ولايت فقيه، نواب و پرسش هاي بي پاسخ بخش دوم

  • دوشنبه, 07 مرداد 1392 17:38
  • منتشرشده در مقالات
  • بازدید 3886 بار

 

 

تعريف جريان برخورد شهيد نواب با كسروي، دقيقاً مخالف ادعاي بلاسند آقاي سحابي است چرا كه منطق اوليه نواب صفوي گفت و گو و مناظره بود و وقتي اين رويه عليرغم تلاش بسيار او ناكام ماند و راهي جز از ميان برداشتن كسروي باقي نمانده بود، آن وقت حذف فيزيكي به جرم اهانت به اصول مسلم ديني صورت پذيرفت.

نواب عليرغم اينكه از غيرت ديني مثال زدني برخوردار بود و نسبت به منكرات سخت حساسيت داشت، با اين حال خودسرانه عمل نكرد و بعد از احراز انحراف كسروي و پس از ساعت ها مناظره و گفت و گو دست به هلاكت شخصي زد كه مقدسات مسلمين را سخره كلام و عمل خود قرار داده بود. غير از اين نبايد يك نكته را مغفول گذاشت و آن اينكه در برخورد با مفاسد اجتماعي، فرهنگي، عقيدتي و سياسي، منش و روش نواب صفوي و گروه فدائيان اسلام، بر اصل «حفظ و اجراي اسلام» استوار بود. به همين علت بود كه نمي توانست عملكردهاي خلاف دين كه موجب هتك حرمت و تضعيف مباني اسلام مي شد را تحمل كند لذا در مقابل كجرويهاي فرهنگي و سياسي عكس العمل سختي را از خود نشان مي داد. 

از اين گذشته، يكي از مباني فكري نواب صفوي مبارزه با عوامل بيگانه و استبداد بود و در مقابل هرگونه وابستگي و سرسپردگي از خود حساسيت نشان مي داد لذا در تاريخ حيات فدائيان اسلام برخورد فيزيكي با عوامل سرسپرده اي مانند هژير، رزم آرا و... ديده مي شود. چرا كه فدائيان در پي اجراي احكام اسلامي بودند در حالي كه دولت دغدغة دين نداشت.[1] اين مسئله باعث شد كه هرگونه ارشاد و نصيحت و گفت و گو بي فايده تلقي گردد و تنها راه باقيمانده براي از بين بردن عوامل سرسپرده و وابسته حذف فيزيكي باشد. 

در اين ميان بايد به مسئله ديگري اشاره نمود و آن اينكه شخصيت شهيد نواب در دوراهي افراط و تفريط موافقان و مخالفان خود قرار گرفته است موافقان افراطي او را در حد يك قديس مي پرستيدند و مخالفين افراطي نيز او را تروريست و خشن معرفي مي نمايند، در حاليكه حق آن است كه گفته شود، نواب صفوي انديشمندي بود كه عقل را بر احساس ترجيح مي داد ولي در مقابل توهين به مقدسات تحمل سكوت و سستي را نداشت. 

ب) ولايت فقيه 

آقاي سحابي در قسمتي ديگر از سخنان خود به اشتباه تاريخ تأسيس نظرية ولايت فقيه را از دوران صفويه و اختلاف اخباري ها و اصولي ها بيان مي كند و به اين طريق ثابت مي نمايند كه از زمان غيبت امام زمان به بعد اين قضيه منتفي مي باشد چرا كه دوران صفويه را دوران شروع مسئله ولايت فقيه و شكل گيري اين بحث مي داند. او دعواي اصولي ها و اخباري ها را موجب تولد بحث ولايت فقيه قلمداد مي داند. اين سخنان ايشان ناشي از كم اطلاعي است چرا كه بر اساس تتبع در تاريخچة ولايت فقيه در خواهيم يافت كه تاريخ شكل گيري اين اصل بسيار قبل تر از عصر صفويان است. با تحقيقي كوتاه و در عين حال مستدل مي توان تاريخ شكل گيري ولايت فقيه را اينگونه بيان كرد: 

بسياري از مردم گمان مي برند كه ولايت فقيه به پس از دوران غيبت كبراي حضرت مهدي (عج) برمي گردد. ولي برخلاف اين گمان و صد البته برخلاف ادعاي آقاي سحابي، با توجه به مفاد نظرية ولايت فقيه و با مروري اجمالي به تاريخ دوران حضور ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ به راحتي مي توان وجود بحث ولايت فقيه را در عصر حضور معصومين ـ عليهم السلام ـ هم اثبات نمود. نمونه هايي از اين مطلب را مي توان در موارد زير مشاهده نمود: 

1. در دوران امامت حضرت علي بن ابيطالب ـ عليه السّلام ـ، پيروان فقيه آن امام مانند: عمار ياسر، سلمان فارسي، حذيفة بن يمان با اجازة امام علي ـ عليه السّلام ـ مناصب حكومتي در دوران خلفاي ثلاثه را پذيرفتند. 

2. بعد از شهادت آن امام بزرگوار، بسياري از فقهاء و تربيت شدگان مكتب علوي ـ عليه السّلام ـ مانند: كميل ابن زياد، سعيد بن جبير، سعيد بن مسيّب، ميثم تمار، رشيد الهجري، جريرة العبدي و حجر بن عدي، در پرتو علوم امامان بزرگوار بعدي رشد يافتند.[2] و بعنوان فقيهان نامدار در عرصة جامعه خدمت مي كردند. 

