مقدمه

مقدمه‏

انبياى الهى در طول تاريخ، مطمئن‏ترين «الگوى سعادت» را براى حيات فردى و اجتماعى انسان‏ها، به ارمغان آورده، درصدد برآمدند تا عبوديت در برابر حق تعالى را كه «حاكميت اصيل و بالذات» از آن اوست، در وجود انسان‏ها نهادينه كنند و آنان را به سامان‏ناپذير بودن راه‏كارهاى صرفا بشرى، در ايجاد جامعه‏اى تعالى‏ جو رهنمون شوند.

حركت الهی انبيا با بعثت نبی گرامی اسلام صلّی اللّه عليه و اله به نهايی‏ترين برنامه تعالی‏بخش ختم می‏شود كه به طور حتم اجرای كامل آن، با ابعاد فراگيرش از جمله در ايجاد «حكومتی مشروع و عقلانی» در تضمين سعادت حقيقی انسان؛ بسيار مؤثر و راه‏گشا خواهد بود. امری كه در حكومت علوی به منضّه ظهور رسيد و آن را به عنوان شاخص‏ترين حكومت حق و مشروع معروف گردانيد. ازاين‏رو شايسته است حقايق چنين حكومتی، از زوايای مختلف از جمله «مبنای مشروعيت» مطالعه شود كه نوشتار حاضر درصدد اين مهم است.

1. موضوع نوشتار

نوشتار حاضر در راستای تبيين يكی از مهم‏ترين شاخص‏های حاكميت، يعنی‏ مبنای مشروعيت حاكميت تدوين شده است و از آن‏جا كه در مباحث پرمناقشه و چالشی، نظير بحث مشروعيت حكومت، طرح مقارنه‏ای و تطبيقی مطالب، جهت نمايان‏تر شدن حقيقت و نظريه اصيل، راه‏گشا و ضروری است، لذا در اين نوشتار، «مشروعيت حاكميت» در اسوه‏ترين «حكومت دينی» (حكومت علوی) با ملاك مشروعيت در حكومت‏های غير دينی در مبانی معرفت‏شناختی، هستی‏شناختی و مناشی ثبوتی و اثباتی به نحو تطبيقی و مقارنه‏ای مورد تحقيق و مطالعه قرار گرفته است.

2. اهميت و جای‏گاه موضوع‏

انسان از يك سو به حكم عقل و مقتضای فطرت كه مطابق با آموزه‏های «جهان‏بينی توحيدی» نيز است، خود را تحت ولايت و حاكميت كسی جز خداوند متعال نمی‏داند. به اين معنا كه در روابط بين خود و ديگر انسان‏ها، كسی را از جانب خود و بالذات دارای حق تعيين تكليف و امر و نهی نمی‏شناسد و از اين جهت خويش را حاكم بر سرنوشت و در انتخاب مسير زندگی، مختار و آزاد می‏يابد. از جانب ديگر، به اقتضای اجتماعی بودنش، نيازمند به نهادی سازمان يافته است، تا حيات جمعی او را به مطلوب‏ترين نحو سامان دهد و با تدوين شايسته‏ترين قوانين و اجرای صحيح آنها، شرايط را برای تكامل مادی و معنوی او آماده و مهيا سازد. لكن انسان همواره در قبال چنين پديده‏ای كه درصدد است با اعمال حاكميت و محدود كردن اراده آزاد او، وی را وادار به اطاعت و در صورت تخلف مجازاتش كند، با يك سؤال اساسی مواجه می شود و آن اين‏كه در برابر چنين حاكميتی، كه اعمال‏ كنندگان آن فردی مثل اويند و ذاتا مجوزی در امر و نهی خود ندارند، چرا بايد تسليم شود؟ و براساس چه ملاك و معياری می‏توان در برابر اقتضای جهان‏بينی توحيدی و عقلانی بر حاكميت بالذات خداوند و حكم عقل به تساوی انسان‏ها، برای حكمران، حق اعمال قدرت قائل شد؟
آيا چنين حقی را می‏توان منبعث از خواست و آرای عمومی دانست و آن را ملاكی در حقانيت و مشروعيت حاكم فرض كرد؟ يا اين‏كه خواست و اراده مردم در ايجاد چنين حقانيتی نمی‏تواند از توجيهی عقلانی و منطقی برخوردار باشد و حاكمان، حق حاكميت را نه از مردم بلكه بايد از صاحب حقيقی آن يعنی خداوند، تحصيل كرده باشند و لذا تنها ملاك درست در حقانيت و مشروعيت حاكم، به طور حتم اذن الهی است، نه اذن و رضايت مردم.
در پاسخ به همين پرسش اساسی است كه مسئله مبنا و منشأ مشروعيت حاكم در اعمال حاكميت از مهم‏ترين دغدغه‏ های انديشوران می‏شود و طيف گسترده‏ای از مباحث را فراروی آن مطرح می‏سازد. در اين ميان از جمله راه‏گشاترين مباحث، مقارنه دو نوع حاكميت مطرح و محقق در خارج، يعنی حاكميت مردم‏سالار و حاكميت دينی اصيل از حيث مبنای مشروعيت و حقانيت است كه در اين مقارنه می‏توان هم از نظر تئوری و هم از حيث نمودهای عينی، هريك را به طور دقيق مطالعه كرد و حقيقت امر را در اين مسئله اساسی به دست آورد.

3. هدف تحقيق‏

به حكم عقل مالك حقيقی عالم خدای يگانه است و همو اختياردار و ولیّ بالذات می‏باشد كه قرآن كريم در تأييد اذعان عقل، می‏فرمايد:
للّه ما فی السّموات و ما فی الأرض «1» و فاللّه هو الولیّ. «2»
بنابراين، نمی‏توان كسی را به عنوان سرپرست حقيقی اجتماع بشری جز خدای يگانه تصور كرد. اما بديهی است كه اين «ولايت اصيل الهی» به طور مستقيم از جانب‏ خداوند كه خود جامه انسانی پوشيده و به اعمال آن پردازد نخواهد بود. و لا جرم بايد از طريق انسان‏هايی كه تحت تربيت خاص الهی به مقام قرب باريافته و «امين دين» محسوب می‏شوند، اعمال و اجرار گردد؛ همان‏ها كه حاكميت‏شن از مشروعيت واقعی و به حق برخوردار است.
ازاين‏رو هدف از مباحث اين نوشتار، اثبات اين نظريه است كه به طور اساسی مشروعيت و حقانيت با اذن الهی محقق می‏شود و حاكميتی كه به غير از اذن او باشد، از جمله حاكميت منبعث از آرای مردم مردود و مصداق حكومت نامشروع خواهد بود.
در اين راستا به مقارنه نكات تباين و تمايز دو ايده حاكميت در حكومت‏های غير دينی (مردم‏سالار) و حكومت علوی به عنوان شاخصی برجسته در شناسايی مبنای مشروعيت دينی، از حيث مبانی معرفت‏شناختی و هستی‏شناختی و نيز از جهت مناشی ثبوتی و اثباتی حاكميت خواهيم پرداخت تا علاوه بر تبيين موارد نقد در مبانی و مناشی مشروعيت حكومت غير دينی ثابت كنيم كه حقانيت و مشروعيت اصيل و راستين تنها در سايه ‏سار «اذن الهی» قابل تحقق است؛ امری كه در حكومت امير مؤمنان علی عليه السّلام به نحو بارزی به منصه ظهور رسيد و نقش آرای مردم در آن فقط در تحقق عينی و اثباتی حاكميت می‏باشد و نه در تحقق حقيقی و ثبوتی آن.

4. واژگان موضوع‏

در بحث‏های علمی و طرح ايده‏ها و نظريات، به ويژه در ساحت انديشه ‏های مطرح در علوم انسانی، می‏طلبد كه ابتدا مراد از واژگان موضوع مورد بحث، تنقيح و تبيين شود؛ چه اين‏كه ممكن است لفظ خاص به جهت برتافتن تأويل‏ها و برداشت‏های گوناگون و يا داشتن اشتراك معنايی، به طور كلی سير بحث را در ذهن مخاطب برخلاف مقصود اصلی نوشتار و استدلال‏های آن سوق دهد. ازاين‏رو شايسته است پيش‏تر از ورود به بحث‏های اصلی و طرح براهين، ارزيابی‏ها، فرضيه‏ها و چينش نظريه صائب، مفاهيم موضوع مورد بحث آشكار شود. به همين جهت در اين قسمت به تبيين مراد از تك واژه‏های موضوع اصلی خواهيم پرداخت.

الف) مقارنه‏

واژه مقارنه كه به طور عمده دربردارنده مفهوم همراهی و تقارن بين دو شی‏ء است «3»؛ در واقع مشتمل بر اين مراد است كه دو امر يا دو شی‏ء از جهتی خاص ايفاگر نقش و محوريت مشتركی می‏باشند كه چگونگی اين نقش و محوريت در حين مواجهه و رويارويی آن دو به وضوح نمايان می‏شود «4» و در اين مواجهه، گاه توازن و تساوی احراز می‏شود و زمانی تمايز و تقابل، نتيجه‏گيری می‏شود. به همين سبب است كه از حيث لغوی وقتی گفته می‏شود: «قارن الشی‏ء بالشی‏ء» يعنی آن چيز را با چيزی سنجيد، مقايسه و مقابله كرد. «5»
اين واژه، گاه به صورت تركيبی نظير «فقه مقارن» استعمال می‏شود و مراد از آن مقابله كردن و رودرروی هم قرار دادن مباحث فقهی دو يا چند مذهب از يك دين، نظير مذهب شيعه با مذاهب اهل سنت می‏باشد كه در آن، بين آرا و انظار تطبيق و مقايسه صورت می‏گيرد و پرواضح است كه مقصود كشف نكات تساوی و يا تقابل بين اين آرا و انديشه‏ هاست.
ازاين‏رو در اصطلاح رايج مباحث فنی، مراد از «مقارنه»، مقايسه كردن، تطبيق نمودن، قياس و سنجش است. «6» و در اين نوشتار تلاش بر آن است كه دو ايده مطرح در ساحت مبنای حقانيت و مشروعيت، (مردم‏سالاری و حكومت علوی) مورد تطبيق و مقايسه قرار گيرد.

ب) مشروعيت‏

آن‏چه می‏توان در بحث‏های مقدماتی به نحو اجمال در مورد واژه مشروعيت بيان كرد، آن است كه مشروعيت از حيث لغوی، هرچند مشتق از ماده شرع می‏باشد؛ اما از نكته نظر مباحث سياسی، مرادی مرتبط با شرعيات يا به معنای مطابق شرع و يا امری كه مجعول شارع است، در آن مأخوذ نمی‏باشد، بلكه اين واژه ترجمه لغت) Legitimacy (و مترادف با معنای حقانيت است «7» و نكته مقابل آن واژه غصب و جور معرفی می‏گردد. بدين لحاظ می‏توان نتيجه گرفت كه واژه مشروعيّت يا مقابل آن، وقتی استعمال می‏شود كه نوعی استيلا يا تحميل اراده و اختيار بر شی‏ء يا فردی خاص در ميان باشد.
بحث از مراد اصطلاحی اين واژه نيز از ديرباز مورد توجه انديشوران فلسفه سياسی بوده و تبيين‏های مختلفی از آن ارائه شده است؛ اما آن‏چه می‏توان در اين مورد به عنوان فهم صائب به طور خلاصه بيان نمود اين‏كه مشروعيت توجيه عقلانی حق إعمال قدرت از سوی حكمرانان است.

ج) حاكميت‏

حاكميت در لغت، به سلطه برتر و تفوق همراه با منع از هرگونه تبعيت يا ارادعيت از سوی نيروی ديگر، تعريف می‏شود. و در فلسفه سياست به عنوان مهم‏ترين شاخص تمايز و وجه قوام دولت مورد توجه ويژه است. اصطلاح حاكميت در انديشه سياسی غرب، نخست به «اقتدار مطلق و هميشگی فرمان‏روا و دولت» معرفی می‏شد؛ اما بعد از قرن هيجدهم ميلادی دست‏خوش تغييرشده، در اعلاميه جهانی حقوق بشر، حاكميت ناشی از حقوق ملت تلقی گرديد.
در مكتب اسلام، حاكميت برای سامان بخشيدن به حيات اجتماعی انسان‏ها در حيطه ولايت تشريعی خداوند معرفی می‏گردد، كه حقيقتی اصيل، مطلق، غير قابل انتقال و تجزيه است و با اقبال و پذيرش آحاد جامعه، توسط «مأذونين الهی» ظهور و عينيت می‏يابد.

د) حكومت علوی‏

از جمله بحث‏های مهم اين نوشتار، تثبيت مأموريت الهی انبيا در برپايی حكومتی الهی و دينی و تلاش جهت سامان دادن به حيات اجتماعی بشر است. تلاشی كه در راستای رسالت اصلی و بالذات آنان يعنی هدايت مردم به سوی الله و ايصال به سعادت ابدی و پايدار از نقش و اهميت فوق‏العاده‏ای برخوردار می‏باشد. پرواضح است كه حكومت مورد تأييد و تأسيس انبيا حائز حقانيت و مشروعيت بوده و بنا نهاده بر مبنای غلبه و جور نيست؛ اما تنقيح اين حقانيت و چگونگی آن، در توجه به مبنا و منشأ اقتدار احراز خواهد شد. برای احراز اين منظور لازم است حكومتی شاخص در عرصه حاكميت دينی كه انطباق آن با مبانی وحيانی، مورد تأييد و اذعان متفكران بوده و نيز متن جريان‏ها، موضع‏گيری‏ها و مشی‏رهبری آن شاهدی گويا درالهی بودن آن است، مورد تحقيق و مطالعه قرار گيرد. اين حكومت شاخص دينی جز حكومت علوی نمی‏باشد؛ حكومتی كه بر مبنای مترقی اصولی و ارزش‏های دينی قوام يافته و ترسيم گر الگويی به تمام معنا از يك حكومت دينی است و بهره ‏مند از بنيدهايی نشئت‏ يافته از حكومت الهی حضرت رسول اكرم صلّی اللّه عليه و اله می‏باشد. مطالعه حكومت علوی ازاين‏رو و نيز از آن جهت كه از ديرباز از نگاه‏های مختلف، داوری‏های متفاوتی به ويژه از جهت مشروعيت‏يابی آن انجام گرفته است، اهميت ويژه‏ای دارد تا در نتيجه اين مطالعه و ارزيابی، روشن شود كه آيا مبنای مشروعيت در چنين حكومتی همان است كه امروزه به خصوص در غرب به عنوان تنهاترين الگوی ترسيم‏گر حقانيت، يعنی مردم‏سالاری مطرح می‏شود يا از مبنايی متمايز و ممتاز برخوردار است كه بتوان اذعان كرد: اولا، حقانيت در حكومت مردم‏سالار منطبق با الگوی حكومت دينی نيست و ثانيا، حقانيتی جداگانه برای حكومت دينی تعريف و تبيين كرد.

ه) حكومت‏های غير دينی (مردم‏سالار)

از جمله مباحث مطرح در عرصه نظام‏های سياسی، توجه به اقسام حكومت‏ها و ارائه ملاكات در اين طبقه‏بندی است. از مهم‏ترين اين معيارها توجه به وحه و مبنای اقتدار و حاكميت است كه بر اين اساس به طور عمده حكومت‏ها به سه نوع:
استبدادی و مردمی را می‏توان به عنوان حكومت‏های غير دينی مورد مطالعه و از حيث مبنای اقتدار، ارزيابی و مورد مقارنه با حكومت شاخص دينی (حكومت علوی) قرار داد. حكومت‏های استبدادی ازآن‏رو كه قوام‏يافته بر غليه و زور بوده و در آن گرايشی جز گرايش و خواست حاكمان وجه انتظام اقتدار، نمی‏باشد، ملاكی عقلانی و قابل دفاع در ارزيابی حقانيت‏ها و مشروعيت‏ها ندارد و نمی‏توان الگوهای‏ آن را در تقابل با حكومت علوی مورد مقارنه قرار داد. ايده حكومت مردمی يا به اصطلاح مردم‏سالار يا دموكراسی كه عموما از سوی انديشوران سياسی مغرب زمين طرح و به عنوان برترين ايده در عرصه نظام‏های سياسی مورد ستايش است، حكومتی است كه در آن حقيقت حاكميت در اراده‏ها و آرای مردمی نهفته است كه در صورت تمايل مردم، از سوی آنان به نظام سياسی و يا حقوقی خاص تفويض می‏شود. مدافعان اين الگو آن را سرآمد نظام‏های سياسی دانسته و تنهاترين وجه عقلانی و قابل دفاع به ويژه از حيث منشأ مشروعيت تلقی كرده‏اند. از آن‏جا كه چنين طرحی سازمان‏يافته بر افكار انسان مدارانه اومانيستی و سامان‏پذيرفته بر ايده سكولار است، می‏توان به عنوان ترسيم‏گر حكومتی غير دينی و قابل تقارن با حكومت علوی به عنوان شاخص حكومت دينی بوده، ارزيابی شود.

5. سؤال‏های اصلی و فرعی‏

الف) سؤال‏های اصلی‏

1. نكات تباين و تمايز در دو ايده مشروعيت‏يابی حاكميت در حكومت علوی و حكومت‏های غير دينی چيست؟
2. در مقارنه مبانی معرفت‏شناختی و هستی‏شناختی و نيز مناشی ثبوتی و اثباتی حاكميت، موارد ابهام و نقد در نظام‏های غير دينی و امتياز و صحت در نظام علوی چه می‏باشد؟

ب) سؤال‏های فرعی‏

1. مراد از حاكميت اصيل با تأكيد بر دادگاه اسلام، نظرگاه حاكم بر حكومت علوی به عنوان شاخص حكومت دينی چه می‏باشد؟
2. تبيين مشروعيت حكومت با تأكيد بر ديدگاه اسلام، نظرگاه حاكم بر حكومت علوی به عنوان شاخص حكومت دينی چيست؟
3. مراد از حكومت دينی و حاكمان الهی، از ديدگاه اسلام، نظرگاه حاكم بر حكومت علوی چيست؟
4. الگوی حكومت غير دينی كه از حيث نظری مدّعی احراز مشروعيتی عقلانی و قابل دفاع است؛ كدام الگوست؟
5. نكته‏ های آغازين الگوی حكومت غير دينی مردم‏سالار، از حيث تاريخی چه می‏باشد و عوامل عينی دخيل در پيدايی و پويايی آن‏چه بوده است؟
6. نتيجه ارزيابی مستندات مشروعيت مردمی حاكميت علوی چيست؟
7. چه مواردی را می‏توان به عنوان شاخص‏های مردم‏داری كه منشأ اثبات و تحكيم حاكميت محسوب می‏شوند، در دو ايده حكومت مردم‏سالار و علوی مورد بررسی قرار داد؟

6. فرضيه‏ های تحقيق‏

الف) فرضيه‏ های تحقيق درباره سؤال‏های اصلی‏

نكته‏ های تباين، تمايز، صحّت و امتياز در دو ايده مشروعيت‏يابی مورد بحث در اين نوشتار عبارتند از:
1. مبنای معرفت‏شناختی ايده مشروعيت مردم‏سالار بر انكار حقيقت كلی، ثابت و لا يتغيّر است و حقيقت در اين بينش صرفا نشئت‏يافته از انظار و انديشه‏ ها بوده، لذا امری نسبی و دائم در حال دگرگونی است و اين همان مبنای معرفت‏شناختی سوفيستی است كه مهم‏ترين پی‏آمد ناگوار آن، انكار حقيقت به عنوان امری واحد و جداگانه است.
2. مبنای معرفت‏شناختی در نظام علوی مأخوذ از مبانی تعريف‏شده وحيانی است و از آن‏جا كه مهم‏ترين اصل در معارف وحيانی آن است كه تمام ذرات آفرينش در دلالتی روشن از حق محض يعنی خداوند تبارك و تعالی می‏باشند و چنين مدلولی به طور مسلّم از ثبات و قرار حقيقی و ابدی برخوردار است، لذا بنای معرفت‏شناسی‏ مشروعيت علوی، بر پايه توجه به آن حقيقت پايدار بنا نهاده شده است و در اين مبنا، انسان به طور مسلّم قادر به تحصيل معرفتی صائب درباره آن حقيقت از طريق نشانه‏ ها و آيات بی‏شمار آفرينش است، تا بدين طريق نه تنها معارف خود را با چنان ملاكی انتظام بخشد، بلكه از صحّت و سقم آنها نيز اطمينان يابد.
3. هستی‏شناسی در مشروعيت مردم‏سالار، بر مبنای اعتقاد به انسان خود بنياد است، تا تمام حقايق با محوريت او ايجاد و تبيين شوند و پی‏آمدهايی از قبيل خرد بسندگی، آزادی‏خواهی افراطی، طبيعت‏گرايی و تساهل و تسامح را آن‏گونه به دنبال داشته باشد كه ارمغانی جز سلب معناداری حيات بشر و عدم توفيق حتی در سامان دادن به حيات اجتماعی او، هواپرستی و تمايل به حريم‏شكنی توأم با سلطه‏ گری بی‏ حدّ، فروكاستن انسان از درجات فوق حيوانی و در نهايت، كمال ارجمندی اوهام و خرافه‏های برخاسته از نفسانيات انسان‏های رهاشده از هر بندی نداشته باشد.
4. هستی‏ شناسی در مشروعيت علوی، براساس جهان‏بينی الهی سامان می‏يابد كه اصول آن با سرشت الهی انسان سازگاربوده، و مورد ستايش عقل است.
5. منشأ ثبوت حقانيت در مشروعيت مردم‏سالار، اراده و آرای آحاد مردم است كه وضوح بطلان چنين منشأی ر اولا، در تهی بودن اين منشأ از هر گونه حاكميت بالذات و ثانيا، در تغيّر و عدم ثبات آن می‏توان ملاحظه كرد.
6. منشأ ثبوت حقانيت در حكومت علوی به تصريح مولا علی عليه السّلام اذن الهی و تنصيص نبوی بوده و نقش آرای مردم صرفا در استقرار و تحقق عينی حاكميت نقش‏آفرين بوده است.

ب) فرضيه‏ های تحقيق، درباره سؤال‏های فرعی‏

1. حاكميت اصيل، حاكميتی است كه در استمرار ولايت تشريعی خداوند كه حق، مطلق و غير قابل انتقال و تجزيه است، محقق شود.
2. مشروعيت، قابليت توجيه عقلانی اقتدار و حاكميت حاكم است و اين امر وقتی است كه حاكميت، برخاسته از حاكميت اصيل و بالذات خداوند باشد.
3. حكومت دينی و منتسب به خداوند، حكومتی است كه هدايت و رهبری آن در اختيار كسانی باشد كه از سوی خداوند به اين سمت نصب و معرفی شده‏اند و در مديريت عقلانی جامعه انگيزه‏ای جز حاكميت بخشيدن به ولايت تشريعی خداوند نداشته باشند.
4. حكومت‏های مردم‏سالار يا دموكراسی، مصداق عينی حكومت‏های غير مبتنی بر دين و مدعی احراز مبنايی عقلايی در توجيه حاكميت‏اند.
5. مهم‏ترين نكته آغازين الگوی جديد مردم‏سالاری در غرب، پيوند عينی حاكميت اراده الهی با تثبيت حكومت‏های استبدادی در طول قرون متمادی وسطای مغرب زمين است.
6. هيچ‏يك از مستندهای مشروعيت مردمی حكومت علوی، ناظر بر خاستگاه و منبع حقانيت نمی‏باشند، بلكه همه اين بيان‏ها درصدد تثبيت نقش بی‏بديل مردم در اثبات و تحكيم حاكميت علوی‏اند و نه ثبوت و ايجاد حقانيت آن.
7. سه عنصر مشاركت مردمی، برابری و آزادی، از شاخص‏ه ای مهم و تأثيرگذار در احراز و شناسايی ميزان (مردم‏داری) به شمار می‏رود؛ امور چندی كه منشأ اصلی در استقرار و تحكيم حاكميت بوده و تنها در حاكميت برخاسته از اذن الهی به منصه ظهور می‏رسند و از تحققی پايدار و واقعی برخوردار می‏گردند.

7. پيشينه تاريخی تحقيق‏

هرچند كه از جهت تاريخی ممكن است به طور خاص، مقارنه ميان مشروعيت حاكميت در حكومت علوی- كه انطباق تام آن با معيارهای وحيانی و سنت نبوی سبب شده است به عنوان الگوی برجسته حكومت دينی شناخته شود- با مشروعيت‏ حاكميت در حكومت‏های غير دينی (مردم‏سالار) پيشينه ويژه‏ای نداشته باشد، اما از آن‏جا كه در اين بحث هدف روشن نمودن حقيقت مشروعيت عقلانی است و مدعای اصلی آن كه انطباق اين واقعيت با حكومت برجسته دينی (حكومت امام علی عليه السّلام) و تهی بودن حكومت‏های غير دينی (مردم‏سالار) از آن می‏باشد، می‏توان گفت كه محور اين بحث‏ها در واقع استمرار مباحث تاريخی گسترده، در مبنای حقانيت و مشروعيت حكومت‏های دينی و غير دينی برخاسته از «غلبه و زور» و يا منبعث از «اراده مردم» است. گفتاری كه در ترسيم حكومت مشروع و غير مشروع به ويژه در بحث‏های دانشمندان اسلامی سهم ويژه‏ای را به خود اختصاص داده است.
از جمله انديشوران اسلامی كه در اين جهت سخن رانده و ابراز رأی نموده ابو نصر فارابی (339 ه) است. نظر فارابی در مورد مشروعيت حاكم چنين است كه حاكم و حكومت با اتصاف به حكمت و اتصال به منبع فيضان الهی عقل فعال در رئيس اول و منبع فقه در رئيس تابع، حق حاكميت برای آنها از طرف خداوند، خواه افرادی آنان را در راه تحقق اهداف‏شان ياری دهند يا كسی يافت نشود. «8» وی در تحصيل السعادة می‏فرمايد:
لا يزيل إمامة الإمام و لا فلسفة الفيلسوف و لا ملك الملك الا تكون له آلات يستعملها فی افعاله و لا ناس يستخدمهم فی بلوغ غرضه؛ «8» امامت امام و فلسفه فيلسوف و پادشاهی ملك به فقدان قدرت و ابزار حاكميت از بين نمی‏رود.
او منصب رياست را به «طبابت» تشبيه كرده است كه طبيب به واسطه مهارت‏ و قدرت بر درمان بيماران، ثبوتا طبيب است؛ خواه بيماری به او مراجعه كند يا نكند، خواه ابزار طبابت در اختيار داشته باشد يا فاقد آن باشد: «لا يزيل طبّه الا يكون له شی‏ء من هذه». «9»
از ديگر انديشوران نام‏ور در عرصه مسائل سياسی، حكيم بو علی سيناست. وی در كتاب مشهور شفای خود فصلی را به سياست اختصاص داده است. علاوه بر آن، در رساله‏ای با عنوان المجموع يا الحكمة العروضية متعرض موضوع دولت، جامعه و سياست گرديده است. از منظر او، جامعه سياسی منشأ الهی دارد؛ چرا كه آفريدگار زمين و آسمان‏ها، انسان را موجودی سياسی و جامعه‏طلب آفريده است، لذا بهترين قوانين و مقررات نيز همان است كه از جانب پروردگار ارائه شده و از رهگذر پيامبران بر بشر نازل گرديده است. در مسير اين استدلال، بو علی سينا نمی‏تواند هوادار حاكميت مردم در مورد وضع قانون و اعمال فرمان‏روايی باشد، زيرا معتقد است كه انسان‏طبعی سودجو و زيادت‏طلب دارد؛ پس اگر قانون‏گذاری و قاعده‏بندی روابط اجتماعی، بنا به ميل و خواهش او، كه همان نفس امّاره است، صورت پذيرد؛ به طور مسلّم تحت تأثير منفعت شخصی، قواعد را طوری تنظيم می‏كند كه مآلا با اصول عدالت مغايرت خواهد داشت. ازاين‏رو، واضع قانون بايد در مرتبه‏ای متعالی‏تر از اراده‏های فردی واقع شده باشد و كسی جز ذات احديت نمی‏تواند منشأ تشريع مقررات ازلی و ابدی و در جهت خير دنيوی و اخروی همه باشد. «10»
از فيلسوفان بزرگی كه در خصوص حكومت حق و مشروع ابراز نظركرده، او علی احمد بن محمد مسكويه است. از نظر وی حكومت و شريعت قابل انفكاك نيستند و اگر حكومت براساس شرع پايه‏ريزی شود، به ‏طوری‏كه مجری دستورات‏ و قوانين آن باشد و رفتار حكومت با مردم بر مبنای احكام دين باشد، در اين صورت اين حكومت مطلوب و شهريارش راستين است؛ اما اگر به حسب شرع حكمرانی نكند و روابطش با رعيت با جوروجفا همراه باشد، اين حكومت «تغلّبيه» بوده، حاكمش به «متغلب» موسوم است. «11»
شيخ طوسی از ديگر بزرگان انديشه و حكمت، در مورد مشروعيت حاكم و حكومت، بر اين نظر است كه حكومت‏های ناعادل و غير برخوردار از «منشأ الهی» نامشروع است و مسلمانی كه با اراده و اختيار و بی‏ هيچ شرطی با آنان همكاری كند در ظلم‏وستم آنان شريك می‏باشد. «12»
از منظر دانشمند برجسته و فقيه محقق مقدس اردبيلی حكومت‏ها به دو دسته كلی تقسيم می‏شوند: اول، حكومت‏های مشروع، كه حاكميت آن‏ها از جانب خداوند است و آنها به اذن الهی بر مردم حاكميت يافته‏ اند. دوم، حكومت‏های نامشروع و به تعبير ايشان «حكومت جور و حاكمان جور» می‏باشند كه شامل همه حكومت‏هايی است كه به نصب و اذن خدا و رسول يا امام معصوم نمی‏باشند. «13»
علامه مجلسی نيز حاكم و امامی را كه مردم انتخاب و منصوب می‏كنند، طاغوت معرفی كرده است. «14»
شهيد ثانی براساس خاستگاه و منشأ حكومت كه وی حقيقت آن را در حاكميت الله دانسته، انسان‏ها را در اين نكته عاجز می‏بيند، به حكومت مشروع و مطلوب براساس خاستگاه الهی و حكومت نامشروع و نامطلوب متكی بر غير حاكميت الله توجه می‏كند. «15»
محقق نراقی در مورد مبنای مشروعيت اذعان می‏دارد كه منبع همه قدرت‏ها در جهان هستی از جمله قدرت سياسی خداوند است؛ چرا كه براساس بينش اسلامی همه جهان ملك خداوند است و هيچ‏كس حق حاكميت بر ديگری را ندارد، مگر آن‏كه از سوی خداوند اجازه داشته باشد. «16»
بدين ترتيب روشن می‏شود كه راجع به مشروعيت حكومت از ديرباز علما و انديشوران نامی جهان اسلام، نظری قاطع و اجماعی داشته و بر اين نكته اذعان كرده‏اند كه حاكميت می‏بايست مبنايی الهی داشته باشد، تا از حقانيت و مشروعيت برخوردار بوده باشد.
اما در عصر كنونی و در پی روی‏كرد همه جانبه نظريه‏پردازان غربی به نقش آرای مردم و محوريت آن در ايجاد مشروعيت، برخی را در تلاش برای بازنمايی حقيقت مشروعيت از نظرگاه دينی، به اين عقيده متمايل نموده است كه مشروعيت در حكومت دينی حتی در حكومت رسول اكرم صلّی اللّه عليه و اله و امير مؤمنان علی عليه السّلام نيز منبعث از بيعت و اقبال مردمی بوده است و در اثبات اين مبنا، دليل‏های عقلی و نقلی چندی را ارائه كرده‏اند.
از جمله در كتاب آخرت و خدا هدف بعثت انبياء تلاش شده است ضمن توجيه‏هايی، مقصود خداوند در برانگيختن انبيا صرفا در دعوت مردم به خدا و آخرت دانسته شود و اعلام گردد كه به هيچ وجه دخالت در امور دنيوی مردم به ويژه استقرار نظام سياسی، در راستای رسالت الهی انبيا عليهم السّلام نبوده است و بيان اين‏كه اساسا «ابلاغ پيام‏ها و انجام دادن كارهای اصلاحی و تكميلی دنيا در سطح مردم، دور از شأن خداوند خالق انسان و جهان‏ها است». «17» نويسنده، در پی اين ادعا، اظهار می‏دارد: قرآن‏ كه ثمره و خلاصه دعوت و زبان رسالت است، نه تنها سفارش و دستوری برای دنيای ما نمی‏دهد، بلكه ما را ملامت می‏كند كه چرا اين اندازه به دنيا می‏پردازيد و آخرت را كه بهتر است و ماندگارتر است فراموش و رها می‏كنيد. «18» وی با ايراد نشان‏هايی از قرآن كريم برای اثبات اين مقصود می‏گويد:
آن‏چه در اين سرفصل سرسوره‏ها و جاهای ديگر ديده نمی‏شود اين است كه گفته شده باشد ما آن را فرستاديم تا به شما درس حكومت و اقتصاد و مديريت يا اصلاح امور زندگی دنيا و اجتماع را بدهد. «19»
بااين‏حال وقتی با سؤال‏هايی درباره احكام گسترده اسلام برای سامان دادن به زندگی اجتماعی مردم مواجه می‏شود، می‏گويد:
بلی چنين است؛ شرايع الهی به‏خصوص اسلام، در مجموعه تعليمات و احكام خود، صراحتا يا تلويحا در همه قضايای زندگی دنيای مردم وارد شده است. «20»
در نهايت با تصريح به اين‏كه «اگر كلمه طيبه «لا إله إلّا الله» را كه چكيده آيين و كليد رضوان است، نگاه كنيم، باگفتن آن تندترين و فراگيرترين شعار سياسی را ادا كرده‏ايم و به جنگ تمام پادشاهان و فرمان‏روايان و ديكتاتورهای تاريخ و نظام‏های سياسی و ايدئولوژی‏های دنيا رفته ايم». «21» پرده از اعوجاج انديشه خويش مبنی بر تفكيك دين از عرصه‏های دنيوی، به ويژه سياست مؤكد رسالت انبيا در انتظام‏ بخشيدن به ساحت اجتماعی بشر؛ براندخته و نظريه خويش را با چالش‏های جدی مواجه يافته است.
و گاه مسئله جمع بين ادله تنصيصی بودن امامت از نظرگاه شيعه از يك سو و اخبار حاكی از تحقق حكومت علوی با بيعت انبوه مردم از طرف ديگر، برخی محققان را در نمايان ساختن حقيقت مشروعيت «حكومت دينی» منتهی به ارائه نظريه «مشروعيّت فاعلی» در قبال «مشروعيت غايی» نموده است. مراد از مشروعيت فاعلی در اين نظريه، اشاره به نظريه‏ هايی است كه در آنها مشروعيت سياسی را به اعتبار منشأ و شيوه استقرار قدرت تعريف می‏كنند و در اين راستا، مشروعيت مبتنی بر قرارداد اجتماعی يا بيعت را عالی‏ترين نمونه مشروعيت‏يابی می‏دانند. «22» تا براساس چنين مبنايی اذعان شود كه «هيچ‏كس حتی صالح‏ترين انسان‏ها نيز اگر خارج از مسير قرارداد اجتماعی به قدرت برسند، نمی‏توانند مدعی مشروعيت باشند». «23» كه برای موجه جلوه دادن چنين نظريه‏ای، از ديدگاه انديشه دينی بر بيانات امام علی عليه السّلام‏تكيه كرده و با تصحيح سندی و دلالی اين اخبار به اقامه برهان بر چنين مدعايی پرداخته و در طرح كليت نظريه اماميه و مشروعيت فاعلی چنين اظهار شده است كه:
در انديشه كلام شيعی درعين‏حال كه خداوند برای كاستن از هرگونه مجاری عصيان، قهری، ناگزير از ارسالب رسل و سپس نصب امامان معصوم عليهم السّلام است؛ اما هرگز در اطاعت از آنان، مردم را مجبور نمی‏كند، هم‏چنان كه در اطاعت از هيچ تكليفی اجباری نيست، بلكه با واگذاشتن اطاعت از امام عليه السّلام به عهده اراده و تصميم آزاد مردم، تشكيل دولت معصوم عليه السّلام را نيز موكول به اراده مردم می‏كند و اين همان عصاره فرضيه مشروعيت فاعلی يا مشروعيت مبتنی بر قرارداد اجتماعی است. به عبارت ديگر هرچند كه مردم با مخالفت از امام عليه السّلام عصيان می‏كنند، ولی تشكيل دولت معصوم نيز جز از راه تصميم و مراجعه آزادانه مردم مشروعيت نخواهد داشت.
آن‏چه ضمن اين نظريات در مورد مشروعيت مردمی با توجيه‏ های عقلی و مستندهای نقلی آن ارائه می‏شود، همان‏گونه كه در گزارش از اين مدعيات نيز نمايان است، وضوح موارد تنقاض «24» و عدم توفيق در تبيينی صائب برای ارائه نظريه سياسی اسلام در اين خصوص است. ازاين‏رو، ورود در عرصه انديشه سياسی دين و تلاش برای وانمايی مشكلات اين ديدگاه‏ها و نهايتا واضح نمودن حقيقت مبنای مشروعيت در حكومت علوی به عنوان حكومت اصيل دينی و اثبات اين‏كه هرگز مشروعيت مبتنی بر آرای دائم متحول و متغير مردم نمی‏تواند در برانگيختن اقتداری عقلانی پذيرفته شود؛ وظيفه‏ای سترگ درعين‏حال لازمی است كه نوشتار حاضر درصدد آن برخواهد آمد.

8. توضيح روش تحقيق‏

از آن‏جا كه نوشتار حاضر، پژوهشی برای نماياندن چالش‏های نظريّات گوناگون درباره مسائل اساسی حاكميت و مشروعيت در عرصه فلسفه سياست، و ارزيابی «حكومت‏های غير دينی» رايج در جهان كنونی و نيز اعلام اين‏كه مشروعيت حقيقی صرفا در استمرار ولايت الهی احراز می‏گردد، لازم است اقوال و نظريه‏های مختلف، شواهد تاريخی و نمودهای عينی الگوهای مديريتی در نظام‏های سياسی مطرح در اين مورد تحقيق شود. ازاين‏رو روش تحقيق كتاب‏خانه‏ ای و با بهره‏ جويی از منابع معتبر و قابل‏قبول برای بيان انظار، شواهد تاريخی و تحليل وقايع است.

پی نوشت ها


 (1). «آن‏چه در آسمان و زمين است از آن خداست.» بقره، آيه 284.
 (2). «سرپرست و اختياردار هستی فقط خداوند است.» شوری، آيه 9.
 (3). «قارن الشی‏ء بالشی‏ء مقارنة و قرانا: اقترن به و صاحبه- أن يقرن بين شيئين.» ر. ك: ابن منظور، لسان العرب، الجزء الحادی عشر، ص 139؛ احمد بن فارس بن زكريا، مجمل اللغة، الجزء الثالث، ص 749؛ عبد الحسين محمد علی بقال، المعجم المجمعی، الجزء السادس، ص 211؛ اسماعيل بن حماد الجوهری، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربية، الجزء السادس، 2181؛ جبران مسعود، الرائد، ترجمه اترابی نژاد، ج دوم، ص 1328؛ فخر الدين طريحی، مجمع البحرين، الجزء السادس، ص 300.
 (4). «قارن الشی‏ء بالشی‏ء: وازنّه به (با او رودررو مواجه شد)» ابراهيم انيس و ديگران، المعجم الوسيط، ص 730؛ عبد الحسين محمد علی بقال، المعجم المجمعی، ص 211.
 (5). احمد سيّاح، فرهنگ بزرگ جامع نوين، ج سوم، ص 1257؛ جبران مسعود، الرائد، ترجمه اترابی نژاد، ج 2، ص 1328.
 (6) مقارنه تطبيقی، مقايسه‏كننده، قياس‏كننده- مقارنة: مقايسه، تطبيق، قياس، سنجيدن، سنجش- بالمقارنة مع (بالنسبة إلی، بالقياس إلی): در قياس پا، در مقايسه با» نجفعلی ميرزايی، فرهنگ اصطلاحات عربی فارسی، ص 562؛ «يقال؛ الأدب المقارن أو التشريع المقارن»، همو، المعجم الوسيط.
 (7). ر. ك: عباس آريانپور كاشانی، فرهنگ كامل انگليسی فارسی، ج 3، ص 2858.
 (7). محسن مهاجرنيا، انديشه سياسی فارابی، ص 217.
 (8). ابو نصر فارابی، تحصيل السعاده، ص 97.
 (9). همان.
 (10). ابو الفضل قاضی، حقوق اساسی و نهادهای سياسی، ص 154.
 (11). الهوامل و الشوامل، ص 108.
 (12) المبسوط، ج 4، ص 70.
 (13) ر. ك: علی خالقی، انديشه سياسی محقق اردبيلی، ص 180.
 (14). مرآت العقول، ج 3، ص 68.
 (15). حقاق الايمان، ص 156.
 (16). عوائد الأيام، ص 522.
 (17). مهدی بازرگان؛ خدا و آخرت هدف بعثت انبياء، ص 37.
 (18). همان، ص 60.
 (19). همان، ص 61.
 (20). همان، ص 62.
 (21). همان.
 (22). داوود فيرحی، مجله دانشكده حقوق و علوم سياسی، ص 225، ش 57.
 (23). همان.
 (24). ر. ك: فتح الله نجارزادگان، مجله دانشكده حقوق و علوم سياسی، ش 65.

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

پیام هفته

تحمیل نظر خویش بر آگاهان
قرآن : ... ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لي‏ مِنْ دُونِ اللَّهِ ... (سوره نحل، آیه 52)ترجمه: هیچ کس (حتی پیامبر) حق ندارد به مردم بگوید به جای خدا مرا عبادت کنید.حدیث: روی الحلبی قلتُ لاَبی عبدالله علیه السلام ما أدنى ما یکون به العبد کافراً ؟ قال: « أن یبتدع به شیئاً فیتولى علیه ویتبرأ ممّن خالفه (معانی الاخبار ، ص 393)ترجمه: ... حلبی روایت می کند که از امام صادق (ع) پرسیدم : کمترین سبب کافر شدن انسان چیست؟ فرمودند : این‌که بدعتی بگذارد و از آن بدعت جانبداری کند و از هر کس با او مخالفت کند روی برگرداند و آنان را متهم و منزوی سازد.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید