه بندیهای گوناگون سياسی، بر افكار عمومی نفوذ گذارند. «2» يكی از نويسندگان غربی دراينباره مینويسد:
روشهای سازماندهی [افكار عمومی]، متبلور كردن آن، پر التهاب كردن آن تا نقطه هيجان و هيستری، چنان خوب شناختهشده و فون آن به قدری تكميل شده است كه به نظر میرسد با توجه به قابليت انعطاف مردم، هيچ محدوديتی در هدايت آنها وجود ندارد. «3»
در اين نوع نظامها، به كمك رسانههای جمعی كوشش میشود مردم در محيطی غير واقعی، مصنوعی، اعجابانگيز و پوچ غوطهور شوند تا از اين راه از مسائل حقيقی و واقعی جامعه گمراه باشند. «4»
درباره بهرهبرداری سرمايهداران و در واقع نظام سرمايهداری از مطبوعات و به طور كلّی از نظام خبری، مباحث گستردهای در ميان متفكران غربی صورت گرفته است. برای مثال، «موريس دوورژه» مینويسد:
نظام خبری سرمايهداری به چيزی میانجامد كه میتوان بر آن تحميق مردم نام نهاد.
نظام خبری سرمايهداری بر آن است كه افراد را در جهانی كودكانه با سطح فكری بسيار پايين زندانی كند. «5»
در چنين آشفته بازار آكنده از نفاق و نيرنگ، مشاركت حقيقی مردم سرابنمايی است كه بايد در عالم فرض و خيال از آن سراغ گرفت.
ب) ارزيابی مشاركت مردمی در حكومت علوی
براساس مباحث فصل پيشين، ثابت شد كه مشاركت مردمی در تشكيل و استمرار حكومت علوی نقشی بیبديل و محوری دارد. ازاينرو حكومت علوی تا وقتیكه با عدم اقبال مردمی مواجه شود و مردم از روی قلب بدان ابراز علاقه نكنند، هرگز تحقق نمیيابد و تنها وقتی محقق میشود كه مردم چنين قدرت و حاكميتی را پذيرا شوند. همچنين در حكومت علوی هيچگاه از ترفندهای تبليغاتی و ابزار ثروت و مقام، برای جلب نظر مردم و تسخير اذهان استفاده نمیشود؛ بلكه تلاش میشود تا با تبيينی واقعبينانه از نتايج مترتب بر آرا، و ترسيمی صادقانه از برنامه های مورد مشورت مردم، فكر و انديشه افراد رشد داده شود، تا آنان از روی كمال آگاهی اقدام به تصميم و اظهار نظر نمايند. «6»
البته در حكومت علوی مشاركتهای مردمی، صرفا در امكان دستيابی به پستهای مديريتی و يا شركت در اخذ تصميمهای حكومتی خلاصه نمیشود؛ بلكه «نظارت عمومی» بر عمل كرد دولتمردان در قالب پيشنهاد، اعتراض و انتقاد از عرصه های مهم مشاركت مردمی محسوب میشود، تا روند مديريتی نظام در زمينههای مختلف قانونگذاری، اجرايی و قضايی براساس مصالح و نيازهای واقعی جامعه اسلامی محقق گردد.
زمينه های لازم برای تحقق اين نظارت عمومی- كه در منابع روايی از آن به «النصيحة لأئمة المسلمين» «7» تعبير آورده شده و در غير «حريم مقررات شرع مقدس» اعمال میشود- در حكومت حضرت امير عليه السّلام به نحو فراگيری مهيا بوده و آن حضرت در اين مورد به افراد سفارش میفرمودند:
أعينونی بمناصحة خليّة من الغشّ، سليمة من الرّيب؛ «8» مرا با خيرخواهی خالصانه و سالم از هرگونه شك و ترديد، ياری كنيد.
از چارچوبهای ديگر برای تأمين مشاركت مردمی در حكومت علوی بهره مندی از انديشه و تفكر آحاد جامعه در قالب شورا و مشورت است؛ امری كه خداوند متعال در آيه شريفه: و أمرهم شوری بينهم «9» رسول گرامی اسلام را به عنوان رهبر جامعه اسلامی به آن مأمور كرده است. آن حضرت در غير موارد احكام الهی «10»- كه درآنها صرفا تابع وحی بودند- با مردم مشورت میكردند و مسلمانان نيز با رعايت محدوده مجاز به ابراز نظر و رأی میپرداختند. «11» مشورت با صاحبنظران، سيره مولا علی عليه السّلام نيز بود و آن حضرت در مسائل مديريتی جامعه، به ويژه در عزل و نصب كارگزاران با افراد مشورت میكردند و گاه برخلاف نظر خود و مطابق مشورت تصميم میگرفتند. «12»
نقد و بررسی شبهه عدم امكان مشاركت فراگير در حكومت علوی
ممكن است برخی چنين پندارند كه در حكومت علوی كه مصداقی بارز از حاكميتی دينی است، از آنجا كه به امور عقيدتی و مذهبی خاص در مديريت جامعه اهتمام میشود، راه مشاركتهای مدنی برای بسياری از افراد مسدود میشود؛ به ديگر سخن، در چنين حكومتهايی كه به ناچار، علايق دينی و مذهبی از شرايط اداره كنندگان كشور است، و همانها پيش از شايستگیهای علمی و تخصصی به عنوان ملاك مورد توجه قرار میگيرند، قاعدتا عدّهای كه نمیتوانند خود را با چنين اموری وفق دهند- و به احتمال تعدادشان كم نيست- از صحنه اجتماعی و حكومتی، به ويژه مراتب بالای آن، طرد میشوند. در نتيجه عرصه های مديريتی به شكل ناصحيحی در بين مردم تقسيم میشود و بدين ترتيب، تحقق مشاركت مدنی به معنای واقعی در چنين حاكميتهايی، با ترديد جدی همراه میشود. «13»
در پاسخ به چنين پنداری بايد گفت كه:
اولا، مفهوم رضايت آحاد جامعه به استقرار حكومت دينی عمدتا در رضايت آنان به سرپرستی كسانی نهفته است كه ملتزم به مبانی حكومت دينی باشند؛ ازاينرو، در چنين جامعه ای سپردن اركان حكومتی، به كسانیكه التزامی به دين ندارند، جز ناديده انگاشتن و بیاثر نمودن مشاركت مردمی نخواهد بود.
ثانيا، در مكتب علوی معيار گزينش و بهرهمندی افراد از پستهای مديريتی، شايستگیهای آنان میباشد؛ و مفهوم شايستگی، در اين زمينه براساس منطق تعاليم الهی بر دو عنصر تخصيص و تعهد استوار است؛ همانگونه كه قرآن كريم گفتار حضرت يوسف- علی نبينا و آله و عليه السلام- به عزيز مصر در رمز صلاحيت خود برای تصدی امور معيشتی مردم مصر را چنين نقل میكند: قال اجعلنی علی خزائن الأرض إنّی حفيظ عليم. «14» ازاين رو از منظر دين، تخصص از ويژگیهای ضروری مديران است كه درعينحال چنين افرادی میبايد امين و متعهد به حفظ سرمايه ها و منافع ملی نيز باشند كه تحقق اين ويژگی بنا به فرموده مولا علی عليه السّلام كه «لا إيمان لمن لا أمانة له» «15» علامت و لازمه ايمان است.
ج) ارزيابی برابری در حكومتهای دموكراسی (مردمسالار)
برابر مطلق از جمله پايههای اساسی نظامهای مردمسالار است. در اين نظامها، لازم است همه به طور كامل و مساوی تحت حمايت و پوشش قرار گيرند.
مساوات و برابری كه دموكراسی بايد حافظ و مدافع آن باشد، ابعاد گوناگونی دارد كه در اينجا مهمترين آنها را برمیشمريم:
1. برابری سياسی و حق انتخاب شدن و انتخاب كردن برای همه افراد؛
2. برابری حقوقی و تساوی در برابر قانون (چه در مقام وضع قانون وجه در مقام اجرای آن)؛
3. برابری اجتماعی و تساوی فرصتهای و زمينه های اجتماعی؛
4. برابری اقتصادی و تساوی در بهره مندی از امكانات رفاهی. «16»
اما در نظامهای دموكراتيك كه بيشتر بر مبنای سرمايهداری استوار میباشند، ايجاد برابری از جمله موارد تناقضآميز است.
وقتی در چارچوب سرمايهداری غرب اعلام میشود كه احراز قدرت سياسی تنها وظيفه شايستگان اقتصادی است، آيا میتوان برای برابری جایگاهی فرض كرد؟ در نظام مبتنی بر سرمايهداری كه كارايی آنان بر محور بقای اصلح و نابرابری قدرت خريد، دور میزند كسی نمیتواند مدعی اقامه برابری باشد. «لسترتارو» در اين زمينه مینويسد:
پوستكنده اينكه: نظام سرمايهداری به طور كامل با بردهداری سازگار است.
همو می افزايد:
حتی اگر توزيع قدرت بر پايه برابری و تساویجويی قرار گيرد، اقتصاد بازار به سرعت برابری را از ميان برمیدارد و نابرابری را به جای آن مینشاند ... زيرا فرصتهای يكسانی وجود ندارد.
وی راجع به خطرات نابرابری در دموكراسی های غرب هشدار داده، مینويسد:
اگر نابرابری ادامه يابد و روزبهروز بيشتر شود و مزد واقعی اكثريتی عظيم از خانواده های ما روزبهروز كاهش يابد، كسی به درستی نمیداند چه پيشخواهد آمد ... اگر فرايند سياسی مبتنی بر دموكراسی نتواند آنچه را كه سبب بروز اين واقعيت در درون نظام سرمايهداری میشود علاج كند، دموكراسی نيز بیاعتبار خواهد شد. «17»
گرچه خواهد فوق حكايت از نابرابری اقتصادی دارد، اما وقتی پايههای حكومتهای دموكراسی بر قدرتهای اقتصادی بنا میشود، تكليف ابعاد ديگر برابری نيز معلوم میگردد.
د) ارزيابی برابری در حكومت علوی
برابری در نظام علوم در ضمن سيره مقدس «عدالتمحوری» آن حضرت معنا يافته و شالوده حكومت و محور برنامهريزیها و عملكردها قرار میگيرد. برابری در چنين نظامی، علاوه بر بعد سياسی آن، كه در بحث «مشاركت مردمی» توضيح داده شد، در ابعاد ديگر نيز جاری است كه از جمله میتوان به موارد زير اشاره كرد:
1. برابری در تقسيم امكانات و توزيع ثروت
درحكومت علوی اين بعد از برابری اهميت بسيار زيادی داشته و لازم است نسبت به همه اقشار جامعه فراگير شود؛ و لذا حضرت عليه السّلام در روز دوم بيعت اعلام كردند:
ای مردم! شما همگان بندگان خداييد و اموال هم از آن خدا است كه ميان شما به صورت مساوی تقسيم خواهد شد و در اين مورد هيچكس را بر ديگری فضيلتی نيست ... چون به خواست خدا فردا رسيد، صبح زود پيش ما آييد كه نزد ما اموالی است كه بايد ميان شما تقسيم كنيم و نبايد هيچكس از شما، چه عرب و چه عجم، از آمدن خودداری كند؛ چه از كسانی باشد كه مقرری میگيرند و چه نمیگيرند. «18»
علی عليه السّلام برای تحكيم عدالت در تقسيم امكانات، به عنوان اولين اقدام اعلام كردند:
و الله لو وجدته قد تزوّج به النساء، و ملك به الإماء، لرددته، فإنّ فی العدل سعة و من ضاق عليه العدل، فالجور عليه أضيق؛ «19» به خدا سوگند! [زمينهای بخشيدهشده توسط عثمان] را هر كجا بيابم و به صاحبان اصلی آن باز میگردانم، گرچه با آن ازدواجكرده يا كنيزانی خريده باشند؛ زيرا در عدالت گشايش برای عموم است و آن كس كه عدالت بر او گران آيد، تحمل ستم برای او سختتر است.
برخی از رؤسای قوم كه با چنين سيرهای مواجه شدند و نه تنها اميدشان برای بهرهبرداریهای خاصّ از بيت المال به يأس تبديل شد، بلكه اندوختههای چند ساله خود را بر بادرفته ديدند، دست از حمايت حضرت برداشته، بيعت شكستند و به اعتراض و شورش پرداختند. طلحه و زبير از جمله اين افراد بودند. آن دو كه بهرههای كلان از ثروت عمومی به دست آورده بودند، «20» طبق عادت خود توقّع داشتند كه مولا علی عليه السّلام نيز برای آنها سهم ويژه ای مقرر نمايد؛ اما امام عليه السّلام در برابر زياده خواهی های آنان فرمودند:
شما در برداشتن سهم از غنائم چون خود من خواهيد بود و من برای خود نه تنها نسبت به شما، بلكه نسبت به پرده حبشی هم درهمی و يا كمتر از آن، زيادی برنخواهم داشت و اين دو پسر من همچنين خواهند بود. «21»
علی عليه السّلام سهم خود را از اموال عمومی را بسيار اندك قرارداده بودند؛ آنگونه كه عقلهای مردم عادی از عهده درك چنين سختگيریهايی برنمی آمدند و با تعجب و ابهام با آن برخورد میكردند؛ «22» چرا كه گاه حضرت شمشير خود را در بازار به فروش میگذاردند و میفرمودند: اگر به اندازه بهای لباسی داشتم، آن را نمیفروختم. «23»
خويشان آن حضرت نيز هرگز با فرد عادی فرق نمیكردند. روزی عبد الله بن جعفر طيار خدمت آن حضرت رسيد و به سبب شدت فقر درخواست كرد كه مقداری از بيت المال به او تعلق گيرد و گفت: «فوالله! ما عندی إلّا أبيع بعض علوفتی؛ به خدا قسم! مالی ندارم، مگر اينكه آذوقه حيواناتم را بفروشم.» امام عليه السّلام در پاسخ فرمودند:
والله! ما أجد لك شيئا إلّا أن تأمر عمّك أن يسرق فيعطيك؛ «24» به خدا قسم! چيزی برای تو ندارم، مگر آنكه از عمويت بخواهی كه سرقت كند و مال سرقتشده را در اختيارت قرار دهد!
در حكومت علوی هيچ بهانه ای برای انتفاع شخصی از بيت المال وجود ندارد و با هرگونه بهره جويی های يك جانبه از اموال عمومی به شدت برخورد میشود.
قنبر، از خدمتگزاران امام عليه السّلام مقداری از اموال بيت المال را ذخيره كرده بود تا در مواقع ضرورت در اختيار حضرت قرار دهد. روزی خدمت امير مؤمنان عليه السّلام عرض كرد: چون ديدم همه چيز را تقسيم میكنيد و برای خود اموالی ذخيره نمیكنيد، اينها را پنهان نمودم تا موقع نياز استفاده شود. امام عليه السّلام با عتاب او فرمودند:
لقد أحببت أن تدخل بيتی نارا كثيرة! ... ثم قال: اقسموه بالحصص، ففعلوا؛ «25» تو قصد فراهمكردن شعلههای آتش در خانه ام كردی! ... سپس دستور دادند كه همه آن اموال را بين مسلمانان تقسيم كردند.
در حكومت علوی هيچ تحملی در مورد خيانتهای مالی وجود ندارد و خائنان به اموال عمومی بی هيچ مسامحه و اغماضی، بازخواست و مؤاخذه میشوند. متن برخی از نامه های امام عليه السّلام به كارگزارانی كه گزارشهايی در خيانت به اموال عمومی، از آنان دريافت كرده بودند، بسيار تند و هشداردهنده است. در يكی از اين نامه ها حضرت چنين مینويسند:
فسبحان الله! أما تؤمن بالمعاد؟ أو ما تخاف نقاش الحساب! أيّها المعدود عندنا من أولی الألباب، كيف تسيغ شرابا و طعاما، و أنت تعلم أنّك تأكل حراما و تشرب حراما و تبتاع الإماء و تنكح النساء من أموال اليتامی و المساكين و المؤمنين و المجاهدين ... فاتّق اللّه واردد الی هؤلاء القوم أموالهم فإنّك إن لم تفعل، ثمّ أمكننی الله منك لأعذرنّ إلی الله فيك و لأضربنّك بسيفی الذی ما ضربت به أحدا إلّا دخل النّار!؛ «26» سبحان الله! آيا به معاد ايمان نداری؟ و از حسابرسی دقيق قيامت نمی هراسی؟
ای كسی كه در نزد ما از خردمندان به شمار میآمدی، چگونه نوشيدن و خوردن را بر خود گوارا نمودی، درحالیكه میدانی حرام میخوری و حرام مینوشی! چگونه با اموال يتيمان و مستمندان و مؤمنان و مجاهدان راه خدا، كنيزان میخری و با زنان ازدواج میكنی؟ ... پس از خدا بترس و اموال آنان را بازگردان و اگر چنين نكنی و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست يابم، تو را كيفر خواهم نمود كه نزد خدا عذرخواه من باشد و با شمشيری تو را میزنم كه به هركس زدم، وارد دوزخ گرديد.
متن نامهای ديگر از حضرت به يكی ديگر از كارگزاران در همين خصوص چنين است:
بلغنی عنك أمرّ، إن كنت فعلته فقد أسخطت إلهك، و عصيت إمامك، إنّك تقسم فیء المسلمين الّذی حازنة رماحهم و خيولهم، و أريقت عليه دماؤهم، فيمن اعتامك من أعراب قومك فوالذّی فلق الحبّة وبرا النسمة، لئن كان ذلك حقا لتجدنّ لك عليّ هوانا و لتخفّنّ عندی ميزانا، فلا تستهن بحقّ ربّك و لا تصلح دنياك بمحق دينك، فتكون من الأخسرين أعمالا؛ «27» گزارشی از تو به من رسيده كه اگر چنان كرده باشی، خدای خود را به خشم آوردی و امام خويش را نافرمانی كردی. خبر رسيد كه تو غنيمت مسلمانان را كه نيزهها و اسبهاشان فراهمكرده و با ريخته شدن خونهایشان به دست آمده، ميان اعراب خويشاوندت كه تو را برگزيدهاند، تقسيم كردهای. به خدايی كه دانه را شكافت و پديدهها را آفريد؛ اگر اين گزارش درست باشد، در نزد من خوارشده و منزلت تو سبك گرديده است. پس هرگز حق پروردگارت را سبك مشمار و دنيايت را به بهای دينت سامان مده كه در اين صورت از زيانكارترين كسان خواهی بود.
امام عليه السّلام در نامهای به يكی از كارگزارانی كه در او شائبه خيانت بود، ضمن هشداری شديد مینويسند:
و إنّی أقسم بالله قسما صادقا، لئن بلغنی أنّك خنت من فیء المسلمين شيئا صغيرا أو كبيرا، لأشدّنّ عليك شدّة تدعك قليل الوقر، ثقيل الظّهر، ضئيل الأمر؛ «28» سوگند به خدا! سوگند مؤكّد و راست، اگر به من گزارش رسد كه در ثروت عمومی مسلمانان، از تو خيانتی كوچك يا بزرگ سر زده است، چنان برخورد سختی از من بينی كه كمارج و گرانبار، منزوی شوی و از متن جريانهای اساسی جامعه بيرون افتی.
حضرت برای برچيده شدن چهره ظالمانه فقر و محروميت، گاه خود سراغ تنگدستان رفته نيازشان را برآورده میكردند. «محمد بن حنفيه» میگويد: آنگاه كه تاريكی شب همه جا فرامیگرفت، قنبر را صدا میزد و با كولهباری از خرما و آرد به سوی خانههايی كه قبلا شناسايی كرده بود به راه میافتاد؛ به گونهای كه هيچكس از كار او آگاه نمیشد [تا مايه حفظ آبروی فقرا و محرومين باشد.] «29»
از سفارشات و دستورات مهم مولا علی عليه السّلام به مالك اشتر به هنگام نصب وی به ولايت مصر، در مورد مستضعفان و رسيدگی جدّی به حوائج و گشايش حال آنان است. آن حضرت در بخشی از اين توصيه ها فرمودند:
اللّهاللّه فی الطبقة السفلی من الذين لا حيلة لهم، من المساكين و المحتاجين و أهل البؤسی و الزمنی ... و احفظ لله ما استحفظك من حقّه فيهم. و اجعل لهم قسما من بيت مالك و قسما من غلات صوافی الاسلام فی كل بلد، فانّ للاقصی منهم مثل الذی الادنی و كلّ قد استرعيت حقّه ... و تفقّد امور من لا يصل إليك منهم ممّن تقتحمه العيون و تحقره الرجال، فقرغ لاولئك ثقتك من أهل الخشية و التواضع فليرفع إليك امورهم ثم اعمل فيهم بالاعذار إلی اللّه يوم تلقاه؛ «30»
خدا را خدا را، در خصوص طبقات محروم جامعه، كه هيچ چارهای ندارند، از زمينگيران، نيازمندان، گرفتاران، دردمندان، ... پس برای خدا پاسدار حقی باش كه خداوند برای اين طبقه معين فرموده است، بخشی از بيت المال و بخشی از غلات زمينهای غنيمتی اسلام را در هر شهری به طبقات پايين اختصاص ده زيرا برای دورترين مسلمانان همانند نزديكترينشان سهمی مساوی وجود دارد و تو مسئول رعايت آن میباشی ... به ويژه امور كسانی را از آنان بيشتر رسيدگی كن كه از كوچكی به چشم نمیآيند و ديگران آن را كوچك میشمارند و كمتر به تو دسترسی دارند، برای اين كار از افراد مورد اطمينان خود كه خداترس و فروتنند انتخاب كن، تا پيرامونشان تحقيق و مسائل آنان را به تو گزارش كنند. سپس در رفع مشكلاتشان به گونهای عمل كن كه در پيشگاه خدا عذری داشته باشی.
بنابراين، در حكومت علوی نهايت تلاش برای نهادينه كردن برابری در بهرهمندی اقشار جامعه از امكانات و اموال عمومی انجام میپذيرد تا رفاه اجتماعی تحقق يابد؛ همانگونه كه امام علی عليه السّلام در مورد رفاه جامعه تحت ولايت خويش میفرمايند:
ما أصبح بالكوفة أحد إلّا ناعما، إنّ أدناهم منزلة ليأكل البرّ، و يجلس فی الظّلّ و يشرب من ماء الفرات؛ «31» كسی در كوفه نيست كه در رفاه به سر نبرد، حتی پايينترين افراد، نام گندم میخورند و سرپناه دارند و از آب فرات می آشامند.
2. برابری مقابل قانون
اصل «برابری مقابل قانون» از مهمترين قائمه های حكومت علوی محسوب میشود و امام عليه السّلام با اقامه آن درصدد احيار و استمرار امر بنيادينی برآمدند كه اساسش در عصر پيامبر صلّی اللّه عليه و اله جهت برچيدن بساط امتيازها و برتریهای نژادی، قبيلگی، مالی و ... نهاده شد و زمامدار و رعيت، دارا و نادار، توانا و ناتوان، عرب و عجم را در برابر قوانين الهی يكسان نمود.
تلاش برای نهادينه ساختن اين اصل از سيرههای شاخص پيامبر اكرم صلّی اللّه عليه و اله است. آن حضرت در برابر اعتراض برخی توانگران و اشراف به هنگام اجرای «اصل برابری مقابل قانون» فرمودند:
إنّما هلك من كان قبلكم بمثل هذا. كانوا يقيمون الحدود علی ضعفائهم و يتركون اقويائهم و اشرافهم، فهلكوا!؛ «32» آنان كه پيش از شما بودند، تنها بدان سبب برافتادند و نابود شدند كه اينگونه رفتاری داشتند: بر ناتوان اقامه حدود میكردند و توانايان را رها میساختند.
و نيز فرمودند:
انّما هلك بنو اسرائيل لأنّهم كانوا يقيمون الحدود علی الوضيع دون الشريف؛ «33» بنی اسرائيل از آن روی نابود شدند كه حدود را بر فرودستان اقامه میكردند و از شريفان و بزرگان در میگذاشتند.
تا آنجا كه برای تحقق كامل اين اصل و تشويق و تحريك مردم در مطالبه حقوقشان و اعمال قانون الهی نسبت به همه افراد فرمودند:
من قتل دون حقه فهو شهيد؛ «34» كسی كه در گرفتن حق خويش كشته شود، شهيد است.
بدين رو تساوی در برابر قانون از ويژگیهای مبنايی در حكومت نبوی و علوی است و كسی، حتی شخص حاكم يا نخبگان جامعه نيز نبايد خود را برتر از حاكميت قانون تصور كنند. «35»
امام عليه السّلام در تبيين نقش مبنايی اين اصل در دوام و بقای حكومت، خطاب به خليفه دوم فرمودند:
ثلاث إن حفظتهنّ و علمت بهنّ كفتك ما سواهنّ، و إن تركتهنّ لم ينفعك شیء سواهنّ. قال: و ما هنّ يا أبا الحسن؟ قال عليه السّلام إقامة الحدود علی القريب و البعيد و الحكم بكتاب الله فی الرّضی و السّخط و القسم بالعدل بين الأحمر و الأسود؛ «36» اگر سه چيز را رعايت كنی، آن سه تو را از چيزهای ديگر كفايت خواهند كرد و اگر آنها را رها كنی، چيز ديگری تو را تأمين نخواهد كرد. وی پرسيد كه آن سه چيست؟ حضرت فرمودند: اينكه حدود را نسبت به دور و نزديك اجرا نمايی، در همه حال براساس كتاب خداوند حكم كنی و در بخشش و عطا تفاوتی بين سرخ و سياه نگذاری.
ازاين رو، از بينش مولا علی عليه السّلام حاكميت قانون درباره همه آحاد جامعه نشانه صحت حكومتداری و شاخص دوام آن است؛ لذا حضرت- به عنوان خليفه مسلمين- برای گرفتن زرهی كه به ايشان تعلق داشت به محكمه كوفه رفتند و چون شاهدی بر صحت ادّعای حق خود در برابر مرد مسيحی نداشتند، حكم شريح قاضی عليه خويش را پذيرفتند. «37»
امام عليه السّلام در دوران حاكميت الهی خود، مصمّم به اعتلای اصل حاكميت قانون درباره همه افراد بودند؛ هرچند عدهای چنين سيرهای را برنمیتابيدند و بيعت خود با حضرت را شكسته، به معاويه ملحق میشدند. «نجاشی يمنی» از جمله اين افراد است؛ وی از شعرای صدر اسلام و از اصحاب امام علی عليه السّلام بود و در جنگ صفين با اشعار خود از يك طرف مسلمانان را برای نبرد تشويق میكرد و از جانبی معاويه و يارانش را رسوا مینمود و از اين جهت خدمات بسياری انجام داده بود؛ لذا خود را از خواص امام علی عليه السّلام میدانست. با اين حال او به دليل ارتكاب خلافی، از سوی امام عليه السّلام مجازات شد و حضرت حدّ الهی را بر او جاری كردند. اين امر باعث شد از امام عليه السّلام جداشده و به معاويه ملحق شود. علی عليه السّلام در برابر اعتراض يمنیها در مورد مجازات «نجاشی» چنين فرمودند:
هل هو الّا رجل من المسلمين؟ إنتهك حرمة ما حرّم الله فأقمنا عليه حدّا كان كفارته، إنّ الله تعالی قال: و لا يجر منّكم شنئان قوم علی أن لا تعدلوا اعدلوا هو أقرب للتّقوی؛ «38» مگر او فردی غير از مسلمين است؟ حرمت آنچه را كه خدا حرام كرده بود شكست و ما هم حدّ الهی را كه كفاره آن بود، بر او جاری كرديم. همانا خداوند متعال میفرمايد:
دشمنی قومی، شما را بر آن ندارد كه ترك عدالت كنيد؛ دادگر باشيد كه به پرهيزگاری نزديكتراست.
نمونه ديگر از سيره يكسان نگری قانون در حكومت علوی را امام باقر عليه السّلام از جد بزرگوارشان چنين نقل میكنند:
امير مؤمنان عليه السّلام به قنبر دستور داده بودند بر شخصی حد جاری كند؛ اما او زياده روی كرده و سه تازيانه بيشتر زد. حضرت او را به جهت اين تندی قصاص نمودند و سه ضربه بر او نواختند. «39»
بنابراين، در حكومت علوی برخلاف نظامهای مبتنی بر ثروت و زد و بندهای جناحی و قومی، قانون برخاسته از معيارهای وحيانی، شاخص صحت رفتارها و ملاك پاداشها و جزاها است كه اجرای كامل آن درباره دور و نزديك از رسالتهای مهم حكومت در بينش امام علی عليه السّلام میباشد كه حضرت فرمودند:
و إنّما علينا أن نأمركم بما أمركم الله به، و أن ننهاكم الله عنه، و أن نقيم أمر الله فی قريب النّاس و بعيدهم، لانبالی فيمن جاء الحقّ عليه. «40»
3. برابری در بهره مندی از امنيت
آرامش و اطمينان خاطری كه مايه پيشرفت و زمينه اجرای وظايف فردی و اجتماعی است، حاصل وجود امنيت در همه زمينه ها به ويژه در ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فكری و فرهنگی میباشد. امير مؤمنان عليه السّلام در بيان اهميت امنيت میفرمايند:
رفاهيّة العيش فی الأمن؛ «41» رفاه و آسايش زندگی در پرتو (امنيت) است.
لا نعمة أهنأ من الأمن؛ «42» نعمتی گواراتر از امنيت نيست.
در پرتو امنيت است كه میتوان اقتدار ملّی را تأمين و باورها و ارزشهای اصيل جامعه را از دستاندازی دشمنان حفظ كرد؛ لذا حضر امير عليه السّلام شهری را كه در آن امنيت نباشد، جزء بدترين شهرها دانسته، میفرمايند:
شرّ البلاد، بلد لا أمن فيه و لا خصت. «43»
امير مؤمنان عليه السّلام تحقق همه جانبه امنيت و سركوب كردن افزون طلبانی را كه منشأ ناامنی و هرجومرج در جامعه میباشند، وظيفه خطير رهبر شايسته دانسته، میفرمايند:
أيّها الناس، إنّ أحقّ الناس بهذا الأمر أقواهم عليه، و أعلمهم بأمر الله فيه، فإن شغب شاغب استعتب، فإن أبی قوتل؛ «44» ای مردم! سزاوارترين اشخاص به خلافت، آنكه در تحقق حكومت نيرومندتر و در آگاهی از فرمان خداوند داناتر باشد، تا اگر آشوبگری به فتنه انگيزی برخيزد به حق باز گردانده شود و اگر سرباز زد، با او مبارزه شود.
بر اين اساس ضروری است كه در حكومت علوی، امنيت فراگير، تأمين شود و حتی اقليتهای مذهبی نيز مانند ساير آحاد جامعه، احساس امنيت نمايند.
در اين راستا، امام عليه السّلام به مأمورين مالياتی خود میفرمايند:
و لا تمسّنّ مال أحد من الناس مصلّ و لا معاهد؛ «45» هرگز مبادا كه به مال احدی از مردم چه نمازگزار (مسلمان) و چه غير مسلمانی كه در پناه اسلام است، دست باريد.
و طاق شدن تحمل و صبر امام عليه السّلام در جريان دستاندازی و تعدّی لشكريان شام به قلمرو حكومت علوی و شكستن حريم امنزنی معاهد، كه حضرت فرمودند:
فلو أنّ امرءا مسلما مات من بعد هذا أسفا ما كان به ملوما بل كان به عندی جديرا؛ «46» اگر برای اين حادثه تلخ، مسلمانی از روی تسف بميرد، ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار است.
نهفته در اهميت تأمين امنيت فراگير در چنين حاكميتی است.
4. برابری در بهره مندی از دانش و تربيت
تعليم و تربيت، فلسفه بعثت و در رأس تعاليم همه انبيای الهی- صلواة اللّه عليهم اجمعين- بوده است. همانگونه كه قرآن كريم میفرمايد:
هو الّذی بعث فی الأميّيّن رسولا منهم يتلوا عليهم آياته ويزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة و إن كانوا من قبل لفی ضلال مبين؛ «47» او كسی است كه در ميان جمعيت درس ناخوانده رسول از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها میخواند و آنها را تزكيه میكند و به آنان كتاب و حكمت می آموزد، و مسلما پيش از آن در گمراهی آشكار بودند.
اين بدان روست كه آموزش معارف اصيل و الهی، عامل مؤثر در از بين بردن افكار انحرافی و سنتهای خرافی برخاسته از جهل و نادنی میباشد و انسان در پرتو تحصيل چنين معارفی میتواند به هستی و چيستی خود پیبرده و به واسطه آن خالق عالم را بهتر بشناسد و در رفتار و كردارش، تنها مطيع و منقاد او بوده، در مسير عبوديت خالق يگانه قرار گيرد. ازاينرو، در بينش امير مؤمنان علی عليه السّلام جهلزدايی و آشنا نمودن افراد جامعه با حقايق معارف اسلام، از عمده وظايف حاكم اسلامی در برابر امّت میباشد. آن امام همام عليه السّلام در بخشی از بيانات خويش میفرمايند:
أيّها الناس ... فأمّا حقّكم عليّ ... تعليمكم كيلا تجهلوا و تأديبكم كيما تعلموا؛ «48» ای مردم حق شما بر من آن است كه شما را آموزش دهم، تا از جهالت برهيد و تربيت كنم، تا راهورسم زندگی را بدانيد.
سيره حضرت بر اين بود كه مردم با معارف اسلام راستين آشنا و حقايق قرآن رابر آنان بازگو كند، تا در پرتو آن، فرهنگ و ارزشهای الهی و انسانی اسلامی در جامعه حاكميت يابد و انسانها با پی بردن به مصالح حقيقی خود از گمراهیها و بیراههها در امان مانند. آن حضرت در بخشی از بيانات خود به اين سيره در دوران حاكميت خويش اشارهكرده، میفرمايند:
قد دارستكم الكتاب، و فاتحتكم الحجاج، و عرّفتكم ما أنكرتم. و سوّغتكم ما مججتم، لو كان الأعمی يلحظ أو النّائم يستيقظ؛ «49» كتاب خدا را به شما آموختم و راه ورسم استدلال را به شما ياد دادم و آنچه را كه نمیشناختيد به شما شناساندم و دانشی را كه به كامتان سازگار نبود، جرعهجرعه به شما نوشاندم.
ه) ارزيابی آزادی در حكومتهای (مردمسالار)
طرح عنصر آزادی كه ريشه در حركتهای ضد كليسايی و ضد استبدادی دوران رنسانس دارد؛ ركنی اساسی و شاخصهای مبنايی، به ويژه در دموكراسیهای جديد غربی به شمار میرود.
آزادی در نظامهای دموكراسی ابعاد گوناگونی دارد و يك حكومت دموكراتيك لزوما بايد برای تأمين مطلوب آنها بكوشد. برجستهترين عرصه های آزادی در چنين نظامهايی عبارتند از:
1. آزادی در عقيده و مذهب، زيرا دين امری شخصی و براساس تجربه درونی افراد است؛
2. آزادی در بيان و انديشه؛
3. آزادی در رفتارهای اجتماعی براساس ارزشهای اخلاقی مورد پذيرش هر فرد؛
4. آزادی در زندگی اقتصادی و امور مادی.
اما آيا آزادی با چنين عرصههای گستردهای، حتی در كشورهای منادی آن قابل تحقق است؟ چگونه میتوان نظامی فرض كرد كه در آن قاعده و اصول غير قابل تخطی وجود نداشته باشد و افراد جامعه در رفتارهای خود ملزم به رعايت چارچوبی تعريف شده نباشند؟! تحقق ناپذير بودن چنين امری بدان دليل است كه در نهايت، هر نظامی مبتنی بر يكسری اصول و مبانی است كه در برنامهريزیها و سياستگذاریها به عنوان مرجع نهايی مورد استناد قرار میگيرد.
به طورمسلم، نظامهای مدعی آزادی ليبرال دموكرات برای آحاد جامعه اجازه نمیدهند، حتی درباره نفی اصول دموكراسی نيز آزاد باشند؛ چرا كه اصولا معقول نيست كه يك نظام سياسی آن قدر به مخالفان خود آزادی بدهد كه چارچوبهای آن را در هم بشكنند و لذا زمانی كه نظام دوقطبی حاكم بود، هيچگاه به احزاب ماركسيستی، آن قدر اجازه نمیدادند كه بتوانند اكثريت جامعه را به خود جذب كنند. «50»
علاوه بر چالش فوق، امروزه آزادی در كشورهای منادی ليبرال دموكرات به واقعيتی ابزاری بدل شده است، تا به بهانه دفاع از آن، هر انديشه و فعاليت به حقی را كه با سياستهای آنها همخوانی نداشته باشد سركوب كنند. اعمال محدوديت برای مسلمانان و محروم بودن آنان از برخی مشاركتهای مدنی و ممنوعيت حجاب و مجرم دانستن زنان با حجاب در غرب، همچنين سركوب مردم الجزاير به جرم رأی دادن به اسلامگرايان و برخورد رژيم لائيك تركيه با حزب رفاه و در مقابل اين اقدامهای خلاف آزادی، حمايت بیدريغ، از رژيمهای مستبد و حتی نژادپرست به دليل همنوا بودن آنها با سياستهای استعماری، شواهدی روشن بر اين است كه آزادی در غرب صرفا وجهه ای تبليغاتی و ابزاری دارد.
ازاين رو، میتوان اذعان كرد كه آزادی در حكومتهای مدعی آن، از جهت نظری تهی از مبنايی اصولی و غير قابل دفاع و در مقام عمل به دور از الگويی منطبق با حقيقت آزادی است.
و) ارزيابی آزادی در حكومت علوی
در حكومت علوی، آزادی به عنوان اصلی ثابت و مورد تكريم، در چارچوبی منطبق با طبيعت الهی انسان و با مفهوم رهايی از غير حقّ، تعريف میشود كه در پرتو آن، انسان میتواند خود را از اسارت طاغوت درون و بيرون، رهاكرده، توانايیهای خدادادیاش را شكوفاكرده، مسير تكاملیاش را هموار سازد. بدينرو، نيل به آزادی در بينش مترقی اسلام نه به خاطر ارزش ذاتی آن و نه به عنوان غايت نهايی، بلكه چون تنها ابزاری است كه میتواند هويت انسانی و الهی انسان را شكوفا سازد و آزادی از اسارت نفسانيات خود و ديگران را برا او به ارمغان آورد؛ حائز اهميت و ارجمندی ويژه است و به عبارت ديگر، لازم است مطلوبيت آزادی در مكتب اسلام را نه به صرف رهايی و آزادی انسانها بلكه در پرتو دستيابی آنان به «آزادگی» تفسير نمود.
تحقق آزادی با چنين مفهومی، از جمله رسالتها برجسته پيامبر اكرم صلّی اللّه عليه و اله است كه قرآن كريم میفرمايد:
و يضع عنهم إصرهم و الأغلال الّتی كانت عليهم. «51»
حضرت علی عليه السّلام برای تأمين آزادی بيان و انتقادسازنده كه راز سلامت نظام و منشأ اصلاحات اجتماعی است به مالك چنين توصيه میفرمايند:
و اجعل لذوی الحاجات منك قسما تفرّغ لهم فيه شخصك، و تجلس لهم عاما فتنواضع فيه لله الذّی خلقك و تقعد عنهم جندك و أعوانك من أحراسك و شرطك حتی يكلّمك متكلّمهم غير متتعتع؛ «52» بخشی از وقت خود را به كسانی اختصاص ده كه به تو نياز دارند، تا شخصا به امور آنان رسيدگی نمايی و در مجلس عمومی با آنان بنشين و در برابر خدايی كه تو را آفريده فروتن باش و سربازان و ياران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور كن تا سخنگوی آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتوگو كند.
امام عليه السّلام خود مصمّم به تأمين فضای لازم برای انديشيدن و انتخاب آزاد برای آحاد جامعه بودند و حتی در دوران حساس و سرنوشتساز جنگ نيز آزادی تصميمگيری و انتخاب را از افراد سلب نمیكردند. مردم را نصيحت میكردند و راه صواب و ناصواب را به آنها نشان میدادند، آنگاه آنان را به تأمل و فكر و بررسی فرامیخواندند تا آزادانه بيانديشند و به هر نتيجه ای رسيدند طبق آن عمل نمايند.
در فرازی از نامه حضرت به مردم كوفه، هنگامی كه برای جنگ جمل، عازم بصره بودند و نياز به نيروی رزمی داشتند، چنين آمده است:
اينك به تمامی كسانیكه اين نامه را میخوانند، مسئوليتی را كه در پيشگاه خداوند دارند يادآور میشوم كه به سوی من روی آرند، اگر نيكوكارم ديدند ياريم كنند و اگر بدكارم يافتند، مرا مورد عتاب قرارداده و مانع كارم شوند. «53»
شايد برخی نخبگان امروزی بگويند، تصميمگيری در آن شرايط بحرانی ايجاب میكرد كه امام عليه السّلام به خاطر مصلحت نظام بگويد من بر حقّم و طبق پيمانی كه بستهايد بايد از من دفاع كنيد. اما حضرت با اين سيره خود میخواهند مردم فكر كردن، استدلال منطقی، تصميمگيری و انتخاب آگاهانه را بياموزند و چيزی را عمل كنند كه خود آزادانه به آن رسيده اند!
ابن ابی الحديد مینويسد:
به هنگام عزيمت به صفين كه تقريبا تمام مردم تقاضای علی عليه السّلام را در مورد حضور در ميدان جنگ پذيرفته بودند، گروهی از اصحاب «عبد الله بن مسعود» «54» كه عبيده سلمانی و يارانش هم با آنان بودند. به حضور امام عليه السّلام آمدند و عرض كردند: ما با شما خواهيم آمد و قرارگاه شما را ترك نمیكنيم، ولی خودمان لشكر جداگانهای خواهيم بود و در كار شما و مردم شام دقت خواهيم كرد، هريك از دو گروه را كه ببينيم میخواهد كاری را كه حلال نيست انجام دهد و برای ما جوروستم او روشن شود، با همان گروه وارد جنگ خواهيم شد. امير مؤمنان عليه السّلام در پاسخ فرمودند:
آفرين بر شما اين معنای فقه در دين و علم به سنت است و هركس به اين پيشنهاد راضی نباشد، خيانتپيشه و ستمگر است. «55»
چنين برخوردهای آزاد منشانه امام عليه السّلام نشانه اوج ارجمندی آزادی در حكومت علوی است. آنگاه كه همه مردم در فضايی آزاد و از روی اختيار با حضرتش بيعت كردند، در اين ميان، برخی از صحابه كه تعداد آنها حداكثر به پانزده نفر نمیرسيد، با حضرت بيعت نكردند «56»، ولی حضرت امير عليه السّلام آنان را در تنگنا قرار نداد و از حقوق اجتماعیشان محروم نساخت، تا بدين طريق آزادی را، حتی برای مخالفان نيز تأمين كند. طلحه و زبير كه پس از يأس از شركت در دستگاه خلافت و سوء استفادههای مالی، دست به توطئه زدند و برای عزيمت به مكه از امام عليه السّلام اجازه خواستند و گفتند كه قصد عمره دارند. امام عليه السّلام فرمودند: من میدانم كه قصد عمره نداريد و با نيت شرّ خود درصدد فتنهايد، ولی بااينحال شما را به ماندن در مدينه مجبور نمیكنم. تنی چند از ياران امام عليه السّلام تذكر دادند كه اين دو نفر درصدد آشوب و فتنهاند؛ لذا لازم است كه از عزيمت آنها به مكه جلوگيری شود. حضرت فرمودند: من خود میدانم، ولی آنها آزاد بوده و من كسی را به كاری مجبور نمیكنم. «57»
در حكومت علوی گروه معاند و بدعتگذاری چون خوارج، از منتها درجه آزادی در ابراز عقايد برخوردار بودند و حضرت خود و اصحابشان در مناظرههای آزاد با آنان روبهرو میشدند. آنان در نماز جماعت به مولا علی عليه السّلام اقتدا نمیكردند؛ زيرا او را- نعوذ بالله- كافر میپنداشتند، به مسجد میآمدند و با علی عليه السّلام نماز نمیگزاردند و احيانا حضرت را میآزردند. روزی امير مؤمنان عليه السّلام درحالیكه به نماز ايستاده و مردم نيز اقتدا كرده بودند، ابن كوّاء از سركردگان خوارج، با فرياد بلند آيهای «58» را به عنوان كنايه به علی عليه السّلام خواند. اين آيه خطاب به پيامبر صلّی اللّه عليه و اله بود كه به تو و به پيامبران قبل از تو وحی شد كه اگر مشرك شوی اعمالت از بين میرود و از زيانكاران خواهی بود.
ابن كوّاء با خواندن اين آيه خواست به علی عليه السّلام طعنه زند كه سوابق تو را در اسلام میدانيم و خدمات تو به اسلام انكارناپذير است؛ اما خدا به پيامبرش گفته كه اگر مشرك شوی اعمالت به هدر میرود و چون تو اكنون كافر شدی اعمال گذشته را به هدر دادی. حضرت سكوت كردند تا آيه را به آخر رساند. او دوباره شروع به خواندن آيه كرد و حضرت بلافاصله سكوت كردند، بعد از چند مرتبه كه آيه را تكرار كرد و میخواست وضع نماز را به هم ريزد، مولا علی عليه السّلام در برابر او اين آيه را تلاوت فرمودند:
فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ و لا يستخفّنّك الّذين لا يوقنون؛ «59» پس شكيبا باش كه وعده خدا حق است و مراقب باش كه آنان كه يقين ندارند تو را به سبكی نكشانند.
با اين پاسخ، ابن كوّاء سكوت كرد و حضرت مشغول ادامه نماز شدند. «60» آزادی اين عناصر كه منافقانی زيرك و برخی زاهدانی نادان بودند، منجر به جريانهای شد كه وجهه اصلی آنان را برملا ساخت و صاحبان فكر و انديشه به اين حقيقت واقف شدند كه اينان بيمارانی لاعلاجاند و مرگشان به حكم عدالت و صيانت از حريم آزادی امری ضروری است و در اين مرحله بود كه امير مؤمنان عليه السّلام برای مداوای جامعه اسلامی و نابودی افكار متحجرانه و كج فهمی هايی كه به تدريج به آيينی گمراه كننده درمی آمد و آنگاه كه آنان اقدام به توطئه و به مخاطره انداختن امنيت عمومی كردند، با آنان پيكار نمودند.
آری، اصول سياست امير مؤمنان عليه السّلام بر اين بود كه با هرگونه نفاق و تحجّر و تنگ نظری مقابله كنند، تا انسانها را از هر نوع اسارت فكری و قيدهای ظلموستم كه مانع تعالی و رشد انديشه ها و شكوفايی استعدادهای میشود، آزاد سازند؛ لذا در وصف كشورداری خويش فرمودند:
و لقد أحسنت جواركم، و أحطت بجهدی من ورائكم، و أعتقتكم من ربق الذّلّ و حلق الضّيم؛ «61»
با شما به نيكويی زندگی كردم و به قدر توان از هر سو نگهبانی شما دادم و از بندهای بردگی و ذلّت شما را آزاد نموده و از حلقههای ستم رهايیتان بخشيدم.
مولا علی عليه السّلام در همه حال مدافع چنين سياست انسانی و الهی بود و آنجا كه میديد يا بايد او كشته شود و يا عدالت و آزادی، ترجيح داد كه خود فدای شجره مقدس عدالت و آزادی شود؛ همان شجرهای كه در طول تاريخ با خون انبيا و پاكان آبياری گشته است.
با توضيحهای اين فصل به وضوح روشن شد كه اگر حكومتی خواهان دوام و بقاست و اگر مردمی خواهان تحقق حكومتیاند كه جایگاه حقيقی آنان را پاس داشته، به ارزشهای انسانی ارج دهد، میبايست رو به الگوی متكامل حكومت علوی بياورند كه از حقانيتی الهی برخوردار است و از آموزههای مكتب الهی امير مؤمنان علی عليه السّلام برای سامان مطلوب نظامهای سياسی خويش بهره گيرند.
ز) نتيجه گيری
1. مشاركت مردمی، برابری و آزادی از عرصههای مهم و بارز مردمداری و عمدهترين مناشی در اثبات حاكميت و اساسا شالوده استقرار و ضامن بقای هر نظامی محسوب میشود، در الگوی مديريتی نظام علوی به نحو شايستهای به منصّه ظهور پيوسته است و بدين جهت ثابت میشود كه اگر حكومتی از حقانيتی الهی برخوردار شود و قوانين و عملكرد حاكمانش بر محور رضايت حق تعالی سامان يابد، عرصههای مردمی در آن به نحو مطلوبی نمايان خواهد شد و امكان ظهور زمينه های رشد و تعالی برای آحاد جامعه بيشتر فراهم خواهد گرديد؛ همانگونه كه مقارنه عرصههای مردمداری در حكومت علوی و حكومتهای مردمسالار اين حقيقت را به اثبات میرساند.
2. گرچه مشاركت مردمی به عنوان اساس دموكراسی و معيار برای سنجش ميزان مردمسالاری حكومتها تلقی میشود؛ اما وقتی در نظامهای دموكراتيك به دليل سيطره نظام سرمايهای، افكار عمومی تحت تأثير القائات شبكه های بسيار پيچيده تبليغاتی و رسانهای قرار میگيرد تا در مواقع لازم منويّات گروههای صاحب نفوذ سياسی و اقتصادی محقق شود، در حقيقت سخن از مشاركت مردم حكايتی بی پايه و اساس خواهد بود. اما در نظام مبتنی بر معيارهای حكومت علوی علاوه بر اينكه مشاركت مردمی در تحقق و ثبات حكومت از نقش محوری برخوردار است، هرگز از ترفندهای تبليغاتی و ابزار قدرت و ثروت برای تسخير اذهان استفاده نمیشود، بلكه تلاش میشود، به فكر و انديشه افراد رشد و تعالی داده شود و از طريق روشنگریهای صادقانه، مردم بر آثار تصميمهای خود واقفشده، آگاهانه اظهار نظر كنند. همچنين برای تحقق زمينه های مشاركت مردمی در حكومت علوی شرايط لازم برای تحقق بعد نظارت عمومی در قالب النصيحة لأئمة المسلمين و نيز شورا و مشورت، البته در غير حريم مقررات شارع مقدس، به نحو فراگيری مهيا میشود.
3. در نظامهای مردمسالار سخن از برابری مطلق است؛ اما با سيطره اصل بقای اصلح و در پی آن حاكميت نابرابری قدرت خريد هرگز نمیتوان از برابری، حداقل در زمينه اقتصادی و رفاه اجتماعی سخن گفت. درحالیكه در نظام علوی، برابری بر اساس سيره مقدس عدالتمحوری شالوده حكومت و محور عملكردها قرار میگيرد و علاوه بر بعد سياسی، در عرصه تقسيم امكانات و توزيع ثروت، در مقابل قانون، در برخورداری از امنيت و در بهرهمندی از دانش و تربيت محقق میباشد.
4. آزادی به نحو گسترده و در زمينه عقيده و مذهب، بيان و انديشه، رفتارهای اخلاقی- اجتماعی و فعاليتهای اقتصادی و مالی در نظامهای مردمسالار از شاخصه های مبنايی محسوب میگردد، اما وقتی حتی در چنين نظامهايی بالأخره يكسری قواعد و اصولی است كه قابل تخطی نيست و به طور مسلم نظامهای مدعی آزادی برای آحاد جامعه اجازه نمیدهند در نفی اصول دموكراسی نيز آزاد باشند، سخن از آزادی با چنين گسترهای تهی از مبنايی عقلايی خواهد بود. علاوه بر چالش فوق، امروزه آزادی در كشورهای ليبرال دموكرات به ابزاری برای سركوب انديشههای مخالف، به نام حمايت از آزادی بدل شده است. اما در حكومت علوی، آزادی در چارچوبی منطبق با طبيعت الهی انسان به عنوان اصلی ثابت و مورد تكريم تلقی میشود؛ چه در موقع شكلگيری حكومت، چه در مراحل بسيار حساس پيكار با دشمنان و تثبيت پايههای حكومت و چه در برخورد با گروههای معاندی چون خوارج، تصميم جدی برپاسداشت حريم آزادی است.
پی نوشت ها
(1). ر. ك: كارل كوهن، دموكراسی، ترجمه فريبرز مجيدی، ص 74.
(2). عبد الرحمن عالم، بنيادهای علم سياست، ص 369.
(3). همان، ص 368.
(4). همان، ص 369.
(5). موريس دوورژه، اصول علم سياست، ترجمه ابو الفضل قاضی، ص 192.
(6). شواهد اين سخن از كلمات امام عليه السّلام ر. ك: بخش دوم نقد و بررسیهای فصل دوم.
(7). محمد بن يعقوب كلينی، اصول كافی، كتاب الحجة، باب 56، ح 1.
(8). نهج البلاغه، خطبه 118.
(9). آل عمران، آيه 159.
(10). علامه طباطبائی در اين خصوص مینويسند: «احكام ثابت الهی مورد مشورت نبود، همچنان كه هيچكس اجازه- تغيير آن را نداشت وگرنه اختلاف حوادث جاری احكام الهی را نسخ میكرد.» محمد حسين طباطبائی، الميزان فی تفسير القرآن، ج 4، ص 70.
(11). موارد مشورت پيامبر اكرم صلّی اللّه عليه و اله با مسلمانان ر. ك: محمد بن عمرو واقدی، المغازی، ترجمه مهدوی دامغانی، ج 1، ص 40؛ همان، ج 2، ص 358 و 359.
(12). ر. ك: الغارات، ابراهيم بن محمد ثقفی كوفی، ج 1، ص 217 و 220؛ احمد بن ابی يعقوب، تاريخ يعقوبی، ج 2، ص 179.
(13). ر. ك: عبد الله جوادی آملی، نسبت دين و دنيا، ص 110- 111.
(14). يوسف، آيه 55.
(15). عبد الواحد بن محمد آمدی، غرر الحكم و درر الكلم، تصحيح جلال الدين حسينی، ج 6، ص 400، ح 10767.
(16). عبد الله حاجی صادقی، تبيين مردمسالاری دينی، مردمسالاری در نظام ولايی، ص 160؛ ر. ك: محمد جواد نوروزی، فلسفه سياست، ص 139.
(17). همو، فلسفه سياست، ص 150 (به نقل از: لسترتارو، آينده سرمايهداری، ترجمه عزيز كياوند، ص 307، 309 و 333.
(18). ابن ابی الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 37.
(19). نهج البلاغه، خطبه 15.
(20). «در ليست بخششهای عثمان آمده است كه وی به «طلحه» دويست هزار دينار و 32 ميليون و دويست هزار درهم و به «زبير» پنج ميليون و 980 هزار درهم بخشيده بود.» ر. ك: عبد الحسين الأمينی النجفی، الغدير فی الكتاب و السنة و الأدب، ج 8، ص 344.
(21). ابن ابی الحديد، شرح نهج البلاغه، ص 7، ص 42.
(22). ر. ك: همو، الغارات، ص 36.
(23). محمد ری شهری، موسوعة الإمام علی بن ابی طالب، ج 4، ص 224.
(24). الغارات، ص 43.
(25). همو، موسوعة الإمام علی بن ابی طالب عليه السّلام، ج 4، ص 223؛ ر. ك: محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 41، ص 131.
(26). نهج البلاغه، نامه 41.
(27). همان، نامه 43.
(28). همان، نامه 21.
(29). زمخشری، ربيع الأبرار و نصوص الأخبار، ج 2، ص 148.
(30). نهج البلاغه، نامه 53.
(31). محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 40، ص 327؛ ابن شهر آشوب، المناقب، ج 2، ص 99.
(32). القاضی النعمان المغربی، دعائم الاسلام، ج 2، ص 442؛ و حسين النوری، مستدرك الوسائل، ج 18، ص 7.
(33). القاضی النعمان المغربی، همان.
(34). ابی يعلی الموصع، مسند، ج 12، ص 146.
(35). امام خمينی رحمه اللّه در بيان عقيده تساوی همگان در برابر قانون الهی به عنوان اصل بنيادين حكومت اسلامی میفرمايد: «حكومت اسلامی، حكومت قانون است، جز قانون كسی حكومت ندارد، قانون الهی بين بشر و ميان ملل اسلامی حكومت تام دارد و همه از رسول اكرم صلّی اللّه عليه و اله گرفته تا خلفای آن حضرت و ساير افراد، در هر زمانی تابع قانون هستند، قانونی كه از طرف خداوند تبارك و تعالی نازل شده و در لسان قرآن و نبی اكرم صلّی اللّه عليه و اله بيان شده است.» صحيفه نور، ج 9، ص 425.
(36). موسوعة الامام علی بن ابی طالب عليه السّلام، ج 4، ص 262؛ شيخ طوسی، تهذيب الاحكام، ج 6، ص 227، ح 547.
(37). ابن أثير، الكامل فی التاريخ، ج 2، ص 443.
(38). محمد رضا حكيمی، الحياة، ترجمه احمد آرام، ج 2، ص 714؛ موسوعة الإمام علی بن ابی طالب عليه السّلام، ج 7، ص 37.
(39). همان، ج 4، ص 261.
(44). نهج البلاغه، خطبه 173.
(45). نهج البلاغه، نامه 51.
(46). همان، خطبه 27.
(47). جمعه، آيه 2.
(48). همان، خطبه 34.
(49). همان، خطبه 180.
(50). ر. ك: محمد جواد نوروزی، فلسفه سياست، ص 151.
(51). «و زنجيرهايی كه بر آنها بود: [از دوش و گردنشان] برمیدارد.» اعراف، آيه 157.
(52). نهج البلاغه، نامه 53.
(53). نهج البلاغه، نامه 57.
(54). شيخ عباس قمی در كتاب تحفة الاحباب فی نوادر آثار الأصحاب میگويد: عبد اللّه بن مسعود الهزلی، از سابقين مسلمين است در ميان صحابه معروف به علم قرائت قرآن است. علمای ما فرمودهاند كه او با مخالفين مخالطه داشته و متمايل به ايشان بوده است و علمای اهل سنت خيلی از او تجليل كنند و گويند او اعلم اصحاب به كتاب اللّه بوده است. ص 383.
(55). ابن ابی الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 186.
(56). ر. ك: احمد بن ابی يعقوب، تاريخ يعقوبی، ترجمه محمد ابراهيم آيتی، ج 2، ص 75 و 76؛ ابن اثير، الكامل، ج 2، ص 303.
(57). علی اكبر عاليخانی، توسعه سياسی از ديدگاه امام علی عليه السّلام، ص 213.
(58). و لقد أوحی إليك و إلی الّذين من قبلك لئن أشركت ليحبطنّ عملك و لتكوننّ من الخاسرين زمر، آيه 65.
(59). روم، آيه 60.
(60). مرتضی مطهری رحمه اللّه، مجموعه آثار، ج 16، ص 312؛ همو، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 311.
(61). نهج البلاغه، خطبه 159.