3. حضرت امام زين العابدين ـ عليه السّلام ـ به مختار بن ابي عبيدة ثقفي اجازة قيام ندادند مگر آنكه او را تحت نظارت يك فقيه اهل‎بيت يعني محمد بن حنيفه عموي خود قرار دادند.[3] 

4. در دوران امامت امام باقر و امام صادق ـ عليهم السلام ـ كه مصادف با گسترش چشمگير علوم ديني و بسط فقاهت مي باشد، بهترين دليل بر بالندگي نظرية ولايت فقيه در اين دوران مي باشد در زمان امام صادق ـ عليه السّلام ـ يكي از شاگران ايشان به نام عمر بن حنظله مطلبي را باعث شد به طوري كه به عنوان يك برنامة عملي براي بسط نظريه ولايت فقيه تبديل گشت. اين سخن از آنجايي حقيقت عيني مي يابد كه بعدها عدة كثيري از فقهاء و محدثان از مقبولة عمر بن حنظله و امثال آن، ولايت مطلقه را استنباط مي نمايند. 

5. از دوران امامت امام موسي كاظم ـ عليه السّلام ـ تا آغاز امامت امام زمان (عج) كه ائمة معصومين ما تحت نظارت شديد حكام جور قرار داشتند، نمايندگي آن بزرگواران را فقها و سادات بر عهده گرفته بودند. 

6. در دوران غيبت صغراي امام زمان، چهار فقيه به نامهاي عثمان بن سعيد، محمد بن عثمان، حسين بن روح و علي بن محمد سمري، به عنوان نايبان آن حضرت عهده دار امور بودند. 

7. بعد از اتمام غيبت صغري و آغاز غيبت كبري نيز ولايت امور به دست فقها افتاده است چرا كه امام عصر (عج) در پاسخ به پرسش «اسحاق بن يعقوب» كه پرسيده بود در زمان عدم دسترسي به شما به چه كساني مراجعه كنيم، با دستخط شريف خود مرقوم فرمودند: «و اما در هر واقعه اي كه براي شما پيش آيد، به راويان احاديث مراجعه كنيد به راستي كه آنها حجت من بر شما و من حجت خدا بر ايشان هستم.»[4] 

همانطوري كه ملاحظه شد نظريه ولايت فقيه به دوران قبل از صفويه و حتي قبل از غيبت امام زمان بر مي گردد. و اين نكته دقيقاً نفي كنندة ادعاي آقاي سحابي است كه سير تاريخي شكل گيري ولايت فقيه را از دوران صفويه و اختلاف اخباري ها و اصولي ها بيان مي كند. البته به اعتقاد راقم، شايد منظور ايشان از اين سخن، نفوذ و اقتدار سياسي عالمان و فقيهان شيعي در عصر صفويه باشد چرا كه با شروع دوران صفويه عالمان و فقيهان كه به شيخ الاسلام و ملاباشي ملقب شده بودند داراي قدرت سياسي و اجتماعي فراوان گرديده بودند. اين دوران كه همزمان با وجود عالمان برجسته اي مانند: محقق كركي، محقق سبزواري، مقدس اردبيلي، محمد باقر مجلسي و... شده بود بر قدرت و عظمت فقها صحه گذاشته شد. از اين روي به نظر مي رسد با توجه به نمايان شدن بيش از پيش نفوذ فقها در عصر صفوي و پس از آن اختلافات اخباري ها و اصولي ها و... اين تلقي را تقويت نموده است كه بحث ولايت فقيه از همين دوران شكل گرفته باشد. در حالي كه بايد گفت ولايت فقيه ريشه در ژرفاي فقه شيعه دارد و فقه شيعه به زمان اهل‎بيت ـ عليهم السلام ـ بر مي گردد. از اينجاست كه صحت ادعاي آقاي سحابي زير سؤال رفته و كاملاً مردود خواهد گشت.

 

 

 

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

پیام هفته

مصرف کردن بدون تولید
آیه شریفه : وَ لَنُذيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ ... (سوره مبارکه سجده ، آیه 21)ترجمه : و ما به جز عذاب بزرگتر (در قیامت) از عذاب این دنیا نیز به آنان می چشانیم ...روایت : قال أبي جعفر ( ع ): ... و لله عز و جل عباد ملاعين مناكير ، لا يعيشون و لا يعيش الناس في أكنافهم و هم في عباده بمنزله الجراد لا يقعون على شيء إلا أتوا عليه .  (اصول کافی ، ج 8 ، ص 248 )ترجمه : امام باقر(ع) مي‌فرمايد: ... و خداوند بدگانی نفرین شده و ناهنجار دارد که مردم از تلاش آنان بهره مند نمی شوند و ایشان در میان مردم مانند ملخ هستند که به هر جیز برسند آن را می خورند و نابود می کنند.

ادامه مطلب

موسسه صراط مبین

نشانی : ایران - قم
صندوق پستی: 1516-37195
تلفن: 5-32906404 25 98+
پست الکترونیکی: این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید